مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های معصومین"

داستانهای ائمه: امام صادق (ع): اوضاع کواکب

داستانهای ائمه: امام صادق (ع): اوضاع کواکب

عبد الملک بن اعین، برادر زراره بن اعین، با آنکه از راویان حدیث بود، به نجوم احکامی و تأثیر اوضاع کواکب اعتقاد راسخ داشت. کتابهای زیادی در این باب جمع کرده بود و به آنها مراجعه می کرد. هر تصمیمی که می خواست بگیرد و هر کاری که می خواست بکند، اول به سراغ کتابهای ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): ابن سیابه

داستانهای ائمه: امام صادق (ع): ابن سیابه

عبد الرحمن بن سیابه ی کوفی، جوانی نورس بود که پدرش از دنیا رفت. مرگ پدر از یک طرف، فقر و بیکاری از طرف دیگر روح حساس او را رنج می داد. روزی در خانه نشسته بود که کسی در خانه را زد. یکی از دوستان پدرش بود. به او تسلیت گفت و دلداری داد. ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): خیارفروش

داستانهای ائمه: امام صادق (ع): خیارفروش

در قرن دوم هجری، مسأله ی سه طلاقه کردن زن در یک مجلس و یک نوبت، مورد بحث و گفتگوی صاحبنظران بود. بسیاری از علما و فقهای آن عصر معتقد بودند که سه طلاق در یک نوبت- بدون اینکه رجوعی در میان آنها فاصله شود- درست است. اما علما و فقهای شیعه به پیروی از ...

ادامه مطلب
داستان های ائمه: امام صادق (ع): گره گشائی

داستان های ائمه: امام صادق (ع): گره گشائی

صفوان در محضر امام صادق نشسته بود. ناگهان مردی از اهل مکه وارد مجلس شد و گرفتاریی که برایش پیش آمده بود شرح داد. معلوم شد موضوع کرایه ای در کار است و کار به اشکال و بن بست کشیده است. امام به صفوان دستور داد: «فورا حرکت کن و برادر ایمانی خودت را در ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): توحید مفضل

داستانهای ائمه: امام صادق (ع): توحید مفضل

مفضل بن عمر جعفی بعد از آنکه از انجام نماز عصر در مسجد پیغمبر فارغ شد، همان جا در نقطه ای میان منبر رسول اکرم و قبر آن حضرت نشست و کم کم یک رشته افکار، او را در خود غرق کرد، افکارش در اطراف عظمت و شخصیت عظیم و آسمانی رسول اکرم دور می ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): کدامیک عابدترند؟

داستانهای ائمه: امام صادق (ع): کدامیک عابدترند؟

یکی از اصحاب امام صادق- که طبق معمول همیشه در محضر درس آن حضرت شرکت می کرد و در مجالس رفقا حاضر می شد و با آنها رفت و آمد می کرد – مدتی بود که دیده نمی شد. یک روز امام صادق از اصحاب و دوستانش پرسید: «راستی فلانی کجاست که مدتی است دیده ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): نصرانی تشنه

داستانهای ائمه: امام صادق (ع): نصرانی تشنه

امام صادق علیه السلام راه میان مکه و مدینه را طی می کرد. مصادف، غلام معروف امام نیز همراه امام بود. در بین راه چشمشان به مردی افتاد که خود را روی تنه ی درختی انداخته بود. وضع عادی نبود. امام به مصادف فرمود: «به طرف این مرد برویم، نکند تشنه باشد و از تشنگی ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): دوستی اهل بیت

داستانهای ائمه: امام صادق (ع): دوستی اهل بیت

ابى شبل گفت حضرت صادق (علیه السلام) قبل از آنکه من چیزى بگویم ابتداء فرمود: شما ما را دوست دارید و مردم دشمن مى دارند. شما ما را تصدیق کردید مردم تکذیب. شما مراعات حق ما را نمودید سایرین جفا کردند. خداوند زندگى شما را از نظر توفیق و هدایت و رحمت مانند زندگى ما ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): مدارا با مردم در پس گرفتن قرض

داستانهای ائمه: امام صادق (ع): مدارا با مردم در پس گرفتن قرض

درسی که دین به ما می آموزد ابن ابى عمیر مرد ثروتمندى بود، تا پانصدهزار درهم سرمایه داشت. شیخ صدوق در علل نقل مى کند از على بن ابراهیم و او از پدرش که ابن عمیر به بزازى اشتغال داشت، از مردى ده هزار درهم طلبکار بود، پس از چندى سرمایه اش تمام شد به ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): شدت ارادت به اهل بیت

داستانهای ائمه: امام صادق (ع): شدت ارادت به اهل بیت

بشار مکارى گفت در کوفه خدمت حضرت صادق (علیه السلام) مشرف شدم. آنجناب مشغول خوردن خرما بود فرمود بشار، بیا جلو بخور. عرض کردم در بین راه که مى آمدم منظره اى دیدم که مرا سخت ناراحت کرد، اکنون گریه گلویم را گرفته نمى توانم چیزى بخورم بر شما گوارا باد. فرمود به حقى که ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): مهمان ارجمندتر است یا میزبان؟

داستانهای ائمه: امام صادق (ع): مهمان ارجمندتر است یا میزبان؟

در کافى است که حسین ابن نعیم گفت حضرت صادق (علیه السلام) به من فرمود آیا برادران خود را دوست دارى. عرض کردم بلى. به فقراء و تنگدستانشان نفع مى رسانى؟ جواب دادم آرى . فرمود متوجه باش که لازم است ایشان را دوست بدارى . آیا آنها را به منزل خود دعوت مى کنى ...

ادامه مطلب