شریک جرم
على (علیه السلام ) فرمود:
اءلراضى بفعل قوم کالداخل فیه معهم ، و على کل داخل فى باطل اثمان : اثم العمل به ، و اثم الرضا به .
ترجمه روایت شریفه :
کسى که بعمل گروهى راضى باشد مانند آنست که با ایشان در آن عمل دخالت داشته . با این تفاوت که کننده کار باطل ، دو گناه دارد: یکى گناه عمل بآن ، و دیگرى گناه راضى بودن بآن . و کسیکه بآن عمل راضى باشد تنها یک گناه مرتکب شده است .
شرح :
کسانیکه از جریان امور بر کنار مى باشند و مستقیم یا غیرمستقیم در کارها دخالتى ندارند، ولى اوضاع موجود را که مى بینند راضى هستند، و قلبا از رفتار مجریان امور شادند و بآنان حق مى دهند، نسبت بآن امور مسئولیت دارند و در خوب و بد آن کارها شریک هستند. اگر کارها بروفق حق و عدالت انجام گیرد، ایشان از این حیث سهمى دارند و اگر برپایه بیدادگرى استوار باشد، از عقاب و کیفر آنها نیز بهره اى خواهند داشت . از این جهت در باب امر بمعروف و نهى از منکر دستور داریم که اگر نتوانستید نهى از منکر کنید و مردم را از کار زشت باز دارید لااقل قلبا آن کار زشت را ناروا بدانید و از کننده آن متنفر باشید. بنابراین آنانکه خیانت خائنین را مى پسندند و آنانکه اگر مقام و رتبه اى را که ظالمان دارا هستند، داشتند رفتار آنان مانند رفتار ناستوده ستمگران بود، همه شریک جرم ستمکاران محسوب مى شوند اگرچه فعلا مصدر و عامل ظلمى نیستند.
شگفتیها
على (علیه السلام ) فرمود:
عجبت للمتکبر الذى کان بالاءمس نطفه ، و یکون غدا جیفه ، و عجبت لمن شک فى الله و هو یرى خلق الله ، و عجبت لمن نسى الموت و هو یرى الموتى ، و عجبت لمن اءنکر النشاءه الاخرى و هو یرى النشاءه الاولى .
ترجمه روایت شریفه :
تعجب میکنم از آدم متکبرى که دیروز نطفه بوده و فردا مردار خواهد شد، و تعجب مى کنم از کسیکه در وجود خدا شک دارد، در صورتیکه مخلوقات او را مى بیند و تعجب مى کنم از کسیکه مرگ را فراموش کرده و حال آنکه مردگان را مى بیند. و تعجب مى کنم از کسیکه جهان آخرت را انکار مى کند و حال آنکه این جهان را مى بیند.
شرح :
اگر انسان ، مبداء و منتهاى خود را ملاحظه کند و بیچارگى ، حقارت و ناتوانى خویش را در نظر بگیرد یقینا از اسب سرکش تکبر، پیاده شده و اخلاق زشت خود را باخلاق پسنده اى عوض مى کند.
اگر کسى به آثار صنع و ایجاد پروردگار بادیده بصیرت بنگرد ناچار بذات اقدسش پى برده و ایمان میآورد.
آنکه کاروان مردگان را مى بیند باید بداند که این کاروان در انتظار او هم هست و نبایستى عفریت آدم خوار مرگ را از یاد برد.
آنکه جهان آفرینش را مى نگرد و قدرت و ابداع الهى را متوجه مى شود و مى بیند که خداوند همه موجودات را از کتم عدم به عالم وجود آورده و بدون سابقه آنها را آفریده است ، بایستى به روز قیامت و زندگى پس از مرگ ، اقرار کرده و زنده کردن مردم را براى خداوند قادر مطلق آسان بداند.
و چنانچه کسى از روى این دلائل محکم و کافى چیزى نفهمید و بحقایق نامبرده اذعان نکرد، غفلت او را فراگرفته و واقعا آدم عجیبى است .
صبر
على (علیه السلام ) فرمود:
اءلصبر صبران : صبر على ماتکره ، وصبر عما تحب .
ترجمه روایت شریفه :
صبر دو صبر است : صبر (تحمل ) بر چیزیکه خوش ندارى و صبر (خود دارى ) از چیزیکه دوست دارى .
