زندگی نامه ی حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) (2)

زندگی نامه ی حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) (2)

پس از رحلت آیه الله العظمی حایری (10 بهمن 1315 هـ.ش) حوزه علمیه قم را خطر انحلال تهدید می‎کرد. علمای متعهد به چاره جویی برخاستند. مدت هشت سال سرپرستی حوزه علمیه قم را آیات عظام: سید محمد حجت، سید صدر الدین و سید محمد تقی خوانساری ـ رضوان الله علیهم ـ بر عهده گرفتند. در این فاصله و به خصوص پس از سقوط رضا خان، شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید. آیه الله العظمی بروجردی شخصیت علمی برجسته‎ای بود که می‎توانست جانشین مناسبی برای مرحوم حایری و حفظ کیان حوزه باشد. این پیشنهاد از سوی شاگردان آیه الله حایری و از جمله امام خمینی تعقیب شد. امام خمینی که با دقت شرایط سیاسی جامعه و وضعیت حوزه‎ها را زیر نظر داشت دریافته بود که تنها نقطه امید به رهایی و نجات از شرایط ذلت باری که پس از شکست مشروطیت و به خصوص پس از روی کار آوردن رضاخان پدید آمده است، بیداری حوزه‎های علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزه‎ها و ارتباط معنوی مردم با روحانیت می‎باشد.
امام خمینی در تعقیب هدفهای ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساسی ساختار حوزه علمیه را با همکاری آیه الله مرتضی حایری تهیه و به آیه الله بروجردی (ره) پیشنهاد داد. این طرح از سوی شاگردان امام و طلاب روشن ضمیر حوزه مورد استقبال و حمایت قرار گرفت.
حضرت امام در تمام دوران زعامت آیه الله بروجردی (ره) سعی خویش را در بُعد حوزوی مصروف حمایت از اقتدار مرجعیت و حوزه‎های علمیه از یک سو و انتقال اطلاعات سیاسی و اجتماعی و ارزیابی‎های خویش از مسائل روز و هشدارهای به موقع در مورد هدفهای رژیم شاه و جلوگیری از نفوذ عناصر کج فهم و راحت طلب نموده است. و در همین ارتباط خویش را با عناصر سیاسی موجه در تهران و شخصیتهایی نظیر آیه الله کاشانی ادامه می‎داد و از طرق مختلف از جمله پیگیری مستمر مذاکرات مجلس شورای ملی و نشریات معتبرِ وقت، تحولات جاری را به دقت زیر نظر داشت.
هنگامی که زمزمه تشکیل مجلس مؤسسان برای تغییر قانون اساسی و مطلق العنان کردن شاه در سال 1328 هـ.ش مطرح گردید، شایعه کردند که آیه الله العظمی بروجردی با این تغییرات موافق بوده و مشورتهایی با مقامات دولتی داشته است. امام خمینی از این شایعه برآشفتند و ضمن هشدار در جلسات حضوری به همراه چند تن از مراجع و علمای وقت نامه‎ای سرگشاده به آیه الله بروجردی خواستار بیان حقیقت شدند. متعاقب آن، آیه الله بروجردی طی بیانیه‎ای توافق در این مورد را تکذیب کردند. همزمان با این واقعه آیه الله کاشانی نیز از تبعیدگاه خود در لبنان طی بیانیه‎ای بر لزوم مقاومت در برابر تصمیم جدید شاه تأکید کرد.
در جریان انتخاب دوره شانزدهم مجلس، آیه الله کاشانی از سوی مردم تهران انتخاب گردید. همکاری و ائتلاف جناح روحانی مجاهد آیه الله کاشانی با جبهه ملی کفه را به نفع طرفداران نهضت ملی شدن صنعت نفت و به زیان شاه سنگین کرد. فدائیان اسلام که از حمایتهای آیه الله کاشانی بهره‎مند بودند طی چند عملیات کم سابقه ضربه‎های کاری بر دولتهای دست نشانده شاه وارد ساختند. دکتر مصدق رهبر جبهه ملی با بهره‎مندی از همین حمایتها به صدارت رسید. قیام سی تیر 1331 در تهران شکل گرفت. ایران آرزوی دیرینه خود یعنی پیروزی ملی شدن صنعت نفت را شادمانی می‎کرد، اما دیری نپایید که ناسازگاری در جبهه ائتلاف رخ نمود و اختلافات بین فدائیان اسلام و آیه الله کاشانی و رهبران جبهه ملی تا مرز رویارویی توسعه یافت.
آیه الله کاشانی با جایگزینی آمریکا و شرکتهای آمریکایی به جای انگلیس در صنعت نفت و دیگر پهنه‎های اقتصادی کشور شدیداً مخالف بود. در حالی که بسیاری از کسانی که ارکان قدرت را در دولت مصدق اشغال کرده بودند به این نظریه تمایل نشان می‎دادند.
خطرات مشارکت عناصر غیر مذهبی در نهضت و اعتماد به حزب توده نیز از جمله موارد اختلاف بود. به موازات افزایش اختیارات نخست وزیر و نفوذ عناصر یاد شده در دولت ملی، تبلیغات حساب شده ضد دینی نیز افزایش یافت. خیانتهای حزب توده به اوج رسید و جناح مذهبی نهضت منزوی گردید. امریکا از این فرصت کمال استفاده را برد و با کودتای 28 مرداد 1332 سلطنت بلامنازع شاه را تضمین و مخالفین را ساقط کرد.
آن چه که از مجموعه پیامها و سخنرانیها بعدی امام خمینی در رابطه با ماجرای نهضت ملی استنباط می‎شود این است که آن حضرت از ابتدا بر ناپایداری ائتلاف پیش آمده واقف بود. نهضت ملی در اهداف ضد استعماریش پیروزیهایی به دست آورده بود اما ملی کردن صنعت نفت دارای محدودیتهای فصلی و زمانی بود و به تنهایی نمی‎توانست استمرار نهضت را در دراز مدت تضمین نماید.
جناح ملی گرای نهضت، اعتقادی به شعارها و هدفهای جناح مذهبی نداشت. فقدان رهبری واحد، نفوذ عناصر ناصالح و نبود اهداف مشترک سیاسی و فرهنگی که بتواند در دراز مدت حمایت عمومی مردم مسلمان ایران را تضمین نماید از جمله موانعی بود که ادامه مسیر نهضت را ناممکن می‎ساختند.
فعالیت فدائیان اسلام و هم چنین تلاشهای آیه الله کاشانی به دلایلی نه تنها مورد حمایت آیه الله العظمی بروجردی، مرجع مقتدر آن روز واقع نمی‎شد بلکه اختلافات فاحشی نیز در بین بود.
قبل از آن که شیرینی نهضت ملی نفت در ذائقه مردم ایران بنشیند تلخی اثر اختلاف و حوادث ناگوار بعدی و سرانجام کودتای 28 مرداد در کامها ریخته شد. فدائیان اسلام دست از مبارزه نکشیدند ولی دو سال بعد (25/8/1334) در ماجرای ترور نا موفق حسین علاء نخست وزیر وقت دستگیر و رهبران آن در دادگاههای سرّی نظامی شاه به جوخه اعدام سپرده شدند. تلاشهای امام خمینی و دیگر علما در جلوگیری از اعدام آنان به نتیجه نرسید.
دهم فروردین 1340 آیه الله العظمی بروجردی رحلت کرد. در اسفند همین سال نیز روحانی مبارز آیه الله کاشانی دار فانی را وداع گفت. امام خمینی بعد از رحلت آیه الله بروجردی علی رقم استقبال حوزه علمیه و مردم، هم چون ادوار گذشته زندگی خویش کوچکترین قدمی برای مرجعیت خود برنداشت.
پس از رحلت آیه الله بروجردی و تجزیه مرجعیت عظمی، رژیم شاه شتاب بیشتر به اصلاحات مورد نظر آمریکا داد و همزمان کوشید تا امر مرجعیت را به خارج از ایران منتقل نماید.
