انس بن مالک مى گوید:
فاطمه علیها السلام مانند شب چهارده بود یا مانند خورشیدى که ابرگردا گرد او را گرفته باشد واز ابر بیرون آید. سفید چهره اى که ، سفیدى وى آمیخته با سرخى بود، با موئى بسیار سیاه و شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه واله.
مادر انس فاطمه سلام الله علیها را اینگونه توصیف مى کند:
فاطمه علیها السلام همچون ماه شب چهارده بود، همچون خورشیدى که پشت ابر به زیبایى نور افشانى مى کند، یا همچون لحظه اى که ماه با تمام شکوه از پشت ابر بیرون مى آید. فاطمه سپید رو و وجیه ، همواره تبسم دلنشین و نمکین بر لبى داشت و هنگام تبسم دندانهاى سپید و مرتب و زیبایش بسان دانه هاى مروارید که در رشته اى ردیف شده باشند نمایان مى گشت .
پیامبر علیه السلام در این باره فرمود: او را همچون خود ندانید، فاطمه حوریه اى است در لباس انسان . من هر زمان مشتاق بهشت مى شوم او را مى بوسم . فاطمه زهرا علیها السلام گل است . 1
همچنین نقل کرده اند که : امام حسین علیه السلام در جریان خواستگارى حسن مثنى فرزند امام حسن علیه السلام از دختر امام حسین علیه السلام (فاطمه یا سکینه )، در جواب فرمود: من فاطمه را راى تو اختیار مى کنم ، زیرا شباهت بیشترى به مادرم فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا علیه السلام دارد. او در دیانت تمام شب را بیدار بوده و روز را روزه مى گیرد و شکل و جمال شبیه حورالعین است . 2
خواستگاران فاطمه علیها السلام
عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عفان که هر دو از ثروتمندان بزرگ بودند، به عزم خواستگارى نزد رسول خدا علیه السلام آمدند. عبد الرحمن عرض کرد: اى رسول خدا ! اگر فاطمه علیها السلام را به همسرى من در آورى حاضرم یک صد ستر سیاه با چشمانى آبى و بارهایى از پارچه هاى کتان اعلاى مصرى به همراه ده هزار دینار پول مهریه اش کنم !
عثمان عرض کرد: با توجه به امتیازى که من بر عبدالرحمن از جهت پیش قدمى و سابقه بیشتر در اسلام دارم ، حاضرم همین مهریه را بپردازم .
پیغمبر اسلام علیه السلام از سخن آنان سخت خشمناک شد و براى آنکه به آنها بفهماند من به مال شما علاقه اى ندارم و داستان ازدواج فاطمه علیها السلام داستان خرید و فروش و مبادله ثروت نیست ، بلکه امرى است خدایى ، مشتى سنگ ریزه برداشته و به طرف عبدالرحمن پاشید و فرمود: تو خیال مى کنى من بنده پول و ثروتم ، که بوسیله ثروت خود بر من فخر و مباهات مى کنى و مى خواهى بوسیله پول ازدواج را بر من تحمیل کنى ؟
در نقل ابن شهر آشوب به دنبال آن آمده که آن سنگریزه ها را وقتى پیش عبدالرحمن ریخت به صورت مرجان و جواهرات قیمتى در آمد، که هر یک از آنها به اندازه قیمت تمام ثروت او بود. پیامبر بدین وسیله به او فهماند که احتیاجى به این پولها ندارند. 3
على علیه السلام همتاى فاطمه علیها السلام
امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش ، از امیرالمؤ منین على علیه السلام روایت مى کند:
پیامبر اکرم علیها السلام به من فرمود: اى على ! عده اى از بزرگان قریش مرا در مورد فاطمه علیها السلام سرزنش کرده و گفتند: ما فاطمه را از تو خواستگارى کردیم و موافقت ننمودى و او را به على علیه السلام دادى .
به آنان گفتم : به خدا سوگند، من به نظر شخصى خودم او را به همسرى على در نیاوردم ، بلکه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على علیه السلام موافقت فرمود. جبرائیل بر من نازل شده و گفت : اى محمد علیه السلام ! همانا خداوند عزوجل مى فرماید: اگر على علیه السلام را نمى آفریدم براى دخترت فاطمه همتا و همسرى در روى زمین وجود نداشت ، از آدم گرفته تا پایین تر از او. 4
ازدواج دو نور
خوارزمى به سند خود از امام حسین علیه السلام نقل کرده که فرمود: رسول خدا علیه السلام در خانه ام سلمه بود که فرشته اى بابیست سر که هر سرى هزاران زبان داشت 5 و با هر زبان به زبانى مستقل خدا را تسبیح و تقدیس مى کرد، فرود آمد. کف دست او از گسترده هفت آسمان و زمین پهناورتر بود. پیامبر علیه السلام پنداشت که جبرئیل است . پرسید: جبرئیل ! تا کنون با این شکل بر من فرود نیامده اى ؟ عرض کرد: من جبرئیل نیستم ، من صرصائیلم . خدا مرا به سوى شما فرستاد تا پیام دهم که نور را به نور تزویج فرمایى .
پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمود: چه کسى را به چه کسى ؟
عرض کرد: دخترت فاطمه را به على بن ابى طالب .
پیامبر علیه السلام دید که در میان دو شانه صرصائیل نوشته شده است : هیچ معبود به حقى جز خدا نیست ، محمد رسول خدا و على بن ابى طالب به پا دارند حجت خداوندى است . پیامبر علیه السلام پرسید: صرصائیل ! از چه زمانى این کلمات میان دو شانه ات نوشته است ؟
عرض کرد: دوازده هزار سال پیش از آنکه خدا دنیا را بیافریند. 6
مراسم خواستگارى
ابوبکر و عمر و چند تن از ثروتمندان بزرگ ، حضرت فاطمه علیها السلام را از پیامبر خواستگارى کردند، ولى پیامبر علیه السلام به همه آنها جواب رد داد و فرمود: فاطمه علیها السلام هنوز کوچک است و تعیین همسر او با خداست ، من نیز منتظر فرمان خدایم . اصحاب رسول خدا علیه السلام احساس کرده بودند که پیغمبر میل دارند فاطمه را به على کابین ببندد. یعنى نور را بانور.
یک روز ابوبکر، عمر، سعدبن معاذ و گروهى دیگر در مسجد نشسته بودند و با هم در مورد خواستگارى از حضرت فاطمه علیها السلام صحبت مى کردند و مى گفتند: علت خواستگارى نکردن حضرت على از حضرت فاطمه تهدیستى او مى باشد. سپس با هم به سراغ على رفته و حضرت را در نخلستان یکى از انصار که با شتر آبکش ، درختان خرما را آبیارى مى کرد پیدا کردند.