شرح :
کلمه صبر را که مى شنویم فورا ذهن ما متوجه صبر بر ناملایمات مى شود، در صورتى که معنى این کلمه بزرگ وسیع و دامنه دار است و شامل هر نوع خوددارى مى شود:
انسانى که گرفتار شده و پیش آمد ناگوارى براى او رخ داده اگر در آن قضیه استقامت ورزد و خود را نبازد و بى تابى ننماید صبر کرده است .
کسیکه باید طاعت و عبادتى انجام دهد و آن عبادت بر او دشوار و سنگین باشد و طبعا رغبتى بآن نداشته باشد اگر در برابر آن تکلیف تسلیم شود و بانجام آن تن در دهد صبر کرده است .
شخصى که چیزى را بخواهد و مایل بعملى باشد که از لحاظ مذهب و وجدان ، آن عمل ناپسند باشد اگر باصطلاح مشت بدل بکوبد و از آن عمل صرفنظر کند باز هم صبر کرده است .
صبر و ظفر
على (علیه السلام ) فرمود:
لا یعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان .
ترجمه روایت شریفه :
آدم شکیبا هر چند سختى و گرفتاریش بطول انجامد سرانجام پیروز خواهد شد.
شرح :
اگر مى خواهید از خطر طوفانهاى سهمگین حوادث سالم و در امان باشید، اگر مى خواهید پنجه بیرحم ناملایمات شما را پاره نکند. اگر مى خواهید آرامش همیشگى در تمام شئون زندگى شما حکمفرما باشد. اگر میخواهید در مسیر زندگى مواجه با شکست نشوید و خلاصه اگر مى خواهید پس از گذشت مدتى کوتاه و یا طولانى ، از همه جریانها و پیش آمدها پیروزمندانه بدر آئید، باید دست بدامان استقامت زده و از حدود و حریم صبر خارج نشوید. زیرا صبر قلب شما را قوى و خونسردى شما را حفظ مى کند و بشما دلاورى و نوید ظفر مى دهد، و در همه جا بشما کمک مى کند، روحیه فوق العاده اى بشما مى بخشد، و نمى گذارد که ترس و اضطراب بر شما چیره شود و نومیدى شما را از پا در آورد.
این شما هستید که باید قدر این اکسیر را بدانید و آنرا از دست ندهید!
شتاب و سهل انگارى
على (علیه السلام ) فرمود:
من الخرق المعاجله قبل الامکان ، و الاءناه بعد الفرصه .
ترجمه روایت شریفه :
عجله در کار پیش از امکان عمل ، و مسامحه در آن هنگام فرصت ، از حماقت است .
شرح :
آدم دانا و زیرک وقت شناس است ، باین معنى که وقت هر کارى را مى شناسد و هر عملى را بموقع انجام مى دهد تا نتیجه کاملى که از آن عمل در نظر دارد بگیرد. اگر هنوز وقت کارى نرسیده عجله نمیکند و صبر مى نماید تا وقتش برسد و در آن کار اقدام کند و اگر مى نماید. ولى آدم سست راى و احمق همیشه در کارها بخود ضرر مى زند بواسطه آنکه ، یا هنوز اوضاع و اءحوال مساعد کارى که منظور او است نمى باشد و او بدون توجه به آن نکات ، شروع در آن کار مى کند و یا شرائط آن کار از هر جهت فراهم شده و او بجاى اینکه رشته کار را محکم در دست گرفته و آنرا بآخر برساند نسبت بآن کار سستى و بى اعتنائى مى نماید.
شدیدترین گناهان
على (علیه السلام ) فرمود:
اءشد الذنوب ما استهان به صاحبه .
ترجمه روایت شریفه :
سخت ترین گناهان گناهى است که گناهکار، آنرا ناچیز و آسان شمرد.
