مشورت در سیره حضرت محمد (صلی الله علیه و اله)

مشورت در سیره حضرت محمد (صلی الله علیه و اله)

نویسنده:محمدجواد حیدرى خراسانى

واژه سیره در لغت و اصطلاح

واژه سیره در لغت از کلمه سیر به معناى رفتن و جریان داشتن‏است. سیره در اصطلاح منطق عملى و اصول عملى است که همچون‏ قوانین ریاضى قابل تغییر نیست و راهنماى زندگى انسان است. راغب اصفهانى مى‏نویسد: سیر یعنى حرکت در روى زمین ، در زمین ‏راه رفتن و گذشتن و عبور کردن. «سیره‏» یعنى حالت و روشى که‏انسان دارد، نوع خاص حرکت انسان نوع رفتار و کردار و عملکردانسان را «سیره‏» گویند. مورخانى که در باره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و روش زندگى او کتاب‏ نوشته‏اند، تاریخ خود را «سیره‏النبى‏» نامیده‏اند. سیره ‏شناسى‏ به معناى سبک ‏شناسى و رفتارشناسى است.

واژه مشورت و شورا در لغت و اصطلاح

مشورت و شورا در لغت از« شارالعسل‏» گرفته شده و به معناى بیرون آوردن عسل از کندو به دست آوردن عسل ناب است. این لغت در اصطلاح به معناى به دست‏آوردن راه درست و متقن از طریق نظر خواهى از عقلا و خردمندان ‏است. وجه تسمیه مشورت و مشاوره این است که به بهترین اندیشه و محکمترین راى از طریق نظر خواهى و گفتگو با دیگران همچون عسل‏ناب استخراج شده از کندو به دست مى‏آید و هدایت و صلاح و خیرها و خوبیها در پرتو آن تحصیل و موجب پیروزى مى‏گردد. این پرسشهااهمیت و ضرورت بحث مشاوره و شورا را تبیین مى‏کند. شکى نیست که‏ عمل به شورا ، از اصول مسلم سیره عملى پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و اولیاى ‏الهى به شمار مى‏آید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینان آن حضرت با آنکه معصوم بودند و حتى‏با قطع نظر از وحى و مقام والاى الهى از نظر فکر و بینش و منش ‏از مشورت بى نیاز بودند، با مشورت کردن دو نکته را تعقیب ‏مى‏کردند:
1- اهمیت مشورت و شورا را به مسلمانان یاد آورى کنند و این‏ روحیه را در عرصه‏هاى مختلف جامعه اسلامى، ایجاد و تقویت‏ نمایند.
2- ضمن آموزش عملى به مسلمانان بیاموزند که چگونه به این سیره‏ عمل کنند و از ثمرات درخشان آن برخور دار شوند; پس از آن‏حضرت ، این سنت الهى را به نیکى استمرار بخشند و زندگى را براساس مشورت بنیاد نهند.
3- نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سیره معصومان(ع) یکى ازمسائل اساسى در سیره و منطق عملى پیشوایان معصوم(ع) مساله‏مشورت و مشاوره است. در سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام) مى‏خوانیم که با اصحاب خود بسیار مشورت مى‏کردند، به طورى که از برخى از اصحاب رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و عایشه چنین نقل شده است: هیچ کس‏ را ندیدیم که با اصحاب خود بیشتر از رسول خدا با اصحابش مشورت‏کند. در اینجا این پرسشها به ذهن مى‏رسد: چرا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) واهل بیت(ع) آنقدر مشورت مى‏کردند؟ آیا آنان به مشورت نیازداشنتد؟ مگر اندیشه و قواى ذهنى آنان چنان کامل و نیرومند نبود که حتى با قطع نظر از وحى و مقام خلیفه‏اللهى، باز از مشورت بى نیاز بودند؟
آنان چه ضرورتى در این اصل احساس مى‏کردند؟ آیا آنچه براى آنان اهمیت داشت، پرورش روحیه مشورت در عرصه‏هاى‏ مختلف فرهنگى، اجتماعى، سیاسى، نظامى و… بود یادستاوردهاى آن؟ آنان با چه کسانى مشورت مى‏کردند و چه کسانى با ایشان به‏رایزنى مى‏پرداختند؟ آنان در نهایت چگونه تصمیم مى‏گرفتند؟ شورا مایه انس و صفا و الفت اجتماعى ، پیوند مردم، ارزش یافتن‏ آنان ، استفاده از دیدگاهها و مواضع فکرى و علوم و آگاهى‏دیگران، پرهیز از استبداد راى و پى‏آمدهاى وخیم خود رایى ، مشخص شدن قدر و جایگاه انسانها در امور اجتماعى و عرصه‏هاى ‏فکرى و فرهنگى مى‏گردد. اهل حدیث و مفسران و مورخان، در بیان سر مشورت آن حضرت مطالب ‏مبسوطى را آورده‏اند که نشان مى‏دهد یکى از اهداف آن حضرت وجانشینان او در مشورت کردن با امت پرورش این روحیه در مردم و ارزش یافتن آنان نزد یکدیگر بوده است. ابو جعفر محمد بن جریر طبرى، ضمن مباحث مبسوطى در این زمینه ، مى‏نویسد: « لیتبعه المومنون بعده… و یستنوا بسنته فى ذلک.» امام فخر رازى از حسن و سفیان بن عیینه چنین آورده است: «لیقتدى به غیره فى المشاوره و یصیرسنه فى امته.» آلوسى ‏بغدادى مى‏نویسد: « ان تکون سنه بعده لامته.» گروهى از مفسران‏ شیعه هدف حضرت را اقتداى امت ‏به این سنت نیک دانسته ، چنین ‏تعبیر کرده‏اند: «لتقتدى به امته فى المشاوره‏» ابو الفتوح رازى مى‏گوید: « خواست تا مردمان به او اقتدا کنند از پس او .» شریف لاهیجى ‏نیز در تفسیرش مى‏نویسد: آنکه این سنت‏ حسنه مشورت در امت آن‏ حضرت باقى بماند و بدون مشورت کارى نکنند.» دوران حکومت ‏اسلامى نبى اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و زندگى آن حضرت بخوبى نشان داد که یکى از عوامل موفقیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در پیشبرد هدفهاى اسلامى ، همین‏مساله مشورت بوده است. آن حضرت نشان داد که با مشورت و رعایت ‏اصول و مبانى مدیریت مى‏توان جامعه را در موقعیت‏هاى بحرانى به‏ سلامت اداره کرد و خود رایى و خود سرى را ، که از بزرگترین‏آفتهاى فرهنگى و اجتماعى است، از ساحت اجتماع دور ساخت. آن‏حضرت به همگان آموخت که همه انسانها، حتى آنها که از فکر قوى ‏بر خوردارند و صاحب بهترین افکار و اندیشه‏اند ، به مشورت ‏نیازمندند و اگر خود را از مشاوره با دیگران بى نیاز بینند،خوى استبداد و استکبار مى‏یابند. اما اگر با مردم مشاوره ورایزنى داشته باشند و شخصیت، دیدگاههاى آنان را نادیده نگیرندو از استعدادهاى آنان بهره برند، نه تنها از خطر فرو رفتن در استبداد دور مى‏گردند; بلکه به آرا و اندیشه‏هاى محکم و متقن‏دست مى‏یابند. تجارب تایخى نشان داده است که بهترین افراد و محکمترین نظامها در صورت فرو رفتن در استبداد به هلاکت مى‏رسند،جنبه مردمى خود را از دست مى‏دهند و در مسیر انحطاط مى‏افتند.
