شکی نیست که اعتقاد به رجعت ، یکی از ویژگیهای مذهب حقه شیعه است که میتوان آن را با دلایل قطعی ثابت کرد . قبل از ورود به این دلایل ، باید حقیقت رجعت را شناخت .
حقیقت رجعت در نزد شیعه :
رجعت ، یکی از اتفاقاتی است که در زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف رخ خواهد داد . بر اساس این عقیده ، گروهی از مؤمنین برای رسیدن به ثواب نصرت اولیای خدا و دیدن دولتی که سالها انتظار آن را کشیدهاند ، بر میگردند تا از دیدن دولت عدل و قسط لذت ببرند . و از طرف دیگر ، گروهی از منافقین که آمدن این دولت را انکار کرده و کردارهای زشتی انجام دادهاند ، باز میگردند تاعقوبت اعمال خویش را در همین جهان بچشند و دچار خفت و خواری شوند .
مرحوم شیخ مفید رحمت الله علیه در این باره میفرماید :
والرجعه إنما هی لممحضی الإیمان من أهل المله وممحضی النفاق منهم .
المسائل السرویه، الشیخ المفید ، ص35 .
رجعت ، از طرفی برای کسانی از امت اسلام است که ایمان خالص و بالاترین مرحله ایمان را دارا هستند و از طرف دیگر برای افرادی از منافقین است که در بالاترین مرحله نفاق قرار داشتهاند .
و سید مرتضی رضوان الله تعالی علیه میگوید :
اعلم أن الذی تذهب الشیعه الإمامیه إلیه أن الله تعالى یعید عند ظهور إمام الزمان المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوماً ممن کان قد تقدم موته من شیعته لیفوزوا بثواب نصرته ومعونته ومشاهده دولته، ویعید أیضاً قوماً من أعدائه؛ لینتقم منهم فیلتذوا بما یشاهدون من ظهور الحق وعلو کلمه أهله .
رسائل السید المرتضى ، ج1 ص125، إعداد: السید مهدی الرجائی .
عقیده شیعه امامیه در باره رجعت آن است که خداوند متعال در هنگام ظهور امام زمان مهدى علیه السّلام مردمى از شیعیان آن حضرت را که پیش از او از دنیا رفتهاند ، به دنیا برمی گرداند ، تا به ثواب یارى او و مساعدت وى و مشاهده دولت آن حضرت فائز گردند . همچنین مردمى از دشمنان آن حضرت را نیز زنده می گرداند ، تا از آن ها انتقام گیرد . و آن ها نیز از مشاهده ظهور حق و بالا گرفتن دین پیروان حق ، زجر بکشند .
و مرحوم طبرسی رحمت الله علیه نیز میگوید :
وقد تظافرت الأخبار عن أئمه الهدى من آل محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) فی أن الله تعالى سیعید عند قیام المهدی قوماً ممن تقدم موتهم من أولیائه وشیعته لیفوزا بثواب نصرته ومعونته ویبتهجوا بظهور دولته، ویعید أیضاً قوماً من أعدائه لینتقم منهم وینالوا بعض ما یستحقونه من العذاب فی القتل على أیدی شیعته والذل والخزی بما یشاهدون من علو کلمته .
مجمع البیان، الطبرسی ، ج7 ص367 .
روایات بسیاری از ائمه اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده است که به زودی خداوند در زمان قیام حضرت مهدی علیه السلام قومی از شیعیان او را بر میگرداند که پیش از او از دنیا رفتهاند تا به ثواب یاری و همراهی آن حضرت رسیده و از دیدن دولت او لذت ببرند و نیز قومی از دشمنان او را بر میگرداند تا از آن ها انتقام بگیرد و به خاطر کشتن
اعتقاد به رجعت سبب شده است که در طول تاریخ شیعیان مورد طعن قرار بگیرند ؛ به طوری که اگر یک راوی هر چند هم موثق باشد ؛ اما چون قائل به رجعت بوده ، علمای جرح و تعدیل اهل سنت او را از کار میاندازند ؛ مثلا مسلم بن حجاج در مقدمه صحیح مسلم نقل میکند :
حَدَّثَنَا أَبُو غَسَّانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو الرَّازِیُّ سَمِعْتُ جَرِیرًا یَقُولُ لَقِیتُ جَابِرَ بْنَ یَزِیدَ الْجُعْفِیَّ فَلَمْ أَکْتُبْ عَنْهُ کَانَ یُؤْمِنُ بِالرَّجْعَهِ .
ابو غسّان میگوید که از جریر شنیدم که می گفت : با جابر بن یزید جعفی ملاقات کردم ؛ ولی روایتی از او نقل نمیکنم ؛ چرا که او به رجعت ایمان دارد .
با این که به صراحت میگوید که در نزد او بیش از هفتاد هزار روایت بوده است !
سَمِعْتُ جَابِرًا یَقُولُ عِنْدِی سَبْعُونَ أَلْفَ حَدِیثٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کُلُّهَا .
صحیح مسلم ، ج 1 ، ص 15 – 16 .
از جابر شنیدم که میفرمود : هفتاد هزار حدیث در نزد من است که تمامی آنها را امام صادق علیه السلام از پیامبر نقل کرده است .
برای اثبات صحت اعتقاد به رجعت ، دلایل فراوانی از قرآن و سنت وجود دارد ؛ به طوری که مرحوم علامه مجلسی رحمت الله علیه در ج53 بحار الأنوار دهها روایت را در این باب نقل میکند . ما ابتدا شواهد قرآنی و بعد روایات را نقل خواهیم کرد .
شواهد قرآنی بر امکان رجعت :
در قرآن کریم ، آیاتی وجود دارد که عقیده به رجعت را ثابت میکند :
1. از هر امتی ، گروهی را محشور میشود :
خداوند حکیم در سوره مبارکه نمل ، آیه 83 میفرماید :
وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجًا مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآَیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ .
روزى خواهد آمد که از هر گروه ، دستهاى را برمى انگیزیم ، از کسانى که آیات ما را تکذیب مىکنند .
خداوند در این آیه به صراحت میگوید که ما گروهی از ستمکاران را برمیانگیزیم ، نه همه آنها را . به طور قطع این حشر ، نمیتواند حشر روز قیامت باشد ؛ چرا که حشر روز قیامت همگانی است و احدی باقی نمیماند ، مگر این که در روز قیامت محشور میشود و نتیجه اعمال خود را خواهد دید . این مطلب از بسیاری از آیات قرآن کریم قابل استفاده است ؛ مثلاً خداوند در سوره کهف ، آیه 47 میفرماید :
وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا .
آنها را برانگیختیم ، هیچ کس را فروگذار ننمودیم .
یا در سوره نمل ، آیه 87 میفرماید :
وَیَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَکُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ
روزى که در صور دمیده مى شود ، تمامى کسانى که در آسمان و زمین هستند دروحشت و هراس فـرو مـى رونـد ، مـگـر کـسانى که خدا خواسته مورد عنایت خاص اوباشند . پس همگى در پیشگاه حضرت حق با فروتنى حضور دارند .
بنابراین ، مراد خداوند از « وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجًا » نمیتواند حشر روز قیامت باشد ؛ پس منظور از آن چیزی نیست ؛ مگر همان رجعتی که شیعیان به آن اعتقاد دارند .
2. دو بار زنده شدن ، بعد از دو بار مردن
خداوند در آیه 11 سوره غافر میفرماید :
قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَأَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ .
در روز واپـسین کافران گویند : خداوندا ! ما را دو بار میراندى و دو بار زنده کردى ؛ پس اینک که ما به گناهان خویش گردن نهادهایم ، براى بیرون شدن از این گرفتارى راه چاره اى هست ؟
در ایـن آیه ، خداوند از دو بار میراندن و دو باز زندهشدن سخن گفته ا ست ، که هر میراندن ، حیات سابقى را مى رساند ؛ همانگونه که دوبار زنده شدن ، مرگ پیشین را حکایت میکند . مـیـرانـدن نـخست ، پس از حیات دنیوى ، و مرگ دوم ، پس از حیات در رجعت است ؛ چنانکه احیا نخست ، در رجعت ، و احیا دوم در روز واپسین است .
3 . زنده شدن اصحاب کهف :
یکی از دلایل صحت و امکان رجعت ، زنده شدن اصحاب کهف ، بعد از 300 سال است که خداوند در سوره کهف به آن تصریح میکند :
وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ … وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ . الکهف / 18 و 19 .
گمان مى برى که آنان بیدارند ، در حالى که آنان آرمیده اند … این چنین آنان رابرانگیختم تا میان خود گفتگو کنند .
وَکَذَلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَهَ لَا رَیْبَ فِیهَا . الکهف / 21 .
این چنین ، دیگران را بر آنان دلالت نمودیم ، تا بدانند وعده خداوند ، درباره رستاخیز ، حق است ، و هنگامه قیامت هر آینه آمدنى است و جاى شک در آن نیست .
وَلَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِئَهٍ سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعًا . الکهف / 25 .
آنان در غارشان سیصد سال درنگ نمودند ، و نه سال بر آن افزودند .
4 . داستان عزیز :
أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَهٍ وَهِیَ خَاوِیَهٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى یُحْیِی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِئَهَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِئَهَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آَیَهً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ . البقره / 259 .
یا همانند کسى که از کنار یک روستاى ویران شده عبور کرد ، در حالى که سقفهاى آن فروریخته بـود، و مـردم آن مرده و استخوانها پوسیده و پراکنده شده بود ، با خودگفت : چگونه خدا ، اینها را پـس از مـرگ زنـده مـى کند. در این هنگام ، خدا او را یکصدسال میراند ، سپس برانگیخت ، و به او گـفت : (نوایى شنید) چه قدر درنگ کردى .گفت : یک روز یا پاره اى از روز ، به او گفت : نه بلکه یـکصد سال درنگ کردى . پس نگاه کن به خوردنى و آشامیدنى خود که همراه داشتى ، هیچ گونه فرسودگى در آن رخ نداده ؛ ولى به الاغ خود نگاه کن که چگونه فرسوده و از هم گسیخته شده … که ماتو را ، زنده شدن تو پس از یکصد سال مردن را – نشانهاى براى مردم قرار دهیم ( از تو شنیده باور کنند که زنده شدن مردگان حق است ) اکنون به استخوانهاى پوسیده و از هم گسیخته الاغ خـود نـگـاه کـن ، تا چگونه آنها را فرآورده استوار مى سازیم ، سپس گوشت بر آن مى پوشانیم . پس هـنـگامى که این حقایق بر او آشکار گردید ، گفت : هرآینه مى دانم خداوند بر همه کارى توانایى دارد .
5. هفتاد هزار خانوار فراری از طاعون :
یکى دیگر از دلایل صحت و امکان رجعت در این امت ، داستان هفتاد هزار خانوار فرارى از طاعون است که دچار مرگ ناگهانى شدند ، و سپس با دعاى حزقیل ، سومین وصى حضرت موسى ، زنده شدند . خداوند ، در قرآن کریم داستان را اینگونه نقل میکند :
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ . البقره / 243 .
آیا ندیدهاى ( ندانسته اى) گروهى را که از ترس مرگ از خانه هاى خود بیرون شدند (به بـهـانه بیمارى طاعون از شرکت در جنگ و جهاد خوددارى نمودند) خداوند فرمان مرگ آنان را صـادر نـمـود ، سـپـس ، بر اثر دعاى پیغمبرى عظیم الشان ، آنان را زنده نمود . خداوند نسبت به بندگان خود بخشاینده است گرچه بیشتر مردم سپاس نمى دارند .
گـویـنـد: اینان هفتاد هزار خانوار بودند که از ترس مرگ ، بیمارى طاعون را بهانه قراردادند، در جهاد شرکت نجستند، و از خانه هایشان بیرون شدند. آنگاه در راه ، مرگ همگى فرارسید . و بر دست سومین وصى حضرت موسى علیه السلام زنده شدند ، و اینان گروهى از بنى اسرائیل بودند .
مرحوم طبرسی در تفسر مجمع البیان در این باره میگوید :
هؤلاء ( الذین خرجوا من دیارهم ) قیل : هم من قوم بنی إسرائیل ، فروا من طاعون وقع بأرضهم ، عن الحسن . وقیل : فروا من الجهاد ، وقد کتب علیهم .
تفسیر مجمع البیان ، الشیخ الطبرسی ، ج 2 ، ص 132 .
اینان ، کسانی از قوم بنی اسرائیل بودند که از ترس طاعون فرار کردند . حسن گفته ، آنها از جهادی که بر آنها واجب بود فرار کرده بودند .
6. هفتاد نفر از اصحاب موسى علیه السلام دو باره زنده شدند :
این داستان را بارها شنیدهاید که حضرت موسی هفتاد نفر از اصحاب خود را به میعادگاهش در کوه طور برد ؛ اما آنها بعد از دیدن معجزات فراوان ، بازهم بر لجاجت خویش پافشاری و حتی درخواست کردند که خداوند را با همین چشم ظاهری ببینند که خداوند عذاب خود را بر آنان نازل کرد و آنان بر اثر صاعقه از بین رفتند . حضرت موسی علیه السلام دعا کرد و آنان دو باره زنده شدند . خداوند داستان را اینگونه نقل میکند :
وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَهً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ . ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ .
یاد بیاورید هنگامى را که به موسى گفتید : ایمان نمى آوریم ، تا خدا را بالعیان ببینیم … پس صاعقه شـمـا را فراگرفت ، در حالى که نظاره مى کردید ، در مقابل این عقوبت کارى نمیتوانستید انجام دهید ، آنگاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم باشد تا سپاسگزار باشید .
7. زنده شدن ، کشتهای از بنی اسرائیل :
کشتهای در میان بنی اسرائیل پیدا شد که مشخص نبود چه کسی او را کشته است و هر کس گناه آن را به گردن دیگری میانداخت ؛ تا این که از جانب خداوند وحی رسید که گاوی را سر ببرند و بیخ دم او را به جنازه بزنند تا او زنده شده و قاتل خویش را رسوا سازد .
وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ . فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَى وَیُرِیکُمْ آَیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ . البقره / 72 و 73 .
بـه یـاد آورید هنگامى که فردى را کشتید و گناه کشتن او را به گردن یکدیگرمى افکندید ، ولى خداوند آنچه را پنهان مى ساختید آشکار مى سازد . پس فرمان دادیم (تا گاوى را کشته ) و قسمتى از آن را (کـه همان بیخ دم او باشد) به کشته بزنیدتا (با اذن خدا) زنده گردد . این چنین است که خداوند مردگان را زنده مى کند ، و دلائل خود را براى شما آشکار مى سازد ، باشد تا اندیشه کنید .
8 . رجعه اولاد ایوب :
در تفاسیر ، در باره آیه ذیل آمده است :
وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَهً مِنَّا وَذِکْرَى لِأُولِی الْأَلْبَابِ . ص / 43 .
و خانوادهاش را به او بخشیدیم ، و همانند آن ها را بر آنان افزودیم ، تا رحمتى از سوى ما باشد و تذکّرى براى اندیشمندان .
که خداوند فرزندان حضرت ایوب را بعد از آنی که همه آنها را از دنیا برده بود ، به او بازگرداند و تا سالها بعد با آن حضرت زندگی کردند .
در تفسیر جلالین آمده است :
أی أحیا الله له من مات من أولاده ورزقه مثلهم .
تفسیر الجلالین ، المحلی ، السیوطی ، ص 603 .
یعنی خداوند هم فرزندانی را که مرده بود بازگرداند و هم مثل آن فرزندان را به او ارزانی داشت .
بغوی در تفسیر خود به نقل از ابن عباس مینویسد :
ان الله رد على المرأه شبابها فولدت له سته و عشرین ذکراً
خداوند جوانی همسر ایوب را بازگرداند و پس از آن 26 پسر برای او به دنیا آورد .
بسیاری از مفسران اهل سنت ؛ از جمله : ابن کثیر ، سیوطی ، ابن أبی حاتم ، شوکانی و … گفتهاند :
ورد الله علیه ماله وولده عیانا ومثلهم معهم .
تفسیر ابن أبی حاتم ، ابن أبی حاتم الرازی ، ج 10 ، ص 3245 و تفسیر ابن کثیر ، ابن کثیر ، ج 3 ، ص 198 – 199 و الدر المنثور ، جلال الدین السیوطی ، ج 5 ، ص 311 و فتح القدیر ، الشوکانی ، ج 4 ، ص 439 .
خداوند اموال و فرزندان ایوب را عینا به او بازگردانده و مثل آنها را نیز به وی ارزانی داشت .
وقتی ثابت شود که بازگشت بعد از مرگ به دنیا در امتهای گذشته و نیز در امت اسلام اتفاق افتاده و دهها روایت صحیح از ائمه اطهار علیهم السلام نیز این مسأله را تأیید کنند ، چه مانعی می تواند از اعتقاد به رجعت جلوگیری نماید ؟ مگر نه این که اهل سنت بسیاری از عقائد خودشان را از روایاتی گرفتهاند که سر منشأ همه آنها اسرائیلیاتی است که توسط کعب الأحبارها وارد عقائد اهل سنت شده است ؛ همانند عقیده به تجسیم ،
آیهای که بر بطلان رجعت استناد شده است :
عثمان الخمیس برای بطلان عقیده رجعت و تضاد آن با قرآن ، به این آیه استناد کرده است :
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ . لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَهٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ . المؤمنون / 99 _ 100 .
زمـانـى کـه مرگ یـکـى از آنـان را فرارسد ، گوید : پروردگارا ! مرا بازگردان ، تا آنچه را فروگذار کردهام کار نیک انجام دهم ؛ ولى چنین نیست ، این سخنى است که او برزبان مى راند ، ( و اگـر بـازگـردد کـارش هـمـچون گذشته است ) و پشت سر آنان جهان میانه اى است (برزخ ) تا هنگامه قیامت .
به احتمال زیاد ، مخالفین رجعت ، کلمه : « کلا » را به به درخواست رجعت از سوی کافرین برگردانده است ؛ در حالی که چنین نیست . خداوند نمیگوید که : هرگز آنها را بر نمیگردانیم ؛ بلکه خداوند میگوید : حتی اگر آنها را برگردانیم ، عمل صالح انجام نمیدهند و همانند گذشته بر ستمکاری خود اصرار میورزند . شاهد بر مطلب آیه 28 سوره انعام است که خداوند میفرماید : اگر آنها را برگردانیم ، دو باره به همان کارهایی که از قبل انجام میدادند ، برمیگردند .
وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ . انعام آیه 28 .
و اگر بازگردند ، به همان اعمالى که از آن نهى شده بودند بازمىگردند .
چنانچه مفسر بزرگ اهل سنت ، ابن کثیر سلفی دمشقی در ذیل آیه مینویسد :
کلا أی لأنها کلمه أی سؤاله الرجوع لیعمل صالحا هو کلام منه وقول لا عمل معه ولو رد لما عمل صالحا ولکان یکذب فی مقالته هذه کما قال تعالى « ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه وإنهم لکاذبون » .
منظور ابن کثیر این است که : کلمه « کلا » یعنی این که آنها از خداوند میخواهند که به دنیا بازگردند تا عمل صالح انجام دهند و خداوند می فرماید که اگر آنها را برگردانیم ، بازهم عمل صالح انجام نخواهند داد و آنها دروغ میگویندد چنانکه خداوند فرموده است : ” و اگر بازگردند ، به همان اعمالى که از آن نهى شده بودند بازمىگردند” .
بعد برای تأیید این نظریه ، مینویسد :
وقال عمر بن عبد الله مولى غفره : إذا قال الکافر « رب ارجعون لعلی أعمل صالحا » یقول الله تعالى کلا کذبت .
تفسیر ابن کثیر ، ج 3 ، ص 266
و قرطبی ، از مفسران بنام اهل سنت نیز همین قول را ذکر میکند :
وقیل : لو أجیب إلى ما یطلب لما وفى بما یقول ، کما قال : « ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه » .
تفسیر القرطبی ، ج 12 ، ص 150 .
اگر خداوند دعای اینها را اجابت کند و اینها برگردند ، به گفته خودشان وفا نمیکنند ؛ چنانکه آیه ( و لو ردوه لعادوا لما نهوا عنه ) به این مطلب اشاره دارد .
و شوکانی ، یکی دیگر از مفسران بزرگ اهل سنت نیز همین احتمال را ذکر میکند :
أو المعنى : أنه لو أجیب إلى ذلک لما حصل منه الوفاء کما فی قوله « ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه » .
فتح القدیر ، ج 3 ، ص 498 .
[کلا] به این معنا است که اگر به سخن آنها گوش داده شود و آنها را به دنیا برگردانند ، به وعدهای که دادهاند وفا نخواهند کرد ؛چنانچه در آیه دیگر میفرماید : ” و اگر بازگردند، به همان اعمالى که از آن نهى شده بودند بازمىگردند ” .روایاتی از طریق اهل بیت علیهم السلام بر صحت رجعت :
1. قال علی بن إبراهیم وحدثنی أبی عن أبی عمیر عن عبد الله بن مسکان عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله تعالى ( وإذ اخذ الله میثاق النبیین لما اتینکم من کتاب وحکمه ثم جاء کم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به ولتنصرنه ) قال ما بعث الله نبیا من ولدن آدم علیه السلام الا ویرجع إلى الدنیا فینصر أمیر المؤمنین ( ع ) وهو قوله لتؤمنن به یعنی برسول الله صلى الله علیه وآله ولتنصرنه یعنى أمیر المؤمنین علیه السلام .
امام صادق علیه السلام در باره قول خداوند تبارک وتعالی « وإذ اخذ الله میثاق النبیین لما اتینکم من کتاب وحکمه ثم جاء کم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به ولتنصرنه » فرمودند : نیست فرزندی از فرزندان حضرت آدم که پیامبر بوده باشد ؛ مگر این که به دنیا برمیگردد و امیر المؤمنین علیه السلام را یاری میکند . و این همان گفته خداوند « لتؤمنن به ؛ تا به او ایمان بیاورند » است که مراد از آن ایمان به رسول خدا صلی الله علیه و آله است و نیز مراد خداوند از « ولتنصرنه ؛ تا او را یاری کنند » یاری امیر المؤمنین علیه السلام است .
مختصر بصائر الدرجات ، الحسن بن سلیمان الحلی ، ص 42 .
2. سعد ، عن ابن یزید ، وابن أبی الخطاب والیقطینی وإبراهیم بن محمد جمیعا ، عن ابن أبی عمیر ، عن ابن أذینه ، عن محمد بن الطیار ، عن أبی عبد الله علیه السلام فی قول الله عز وجل : « ویوم نحشر من کل أمه فوجا » فقال : لیس أحد من المؤمنین قتل إلا سیرجع حتى یموت ولا أحد من المؤمنین مات إلا سیرجع حتى یقتل .
محمد بن طیار گوید : امام صادق علیه السلام در باره آیه « ویوم نحشر من کل أمه فوجا » فرمودند : مؤمنی کشته نمیشود ؛ مگر این که به دنیا بر میگردد تا بمیرد و مؤمنین نمیمیرد ؛ مگر این که به دنیا بر میگردد تا کشته شود .
بحار الأنوار ، العلامه المجلسی ، ج 53 ، ص 40 .
3. سعد ، عن ابن عیسى ، عن الأهوازی ، عن حماد بن عیسى عن الحسین بن المختار ، عن أبی بصیر قال : قال لی أبو جعفر علیه السلام : ینکر أهل العراق الرجعه ؟ قلت : نعم ، قال : أما یقرؤن القرآن « ویوم نحشر من کل أمه فوجا » .
ابی بصیر نقل میکند که اما باقر علیه السلام از من سؤال کرد : آیا اهل عراق رجعت را انکار میکنند ؟ عرض کردم : بلی . امام فرمود : آیا در قرآن نخواندهاند : ما از هر امتی ، گروهی را بر میانگیزیم ؟ .
4. سئل الإمام أبو عبد الله علیه السلام عن قوله « ویوم نحشر من کل أمه فوجا » قال : ما یقول الناس فیها ؟ قلت : یقولون : إنها فی القیامه ، فقال أبو عبد الله علیه السلام : أیحشر الله فی القیامه من کل أمه فوجا ویترک الباقین ؟ إنما ذلک فی الرجعه فأما آیه القیامه فهذه « وحشرناهم فلم نغادر منهم أحدا » إلى قوله « موعدا »
از امـام صادق (ع )، درباره آیه « ویوم نحشر من کل امه فوجا » سوال شد ، فرمود : مردم درباره آن چـه مـى گـویند ؟ گفتند : مى گویند درباره قیامت است . فرمود : آیا در روز قیامت از هر گروهى دسـتـه اى برانگیخته مىشوند، و بقیه وانهاده مى شوند ؟ نه ، چنین نیست ، این آیه مربوط به رجعت است ، اما آیه قیامت آیه « وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا » است .
بحار الأنوار ، العلامه المجلسی ، ج 53 ، ص 51 .
5. حدثنی أبی قال : حدثنی ابن أبی عمیر ، عن المفضل ، عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله « ویوم نحشر من کل أمه فوجا » قال : لیس أحد من المؤمنین قتل إلا یرجع حتى یموت ، ولا یرجع إلا من محض الایمان محضا أو محض الکفر محضا .
امام صادق علیه السلام در باره قول خداوند : « ویوم نحشر من کل أمه فوجا » فرمود : هیچ مؤمنین نیست که کشته شده باشد ؛ مگر این که به دنیا بر میگردد تا بمیرد . بازنمى گردد جز کسانى که خالصا ایمان آورده باشند یا کفر ورزیدهاند.
بحار الأنوار ، العلامه المجلسی ، ج 53 ، ص 53 .
6. حدثنا تمیم بن عبد الله بن تمیم القرشی رضی الله عنه قال : حدثنی أبی قال : حدثنا أحمد بن علی الأنصاری عن الحسن بن الجهم قال : حضرت مجلس المأمون یوما وعنده علی بن موسى الرضا علیه السلام وقد اجتمع الفقهاء وأهل الکلام من الفرق المختلفه فسأله بعضهم … فقال المأمون : یا أبا فما تقول فی الرجعه فقال الرضا علیه السلام : إنها لحق قد کانت فی الأمم السالفه ونطق به القرآن وقد قال رسول الله ( ص ) یکون فی هذه الأمه کل ما کان فی الأمم السالفه حذو النعل بالنعل والقذه بالقذه قال علیه السلام : إذا خرج المهدی من ولدی نزل عیسى بن مریم علیه السلام فصلى خلفه وقال علیه السلام : إن الاسلام بدأ غریبا وسیعود غریبا فطوبى للغرباء قیل : یا رسول الله ثم یکون ماذا ؟ قال ثم یرجع الحق إلى أهله .
عیون أخبار الرضا (ع) ، الشیخ الصدوق ، ج 1 ، ص 217 – 218 .
خـلـیفه مامون عباسى ، از امام على بن موسى الرضا (ع )، پرسید: درباره رجعت چه مى گویى . فرمود: رجـعـت حـق اسـت ، در امتهاى گذشته بوده ، و قرآن از آن یاد کرده . پیغمبر اکرم (ص )فرموده : هـرآنـچـه در امـتهاى پیشین واقع شده نظیر آن در این امت نیز واقع مى شود.نیز فرموده : هنگام ظهور مهدى (عج )، عیسى (ع ) از آسمان فرود مى آید و به وى اقتدا مى کند. بـاز فـرمـوده : اسـلام غـریب بود، و به غربت بازمى گردد، خوشا باد غریبان را.پرسیدند: آنگاه چه مى شود. فرمود: حق به اهلش بازمى گردد .