شرح :
گناه عبارتست از مخالفت با خدا، بى اعتنا بودن بقوانین مذهب و وجدان ، بى پروائى و بى بندوبارى و ابراز جرئت در مقابل خداوند جبار. ولى گاهى گناهکار مى داند تخلف مى کند و متوجه است که معصیت و نافرمانى خداوند متعال مى نماید و اقرار دارد که بوسیله گناه خود را از حریم تقوى و فضیلت دور مى گرداند و خلاصه اعتراف بخطاى خود مى کند و وجدانا هم ناراحت است و همین خود توبه و پاک کننده آثار گناه است . ولى گاهى گناه در نظر بجا آورنده آن ناچیز مى نماید و آن را سبک مى شمرد، اصلا بفکر اینکه مرتکب جرم شده نیست ، گوئى تصور نمى کند که بواسطه گناه ، خود را از پناهگاهى دور و به پرتگاهى نزدیک مى کند، مثل اینکه دارد یک عمل عادى انجام مى دهد. این هر دو قسم گناه است ، ولى بدون شک ، گناه اولى و مجازات آن سبک تر است هر چند بظاهر از گناهان بزرگ باشد و گناه دومى و کیفر آن سنگین تر است اگر چه در ردیف گناهان کوچک بشمار آید.
شرائط دوستى
على (علیه السلام ) فرمود:
لا یکون الصدیق صدیقا حتى یحفظ اءخاه فى ثلاث : فى نکبته ، و غیبته ، و وفاته .
ترجمه روایت شریفه :
دوست ، دوست نیست مگر آنکه دوست خود را در سه موقع نگهدارى کند: 1- در گرفتارى و پریشانى باو کمک نماید 2- او را غیبت نکند. و از غیبت و بدگوئى دیگران هم جلوگیرى کند 3- بعد از مرگ او، از خدا براى او طلب آمرزش نماید، و بازماندگان او را تسلى دهد و در صورت احتیاج بآنها کمک نماید.
شرح :
انسان در هر محیطى که زندگى مى کند خواه ناخواه بواسطه احتیاجى که بطبقات مختلف مردم پیدا مى کند، با مردم تماس مى گیرد، و معاشرت مى کند. و گاهى در اثر آشنائى بیشترى ، رفت و آمد با آنها دارد. این ارتباط سبب مى شود که عده اى با او دوست شوند، باو اظهار علاقه و محبت کنند و دم از اتحاد و صمیمیت بزنند. اما کسانى که این ادعا را مى کنند واقعا همه آنها دوست نیستند. بلکه مانند بسیارى از الفاظ و عناوین ، فقط صورت ظاهرى به خود گرفته اند. زیرا دوستى ، رشته اى معنوى است که میان دو یا چند نفر ایجاد مى شود و قلوب آنها را با یکدیگر نزدیک مى کند. این رشته هنگامى محکم و ناگسستنى است که از مرحله لفظ و تظاهر گذشته و حقیقت داشته باشد و موقعى داراى حقیقت است که در موارد بخصوصى آثار آن هویدا و جلوه گر شود. اجازه بدهید در این باره نیز از بیان على (علیه السلام ) استفاده شود، تا مظاهر دوستى حقیقى آشکار گردد.
شرط پیشوائى
على (علیه السلام ) فرمود:
من نصب نفسه للناس اماما فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ، و لیکن تاءدیبه بسیرته قبل تاءدیبه بلسانه ، و معلم نفسه و مؤ دبها اءحق بالاجلال من معلم الناس و مؤ دبهم .
ترجمه روایت شریفه :
کسیکه خود را پیشواى مردم مى شمارد باید پیش از آموزش دیگران ، نخست بتعلیم خود پردارد و پیش از تربیت کردن بزبان ، بوسیله رفتار خود، بآنان ادب آموزد، و کسیکه خود را تعلیم کند و ادب آموزد، تعظیم و احترامش از کسیکه فقط تعلیم و تاءدیب مردم را بعهده گرفته (و خود عمل نمى کند) شایسته تر است .
شرح :
پند و اندرز بر سه قسم است :
1- عملى 2- زبانى 3- عملى و زبانى .
پند و اندرز عملى آنستکه انسان فقط با عمل نیک خویش و خود دارى از کارهاى زشت ، مردم را بکارهاى خوب تشویق کرده و از کارهاى ناپسند بر حذر دارد، اما بزبان خود امر بمعروف و نهى از منکر نکند.
پند واندرز زبانى آنستکه فقط بزبان خود امر بمعروف و نهى از منکر کند. اما عملش مطابق گفتارش نباشد.