امیرمومنان (علیه السلام) مى‏فرماید: « من استبد برایه هلک.» هرکس استبداد راى ورزد، هلاک مى‏شود. « لا ظهیر اوثق من المشاوره.» هیچ پشتیبانى مطمئن‏تر از مشورت‏نیست. در مکتب اسلام مشورت کردن عین هدایت است; گرد آوردن‏خوبیها و خیرها در پرتو این سنت‏حسنه به دست مى‏آید و هرکه باخردمندان مشورت کند، از انوار خردهاى آنان فروغ مى‏گیرد; «من‏المشاور ذوى العقول استضاء بانوار العقول.» یکى از راههاى‏اساسى مشارکت در عقل و علم و دانش صاحبان اندیشه و فرهنگ وخرد، مشورت کردن است. «و من شاور الرجال یشارکها فى‏عقولها.» به همین جهت‏باید گفت: آیه «وشاورهم فى الامر» به منظور لطف به امت و کرامت‏به آنهاو فروغ بخشیدن به عقول آنان وارد شده است.
4- اسرار و اهداف مشورت از دیدگاه مولوى
مولوى در این باره مى‏گوید: امر شاورهم پیامبر را رسید گرچه رایى نیست رایش را ندید در ترازو جور ضیق زرشدست نى از آنک جو چو زر گوهر شدست روح، قالب را کنون همره شدست مدتى سگ حارس درگه شدست مشورت کن با گروه صالحان بر پیمبر امر شاورهم بدان امر هم شورى براى این بود کز تشاور سهو و کژ کمتر رود این خردها چون مصابیح انور است بیست مصباح از یکى روشن‏تر ستبنا بر این، سرکلام حضرت امیرمومنان (ع) روشن مى‏گردد که‏مى‏فرماید: براى در امان ماندن از لغزشها و پشیمانیها باصاحبان خرد مشورت کن. «شاور ذوى العقول تامن الزلل والنوم‏»
5- اهمیت و ضرورت مشورت در قرآن و حدیث
اخلاق رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن‏بود و عمل او مشورت. مساله شورى در قرآن در کنار نماز وانفاق، به عنوان یکى از ویژگیهاى اساسى انسان رشد یافته، مطرح‏شده است: «… والذین استجابوا لربهم و اقاموا الصلاه و امرهم‏شورى بینهم و مما رزقناهم ینفقون والذین اذا اصابهم البغى هم‏ینتصرون.» و آنچه نزد خداست‏بهتر و پایدارتر است‏براى کسانى‏که ایمان آوردند… و دعوت پروردگارشان را اجابت کردند و نمازرا به پا داشتند و کارشان میانشان به مشورت است و از آنچه به‏آنان روزى دادیم انفاق مى‏کنند و کسانى که چون تجاوز مسلحانه‏اى‏به آنان شود یکدیگر را در انتفام کشیدن یارى مى‏دهند.
علامه طباطبایى در باره این آیه مى‏گوید: در جمله «و امر هم شورى بینهم‏» به ویژگى مهم و بنیادى ‏مومنان اهل رشد و عمل اشاره شده، بدین صورت که آنان در به دست‏آوردن اندیشه صحیح و دیدگاه جامع و متقن به صاحبان عقل واندیشه و خرد مراجعه مى‏کنند و ضمن جمع آورى کلیه دیدگاهها بهترین آنها را گزینش و تبعیت مى‏کنند و در واقع این آیه به‏نظر من با آیه « والذین یستمعون القول فیتبعون احسنه‏» نزدیک‏است: و راه رسیدن به بهترین راههاى موجود در هر عرصه‏اى براى‏دستیابى به واقعیت مشورت است; چرا که «و ماتشاور قوم الاوفقوا الاحسن ما فى ضمیرهم‏» هیچ قومى در کارهایشان با یکدیگرمشورت نکردند مگر آنکه به بهترین راههاى موجود دست‏یافتند. ازدیدگاه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) ، جامعه‏اى که فافد سنت مشورت است ورهبران مستبد و خود سر و توانگران تنگ نظر دارد، حق حیات‏ندارد. چرا که فقدان سنت مشورت در جامعه شخصیت افراد را مى‏کشدو رشد فرهنگ و اندیشه‏ها را متوقف مى‏سازد. این حقیقت در حدیث‏نبوى چنین آمده است:
