این مقاله به بررسی “جایگاه زن در نهج البلاغه” در قالب پرسش و پاسخ پرداخته است و شش سؤال را پاسخ میگوید.
1. چرا امام علی (ع) در خطبه هشتاد نهج البلاغه، بر نقصان عقل زنان سخن گفته است؟ چگونه میتوان آن را پذیرفت؟
جواب: زن و مرد از نظر ارزش انسانی برابرند، لیکن یک سری تفاوت هایی دارند که در ذیل به آن اشاره خواهد شد.
قبل از پاسخ، به بیان دو نکته میپردازیم:
اول) روایاتی که در مورد مذمت برخی از زنان وارد شده، همه یا اکثر آنها از امام علی (ع) نقل شده است. دقت در این امر، به ما کمک میکند که به اوضاع زمان امام علی (ع) بیاندیشیم؛ زیرا همان گونه که آیات قرآن “شأن نزول” دارد و دانستن اسباب نزول، در فهم و درک مراد خداوند به ما کمک میکند، روایات هم “شأن صدور” دارند و پی بردن به اسباب صدور، برای فهم معنا و مراد معصومان (ع) به ما کمک شایانی میکند.
خطبه هشتاد نهج البلاغه را حضرت امیر (ع) بعد از فراغ از جنگ جمل بیان نمود. از جمله محمد بن علی، معروف به ابوطالب مکی (متوفای 386 ق.)(1) و بعد از او، سید رضی ـ گردآورنده نهج البلاغه ـ در آغاز به این نکته اشاره نمودهاند.
حال به یاد داشته باشیم که اولین عامل درگیری و ناامنی در حکومت علوی، یک زن بود به نام امالمؤمنین عایشه. وی از مقام و عنوان “امالمؤمنین” بر ضد امام علی (ع) بهره گرفت. او نسبت به حضرت دلی پرکینه داشت که این حقد و کینه، باعث آتش افروزی در جنگ جمل شد و حرمتها را شکست و خون دهها هزار انسان را در راه احساسات زنانهاش به هدر داد و جنگهای صفین و نهروان را بهوجود آورد. خود حضرت در خطبه دیگری به مذمت مردانی پرداخته است که فریب عایشه را خوردند و به خونریزی و جنگ رو آوردند: “کنتم جُند المرأه ی و اتباع البهیمه ی…”.(2)
دوم) اگر در این خطبه از نقص عقل زنان یاد شده، در موارد دیگر از نقص عقل مردان نیز یاد شده است.
نه کمال عقل در انحصار مردان است و نه نقص عقل در انحصار زنان. هم بین زنان، عدهای به کمال عقل راه یافتهاند و هم میان مردان، برخی به ضعف و نقص عقل مبتلا شدهاند. امام علی (ع) فرمود:
“اعجاب المرء بنفسه برهان نقصه و عنوان ضعف عقله؛ مردی که خودپسند است، عقلش ناقص و ضعیف است”.(3)
“اعجاب المرءبنفسه حمق؛ خودپسندی مرد، دلیل حماقت و بی خردی او است”.(4)
حضرت در مذمت کوفیان فرمود: “فأنتم لا تعقلون؛ شما مردان کوفه عاقل نیستید”.(5)
نیز در مذمت مردم بصره فرمود: “خفّت عقولکم؛ عقلهای شما سست است”.(6)
اما پاسخ به سؤال یاد شده را در پنج بخش بیان میداریم:
1. سند و انتساب این روایت به امام(ع)
برخی در سند و انتساب خطبه یا روایت نقصان عقل به ا مام معصوم، تردید جدی به خرج داده و گفتهاند: از این که مضمون این روایت با بسیاری از آیات و روایات دیگر، نیز با عقل مخالفت دارد، صدور آن از معصوم قابل مناقشه، بلکه مردود است.(7)
2. عمومیت روایت
عدهای گفتهاند: این سخن از جهت دلالت منطقی، به صورت قضیه موجبه کلیه نیست؛ یعنی مراد، تمامی زنان نیستند، بلکه تنها به برخی زنان اشاره دارد.
یکی از نویسندگان در توضیح و شرح این خطبه مینویسد:
“شک نیست که خطبه بالا، یک قانون کلی و همگانی درباره عموم زنان نیست؛ بلکه با توجه به این که این خطبه بعد از جنگ جمل و آن همه خون ریزیهایی که توسط “عایشه” رخ داد، از امام صادر شده، درباره دسته خاصی از زنان است که در این گونه مسیرها گام برمیدارند وگرنه چه کسی میتواند انکار کند که در پیشرفت اسلام، زنان بزرگ و با شخصیتی همچون: خدیجه بانوی اسلام، فاطمه زهرا و زینب کبری و جمعی از زنان مبارز و دانشمند مانند: سوده همدانیه شرکت داشتهاند و برای پیشرفت اسلام و اجرای حق و عدالت، بزرگترین فداکاری را به خرج دادهاند، و با ایمانی محکم و تفکری عالی، مردان خود را با تمام وجود در این مسیر حمایت میکردند”.(8)
3 . از نظر برداشت و پیام
خداوند متعال، موجودات را حکیمانه آفریده؛ یعنی هر موجودی را به تناسب موقعیت و مسئولیتی که باید عهدهدار آن باشد، آفریده است؛ مثلاً چشم را ظریف اما استخوانهای اطراف آن را سخت و محکم آفریده است. در سیستم بدن، هر عضوی به تناسب وظیفه اش آفریده شده است تا این مجموعه اعضا با این تناسب و دقت حکیمانه بتوانند در کنار یکدیگر در سیستمی واحد، هر کدام وظیفه خود را به انجام برسانند.
این مربوط به یک سیستم انداموارهای چون “بدن” است؛ حال در سیستم اندامواری بزرگتری به نام “اجتماع بشری” نیز همین حکمت و ظرافت لحاظ شده است.
واقعیت این است که در نظام آفرینش برای هر یک از مردان و زنان، مسئولیتهای تکوینی ویژهای در نظر گرفته شده و خداوند حکیم با تناسب همان وظایف، خصائص و قوت و ضعفهایی در خلقت هر یک لحاظ کرده است. به همین جهت است که خصوصیات روانی و جسمی زنان با مردان متفاوت است. زن با توجه به زن بودنش، وظایفی را برعهده دارد و خداوند خصوصیات روحی و عاطفی و توان جسمانیاش را در راستای آن آفریده است. برای مرد هم با توجه به مرد بودنش، وظایفی قرار داده و خصوصیات روانی و جسمی او متناسب با همین وظایف آفریده شده است.
این سخن، روشن و عقل پسند است و در آن تردیدی نیست. امام علی (ع) در خطبه یاد شده میخواهد این “پیام” را به گوش جهانیان برساند که از جنس مادینه، توقع و انتظار انجام “وظایف نرینه” را داشتن خطاست و برعکس از جنس مردانگی، نیز توقع انجام “وظایف زنانگی” نارواست. به قول شاعر:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزش به جای خویش نیکوست
و در یک کلام اینکه: در این سخن، حضرت در مقام گوشزد کردن به وظایف هر یک از زنان و مردان است، نه در پی تنقیص زنان.
4. شیوه استدلال
برخی سخن و شیوه استدلال امام علی (ع) را در این خطبه، از نوع “جدل” دانستهاند. شایان ذکر است که جدل، آن نوع استدلالی است که مقدمات آن از مسلّمات است و مخاطب، آن را قبول دارد.
در این سخن، امام علی (ع) خواسته است از اعتقاد و دانسته مردم آن زمان ـ مبنی بر وجود برخی از نقصها در وجود زنان ـ بهره بگیرد و به آنان متذکر بشود: شما خود میدانید و قبول دارید که زنان از نقصهایی بهره مندند، پس چرا تابع فلان زن شده و شعلههای آتش (جنگ جمل) را با همکاری خودتان تقویت نمودهاید!(9) مانند نامه امام علی (ع) به معاویه درباره بیعت مهاجران و انصار با ابوبکر و عمر.(10)
این سخن با جملهای که از حضرت در ذیل خطبه نقل شده است، تقویت میشود؛ آنجا که میفرماید: “حتی اگر زنی را [همانند عایشه] نیکوکار پنداشتهاید، مواظب و برحذر باشید مبادا همانند اطاعت از او در جنگ جمل، دنیا و آخرت خویش را تباه نمایید”.