پند و اندرز عملى و زبانى آنستکه هم با عمل و هم بازبان ، مردم را بسوى خیر و صلاح رهبرى کند.
بدون شک نوع سوم از نوع اول و دوم مؤ ثرتر است . و البته کسانى صلاحیت مقام مقدس پیشوائى را دارند که این نوع نصیحت کنند. زیرا مردم ، رفتار اشخاصى را سرمشق خود قرار داده و موعظه کسانى را از جان و دل مى پذیرند که خود داراى حقیقتى بوده و از آلودگیها پاک باشند.
سوء استفاده
على (علیه السلام ) فرمود:
اءقل ما یلزمکم لله اءن لا تستعینوا بنعمه على معاصیه .
ترجمه روایت شریفه :
کمترین حقى که لازم است براى خدا رعایت کنید آنستکه از نعمتهاى او براى انجام معاصى او کمک نخواهید.
شرح :
ابر و باد مه و خورشید و فلک در کارند، تا آدمى نانى بکف آرد و به غفلت نخورد، زمین و آسمان بجریان طبیعى و تکوینى خود ادامه میدهند تا به انسان نیروى حیات و زندگى بخشند. اعضا و جوارح بشر باو میگویند: اى بشر و اى برتر از همه موجودات ! ما مسخر تو و در اختیار توئیم تا چگونه با ما رفتار کنى و در چه راهى ما را بکار برى ؟.
خلاصه انسان هر جا و هر طرف که بنگرد همه بزیان بیزبانى با او دم از اطاعت و انقیاد میزنند و باو تذکر میدهند اى انسان هر چه مى بینى بخاطر تو و بنفع تو در گردش است تو مانند دیو و ددان نیستى ، تو وظیفه دیگرى دارى ، تو انسانى ! باید انسانیت داشته باشى ، تو آدمى باید وظیفه آدمیت خویش عمل کنى . حیف نیست که از آنهمه نعمتهاى بى پایان سوء استفاده نمائى و حق آنها را پایمال هوا و هوس خویش کنى ؟! ظلم نیست از آنهمه مزایا چشم پوشى نمائى و خود را اسیر شهوت گردانى ؟!
سوء ظن
على (علیه السلام ) فرمود:
لا تظنن بکلمه خرجت من اءحد سوءا و اءنت تجد لها فى الخیر محتملا.
ترجمه روایت شریفه :
بسخنى که از دهن کسى خارج شده تا احتمال خوبى در آن مى دهى گمان بد مبر.
شرح :
دین اسلام دین اخلاق و پیغمبر اسلام راهنماى اخلاق است . اصول اخلاقى مبتنى برسرشت باصفاى آدمى است که در مورد خوبیها و بدیها حساسیت کامل دارد. یکى از نادرستیها بدگمانى نسبت بمردم است که فطرت انسانى از آن بیزار میباشد و بهیچوجه آنرا نمى پسندد. از این جهت انسان اگر پاک و خوش نیت باشد و کارهایش معقولانه و درست باشند، حتى الامکان رفتار و گفتار دیگران را تخطئه نمیکند و فکر مى کند که مانند رفتار و گفتار خودش صحیح مى باشند. و اگر گاهى احتمال خطا در سخن کسى بدهد باز اعتنا باحتمال خود نمى کند و طورى آن سخن را توجیه و تفسیر مى نماید که بد و زننده نباشد. اما در صورتیکه بهیچ وجه احتمال خوبى درباره . گفتارى ندهد و صد در صد بداند که گوینده دروغ گفته و یا هدفى ناپاک دارد بناچار آن سخن را زشت و نادرست مى شمارد.
شادى دل
على (علیه السلام ) فرمود:
ان هذه القلوب تمل کما تمل الاءبدان ، فابتغوا لها طرائف الحکیم .
ترجمه روایت شریفه :
این دلها خسته میشوند همچنانکه بدنها خسته میگردند. پس براى رفع خستگى دلها، نکات نغز و تازه بجوئید.