«اذا کان امراکم خیارکم و اغنیاءکم سمحاءکم و امرکم شورى‏بینکم فظهر الارض خیرلکم من بطنها و اذا کان امراءکم شرارکم واغنیاءکم بخلا کم ولم یکن امر کم شورى بینکم فبطن الارض خیرلکم‏من ظهرها.» هرگاه زمامداران شما نیکان و توانگران شماسخاوتمندانتان باشد و کارهایتان به مشورت انجام شود، در این‏موقع روى زمین از زیر زمین براى شما بهتر است (و شایسته حیات‏و بقا هستید); ولى اگر زمامدارانتان بدان و توانگرانتان بخیلان‏باشند و کارها با مشورت برگزار نشود، در این صورت زیر زمین ازروى آن براى شما بهتر است. مشورت ادراک و هشیارى دهد عقلها مر عقل را یارى دهد مشورت در کارها واجب شود تا پشیمانى در آخر کم شود نبى اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در امور مختلف مشورت مى‏کرد و سپس تصمیم مى‏گرفت وعمل مى‏کرد. چنانچه امام رضا(علیه السلام) فرمود: « ان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) کان‏یستشیر اصحابه ثم یعزم على ما یرید.» البته مشورت نبى‏اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در امور مربوط به خدا و رسولش که حکم صریح داشت و به‏عنوان نص ارائه مى‏شد، صورت نمى‏گرفت ، بلکه مشورتها در امورمربوط به امت تحقق مى‏یافت. ضمیر «هم‏» در آیه «و امر هم‏شورى بینهم‏» به این نکته اشاره دارد; زیرا اجتهاد در مقابل‏نص جایز نیست. و آیات متعددى از قرآن آن را باطل مى‏داند. «فلاو ربک لایومنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فى‏انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما.» نه به خدایت‏سوگند،ایمان نمى‏آورند تا تو را در اختلافهاى خویش حاکم کنند; سپس دردلهاى خود از آنچه حکم کرده‏اى، ملالى نیابند و کاملا تسلیم‏گردند.

6 نمونه‏هایى از مشاوره نبى اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)

در اینجا نمونه‏هایى از مشاوره‏هاى نبى اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینانش را نقل مى‏کنیم:
الف مشاوره در امور فرهنگى و مسائل نظامى
1- از نمونه‏هاى برجسته سیره مشاوره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جنگ بدر است که‏در باره اصل جنگ، تعیین مکان نبرد و اسیران جنگ با یاران خود مشورت کرد و فرمود: «اشیروا على ایها الناس.» اى مردم آراءخود را برایم بگوئید. جنگ بدر در سال دوم هجرى روى داد. به پیامبر گزارش رسید که‏کاروانى از قریش اموال فراوان به طرف شام مى‏برد. حضرت به منظور مقابله به مثل از مدینه خارج شد، به تعقیب‏کاروان پرداخت و به آن دست نیافت. کاروان قریش به شام رفت، پس‏از مدتى گزارش دادند که کاروان قریش در حال باز گشت است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با313 تن در ماه مبارک سال دوم براى مصادره اموال‏قریش ، در مقابل اموال مصادره شده مسلمانان ; از مدینه خارج‏شد ، نیروى کمکى مکه با تجهیزات کامل براى کمک با کاروان قریش‏حرکت کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اصحاب خود را گرد آورد و در مورد اینکه ‏آیا دشمن را تعقیب کنند یا با گروه نظامى قریش رو به رو شوند و یا به مدینه باز گردند، با آنان مشورت کرد: « فاستشار الناس ‏و اخبرهم عن قریش.» در این جریان نخست ابوبکر بر خاست و نظرخویش را مبنى بر جنگ با دشمن اعلام کرد. سپس عمر نظرى مشابه‏نظر او داد. آنگاه مقداد برخاست و گفت: « اى رسول خدا ، آنچه ‏خداوند برایت مقرر فرموده عمل کن ; ما با تو هستیم. به خدا سوگند ، ما آنچه را که بنى اسرائیل به موسى گفتند به تونمى‏گوئیم که «فاذهب انت و ربک فقاتلا انا ههنا قاعدون‏»; توبا پروردگارت بروید و خودتان جنگ کنید که ما اینجا نشسته و منتظریم. ما مى‏گوییم: تو و پروردگارت بروید و بجنگید و ما هم‏به امر شما جنگ مى‏کنیم.