منزلت و جایگاه حضرت زهرا (س) نزد امیرالمؤمنین (ع)

منزلت و جایگاه حضرت زهرا (س) نزد امیرالمؤمنین (ع)

منزلت و جایگاه رفیع حضرت زهرا (علیها السّلام) در نزد حضرت علی(علیه السّلام) نشانگر اوج شخصیّت زن در نگاه اوست. یک زن می تواند چنان بالا رود که مایه ی مباهات و افتخار امام(علیه السّلام)گردد. بیان عظمت مقام حضرت فاطمه (علیها السّلام) در نزد حضرت علی (علیه السّلام) خود تحقیق مستقلّی می طلبد؛ لیکن در اینجا فهرست وار، به ذکر پاره ای از موارد، پرداخته شده تا بیانگر اوج مقام و مرتبه ی زن در نگرش امام معصوم باشد.

1-مباهات حضرت علی (علیه السّلام) به همسری فاطمه (علیها السّلام)
شخصیّت بزرگی چون حضرت علی (علیه السّلام) به همسری حضرت فاطمه (علیها السّلام) افتخار می کند و همسری با او را برای خود فضیلت و ملاک برتری بر دیگران و شایستگی پذیرش مسئولیّت های سنگینی چون رهبری جهان اسلام می داند.
برخی از موارد که حضرت برای اثبات حقّانیت خود به داشتن همسری حضرت فاطمه (علیها السّلام) استناد فرموده اند، عبارت است از:
• در پاسخ نامه ای به معاویه، از جمله فضیلت ها و امتیازهایی که حضرت به آن اشاره می فرمایند، این است که:
«شما چگونه و کجا با ما برابرید؟ که از میان ما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برخاست و دروغزن(ابوجهل) از شما است و اسدالله(حمزه، سیّدالشّهداء (علیه السّلام) از ما و اسدالاحلاف(شیر سوگندها؛ اسدبن عبد العزّی) از شما و از ماست دو سیّد جوانان اهل بهشت(حسن و حسین علیهم السّلام) و از شما است کودکانی(1) که آتش نصیب آنان گردید و از ما است بهترین زنان جهان(فاطمه (علیها السّلام) و از شماست آنکه هیزم کشد برای دوزخیان(امّ جمیل، همسر ابی لهب)(2) و بیش از این ما را فضیلت ها و شما را فضیحت ها است؟»(3)
• در جریان شورای شش نفره که خلیفه ی دوم برای جانشینی، وی را تعیین کرده بود، حضرت خطاب به سایر اعضا فرمودند:
«آیا در بین شما به جز من کسی هست که همسرش بانوی زنان جهان باشد؟» همگی پاسخ دادند: نه.(4)
• حضرت علی (علیه السّلام) در ضمن پاسخ به نامه ی دیگر معاویه می نویسد:
«دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، همسر من است که گوشت او با خون و گوشت من در هم آمیخته است. نوادگان حضرت احمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، فرزندان من از فاطمه (علیها السّلام) هستند کدام یک از شما سهم و بهره ای چون من دارا هستید».(5)
• در جریان سقیفه، حضرت ضمن برشمردن فضایل و کمالات خویش و اینکه باید بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، او رهبری و هدایت جامعه ی اسلامی را عهده دار شود، به ابوبکر فرمودند:
«تو را به خدا سوگند می دهم! آیا آن کس که رسول خدا او را برای همسری دخترش برگزید و فرمود: «خدا او را به همسری تو [علی] درآورد، من هستم یا تو؟»
ابوبکر پاسخ داد: تو هستی.(6)

2- تنها تسلّی بخش علی (علیه السّلام)
حضرت بعد از شهادت حضرت فاطمه (علیها السّلام) خطاب به ایشان فرمودند:

«بِمَنِ العزاءُ یا بِنتَ مُحَمد؟ کنتُ بِکَ اَتَعزی فَفیمَ العَزاء مِن بعَدِکَ؟؛(7)
با چه کسی آرامش یابم، ای دختر محمّد؟ من به وسیله ی تو تسکین می یافتم. بعد از تو با چه کسی آرامش یابم؟»

3-غضب خداوند به غضب فاطمه (علیها السّلام)
حضرت علی (علیه السّلام) از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل نموده که ایشان فرمودند:

«انَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لَیَغضِبُ لِغَضِبِ فاطَمَهَ وَ یَرضی لِرِضاها؛(8)
خداوند عزّ و جلّ به خاطر خشم فاطمه، خشمگین و برای خشنودی و رضایت فاطمه راضی می شود.
خدا چنین خواست که او زودتر از دیگران به رسول خدا بپیوندد. پس از او شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتن داری از دست رفته؛ امّا آن چنان که در جدایی تو صبر کردم، در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره ای ندارم. شکیبایی بر من سخت است. پس از او آسمان و زمین در نظرم زشت می نماید و هیچ گاه اندوه دلم نمی گشاید. چشمم بی خواب و دل از سوز غم سوزان است. تا خداوند مرا در جوار تو ساکن گرداند. مرگ زهرا ضربه ای بود که دل را خسته و غصّه ام را پیوسته گردانید و چه زود جمع ما را به پریشانی کشانید…»
و در حدیث دیگر خطاب به حضرت فاطمه (علیها السّلام) فرمودند:

«انَّ اللهَ لَیَغَضِبُ لِغَضَبِکَ وَ یَرضی لِرِضاکَ؛(9)
خداوند برای خشم تو، خشمگین و برای خشنودی تو، خشنود می شود.»

4-بهترین یاور در اطاعت از خدا
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از ازدواج حضرت علی (علیه السّلام) و حضرت فاطمه (علیها السّلام) و سپری شدن مراسم عروسی، ابتدا از حضرت علی (علیه السّلام) پرسیدند:
«همسرت فاطمه (علیها السّلام) را چگونه یافتی؟» امام پاسخ داد: «نعم العون علی طاعه الله؛ در اطاعت کردن از خدا خوب یار و یاوری است.» سپس از دختر خود، حضرت فاطمه (علیها السّلام) پرسیدند: «شوهرت را چگونه یافتی؟» آن حضرت پاسخ داد: «خیر بعل؛ بهترین شوهر است».(10)

5-زحمت کشیدن در منزل
به دنبال تقسیم کار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بین حضرت زهرا (علیها السّلام) و حضرت علی (علیه السّلام) و واگذاری کارهای داخل منزل به حضرت فاطمه (علیها السّلام)، گرچه حضرت علی (علیه السّلام) نیز در کمک به همسرش از هیچ کوششی دریغ نمی کرد؛ امّا در عین حال انجام تمام کارهای منزل برای حضرت فاطمه (علیها السّلام) باری گران بود. برای کاهش زحمت های منزل، حضرت علی (علیه السّلام) راه حلّی به ایشان پیشنهاد می کند. آن حضرت بعدها این ماجرا را چنین نقل فرمودند:
«فاطمه ی زهرا (علیها السّلام)، عزیزترین عزیزان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه ی من بود. فاطمه (علیها السّلام)، آن قدر با آسیاب آرد کرد تا دست هایش پینه بست و آن قدر از چاه آب کشید که اثر آن بر سینه اش باقی مانده بود و به اندازه ای خانه را روبید تا اینکه لباس هایش غبارآلود شد و آن قدر زیر دیگ، آتش برافروخت تا لباسش کثیف و گردآلود گردید و به همین علّت، به سختی و زحمت افتاد. روزی شنیدم چند غلام خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده اند. به فاطمه (علیها السّلام) گفتم: وقتی خدمت پدر رفتی از او خادمی بخواه تا در کارها مددرسان تو باشد و از این همه رنج و محنت آسوده شوی.
فاطمه ی زهرا (علیها السّلام) خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت. ملاحظه کرد که گروهی با ایشان مشغول بحث و گفت و گو هستند، بنابراین بدون اینکه با پدر سخنی بگوید از شرم و حیا بازگشت. چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می دانست که فاطمه (علیها السّلام) برای حاجت و نیازی مراجعه کرده است، خود به منزل ما آمد. ما در بستر استراحت بودیم. وی بالای سر فاطمه (علیها السّلام) نشست و فاطمه (علیها السّلام) از جهت شرم و حیا سر خود را زیر رخت خواب کرد.
حضرت فرمود: «فاطمه جان! برای چه منظوری نزد من آمدی؟» او دو مرتبه سؤال فرمود و فاطمه ساکت بود.
عرض کردم: ای رسول خدا! من علّت را برای شما عرض می کنم. فاطمه آن قدر سنگ آسیاب را چرخانده که دستش پینه بسته و آن قدر آب کشیده که بر سینه اش اثر آن باقی مانده و آن قدر خانه را جاروب کرده که لباسش خاک آلود شده و آن قدر آتش در زیر دیگ افروخته که پیراهن او کثیف شده و بوی دود گرفته است. شنیدم که غلامان و خادمان چندی را خدمت شما آوردند. به فاطمه (علیها السّلام) گفتم: به سراغ پدر خود رفته، از ایشان خدمتکاری بخواه تا تو را کمک کند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما را از مطلبی آگاه کنم که برای شما از خادمی که خواستید، بهتر است. وقتی از خواب برخاستید(در بعضی روایات است که وقتی به رخت خواب رفتید) سی و چهار مرتبه «الله اکبر»، سی و سه بار «سبحان الله» سی و سه بار «الحمدلله» بگویید. این برای شما از خادمی که به شما خدمت کند، بهتر است.»
آنگاه فاطمه سر خود را بیرون آورد و سه بار فرمود: «رضیت عن الله و رسوله؛ از خدا و رسول او راضی و خشنود شدم.»(11)