شرح :
انسان در این جهان گاهى دلتنگ و باصطلاح گرفته است . البته براى رفع دلتنگى و بنشاط آمدن ، عواملى وجود دارد که هر کس مطابق ذوق و سلیقه خاص خود از آنها استفاده مى کند. ولى بطور کلى باید گفت که یکدسته از این عوامل ، مادى هستند از قبیل تماشاى گلهاى رنگارنگ ، چمن هاى سر سبز و خرم ، آبهاى جارى ، کوههاى برافراشته ، هواى آزاد دشت و بیابان ، اندام موزون و زیبا و بالاخره مناظر شگفت انگیز طبیعى ، که آدمى را لذت مى بخشد و از پرتو لذت بدن ، دل نیز نشاط مییابد.
دسته دیگر عوامل معنوى هستند که مستقیما روى قلب آدمى اثر گذارده و آن را شاداب مینماید و آنها عبارتند از سخنان حکمت آمیز و نکات و اشارات جذاب . اینها هستند که دل را منقلب کرده و بآدمى روح تازه اى مى دهند. چه بسیار اشخاصى که براى پیش گیرى از ناراحتى هاى روحى و یا هنگام بروز آنها باین عوامل پناه برده و آلام درونى خویش را بآنها تسکین مى دهند.
شاهد و قاضى
على (علیه السلام ) فرمود:
اتقوا معاصى الله فى الخلوات ، فان الشاهد هو الحاکم .
ترجمه روایت شریفه :
از معاصى خدا در پنهانیها پرهیز کنید زیرا همان خدائیکه شاهد است در روز رستاخیز حکم خواهد بود.
شرح :
ارتکاب گناه بضرر خود شخص گناهکار تمام مى شود و بخدا زیانى نمى رساند، گناه اگر در خلوت انجام گیرد مسئولیت آن از لحاظ رعایت اجتماع کمتر ولى از نظر جسارت بمقام قدس ربوبى تفاوتى با گناه آشکارا ندارد زیرا خدا همه چیز را مى داند و بهمه چیز و همه کس احاطه دارد. کارى نیست که از نظر او رد شود و کسى نیست که بتواند از قلمرو حکومت او بیرون رود. بنابراین دور از عقل است که آدمى در محیطى خارج از انظار مردم نافرمانى خدا کند بخیال اینکه خدا از او اطلاعى ندارد و از کرده او بیخبر است . خداوند قهار آن شاهدى است که خود همه چیز را مى نگرد و بدون تردید و ابهام بمقتضاى مشاهده و علم خود درباره ما قضاوت مى کند و این خود ما هستیم که باید در هر آن بخدا توجه داشته باشیم و او را در خلوت و جلوت ناظر اعمال خودمان بدانیم .
على (علیه السلام ) فرمود:
لسان العاقل وراء قلبه ، و قلب الاءحمق وراء لسانه .
ترجمه روایت شریفه :
زبان خردمند، پشت دل (عقل ) او و دل احمق ، پشت زبان او است .
شرح :
آدمى که از نعمت بزرگ عقل و پرتو بیمانند آن برخوردار است در همه کارهاى خویش از این نعمت استمداد مى کند و راهى را که عقل باو نشان داده انتخاب مى نماید هنگامى که مى خواهد سخن بگوید بعقل خود مراجعه و از آن کسب تکلیف مى کند. عقل هم شروع ببررسى کرده و اثر آن سخن را در آغاز و فرجام کار ملاحظه مى نماید اگر صلاح بود دستور گفتار آن را مى دهد وگرنه آدمى را از بیان آن سخن بر حذر مى دارد. اما آدم احمق که در هیچ کارى از کارهایش باین فرمانده خوش نظر اعتنا نکرده و حاضر نیست با آن مشورت نماید، هنگام تکلم پیش از آنکه عکس العمل سخنان خویش را در نظر بگیرد حرف مى زند و بعد مى فهمد که با کمال بى باکى ، خود را در مهلکه سخنان نسجیده خویش افکنده است .
سخاوت
على (علیه السلام ) فرمود:
اءلخساء ما کان ابتداء، فاءما ما کان عن مساءله فحیاء و تذمم .
ترجمه روایت شریفه :
سخاوت آن بخششى است که پیش از درخواست صورت گیرد و اما آن بخششى که بعد از تقاضا و درخواست انجام پذیرد براى شرم از متقاضى و فرار از ملامت و سرزنش است (و سخاوت نیست ).
شرح :
علماء اخلاق و پیشوایان مذهبى ما براى هر یک از صفات پسندیده و ناپسند نام بخصوصى ذکر و مورد ویژه اى تعیین نموده اند و باندازه اى در این باره موشکافى و دقت کرده اند که با اندک تغییرى نام آن صفت عوض شده و نام دیگرى بخود میگیرد.
ما همه اسم سخاوت را شنیده ، و میدانیم که یکى از صفات پسندیده و معنى آن بذل و بخشش است . اشخاص با سخاوت که بمنظور محبت و دستگیرى از هم نوع خود مساعدت میکنند عزیز و محترم بوده و نیکوکار محسوب میشوند. وجود این اشخاص براى جامعه مفید و در پرتو کمک آنها پیشرفتهاى مادى و معنوى بعمل میآید.
اما کمکها در چه موقع و با چه شرایطى سخاوت نام دارند باید این را از بیان رساى على (علیه السلام ) فهمید.
سخن گفتن
على (علیه السلام ) فرمود:
تکلموا تعرفوا، فان المرء مخبوء تحت لسانه .
ترجمه روایت شریفه :
سخن گوئید تا شناخته شوید، همانا مرد در زیر زبان خویش پنهان است .
شرح :
یکى از نعمتهاى بزرگ پروردگار و مزایاى قابل اهمیت انسانى قوه نطق و بیانى است که بآدمى مرحمت شده است . خداوند کریم این نیرو را بآدم عطا فرموده تا بتواند آنچه در دل دارد بزبان آورده و مقاصد خود را به دیگران بفهماند. انسان مادامى که سخن نگفته ارزش و اثر وجود او معلوم نمیشود ولى وقتى که لب بسخن گشود افکار، روحیه ، حدود معلومات و عقائد او آشکار شده و میزان احترام و شخصیت وى نیز مشخص میگردد. چه بسیار مردان با فضیلتى که مهر خاموشى بر لب زده و از این جهت قدرشان مجهول مانده و از آنها استفاده اى نمیشود و چه بسیار کسانى که بواسطه شکست سکوت ، جامعه و یا جامعه هائى را به خوشبختى سوق داده و خود را براى همیشه سرافراز و زنده و خوشنام نگه داشته اند.
سعادتمند
على (علیه السلام ) فرمود:
طوبى لمن ذل فى نفسه ، و طاب کسبه ، و صلحت سریرته ، و حسنت خلیقته ، و اءنفق الفضل من ماله و اءمسک الفضل من لسانه ، و عزل عن الناس شره ، و وسعته السنه ، و لم ینسب الى بدعه .
ترجمه روایت شریفه :
خوشال بحال کسیکه : فروتن باشد، در آمد او از راه حلال ، نیتش صاف و خلق و خویش نیکو باشد، زیادى مال خود را در راه خدا ببخشد و زبان خویش را از پرگوئى نگاه دارد، بدى خود را از مردم دور کند، مشغول عمل به روش پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) باشد، و از اهل بدعت نباشد.
شرح :
اشخاص بزرگ گفتارشان نیز بزرگ و با اهمیت است . زیرا بدون تاءمل و اندیشه سخنى نمیگویند، و بر خلاف عقل و منطق چیزى ادعا نمیکنند. اگر از کسى تمجید کنند، واقعا آن کس سزاوار تمجید است و اگر از شخصى تنقید نمایند آنهم شایسته انتقاد و نکوهش است خلاصه ما باید بمدح و مذمت اشخاص پاک اطمینان داشته باشیم و گفته آنها را حمل بر غرض ورزى و خلاف گوئى نکنیم . على (علیه السلام ) که جز حقیقت چیزى نمیگوید، در اینجا از سعادت و خوشبختى کسى با شما صحبت میکند که چند صفت داشته باشد:
1 – از راه و روش صحیح و متناسب منحرف نشود.
2 – امور زندگى خویش را از طریق مشروع اداره کند.
3 – معتقدات مذهبى او کامل باشد.
4 – حس تعاون ، مساعدت و نوع دوستى در او موجود باشد.
5 – از مردم آزارى پرهیز کند.
کتاب الهام از گفتار على علیه السلام / سید محمد تقى حکیم
منبع : غدیر