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مقداد را ستود، در حقش دعا کرد و باز فرمود: «اشیروا على ایهاالناس.» و مقصود حضرت، انصار بودند زیرا ازطرف آنان، اکثریت‏بودند و از طرفى در عقبه با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پیمان‏دفاعى بسته بودند. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مى‏خواست نظر آنان را در این خصوص‏بداند. سعد ابن معاذ برخاست نظر خویش را مبنى بر حرکت رسول‏خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و اطاعت مطلق از وى است و جنگ با دشمن اعلام کرد. سخنان سعد، انبساطى در رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ایجاد کرد و او را خشنودساخت. پس فرمود: «به راه افتید و بشارت باد شما را که خداوند(پیروزى بر) یکى از این دو گروه را به من وعده داده است. (یا تصاحب کاروان و یا پیروزى بر قریش) سوگند به خدا، گویا هم‏اکنون جاى کشته شدنشان را پیش روى خود مى‏بینم.» رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با به کارگیرى این جلسه مشورتى از منزل «ذفران‏» حرکت کرد;از گردنه‏اى که موسوم به «اصافر» بود، گذشت; به سوى قریه‏اى‏که در پایین گردنه قرار داشت ، سرا زیر شد ; نزدیک بدر فرود آمدو به کسب اطلاعات پرداخت. در دشت‏بدر آبهاى مختلفى بوسیله‏ چاههایى که در آن حفر شده بود، وجود داشت و به همین جهت محل‏توقف کاروانهابود، مسلمانها زودتر از قریش کنار چاهها فرود آمده بودند ، واقدى مى‏گوید: پس از فرود آمدن در کنار اولین چاه، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از اصحاب خود مشورتى خواست و فرمود: « اشیروا على فى المنزل‏» نظر مشورتى‏شما در باره این مکان چیست؟ حباب بن منذر بر خاست و نظر خویش ‏را مبنى بر عدم مناسبت این مکان براى نبرد با دشمن اعلام کرد وگفت: «اکنون که فرمان خاص در مورد این مکان نرسیده و صرفاتدبیر جنگى است، دستور دهید تا آخرین چاه، که به دشمن نزدیک‏است، پیشروى کنیم و در آنجا اردو بزنیم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «راى صواب همان است که گفتى. در این داستان به مشاوره اصحاب‏نیز با نبى‏اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره شده است. بدین ترتیب، با استفاده ازیکى از اصول و مبانى مدیریت و رهبرى حکیمانه و عمل به اصل‏اساس مشورت و بهره‏گیرى از روشهاى نظامى بجا و روح ایمان ، مسلمانان با وجود نیروى کم در مقابل نیروى بسیار دشمن به‏پیروزى چشمگیرى دست‏یافتند و اسیران بسیار گرفتند. پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در باره اسیران و امور دیگر مربوط به جنگ نیزبارها با اصحاب خود مشورت فرمود. مشاوره شیوه عملى رسول‏خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگهاى مختلف بود که به نمونه‏هاى دیگرى اشاره‏مى‏کنیم.
2- در نبرد احزاب یا خندق نیز همین شیوه به کار رفت. و حضرت‏رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب خود، جلسه مشورتى تشکیل داد.
3- در پیکار بنى قریظه، در مورد کیفیت و کمیت جنگ با یهودیان‏مدینه، مشورت کرد.
