مرحوم کلینى در کتاب شریف کافى آورده است : یکى از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام داراى دو نوزاد دوقلو گردید، همین که به حضور مبارک آن حضرت شرفیاب شد، پس از تبریک و تهنیت به او فرمود: آیا مى دانى کدام یک از دوقلوها بزرگترند؟ پدر نوزاد در جواب اظهار داشت : آن ...
مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های معصومین"
داستانهای ائمه: امام صادق(ع): ذکری که شر منصور دوانیقی را دفع نمود
حضرت علىّ بن موسى الرّضا از پدر بزرگوارش امام موسى کاظم علیهما السلام حکایت کند: روزى ابوجعفر، منصور دوانیقى تصمیم قتل پدرم امام جعفر صادق علیه السلام را گرفت و دستور احضار آن حضرت را صادر کرد، استاندار مدینه هم طبق دستور منصور پدرم را دست گیر کرده و به سوى منصور دوانیقى روانه ساخت. ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): سرچشمه خنده
محمّد بن مسلم – که یکى از راویان حدیث و از اصحاب امام محمّد باقر و امام جعفر صادق علیهما السلام است – حکایت کند: روزى محضر مبارک ابوجعفر امام محمّد باقر علیه السلام نشسته بودم ، که فرزندش حضرت صادق علیه السلام ، در حالى که کودکى خردسال بود و کلاهى منگوله دار بر ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): دعا برای بدگویی کننده اش
شخصى خدمت امام جعفر صادق علیه السلام شرفیاب شد و به حضرت عرضه داشت : یاابن رسول اللّه ! پسرعمویت به شما ناسزا گفته است و نسبت به شما بدگوئى مى کند. پس از آن که آن شخص سخن چین حرفش تمام شد، حضرت به کنیز خود فرمود تا اندکى آب ، براى وضو بیاورد؛ ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع):علت تلخى گوش و شورى آب چشم
ابن ابى لیلى – که یکى از دوستان امام جعفر صادق علیه السلام است – حکایت نماید: روزى به همراه نعمان کوفى به محضر مبارک آن حضرت وارد شدیم ، حضرت به من فرمود: این شخص کیست ؟ عرض کردم : مردى از اهالى کوفه به نام نعمان مى باشد، که صاحب راءى و داراى ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): زنده کردن پرندگان همچون ابراهیم (ع)
یکى از اصحاب حضرت ابا عبداللّه، امام جعفر صادق علیه السلام حکایت کند: روزى به همراه بعضى از دوستان به مجلس شریف و مبارک آن حضرت شرفیاب شدم؛ و من از محضر مقدّسش پیرامون این آیه شریفه قرآن: خُذْ أرْبَعَهً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إلَیْکَ(1) سؤ ال کردم بر این که آیا آن پرندگان از یک ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): کشتى در دریاى شیرین و سفید
ابو جعفر طبرى به نقل از داود رقّى حکایت کند: روزى وارد شهر مدینه شدم و منزل امام جعفر صادق علیه السلام رفتم به حضرتش سلام کرده و با حالت گریه نشستم ، حضرت فرمود: چرا گریان هستى ؟ عرض کردم : اى پسر رسول خدا! عدّه اى به ما زخم زبان مى زنند و ...
داستانهای ائمه: امام صادق(ع): رفع حاجت بوسیله جنّ
محمّد بن مسلم به نقل از دربان امام صادق علیه السلام به نام مفضّل بن عمر حکایت کند: روزى دو نفر از دوستان و اصحاب آن حضرت مقدارى پول نقد و دیگر اجناس از خراسان به سوى مدینه مى آوردند؛ در بین راه، عبورشان به شهر رى افتاد. در آنجا یکى دیگر از دوستانشان نیز ...
اهمیّت گریه برای امام حسین علیه السلام
یکى از اصحاب نزدیک امام جعفر صادق علیه السلام به نام زید شحّام حکایت کند: روزى به همراه عدّه اى در محضر پربرکت آن حضرت بودیم، یکى از شعراء به نام جعفر بن عفّان وارد شد و حضرت او را نزد خود فرا خواند و کنار خود نشانید و فرمود: اى جعفر! شنیده ام که ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): گنجهای زمین در نزد اهل بیت علیهم السلام
روزى عدّه اى از دوستان و اصحاب خاصّ امام جعفر صادق علیه السلام همانند یونس بن ظبیان، مفضّل بن عمر، ابو سلمه سرّاج، حسین بن ابى فاخته و…، در محضر شریف و مبارک آن حضرت، شرف حضور داشتند. امام علیه السلام در آن جمع فرمود: تمام گنج هاى زمین و نیز کلید تمام جواهرات درون ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): اسرار ما را فاش نکن
حفص تمّار حکایت کند: در بحبوحه آن روزهائى که مُعلّى بن خُنیس که یکى از راویان حدیث و از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام بود را به دار آویخته و کشته بودند، به محضر مبارک امام صادق علیه السلام شرف حضور یافتم. حضرت فرمود: ما مُعلّى را به چیزى دستور دادیم و او مخالفت ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): اسم اعظم و هلاکت استاندار مدینه
پس از آن که داوود بن علىّ استاندار مدینه از طرف خلیفه، مُعلّى بن خُنیس را احضار کرده و به قتل رسانید، امام جعفر صادق علیه السلام با او قطع رابطه نمود و به مدّت یک ماه نزد او نرفت. روزى داوود بن علىّ، مامورى را فرستاد که امام علیه السلام را نزد او ...