به او گفتند: یا على ! تو در تمام کمالات بر سایرین برترى دارى و از علاقه رسول خدا علیه السلام به خودت آگاهى ، اشراف و بزرگان قریش براى خواستگارى از فاطمه علیها السلام رفتند ولى پیامبر دست رد سینه آنها زد، گمان مى کنیم که خدا و رسول فاطمه را براى تو قرار داده اند. شخصى دیگرى قابلیت این افتخار را ندارد.
على علیه السلام فرمود: اى ابابکر ! احساسات و خواسته هاى درونى مرا تحریک نمودى ، به خدا سوگند من نیز خواستگار فاطمه ام ، ولى از مال دنیا چیزى ندارم ، ابوبکر عرض کرد: یا على ! تو مى دانى که اموال دنیا در نظر خدا و رسول او ارزشى ندارد.
پیشنهاد ابوبکر روح على علیه السلام را تکان داد و عشق درونى او را شعله ور ساخت . به منزل آمد، بدنش را شستشو داد و عباى تمیزى بر تن کرد و به خدمت رسول خدا شتافت .
پیامبر در منزل ام سلمه تشریف داشت . على علیه السلام در زد. پیغمبر به ام سلمه فرمود: در را باز کن . کوبنده در شخصى است که خدا و رسولش او را دوست دارند و او هم خدا و رسولش را دوست دارد.
على علیه السلام وارد منزل شد، سلام کرد و در حضور پیامبر نشست و از خجالت شرش را به زیر انداخت . پیامبر علیه السلام سکوت را شکت و فرمود: یا على ! گویا براى حاجتى نزد من آمده اى که از اظهار آن خجالت مى کشى ؟ عرض کرد: یا رسول الله ! پدر و مادرم فداى تو باد، من در خانه شما بزرگ شدم و از الطاف شما برخوردار گشتم و به برکت وجود شما هدایت شدم . یا رسول الله ! اکنون موقع آن شده که براى خودم همسرى انتخاب کنم ، اگر صلاح مى دانید که دخترت فاطمه علیها السلام را به عقد من در آورى سعادت بزرگى نصیب من شده است .
رسول خدا علیه السلام که در انتظار چنین پیشنهادى بود، صورتش از سرور و شادمانى بر افروخته شد و فرمود: صبر کن تا از فاطمه اجازه بگیرم . پیامبر علیه السلام نزد فاطمه علیها السلام رفت و فرمود: دخترم ! على را به خوبى مى شناسى ، براى خواستگارى تو آمده است ، آیا اجازه مى دهى تو را به عقدش در آورم ؟ خدا از آسمان اجازه عقد فرموده است . فاطمه علیها السلام از خجالت سکوت کرد و چیزى نگفت.7 پیامبر علیه السلام سکوت او را علامت رضایت دانست و به نزد على علیه السلام آمد و بالبى خندان فرمود: یا على ! یا عروسى چیزى دارى ؟8
مراسم عقد فاطمه علیها السلام در بهشت
خورزمى در مناقب مى نویسد: قبل از عقد على علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام در زمین ، جبرئیل خدمت پیامبر رسید و عرض کرد: خداوند، تو وزیر و دامادى اختیار فرمود (اراده کرده ) دخترت فاطمه را به عقد او در آورد. پیغمبر علیه السلام پرسید او کیست ؟ عرض کرد: پسر عم تو در نسب و برادر تو در دنیا. نامش على بن ابیطالب است .
سپس جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله ! خداوند امر فرمود: بهشت را زینت کنند، درختان آن میوه آورند و حوریان بهشتى جمال خود را به زیورها آرایش نمایند ملائکه در حوالى بیت المعمور جمع شدند و منبرى از نور که آدم در روز عرض اسماء9 بر آن بالا رفت نصب نموند. آنگاه جبرئیل گفت : بر من چنین وحى شد: من عقد بستم نیزک خود فاطمه را به على بن ابیطالب و تو نیز براى ملائکه عقد نکاح را بخوان . من عقد نکاح را بر فراز منبر نور خواندم و ملائکه را شاهد این ازدواج گرفتم .
پس از اتمام عقد، به درخت طوبى امر شد که میوه خود را بر ملائکه نثار کند. او با حرکتى میوه هایش را ریخت و ملائکه و حورالعین از آن جمع نموده و از این نصیب به خود افتخار کردند. من (جبرئیل ) اینک ماءمور شدم که به تو ابلاغ کنم تا در زمین نیز عقد ازدواج میان آن دور را منعقد گرانى10
خداوند ولى عقد فاطمه در آسمان
از انس بن مالک روایت شده است که است : در جریان خواستگارى عبد الرحمن تبن عوف زهرى و عثمان بن عفان از حضرت فاطمه علیها السلام پیشنهاد کردند که صد ناقه سیاه چشم کبود با ده هزار دینار مهریه او قرار مى دهند. در همان لحظه ، جبرئیل نازل شد و گفت : اى احمد، خداوند متعال به تو سلام رسانده و مى فرماید: به سوى على حرکت کن و به نزدش برو، زیرا مثل او مثال کعبه است که همگى به سوى آن مى روند، اما آن به سوى کسى نمى رود. خداوند به من دستور داده تا به رضوان بهشت دستور دهم چهار طرف بهشت را آذین بندد و به درخت طوبى و سدره المنتهى دستور دهم تا جایى که مى توانند خود را به زر و زیور بیارایند و به حورالعین امر کنم تا خود را زینت دهند و زیر درخت طوبى و سدره المنتهى بایستند. به یکى از فرشتگان به نام راحیل دستور داد که بر ساق عرش حاضر شود.
هنگامى که همه فرشتگان حاضر شدند، به من امر فرمود منبرى از نور بر افرازم و به راحیل دستور داد بر بالاى منبر رود و خطبه ازدواج را ایراد کند و فاطمه علیها السلام را به عقد على علیه السلام در آورد. مهریه آن حضرت را خمس اموال دنیا قرار داد که تا روز قیامت متعلق به او و فرزندانش باشد. من و میکائیل شهود، و خداوند ولى عقد بود. به درخت طوبى و سدره المنتهى دستور داد که تمام عطرها و زیورهاى خود را بر سر آنان بیفشانند و به تو نیز امر فرموده که در روى زمین فاطمه علیها السلام را به عقد على علیه السلام در آورى 11
حضرت زهرا علیها السلام مصداق آیه مرج البحرین یلتقیان
کلیه مفسرین ، محدثین و مورخین فریقین در اسلام در شاءن نزول آیه
مرج البحرین یلتقیان برزخ لا یبغیان فباى آلا ربکما تکذبان یخ رج منهما اللؤ لؤ و المرجان 12
گفته اند که درباره تلاقى بحر نبوت و ولایت ، تعین ازدواج حضرت زهرا علیها السلام و حضرت على علیه السلام نازل شده است .
از امام صادق علیه السلام روایت کرده اند که :
مراد از آیه مرح البحرین یلتقیان تلاقى دریاى نبوت و ولایت به واسطه بحر عصمت و طهارت است . این دریاى عمیق ، متوازى السطح بوده و برزخ آنها شخصیت رسول الله است که زودتر از جهان رحلت مى فرماید.
