تأکید و ترغیب اسلام بر کثرت اولاد و حامله شدن زنان
تأکید و ترغیب أکید اسلام بر کثرت اولاد و آبستنشدنهای عدیده زنان و به عرصه آوردن فرزندان ، نه تنها معارض و مزاحم با کمالات نفسانی و طیّ معارج در مدارج روحانی و وظائف علمیّه و عملیّۀ مختصّه به آنان نمیباشد ، بلکه کمال ملائمت و سازگاری را با این امر خطیر دارد. زن در عین بچّه زائیدن و پروریدن ، با کمال قدرت توان آن را دارد که تحصیل علم و کمال کند ؛ و در سیر کاروان انسانیّت حائز مقام اعلا گردد ؛ و به جمیع اعمالی که در جامعه انسانیّت بر دوش ایشان است و از مختصّات آنان به شمار میآید اشتغال ورزد.
امروزیها نمیفهمند که کارهای مختصّۀ زن ابداً منافاتی با حمل او ندارد
امروزیها که میگویند : زن باید در اجتماع وارد شود و این امر با حامله شدن تنافی دارد ، نمیفهمند که: کارهای مختصّه زن ابداً منافاتی با حمل او ندارد ؛ و کارهای غیر مختصّه ، کارهائیست که برای وی فائده ندارد ، بلکه ضرر دارد و برای او کمال نمیباشد ! واین امر را نمیتوانند ادراک کنند که: علوم فیزیکی و صنایع به درد زن نمیخورد ؛ نه از اختصاصات اوست و نه فی حدّ نفسه کمالی برای او به شمار میآید.
آخر اگر زنی نداند که پیدا کردن مقطع بریدگی رشته سیم تلگراف در میان بیابان با إعمال «پُلِ وِتْسْتُن» میباشد ، و تا آخر هم تلگرافچی و رابط نقطه بریدگی سیم در طیّار سلک آن نباشد ، چه ضرری به وی میرسد؟!
تمدّن غرب به زنان حیات نداد ؛ آنان را در هلاکت افکند
نهضت زنان در اروپا زندگی خوش و آرام را از دستشان ربود ، و آنان را در آتش افکند. صحّت مزاج ، راحتی ، اطمینان را گرفت ؛ دلهره و تشویش بجایش نهاد. به نام آزادی همه چیز خود را مفت و رایگان از دست دادند. ما برای اطّلاع بر این مطلب تنها به یک کتاب «انسان موجود ناشناخته» از دکتر آلِکْسیسْ کارِل فرانسوی شما را سوق میدهیم تا بدانید: غرب بسیاری از سرمایههای ارزندۀ خود را باخت و بدست خود در ورطۀ بلا افکند. راهی رفت که دیگر پس و پیش ندارد. میخکوب شدۀ در همان بدبختیها و نکبتهاست.
زنان مسلمان مشرق زمین هزار سال با صحّت مزاج و طول عمر و تربیت فرزندان عالی مقام ، و ادارۀ امور منزل و آرامش خیال شوهران و خاندانشان زیست کردند و با ایمان و تقوی و علم و عمل این راه را پیمودند.
در دهۀ شصت 12% تا 5 1% موالید اروپا کمتر شده است. خانوادهها گسیخته شده ؛ دختران برای سقط جنین و اجازۀ آن از حکومت ، متینگها میدهند که آزادانه بتوانند کورتاژ کنند.
مگر نخواندهایم گفتار «برژینسکی» مشاور امنیّت ملّی کارتر را که گفت:
« ارزشهای اخلاقی در کشورهای صنعتی فراموش شدهاند. شرقیها تصوّر می کنند که مردم در غرب از رفاه کامل و از همه گونه آزادی برخوردارند. امّا واقعیّت این طور نیست.»
« برژینسکی درمصاحبهای که با خبرنگار روزنامۀ « Anzeiger Tages » سوئیس داشت گفت:
«دنیا با خطرات زیادی مواجه است. کشورهای غربی برای مقابلۀ با کمونیسم ، و از هم پاشیدن بلوک شرق و پیمان نظامی ورشو دست به تبلیغات وسیعی زده ، و در انظار مردم کشورهای اروپای شرقی وضعیّت کاذب بوجود آورده بودند ؛ بطوریکه مردم کشورهای بلوک شرق فکر میکردند که در غرب مردم از رفاه کامل و از همه گونه آزادی برخوردار هستند. مشکل بیکاری را خوب حلّ کردهاند و همه امکان آنرا دارند تا بر اساس استعدادهای خود رشد و نموّ داشته باشند. امّا واقعیّت اینطور نبود ، بیشتر از سی درصد مردم دنیا در فقر مطلق بسر میبرند. اغلب مردم کشورهای جهان سوّم فقیر هستند ؛ و تنها ده درصد مردم در جوامع صنعتی از رفاه و همه گونه امکانات برخوردارند.
درکشورهای صنعتی معیارها وارزشهای اخلاقی فراموش شدهاند. مردم کمتر در فکر همبستگی با سائر کشورها می باشند. این وضعیّت نمیتواند ادامه پیدا کند. ما در آینده با بحرانهائی مواجه هستیم. رسانههای جمعی وضعیّت خارق العادهای را بوجود آوردهاند.
برخلاف گذشته مردم کشورهای جهان سوّم از طریق رادیو ، تلویزیون ، مطبوعات در جریان آخرین اخبار و اطّلاعات قرار میگیرند. مردم کشورهای جهان سوّم وضعیّت خود را با کشورهای اروپای غربی مقایسه کرده و دولتهای آنها را به باد انتقاد می گیرند.»
برژینسکی مدّعی شد: چین به عنوان پیشتاز کشورهای جهان سوّم در شکل دادن به این بحرانها نقش ویژهای دارد. وی تأکید کرد کشورهای جهان سوّم حاضر به پذیرفتن نظام جدید معرّفی شدۀ از جانب آمریکا ، ژاپن ، و اروپای غربی نیستند.» 1
شیوهها و محبّتهای اروپائیان و آمریکائیان همگی فاسد و متعفّن است
قرصهای سقط جنین بدون تجویز پزشک در دسترس دختران کم سن و سال انگلیس قرار می گیرد. 2
این شیوهها و محبّتهای اروپائیان و آمریکائیان همه و همه فاسد و متعفّن و عفونتزا میباشد ؛ موجب هلاکت حرث و نسل می گردد. آیا برای ما همین عبرت کفایت نمیکند که در کشور خودمان آثار شوم و نکبت بارشان را مشاهده می کنیم ؟!
خانم دکتر نفیس صدیق یکی ازمسؤولین بلند رتبۀ استعمار کافر ، رئیس صندوق جهانی جمعیّت به ایران میآید و میگوید: «رشد جمعیّت ایران کاملاً غیر معقول است.» 3
و میگوید: «نقش زن تنها به بچّه زائیدن منحصر نیست. و هر کشوری که میخواهد در راه توسعه گام بردارد نمیتواند با نیمی از جمعیّت خویش این راه را بپیماید.» 4
و خانمهای اسپانیائی که همه در تظاهراتشان هماهنگ برای دولت شعار میدادند: نقش زن تنها به بچّه زائیدن نیست ، برای آنکه دولت را الزام به حکم جواز سقط جنین غیر قانونی خود بنمایند ؛ آیا این امور نه تنها مورد مشابهت بلکه الگوی عمل ما قرار نگرفته است ؟!
اختلاط دختران و پسران ، عصمت درونی هر دو را آتش زد
دختران را به عنوان ترغیب به علم و هنر از خانه و آشیانه بیرون میکشیم، و در مدارس هنوز تصفیه نشده بدون مهابا گسیل میداریم ، و برای آنان در دبیرستانها معلّم مرد قرار می دهیم ، و در دانشگاهها پسر و دختر را با هم وارد میکنیم ؛ همه و همه بنام اسلام و تشویق بر فرهنگ اصیل لزوم تعلّم و آموختن دانش. آنگاه همه را پریشان و حیران و حسرت زده و مبهوت و سرگردان ، با دست تهی از دانش و با دامان آلوده به گناه ، رها و یله مینمائیم ؛ گناهان این معصومان بر گردن کیست ؟!
چه کس آنان را از خانه و دامان پدر و مادر و شوهر در اوّل بلوغ و نبوغ غریزۀ جنسدوستی و همسرطلبی برکنار داشت ؛ و با وعدههای واهی سرگردانشان نمود ، تا سرمایۀ حیاتی خود را بدون جرم (بلکه بواسطۀ غلبۀ شهوت عنان گسیختۀ بیحریم و به تشویق اولیای امور غافل و خطاکار) یک جا باختند ؟! و آنان که حریم عصمت را از دست دادند که دادند ؛ و آنان که دارای عفّت ذاتی و اکتسابی بودند ، سر به گریبان غم فرو برده تا آخر عمر تحت فشارهای شدید عاطفه و وجدان ، و غلبۀ حسّ جوانی و شوهرخواهی سوختند و ساختند. 5
ذکر برخی از مشکلات دختران در نامۀ دوشیزهای به مؤلّف
چند ماه پیش از این ، نامهای برای حقیر آمد به نام… از شهر… و پس از سلام و تقاضای دعا برای حلّ مشکل خویش ، خود را معرّفی نموده بود که: «من دختری 21 ساله هستم ؛ حدود پنج سال در حوزه بوده و الان در شهرستان خود میباشم. با حضرتعالی از طریق یکی از بستگان نزدیکم و تا حدودی مطالعۀ کتابهای شما آشنا شدهام.»
آنگاه ایشان طرح چند سؤال درباب حشر و کیفیّت معاد جسمانی ، و دربارۀ حدیثی از حضرت صدّیقۀ کبری سلامُ الله عَلیها ، و دربارۀ حدود کامل حجاب اسلامی نموده ، و سؤال چهارم خود را بدین گونه مطرح کردهاست که: «در قرآن در مورد مردان آمده است که اگر نیاز به ازدواج دارند می توانند زنان بیوه را صیغه کنند ، و یا آن که صبر کنند تا خداوند به فضل خود آنها را بینیاز گرداند 6 ؛ و یا حتّی در مورد بیوهگان نیز تا حدودی راه حلّی برای برطرف کردن نیازهای جنسی آنان میباشد ، مثلاً با مراجعۀ به مراکزی مثل بنیاد کوثر ، و یا آقایان روحانی معتمد مشورت کرده و راه حلّی داشته باشند.
امّا مسألهای که بسیار میبینم و واقعاً جوابی به نظرم نمیرسد. اینکه در مورد دوشیزگان راه حلّ چه میباشد ؟ با توجّه به اینکه شرم و حیای مخصوصی که در آنان وجود دارد مانع از ابراز احساسات آنها میشود و از طرفی نیز چون بعضی از آنان پایبند به اصول اخلاقی و اسلامی هستند و از معاشرتهای نامناسب با اجنبی خودداری کرده و حجاب کامل را نیز حفظ کردهاند ؛ امّا چون در جوّ فعلی جامعۀ ما کمتر بهائی برای دختران با عفاف و حجاب قائلند و اکثراً جوانهای مشرف به ازدواج خواهان همسری فاقد حجاب اسلامی میباشند ؛ و از طرفی هم دیده میشود در آینده در زندگیشان با مسألهای هم برخورد نمی کنند، و حتّی شاید بعدها در ردیف اشخاص با ایمان قرار گیرند ، و عامّۀ مردم اکثراً دخترانی که زیبائی چهره و اندام را به نمایش میگذارند پسندیده ، و این دختران راحتتر قادر به ازدواج میباشند ، البتّه ازدواجی موفّق.
امّا در مقابل دخترانی هستند که عفاف خود و حجابشان را به هیچ وجه حاضر نیستند به کنار بگذارند ؛ ایشان چوب پاکی خود را میخورند ، و با توجّه به شرم وحیای مخصوصی که در آنها وجود دارد ، ممکن است مدّتها این نیاز حیاتی را نتوانند بر طرف نموده ؛ و به علّت عدم دسترسی به موقعیّت مناسب برای ازدواج دچار بحرانهای شدید روحی و عصبی شده ، و حالتهائی مانند گوشهگیری و انزوا طلبی و افسردگی ، و عقدههای روانی مختلف در آنها دیده میشود. و متأسّفانه چون مورد سؤال واقع شدهام و در کتب دینی راه حلّی در این مورد ندیدهام تقاضا دارم حضرتعالی راه حلّ را مرقوم فرمائید!
با تشکّر و التماس دعا از حضرتعالی ـ امضاء…»
لزوم تشکیل سازمانی بنام «حِسبه» در حکومت اسلام
در حکومت اسلام سازمانی باید باشد به نام «حِسْبَه» که به جمیع نیازمندیهای مردم نظیر این مسأله و امثالها قیام نماید.
بر عهدۀ حکومت است که از اوّل بلوغ پسران و دختران ، وسائل ازدواجشان را فراهم کند ، و از بیت المال مخارج و هزینههایشان را به طور وسع و کفاف تأدیه نماید ؛ ازدواجی عالی و مناسب که به هیچ وجه مزاحم با تحصیل و کمالاتشان نباشد ، تا هر دو با هم دوران تحصیل را به کمال رسانند و از بیت المال مستغنی گردند.
این درخواست ، نیاز خصوص این دوشیزۀ معصومه نمیباشد ؛ جمیع دوشیزگان دارای چنین نیازی فطری و الهی و طبیعی هستند که باید به احسن وجه ادا شود.
شنیده شد در بدو انقلاب که رفتن دختران در دانشگاهها به همان منوال سابق بودهاست، بعضی از اهل خبره پیشنهاد کرده بودند میان دختران و پسران در اطاق درس پردهای بکشند ، چنان که در پاکستان این طور میباشد. یک نفر از بزرگان سهیم در انقلاب فرموده بود: پرده لازم نمیباشد. ما با همین دختران و پسران ، داخل درهم انقلاب را راه انداختیم. این افراطها ، تفریطهائی را در پی خواهد داشت!
این حرف ، سخن درستی نمیباشد. چرا ؟ و به چه علّت ؟ و به کدام حکمت ؟
به علّت آن که در وقت انقلاب ، منظور و مقصود دختر و پسر از تظاهرات و اجتماعات رسیدن به هدف و از میان برداشتن کفر و آثار کفر تا پائین کشیدن مجسّمۀ طاغوت و امثاله بود. نه پسر توجّهی به دختر داشت ، و نه دختر به پسر. آن هم پسران و دخترانپاکدل و مؤمن و با تقوی.
مانند اجتماعات آنها در مساجد و در طواف کعبه و در سعی میان صفا و مروه که مرد و زن با هم مجتمعند ؛ می گویند ، می خروشند ، و می جوشند ؛ همه و همه متوجّه الله میباشند و بس.
لهذا میبینید که چنان مردها در بعضی اوقات به زنها می خورند ، و بدنهایشان تماسّ پیدا می کند ، آن هم بدن لخت مردان در حال طواف ، و ابداً حسّ نمیکنند که این اصابت از زن بود یا از مرد بود ؟! و یا اصلاً اصابتی صورت گرفت یا نگرفت؟!
برای آن که نه مرد متوجّه هستی خودش است ، نه زن ؛ هر دو متوجّه به حقیقت واحدۀ وجود و الله معبود میباشند. آن متینگها و آن فریادها و آن درهم و برهمها چنین بوده است.
اختلاط پسران و دختران در دانشگاه موجب تشتّت افکار و بالاخره بیسوادی آنهاست
امّا دانشگاه محلّ خلوت است ؛ کلاس درس ، جای خلوت است. آنجا دیگر جنبۀ اشتراک فهم ، تبدیل به اختصاص می گردد. هر دانشجو از دختر و پسر در هستی خود آن هم چه هستیای ، در عشق سوزان خود آن هم چه عشقی فرورفته است! پسر در شب حال مطالعه ندارد ، فکر دختر است. دختر خُلق تکلّم با پدر و مادر ندارد ، فکر پسر است. خوب به بن و ریشۀ عرائضم میرسید؟!
سنّ دانشگاهی سنّ قویترین قوۀ شهوت و میل جنسطلبی است. یا باید پسر و دختر بر فکر خود فشار آورد ، نه درس را بفهمد نه بحث را ، نه استاد را تشخیص دهد نه مستخدم را ، و مدّتها سپری گردد ؛ یا به حال روانی درآید و بیسواد و سفیه از دانشگاه بیرون آید ، و یا باید دل به دریا زند و پشت پا به همۀ مقدّسات دینی بزند ، و دین را سدّ آزادی و راه ترقّی و تعالی بداند ؛ و در نتیجه ، آمیزشهای پنهانی ، خلا او را پر کند.
مرد دانشجو تا میآید به خلا فکری خود فلان مسأله را حلّ کند ، فوراً آن دختر خانم x در نظرش مجسّم است. حلّ مسأله کجا رفت ؟ باید بجای دوشیزۀ x مثلاً فورمول mm` /r2 گذارده شود تا نتیجه حاصل گردد. امّا بدون شکّ ، جَلَوات خانم x جائی را در محفظۀ ذهنش باقی نگذارده است.
و همچنین دوشیزۀ دانشجو در دانشگاه در خلوت است. نمیتواند و ابداً قدرت ندارد ذهنش را از آقای y پاک کند ؛ هرچه تصوّر کند y است در زمین y است ، در زمان y است ، در بالا و پستی y است.
گویند: دو نفر شب تا به صبح بحث داشتند در حقّانیّت علیّ و حقّانیّت عمر. آنچه در وِعائشان از دلیل بود آوردند. صبحگاه به مجنون گفتند: تو که از اوّل شب تا پگاه همۀ مطالب را شنیدی بگو ببینیم: حقّ با کیست ؟! گفت: حقّ با لیلی است ! از شب تا به صبح هر چه میگفتید بحث دربارۀ لیلی بود ؛ حقّ با لیلی است !
اینک پس از گذشت شانزده سال از انقلاب میفهمند که چه اشتباهی کردهاند. اینها تماشا میکردند که دختران با حجاب آراسته به دانشگاه میرفتند ، و خوشحال بودند که مسأله دختر و پسر هم بحمدالله حلّ شد ، و حکومت اسلام همه را معصوم نمود ؛ ولی ناگاه از زیر خاکستر شرارهای پدیدار میشود که ای وای چه خبر بودهاست و ما خبر نداشتیم؟!
دانشکدههای پسران و دختران لزوماً باید مجزّا گردند
مسأله مسأله پرده کشیدن نیست ، ردیف جلو نشستن پسران نیست ، یکطرف دختران و یکطرف پسران نیست ، یک کلاس مستقلّ برای دختران و یک کلاس برای پسران در دانشگاه مختلط نیست.
اصل دانشگاه پسران و دختران باید جدا باشد. هیچ چارهای هم جز این نیست.
در مجلّۀ «کلمۀ دانشجو» شماره هشتم و نهم ص 77 تا ص 80 مقالهای به عنوان «اختلاط» آورده است و در مقدّمهاش گفته است: «چندی پیش در یک بررسی که از میان 00 5 نفر از دانشجویان یکی از دانشگاههای کشور به عمل آمد 90% دانشجویان عامل گسترش ناامنی و توسعۀ دامنۀ فساد اخلاقی و انحرافات جنسی را اختلاط نامشروع زن و مرد عنوان کردهاند.» آنگاه با آقای جواد منصوری معاونت محترم فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی ، و با یکی از دانشجویان مصاحبهای به عمل آورده است که هردو در یک خطّ مشی پاسخ دادهاند و ما برای عدم تطویل ، مصاحبه با آقای معاون فرهنگی را میآوریم:
«کلمه دانشجو: جناب آقای منصوری با توجّه به مسأله اختلاط زن و مرد در سطح دانشگاهها آیا بعقیدۀ شما میبایست برای این دو قشر ، دانشگاه جدا داشته باشیم ؟
ـ بسم الله الرّحمن الرّحیم. مسأله تحصیل برای همۀ گروههای جامعه یک ضرورت و نیاز است. بنابراین در تحصیل بین زن و مرد اختلافی نیست. امّا ما همۀ کارهایمان میبایست مطابق با موازین شرع باشد . فرضاً در نماز خواندن ، زن و مرد باید نماز بخوانند ولی گفته شده که اینها جدا بایستند و بعضیها احتیاط میکنند و بین اینها پرده میزنند و حتّی میدانید که در مساجد محلّ ورود مردان و زنان جداست.
بنابراین مسأله جدا کردن فضای آموزشی یا محیط کار ، ارتباطی با مسأله تحصیل ندارد . بلکه به خاطر نیاز به انطباق با موازین شرعی ما باید انجام بگیرد. لذا من تصوّر میکنم این کار در آینده باید در کشور ما حتماً انجام بگیرد. و اینکه تا بحال انجام نشده شاید به این تصوّر بوده که یا امکانات نبوده ، و یا اینکه مشکلاتی بوجود نمیآید. در صورتیکه اوّلاً امکانات را باید بوجود آورد و متأسّفانه در مواردی دیده شده که مشکلاتی بوجود آمده و من تصوّر میکنم در آینده ما باید دانشگاههائی [ در ] جامعه داشته باشیم (مانند بعضی از کشورهای اسلامی) که منحصراً مربوط به خانمها باشد. حتّی مثلاً در پاکستان نمونهای میبینیم که بانک مخصوص خانمها وجود دارد. یعنی بانکی داریم که کلّ کارکنان آن زن هستند ، و هیچ مشکلی هم ایجاد نمیکند.
کلمه دانشجو: آقای منصوری ! معایب سیستم موجود اختلاطی به نظر شما چه چیزهائی هستند ؟
ـ ما لااقلّ به عنوان جلوگیری از یک سری مشکلات موظّفیم اینکار را انجام بدهیم. ما در شرعمان داریم که شما اگر در خانهای میخواهید نماز بخوانید و در آن خانه یک زن نامحرم وجود دارد ، درِ آن خانه را باز بگذارید و نماز بخوانید. این نشان دهندۀ آنست که دین اسلام با توجّه به یک سری واقعیّتها پیش بینیهائی کرده است.
سؤالی که پیش میآید اینست که اگر ما حرکت کنیم به این جهت که یک دانشگاه مخصوص خواهران تأسیس کنیم آیا جهت کادر اداری و آموزشی آن هم صرفاً باید از خواهران استفاده کنیم یا خیر؟
ظاهراً اگر صحبتی باشد تنها در مورد اساتید است زیرا در مورد کادر اداری قطعاً مشکلی بوجود نمیآید. در مورد اساتید هم ما مشاهده میکنیم که در تمام رشتهها، ما هم خانمهای استاد داریم و هم آقایان استاد ، و اگر برنامهریزی باشد میتوانیم در آینده جبران کنیم.
البتّه اگر روزی احساس شود در رشتهای فقط از آقایان جهت تدریس میشود استفاده کرد ، مشکلی پیش نخواهد آمد اگر به عنوان استاد سرکلاس برود.
شما ملاحظه کنید ما سه دانشگاه علوم پزشکی در تهران داریم ، دانشگاه علوم پزشکی تهران ، و دانشگاه علوم پزشکی ایران ، و دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی. حدود 5 3 درصد از مجموعۀ دانشجویان این سه دانشگاه از خانمهای دانشجو هستند. خوب بدون اینکه هیچ مشکلی برای مملکت باشد براحتی میتوانیم یکی از این سه دانشگاه را برای خانمها اختصاص دهیم و دو دانشگاه دیگر را برای آقایان.
طیّ یک برنامه چند ساله هم میتوانند اساتید را از هم جدا بکنند و اگر بخواهند این کار را بکنند نه بودجهای جابجا میشود ، نه کادر را جابجا میکنند. ظاهراً تا به حال در این قضیّه جدّی نبودهاند ، نه اینکه مشکلی وجود داشته باشد.
واقعیّت قضیّه اینست که ما هنوز مصمّم به اجرای ضوابط اسلامی در بعضی از مسائل کشور نشدهایم. اگر چنین بود شاید قضایا فرق میکرد. مثلاً فرض میکنیم اگر از ابتدای انقلاب بطور جدّی برنامهریزی میکردیم برای تربیت پزشک زن ، امروز با این گرفتاری رو برو نبودیم که زنان متدیّن ما با گرفتاری عصبی شدید به دکتر مرد مراجعه کنند. ولی در حقیقت آنطور که باید و شاید در پی این واقعیّت نبودهایم.»
باری ، من از جناب نگارندۀ سرمقاله تقاضا دارم به بیرون کشیدن دختران از خانه و ورودشان در محافل و مجالس و صنایع سنگین و علوم غیر مربوطه به نیازمندیهای آنان در کادر پسران و برادران ، تسریع نکنند که نتیجه ، همین نتیجۀ مأخوذۀ از شمارۀ اخیر مجلّۀ «کلمۀ دانشجو» میباشد. و بنده مخصوصاً این مطالب را از آن ، در اینجا نقل کردم تا بدانید حکومت اسلامی ایران ، نه تنها هنوز مشکل دختران را حلّ ننموده است ، بلکه مشکلاتی بعین مشکلات پیشین برایشان به ارمغان آورده است. و اگر مثلاً از ابتداء به مانند و مشابه گفتار معاونت محترم فرهنگی دانشگاه عمل مینمودند ،بسیار آسان و راحت مسأله حلّ شده بود. امّا ایشان پنداشتند راه غیر از این است ؛ رفتند و به بن بست رسیدند. در پی آب بودند ، سر از سراب بر آوردند.
اگر از اوّل به گفتار حضرت علامه عمل کرده بودند امروز در تمام رشتههای پزشکی زنان مستکفی بودیم
مرحوم علامه فقید استاد طباطبائی رفَع اللهُ فی الجَنان مَقامَه در مصاحبهای که از طرف صدا و سیما پس از شهادت رفیق ارجمند و برادر گرامیمان شهید شیخ مرتضی مطهّری غفرالله له با او نمودند و در آن مصاحبه بر مرحوم شهید بسیار گریسته بود ؛ چون در پایان مصاحبه از استاد خواستند پیامی برای مردم بدهد ، فرموده بود: «پیام من اینست که به اسم اسلام در این حکومت اسلام کاری را انجام ندهید که در برابر خارجیان موجب ننگ اسلام باشد!»
گویند درنخستین وهلۀ نمایش صدا و سیما از این جریان مصاحبه ، این فراز اخیر پیام علامه را نقل کرده بودند ؛ و در وهلۀ بعد که چند ساعتی از وهلۀ اوّل بیش نمیگذشت ، اسقاط نموده بودند.
مثلاً دربارۀ دختران و بطور کلّی راجع به بانوان اگر به همین دو جملۀ کوتاه علامه که نظریّۀ اسلام میباشد رفتار میشد ، آیا تصوّر داشت که برای ما امروز مشکلی در جامعه باقی مانده باشد ؟
اگر برای دختران ، فنون مناسب و علوم شایسته برای خودشان و برای جمیع جامعه را اختیار مینمودند ، امروز ما از میان همین بانوان یک کادر تمام و کامل در تمامی علوم پزشکی داشتیم ، از چشم پزشک و جرّاح گوش و حلق و بینی تا چه رسد به مامائی و انواع جرّاحیهای مختصّۀ به نسوان. ولی معالاسف این راه مستقیم را در پیش پای دختران ننهادند و به دختر گفتند: به هر علمی که خودت میخواهی روی آور !
دختران ، گیج و آواره یکی برای خود فیزیک را برگزید ، دگری جامعه شناسی ، سوّمی فلسفه ، چهارمی ادبیّات، پنجمی شیمی آلی ، ششمی الکترونیک ، هفتمی صنایع سنگین و و و ، در این صورت بودجههای کلان کشور از بیتالمال به هدر رفت ؛ هم این دوشیزگان ، معلّمین و مهندسین و فارغالتّحصیلانی مفید برای خود و برای امّت مسلمان نشدند ، و هم پست و صندلی و جای پسران را اشغال نموده و آنان را محروم ساختند ، و هم وقت و عمر خود را که به گفتۀ آقای منصوری تقریباً ثلث از دانشجویان را شامل میشوند تباه کردند.
امروزه جرّاح قابل و متخصّص زنان در مشهد نداریم 7. فوراً زائو را سزارین میکنند و عمل را هم خراب انجام میدهند ، و بواسطۀ نقصان عمل ، آن زن مسکین که به کلام این خانم دکتر اعتماد کرده و خود را تحت اختیار وی سپرده است ، و دچار امراض غیر قابل علاج شده است ؛ پیوسته باید متحمّل پیآمدهای نامطلوب آن گردد. بنده شخصاً در مدّت این پانزده سالیکه در أرض أقدس مشهد ساکن و مقیم میباشم نظائر و شواهدی از مبتلایان عینی را که اینک در برابر چشمان دارم ، بسیار سراغ دارم.
امّا با گفتار حضرت علامه فقیدِ علم وفقیدِ اتقان و نظریّۀ صائب ، کجا چنین زمینههائی پیش میآمد ؟ شما فقط ملاحظه کنید در همین یک عبارتشان که جناب محترم صاحب سرمقاله از ایشان نقل کردند:
إنَّ الطَّریقَهَ المَرضِیَّهَ مِنْ حَیَوهِ الْمَرْأَهِ فی الإسْلامِ أنْ تَشْتَغِلَ بِتَدْبیرِ اُمورِ الْمَنْزِلِ الدّاخِلیَّهِ وَ تَرْبیَهِ الأوْلادِ وَ هَذا وَ إنْ کانَتْ سُنَّهً غَیْرَ مَفْروضَهٍ لَکِنَّ التَّرغیبَ وَ التَّحْریصَ النَّدِبِیَّ… کانَتْ تَحْفَظُ هَذِهِ السُّنَّه. 8
اگر به همین مقدار عمل میکردیم ، آیا مشکلات دانشجوئی اختلاط دختران ، که 90% دانشجویان این مدرسه از روابط غیر مشروعشان محسوب داشتهاند ، وجود داشت ؟! آیا برای زائیدن بانوانمان محتاج به قابله و پزشک مرد میگشتیم ؟! نه، وَاللهِ نه ، بِاللهِ نه ، تَاللهِ نه. بنابراین عزیزم !
نظر ز روی تکبّر به اهل راز مکن
که باریافتگان حریم پادشهند
شما چون دیدید از علامه در دنیا تجلیل نشد ، نباید گمان کنید که واقعیّت هم همین طور است ! تا بیائید و با عبارت: «یکی از بزرگان معارف دینی فرمودهاند» گفتارشان را ذکر کنید ، و با عرائض حقیر فقیر خاک پا و خانهزاد آن منیع مرتبت و رفیع منزلت درهم بیامیزید و خود را حَکم در قضیّه قرار دهید و با فکر و اندیشۀ خود آنرا بدون دلیل و اقامۀ برهان ضایع کنید ، و به مجرّد شعار و هیاهو گفتار مقابل را أخذ کنید و دختران معصوم را از خانه و کاشانه بدر آورید ؛ و خسران زده و تهیدست از سراب باز گردانید !
من نه پدرانه ! بلکه برادرانه و متواضعانه به شما نصحیت میکنم: کلام چنین مردمان حقّ اندیش و باطل زدا را که هر سلّول از بدنشان را با فکر و تأمّل بکار بسته ، و فیلسوفانی عالیقدر و دانشمندانی گرانمایه در راه اسلام شناسی شدهاند ، نباید به دیدۀ حقارت نگریست.
هر چند گفتهاند: انسان در نقد و تحلیل آزاد است ؛ هیچ اندیشه و نظریّهای را نباید تحمیل نمود ، ولی آن مسألهای است ، و این مسألهای دگر. وگرنه انسان باید تأسّف بخورد ، ولی تأسّف بجا و بموقع ؛ نه مثل تأسّف مردی که چون از سفر باز آمد حلیله را مریضه ، و والده را مرده یافت. چون با حلیله درآمیخت فوراً شفا یافت ، افسوس میخورد که اگر زودتر آمده بودم والده را هم شفا داده بودم.
پینوشتها:
1. روزنامۀ «جمهوری اسلامی» مورّخۀ 10 شعبان 4 1 4 1 (3 بهمن 1372) شمارۀ 45 2 4 ، ص 12
2. مجلّۀ «زن روز» 21 اسفندماه 1372 طیّ شماره 1 45 1 نوشت:
واتیکان: زنانی که از قرص سقط جنین استفاده کنند مرتدّ خواهند بود.
واتیکان ـ خبرگزاری فرانسه: زنانی که از قرصهای سقط جنین استفاده کنند ، با خطر طرد شدن از کلیسای مسیحی روبرو خواهند شد.
روزنامۀ لوسرباتور چاپ واتیکان با اعلام این خبر نوشت: « پدر جینوکونچتی » کارشناس دینی این روزنامه طیّ مقالهای این حقیقت را که روزی این قرصها بدون نیاز به تجویز پزشک در دسترس دختران کم سنّ و سال انگلیس قرار خواهد گرفت ، تقبیح کرد.
او تأکید کرد که قوانین رومن کاتولیک امکان طرد نمودن زنانی را که به هر شیوهای سقط جنین کنند فراهم کردهاست.
کونچتی در مقالۀ خود نوشت: حتّی اگر این قرص هم مؤثّر نیفتد زندگی را به خطر خواهد انداخت و استفاده از آن نشانگر کاری غیر قانونی و غیر اخلاقی خواهد بود.
3. روزنامۀ «جمهوری اسلامی» مورّخۀ 4 1 ربیع الآخر 11 4 1 ، شمارۀ 3310 ، قسمت بیست و نهم ، مقالۀ کنترل جمعیّت
4. روزنامۀ «جمهوری اسلامی» مورّخۀ 6 1 ربیع الآخر ، شمارۀ 3312 ، قسمت آخر از مقالۀ کنترل جمعیّت
5. یک هفته به شهادت مرحوم صدیق ارجمند آیه الله شیخ مرتضی مطهّری رحمهالله علیه مانده بود که حقیر بیست امر بسیار مهمّ را به ایشان تذکّر دادم ، که چون به محضر رهبر کبیر انقلاب آیه الله خمینی در قم مشرّف میشوند ، به عنوان پیشنهاد معروض دارند. از جمله مسأله ازدواج پسران و دختران بود که اینک ذیلاً بدان اشاره میشود. ایشان در وقت تشرّف به قم فقط مجال گفتگو دربارۀ نماز جمعه را پیدا میکنند و بقیّۀ این پیشنهادات تأخیر میافتد به مجلس بعد ، که ایشان را قبل از آن مجلس ترور میکنند. از این پیشنهادها نُه تای آن در کتاب «وظیفۀ فرد مسلمان درحکومت اسلام» از ص 119 تا ص 132 آمده است و یازدهتای دیگر نیز نوشته شده و آمادۀ طبع است تا بحول و قوّۀ خدا ، هنگام تجدید چاپ این کتاب با آن طبع گردد. امّا مسأله ازدواج پسران و دختران در ص 120 و121 این کتاب بدینگونه آمده است:
« مسأله دوّم مسأله ازدواج پسران و دختران بود. پسری که به سنّ پانزده سال میرسد ، او را باید زن داد و این امر باید در تمام مملکت اجرا شود. دولت با یک برنامه وسیع و منظّم یک اطاق کوچک به او میدهد. حالا کاسب است کاسب باشد ، زارع است زارع باشد، کارگراست کارگر باشد ، محصّل است محصّل باشد. دختری به او بدهند ، و اینها هر روز به دنبال کار خودشان هستند. آنکه درس میخواند درس میخواند ، آنکه دانشگاه میرود درس میخواند. چه اشکال دارد شخصی دانشگاه برود و زن هم در خانهاش باشد. مثل اینکه شخص دانشگاهی میآید در خانۀ مادر و پدر ، و غذا میخورد بعد هم میرود دنبال کار. هم دخترها و هم پسرها در سطح تمام مملکت ، اوّل بلوغ باید ازدواج کنند.»
در کتاب «لمعاتی از شیخ شهید» انتشارات صدرا ، ص 1 4 آمده است: «مواردی که استاد شهید در نظر داشتند با حضرت امام (ره) در میان بگذارند و بر روی ورقهای یادداشت فرموده بودند که پس از شهادت در جیب لباس استاد یافت شد…
پیشنهاد آقای تهرانی (1) و حجاب استاندارد شده.
تعلیم فنون جنگی برای افراد از 18 سال تا 0 4 سال بطور اجباری یا داوطلب.
تسهیلات ازدواج برای پسران و دختران بعد از بلوغ…»
و در تعلیقه آورده است: «1 ـ آیت الله سیّد محمّد حسین حسینی تهرانی.»
و امّا پیشنهاد حقیر به آیه الله خمینی رضوان الله علیه راجع به حجاب ، همانطور که در یادداشت مرحوم مطهّری (ره) آمده بود و در کتاب «وظیفۀ فرد مسلمان در حکومت اسلام» ص 121 و 122 آمده است ، چنین میباشد:
«مسأله سوّم در حجاب بود که ایشان به عنوان تحفهای که برای مملکت ایران آوردند ، حجاب را یک حجاب صحیح استاندارد کنند یعنی زنها دارای پوشش صحیح باشند و بتوانند در عین پوشش دنبال کار بروند ، بچّه بغل کنند ، خرید کنند ، سوار اتوبوس شوند ؛ و چادر از سرشان نیفتد ، بدن معلوم نباشد. لباسی با آستین بلند همراه شلواری بلند و گشاد و دارای رنگ خاصّ (استاندارد سرمهای و یا خاکستری) البتّه بعضی از فقهاء وجه و کفّین را جائز میدانند که جائز هم هست ، ولی بعضی از آقایان احتیاط میکنند که مقلّدین آنها چهرۀ خود را هم بپوشانند و یک روسری بلند که در حکم جلباب باشد سر کنند ، در اینصورت بسیار بهتر از چادر نمازهای فعلی امروزه که آنرا چادر بیرون قرار دادهاند میباشد و میتواند حافظ زنان باشد. این چادرهائی که کمر ندارد و جلوی آن بسته نیست و باید پیوسته زنان آنها را با دستشان نگاهدارند و اگر احیاناً بادی بوزد و کنار برود تمام اندامشان نمایان میشود، حجاب صحیح نیست ؛ و علاوه جلوی کار آنها را نیز میگیرد. بالاخره این مانتو و شلوار بلند و گشاد باید استاندارد باشد بطوریکه هر کس برود در دکّانی برای خرید این لباس و بگوید: من لباس بیرون میخواهم ، مقدار پارچۀ آن مشخّص باشد مثل چادر مشکی که مثلاً شش متر است. تمام زنهای ایران این لباس را بپوشند. کفشها هم خیلی ساده و بدون پاشنۀ بلند ، و نرم باشد. بعد یک نفر از همان زنهای لخت طاغوتی را بیاورند در تلویزیون و نشان بدهند و با یکی از این زنها مقایسه کنند که ای مردم مسلمان ! برای آزادی ، شرف ، برای دنبال کار رفتن ، حتّی برای آسایش زنان کدامیک از اینها بهتر است؟ آیا زن با آن قسم میتواند دنبال کار برود ، یا با این قسم ؟
البتّه اینها اجمال مسأله است. و گفتم که: این مطلب در صورتی برای عموم مردم قابل قبول است که ایشان اوّل دربارۀ عیالات خودشان عملی کنند ، نه اینکه خودشان عملی نکنند. و سپس از زنهای ایران بخواهند که حجابشان را این طور کنند. چون ایشان الآن در رأس هستند و فرمایشاتشان نافذ است ، و از ایشان بعنوان رئیس میپذیرند. اگر بنده و امثال بنده هزار نفر هم بگویند فائده ندارد ؛ امّا از ایشان قابل قبول است و قابل عمل.»
بالجمله حقیر رنگ سیاه را اختیارنکردم،چون رنگ سیاه شرعاً کراهت دارد ، خواه برای مرد و خواه برای زن و علاوه در پزشکی هم ضرر آن برای اعصاب به ثبوت رسیده است .
باری ، از آنچه گفته شد معلوم شد که اوّلاً: کتاب صدیق عزیز و گرامیمان مرحوم شهید مطهّری (ره) دربارۀ حجاب ، از جهت اینکه تعیین یک لباس معیار و با تعریف مشخص به عنوان حجاب اسلامی را ننموده است خالی از خلل نیست. زیرا اختیار را به دست خود افراد داده است در نتیجه نفوس پرهیجان و احیاناً منحرف در تعیین مصداق عدم خود نمائی و عدم تبرّج و رنگ مناسب و تنگ نبودن و کوتاه و بلندی لباس دچار افراط و تفریط شده و کم کم سر از مصادیقی در می آورند که صدق بی حجابی بر آنها سزاوارتر است تا حجاب . و بنده به خود ایشان این موضوع را تذکر دادم . (کتاب «حجاب» ایشان پیش از هشت سالی بود که با حقیر ارتباطی برقرار بود و گرنه مسلماً اینچنین نمی شد .) و این همان مطلبی است که ما در پیشنهاد خود توسّط ایشان برای حضرت آیه الله خمینی به عنوان حجاب معیار و استاندارد به آن نظر داشته ایم .
و ثانیاً: اینکه نویسندۀ سرمقاله در ص 18 متذکّر شدهاست: «از حدود 20 سال پیش تا کنون ، تنها نوشتارهای تحقیقی در این مقوله ، کتابهای ایشان (مطهّری) است و بس. و آیا مایۀ تأسّف نیست که در چنان مسألهای حسّاس و اساسی هنوز بر جای پای ایشان کسی گامننهاده است؟»
پاسخ ایشان را خود مطهّری میدهد: پس آن کس که من حامل پیام او از طهران به قم برای رهبر کبیر فقید بودم ، مرده بود که من نظریّهاش را عالیترین نظریّه دانسته و یادداشت کرده و در جیب خود گذاشتم تا با بقیّۀ پیشنهادهای او بحضرت پیشوا برسانم ! امّا مع الاسف قضای الهی مرا گرفت و قبل از وصول ، ارتحال دست داد.
6. باید دانست: در قرآن کریم بدین عبارت نیست و مشابه آن است. ولی چون نخواستیم در عبارت وی تصرّفی شده باشد ، آنرا بهمانگونه حکایت نمودیم.
7. باستثناء یکی دو نفر ؛ از جملۀ ایشان خانم دکتر علوی بود که جرّاح و پزشک زنان و بسیار لایق بود. در مشهد مقدّس دست به عمل نمیزد مگر در وقت ناچاری. در زایمان مخدّرات بسیار عاقل و صبور و متحمّل بود. یکی از دوستان میگفت: در زایمان عیال من (که طلبهای بودم) بقدری حوصله بخرج داد تا وی بطور طبیعی وضع حمل کرد در صورتیکه در دو شکم قبلی سزارین شده بود. دوست ما میگفت: وی بقدری متحمّل بود که عیال من از شدّت درد لگد بر شکم او میزد و او باکی نداشت. ولی افسوس که ایشان خود را کاندیدای مجلس نمودند و تمام آن خدمتهای ارزندۀ عملی ، تعطیل شد. آیا کسی دگر هست که کار او را انجام دهد ؟!
8. «المیزان» طبع اوّل ، ج 2 ، ص 1 5 3
منبع: کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی (ره)