این سخن با عنایت به این که این خطبه بعد از جنگ جمل و پدید آمدن مشکلات و مسائل جنگافروزی عایشه بیان شده است نیز تقویت میشود.
5 . از نظر واقعیت
واقعیت این است که بین جنس نرینه و مادینه از چند جهت، تفاوت هایی وجود دارد:
الف) اعضا و جوارح
ممکن است برخی تصور کنند که مرد و زن تنها در اعضایی که مربوط به جنسیت آن دو است، تفاوت دارند و در دیگر اعضا و جوارح، تساوی و یکسانی حکمفرما است؛ در حالی که واقعیت، جز این است. آن دو جنس در تمامی اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحی که به عضو جنسی و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن (رویش مو در بدن زن و مرد، چربی زیر پوست، بافتها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل استخوانها، وزن حجمی استخوانها، مقدار مواد آلی و کانی در استخوانها، درشتی عضلات، زور بازو، شکل هندسی و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان، فشار خون، حرارت بدن، قد، وزن، ارتعاشات صوتی، زیر و بم صدا، جثه، ترشحات بدن، میزان گلبولهای قرمز و سفید در خون، گنجایش و حجم ریه و الگوی رشد جسمانی در جنس نرینه و مادینه) و خلاصه این که همه چیز در زن و مرد، متفاوت است.
ریشه این تفاوتها در فعالیتهای غددی نهفته است. تفاوت فعالیتها و ترشحات غدد درون ریز و هورمونی بین دو جنس نرینه و مادینه، به قدری زیاد است که بدون استثنا تمامی اعضا و جوارح زن و مرد را از هم مجزا میکند؛ به گونهای که آزمایشگاه به راحتی میتواند تشخیص دهد این خون، یا ادرار و یا دیگر ترشحاتی که از بدن یک نفر به دست آمده است و حتی یک تار مو، مربوط به زن است یا مرد.(11)
ب) احساسات، تمایلات و اخلاق
روانشناسان، اموری چون: محبت، رفتار انفعالی، رفتار عاطفی و حمایت کننده را از ویژگیهای زنانه و در مقابل، پرخاشگری، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگیهای مردانه برشمردهاند.(12 )
نیز گفتهاند: داشتن دلی پر مهر و عاطفه، احساساتی آتشین، جلوه گری، دلربایی، آرایش گری و دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتی بودن، از خصایص زنان است.(13 )
زن برای این که نشان دهد جلوه کردن و دلبری در انحصار غریزه اوست، به “زیور و آرایش” علاقه نشان میدهد و در برابر مغازههای زرگری و لباس و پارچه فروشی، پاهایش شل میشود.(14 )
زن در تقلید، مدپرستی، تجمل پرستی، خنده وگریه، از مرد پیشقدم است.(15)
زن به جهت این که از نیروی احساس و عاطفه بیشتری بهره مند است، از صحنههای احساسی و عاطفی، بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرد و به هیجان میآید.(16)
ریشه این اختلاف:
از اختلافات در اعضا و جوارح زن و مرد، تفاوتهای احساسی، عاطفی، تمایلی و اخلاقی پدید میآید؛ چرا که غدد تناسلی در زن و مرد متفاوت است و این غدهها افزون بر تأثیرات جنسیتی، تأثیرات عاطفی و احساسی متفاوتی در دو جنس نر و ماده میگذارند، سرانجام به تمایز شخصیت این دو جنس منجر میشود. به عنوان مثال ترشح بیضهها، موجب تهور و جوش و خروش میگردد و این همان خصایصی است که گاو نر جنگی را از گاوی که در مزارع برای شخم به کار میرود، متمایز میسازد (چون که در اولی بیضهها ترشح دارد، ولی در دومی اخته شده است و ترشحی ندارد).(17)
زیاد یا کم شدن یکی از ترشحات بدن یا یکی از عناصر متابولیکی ـ هر چند ناچیز باشد ـ اخلاق، رفتار و شخصیت آدمی را دگرگون می سازد.
با توجه به دامنه وسیع تفاوتها که بین زن و مرد در همه چیز وجود دارد(که تفاوت ترشحاتی غدد، جزئی از آن است) می گوییم: باید اذعان نمود که لازم است زن، “زن” باشد و مرد، “مرد”، و هر یک به وظایف و مسئولیتهای خویش آشنا و متعهّد.(18)
ج) فعالیت های خردمندانه و تفکر
این روایت ناظر به عقل حسابگری زنان است که در مقایسه با مردان کمتر است؛ یعنی واقعیت این است که نه زیاده روی در مورد حمایت از زنان درست است و نه نقطه مقابلش که به زنان ظلم روا داشته شود. همان گونه که اگر کسی در مقام مقایسه، مرد را از نظر “عاطفه” از زن ناقص یا کم تر بداند، خطا نکرده و گفتارش خلاف واقع نیست، همین طور در بعد “عقلانی” اگر زن را نسبت به مرد کم تر بداند، خطا نکرده و گفتارش خلاف واقع نیست.
بیان این سخن:
اولاً: این روایت در پی بیان یک قضیه موجبه کلیهای که استثنا نداشته باشد، نیست؛ یعنی نه تمامی مردان از نظر عقل بر تمامی زنان برتری دارند و نه نقص عقل در انحصار زن میباشد و کمال عقل در انحصار مرد؛ بلکه این سخن درصدد بیان یک واقعیت است و آن، این که: وجه غالب در کنشهای مردان، رفتارهای حسابگرانه و وجه غالب در کنشهای زنان، رفتارهای مهرانگیز و عاطفی و احساسی است. این مطلق نیست، بلکه نسبی است.
ثانیاً: هر یک از این دو نیروی عاطفه و عقل حسابگرانه در جای خویش نیکو، پسندیده و ضروری است. قوت هر یک از این دو در یک فرد، نه دلیل بر خوبی اوست و نه دلیل بر بدی. نیز ضعف هر یک از این دو، نه دلیل بر خوبی و نه دلیل بر بدی اوست.
در واقع قوت و ضعف این دو در دو جنس نرینه و مادینه، نوعی تقسیم کار و تقسیم وظایف و مسئولیتهای تکوینی و طبیعی است. به هیچ وجه مرد نمیتواند از عهده وظایف مهرانگیز و عاطفی زن برآید و برعکس، زن نمیتواند از عهده وظایف حسابگرانه مرد برآید.
موفقیت اصلی زن، در وظایفی است که در راستای ودیعی تکوینی وی قرار دارد و موفقیت اصلی مرد نیز در اموری است که همگون با قوای تکوینیاش میباشد. در “طبیعت و قوانین تکوین”، کارها بین مردان و زنان تقسیم شده است. پس چرا ما در “نظام تشریع” آن را نپذیریم؟ سخن امام علی (ع) درباره زنان، هشدار دهنده است که نباید از آنان انتظار حرکتی مردگونه داشت؛ چون که زنان سراپا شور و احساس و عاطفهاند. در برخورد با آنان نباید انتظارات حسابگرانی مردانه را داشت، بلکه میبایست دقیقاً همگام با وظایف تکوین، تقسیم کار را پذیرفت و روانشناسی زنان را در نظر داشت.
ثالثاً: عقل مورد بحث، عقل ارزشی نیست؛ بلکه عقل سنجش است.
توضیح این که: “عقل” یک وقت عقل سنجش یا نظری است، که مایی تکلیف است و هر انسان مکلفی میبایست بهرهای از آن داشته باشد تا مشمول تکلیف گردد. این در دختران زودتر از پسران شکوفا میشود، بدین جهت دختران سن تکلیفشان چند سال قبل از پسران است.
در عقل نظری یا سنجشی به عقیده برخی روانشناسان، پسران از یک سن خاصی بر دختران سبقت میگیرند.(19)
معنای دیگر عقل، عقل عملی یا ارزشی است. این عقل است که در روایات از آن تمجید شده است. این عقل، آدمی را به عبادت خدا وامیدارد و مایه تحصیل بهشت است: “العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان”(20)
این عقل به منزلی عِقال (زانو بند شتر) هواهای نفسانی را کنترل میکند. [در چنین عقلی، مردان بر زنان برتری ندارند، بلکه از پارهای روایات، برتری زنان فهمیده میشود].(21)
علت تفاوت زن و مرد در عقلِ حسابگر
ممکن است برتری مردان بر زنان در عقل سنجشی، ناشی از تفاوت آنان در محیط کار و تجربه باشد؛ یعنی از نظر ذات و استعداد کاملاً یکسان هستند، اما چون زنان به جهت وظایفی که طبیعت بر عهده آنها گذاشته، کم تر از مردان در اجتماع حضور و فعالیت دارند و کم تر از مردان، تجارت و فعالیتهای اقتصادی و بازاری دارند، بدین جهت مردان در “عقل تجربی” بر زنان سبقت گرفتهاند.
ممکن است این برتری نه از جهت تجربه، بلکه از جهت ظرفیت وجودی مردان باشد؛ چون واقعیت این است که وزن، حجم و ظرفیت مغزی زنان نسبت به مردان متفاوت است. در خور توجه است که در تمام نژادها میزان ظرفیت، حجم و مقدار نخاعی زنان از مردان کمتر است. نیز به همان نسبت در همه نژادها، قدشان از مردان کوتاهتر است. مغز زن در تمامی نژادها، صد تا دویست گرم از مرد کم تر است و این، سبب اختلاف مردان با زنان در عقل و درک نظری آنان میگردد.
هورمونها، غدد تناسلی، بافتها، وضعیت اندام، وزن مغز، مقدار قد، دوران بارداری و هزاران فعالیتهای فیزیولوژی و روانی، در درک آدمی مؤثر است.
شاید بتوان گفت: اگر حسابگریهای عقلی خشک در انسانی به نام “مادر” باشد، فرزند دچار نابسامانی تربیتی و کمبود عاطفی میگردد.(22 )
در علوم پزشکی ثابت شده که بدن دربست در اختیار غدد و ترشحات غددی قرار دارند، و اعمال آن نیز توسط سلسله اعصاب کنترل میشود، و سلسله اعصاب، وظیفی مرکزیت و فرماندهی دارد و این مرکز فرماندهی نزد زنان و مردان متفاوت است؛ در مردان در ناحیه “پیشانی” رشد بیشتری یافته و در زنان در منطقه “هیپوتالاموس” رشد و نمو زیادتری دارد. نیز ثابت شده که “پیشانی” مرکز تعقل و تفکر است و “هیپوتالاموس” مرکز عاطفه و احساسات است، و تمام اینها با هم همکاری میکنند. بنابراین جا دارد که واقع بین باشیم و از واقعیتهای موجود، قضاوت واقعبینانه در مورد مردان و زنان داشته باشیم و بگوییم: گویا مرد بر دریایی از تعقل و تفکر نشسته و زن بر اقیانوسی از عاطفه و احساسات.(23)
حال با این توضیحاتی که بیان شد، خود منصفانه قضاوت نمایید سخن امام علی (ع) از واقعیت به دور است یا منطبق با آن؟
پی نوشت ها :
1. قوت القلوب، ج1، ص 282.
2 . نهج البلاغه، محمد دشتی، خ13.
3 . غررالحکم، آمدی، ج2، ص109.
4 . همان، ج1، ص 311.
5 . نهج البلاغه، خ34.
6 . همان، خ14.
7 . کتاب نقد ، جمعی از نویسندگان، ش12، ص 268.
8 . ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ج1، ص 389 و 390.
9 . کتاب نقد ، ش12، ص 268 و 269.
10 . إِنَّهُ بَایعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایعُوا…؛ همان کسانی که با ابو بکر، عمر و عثمان بیعت کردند، با همان شرایط و کیفیت با من بیعت نمودند. بنابراین نه آن که حاضر بود (هم اکنون) اختیار فسخ دارد، و نه آن که غایب بود، اجازه رد کردن…”. (نهج البلاغه، نامی6)
11 . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، دکتر سید رضا پاک نژاد، ج19، ص 280 – 293.
12 . روانشناسی رشد، ج1، ص 330، انتشارات سمت.
13 .اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج19، ص 281.
14 . همان، ص 294.
15 . همان، ص 294 و 295.
16 . کتاب نقد، ش12، ص 59.
17 . همان، ص 58.
18 . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج19، ص 280.
19 . روانشناسی رشد، ج1، ص 331.
20 . اصول کافی، کلینی، ج1، کتاب عقل و جهل .
21 . وسائل الشیعه ، ج20، ص 168؛ من لا یحضره الفقیه ، ج3، ص 458.
22 . کتاب نقد، ش 12، ص 59 و 60.
23 . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج19، ص 299 و 300.