از آسمان ولایت باران رحمت در زمین عصمت و طهارت مى بارد و مراد از لؤ لؤ و مرجان امام حسن و امام حسین علیه السلام هستند که از آن مهد عصمت و طهارت به وجود مى آیند. این دو دریاى عمیق هیچ یک بر دیگرى طغیان نمى کنند.
بر اساس همین حقیقت ، رسول خدا علیه السلام شخصا در شب زفاف بین این دریاى نبود و ولایت نشست و دست فاطمه علیها السلام را گرفت و در دست على علیه السلام گذاشت و واسطه تلاقى این دو دریاى عمیق مواج هدایت و ارشاد شد. 13
ازدواج آسمانى
وقتى که على علیها السلام فاطمه علیها السلام را از رسول خدا خواستگجارى کرد، پیامبر مسرور و شادمان شد، تبسم نمود و فرمود: آیا براى این امر چیزى دارى ؟ على علیه السلام عرض کرد: پدر و مادرم فداى شما یا رسول الله ! من چیزى را از شما پنهان نمى کنم ، تمام دارائیم یک شمشیر، یک زره و یک شتر آبکش (یا اسب ) است و جز اینها چیزى ندارم . 14
رسول خدا علیه السلام فرمود: شمشیر براى تو لازم است ، زیرا تو مرد جنگ حتى و با آن در راه خدا جهاد مى کنى . شتر نیز از لوازم زندگى است که باید با آن آبکشى نمایى و براى اهل و عیال خود کسب روزى کنى و در مسافرتها براى باربرى استفاده اش کنى ، زره را به عنوان مهر زهراء علیه السلام مى پذیرم .
سپس فرمود: یا على ! آیا مى خواهى تو را را بشارتى بدهم ؟ عرض کرد: بلى یا رسول الله ! پدر و مادرم فداى شما باد. فرمود: تو رابشارت باد که خداى تعالى فاطمه را در آسمان به تو تزویج نمود پیش از آنکه من او را در زمین به تو تزویج کنم . 15
زمین ، مهر فاطمه علیها السلام
ابن عباس از رسول خدا علیه السلام روایت مى کند که :
آن حضرت به على علیه السلام فرمود: اى على خداوند فاطمه را به ازدواج تو در آورد و زمین را مهریه او قرار داد، پس هر کس بر روى زمین راه برود و با تو دشمن باشد راه رفتن او بر روى زمین حرام است . 16
مهریه فاطمه علیها السلام شفاعت از گناهکاران
احمدبن یوسف دمشقى در اخبار الدول و آثار الاول مى گوید:
در خبر وارد شده : زمانى که حضرت رسول اکرم علیه السلام فاطمه علیها السلام را به عقد على علیه السلام در آورد، مالى اندک را به عنوان صداق تعیین فرمود: فاطمه علیها السلام عرض کرد. اى رسول خدا ! دختران مردم نیز شوهر کرده و مقدار کمى به عنوان صداق برایشان تعیین مى گردد، پس فرق بین من و آنان چیست ؟ از شما مى خواهم که مهریه مرا به على علیه السلام برگردانى و از خداى تعالى بخواهى که مهریه مرا شفاعت گناهان امت تو قرار دهد. پس جبرئیل در حالى که با وى کاغذ کوچکى از حریر بود نازل شد که در آن نوشته شده بود.
خدا تعالى مهریه فاطمه را شفاعت گناهکاران از امت پدرش قرار داد.
در تاریخ زندگى زندگانى حضرت زهراء آمده است که وقتى به حال احتضار قرار گرفتند، گرفتند، وصیت فرمودند که آن کاغذ کوچک را روى سینه شان ، در زیر کفن قرار دهند. به وصیتشان که عمل شد فرمودند: به هنگامى که در قیامت برانگیخته شدم این کاغذ را به دست مى گیرم و از گناهکاران امت پدرم شفاعت مى کنم
همچنین صفورى در نزهه المجالس نقل مى کند که : فاطمه زهرا علیها السلام از پدر بزرگوارش رسول اکرم درخواست نمود تا صداق وى را شفاعت راى امت او قرار دهد و این بانوى بزرگوار زمانى که بر صراط مى آیند صداق خویشتن را طلب کنند. 17
مهر حضرت زهراء علیها السلام
1-یک زره که به مبلغ چهارصد یا چهارصد و هشتاد یا پانصد درهم ارزش داشت . 18
2-یک دست لباس کتان یمنى .
3-یک پوست گوسفند دباغى نشده .
مهریه فاطمه علیها السلام در آسمان
شخصى به پیغمبر علیه السلام عرض کرد: ما مهریه فاطمه علیها السلام را در زمین دانستیم چقدر است (مهریه حضرت همان زره على علیه السلام بود) اما مهریه او در آسمان چقدر بوده ؟ پیامبر فرمود: از آنچه به کارت مى آید بپرس و آنچه را به کارت نیاید واگذار؟ آن شخص اصرار کرد و پیغمبر به او فرمود:
مهریه فاطمه در آسمان خمس 1/5 زمین تعیین شده ، هر کسى در آن قسمت از روى بغض و عداوت نسبت به فاطمه علیها السلام و فرزندان او، راه برود تا روز قیامت بر او حرام است .
در حدیث دیگرى در مناقب از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرود: مهریه حضرت در آسمان پنج یک یک نیم دنیا و ثلث بهشت و چهار رود از رودهاى دنیا، فرات ، نیل ، نهروان و بلخ مقرر شده است . 19
مدت عقد و عروسى حضرت فاطمه زهرا علیها السلام
بعضى از مورخین ، فاطمه بین عقد و زفاف را یک ماه و گروهى یک سال نقل کرده اند. در این مدت على و فاطمه علیها السلام از روى شرم نام همدیگر را بر زبان جارى نمى کردند، تا یک ماه گذشت . یک روز زوجات پیامبر نزد حضرت على علیه السلام رفته و گفته : چرا در زفاف فاطمه علیها السلام تاءخیر مى کنى ؟ اگر شرم دارى اجازه ده ما با پیغمبر علیه السلام در این مورد صحبت کنیم و اجازه عروسى را بگیریم .
على علیه السلام رخصت داد که ایشان با رسول خدا صحبت کنند. چون همه در حضور پیغمبر جمع شدند، اول ام سلمه عرض کرد: یا رسول الله ! اگر خدیجه زنده بود خاطرش به زفاف فاطمه علیها السلام مسرور مى شد و چشم فاطمه علیها السلام هم به دیدار شوهرش روشن مى گشت . على خواستار همسرش است و ما همه در انتظار این شادمانى هستیم . چون پیامبر علیه السلام نام خدیجه را شنید اشک در چشمش حلقه زد و فرمود: مانند خدیجه کجاست ؟ او بانویى بود که مرا تصدیق کرد آن هنگام که همه مرا تکذیب مى کردند، او با مالش مرا در دین حق یارى کرد. خداوند به او بشارت داد که در بهشت قصرى از زمرد که در آن از همه بلایا مصون است خواهد داشت .
زوجات پیامبر عرض کردند: نام خدیجه را به نیکویى نبردیم که باعث ناراحتى شما گردد. پیامبر علیه السلام فرمود: چرا على خود تقاضاى همسرش را نکرد؟ گفتند حیاء مانع در خواست او شده است . پیامبر علیه السلام دستور داد یکى از اطاقها (اطاق ام سلمه ) را تمیز و زینت کنند و ام سلمه را ماءمور کارهاى عروسى و زفاف فاطمه علیها السلام کرد و سرانجام عروسى حضرت زهرا علیها السلام واقع گشت .
خطبه پیامبر علیه السلام در عقد فاطمه علیها السلام
سپاس خداى را که به نعمتش مورد سپاس و ستایش است و به قدرتش مورد پرستش و در سلطنت و پادشاهش مطاع و فرمانبردار و به آنچه نزد اوست مورد رغبت و میل همگان . آنکه از عذابش همگى ترسان ، فرمانش در آسمان و زمین نافذ و روان است . آفریدگان را به قدرتش آفرید و به احکام و فرامین خود آنان را متمایز ساخت و به دین خود ایشان را عزت بخشید و به وسیله پیغمبر خود محمد گرامیشان داشت .
به راستى که خداى تعالى پیوند از طریق زناشویى را نسبتى جدید و به صورت امرى فرض قرار داد و همگان را بدان ملزم ساخت و این گونه فرمود:
اوست که از آب بشرى آفرید و آن را نژاد و پیوندى قرار داد و پروردگار تو قدرتمند است 20.
پس فرمان خدا به حکم او جریان یابد و حکمش به آنچه مقدر فرموده جارى شود. براى هر حکمتى مقدرى و براى هر مقدرى و براى هر مقدرى مدتى و براى هر مدتى مکتوبى است . هر چه را خدا خواهد محو و هرچه را خدا خواهد ثبت مى کند و اصل همه کتابها نزد اوست ، بارى من شما را گواه مى گیرم که فاطمه علیها السلام را در برابر چهار صد مثقال نقره به عقد ازدواج على علیه السلام در آوردم اگر او راضى باشد. 21
خطبه عقد حضرت زهرا علیها السلام
پس از مراسم خواستگارى ، پیغمبر علیه السلام به همراه على علیه السلام به مسجد رفته و به بلال فرمودند: مهاجر و انصار را در مسجد جمع کن . هنگامى که مردم جمع شدند، حضرت بر بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم ! آگاه باشید که جبرئیل بر من نازل شد و از جانب خدا پیام آورد که مراسم عقد ازدواج على و فاطمه علیها السلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده که در زمین نیز آن مراسم را انجام دهم و شما را به آن گواه گیرم . سپس حضرت نشست و به على فرمود: برخیز و خطبه عقد را بخوان .
على علیه السلام برخاست و فرمود: خدا را بر نعمتهایش سپاس مى گویم و شهادت مى دهم که به غیر از او خدایى نیست ، شهادتى که مرد پسند و رضایت او واقع شود. درود بر محمد علیه السلام ، درودى که مقام و درجه اش را بالا برد. اى مردم ! خدا ازدواج را براى ما پسندیده و بدان امر نموده است . اى مردم ! رسول خدا، فاطمه را به عقد من در آورد و زره ام را از بابت مهر قبول کرد، از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.
مسلمانان به پیغمبر علیه السلام کردند: یا رسول الله فاطمه را با على کابین بسته اى ؟ رسول خدا پاسخ دادند: آرى ، پس تمام حضار دست به دعا برداشته و گفتند: خدا این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در میان شما دوستى و محبت افکند. 22
تزیین اطاق عروسى
حارثه بن نعمان یکى از منازل خود را به على علیه السلام داد و حضرت على علیه السلام اطاق عروسى را تزئین کرد. بهتر است بدانیم که اطاق عروس و داماد چگونه تزئین شده بود ! !
آرى مولاى متقیان مقدارى شن در کف اطاق پهن کرد و چوبى در داخل اطاق نصب فرمود که بر آن مشک و کوزه را آویزان فرمودند. چوب بزرگى را نیز را این دیوار به آن دیوار به عنوان پرده آویزان نمود، و آنگاه پوست گوسفند را بر روى شن کف اطاق پهن نمود و بالشى از برگ خرما روى آن نهاد، این تمام چیزهایى بود که على (علیه السلام) از متاع دنیا و زخارف آن در تزئین اطاق عروسى بهره برده بود. 23
دعاى پیامبر علیه السلام در شب عروسى حضرت فاطمه علیها السلام
وقتى که حضرت فاطمه علیها السلام وارد خانه على علیه السلام شدند، رسول گرمى اسلام ، على را فرا خواندند و به فاطمه زهراء فرمان دادند تا پیش او بنشیند، آنگاه دست فاطمه علیها السلام را گرفت و در دست على (علیه السلام) نهد و فرمود: خدا دختر رسولش را بر تو مبارک فرماید. اى على ! این فاطمه امانت من است نزد تو. اى على ! این فاطمه علیها السلام بهترین همسرى است که تو مى توانستى انتخاب کنى و اى فاطمه ! این على علیه السلام برترین شوهرى است که امکان داشت نصیب تو گردد.
سپس فرمود: پروردگارا ! نیکیهاى خود را براى آن دو و در دو فرزندشان قرار بده پروردگارا ! این دو، محبوب ترین مخلوق نزد من هستند. خدایا ! آن دو را دوست بدار و من اینان را به تو مى سپارم و فرزندان آنان را نیز از شر شیطان رانده شده در پناه تو قرار مى دهد. 24
اءسماء بنت عمیس25 عهده دار شب زفاف فاطمه علیها السلام
خدیجه کبرى در بستر مرگ بود و آه مى کشید و گریه مى کرد. اسماء بنت عمیس به ایشان گفت : آیا گریه مى کنى و حال آنکه تو سیده زنان هستى و همسر رسول خدایى ، و کسى هستى که پیامبر به وى بهشت را بشارت داده است .