4- در پیکار نبى نضیر، در بر خورد با یهودیان مدینه، نیز چنین‏کرد.
5- در روز حدیبیه نیز در موضوعهاى مختلفى به مشورت پرداخت.
6- در فتح مکه، هنگامى که آمدن ابوسفیان به حضرت گزارش شد،مشورت کرد.
7- در غزوه طائف، پس از محاصره آنها، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب خود مشاوره کرد و سپس تصمیم گرفت.
8- در غزوه تبوک، در امور مختلف، با اصحاب خود به مشورت‏پرداخت; «اشیروا على‏» فرمود و نظرهاى صائب و آراى صحیح ونوین اصحاب را مورد ستایش قرار داد.
9- در جنگ احد در باره اینکه سپاه اسلام در مدینه مستقر شود یابیرون رود; با اصحاب مشورت کرد و با اینکه خود موافق نبود نظراصحاب را پذیرفت.
این نمونه‏ها و دهها نمونه دیگر، حاکى از مشاوره نبى اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در امور جنگ بود.
ب- مشاوره در امور غیر نظامى و مسایل غیر جنگى
مورخان دههانمونه دیگر از مشورتهاى نبى اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در امور غیرنظامى و مصالح‏غیر جنگى در عرصه‏هاى مختلف فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، اجتماعى وامور فردى و خانوادگى و غیره نقل کرده‏اند. این موارد بیانگرآن است که شورا و مشورت به عنوان یک امر اساسى در مسائل‏مدیریت و حکومت و فرماندهى منحصر نیست; بلکه در همه شئون‏مربوط به امت راه دارد و ثمرات درخشانى در پى خواهد داشت. برخى از این موارد عبارت است از:
1- پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در باره کسانى که به عایشه تهمت زدند، با اصحاب‏خود مشورت کرد و نظر آنها را خواست. مورخانى چون ابن اسحاق،واقدى، بخارى، مسلم، احمد بن حنبل، ترمذى، بیهقى و دیگران این‏جریان را به طور مبسوط آورده‏اند و ضمن اشاره به امور جلسات‏مشورتى نبى اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب، تاکید کرده‏اند که نبى اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در این حادثه با حضرت على بن ابیطالب (علیه السلام) و اسامه بن زید به‏طور ویژه مشورت کرد. مفسران اهل سنت نیز در ذیل آیات 11 تا16سوره نور که مربوط به «افک‏» (تهمت عظیم) است، مطالب مبسوطى‏در باره تهمت‏به عایشه آورده‏اند و به مواردى از مشورت نبى‏اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب و مشورت اصحاب با حضرت اشاره کرده‏اند که جاى‏نقد و بررسى دارد و مفسران شیعى به نقادى مطالب مفسران اهل‏سنت پرداخته‏اند.
2- پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد اعزام افراد براى تبلیغ و اداره امور یک‏منطقه و اعطاى مسئوولیت‏به افراد به منظور فرماندارى واستاندارى و مدیریت و حکومت‏بخشى از مناطق تحت اداره خویش بااصحاب مشورت مى‏کرد. اصحاب آن حضرت نیز، با پیروى از این سنت نیکو، نه تنها بارسول‏اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در امور مختلف به مشورت مى‏پرداختند; بلکه باهمدیگر نیز مشورت مى‏کردند. پژوهشى در باره روش‏شناسى مشاوره‏نبى‏اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب و بالعکس و همین طور مشاروه‏هاى مسلمانان‏در صدر اسلام نیازمند مقاله مستقل و جامعى است.
آنچه گذشت، بخوبى نشان مى‏دهد که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) با وجود آنکه‏معصوم بود و از نظر فکر و تدبیر و تصمیم‏گیرى به مشورت نیاز نداشت ، براى احیاى این سنت و آموزش و پرورش امت ، پیوسته با اصحاب خویش مشورت مى‏کرد.
منبع:مجله کوثر شماره 24

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید