آیه شریفه «الا بذکر اللّه تطمئن القلوب» حکایت از آن دارد که با یاد خدا دلها آرامش میگیرد. دل پایگاه نفس آدمی است و آنگاه که دل آرام گیرد، نفس انسان نیز اطمینان مییابد. پس برای داشتن دلی آرام و قلبی مطمئن باید به ذکر باری تعالی پرداخت. ذکر اکبر خدا نیز نماز است و قرآن میفرماید: »و لذکر اللّه اکبر«
نتیجه آن که چون گویندگان ذکر الهی که دل هایی آرام و نفوسی مطمئن دارند، گرد هم آیند و خانوادهای را شکل بخشند، آن خانواده از آرامش برخوردار است و در خانه آرام، صفا و صمیمیت موج میزند و مالامال از نور خداست.
در خانه ما رونق اگر نیست صفا هست
هر جا که صفا هست در آن نور خدا هست
نماز خواندن و انجام عبادت، برای نمازگزار آرامش روانی پدید میآورد و دل مؤمن را امنیت میبخشد، آن هایی که توفیق بیشتری در برگزاری نماز داشتهاند، به آرامش بیشتری نیز دست یافتهاند. یعنی آنها که علاوه بر انجام فرایض مبادرت به خواندن نوافل نیز نمودهاند، در بررسیهای موردی آرامش بیشتری را گزارش کردهاند و همین باعث شده تا دیگران را نیز به انجام نوافل توصیه کنند. سخن چنین کسانی این است که:
برخیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هر در که بود فراز بر خود بندند
الا در دوست را که شب باز کنند
آنان حلاوت عبادت خالص در شب و رازگویی با خداوند عالمیان را دریافتهاند، چرا که شب فرصتی مناسبتر برای عبادت بی ریاست. قرآن میفرماید: «انّ ناشئه اللّیل هی اشدّ وطأً و اقوم قیلا» پس فقط صاحبان خلوص و عاشقان عبادت خدا، شیرینی راز و نیاز با او را درمییابند و میتوان گفت:
شرح این واقعه را مرغ سحر داند و بس تو چه دانی که شب سوختگان چون گذرد
پس برگزاری نماز به طور مداوم و محافظت بر آن، رمز دست یافتن به آرامش روانی است. اینک به اختصار برخی از نقش هایی که نماز در آرامش روانی دارد، مرور میکنیم:
1ـ عدم احساس گناه و یا کاهش آن
آدمی آنگاه که به سجاده مینشیند تا با خدا راز گوید، باید هوشیار باشد. چرا که قرآن میفرماید «لا تقربوا الصّلاه و انتم سکاری» آنگاه که مست هستید، نزدیک نماز نشوید. پس لازمه مقبولیت و پذیرش نماز، دور بودن از ناهشیاری و مستی است.
نماز آدمی را از فحشا و منکرات باز میدارد. «انّ الصّلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر» شرب خمر، مستی، غفلت و دیگر گناهان و آلودگیها در پرتو نماز محو و نابود میشوند. با حذف گناهان فضای روح و روان انسان پاک و مصفّا میشود و در نتیجه آرامش و اعتماد به نفس به دست میآید. نماز شستشوگر روان از گناه است و قلبی که در آن تاریکی گناه نباشد از آرامش و اطمینان و صفا لبریز میشود. چنان که پیامبر فرموده انسانی که نمازهای پنجگانه را به جای میآورد، مانند آن است که در رودی پنج بار شنا کرده و از آلودگیها به در آمده است. پس نماز مانع ابتلا به آلودگی و گناهان است و نیز به سبکی بار گناه آدمی میانجامد. زیرا قرآن میفرماید: «انّ الحسنات یذهبن السّیئات» به درستی نیکیها، بدیها و گناهان را میزدایند و از بین میبرند و نماز یکی از برترین حسنات است.
پس اگر احساس گناه را عامل ایجاد اضطراب و نا امنی بدانیم و گناه نکردن و یا انجام عملی را که گناه و احساس گناه را تخفیف بدهد وسیله ایجاد مانع انجام گناه میگردد و اگر فردی گناهی را مرتکب شده انجام نماز که یکی از حسنات ممتاز است ـ گناه او را تخفیف میدهد و آدمی در اثر عدم انجام گناه و یا داشتن احساس تخفیف گناه آرامش پیدا میکند، میتوان نتیجه گرفت که به این دلیل نماز عامل مهمی در جهت دست یافتن به آرامش روانی است و چون این امر در خانه رخ دهد، و یکایک اعضای خانواده نمازگزار باشند، همگی با هم آرامش روانی را در خانه به ارمغان میآورند و در پناه آن با موفقیت زندگی میکنند. زیرا احساس گناه در همه آنان کاهش مییابد.
امروزه که مسأله بزهکاری و بویژه بزهکاریهای نوجوانان در سراسر جهان، ذهن اندیشه وران را به خود معطوف نموده است، اگر بتوانیم فرهنگ خواندن نماز را گسترش دهیم میتوانیم مانع بروز بزهکاریها شده و یا آنها را به میزان قابل توجهی کاهش دهیم. تجارب نگارنده در کانون اصلاح و تربیت تهران نیز حاکی از آن است که در میان بزهکارانی که در کانون حضور مییافتند، نوجوانان نمازگزار کمتر بودند. پس با توجه دادن نوجوانان و دیگر اعضای خانواده به نماز، تحقق بخشیدن به خانوادهای بسامان را زمینه سازی نماییم. چرا که با عدم ارتکاب جرم توسط اعضای خانواده، آرامش بر آن حکمفرما میشود. و دیگر کسی نگران ارتکاب جرم توسط دیگری نیست و از عاقبت بد دیگری نمیهراسد. زیرا که نماز آنان را از فرجام بد مصون داشته است.
2ـ وحدت شخصیت و انسجام خانوادگی
خواندن نماز موجب دست یافتن به وحدت شخصیت میشود. شخصیت برخوردار از توحید به گونهای است که جنبههای گوناگون آن با یکدیگر در تضاد نیستند. یعنی فرد آنچه که در اعتقاد بدان باور دارد، در عمل نیز بر اساس باورهای خویش عمل میکند و چون اینگونه رفتار میکند، خود نیز در خویشتن تضاد نمییابد و در نهایت به یکپارچگی (خویشتن) دست مییابد به نحوی که جنبهای از شخصیت فرد، جنبه دیگر شخصیت او را تأیید میکند و انسان به هنگام برخورد با او احساس میکند که با فردی هماهنگ و بسامان مواجه شده است. حال باید پرسید نماز چگونه موجبات تحقق وحدت را در شخصیت آدمی فراهم میآورد؟
انسان مؤمن به هنگام نماز سخن از خدای واحد و یگانه به میان میآورد، او را اللّه خطاب میکند و رب عالمیان مینامد. (آیه قل هو اللّه احد به نحو بارزی حکایت از وحدت باری دارد.) و همین باور داشتن به خدای یگانه، پیام آور وحدتی درونی برای آدمی است. آنچه که باعث تشتت و تفرقه میشود، ایمان داشتن به ربّهای گوناگون است. قرآن میفرماید:
ارباب متفرقّون خیر ام اللّه الواحد القهّار آیا داشتن ربهای متفرق خوب است یا ایمان داشتن به خداوند واحدی که قهار است؟ قرآن وجود خدایی جز خدای یگانه را نفی میکند و میفرماید: «لو کان فیهما الهه الاّ اللّه لفسدتاً» و بر فرض محال اگر چنین میشد فساد درون آدمی را نیز به علت تعدد الهه در بر میگرفت و آنان که اکنون، به وجود ارباب متفرق قائلند، از وحدت درونی بی بهره و در شخصیت خود دارای تضاد هستند.
اعضای خانواده نیز اگر همه با یکدیگر به اقامه نماز بپردازند و همه به وحدت درونی دست یابند، در بیرون نیز با یکدیگر همگونی و هماهنگی خواهند داشت و این موجبات آرامش روانی را برای آنان در پی خواهد داشت. زیرا نه با یکدیگر تضادی دارند و نه والدین با فرزندان خویش اختلافی جدی خواهند داشت.
سؤال این است که چه کسانی بیشتر فرزندان را در موقعیت مضاعف قرار میدهند. آنها که در درون خویش تضادی دارند و یا آنها که با دیگری دارای تضاد هستند. نماز، تضادهای درونی فرد را کاهش میدهد. زیرا که به شخصیت فرد وحدت و یکپارچگی میبخشد و دیگر آن که افراد وحدت یافته در سایه نماز را با یکدیگر منسجم و متحد میسازد. لذا بین آنها تفرقه و تضادی جدی و عمیق وجود ندارد و تعارض مهم هم در خانواده دیده نمیشود. در اثر نبود تعارض و یا از بین رفتن آن، کمتر شاهد بروز اضطراب در محیط خانه خواهیم بود. بدین ترتیب امنیت بیرونی در محیط خانواده حاصل امنیت درونی اعضای آن است که در پرتو انوار الهی ظهور و بروز پیدا میکند. پس نماز میتواند وحدت و امنیت درونی و بیرونی را فراهم آورد و محیط خانواده را متحد و یکپارچه سازد تا همگی به راحتی بتوانند به ریسمان الهی چنگ زنند و متفرق نگردند «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرقوا». بدین ترتیب ملاحظه میشود افرادی که به وحدت درونی دست یافتهاند در وحدت بخشیدن به محیط بیرونی (که یکی از مصداقهای آن خانواده است) توفیق بیشتری دارند و وحدت در خانواده یکی از رموز آرامش آن است.
3ـ افزایش اعتماد به نفس
نماز خواندن موجبات افزایش اعتماد به نفس را فراهم میآورد. زیرا وقتی آدمی با خدا سخن میگوید، از او استعانت میجوید. «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» توان بیشتری را در خود احساس میکند که ناشی از اتکای به خدای تعالی است و داشتن چنین نقطه اتکایی باعث افزایش اعتماد به نفس در فرد میگردد. او در این حال خود را بسان قطرهای میداند که با دریا پیوند خورده است.
قطره دریاست اگر با دریاست ور نه او قطره و دریا دریاست
بدین ترتیب درمییابیم که آدمی از خویشتن مفهوم بهتری خواهد داشت و تصور وی از خود در مرتبه بالاتری قرار میگیرد و مفهوم خود در نزد او تعالی مییابد و این همه موجب افزایش اعتماد به نفس در فرد میگردد. از سویی خواندن نماز باعث افزایش موفقیتهای او در زندگی میشود. زیرا نماز، نقش مددرسانی دارد چنان که قرآن میفرماید: استعینوا بالصّبر و الصّلاه از نماز و روزه کمک بجویید. انسان برخوردار از امدادهای ناشی از اقامه نماز، فردی موفقتر است و موفقیتهای روز افزون، اعتماد به نفس و افزایش آن را در پی دارد و نماز گزاران پیوسته امیدوار به امدادهای الهی هستند.@#@ اولیای الهی که خوب نماز میخوانند نه میترسند و نه محزون میشوند. «الا انّ اولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» و آدمی که نه میترسد و نه محزون است، از آرایش روانی برخوردار است.
در محیط خانوادهای که اعضای آن نماز را بر پا میدارند و همگی از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند، فضای آرامی حاکم است و اعتماد به نفس یکدیگر را تقویت مینمایند. آنان همچون ظروف مرتبطی هستند که به هنگام برداشتن آب از یکی از آن ظرفها، ظرفهای دیگر جای خالی آن را پر میکنند، با این تفاوت که در اینجا، اعتماد به نفس خود آنان کاهش نمییابد. در حالی که وقتی ظرفهای مرتبط، جای خالی شده آب ظرفی را پر میکنند، از میزان کمتری از آب برخوردار میشوند.
آنها شکرانه بازوی توانا را به گرفتن دست ناتوان میدانند و دست افتادگان را به هنگام ایستادن میگیرند و بدین ترتیب آنها که از اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند، در محیط خانواده، زمینه افزایش اعتماد به نفس را در دیگر اعضای خانواده فراهم میکنند تا آنها هر چه بیشتر استعدادهای خویش را به کار گیرند و به درجه بالاتری از شناخت معبود و عبادت دست یابند و به خود شکوفایی برسند، به نحوی که همه استعدادها و تواناییهای خویش برای عبادت خدا را به فعلیت برسانند. نماز در این راه نقش مدد رسانی را بر عهده دارد. انسانی که به خود شکوفایی رسیده از آرامش بیشتری برخوردار است. اولیای الهی مصداق بارز چنین حالتی هستند، زیرا توانستهاند همه توان خویش را در راه عبادت معبود به کار گیرند.
4ـ بالا رفتن عزت نفس
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز را معراج مؤمن دانسته و میفرماید: الصّلاه معراج المؤمن. انسانی که عروج یافته و اوج گرفته است، از عزت نفس برخوردار است. عزت نیز با رفتن به پیشگاه معبود حاصل میشود و به تعبیر سعدی انسان جز با رفتن به درگاه الهی عزت نمییابد.
عزیزی که هرگز درش سر بتافت به هر در که شد هیچ عزت نیافت
و اگر میگویند «عزت طلب و بزرگیآموز» همه حکایت از آن دارد که آدمی برای عزتمندی خویش ارزش فراوانی قائل است و آنها که نفس خویش را دارای عزت میدانند، کمتر تن به خطاها و امور ناپسند میدهند. علی (علیه السلام) میفرماید: «من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته» هر کس که نفسش در پیشگاه او ارزشمند باشد شهوات در نزد او خوار است و بیمقدار.
کارل راجرز که بنیانگذار روش مشاوره غیر مستقیم است، اظهار میدارد، دانش آموزی که از عزت نفس بالاتری برخوردار است کمتر تن به تقلب میدهد و نظریه تعهد مکبر حکایت از آن دارد که اگر شخص احساس بی آبرویی کند، راحتتر تن به ارتکاب جرم میسپارد. نماز که آدمی به هنگام ادای آن سر بر آستان معبود میساید. و پیشانی خویش را به رسم تواضع و بندگی به خاک میگذارد، باعث میشود تا موجبات رستگاری انسان فراهم شود. این سجده که خضوع (تواضع بدنی) است و خشوع (تواضع قلبی)، موجبات اعتلای آدمی را فراهم میسازد «قد افلح المؤمنون الّذین هم فی صلاتهم خاشعون» و در اثر بندگی آدمی بد مقامی بالا و والا میرسد و به قول صائب تبریزی:
ذره به آفتاب رسید از فتادگی بنگر که از کجا به کجا میتوان شدن
و سعدی رمز برخورداری از فیض را افتادگی دانسته و میگوید:
افتادگیآموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
پس تواضع در مقابل خالق رمز کمال آدمی است و انسان برخوردار از کمال در همه جا و از جمله محیط خانواده احترام دیگران را پاس میدارد و نیاز به داشتن عزت نفس و برخورداری از احترام، به نظر «مازلو» یکی از نیازهای اساسی روانی آدمی است که با تأمین آن سلامت روانی انسان تأمین میگردد به نحوی که او را از تعادل روانی برخوردار میسازد. در خانهای که پیر و جوان و کودک و خردسال همه از احترام و عزت نفس بهره گرفتهاند همه میتوانند از آرامش روانی برخوردار باشند. در خصوص احترام به پیران و کودکان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «لیس منّا من لم یرحم صغیرنا و لم یوقّر کبیرنا» از ما نیست کسی که به کودکان ما ترحم و لطف نکند و بزرگترهای ما را محترم نشمارد. پس در خانهای که همه در برابر معبود متواضعند و حرمت یکدیگر را نمیشکنند، همه از عزت نفس برخوردارند و ضمن برخورداری از آرامش روانی تن به جرائم نیز نمیدهند اما دور شدن از وادی بندگی و عدم انجام فرایض دینی، آدمی را به بندگی این و آن میکشاند و این در اثر نداشتن آگاهی و بصیرت است و اقبال در وصف آنان میگوید:
آدم از بیبصری بندگی آدم کرد گوهری داشت ولی صرف قباد و جم کرد
گویی از خوی غالمی ز سگان پستتر است من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
انسانهای ره یافته جز بر درگاه معبود ازلی سر نسایند و پیوسته به عبادت او میشتابند. علی (علیه السلام) فرمود؛ لا تکن عبد غیرک لقد جعلک اللّه حرّا. بنده دیگری مباش بدرستی که خدا تو را از آزاد آفریده است و خداوند عزت را از آن خود، رسول خود و بندگان مؤمن خویش میداند و میفرماید: و للّه العزّه و لرسوله و للمؤمنین.
5ـ معنا دادن به زندگانی
ویکتور فرانکل که خود بنیانگذار مکتب سوم درمانی دین و مکتب معنا درمانی است، در کتاب خود که آن را «انسان در جستجوی معنا» نامیده است، بر این باور است که انسان آنگاه از سلامت روانی برخودار است و آنگاه آرامش را لمس میکند که در زندگانی خود احساس معنا کند و او در وهله نخست عشق را عامل ایجاد چنین معنایی میداند که عشق به یک آرمان و عشق به دیگری مورد نظر اوست و او خود مینویسد که یکبار یک عالم یهودی که معنای زندگانی را از دست داده بود، نزدم آمد و من با ایمانی که در وجودش بود زندگی او را معنی دار ساختم. او به درمانگرها توصیه میکند که در موقع درمان بیماران روانی تلاش کنید که زندگی آنها را معنی دار نمایید. زیرا بیمار روانی کسی است که معنای زندگی را از دست داده است. عبادت و نماز نیز میتواند زندگی آدمی را معنا بخشد و برای آدمی حیاتی طیب را فراهم آورد که مالامال از معناست. و قرآن میفرماید: «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاه طیّبه»
یعنی هر کسی اعم از زن و مرد عمل صالح انجام دهد او را به حیاتی پاک و طیب زنده میگردانیم.
فرانکل میگوید: آنان که دارای زندگی معنی دار بودند، افراد مقاومی بودند که خود را تسلیم مرگ و خودکشی نمیکردند. یعن عشق به زندگی آنان معنا داده بود و او رمز پایداری آنان را در عاشق بودن آنها میداند و چه نیکو گفته است حافظ.
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است در جریده عالم دوام ما
برترین عشق نیز عشق به خالق است و نزدیکترین حالت آدمی هنگامی است که سر به سجده مینهد. در اینجاست که میتوان به یکی ار رازهای طولانی بودن سجدههای امام زین العابدین (علیه السلام) پی برد و سخنان پر حلاوت عشق را خوش و زیبا تفسیر نمود و گفت:
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند
پس نماز که برترین جلوههای عشق را به نمایش میگذارد، میتواند در خانواده، زوجین را به یکدیگر علاقهمند و عطوف نماید و آنان که عاشق خدایند، جلوههای دیگر خالق را نیز دوست میدارند و به همسر و فرزندان خویش به عنوان نشانههای خالق مینگرند و در میان آنها عشق و علاقه فراوان است و به تعبیر قرآن «رحماء بینهم» را مد نظر قرار میدهند و چون به شکرگزاری معبود میپردازند، نمیتوانند نسبت به مخلوق خدا شاکر نباشند. چرا که «من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق» در خانهای که تشکر و سپاسگذاری از یکدیگر وجود داشته باشد دلسردیها و ناپایداریها ره نمییابد و این ابراز عشق و علاقه و سپاس و تشکر احساس تعلق به جمع خانواده را پدید میآورد، که یکی دیگر از نیازهای اساسی روانی است که با تأمین آن تعادل و بهداشت روانی فرد تحقق مییابد. نماز اگر چه به معنای بندگی در برابر خالق است اما دل آدمی را رقت میبخشد و او را به سوی محبت به مخلوق سمت و سو میدهد و جمعی صمیمی را در محیط خانه پدید میآورد، چرا که اگر مسلمان از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) الهام نگیرد و رقیق القلب نباشد، اعضای خانواده و دیگران از گرد او پراکنده میشوند و قرآن خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: که «لو کنت فظّا غلیظ القلب لا نفضّوا من حولک» ای پیامبر هر آینه اگر تو سخت دل بودی مردم از گرد تو میپراکندند.
وجود دلهای پر محبت و با صفا کانون خانواده را گرم و روابط عاطفی را در آن مستحکم میسازد و آدمی در برخورد با افراد صمیمی و مهربان کمتر احساس آزردگی و سرخوردگی میکند و خود را در محیطی آرام و سرشار از روابط گرم مییابد زیرا عبادت و نماز به زندگی او معنا داده و آرامش بخشیده است.
6ـ کاهش فشارهای (استرسهای) روانی
نماز موجب کاهش استرسها میگردد و فشارهای روحی را کم میکند. زیرا آنگاه که آدمی در برابر خالق متعال میایستد و لب به نماز و دعا میگشاید و او را رحمن و رحیم خطاب میکند، امید به رأفت و رحمت در دلش موج میزند و آنگاه که اشک ندامت از چشمانش جاری میشود، و دردهای خویش را با خدا باز میگوید، پالایش روانی انجام میشود و انسان خود را سبکتر از قبل مییابد چون به بندگی خدا تن میدهد و با تأکید میگوید: «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» فقط تو را عبادت میکنیم و فقط از تو یاری میجوییم.@#@ شانه را خالی از فشار بار بندگی غیر میکند. زیرا کمترین استرس و فشاری مانند استرس ناشی از بندگی غیر خدا آدمی را میآزارد و لذا آنگاه که شهادت میدهد که خدایی غیر از خدای یکتا نیست «اشهد ان لا اله الاّ اللّه» احساس آرامش میکند.
پس در نماز اذکاری وجود دارد که بیان آنها و بازگو کردن آن کلمات ارزشمند که آدمی بر نفس خود تلقین میکند به او آرامش میبخشد و بهداشت روانی او را تأمین مینماید و افراد فاقد استرسهای روانی، در خانواده و در برخورد با دیگران فشار و دشواری کمتری را متوجه آنان میسازد و خانواده نیز از فضایی آرام و کم استرس برخوردار میگردد.
درمان و یا کاهش افسردگی
آن کس که خوب و نیکو نماز میگزارد، کمتر دچار افسردگی میشود. فردی که به افسردگی مبتلا شده است نیز میتواند با استعانت از نماز، میزان افسردگی خود را کاهش دهد. بیان چنین اثری برای نماز به معنای آن نیست که افراد افسرده جهت درمان نیازی به روانشناس و یا روان پزشک ندارند، بلکه در حین بهره گرفتن از روشهای روان درمانی از نماز و عبادت نیز میتوانند برای کاهش و یا درمان افسردگی خود بهره بگیرند. پژوهشهای انجام شده نیز حکایت از صحت این ادعا دارد. اریک فروم در کتاب روانکاوی و دین مینویسد: نیاز دینی نیاز به یک الگوی جهتگیری و مرجعی برای اعتقاد و ایمان است و هیچ کس را نمیتوان یافت که فاقد این نیاز باشد و تجلی این نیاز را در حین انجام نماز به خوبی میتوان دید. تأمین چنین نیاز راه یافتن به سلامت را زمینه سازی میکند و یافتههای محققین نیز مؤید این مدعاست. چنان که پژوهشگران که در سالهای اخیر در جوامع اسلامی مثل ایران و مالزی دست به تجربه تازهای در اتخاذ شیوه روان درمانی برای بیماران مسلمان مبتلا به مشکلاتی نطیر اضطراب، افسردگی و داغدیدگی زدهاند، مطالعات تجربی نشان دادهاند که با به کارگیری روان درمانی مثل استفاده از آموزشهای قرآنی و احادیث و ترغیب به نماز و دعا و ذکر به عنوان یک نوع مراقبه و بحث درباره موضوعات مذهبی بیماران به بهبود بیشتر و درمان سریعتری نسبت به گروه مشابهشان که درمانهای غیر مذهبی دریافت داشتهاند، دست مییابند (اظهر 1995 و ارمه و ذاراپ 1994 و ابهری 1375) 2.
آدمی به هنگام اقامه نماز در برابر خالق میایستد و با خدای خویش غم دل باز میگوید: مثلا در حین قنوت میگوید اللّهم اغفر لی الذّنوب التی تحبس الدّعاء خداوندا، آن گناهانم را که باعث حبس دعا شدهاند ببخش و یا میگوید: الّلهمّ اغفر لی الذّنوب الّتی تنزل البلاء خداوندا، آن گناهانی از مرا ببخش که موجب نزول بلا شدهاند. بیان این خواستهها و نیازها و باز گفتن رازها و طلب مغفرت همگی موجبات کاهش غم میشود و آدمی به هنگام بیان غمها احساس میکند که سبک میشود و امری تحقق مییابد که روان شناسان به آن پالایش روانی میگویند و این حالت موجب کاهش افسردگی فرد میشود و اگر آدمی پیوسته با خدای خویش راز و نیاز کند و غم دل باز گوید، هرگز مبتلا به افسردگی نمیشود، چنان که احوال اولیای الهی چنین است و خدا در وصف آنان میفرماید: الا انّ اولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون به درستی که اولیای الهی نه میترسند و نه محزون میشوند. یعنی در آنان حزن و افسردگی راه ندارد و اگر کسانی افسرده و حزین هستند، راز آن را باید در فاصلهای بیابند که از اولیای الهی دارند و به تعبیر دیگر فاصلهی بیشتری از خدا دارند و گفتهاند:
دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجبتر که من از وی دورم
پس در خانهای که همه نمازگزار هستند و همه غمهای خویش را با خدا باز میگویند، همه از افسردگی به دور هستند و از سلامت روانی برخوردارند .
در این نوشتار تلاش نمودیم که برخی از خواص نماز در تحقق آرامش روانی را به اختصار بیان نماییم. اما خواص فراوان دیگری نیز در نماز دیده میشود که در بحث تفصیلی دیگر میتوان از آنها سخن به میان آورد.
دکتر محسن ایمانی- خانواده و نماز ،ص37