خدیجه فرمود: گریه من براى آن است که فاطمه ام کوچک است و من از دنیا مى روم و شب عروسى او را نمى بینم ، همان شبى که هر دخترى نیاز دارد تا زنى همراهیش کند و وظایف وى را به او گوشزد نماید. از آن مى ترسم و اندوهگینم که در آن شب زنى نباشد تا فاطمه را همراهى کرده و همدمش باشد. اسماء گفت : این امر به عهده من ، با خدا پیمان مى بندم که اگر تا آن وقت زنده ماندم وظیفه شما را در برابر فاطمه زهراء علیها السلام انجام دهم .26
یاد قبر قیامت در شب عروسى
شب ازدواج و آغاز لحظه هاى شروع یک زندگى تازه براى هر زن و مردمى شیرین و خاطره انگیز است . بسیارى این لحظه هاى شیرین را به انواع گناه آلوده مى کنند، اما ببینیم کاملترین زن ، الگوى بانوان جهان حضرت فاطمه علیها السلام در شب عروسى چه حالاتى دارد؟ و زندگى مشترک خود با همسرش را چگونه شروع مى نماید؟
على علیه السلام در شب عروسى ، همسر گرامیش فاطمه را نگران و گریان دید، پرسید، فاطمه ! چرا ناراحتى ؟
پاسخ داد: یا على ! پیرامون حال و رفتار خویش فکر کردم . به یاد پایان عمر و قبر خویش افتادم که امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزى دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت . پس تو را به خدا سوگند مى دهم که بیا تا به نماز بایستیم و با هم در این شب خدا را عبادت کنیم . 27
پیراهن عروسى به بینوایى هدیه مى شود
حضرت زهرا علیها السلام که داراى پیراهنى وصله دار بود، رسول خدا علیه السلام در شب عروسى و زفاف فاطمه علیه السلام ، پیراهن تازه اى را براى او تهیه فرمود. سائلى بر در خانه شد و گفت : من از خاندان نبوت پیراهن کهنه اى مى خواهم . حضرت خواست پیراهن وصله دار خود را به او دهد، به یاد این آیه شریفه افتاد که خداوند متعال مى فرماید:
لن تنالو البر حتى تنفقوا مما تحبون 28
هرگز به مقام نیکوکاران نخواهید رسید تا اینکه از آنچه که دوست دارید، انفاق کنید. بنابراین پیراهن نو خود را به او داد.
هنگام زفاف که فرا رسید. جبرائیل بهمراه هدیه اى از لباسهاى بهشتى که از سندس سبز بود نازل شده و گفت : اى محمد ! همانا خداوند به تو سلام مى رساند و به من دستور داده که بر فاطمه علیها السلام سلام کنم . مى خواهم این لباس را به او بدهم .
حضرت سلام خداوند را به فاطمه علیها السلام ابلاغ نمود و پیراهنى را که جبرئیل آورده بود بر او پوشانید. پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله ) عبادى خود را نیز بر او پیچاند و جبرئیل او را با بالهاى خود در بر گرفت تا نور آن پیراهن چشمان را خیره نکند. هنگامى که حضرت فاطمه علیها السلام – با چراغى که به همراه داشت – در بین زنان کافر که هر یک شمعى به همراه خود داشتند نشست ، جبرائیل بال خود را به یک سوزد و عبا را برداشت ، انوارى از او تابید که مشرق و مغرب را روشن ساخت ، با تابش نور بر دیدگان زنان کافر، کفر از دلهاى آنان بر طرف شده و همگى شهادتین گفتند.29
خداوند تو را از لغزشهاى دنیا و آخرت نگه دارد.
شب زفاف فاطمه علیها السلام و على علیه السلام و رسول خدا علیه السلام کاسه اى طلبید و غذایى در آن نهار و فرمود: این متعلق به فاطمه و همسرش مى باشد هنگامى که خورشید غروب کردت به ام سلمه فرمود: فاطمه را بیاور. ام سلمه مى گوید: رفتم و دست فاطمه را گرفته ، در حالى که دامنش بر زمین کشیده مى شد و عرق شرم و خجالت از چهره اش جارى بود، او را نزد حضرت آوردم . به خدمت حضرت که رسید، از شدت خجالت پایش لغزید. رسول خدا علیه السلام فرمود: خداوند تو را از لغزشهاى دنیا و آخرت نگه دارد. پیش روى حضرت که قرار گرفت ، حضرت چادر از صورتش به یک سوزد تا على چهره او را ببیند. 30
سپس پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله ) دست فاطمه را گرفت و در دست على علیه السلام گذاشت و فرمود:
بارک الله لک فى ابنه رسول الله …
خداوند در مورد دختر رسول خدا به تو برکت دهد .
اى على ، فاطمه همسر نیکى است ، واى فاطمه ، على نیز همسر نیکى است ، پس فرمود: به خانه خود بروید و کارى نکنید تا من نزد شما بیایم .
آنگاه که رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) وارد خانه على علیه السلام شد به فاطمه علیها السلام فرمود: برخیز و مقدارى آب بیاور.
فاطمه برخاست و کاسه اى پر از آب کرده نزد آن حضرت حاضر کرد، پیامبر علیه السلام اندکى از آن آب را به دهان خود ریخت و مضمضه کرد، و آن را در آن ظرف ریخت ، سپس مقدارى از آن آب را بر سر فاطمه علیها السلام ریخت ، و فرمود: به جانب من روکن ، وقتى که فاطمه علیها السلام به جانب آن حضرت رو کرد، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) قدرى از آن آب را به سینه فاطمه پاشید و مقدارى را هم بین شانه هاى او پاشید و آنگاه در حق او دعا کرد. 31
همراهى فرشتگان در عروسى فاطمه علیها السلام
در حدیثى آمده است که : در شب زفاف فاطمه علیها السلام پیامبر اکرم علیه السلام قطیفه اى بر استر شهباى خود (و به روایتى به ناقه خود دلدل – انداخت و فاطمه علیها السلام را بر آن سوار کرد، زمام مهار ناقه را به سلمان داد و خود از پشت سر، اسر را مى راند. در بین راه صدایى شنید، دید که جبرئیل و میکائیل هر یک با هفتاد هزار فرشته وارد شده اند. پرسید: چه شده که به زمین فرود آمدید؟ گفتند آمدیم تا به عنوان همراهى با عروس ، فاطمه را به خانه على بن البطالب ببریم . آنگاه جبرائیل ، میکائیل ، فرشتگان و حضرت رسول همگى تکبیر گفتند، و از آن زمان تکبیر گفتن در عروسى رسم شد32.
اشعار زنان پیامبر (صلى الله علیه وآله ) در عروسى فاطمه علیها السلام
شبى که صدیقه طاهره را براى زفاف به سوى منزل على علیه السلام مى بردند، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) براى اینکه دختر عزیزش درد یتیم را احساس نکند دستور داد، مرکب خاصى او را با پارچه اى ریشه دار تزیین کنند تا فاطمه علیها السلام بر آن سوار شود. دهانه اسب به دستور پیامبر (صلى الله علیه وآله ) در دست سلمان قرار داشت و پیامبر خود نیز اسب را مى راند.
دختر عبدالمطلب (عمه هاى پیامبر (صلى الله علیه وآله )) و زنان مهاجر و انصار در این حرکت ، فاطمه علیها السلام را همراهى مى نمودند و زنان پیامبر در حالى که اشعار مى خواندند، پیشاپیش قافله در حرکت بودند.
ام سلمه چنین مى خواند، پیشاپیش قافله در حرکت بودند.
ام سلمه چنین مى خواند: اى همقدمان من ! با یارى خدا راه روید و پروردگار را در هر حال شکر نمائید. یاد آورید آنچه را که پروردگار بر شما انعام فرمود و شما را زا ناراحتیها و آفتها دور نگه داشت . راه بروید با بهترین زنان عالم ، آن زنى که سزاوار است به او گفته شود: که فداى تو عمه ها و خاله هاى من .
بعد از او عایشه اشعارى سرود و سپس حفصه چنین گفت:
فاطمه بهترین زنان بشر، آن کسى که صورتى همچون قرص ماه دارد. پروردگار به فضل خود به آیه هاى سوره زمر تو را بر تمام جهانیان برترى داده است . خداوند تو را به جوانى فاضل تزویج فرمود، على بهترین کسى است که موجود است .
پس از حفصه ، معاذه (مادر سعبن معاذ) چنین سرود: ماهمراه دختر پیامبر هدایت هستیم که شرف در او جمع و فراهم شده است ، در قله ارتفاعى بلند مرتبه که هیچ کس را شبیه و نزدیک او نمى بینم . این قافله به این صورت در حرکت بودند تا اینکه به خانه على علیه السلام رسیدند.
استفاده کردن حضرت از بوى خوش
ام سلمه مى گوید: وقتى که مى خواستند حضرت فاطمه علیها السلام را به خانه على ببرند، به فاطمه علیها السلام گفتم : آیا عطر و بوى خوشى دارید؟ فرمود: آرى ، شیشه اى از عطر مخصوص ذخیره کرده ام . فاطمه علیها السلام شیشه عطرى آورد و مقدارى از آن را در کف دستم ریخت ، آنچنان بوى خوشى داشت که هرگز مثل آن نبوئیده بودم ، گفتم : این بوى خوش را از کجا تهیه کرده اى ؟ فرمود: هر وقت دحیه کلبى 33 به حضور پدرم مى آمد،حضور پدرم مى آمد، پدرم به من مى فزمود: اى فاطمه ! فرشى براى عمویت بیاور.: فرشى مى آوردم و او بر آن مى نشست . وقتى بر مى خاست از درون لباسش چیزى بر زمین مى ریخت ، پدرم به من مى فرمود: جمع کن ، این عنبر است که از بال و پر جبرئیل ریخته است .
برخى نوشته اند: هرگاه پیامبر (صلى الله علیه وآله ) در خواب قیلوله عرق مى کرد، حضرت فاطمه علیها السلام عرق او را مى گرفت و در شیشه اى مى کرد، این عرق بوى خوشى داشت که از آن متصاعد مى شد34.
شادمانى ملائکه در عروسى فاطمه علیها السلام
عبدالرحمن صفورى از جابربن عبدالله نقل مى کند: ام ایمن 35 در حالى که مى گریست بر پیامبر (صلى الله علیه وآله ) وارد شد. رسول مکرم اسلام از علت گریه او سؤ ال فرمودند. گفت : مردى از انصار دختر خویش را شوهر داده و در مراسم ازدواج ، بر سر دختر خویش گردو و شکر افشانده ، من با دین این منظره به یاد منظره به یاد ازدواج فاطمه زهراء علیها السلام افتادم که شما بر سر وى چیزى نیفشاندید. رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمودند: قسم به آن کس که مرا به پیامبرى برانگیخت و رسالت را خاص من گرانید، پروردگار متعال در آن هنگام که فاطمه را براى على تزویج فرمود، ملائکه مقرب خود را امر کرد تا در گرد عرش او جمع شوند که در میان این فرشتگان ، جبرئیل ، میکائیل و اسرافیل نیز حضور داشتند. آنگاه به پرندگان امر فرمود: نغمه سرائى کرده و درخت طوبى بر آنان لؤ لؤ شفاف و درخشنده با در سفید همراه با زبرجد سبز و یاقوت سرخ بیفشاند36.
ولیمه عروسى حضرت فاطمه علیها السلام
على علیه السلام مى فرمایند: حضرت رسول علیه السلام از پول زره ده درهم به من داد و فرمودند: یا على ، با این پول مقدارى روغن و خرما و کشک تهیه کن . من طبق دستور حضرت آنها را خریده و به نزد ایشان آوردم پیامبر خود نیز گوسفند چاقى تهیه نموده بود. حضرت سفره چرمى خواست ، آستین بلا زد و از آن خرما و کشک و روغن غذایى تهیه نمود آنگاه به من فرمود: هر کس را که مى خواهى دعوت کن .
على علیه السلام مى فرماید: من به مسجد آمدم ، دیدم جمع کثیرى از صحابه در مسجد حضور دارند و من از اینکه گروهى را دعوت کنم و عده اى را دعوت نکنم شرمگین شدم ، لذا روى بلندى رفته و گفتم : اى مردم ! همگى براى صرف ولیمه فاطمه بیائید. مردم بلند شده و به راه افتادند و من از کثرت جمعیت و کمى غذا خجالت مى کشیدم . چون رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) از این مطلب آگاهى یافت ، فرمود: على جان من از خدا مى خواهم که این غذا برکت دهد. پس تمام آن جمعیت از آن غذا خوردند و سیر شدند در حالى که چیزى از غذا کم نشد…
چون آفتاب غروب کرد زوجات پیامبر، فاطمه (علیها السلام ) را زینت و عطر آگین نمودند. پس رسول خدا (صلى الله علیه وآله )، على علیه السلام را در سمت راست و فاطمه علیها السلام را در سمت چپ خود نشانید و پیشانى آنها را بوسید. آنگاه دست دخترش را در دست على علیه السلام گذاشت و فرمود: على جان فاطمه همسر خوبى است ، به دخترش نیز فرمود: فاطمه جان ! على شوهر خوبى است ، سپس در حق آنها دعا کرد37.
میخک و سنبل ، گلهاى عروسى
وقتى على علیه السلام حضرت فاطمه (ع ) را از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) خواستگارى کرد، پیامبر به على علیه السلام و فرمود: مى خواهم مژده اى به تو بدهم . على علیه السلام ماجرا را پرسید، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود: قبل از آمدن تو، جبرئیل خبر ازدواج شما را به من داده بود. وقتى که جبرئیل آمد در دستش دسته هاى گل میخک و سنبل خوش بوى بود. پرسیدم : این گلها براى چیست ؟ گفت : این از گلهاى جشن عروسى على و فاطمه علیها السلام در بهشت است ، امروز خداى تعالى به فرشتگان دستور آذین بندى بهشت را داد و فرمود: همه جاى بهشت را بیارایند و در فضاى آن عطر افشانى کنند و حوریان با خواندن طه یس و حمعسق سرود شادى بخوانند. ندایى از جانب خداوند برخاست که امروز روز جشن عقد على بن ابى طالب در آوردم . خطبه عقد به دستور خداوند شد و ندایى بلند شد که اى فرشتگان ! اى ساکنان بهشت ! به على و فاطمه تبریک گویید 38.
جهاز حضرت صدیقه طاهره علیها السلام
پس از اینک حضرت رسول اکرم علیه السلام پیشنهاد ازدواج حضرت على علیه السلام با فاطمه علیها السلام را قبول کرد و از میان وسایل کم على ، زره او را براى خرج عروسى قبول فرمود، على علیه السلام زره را فروخت و پول آن را نزد رسول اکرم آورد. پیامبر (صلى الله علیه وآله ) این مبلغ را به سه قسمت تقسیم فرمودند، یک سوم براى خرید جهیزیه ، یک سوم براى خریدن عطر و بوى خوش و یک سوم آن را نزد ام سلمه به امانت گذاشتند تا براى ولیمه شب عروسى از آن استفاده کنند.
پیامبر (صلى الله علیه وآله ) 63 درهم ، مقدار پولى را که براى جهیزیه گذاشت بود چند نفر از یاران و اصحاب و فرمودند: با این پول براى دخترم آنچه از لوازم خان مورد نیاز است تهیه کنید. آنها به بازار رفته و وسائل مورد نیاز را خریدارى کردند که آن وسائل عبارتند از:
1-دو دست رختخواب از پارچه مصرى ، محتواى یکى از آنها برگ خرما و دیگرى پشم گوسفند بود.
2-فرشى از پوست .
3- بالشى از پشم با درونى از برگ خرما.
4- عبائى خیبرى .
5- مشک آب .
6-دو کوزه و دو ظرف آب . (دو ظرف بزرگ و دو ظرف کوچک)
7-آفتابه .
8-پرده اى از پشم نازک
9- پیراهنى به قیمت 9 درهم .
10- یک روسرى به ارزش چهار درهم .
11- حوله اى سیاه رنگ .
12-تختى پوشیده به روتختى .
13- چهار زیر دستى از پشم طائف با محتواى از گیاهى به نام اذفر.
14- حصیرى بحرینى .
15- دستاس .
16-وسیله و ظرف خضابى از مس .
17- ظرفى براى شیر.
18- ظرفى بزرگ براى آب .
وقتى کالاها به نزد پیامبر علیه السلام آورده شد. پیامبر (صلى الله علیه وآله ) با دست آنها را زیر و رو کرده و فرمودند: پروردگارا ! برکت ده قومى را که بیشترین ظرفهایشان گلین است . 39
جهاز فاطمه علیها السلام در عرض خداوند
یکى از منافقان مدینه حضرت امیرمؤ منان على علیه السلام را در خواستگارى از فاطمه زهرا علیها السلام ملامت و گفت : یا على ، تو معدن فضل و ادب و شجاع ترین مبارزان عرب هستى ، چرا زنى خواستى که چاشتش به شب نمى رسد؟ ! اگر دختر مرا مى خواستى ، چنان مى کردم که از در خانه من تا در خانه تو، شتر پر از جهاز دختر من بود.
حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: این کار به تقدیر است نه به تدبیر.
الحکم لله العلى الکبیر
فرمان از آن خداوند بلند مرتبه و بزرگ است .
ما را به مال و متاع دنیا نظرى نیست ، مقصود رضاى حق تعالى است . تفاخر ما با اعمال است ، نه با اموال و مباهات ما به کردار است نه به درهم و دینار.
چون على علیه السلام رضاى خود را به حکم و قضاى الهى ظاهر کرد، ندایى به وى رسید: على ! سر بردار تا قدرت حق را بینى و جهاز دختر محمد (صلى الله علیه وآله ) را بنگرى . حضرت سربلندى کرد، از بالاى سرش تا عرش خدا حجابها برداشته شد و در زیر عرش میدانى وسیع به نظرش آمد. تمام آن میدان از ناقه هاى بهشتى ، با بارهایى از در و گوهر و مشک و عنبر پر بود. بر هر شترى کنیزکى چون مهر تابان در حالى که زمام هر شتر به دست غلامى بود، قرار داشت . آنها ندا مى کردند.
هذا جهاز فاطمه بنت محمد المصطفى
این جهاز فاطمه دختر محمد مصطفى است .
على از مشاهده آن منظره خوشحال شد و به حجره فاطمه علیها السلام آمد. حضرت فاطمه علیها السلام با مشاهده على علیه السلام گفت : اگر چه سرزنش منافقان را درباره ما شنیدى ، اما جهاز ما را عین عیان دیدى . 40
عروس و داماد یکدیگر را مى ستایند
شخصیت فاطمه زهراء علیها السلام از همان شب اول ازداوج چنان براى على علیه السلام جلوه مى نماید، که وقتى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) فرداى آن شب از على علیه السلام مى پرسد: همسرت را چگونه یافتى ؟ بى درنگ پاسخ مى گوید:
نعم العون على طاعه الله بهترین یار و یاور براى اطاعت و عبودیت خداوند.
همچنین از فاطمه زهراء علیها السلام مى پرسد:
کیف راءیت زوجک ؟ شوهرت را چگونه دیدى ؟
پاسخ داد:
یا ابه خیر زوج ؛ اى پدر بهترین شوهر دیدم41.
نویسنده: حلیمه صفرى
پی نوشت ها
1- ریحانه خانه وحى ، ص 269
2- فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر، ص 456
3- مناقب ، ج 3 ص 345
4- فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر علیه السلام ، ص 126 به نقل از: بحار ج 43 ص 92
5- برخى ازحقایق ملکوتى فقط براى خود پیامبر مشهود بوده و نه براى کسانى که حتى نزد پیامبر حضور داشته اند.
6- فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام ص 77 – 76
7- بنابر روایتى دیگر فرمود: خشنودم به آنچه که خدا و پیامبر او براى من رضایت دادند. باز بنابر روایتى دیگر فرمود: اى رسول خدا تو از من سزاوارترى که اظهار نظرى کنى .
8- بحارالانوار، ج 43 ص 127
9- اشاره به اایه : وعلم اادم الاسماء کلها ، بقره / 31
10- چهارده معصوم ، ص 259
11- فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر، ص 610، به نقل از: دلائل الامه ، ص 13 – 12
12- الرحمن / 19. اوست که دو دریا (ى پر گوهر علم و حلم على (ع ) و فاطمه (س ) یا دریاى آب شور و گوارا) را بهم آمیخت (تا مختلط شدند و میان اان دو دریا (اى رسول ) برزخ و فاطمه ایست که تجاوز به حدود یکدیگر نمى کنند الا اى جن و انس کدامین نعمتهاى خدایت را انکار مى کنید از آن دو دریا (دو گوهر حسن و حسین پدید آورد و یا) لؤ لؤ و مرجان گرانبها بیرون آورد.
13- زندگاین چهارده معصوم ، ص 218
14- نهج البلاغه ، حکمت 82.
15- کشف الغمه ، ص 106
16- بحار، ج 43 ص 145
17- فاطمه الزهراء من المهد الى الحد، ص 160 – 159
18- بانصد درهم معدل 400 مثقال نقره خالص بود که بهفرموده پیامبر: چنین مهریه اى را خداوند معین نمود تا براى امت اسلام سنت باشد و 400 مثال نقره در آن زمان معادل (5/2) دو ونیم مثقال و طلاى ناب وبد. – ناسخ التواریخ ، ج 4، کتاب دوم ص 39 – 38
19- زندگى حضرت فاطمه علیها السلام و دختران آن حضرت ص 48
20- فرقان / 25
21- زندگانى حضرت فاطمه و دختران آن حضرت ، ص 50
22- بانوى نمونه اسلام فاطمه زهرا، ص 56 به نقل از بحارالانوار، ج 43 ص 92
23- فاطمه زهرا علیها السلام از ولادت تا شهادت ، ص 163
24- فاطمه زهراء از ولایت تا شهادت ، ص 170
25- اسماء نبت عمیس یکى از زنانى بود که توفیق همراهى و همرازى با فاطمه زهراء علیها السلام را یافت . او زنى شایتسه و مهاجر، عالمه ، و محدثه ، بهشتى ، همسر و مادر دو شهید، بسیار عاقل ، هشیار و نجیب بود. او مطیع و محرم رسول خدا علیه السلام و ماءنوس و همراه زهرا علیها السلام و مدافع على علیه السلام بود.
او به امر رسول خدا همراه شوهرش به حبشه مهارجت کرد و حضرت رسول به خلوت ، خبر شهادت امام حسین علیه السلام را به او داد.
او تنها زنى بود که به وصیت حضرت زهرا علیها السلام در غسل او شرکت داشت و در اواپسین لحظات بر بالین حضرت حاضر و در دوران بیماریش همدم او بود. کسى که بعد از رحلت رسول خدا علیه السلام در ایمام بیمارى حضرت با نشان دادن تابوت به فاطمه علیها السلام لبخندى برلبهاى حضرت زهرا علیها السلام نشاند.
او در جریان فدک ، بر حقانیت گفتار زهرا علیها السلام و علیه شوهرش (ابوبکر) شهادت داد. پس از شهادت فاطمه علیها السلام از ورود عیشه به خانه آن حضرت ممانعت کرد و در جواب اعتراض اانان گفت : خود حضرت چنین خواسته است .
او همراه مدافع على علیه السلام بود، چه آنگاه که در خانه او و چه در خانه دشمن او بود. توطئه خلفاء را براى را براى گشتن على علیه السلام به او خبر داد و فرزندش محمد را دشمن پدر (ابوبکر) و محبت على علیه السلام پروراند. زمانى که در خانه على علیه السلام حضور داشت ، احادیث و فضائل او را نشر مى داد. از آن حضرت فرزندى آورد که در کربلا در رکاب امام حسین علیه السلام شهید شد. فرهنگ فاطمیه ص 64 – 62
26- فاطمه زهرا از ولایت تا شهادت ، ص 133
27- فرهنگ سخنان فاطمه زهراء (س ) ص 20 به نقل از: ارشاد شیخ مفید، ج 1 ص 270
28- آل عمران / 92
29- فاطمه زهراء شادماین دل پیامبر، ص 638 / نزهه المجالس ؛: ج 2: ص 226، به نقل از احقاق الحق ، ج 10، ص 402
30- بحارالانوار، ج 43، ص 96 – 95 / فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر، ص 631
31- بیت الاحزان تص 59
32- فاطمه زهرا شادمانى دل پیامبر، ص 632 / به نقل از: امالى شیخ صدوق ج 1، ص 264 – 263 جزو دهم .
33- دحیه بن حلیفه کلبى همشیر پیامبر (صلى الله علیه وآله ) و از یاران آن حضرت و از پیشقدمان به اسلام بود، جمال بسیار زیبائى داشت ، شاید به همین منظور بسیارى از اوقات جبرئیل به صورت دحیه کلبى بر پیامبر نازل مى شد، پیامبر وقتى با جبرئیل صحبت مى کرد ناظرین خیال مى کردند که آن حضرت با دحیه کلبى سخن مى گوید.
34- بحارالانوار، ج 43، ص 114
35- او برکه نام داشت و ثعلبه پدرش بود. او خانه زاد خاندان رسالت بود. رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) وى را به عقد زید بن حارثه در ااورد و اسامه بن زیدرا به دنیا آورد. اسامه همان کسى بود که از جانب پیامبر (صلى الله علیه وآله ) عهده دار فرماندهى سپاه اسلام شد. آمنه مادر پیامبر، ص 184.
بنا به نوشته بنت الشاطى ام ایمن ، حبشى بود و در سفر یثرب همراه آمنه و حضرت محمد (صلى الله علیه وآله ) بود، همان سفرى که در مراجعت از آن ، آمنه در ابوااز دنیا رحلت مى کند و ام ایمن سرپرستى پیامبر (صلى الله علیه وآله ) را در ادامه مسافرت به عهده مى گیرد. پیامبر (صلى الله علیه وآله ) در طول زندگیش با دیدن ام ایمن به یاد مادرش مى افتاد و مى فرمودن پس از مرگ مادرم آمنه ام ایمن را مادر خود مى دانم شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16 ص 216.
او داریا کملات اخلاقى و نفسانى بسیار بلایى است و بارها مورد مدح پیامبر قرار گرفت . ام ایمن گرچه آزاده بود، اما به خاطر آن همه سفارشهایى که رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) در حق زهراءداشت ، خود به خدمت زهراء علیها السلام در آمد تا به کمالى رسد، او انصاف و ایثار و شهادت را در این خانه تجربه کرد و آنگاه که على علیه السلام را براى بیعت به مسجد بردند، در مسجد در برابر همه فریاد اعتراض سرداد و بى پروا خلفا را اهل نفاق خواند. آنگاه که فدک را غصب کردند در برابر استبداد خلفا ایستاد و شجاعانه علیه آنان شهادت داد، او بعد از شهادت زهراء علیها السلام از فراق او و براى اعتراض به خلفا و رساندن پیام مظلومیت على و زهرا علیها السلام از مدینه هجرت کرد و آنقدر در فراق یار و مظلومیت او سخت که خیلى زود به معشوق پیوست و از تنهایى در آمد. سلام و رضوان خدا بر او باد.
36- نزهه المجالس ، ج 2، ص 223 / فاطمه الزهراء من المهد الى الحد، ص 154
37- بحارالانوار، ج 43
38- جلوه هاى رفتارى حضرت زهراء، ص 150 / غذراء انصارى .
39- فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت ، ص 156
40- فضائل الزهراء ص 103 – 102
41- فرهنگ سخنان فاطمه زهراء، ص 19، / ریاحین الشریعه ، ج 1: ص 101، / به نقل از: بحارالانوار، ج 43 ص 133
منبع:کتاب الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)