6- صبوری در بستر بیماری
وقتی عبّاس، عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای عیادت حضرت فاطمه (علیها السّلام) به منزل حضرت علی (علیه السّلام) آمد، به دلیل کسالت شدید آن حضرت و ممکن نبودن ملاقات ایشان، موفّق به عیادت آن عزیز نشد. به منزل خود بازگشت و پیکی روانه ی منزل حضرت علی (علیه السّلام) کرد تا به حضرت این پیغام را برساند:
آن گونه که من احساس می کنم، فاطمه (علیها السّلام) روزهای پایان عمر خود را می گذراند و اوّل کسی است که به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ملحق می شود. من پیشنهاد می کنم که در صورت رحلت ایشان، مهاجران و انصار را خبر کنید تا در مراسم نماز و دفن آن حضرت شرکت کنند که این کار، هم باعث فیض معنوی و ثواب حاضران است و هم باعث تقویت شعائر دینی.
حضرت علی (علیه السّلام) در پاسخ به پیشنهاد عمویش، عبّاس بن عبدالمطّلب، فرستاده ای به نزد او روانه کرد تا این پیام را برساند:
«سلام مرا به عمویم برسان و بگو: خیرخواهی شما را فراموش نمی کنم. نظر شما را به خوبی دریافتم و البّته احترام آن-در جای خود-محفوظ است. فاطمه (علیها السّلام) همیشه مظلوم واقع شده و از حقّ خود بازداشته شد و از ارث خود بی بهره گردید. سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد او عمل نشد و حقّی که خدا و رسول او در مورد فاطمه (علیها السّلام)، رعایت نگردید و خداوند برای حکمرانی و انتقام از ظالمان [ما را] بس است.
عموی گرامی! از شما می خواهم به من رخصت دهید که به نظر شما عمل نکنم؛ چرا که فاطمه (علیها السّلام) خودش به من وصیّت کرده است که امر [کفن و دفن] او مخفی باشد.»
وقتی که فرستاده ی عبّاس با این پیام به سوی او بازگشت، عبّاس گفت:
غفران الهی نثار فرزند برادرم که البّته او آمرزیده است. به راستی که نظر او بدون اشکال و صحیح است. برای عبدالمطلّب فرزندی با برکت تر از علی (علیه السّلام) زاده نشد؛ مگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)… .(12)
آنگاه که حضرت فاطمه ی زهرا (علیها السّلام) احساس کرد زمان رحلتش فرا رسیده است؛ در حالی که در بستر بیماری آرمیده بود، خطاب به حضرت علی (علیه السّلام) فرمودند:
«ای پسر عمو! خبر مرگ به من رسیده و آن گونه که در می یابم پس از اندک زمانی به پدرم ملحق می شوم. آن چه را در دل دارم به تو وصیّت می کنم.»
حضرت علی (علیه السّلام) به حضرت فاطمه (علیها السّلام) فرمودند:
«ای دخت رسول خدا! آنچه دوست داری، وصیّت کن.»
آنگاه حضرت علی (علیه السّلام) کنار سر حضرت فاطمه (علیها السّلام) نشست و به آنان که در اتاق بودند، فرمود بیرون روند. سپس حضرت فاطمه (علیها السّلام) به حضرت علی (علیه السّلام) فرمودند:
«ای پسرعمو! از روزی که با من زندگی کردی، از من دروغ و خیانت ندیدی و هیچ گاه با تو مخالفت ننمودم.»
و حضرت علی در پاسخش چنین گفت:
«نه هرگز! تو نسبت به خداوند آگاه تر، نیکوکارتر، پرهیزگارتر، گرامی تر و خائف تر از آن هستی که تو را به عنوان مخالفت با من سرزنش کنم. جدایی و فقدان تو برای من بسیار سخت است؛ ولی چه باید کرد که چاره ای برای مرگ نیست. سوگند به خدا، مصیبت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای من تازه شد و وفات و فقدان تو، [برای من] بسیار بزرگ[و دشوار] است. پس «انّا لله و انّا الیه راجعون» از مصیبتی که بسیار دل خراش، دردناک، دشوار و اندوه آور است. به خدا قسم! این مصیبتی است که تسلیت [و آرامش] ندارد و حادثه ی جانسوزی است که جبران ناپذیر است.»
سپس مدّتی با هم گریستند و حضرت علی (علیه السّلام) سر حضرت فاطمه (علیها السّلام) را به سینه چسبانید و فرمودند:
«آنچه می خواهی، وصیّت کن. همانا مرا آن گونه خواهی یافت که به وصیّت تو، به خوبی عمل کنم و امر تو را برای خودم مقدّم می دارم.»
سپس حضرت فاطمه (علیها السّلام) به بیان وصایای خود پرداخت.(13)

7-در سوگ یار
پس از شهادت حضرت زهرا (علیها السّلام)، امام حسن و امام حسین (علیه السّلام) از شهادت مادر خود با خبر شدند، اسماء به حسنین (علیهم السّلام) گفت:
به نزد پدرتان، علی(علیه السّلام) روید و خبر شهادت فاطمه (علیها السّلام) را به او رسانید.
حسنین (علیهم السّلام) از خانه بیرون آمدند و در حالی که فریاد می زدند: «یا محمّداه! یا احمداه! الیوم جدد لنا موتک اذ ماتت امنا» وارد مسجد شدند و حضرت علی (علیه السّلام) را که در مسجد بود، از شهادت حضرت فاطمه (علیها السّلام) آگاه نمودند. حضرت علی (علیه السّلام) با شنیدن این خبر، آن چنان دگرگون شد که بی حال افتاد. آب به صورتش پاشیدند و به حال آمد. با سوز و گداز فرمودند:
«بمن العزاء یا بنت محمّد کنت بک اتعزی ففیم العزاء من بعدک؛
ای دختر محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم)! به چه کسی خود را تسلیت دهم. [تا زنده بودی] مصیبتم را به تو تسلیت می دادم. اکنون پس از تو چگونه آرام و قرار گیرم؟»(14)
حضرت علی (علیه السّلام) پس از به خاکسپاری یار دیرینه و همراه روزگار خوشی ها و تلخی های خود، در کنار تربت آن عزیز، با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین درد دل کرد:
«ای پیغمبرخدا! از من و از دخترت که به دیدن تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است، بر تو درود باد! همان که خداوند سرعت ملحق شدنش به تو را اختیار کرد. ای رسول خدا! پس از دختر برگزیده ات، شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتن داری من به خاطر سیّده ی زنان جهان از دست رفته است؛ امّا برای من پیروی از سنّت تو [که همان صبر باشد] در جدایی تو موجب تسلیت است. [ای پیامبر خدا!] تو را به دست خود در دل خاک سپردم! و تو را بر روی سینه ی من جان دادی! آری، «قرآن» خبر داده است که همه از خداییم و به سوی او باز می گردیم. اکنون امانت به صاحبش رسید و آنچه در گرو بود، گرفته شد و زهرا از دست رفت. [پس از او] آسمان و زمین زشت می نماید و هیچ گاه اندوه دلم نمی گشاید و شبم بی خواب است و غم از دلم نمی رود تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند.
[مرگ زهرا] ضربتی بود که دل را خسته و غصّه را پیوسته گردانید. چه زود جمع ما به پریشانی کشیده شد؛ شکایت [خود را] به خدا می برم و دخترت خواهد گفت که امّتت پس از تو با وی چه ستم ها کردند؛ آنچه خواهی از او بپرس و احوال را از او جویا شو تا سرّ دل بر تو گشاید و خونی که خورده است، بیرون آید. او به زودی خواهد گفت و خدا که بهترین داور است[میان او و ستمکاران داوری] نماید.
[سلامی به تو می دهم] سلام وداع کننده است؛ نه از روی ملالت و کسالت. اگر می روم ملول [و خسته جان] نیستم و اگر می مانم به وعده ی خدا بدگمان نیستم؛ به خاطر وعده ای که خداوند به شکیبایان داده است. در انتظار پاداش می مانم که شکیبایی نیکوتر است.
اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود، برای همیشه در کنار قبرت می ماندم و در این مصیبت بزرگ چون فرزندمُرده، جوی اشک از دیدگانم می راندم.
خدا گواه است که دخترت پنهانی به خاک می رود و در حالی که هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته و نام تو از زبان ها نرفته، حقّ او برده می شود و از میراث او منع می شود.
ای رسول خدا! شکایت را به سوی خدا می برم و دل را به یاد تو خوش می دارم که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه.»(15)
وقتی آن حضرت از دفن حضرت فاطمه (علیها السّلام) فراغت یافت و سر قبر او ایستاد و این دو بیت را انشاء کرد:

لکلّ اجتماع من خلیلین فرقه *** و کل الذی دون الممات قلیل
و ان افتقادی واحدا بعد واحد *** دلیل علی ان لا یدوم خلیل(16)

جمع هر دو دوست را پریشانی است و هر چیز جز مرگ ناچیز است.
اینکه من یکی را پس از دیگری از دست می دهم، نشان آن است که هیچ دوستی جاوید نمی ماند.»

پی‌نوشت‌ها:

1. اشاره به جمله ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است. وقتی آن حضرت پس از جنگ بدر دستور کشتن عقبه بن ابی معیط را داد، عقبه گفتم: من للصبیه یا محمّد؛ چه کسی برای کودکان خواهد ماند؟ حضرت فرمود: «النّار؛ آتش»
2. امّ جمیل، خواهر ابوسفیان، زن ابولهب و عمّه ی معاویه بود.
3. نهج البلاغه، نامه ی 28.
4. همان.
5. احتجاج طبرسی، ج1، ص 135.
6. همان، ص 123.
7. رحمانی همدانی، فاطمه الزّهراء بهجه قلب مصطفی، ص 578.
8. کنز العمال، ج12، ص 111.
9. shahvar.net, tebyan.net, ketab.monajat.org
10. بحارالأنوار، ج43، صص 117 و 133.
11. حلیه الاولیاء، ج2، ص 41؛ بحارالأنوار، ج43، ص 82.
12. بحارالأنوار، ج43، صص 210 و 211.
13. محدّث قمی، بیت الاحزان، مترجم محمّد محمّدی اشتهاردی، ص 241؛ بحارالأنوار، ج43، ص 191.
14. همان، ص 249.
15. اصول کافی، ج1، صص 458 و 459؛ بحارالأنوار، ج43، صص 193 و 194.
16. الأخبار الموفّقیات، ص 194.
منبع مقاله: واحد پژوهش مؤسسه فرهنگی موعود عصر(عج)، (1391)، بدانید من فاطمه هستم، تهران: موعود عصر، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید