پس از آن که داوود بن علىّ استاندار مدینه از طرف خلیفه، مُعلّى بن خُنیس را احضار کرده و به قتل رسانید، امام جعفر صادق علیه السلام با او قطع رابطه نمود و به مدّت یک ماه نزد او نرفت. روزى داوود بن علىّ، مامورى را فرستاد که امام علیه السلام را نزد او ...
مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های معصومین"
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): مسافرى فوق العاده در سفر
امام جعفر صادق علیه السلام در سال 128 هجرى به همراه خانواده و بعضى از دوستان و پیش خدمتان، جهت انجام مناسک حجّ عازم مکّه معظّمه گردید. ابوبصیر گوید: من نیز در کاروان حضرت بودم؛ و پس از پایان اعمال حجّ عازم مدینه منوّره شدیم. در مسیر راه مکّه و مدینه در روستائى به نام ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): پیش بینى از فرقه اسماعیلیّه
زراره بن اعین حکایت کند: روزى به منزل امام جعفر صادق علیه السلام وارد شدم، فرزندش حضرت موسى کاظم علیه السلام را در کنارش دیدم و جلوى ایشان جنازه اى -که روى آن پوشیده بود- قرار داشت. امام صادق علیه السلام فرمود: داود رقّى، حمران و ابو بصیر را بگو که نزد من آیند. در ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): مناظره با مرد شامى به وسیله شاگردان
مرحوم شیخ طوسى رضوان اللّه تعالى علیه به نقل از هشام بن سالم حکایت فرماید: روزى به همراه جماعتى از اصحاب حضرت ابو عبداللّه، امام جعفر صادق علیه السلام، در مجلس و محضر مبارکش نشسته بودیم، که شخصى از اهالى شهر شام اجازه گرفت و سپس وارد مجلس شد و سلام کرد. امام علیه السلام ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): میهمان خراسانى و تنور آتش
مامون رقّى – که یکى از دوستان امام جعفر صادق علیه السلام است – حکایت نماید: در منزل آن حضرت بودم، که شخصى به نام سهل بن حسن خراسانى وارد شد و سلام کرد و پس از آن که نشست، با حالت اعتراض به حضرت اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! شما بیش از حدّ عطوفت ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): آمرزش گناه بزرگ وابسته به دوستی اهل بیت علیهم اسلام
مرحوم راوندى در کتاب خرایج و جرائح خود آورده است: امام محمّد باقر به همراه فرزندش امام جعفر صادق علیهما السلام جهت انجام مراسم حجّ وارد مکّه مکّرمه شدند. در مسجدالحرام نزدیک کعبه الهى نشسته بودند، که شخصى وارد شد و اظهار داشت: سؤالى دارم؟ امام باقر علیه السلام فرمود: از فرزندم، جعفر سؤ ال ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): شاد کردن مومن
در زمان امامت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام شخصى به نام نجاشى استاندار و حاکم اهواز و فارس بود و از مردم مالیات زیادى مى گرفت. یکى از اهالى اهواز که مالیات سنگینى پرداخت کرده بود، حضور امام صادق علیه السلام آمد و اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! نجاشى از مردم مالیات بسیارى مى ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): عدالت در علاقه و محبّت به زنان
روزى ابن ابى العوجاء از هشام بن حکم (از شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام )، پرسید: آیا خداوند متعال حکیم و به همه امور و مسائل دانا است؟ پاسخ داد: آرى، او حکیم ترین و داناترین حکیمان و عالمان است. پرسید: آیه قرآن فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): صبور باش
مصادف و مرازم – که هر دو از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام هستند – حکایت کنند: روزى ابوجعفر منصور دوانیقى حضرت صادق علیه السلام را نزد خود احضار کرده بود. پس از آن که امام صادق علیه السلام از مجلس منصور بیرون آمد و خواست از شهر حیره خارج شود، ما نیز به ...
داستانهای ائمه: امام صادق(ع): صله رحم
صفوان بن مهران جمال از اصحاب امام صادق علیه ، گفت: میان عبد الله بن حسن و امام ششم گفتگوئى شد تا آنجا که آوازه هر دو بلند شد و مردم گردشان را گرفتند و آن شب از هم جدا شدند چون بامداد کردم براى نیازی به دنبال امام ششم (ع) رفتم و دیدم بر ...
پنج درس آموزنده و ارزشمند از امام صادق علیه السلام
1. مرحوم قطب الدّین راوندى روایت کرده است: روزى از امام جعفر صادق علیه السلام سؤ ال کردند: روزگار خود را چگونه سپرى مى فرمائى؟ حضرت در جواب فرمود: عمر خویش را بر چهار پایه و رکن اساسى سپرى مى نمایم: مى دانم آنچه که روزى براى من مقدّر شده است، به من خواهد رسید ...
داستانهای ائمه: امام صادق(ع): اهمّیت دیدار خویشاوندان
مرحوم شیخ طوسى در کتاب خود حکایت نموده است : روزى منصور دوانیقى امام صادق علیه السلام را به دربار خود احضار کرد، هنگامى که حضرت وارد شد، کنار منصور-که برایش محلّى در نظر گرفته شده بود – نشست. پس از آن، منصور دستور داد تا فرزندش مهدى را بیاورند؛ و چون آمدن مهدى مقدارى ...