از اموری که پیوند بسیار عمیق و مستحکم با «امامت و ولایت» دارد، «حج» است. حج که عبادتی است با ابعاد متنوع فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، از آغازِ تشریع در میان امتهای گذشته، با امامت و رهبری پیوند داشته و تا ظهور واپسین امام و حجّتِ الهی نیز با آن عجین است. شاید در میان عبادات مختلف نتوان عبادتی جامع چون حج یافت که با مقوله امامت و رهبری تا این حد مرتبط باشد.
در جای جای سرزمین وحی و حرم امن الهی و در متن معارف و مناسک حج، امامت حضوری جدی و ملموس دارد. در این مقاله مختصر، تلاش بر این است که جلوهای از پیوند نمایانده شود تا آثار و برکات گوناگونی که بر آن مترتب میشود، مد نظر قرار گیرد و عواقب و خسارتهایی که محصول جدایی آنهاست، مورد غفلت قرار نگیرد.
حضور «امامت» در بنای کعبه
کعبه به عنوان خانه خدا و عبادتگاه او به امر الهی و به وسیله ابراهیم خلیل الرحمان و فرزندش اسماعیل علیهماالسلام بنا گردید. ابراهیم از پیامبران اولوالعزم الهی، پس از آن که به مقام نبوّت رسید، برای رشد و تعالی بیشتر و رسیدن به مقام «خلّت» و «امامت» در معرض آزمایشهای متعدد و دشواری قرار گرفت. قرآن کریم با صراحت از این مطلب سخن میگوید و میفرماید:
وَإِذْ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاما قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ(1)
اینکه ابراهیم با موفقیت در چه امتحاناتی صلاحیت احرازِ مقامِ «امامت» را یافت، میان مفسّران اختلاف وجود دارد و مستند هر یک، روایاتی از پیشوایان معصوم علیهمالسلام است.
در بعضی از روایات، ولادت اسماعیل در سنین کهولت پدر، بردن او مادرش هاجر به حجاز و رها کردن در آن سرزمین خشک و بیآب و علف و مأموریت یافتن برای ذبح اسماعیل در سنین جوانی، مصداق «کلمات» در آیه شریفه و امتحانات ابراهیم دانسته شده(2)، در بعضی از روایات نیز از ماجرای ذبح اسماعیل(3)، و در بعضی از روایات مأموریت او برای بنای خانه خدا و انجام مناسک حج به عنوان امتحاناتی که ابراهیم با آنها روبرو بوده(4)، سخن گفته شده است.
به هر تقدیر، از مجموع روایات و آرای مفسّران در این زمینه برمیآید: امتحاناتی که ابراهیم به خاطر توفیق در آنها، شایسته احراز مقام امامت شد، «ارتباط مستقیمی با خانه خدا و حج» دارد. توفیق او در بنای خانه خدا، بردن همسر و فرزندش به سرزمین حجاز و فراهم شدن زمینههای آبادی آن سرزمین با چشمه آب زمزم و اجتماع مردمان، بنای خانه خدا و تأسیس مرکز عبادت بندگان خدا، انجام اعمال و مناسک حج که تنها یکی از آنها به قربانگاه بردن فرزندش اسماعیل در سرزمین منا است و در یک کلمه «بنیانگذاری حج» او را شایسته مقام امامت نمود. حج حقیقتی بود که پیامبر و خلیل الهی آن را بنیان نهاد و از رهگذر آن به مقام امامت و رهبری نایل گشت. آیا از بنیانگذاری حج با این کیفیت و به دست چنین شخصی، نمیتوان پیوندی عمیق میان حج و امامت را مشاهده کرد و به وجود رمزها و رازهای فراوان شهادت داد؟
البته از بعضی از روایات هم برمیآید که ابراهیم پس از نیل به مقام امامت، مأموریت یافت تا فرزندش اسماعیل را به قربانگاه بَرَد، گویا چنین ایثاری جز از عهده امام برنمیآمد. امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«ابراهیم پس از آنکه اعمال را انجام داد و به منا آمد، مأمور ذبح فرزند شد، فرزند را به همراه خود میآورد که پیرمردی با او برخورد کرد و پرسید: ای ابراهیم، میخواهی با این پسر چه کنی؟
گفت: میخواهم او را ذبح کنم.
عرض کرد: سبحان اللّه ! پسری را میخواهی ذبح کنی که لحظهای مرتکب معصیت الهی نشده؟!
فرمود: خداوند بدان امر فرموده است.
عرض کرد: پروردگار تو از این کار نهی میکند و شیطان تو را به این کار امر میکند.
فرمود: وای بر تو، آن کسی که مرا به این مقام رساند، مرا به این کار مأمور کرده و این سخن را در گوش من نهاد.
عرض کرد: نه به خدا سوگند، جز شیطان تو را به این کار دستور نمیدهد.
فرمود: نه به خدا سوگند، با تو سخن نمیگویم. سپس تصمیم بر ذبح فرزند گرفت.
پیرمرد گفت: ای ابراهیم، تو امام هستی که مردم به او اقتدا میکنند و اگر تو او را قربانی کنی، مردم نیز فرزندان خویش را قربانی میکنند.
ابراهیم با او سخنی نگفت و رو به فرزند آورد و با او درباره قربانی کردنش مشورت کرد و چون هر دو تسلیم امر پروردگار شدند، فرزند گفت: ای پدر، صورتم را بپوشان و دستانم را ببند.(5)
امامت در قرآن
امامت ابراهیم پس از گذر از عقبههای دشواری چون ذبح فرزند، چه معنا و مفهومی دارد؟ باید گفت دو احتمال در معنای امام متصوّر است:
الف ـ امام کسی است که در گفتار و کردار الگوی دیگران باشد و مردم در همه شؤون زندگی به او اقتدا کنند؛ نیل ابراهیم به چنین مقامی، پس از بنیانگذاری کعبه و حج، نشانگر آن است که بارزترین عرصه الگوگیری از ابراهیم، حج است و در انجام اعمال و مناسک حج، باید به او اقتدا کرد. در حج باید از همه دلبستگیها گذشت و تمام هستی خود را در دیار دوست به او سپرد، حتی اگر دلبسته انسان فرزند باشد. ابراهیم چنین مقام و منزلتی را برای فرزندانش درخواست کرد، فرزندان ابراهیم نیز اگر نه به همه شؤون امامت، لااقل به پارهای از آنها نایل شدند.
ب ـ حکومت و ولایت بر مردم؛ یکی از شؤون امامت، حکومت و ولایت بر مردم است. تفسیر دوّمی که از امام در آیه مبارکه شده، همین معناست، کسی که به تدبیر امور امّت و سیاست آنها بر خیزد و در جهت اصلاح امور جامعه، تأدیب متجاوزان به حقوق مردم، نصب کارگزاران حکومتی، اقامه حدود بر متخلّفان و جنگ با دشمنان قدم بردارد.
فرزندان اسماعیل به همین معنا امام بودند و سالیان دراز به حکومت و تدبیر امور جامعه میپرداختند.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «اسماعیل در سن یکصد و سی سالگی درگذشت و در کنار مادرش در حِجْر به خاک سپرده شد. فرزندان اسماعیل همواره والیان امر بودند، با مردم اقامه حج میکردند و به امر دین آنان برمیخاستند و یکی پس از دیگری جانشین شده و امارت را به ارث میبردند تا زمان عدنان بن ادد»(6)
به هر تقدیر، بنیان خانه خدا و مناسک حج، با امامت عجین است؛ چنانکه در طول تاریخ، تا ظهور حضرت بقیه اللّه اعظم(عجّ) نیز پیوندی ناگسستنی با امامت دارد.
اسلام و پیوند دادن امامت با حج
پیوند کعبه و حج با امامت، به مرحله تأسیس و بنیان اوّلیه آن منحصر نیست، بلکه پیوندی مستمر میان آنها برقرار است؛ پیوندی که ایجاب میکند تا «امامت و رهبری جامعه» پس از رحلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در سرزمین وحی و موسم حج، ابلاغ و تثبیت شود. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در سال دهم هجری مأموریت یافت تا برای اوّلین بار پس از تأسیس حکومت اسلامی عازم سفر حج شود و اعمال و مناسک حج را در عمل به مردم آموزش دهد. وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ(7) و صلا دهد که: «خُذُوا عَنِّی مَناسِکَکُمْ» و در همین سفر مأموریت یابد که پیام الهی را مبنی بر امامت و رهبری علی بن ابی طالب علیهالسلام به عنوان جانشین خویش به مردم ابلاغ کند؛ پیامی که بدون ابلاغ آن، رسالتش را انجام نداده است. امام باقر علیهالسلام در این باره میفرماید:
«حَجَّ رَسُولُ اللّه صلیاللهعلیهوآله مِنَ الْمدینهِ وَقَدْ بَلَغ جمیع الشرایع قومه غیر الحجّ و الولایه، فأتاه جبرئیل علیهالسلام فقال له: یا محمد! اِنَّ اللّه جَلَّ اِسْمُهُ یَقْرَؤُکَ السَّلام وَ یَقُول لَکَ: اِنِّی لَمْ اقبض نَبِیّا مِنْ اَنْبِیائی وَ لا رَسُولاً مِنْ رُسُلی اِلاّ بَعْد اِکْمال دِینی وَ تَأْکِید حجَّتی وَ قَدْ بِقِی عَلَیکَ مِنْ ذلک فَرِیضَتان مِمّا تَحْتاجُ اَنْ تُبَلِّغَهُما قَومَک: فَرِیضه الحَجّ وَ الوِلایه وَ الْخِلافَه مِنْ بَعْدِکَ، فَاِنّی لَمْ اخل اَرضی مِنْ حَجَّه وَ لَنْ خلّیها أَبَدا، فَاِنّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ یَأْمُرُکَ اَنْ تبلغ قَومک الْحَجّ وَ تحجّ وَ یَحجّ مَعَکَ مَنْ اسْتَطاعَ اِلَیهِ سَبِیلاً مِن أهْل الْحَضَر وَ الأطراف و الأعراب وَ تَعَلّمهم وَ مِن مَعالم حَجِّهِم مِثْل ما علّمتم مِنْ صَلاتِهِم وَ زَکاتِهِم وَ صِیامِهِم و …»(8)
«رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از مدینه عازم سفر حج شد، در حالی که همه احکام و شرایع دین، به جز حج و ولایت را ابلاغ کرده بود. جبرئیل نزد او آمده، گفت: ای محمد، خداوند بلند مرتبه سلامت میرساند و میگوید: من هیچ پیامبری از پیامبرانم و رسولی از فرستادگانم را قبض روح نکردم مگر بعد از کامل کردن دینم و تأکید بر حجتم، در حالی که از دین تو دو فریضه بر تو باقیمانده که لازم است بر قومت ابلاغ کنی: فریضه حج و فریضه ولایت و خلافت پس از تو، من زمینم را از حجت خالی نگذاشتم و هرگز خالی نخواهم گذاشت، خداوند به تو امر میکند که حج را به قومت ابلاغ کنی و خود حج به جا آوری و هر که از مردم مدینه و اطران آن و اعراب استطاعت دارد با تو حج گزارد و از نشانههای حجشان به آنان بیاموزی؛ مانند آنچه که از نمازشان و زکاتشان و روزهشان به ایشان آموختی …».
آیا همین که پیامبر و فرستاده خداوند مأموریت مییابد تا دو امر مهم «مناسک حج» و «امامت و ولایت» جامعه را در یک سفر به مردم ابلاغ کند، حکایت از پیوند این دو حقیقت ندارد؟
پیامبر عازم سفر میشود، اعمال و مناسک حج را به جای میآورد، ابتدا در عرفات و سپس در منا و در اجتماع عظیم مسلمانان مأمور ابلاغ پیام دوّم الهی (ولایت) میشود، اما در توطئه منافقان و دشمنان و «عدم پذیرش مردم» و تمرّد آنان بیم دارد(9)، تا آن که خطابی توأم با بیم و امید صادر میشود که اگر این پیام را ابلاغ نکنی، گویا رسالتت را انجام ندادهای و ما تو را از مردم حفظ خواهیم کرد؛ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنْ النَّاسِ(10).
بدین ترتیب، پس از مقطع بنیانگذاری کعبه و حج توسط ابراهیم و تداوم آن در طی سالیان متمادی که بار دیگر حج ابراهیمی به حج جاهلی بدل شده بود، این بار پیامبر اسلام مأموریت یافت که حج ابراهیمی را احیا کند و احیای آن جز به پیوندش با «امامت و رهبری» امکانپذیر نیست، از این رو پیامبر هر دو را با هم ابلاغ و احیا میکند.
حج از چنان فرصت و ظرفیتی برخوردار است که میتواند ظرف ابلاغ پیام امامت و ولایت باشد؛ پیامی که ابلاغ آن با رسالت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله گره خورده و عدم ابلاغ آن با عدم تبلیغ رسالت دین همسنگ است.
حج و ابلاغ پیام برائت
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله بهتدریج آمادگی ابلاغ حج ابراهیمی را در مردم ایجاد میکند. او در سال هشتم هجری که با سپاهی عظیم مکه را فتح میکند، علی بن ابی طالب علیهالسلام را، که بنا بر وعدههای او جانشین پیامبر و امام و رهبر آینده بود، بر دوش میگیرد تا به همراه خود، او نیز بتها را به زیر افکند و بت شکنی ابراهیم را در یادها زنده کند، آیا بدین جهت نیست که پاک کردن خانه خدا از لوث وجود بتها باید اولین بار به دست امام و رهبر جامعه انجام شود تا الگویی برای همگان باشد؟ بت شکنی در پایگاه توحید راه و رسم ابراهیم است و او الگوی بشر، به خصوص امت اسلامی است. پیامبر عظیم الشأن اسلام نیز مأمور بود تا به او تأسّی نماید؛ چنانکه هم خود و هم جانشینش به او تأسی کرد و خانه خدا را از لوث بتها پاک ساخت؛ قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ الْعَدَاوَهُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدا حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَحْدَهُ…(11)
در سال نهم هجری، باز هم علی بن ابی طالب را به امر الهی برای ابلاغ سوره برائت به سرزمین وحی و پایگاه توحید و یکتاپرستی اعزام میکند. او مأمور میشود تا پیام برائت را از ابی بکر باز پس بگیرد و خود برای ابلاغ آن در موسم حج و در اجتماع عظیم مسلمانان اقدام کند.(12) این پیام که با تأسی به ابراهیم خلیل، قهرمان توحید و بت شکن تاریخ، در سرزمین وحی ابلاغ میشود، توسط شخصی انجام میگیرد که به مقام امامت نایل شده، هر چند پارهای از شؤون آن، پس از رحلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله محقق خواهد شد.
این همه، حاکی از پیوند عمیقی است که میان کعبه و حج از یک طرف و امامت و رهبری جامعه از طرف دیگر برقرار است و خدای سبحان در مقاطع گوناگون سعی در نمایاندن این پیوند داشته است.
رؤوس سخنرانیهای رسول خدا در حَجَّه الوداع
افزون بر رفتار رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ، سخنان آن حضرت در حَجّه الوداع، همچنین سخنرانیهای متعدد حضرتش در یوم الترویه در مکه، در عرفات، در روز عید، وسط ایام تشریق و یوم النفر در منا و در صحرای غدیر خم، حکایت از پیوند عمیق حج و ولایت و رهبری در شؤون مختلف آن دارد. حضرت از تعالیمی سخن میگوید که جز در سایه ولایت و رهبری و حج امکان تمرین و تحقّق آن وجود ندارد:
ـ تأکید بر وحدت انسانی و الغای تمایزات قومی و قبیلهای و نژادی.
ـ رفتار انسانی با زنان و دختران.
ـ الغای آثار و بقایای جاهلیت.
ـ برقراری اخوت و برادری اسلامی میان مسلمانان.(13)
ـ احترام به حقوق یکدیگر در جامعه.
ـ تأکید بر ثقلین؛ کتاب و عترت.(14)
ـ بشارت به امامت و جانشینی علی بن ابی طالب علیهالسلام .
ـ بشارت به امامت فرزندان علی بن ابی طالب علیهالسلام .
ـ اطاعت از رهبری(15) و …
دقت و تأمل در هر یک از سر فصلهای یاد شده، که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در این سفر و سرزمین وحی به مردم ابلاغکرد، نشان میدهدکه حج، آن هم در پرتو ولایت و رهبری، میتواند جامعه را به سمت صلاح و فلاح سوق دهد.
امام خمینی قدسسره ، احیاگر حج ابراهیمی در عصر حاضر میفرمود:
«از آنجا که جامعه امت اسلامی از هر نژاد و ملّیّتی باید ابراهیمی شود تا به خیل امت محمد صلیاللهعلیهوآله پیوند خورد و یکی گردد و ید واحد شود، حج تنظیم و تمرین وتشکّل این زندگی توحیدی است.»(16)
آری، بدیهی است بدون چنین تمرینی نمیتوان ارزشهای انسانی و الهی را به معنای واقعی در جامعه اسلامی تحقّق بخشید و تمرین ارزشهای انسانی و الهی در حج ابراهیمی و محمدی صلیاللهعلیهوآله ، که محور اساسی آن ولایت و رهبری است، امکانپذیر است و بس.
پیوند با ولایت، شرط قبولی حج
پیوند ولایت و حج، جلوهها و نشانههای دیگری هم دارد. زید شحّام میگوید:
«قتاده بن دعامه بر امام باقر علیهالسلام وارد شد، حضرت از او، که معروف به فقیه اهل بصره بود، درباره تفسیر قرآن و آیه مبارکه قَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِی وَأَیَّاما آمِنِینَ(17) سؤال کرد، او نیز هر کسی را که با زاد و توشه حلال راهی مکه شود در امان است، معنا کرد، حضرت فرمود: «وَیْحَکَ یا قتاده ذلک مَنْ خَرَجَ مِن بَیتِهِ بِزادٍ وَ راحلهٍ وَ کراء حلال یروم هذا الْبیت عارفا بحقّنا یهوا فی قلبه کما قالاللّه عزّوجلّ (فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنْ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ(18)».
سپس افزود: «مراد تمایل قلبها به سمت کعبه نیست، اگر چنین بود باید با ضمیر مفرد (الیه) میفرمود نه جمع (الیهم).
به خدا سوگند آن که ابراهیم فرا خواند تا قلبها به سوی او متمایل شود، ماییم که در این صورت حجش قبول خواهد شد وگرنه نه، و چنین فردی در روز قیامت از عذاب جهنّم ایمن خواهد بود.»(19)
ملاحظه میشود که معرفت و شناخت حقّ ائمه معصوم علیهمالسلام که همان ولایت و رهبری آنهاست و تمایل قلبی به سوی آنان شرط قبولیِ حجّ کسی است که با زاد و توشه حلال راهی بیت اللّه الحرام شده است و امنیت در قیامت در گرو آن است.
پیوند با ولایت و رهبری، شرط تمامیت حج
در بعضی از احادیث اتمام حج به ملاقات با امام عصر و اعلان آمادگی بر حمایت و اطاعت از او شمرده شده است. امام باقر علیهالسلام در این زمینه میفرماید:
«فعال کفعال الجاهلیّه اما واللّه ما امروا بهذا و ما امروا الاّ أن یَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوانُذُورَهُمْ(20)فیمرّوا بنا فیخبرونا بولایتهم و یعرضوا علینا نصرتهم»(21)
«این اعمال مانند اعمال زمان جاهلیت است، آگاه باشید، به خدا سوگند مردم به حج مأمور نشدند، مأمور نگشتند مگر این که مناسک حج و حلق و تقصیر به جا آورده، به عهد و نذرهای خویش وفا کنند (یعنی به ملاقات امام آیند) بر ما بگذرند و ولایت و محبّتشان را به ما اطلاع دهند و نصرت و یاری خود را بر ما عرضه نمایند.»
امام علیهالسلام عمدهترین تفاوتی که بین «اعمال حج در عصر جاهلیت» و «اعمال مناسک حج پس از ظهور اسلام» قائل شده و بر آن انگشت اشارت نهاده، «امامت و ولایت» است، ابراز محبّت و علاقه به امام و اعلان آمادگی برای نصرت و یاری او در جهت نیل به اهداف متعالی امام. به راستی چه راز و رمزی در امامت و ولایت نهفته است که حج ابراهیمی را از حج جاهلی امتیاز میبخشد؟!
امنیت حرم الهی در پیوند با رهبری
در بعضی از احادیث، امنیت حرم، که به درخواست ابراهیم خلیل از خداوند سبحان تأمین شد، در پرتو حضور امام و پیوند با او دانسته شده است.
امام صادق علیهالسلام درباره معنای آیه مبارکه وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنا از ابوحنیفه سؤال میکند: در حالی که حَجّاج کعبه را به منجنیق بسته و ابن زبیر در درون خانه بود، پس امنیت مورد نظر در آیه چه امنیّتی است؟ ابوحنیفه از پاسخ به این پرسش عاجز ماند، امام فرمود:
سِیرُوا فِیهَا لَیَالِی وَأَیَّاما آمِنِینَ(22) یعنی مع قائمنا أهل البیت «وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا»(23) فمن بایعه و دخل معه و مسح علی یده و دخل فی عقد اصحابه کان آمنا»(24)
«شبها و روزها در این دِه و شهرها با ایمنی کامل سفر کنید»؛ یعنی با قائم ما خاندان، «و هر که در آنجا (بیت اللّه الحرام) داخل شود، ایمن باشد، پس هر که با او (قائم ما خاندان) بیعت کرده، با او داخل خانه خدا شود و دست او را مسح نماید و در عقد و پیمان یاران او درآید، ایمن خواهد بود.»
شاید مقصود امام علیهالسلام بیان این نکته باشد که تأمین امنیت خانه خدا در پرتو بیعت با امام زمان و یاری و حمایت از او و در نتیجه حاکمیت او بر این سرزمین به دست میآید و گواهش آن که در اعصار مختلف با حاکمیت حاکمان جور این امنیت مخدوش شده است، حتی شخصیتی چون امام حسین علیهالسلام جانش در این سرزمین در معرض تهدید قرار گرفته است.
پیوند ابدی حج با امامت
نه تنها بنیان کعبه و حج در تداوم حیات آن، در پیوند عمیق با امامت و رهبری است، بلکه سرنوشت ابدی آن نیز با ولایت و رهبری گره خورده است. حضور همه ساله امام عصر(عجّ) منجی عالم بشریت در موسم حج و نظارت بر رفتار و عملکرد مسلمانان و بالأخره ظهور آن حضرت در سرزمین وحی و در کنار خانه خدا، پشت به مقام و بر آوردن صلای توحید و فراخوانی عمومی(25)، بیعت با یاران در مسجد الحرام و در میان رکن و مقام(26)، حکایت از ارتباط تنگاتنگ حج و امامت دارد.
مبارزه با شرک و کفر و ظلم و بیعدالتی و برپایی قسط و عدالت در پهنه گیتی نیز از سرزمین وحی و کنار خانه خدا آغاز میشود. در بعضی از روایات «یوم الحج الأکبر» در آیه مبارکه وَأَذَانٌ مِنْ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الاْءَکْبَرِ(27) را روز ظهور آن حضرت دانستهاند که مردم را از جانب خدا و رسول او به قیام فرا میخواند.(28)
سرزمین وحی، پایگاه توحید و مبارزه با شرک و بت پرستی بوده و خواهد بود. همانطور که ابراهیم علیهالسلام و محمد صلیاللهعلیهوآله حرکت خود را از این پایگاه آغاز کردند، بلکه برای جانشینان خویش نیز همین مکان را به عنوان پایگاه معرفی کردند. به همین جهت امام عصر(عج) نیز حرکتخود رااز اینسرزمین آغاز خواهد کرد که نشانهای از پیوند این سرزمین، مرکز توحید حج ابراهیمی با امامت است.
اقامه حج ابراهیمی در سایه حکومت اسلامی
افزون بر مظاهر متعددی که از پیوند حج و امامت بیان شد، اساسا برپایی حج ابراهیمی و محمدی صلیاللهعلیهوآله با خصوصیات و ویژگیهای آن، جز در پرتو حکومت اسلامی امکانپذیر نیست؛ به ویژه که برای تأمین اهداف حج، «امارت حج» و نقش امیرالحاج مطرح است. ضرورت وجود امیر الحاج در موسم حج از جهات مختلف و نصب او از سوی حاکم اسلامی در صدر اسلام و نیز حکومتهای بعدی نشانه حضور جدی حکومت در حج است. با فقدان حکومت، مراسم حج بدون امیر انجام شده و بسیاری از اهداف آن تأمین نخواهد شد.
در طول تاریخ، حاکمان اسلامی مقید بودند تا شخصی واجد شرایط را به عنوان «امیر الحاج» نصب کنند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نصب سرپرست ـ لااقل برای حجاج ایرانی ـ از سوی رهبر فقید انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی قدسسره با نگرشی که او به حج و رسالت حجاج داشت و تحولی که در پرتو آن در حج ایجاد شد، هر چند با موانع فراوانی از سوی دشمنان آگاه و دوستان جاهل روبرو گردید، گواه روشن بر نقش منحصر به فردی است که حکومت میتواند در حج ایفا کند؛ نقشی که از غیر حکومت برآورده شدنی نیست.(29)
به نظر میرسد هر اقدامی که نقش حکومت را در حج تضعیف کند و پارهای از اهداف حج بر زمین بماند، با فلسفه حج ناسازگار است. از چندی پیش زمزمه خصوصی سازی حج بر سر زبانها بود و اکنون با تأسف به مرحله عمل درآمده است. اگر مقصود از خصوصیسازی حج تنها مربوط به امور خدماتی و امثال آن باشد ظاهرا منافاتی با فلسفه و اهداف حج ندارد، اما اگر خصوصی شدن به معنای خارج شدن امر حج از اختیار حکومت اسلامی باشد؛ به طوری که حکومت اسلامی نتواند با اهرمهای لازم در جهت اهداف متعالی حج قدم بردارد، چنین تصمیمی حج را از هویت اصلی خارج کردن است. پیوند عمیق و گستردهای که در میان «حج و حکومت» برقرار است، آثار و برکات فراوانی دارد و گسستن این پیوند جز لطمه زدن به حج و آن را به صورت عبادتی فردی و خشک و بیثمر در آوردن و به تعبیر امام راحل عظیم الشأن در حد یک سفر زیارتی ـ سیاحتی تنزّل دادن(30)، نتیجه دیگری ندارد. از این رو مقوله خصوصی سازی در این زمینه، به خصوص حج، نیاز به تأمل و دقت فراوانی دارد تا همه ابعاد و جوانب آن سنجیده شود.
اما بعضی از ویژگیها و خصوصیاتی که در حج، حاکی از نقش حکومت در حج است، عبارتند از:
الف ـ وحدت مسلمانان
بیشک یکی از اهداف متعالی حج، ایجاد وحدت میان مسلمانان و تشکیل امت واحد اسلامی است.
پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله برای رسیدن به اهداف اسلام در جهان، به دنبال تشکیل امت واحد اسلامی بود؛ چرا که بدون تشکیل چنین امتی، امکان به دست گرفتن قدرت جهانی و تأسیس حکومتی فراگیر برای تحقق اهداف کلان اسلامی وجود ندارد. اقامه قسط و عدالت در جهان، بدون خارج کردن قدرتمندان دنیا طلب و مستکبران فزون طلب عملی نخواهد شد و خارج نمودن آنان از صحنه، در گرو وحدت اسلامی و ایجاد قدرتی واحد و منسجم از مسلمانان از هر قوم و ملیت و نژاد و قبیلهای است و چون این هدف به طور کامل در آخرالزمان و با ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) تحقّق خواهد یافت، حج با چنین هدفی تشریع شده تا ضمن تحقّق وحدت اسلامی به قدر امکان در اعصار مختلف، زمینه وحدت اسلامی بهطور کامل در آن زمان فراهم باشد. اصرار بر اقامه حج و تعطیل نشدن آن، هر چند به قیمت مجبور کردن مردم و پرداخت هزینه حج از بیتالمال مسلمین گواه بر این واقعیت است که قانونگذاری حکیم به هدفی والا میاندیشید و نیل به آن هدف را در سایه حج، با استعدادها و ظرفیتهای فوقالعادهاش مشاهده میکرد. در جهان بشریت، اجتماعی با شکوهتر و فراگیرتر از حج وجود ندارد و اسلام با فراهم آوردن این اجتماع بینظیر، عملاً در جهت جهانی شدن خویش و حاکمیت بر گیتی قدم برداشته است. در حج است که همه مسلمانان از سیاه و سفید، عرب و عجم، آزاد و بنده، رییس و مرئوس، حاکم و رعیّت، همه و همه در یک زمان و در یک مکان در کنار یکدیگر و با لباسی متّحد اجتماع میکنند و همگی اعمال و مناسک مشترکی را به جا میآورند و بدینسان به وحدتی عمیق و گسترده در میان خویش نایل میشوند. هیچکس خود را برتر از برادر مسلمانش احساس نمیکند، این احساس را در حج تمرین میکند تا در طول حیاتش با چنین احساسی زندگی کند. به وجود آمدن چنین وحدتی بهطور کامل در سایه حکومت ممکن است. حکومت است که میتواند شرایط حضور همه جانبه اقشار مختلف را بدون کمترین تبعیضی فراهم سازد. حکومت است که میتواند در حج، تخطی از این محور اساسی را مانع شود و تفرقهافکنان و جداییطلبان در صوف مسلمانان را تأدیب نماید. حکومت است که با اهرمهایی که در اختیار دارد، زمینههای تحقق این وحدت را فراهم کرده و موانعش را برطرف میکند؛ زیرا همگان به چنین وحدتی رضایت نداشته و کوتهفکران و جاهلانی هستند که از موانع جدّی وحدت اسلامی به شمار میروند. امام خمینی قدسسره از سران سرسپرده کشورهای اسلامی و آخوندهای بیسواد درباری به عنوان دو گروه تفرقه افکن یاد میکرد و میفرمود:
«طرح اختلاف بین مذاهب اسلامی، از جنایاتی است که به دست قدرتمندان که از اختلاف بین مسلمانان سود میبرند و عمّال از خدا بیخبر آنان از آن جمله وعّاظ السلاطین که از سلاطین جور سیاهرویترند، ریخته شده و هر روز بر آن دامن میزنند و گریبان چاک میکنند و در هر منطقه به امید آن که اساس وحدت بین مسلمین را از پایه ویران نمایند؛ طرحی برای ایجاد اختلاف عرضه میدارند.»(31)
ب ـ حج و بیداری اسلامی
بیتردید رشد و تعالی هر ملّتی در گرو «آگاهی و بیداری» است. ملت فرو خفته و ناآگاه از آنچه که در اطرافش میگذرد، نمیتواند به رشد و تکامل دست یابد و«امت برتر» گردد. حج ظرفیت بسیار بالایی برای دستیابی به این هدف دارد. در حج که مسلمانان از بلاد دور و نزدیک جمع میشوند، زمینه تبادل نظریه، بیان ویژگیهای هر منطقه و هر قوم و قبیله و ملّتی و در نتیجه آگاهی مردم فراهم میشود.
در طول تاریخ، مردان بزرگ و مصلحان و بیدارگران، از فرصت حج برای بیدار کردن مسلمانان استفاده میکردند.
امام حسین علیهالسلام در سرزمین منا طی یک سخنرانی، پرده از جنایات و خیانتهای معاویه برداشت(32).
امام باقر علیهالسلام وصیت کرد که تا ده سال در سرزمین منا برای او عزاداری کنند و بدین وسیله زمینه بیداری مردم را از مظالم بنی امیه فراهم ساخت(33). امام خمینی قدسسره در این باره فرمود:
«حضرت باقر علیهالسلام وقتی که میخواستند فوت کنند، وصیت کردند که ده سال ظاهرا که در منا اجیر کنند کسی را، کسانی را که برای من گریه کنند. این چه مبارزهای است؟ حضرت باقر احتیاج به گریه داشت؟ حضرت باقر میخواست چه کند گریه را؟ آن وقت هم در منا چرا؟ ایام حج در منا این همین نقطه اساسی، سیاسی، روانی، انسانی است که ده سال در آنجا گریه کنند. خوب مردم میآیند میگویند چه خبر است، چیست؟ میگویند این طور بود، این توجه میدهد نفوس مردم را به این مکتب و ظالم را منهدم میکند و مظلوم را قوی میکند. ما جوانها دادیم، کربلا جوانها داده، ما این را باید حفظش کنیم.»(34)
در عصر ما نیز امام خمینی قدسسره در دوران تبعید با ارسال پیامهایی در موسم حج برای مسلمانان بلاد مختلف، در جهت بیدار کردن ملل مسلمان از مسائل و مشکلات جهان اسلام قدمهای مؤثری برمیداشت. او میفرمود:
«بر دانشمندانی که در این اجتماع شرکت میکنند، از هر کشوری که هستند، لازم است برای بیداری ملتها، بیانیههای مستدلی با تبادل نظر صادر کرده و در محیط وحی بین جامعه مسلمین توزیع نمایند و نیز در کشورهای خود پس از مراجعت نشر دهند و در آن بیانیهها از سران کشورهای اسلامی بخواهند که اهداف اسلام را نصب العین خود قرار داده، اختلافات را کنار گذاشته برای خلاصی از چنگال استعمار چاره بیاندیشند.»(35)
بیشک بیداری اسلامی، چنانکه از سوی حکومتی اسلامی پیگیری و حمایت شود، زودتر به نتیجه خواهد رسید. حکومت با اطلاع و احاطهای که به مسائل جهان اسلام و طرحها و ترفندهای دشمنان اسلام و مسلمین دارد و با ابزارهایی که در اختیار او است، بهتر و بیشتر میتواند در این زمینه مؤثر باشد. آیا بیداری اسلامی، که از سوی بعضی از شخصیتهای متهّد و دلسوز ایرانی و غیر ایرانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در موسم حج انجام میگرفت، میتواند با نقشی که امروزه نظام جمهوری اسلامی در این زمینه در موسم حج ایفا میکند، قابل قیاس باشد؟ آیا علما و دانشمندان و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی که با حمایت نظام جمهوری اسلامی میتوانند در موسم حج نقش آفرینی کنند و به بیداری امت اسلامی برخیزند، میتواند با اقدامات انفرادی تعدادی از علما و دانشمندان مقایسه شود؟ بدیهی است که نمیتوان نقش مؤثر حکومت را در این زمینه انکار کرد و یا نادیده گرفت.
ج ـ حل مشکلات مسلمانان و مستضعفان
یکی دیگر از اهدافی که در حج تأمین میشود «حلّ مشکلات مسلمانان» است. بیداری مسلمین، حلّ مشکلات مسلمانان را به دنبال دارد. حج که کانون اجتماع همه اقشار؛ اعم از دانشمندان، ثروتمندان، امیران، صاحبمنصبان، سیاستمداران و عموم مردم است، فرصتی استثنایی است برای تشکیل جلسات و گردهماییهای متنوع در موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تبادل نظریه میان متخصّصان هر فن، تا از این رهگذر مشکلات جهان اسلام مرتفع شود. متأسفانه از این فرصت استثنایی آن گونه که شایسته است بهره گرفته نمیشود. از همین رو حضرت امام خمینی قدسسره حج را محجور میدانست و میفرمود:
«اکنون که موسم حج بیت اللّه الحرام است و مسلمین از اطراف جهان به زیارت خانه خدا آمدهاند، لازم است در خلال اعمال شریفه حج به یکی از بزرگترین فلسفه این اجتماع عظیم توجه داشته و به وضع اجتماعی و سیاسی کشورهای اسلامی رسیدگی کرده و از گرفتاریهای برادران ایمانی خود مطلع گشته و در رفع آن در حد وظیفه اسلامی و وجدانی کوشش کنند. اهتمام بر امر مسلمین از فرایض مهم اسلام است.»(36)
امام خمینی قدسسره از این که فلسفه مهم حج مورد غفلت قرار گرفته، اظهار تأسف نموده، میفرمود:
«در این فکر ابدا نیستیم که اولاً کسانی که میتوانند بروند، بروند مشرف شوند در خانه خدا و کسانی که اصحاب تفکّر هستند، نویسنده هستند، روشنفکر هستند و عالم هستند، در آن محیط مجتمع بشوند و مشکلات مسلمین را در تمام جهان بررسی کنند، آنچه که میتوانند حلّ کنند. ما الآن از تشرف مکه و حج بیت اللّه جز این که یک دسته اشخاص عامی مردم، عامه مردم در آنجا مجتمع بشوند و اشخاص مؤثری که میتوانند از حکومتها، از بزرگان قوم در آنجا میتوانندمجتمع بشوند و مسائل اسلام ومسائل مسلمین را در مسائل سیاسی و اجتماعی مسلمین بررسی کنند، مع الأسف این امر مغفول عنه است.»(37)
همانطور که در کلمات امام راحل ملاحظه میشود، حل مشکلات اساسی اسلام و مسلمین نیازمند حضور افراد و شخصیتهای مؤثر است، و مؤثرترین افراد حکومتها و نمایندگان آنانند. آنچه که امروزه نظام جمهوری اسلامی و حکومتهای اسلامی دیگر میتوانند گره از مشکلات مسلمین بگشایند، از افراد و شخصیتهایی که به صورت انفرادی برای حل مشکلات اقداماتی انجام میدهند، به مراتب بیشتر و مؤثرتر است؛ به طور طبیعی حکومت میتواند همه توان و ظرفیت و امکانات خود را برای حل معضلات جهان اسلام به کار گیرد و در صورت لزوم نیروهای لازم را برای این امر بسیج کند، در حالی که توان افراد و گروهها بسیار محدود است.
برائت از مشرکان
نکته مهم دیگری که حج ابراهیمی و محمدی صلیاللهعلیهوآله بدون آن، معنا و مفهومی ندارد، «برائت از مشرکان» است؛ همان چیزی که در عصر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به پیروی از ابراهیم خلیل علیهالسلام احیا شد و در عصر ما توسط امام خمینی، احیاگر حج ابراهیمی، بار دیگر مطرح گردید. اعلان برائت از مشرکان و مستکبران عالم و حمایت از محرومان و مظلومان و مستضعفان، فلسفه مهم دیگر حج است که خود حکایت از پیوند حج با حکومت دارد؛ زیرا این مهم بدون حضور حکومت و حمایت جدی آن از زائران بیتاللّه الحرام عملی نمیشود. برائت انفرادی از سوی تعدادی از افراد یا گروهها به صورتی پراکنده و متفرق و به تشخیص خویش، هر چند بیثمر و بدون تأثیر نیست، اما هدف اصلی از تشریع این دستور را تأمین نمیکند. برائتی دارای اثر و ثمر است که با هدایت امام و حاکم جامعه از سوی همه حجاج بیت اللّه الحرام و در اجتماعی عظیم و کم نظیر و به صورتی متشکل و منسجم انجام شود. به تعبیر امام راحل: «فریاد برائت مکه و مدینه است که پایانبخش غارتگری آمریکا و سایر مستکبران نسبت به ذخایر مسلمین است.»(38) در صدر اسلام نیز پس از تأسیس حکومت اسلامی در مدینه و استقرار آن، ابلاغ پیام برائت بر عهده رسول گرامی صلیاللهعلیهوآله نهاده شد و آن حضرت نیز امیر مؤمنان علی علیهالسلام را به این مأموریت اعزام کرد. اساسا اعلان برائت از شرک و بت پرستی و مشرکان و مستکبران، به طوری که کیان آنان را در معرض خطر قرار دهد، چنانکه مستظهر به قدرت حکومت نباشد، کاری بس دشوار و گاهی غیر ممکن است. برای آن که اعلان برائت از مشرکان به ثمر نشیند، لازم است که از پشتوانهای قوی و نیرومند برخوردار باشد تا با تحمّل کمترین صدمات، بیشترین ثمر را برای اسلام و مسلمین به ارمغان آورد، هر چند در صورت محرومیت از چنین پشتوانهای هم، اعلان برائت از مشرکان به قدر توان لازم است.
باری، از مجموع اهداف یاد شده و نیز آرمانهای دیگری که سبب تشریع عبادتی چون حج گردیده، برمی آید که میان این عبادت جمعی با حکومت، پیوندی مستحکم برقرار است؛ چرا که بعد سیاسی این عبادت به حدی است که تأمین آن از عهده افراد خارج است و تشکّلی قوی و برخوردار از امکانات فراوان همچون حکومت را میطلبد. از همین رو نظام جمهوری اسلامی و هر حکومتی که داعیه اسلامیت دارد، در عرصه حج وظایفی سنگین و اساسی بر عهده دارد. نمیتوان حکومتی را اسلامی خواند ولی نسبت به تحقق اهداف و آرمانهای حج بیتفاوت بود، حکومت اسلامی نمیتواند خود را از این شأن و مقام تنزّل دهد و امر حج را به افراد یا سازمانهای غیر حکومتی واگذارد.
پی نوشت :
1 ـ بقره : 124
2 ـ علامه محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 12، ص 113
3 ـ امین الاسلام طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 200
4 ـ همان
5 ـ بحار الأنوار، ج 12، صص 127 – 125
6 ـ همان، ص 113
7 ـ حج، 27
8 ـ ابومنصور طبرسی، احتجاج، ج 1، ص 134
9 ـ همان صص 139 – 135
10 ـ مائده : 67
11 ـ بحار الانوار، ج 21، ص 275
12 ـ ممتحنه : 4
13 ـ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 30
14 ـ علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 1، ص 171
15 ـ تحف العقول، ص 30
16 ـ امام خمینی، صحیفه نور، ج 20، ص 228
17 ـ سبأ : 18
18 ـ ابراهیم : 37
19 ـ بحار الأنوار، ج 24، ص 237
20 ـ حج : 29
21 ـ الحویزی، تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 491
22 ـ سبأ : 18
23 ـ آل عمران : 97
24 ـ شیخ صدوق، عمل الشرایع، ص 89
25 ـ بحار الانوار، ج 51، ص 59
26 ـ همان، ج 52، ص 304
27 ـ توبه : 5
28 ـ عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 76، ح 15
29 ـ در این موضوع نگاه کنید به فصلنامه «میقات حج» ش 30 مقاله «امارت حج و زعامت حجاج».
30 ـ صحیفه نور، ج 20، ص 227
31 ـ همان، ج 15، ص 124
32 ـ موسوعه کلمات الامام الحسین علیهالسلام ، ص 271 «اما بعد فان هذه الطاغیه قد فعل بنا و بشیعتنا ما قدرأیتم و علمتم و شهدتم و انی ارید ان أسألکم عن شیء فان صدقت فصدقونی و ان کدبت فکذبونی، اسمعوا مقالیتی و اکتبوا قولی ثم ارجعوا الی امصارکم و قبائلکم فمن آمنتم من الناس و وثقتم به فادعوهم الی ما تعلمون من حقنا فانی ما تخوف ان یدرس هذه الامر و یذهب الحق و یغلب و اللّه متم نوره و لو کره الکافرون»
امام حسین علیهالسلام از علمائ و بزرگانی که مخاطب بودند، میخواهد که سخنان او را بشنوند و بنویسند و پس از بازگشت به شهر و دیار خویش به مردم ابلاغ کنند و آنان را نسبت به حق اهل بیت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آگاه سازند.
33 ـ محمد باقر مجلسی، جلاء العیون، ص 692
34 ـ صحیفه نور، ج 10، ص 217
35 ـ همان، ج 1، ص 156 سال 19/11/1349
36 ـ همان، ج 2، ص 172
37 ـ همان، ج 13، ص 123
38 ـ همان، ج 20، ص 233
منبع: فصلنامه میقات حج