لایحه انجمن‎های ایالتی و ولایتی که به موجب آن شرط «مسلمان بودن، سوگند به قرآن کریم و مرد بودن انتخاب کنندگان و کاندیداها» تغییر می‎یافت در 16 مهر 1341 هـ.ش به تصویب کابینه اسدالله علم رسید. امام خمینی به همراه علمای بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مزبور پس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند.
رژیم شاه ابتدا دست به تهدید و تبلیغات علیه روحانیت زد. با وجود این، دامنه قیام رو به فزونی نهاد. در تهران، قم و برخی شهرهای دیگر بازارها تعطیل و مردم در مساجد به همایت از حرکت علما گرد آمدند. یک ماه و نیم پس از آغاز ماجرا، دولت یک گام عقب نشست و با ارسال پاسخ مکتوب شاه و نخست وزیر درصدد دلجویی علما و توجیه آنها بر آمد. رژیم شاه با شناختی که از شخصیت و انعطاف ناپذیری امام خمینی داشت از ارسال پاسخ برای ایشان عمداً خودداری کرد. برخی از علمای حوزه علمیه موضع دولت را قانع کننده تشخیص داده و خواستار پایان دادن به قیام بودند. امام خمینی سر سختانه مخالفت کرد. حضرت امام معتقد بود که دولت می‎بایست رسماً‌ لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را لغو کند و خبر آن را انتشار دهد.
سرانجام رژیم شاه تن به شکست داد و رسماً در 7 آذر 1341 هیئت دولت، مصوبه قبلی را لغو کرد و خبر آن به علما و مراجع تهران و قم اطلاع داد. امام خمینی در نشست با علمای قم مجدداً بر موضع خویش پای فشرد و لغو مصوبه در پشت درهای بسته را کافی ندانست و اعلام کرد تا زمانی که لغو آن در رسانه‎ها پخش نشود، قیام ادامه خواهد داشت. فردای آن روز خبر لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در روزنامه‎های دولتی منعکس شد و مردم نخستین پیروزی بزرگ خویش را پس از نهضت ملی شدن صنعت نفت جشن گرفتند.
امام خمینی بار دیگر مراجع و علمای قم را به چاره جویی و قیامی دوباره فراخواند. با آن که هدفهای پشت پرده رژیم از اصلاحات و رفراندوم برای شخص امام آشکار، و رویارویی غیر قابل اجتناب بود، اما در این نشست تصمیم جمعی بر این شد که با شاه مذاکره و انگیزه او را جویا شوند.
پیغامهای طرفین به وسیله اعزام نمایندگانی برای مذاکره در چند مرحله رد و بدل شد. شاه در ملاقات با آیه الله کمالوند تهدید کرده بود که اصلاحات به هر قیمتی و لو با خونریزی و خراب کردن مساجد انجام خواهد شد.
در نشست بعدی علمای قم، حضرت امام خواستار تحریم رسمی رفراندوم شاه بود ولی محافظه کاران حاضر در جلسه، مبارزه در چنین شرایطی را مقابله «مشت با درفش» دانسته و بی‎ثمر خواندند! سرانجام بر اثر اصرار و مقاومت امام خمینی قرار شد مراجع و علما مخالفت با رفراندوم را صریحاً اعلام و شرکت در آن را تحریم کنند. حضرت امام بیانیه‎ای کوبنده در بهمن 1341 صادر کرد. متعاقب آن بازار تهران تعطیل شد و مأمورین پلیس به تجمع مردم حمله بردند. شاه ناگزیر برای کاهش دامنه مخالفتها در چهارم بهمن عازم قم گردید. امام خمینی از قبل با پیشنهاد استقبال مقامات روحانی از شاه به شدت مخالفت نمود، و حتی خروج از منازل و مدارس را در روز ورود شاه نه تنها روحانیون و مردم قم بلکه تولیت آستانه مقدسه حضرت معصومه در این شهر ـ که مهم‎ترین منصب حکومتی تلقی می‎شد ـ نیز به استقبال شاه نرفت و همین امر سبب عزل او گردید. دو روز بعد رفراندوم غیر قانونی در شرایطی که به جز کارگزاران رژیم کسی دیگر در آن شرکت نداشت، برگزار شد. رسانه‎های رژیم با پخش مکرر تلگرافهای تبریک مقامات آمریکا و دول اروپایی سعی داشتند تا رسوایی عدم مشارکت مردم در رفراندوم را مخفی نگاه دارند. امام خمینی با سخنرانیها و بیانیه‎های خویش هم چنان به افشاگری دست می‎زد. تبلیغات وسیعی علیه روحانیت و امام خمینی آغاز شد. شاه تصمیم به سرکوبی قیام داشت. روز دوم فروردین 1342 که مصادف با شهادت حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ بود مأمورین مسلح رژیم با لباس مبدل اجتماع طلاب علوم دینی در مدرسه فیضیه را بر هم زدند و متعاقب آن نیروهای پلیس با سلاح گرم کشتار و جرح طلاب پرداختند هم زمان مدرسه دینی طالبیه تبریز نیز مورد هجوم قرار گرفت. منزل امام خمینی در قم هر روز شاهد حضور گروههای زیادی از نیروهای انقلابی و مردم خشمگین بود که برای ابراز همدردی و حمایت علما و دیدن آثار جنایت رژیم به قم می‎آمدند.
امام خمینی در اجتماع مردم، بی‎پروا از شخص شاه به عنوان عامل اصلی جنایات و هم پیمان با اسرائیل یاد می‎کرد و مردم را به قیام فرا می‎خواند.
امام خمینی راه خویش را آگاهانه انتخاب کرده بود، او به تکلیف شرعی می‎اندیشید و شعارش «عمل به وظیفه، و لو بلغ و ما بلغ» بود. در منطق امام معنای «شکست و پیروزی» غیر آن چیزی است که در عرف سیاستمداران حرفه‎ای تعریف می‎شود. امام خمینی زمانی در نقش رهبری انقلاب اسلامی در سال 1342 ظاهر شد که سالها پیش از آن مراحل مختلف تهذیب نفس و جهاد اکبر و کسب فضائل معنوی و معارف حقیقی را در سطوح عالیه گذرانده بود. راز موفقیتهای امام خمینی را باید در مجاهده طولانی او با نفس و نیل به معرفت شهودی حقیقت جستجو کرد. فهم انگیزه و اهداف مبارزات سیاسی امام خمینی بدون نظر کردن به مراحل تکامل شخصیت روحی و معنوی و علمی وی ممکن نیست.
از برجسته‎ترین ویژگی‎های نهضت امام خمینی: اعلام خط مشی مشخص در مبارزه، اتخاذ مواضع روشن و عدول نکردن از آنها و قاطعیت در پیگیری‎های هدفهاست که دوست و دشمن بر آن اعتراف دارند.
سال 1342 با تحریم مراسم عید نوروز آغاز و با خون مظلومین فیضیه خونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا اصرار می‎ورزید و امام خمینی بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخالتهای آمریکا و خیانتهای شاه پافشاری داشت. در چهارده فروردین 1342 آیه الله العظمی حکیم از نجف طی تلگرافهایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد که همگی به طور دسته جمعی به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد برای حفظ جان علما و کیان حوزه‎ها مطرح شده بود. رژیم شاه برای ایجاد رعب و جلوگیری از پاسخگویی علما به تلگراف آیه الله حکیم، نیروهای نظامی را به قم گسیل داشت و هم زمان هیئتی را برای ابلاغ پیام تهدید آمیز شاه به منزل مراجع تقلید فرستاد. امام خمینی از پذیرش این هیئت امتناع ورزید.
حضرت امام بدون اعتنا به این تهدیدها، پاسخ تلگراف آیه الله العظمی حکیم را ارسال نموده و در آن تأکید کرده بود که هجرت دست جمعی علما و خالی کردن حوزه علمیه قم به مصلحت نیست.
امام خمینی در پیامی (به تاریخ 12/2/1342) به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه بر همراهی علما و ملت ایران در رویا رویی سران ممالک اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تأکید ورزید و پیمانهای شاه و اسرائیل را محکوم کرد و بدین ترتیب از آغاز قیام خویش نشان داد که نهضت اسلامی در ایران از مصالح امت اسلامی جدا نیست.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید