سخنرانی آیت الله جوادی آملی

سخنرانی آیت الله جوادی آملی

نماز و آثار و فواید آن
بحث پیرامون عظمت نماز و فوائد نماز و همچنین اشاره به آثار سوء ترک نماز یا آثار سوء بدنمازی است و عصاره این بحث در سه فصل خلاصه می‌شود:
فصل اول: آنچه که به انبیاء و اولیاء ـ علیه السّلام ـ رسیده است و سیره آنها از طرف قرآن کریم تبیین شد.
فصل دوم: درباره منافع نماز و فوائد سودمند نماز و عظمتی که اسلام برای نماز و نمازگزار قائل است.
فصل سوم: عواقب وخیم تارکان نماز یا تضییع کنندگان نماز یا کسانی که نماز را به بی‌حرمتی می‌گیرند و برای آن ارجی قائل نیستند.
فصل اول:
انبیاء ابراهیمی ـ علیه السّلام ـ با نماز مأنوس بودند چه اینکه قبل از ابراهیم خلیل ـ علیه السّلام ـ هم با نماز محشور بودند ولی آنچه فعلاً در روی زمین حکومت می‌کند دین ابراهیمی است و پیروان انبیاء ابراهیمی‌اند که موحدان زمین را تشکیل می‌دهند، ذات اقدس الله درباره‌ی خلیل خود ابراهیم می‌فرماید: مهمترین خواسته خلیل حق این بود که خدایا مرا اقامه کننده نماز قرار بده و همچنین ذریه مرا برپا دارنده نماز بساز «رَبِّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلوهِ و مِنْ ذُرِّیَّتی» چه اینکه فرزند خود را وقتی در کنار کعبه به ودیعت الهی سپرد عرض کرد پروردگارا من اینها را در این وادی غیر ذی‌زرع نهادم.«رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلوهَ فَاجْعَلْ اَفئدَهً مِنَ النّاسِ تَهْوی اِلَیْهِم» برای اینکه از کنار خانه وحی، اقامه نماز آغاز بشود و این اقامه نماز با ذریه من انجام بگیرد من اینها را به ودیعت در کنار خانه تو به صاحب‌خانه سپردم تا هدف اینها که اقامه نماز است محقق بشود. همین دعا و دعوت خلیل حق در ذریه‌اش جلوه کرد.
یکی از ذراری برجسته حضرت ابراهیم موسای کلیم است که آغاز وحی او با دستور نماز شروع می‌شود وقتی خدا به موسای کلیم وحی فرستاد و فرمود آنچه را که بر تو تلاوت می‌شود استماع کن و بدان «اِنَّی اَنَا الله لا اِلهَ اِلاّ اَنَا» آنگاه فرمود «اَقِمِ الصَّلوهَ لِذِکری» نماز را برای احیای یاد من اقامه کن.
وقتی نوبت به عیسای مسیح ـ علیه السّلام ـ می‌رسد معرفی قرآن درباره عیسای مسیح این است که عیسی فرمود:«وَ اَوْصانِی بِالصَّلوهِ وَ الزَّکوهِ ما دُمْتُ حَیّاً» یعنی من تا زنده‌ام با نمازم وقتی هم که رحلت کردم باز با نماز در آن عالم هستم. یکی از انبیاء ابراهیمی، اسماعیل صادق الوعد است که یک سیره خاص و مخصوص به خود دارد. قرآن کریم در تبیین سیره آن حضرت می‌فرماید:«وَ کانَ یَأمُرُ اَهْلَهُ بِالصَّلوهِ» یعنی نه تنها خود نماز را اقامه می‌کرد بلکه اهلش را به اقامه نماز امر می‌کرد.
نوبت به وجود مبارک پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ که رسید خدا به او فرمود:«وَ أمُرْ‌ اَهلَکَ بِالصَّلوهِ وَ اصْطَبِر عَلَیْها» و آیه «اَقِمِ الصَّلوه لِدلُوکِ الشَّمس اِلی غَسَقِ اللیْل» که خطاب مستقیم به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ است و شامل امت اسلامی می‌شود نماز پنج وقت را از دلوک شمس الی غسق اللیل که چهار نماز است « اِنَّ قُرآنَ الْفَجر کانَ مَشْهوداً» که پنجمین نماز است یعنی نماز صبح. وقتی این فرایض پنج‌گانه را به جا آوردی نوبت به نافله می‌رسد که این نافله برای تو تنظیم شده است به عنوان وجوب گرچه برای دیگران برای دیگران نافله است فرمود:«وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ» این تهجد امر است وامر لزومی نه اینکه برای تو مستحب است نافله یعنی زائد، یعنی یک واجد زائدی است بر تو. گرچه برای دیگران امر نیست اما برای تو امر خاصی مقرر شده است. باری درباره رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ هم این چنین مسئله نماز را ترسیم کرده است.
درباره رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ رسیده است که در جلسات علمی یا غیر علمی می‌نشست و سخن می‌گفت و سؤال می‌کرد و جواب سؤال می‌داد و خلاصه مسائل را به عرض حضرت می‌رساندند، اما همین که موقع نماز فرا می‌رسید، «اِذا حَضَرتِ الصِّلوهُ کَاَنَّهُ لا یَعْرِفُهُمْ و لا یَعْرِفُونَهُم» مثل اینکه حاضری را نمی‌شناخت و حاضران هم او را نمی‌شناختند، اهمیت نماز طوری در حضرت اثر می‌کرد که فوراً جلسه رسمی را ترک می‌کرد و به نماز می‌پرداخت. بعداً ممکن بود آن جلسه را ادامه دهد. این بر اثر آن گرایش به نماز است که از راه وحی تصعیدی نصیب اینها می‌شود که اینها از یاد حق لذت می‌برند. پس انبیاء ـ علیهم السّلام ـ آنچنانند و ائمه ـ علیهم السّلام ـ این چنینند و پیروان اینها هم که مؤمنین راستیند اینها هم همین راه را طی می‌کنند.
وقتی مؤمنین را قرآن معرفی می‌فرماید:«قَدْ اَفْلَحَ المُؤمِنونَ الَّذینَ هُم فی صَلاتِهِم خشِعُون» یا «اِنَّما المُؤمِنون الَّذینَ آمَنوا بِاللهِ و رَسُولِهِ وَ اَقامُوا الصَّلوهَ» اولین وظیفه عبادی که بعد از اعتقاد دینی ذکر می‌شود درباره مردان باایمان همان نماز است بعد مسئله زکوه و سایر فروع دین گاهی مطرح می‌شود و این مؤمنین از آن جهت که جزء پیروان راستین انبیاء و اولیاءاند گویا نماز بر اینها واجب شده است. یعنی قرآن تعبیری درباره نماز بر مؤمنین دارد که مشابه آن تعبیر را درباره نبوت برای مؤمنین یا هدایت برای متقین دارد. توضیح مطلب این است که با اینکه قرآن نماز را بر همه واجب کرده است مسئله اقامه نماز بر هر مکلفی واجب است ولی درباره خصوص مؤمنین فرمود:«اِنَّ الصَّلوه کانَتْ عَلَی المؤمِنینَ کِتاباً مَوْقُوتاً» نماز برای مردم باایمان یک امر تثبیت شده است. مثل اینکه درباره نبوت هم آمده که«ما اَرْسَلناکَ اِلاّ کافَّهً للنّاسِ» یا در آیه‌ای دیگر «و ما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَهً للْعالَمینَ» ولی در مورد بهره‌مندان از رسالت و نبوت، نام مردان با ایمان را یاد می‌کند که در سوره آل عمران فرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَی الْمُؤمنین اِذْ بَعَثَ فیهم رَسُولاً مِنْ اَنُفُسِهِم» مشابه آن تعبیری است که درقرآن کریم درباره قرآن فرمود: «شَهْرُ رَمَضان الّذی اُنْزِلَ فیه الْقُرآنُ هُدیً للنّاس» معذالک فرمود« الم ذالِکَ الکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدیً للمُتَّقین» با این که همه مردم موظفند از قرآن بهره ببرند اما چون مردان پرهیزگار طرفی می‌بندند فرمود: قرآن برای هدایت متقیان است.
بخش دوم
قرآن فوائد فراوانی برای نماز ذکر می‌کند. می‌فرماید: «اِنَّ الصَّلوهَ تَنْهی عَنِ الفَحْشاءِ وَ المُنکَر» نماز جلوی زشتی را می‌گیرد زیرا طهارت هست شرایط و عادات و آدابی دارد. حلیّت مکان می‌طلبد و حلیت لباس می‌طلبد. طهارت مکان می‌طلبد و طهارت لباس می‌طلبد.
بعضی شرطند، بعضی شطرند (جزءاند) بعضی وجوبی، بعضی ندبی، بعضی عنوان ادب و دستور و سنّت. این مجموعه، نماز را می‌سازد البته چون جهان طبیعت، جهان تأثیر و تأثر متقابل است همان طور که «اِنَّ الصّلوهَ تَنْهی عَنِ الفَحْشاء وَ المُنْکَرِ» اِنَّ الفَحْشاءِ هم تَنْهی عَنِ الصَّلوه کسی که اهل فحشاء و منکر است توفیق خواندن نماز ندارد. اینها یک تضاد متقابل دارند ممکن نیست که نماز جلوی فحشاء را بگیرد ولی فحشاء اثر منفی در مورد نماز نگذارد. همان طوری که نمازگزار از فحشاء منزه است، انسان فحاش یا فاحش یا بدعمل هم توفیق انجام نماز را ندارد. این اولین فایده‌ای که قرآن کریم برای نماز ذکر می‌کند و فایده اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، همه این منابع را در سوره مبارکه معارج می‌توانید بیابید این سوره معارج در مکه نازل شده سخن از زکوه فقهی نبوده، چون زکوه فقهی مصطلح در مدینه واجب شده، ولی سوره مبارکه معارج که سوره مکّی است فرمود :«اِنَّ الانسانَ خُلِقَ هَلُوعاً اِذا مَسَّهُ الشَّرُ جَزُوعاً وَ اِذا مَسَّهُ الخَیْرُ مَنُوعاً اِلاّ المُصَلّین» این هلوع بودن، جزوع بودن،بی قرار بودن، منّاع خیر بودن، خیر و برکات را برای خود خواستن، خیر را توسعه ندادن، شرح صدر نداشتن، جزع را تحمل نکردن و خیر را برای دیگران طلب نکردن، اینها جزء رذایل اخلاقی است که هر بخشی برای خود آثار سوء آن بخش را دارد. بخش مربوط به تورم و احتکار و گرانی، تطفیف و کم فروشی و بخشی هم در مسائل سیاسی است که اگر یک حادثه تلخی آمد به گروه‌های دیگر وابسته می‌شود، جزع می‌کند، بی صبری نشان می‌دهد. اگر همه اینها تحلیل شود تمام رذایل اخلاقی و اجتماعی مانند آن از آن استنباط می‌شود. فرمود انسان طبیعتاً این چنین است، گرچه فطرتاً موحد است، فطرت انسان البته حق‌خواه و حق‌طلب است که «فِطْرَهَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبدیلَ لِخَلْقِ اللهِ» اما طبیعت انسان که «اِنّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طینٍ» مبتلا به رذایل اخلاقی است این جنبه «طین لاذب» بدون «حَمأمَسْنُون» بودن،«سلسال» بودن و امثال ذلک این رذایل طبیعت و ماده را به همراه دارد. بنابراین انسان طبعاً هلوع است گرچه فطرتاً موحد و خیرخواه.
نماز به انسان می‌گوید حقوق دیگران را نگیر، بلکه با خدا رابطه پیدا کن، و وقتی با خدا رابطه پیدا کردی رزق را از او می‌طلبی و این «نعبد»گفتن و متکلم مع الغیر آوردن و دعاها را به صورت متکلم مع الغیر ذکر کردن و خیر دیگران را خواستن و دیگران را در خیر خود سهیم دانستن ایجاب می‌کند که انسان در مسائل اقتصادی هم دیگران را فراموش نکند.@#@ این دینی که دستور می‌دهد در سحرها برخیز و چهل مؤمن را لااقل دعا کن، دستور روز هم این است که حداقل چهل مؤمن را دستگیری بکن، مشکلات چهل مؤمن را هم برطرف بکن. این دستور شبانه برای تهذیب روزانه است. باری بسیاری از فضایل اخلاقی را در سوره معارج به برکت نماز تبیین می‌کند و بسیاری از رذایل اخلاقی را به برکت نماز می‌زداید، فرمود اینها کسانی هستندکه تن به تباهی نمی‌دهند و از زهد معنوی برخوردارند.
فایده دیگری که ذات اقدس الله برای نماز ذکر می‌کند در سوره مبارکه حمد بیان شده است: این که بگویید «ِایّاکَ نَعْبُدُ و اِیّاکَ نَسْتَعین» اما راه استعانت را هم مشخص کرده است. فرمود:«وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاه …» شما اگر بخواهید از مدد غیبی برخوردار باشید به وسیله نماز از خدا استعانت کنید. خدایی که خیر معین است و خیر معاون، به اعانت شما توجه می‌کند، پس نماز بهترین رابط است بین خلق و خالق و عبد و مولی که از این راه فیض مولی به خلق و عبد برسد از این جهت فرمود:«وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ اِنَّها لَکَبیرَهٌ اِلاّ عَلَی الخاشِعینَ»
یکی از فوائد نماز را می‌توان مسائل ولائی دانست مثلاً وجود مبارک زکریا سلام الله علیه، وارث ولایت تلقی کرد که عرض می‌کرد پروردگارا «هَبْ لی مِن لَدُنْکَ وَلیَّاً یَرِثُنی و یَرِثُ مِنْ الِ یَعْقوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّا» یک ولی از اولیاء خودت که مرضی تو باشد وارث من قرار بده که وارث صوری و ظاهری و وارث معنوی و غیبی من باشد. وقتی که داستان مریم سلام الله علیها پیش آمد، علاقه‌مند شد فرزندی صالح داشته باشد در عین حال که از جریان طبیعی ناامید بود گفت: «رَبِّ اِنّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنّی وَاشْتَعَلَ الْرأسُ شَیباً وَ لَمْ اَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیّاً» دعا کرد که فرزند صالح به او اعطا شود اما بهترین حالت برای بشارت زکریا هنگام نماز بوده «فَنادَتْهُ المَلائِکَهُ و هُوَ قائِمُ یُصَلّی فی المِحرابِ اِنَّ اللهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیی» در حال نماز فرشتگان گفتند خدا بشارت می‌دهد که به تو یحیی داد. غلامی داد، جوانی داد که «لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیّاً» خداوند او را یحیی نامید. من قبلاً کسی را به این نام «یحیی» ننهادم.
اما یحیی که درباره او فرمود: «یا یحیی خُذِ الْکِتابَ …» و همان یحیی که شربت شهادت نوشید و به عنوان یحیای شهید در سلسله انبیاء ـ علیهم السّلام ـ حضور یافت این درحال نماز بود که بشارت به زکریا- سلام الله علیه- رسیده است چه این‌که یکی از برجسته‌ترین مواقف نبوت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ مسئله معراج پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ است و در معراج مهم‌ترین پذیرائی خدا از عبد صالحش همان مسئله نماز بود. از «سَبْحانَ الَّذی اَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ المَسْجِدِ الحرام اِلی المَسْجِدِ الاَقْصی الَّذی بارَکنا حَوْلَهُ» بار یافت از آنجا به «دَنی فَتَدَلّی» عروج کرد. ضیافت حق را چشید. بهترین پذیرایی حق از بنده صالحش تعلیم صورت تفصیلی نماز بود. گر چه نماز قبل از معراج بود اما به صورت دو رکعت بود اما نماز هفده رکعتی با نوافل که جمعاً 51 رکعت خواهد شد اینها را عملاً ذات مقدس رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در مراسم ضیافت شب معراج فراگرفت. نماز را می‌خواند به وحی الهی، هم حکمی و هم تصعیدی که در آنجا به نماز پرداخت و صدای یا احمد یا احمد مایه دل گرمی پیامبر بود و رکوع می‌کرد، سجود می‌کرد، استغفار می‌کرد و همه‌ی اینها برای ایحاء الهی بود خود اینها اهمیت و عظمت نماز را نشان می‌دهد. انبیاء هم وقتی که به پیروانشان خواستند دستور بدهند، آنها را در مواقع حساس به مسئله نماز رهبری می‌کردند و این که ذات اقدس الله در قرآن کریم فرمود:«وَ اَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَهِ لَاََسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً.»
این رابطه تنگاتنگ بین اعمال صالح مردم و حوادث روزگار را تبیین می‌کند. اگر مردم مستقیم باشند، ما باران مناسب و بجا برای آنها نازل می‌کنیم گر چه درباره اصل کلی فرمود: که اگر آنها اهل تقوی باشند و تورات و انجیل را درست اقامه کنند هم از جسم آسمانی و هم از جسم زمینی و به حسب باطن هم از علوم و معارفی که از بالا می‌آید و هم از علوم و معارفی که از راه رفتن در مدرسه‌ها و مکتب‌ها نصیب‌شان می‌شود. همه و همه چه باران که از بالا می‌آید، چه علوم غیب، چه میوه‌ها که از زمین می‌روید و چه علومی که با راه رفتن‌ها نصیب انسان می‌شود همه و همه اینها را به طور اصل کلی بیان کرد و فرمود :«وَ لو اَنَّ اَهْلَ القُری آمَنُوا و اتَّقُوا لَفَتَحْنا عَلَیْهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماء وَ الاَرضِ» همه اینها را به طور کلی بیان فرمود. یک رابطه مستقیم بین استقامت و نزول باران ذکرکرد که «وَ اَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَهِ لاَسْقَیْناهُم ماءَ غَدَقاً» نماز استسقاء مثال بارزی است برای استقامت بر طریقه حق اگر کسی اهل نماز بود و از خدا استمداد کرد و از ذات اقدس الله باران مناسب طلب کرد، ذات اقدس الله هم این باران را می‌فرستد و این دعا را هم مستجاب می‌کند، بنابراین اینها گوشه‌ای از فوائد نماز است که در قرآن کریم برای نماز تبیین شد.
بخش سوم:
ذات اقدس الله در مقابل انبیاء و اولیاء و مؤمنین، مسئله کافران و منافقان و افراد ضعیف الایمان که اهل تجزیه نمازند را نام می‌برد و آنها را نکوهش می‌کند. درباره کسانی که اصلاً اهل نماز نبودند، نماز را قبول نداشتند مثل کافران می‌فرماید: اینها باید طعمه دوزخ بشوند. اولین چیزی که یاد می‌کند این است «فَلا صَدَّقَ و لا صَلّی وَ لَکِنْ کَذَّبَ و تَوَلّی ثُمَّ ذَهَبَ اِلِی اَهْلِهِ یَتَمَطّی اَوْلی لَکَ فَاَولی ثُمَّ اَوْلی لَکَ فَاَوْلی» بعد از اینکه فرمود «فَلا صَدَّقَ» اولین فرعی که از فروع دین نام می‌برد مسئله نماز است. گر چه بعضی احتمال داده‌اند که فلا صدق یعنی تصدُّق و صدقه نداد. اما به قرینه و لکن «کَذَّبَ وَ تَوَلّّی» نشانه آن است که تصدیق نکردند نه این‌که صدقه ندادند علی ای حال مهمترین فرعی که بعد از «لا صَدَّقَ» ذکر می‌کند همان «لاصَلّی» است.
این درباره کافران اما درباره منافقان قرآن با نکوهش یاد می‌کند و می‌فرماید اینها کسانی هستند که «اِذا قامُوا اِلَی الصَّلوه قامُوا کُسالی» انسان برای اینکه ببیند که مؤمن است یا منافق اگر مؤمن است ایمان او قوی است یا ضعیف، با این نشانه‌ها می‌تواند خود را ارزیابی کند. فرمود منافقان کسانی هستند که وقتی به نماز می‌ایستند کسلند یعنی حضور قلب ندارند، یا اعتقاد ندارند یعنی توجه قلبی ندارند، گر چه ممکن است پیشانی آنها وصله‌ای بسته باشد، نظیر خوارج ولی چون واقعیتی در کار آنها نیست قرآن از آنها به کسالت یاد می‌کند. چه اینکه سخنی فرمود:«وَ لا یَأتُونَ الصَّلاهَ اِلاّ وَ هُم کُسالی» اینها اصلاً نماز را جز با کسالت نمی‌خوانند. چه درخلوت چه در جلوت چون اهل نماز نیستند. در سخن دیگر درباره منافقان فرمود:« لا یَذْکُرُونَ اللهَ اِلاّ قَلیلاً» اینها کم به یاد خدایند. با این‌که این‌ها منافقانند و به حسب کمیت خیلی بیش از افراد دیگر به یاد خدا بودند، اما قرآن فرمود:اینها کم به یاد خدا هستند. در ذیل این آیه روایتی از حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ رسیده است که فرمود: معنای قلیل این است که وقتی این‌ها در حضور دیگران باشند سعی می‌کنند به یاد خدا باشند، وقتی تنها شدند یاد خدا را فراموش می‌کنند چون در حضور دیگران برای دیگران است نه رضای خدا. این چیز اندکی است این هم از غرر روایات است.
در قرآن کریم راجع به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و نمازگزاری او هم این آیه نازل شد که «اَلّذی یَراکَ حینَ تَقُومُ و تَقَلُّبَکَ فِی السّاجدین» چه این‌که او مصلی علی العبد است که فرمود:«هَوَ الّذی یُصَلّی عَلَیکُم و مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلی النّور» تا شما را از تاریکی و تیرگی برهاند و به نور برساند. اگر «اللهُ وَلِیُّ الّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النّور» راه اعمال این ولایت تکوینی و صلوات فرستادنش به برکت صلوات خود انسان است انسان‌هایی که مردان با ایمان هستند و اهل نمازند مشمول صلوات الهی هستند، غرض آن است که این صلوه و این صلوات برای مردان با ایمان، این خصوصیت را دارد اما مردمان منافق این چنین‌اند که اصلاً «لا یَأتُونَ الصَّلاهَ اِلاّ و هُمْ کُسالی» و قرآن درباره افرادی که نمی‌فهمند چه می‌گویند فرمود:«لا تَقْرَبُوا الصّلاهَ وَ انتُم سُکاری حَتّی تَعْلَمُوا ما تَقُولون» چون خدا شما را در این حال می‌بیند و بهترین حالی است که شما در محضر ذات اقدس الهی هستید.
افرادی که اصلاً نماز را بترک ضایع می‌کنند یا به بی‌التفاتی ضایع می‌کنند ویل بر آنان است و فرمود:«وَیْلٌ لِلْمُصَلّینَ الَّذینَهُم عَن صَلاتِهِم ساهُون» درباره آنها که نمی‌فهمند که چه می‌گویند، نمی‌فهمند چه می‌خوانند یا نمی‌خوانند یا باطل می‌خوانند، فرمود: وای بر این‌ها، در مقابل آن مصلین که در سوره معارج آمده است که همه فضائل و ترک رذایل را به همراه دارند.@#@ این مصلین که در سوره ماعون آمده که بسیاری از رذایل را همراه دارند اینها کسانی هستند که مشمول آیه می‌گردند که فرمود: «اَضاعوا الصَّلاهَ وَ اتَّبَعُوا الشَهَواتِ» این‌ها کسانی هستند که نماز را ضایع کردند و پیرو شهوات شدند چون «اِنَّ الصَّلاه تَنهی عَنِ الفَحْشاءِ وَ المُنْکَرْ» اگر نماز نباشدقهراً پیروی شهوات و پیروی منکر به دنبال او خواهد آمد. اگر نماز باشد انسان‌ هلوع و جزوع و منوع نیست ولی اگر نماز نباشد هلوع و جزوع و منوع است. پس اگر چنانچه برای کافران و منافقین و افراد ضعیف الایمان آثار سوئی ذکر می‌کند مهمترین منشاء اثر آن را همان ترک نماز یا تضییع نماز می‌داند که «اَضاعُوا الصَّلاه» متقابلاً وظیفه مردان الهی را در حکومت اسلامی همین می‌داند که فرمود:«اَلَّذینَ اِنْ مَکَّنّاهُم فِی الاَرْضِ اَقامُوا الصَّلاهَ» در این بخش قرآن کریم سه مرحله دارد.
درباره تمکین و اقامه نماز فرمود:«وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاَرْضِ و نَجْعَلَهُم اَئِمّهً و نَجْعَلَهُمُ الوارثینَ» این اصل کلی در همین راستاست که فرمود:«وَعَدَ اللهُ الّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُو الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الاَرْضِ کَما اسْتَخْلَفَ الّذینَ مِن قَبْلِهِم وَ لِیُمَکِّنَنِّ لَهُم دینَهُمُ الّذی ارْتَضی لَهُم و لَیُبَدِّلَنَّهُم من بَعدِ خَوْفِهِم اَمناً یَعْبُدونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً» بعد فرمود اگر ما به وعده خود وفا کردیم و اینها را متمکن در ارض کردیم و این مستضعفان را وارث زمین کردیم برنامه‌هایشان این است که«مَکَّنّاهُمْ فِی الاَرْضِ اَقوامُوا الصَّلاهَ» بعد در فصل سوم آن خصوصیت صغرای مشخص را بیان می‌کند که «اَلْیَوْم اَکْمَلْتُ لَکُم دینَکُمْ»
پس در یک فصل وعده کل می‌دهد، در یک فصل برنامه‌ها را مشخص می‌کند و در یک فصل هم به وعده وفا می‌کند،«اَلْیَوْم اَکْمَلْتُ» وفای به وعده است آن وقتی که حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ متمکن در زمین شد، ببینیم که چگونه نماز را احیاء و اقامه کرده است. حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ نماز را برای کارگزاران خود یک امر مقدس و لازمی شمرده است، در عهدنامه معروف مالک اشتر یک فراز جاذبی دارد. در آنجا فرمود به همه کارگزاران ابلاغ بکنید. در بخش دیگری هم مشابه این است که هم کار مردم را برای رضای خدا انجام دهید و هم عبادات شما فراموش نشود ولی بهترین وقت و سرزنده‌ترین وقت را برای عبادت خود انتخاب کنید، یعنی شما که باید نماز بخوانید در اول وقت با طراوت بخوانید نه در آخر وقت با کسالت. زیرا اگر در اول وقت با طراوت نماز خواندید هم کار مردم را و هم کار خود را در راه خدا تصحیح کردید، آنچه که به شما اجازه خلاف نمی‌دهد همین نماز است.
حتی آنهایی راهم که سفارش به نماز جمعه می‌کند، دستور این است که طوری نماز جمعه را بخوانید که دیگران مزاحمتی احساس نکنند و «اضعف مأمومین» را مراعات کنید. در همه موارد دستورات خاص خودشان را صادر می‌کند از این جهت مشکلی ما نداریم لذا وقتی قرآن کریم می‌خواهد افراد با ایمان را معرفی کند، می‌فرماید شما در راستای همه موجودات دیگر حرکت کنید. پرنده‌ها همه‌شان اهل نمازند و تسبیح، همانطوری که برای موجودات، گذشته از تسبیج عبادت دیگری است به نام نماز و این نماز را قرآن کریم به خصوص ذکر می‌کند.«کُلُّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ»
برای انسان هم عبادات فراوان است که یکی از برجسته‌ترین آنها را نمازدر کنار سایر عبادات و تسبیحات ذکر می‌کند. «اِنْ مِنْ شَیءٍ اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» را به عنوان یک اصل کلی ذکر فرمود، اما در سوره نور فرمود:«کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلوتَهُ و تَسْبیحَهُ» یا «قَدْ عَلِمَ اللهُ صَلوتَهُ و تَسْبیحَهُ» موجودات علم به علم دارند منتهی مائیم که از علم به علم آنها غافلیم و درک نمی‌کنیم از مسائل آنها.
اینها عصاره‌ای از سخنانی بود که درباره نماز آمد و ذات اقدس الله هم برای اینکه انسان گرفتار کفر و نفاق و ضعف ایمان نشود مستقیماً به وجود مبارک پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ دستور داد «قُلْ لِعِبادی الَّذینَ آمَنُوا یُقیمُو الصَّلاه» یا «حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلوهِ الوُسْطی» مواظب نمازهایتان باشید مخصوصاً نماز وسطی که تطبیق شده بر نماز ظهر، این «حافِظوا عَلَی الصَّلَوات» مشابه «الّذینَ هُم فی صَلواتِهِم دائِمون» اینها دائم الصلاه هستند و مواظب وقت نمازند و بررسی می‌کنند. مرحوم شیخ مفید درکتاب امالی از حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نقل کرده که حضرت از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل کرده که فرمود:«ما مِنْ عَبْدٍ اهْتَمَّ بِمواتقیتِ الصَّلوه اِلاّ ضَمِنْتُ لَهُ الرّاحَهَ» هیچ بنده‌ای نیست که اهتمام به وقت نماز بگذارد مگر این‌که من چند چیز را در حال احتضار و مانند آن برای او ضمانت می‌کنم، یکی حالت نشاط و طرب در حالت مرگ است، یکی انقطاع هموم و حزن و غم و امثال آن، بعد در ذیل این جمله اضافه کرد«کُنّا مَرَّهَ رُعاه الابِل» یعنی ما در جاهلیت جزو راعیان و شترچرانان بودیم و سعی می‌کردیم ببینیم کی شتر حرکت می‌کند، غذا می‌خورد و یا بار می‌برد و مانند اینها، ولی به برکت اسلام الآن شمس‌بانی کار ما شد، کار ما از زمین به آسمان ترقی کرد، الآن مواظبیم که کی شمس طلوع می‌کند که نماز صبح قضا نشود و کی غروب می‌کند که آستانه‌ی غروب باشد و زمینه برای نماز مغرب باشد و کی دلوک شمس دارد از نصف النهار می‌گذرد که «اَقِمِ الصَّلوه لِدُلُوکِ الشَمْس» امتثال شود فرمود:ما باید خدا را شکر کنیم که در جاهلیت «کُنّا مَرَّهً رُعاهِ الاِبِل… و اِنَّ الیَوْمَ رُعاه الشَّمْس» این شمس و قمر را اسلام محور قرار داد برای تشخیص مواقیت. مردمی که زمینی می‌اندیشیدند هم‌اکنون آسمانی فکر می‌کنند تا در سایه این تفکر آسمانی به خالق آسمان و زمین برسند چون انسان وقتی در نماز گفت:« الله اَکْبَر، اِسْتَصغَرَ مَنْ بَیْنَ السَّماواتِ العُلی وَ الاَرضِ اِلَی الثّری» وقتی گفت: الله اکبر تمام نظام کیهانی در پیشگاه او خاشع و خاضع‌اند و کوچک جلوه می‌کنند که این در اسرار الصلاه مرحوم شهید ثانی آمده است، البته اصلش در خطبه معروف همام آمده که «عَظُمَ الخالِقُ فی اَنْفُسِهِم فَصَغُرَ ما دُونَهُ فی اَعْیُنِهِم» ذات اقدس الله در جان مردان خدا عظیم است که می‌گویند«الله اکبر» و ما سوای حق ضعیف است و اگر کسی خدای ناکرده بگوید«الله اکبر» و کل جهان پیش او کوچک نباشد و چشم طمع به کار خود یا دیگران داشته باشد این هم «لایَأتُونَ الصَّلوه اِلاّ وهُم کُسالی» است و امثال ذلک چرا؟ برای این‌که گفته «الله اکبر» یعنی من شهادت می‌دهم خدا بزرگترین چیزهاست یا «اکبر من ان یقاس» یا «اکبر من ان یوصف».
اما در عین حال که می‌گوید که من شهادت به کبریایی حق می‌دهم،سر در آستان زید و عمرو دارد، این کسی است که منافقانه نماز می‌خواند چون منافقین آمدند به حضور پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ عرض کردند:«قالُوا نَشْهَدُ اَنَّکَ لَرَسُولُ اللهِ» اگر کسی بگوید «الله اکبر» ولی خدای نکرده چیز دیگری را به عنوان عظیم تلقی بکند این حرفش حرف راست است، اگر چه خودش آدم دروغگویی است و انسان با وصف نفسانی محشور می‌شود نه با فعل. فعل منافقین، فعل حق بود و وصف‌شان وصف کفر آمیز بود. این حرفی که می‌گفتند «اِنَّکَ لَرَسُول الله»حق بود ولی خودشان به این حرف معتقد نبودند.
امیدوارم که ذات اقدس الله همان دعای سالار شهیدان حسین بن علی بن ابیطالب را که فرمود«جَعَلَکَ اللهُ مِنَ المُصَلّین» را درباره همه ما مستجاب بفرماید و ما را جزء نمازگزاران واقعی قرار بدهد. «غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


آیت الله جوادی آملی ـ نماز زیباترین جلوه‌ نیایش، ص 19

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید