طلیعه سخن
هرکس بار زندگی را به دوش میکشد، مقدار زیادی از وقت خود را صرف درآمد و معاش خود و کسان خود میکند. کسی که در اندیشه معاش است، باید به این پرسشها پاسخ دهد که اگر خداوند خالق انسان است و روزی او را تضمین نموده است، پس تلاش ما برای چیست؟ و اگر کار کردن ما نقشی در روزی ما ندارد و ما فقط مسئول دریافت آن هستیم پس این همه کار و تلاش انبیاء و اولیا و ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ برای چه بوده است؟ و آیا امور معنوی، از قبیل توبه و استغفار، صدقه، دعا و … چه تأثیری در جلب روزی دارند؟ در اینجا سه دیدگاه مطرح میشود:
تفریط
منطق عدهای از دینداران آن است که رازق، تنها خداوند است و بس. او خالق است و ما مخلوق، او رازق است و ما مرزوق. روزی ما را او خود تضمین نموده و خداوند از وعده خود هرگز تخلّف نخواهد کرد.
در این دیدگاه، برای کار و تلاش انسان امتیاز لازم در نظر گرفته نشده است. گویی که تلاش انسان برای امرار معاش، دخالت در کار خداست و نوعی بی اعتنایی و حتی انکار تقدیر الهی است. از این نظر میتوان این دیدگاه را دیدگاهی تفریطی دانست.
افراط
عدهای هم که خواستهاند ارزش لازم نسبت به تلاش انسان در نظر گرفته شود، میگویند: خداوند گرچه رازق است، اما کار انسان را به انسان واگذار کرده و خود او را مسؤول بدست آوردن روزیاش دانسته است. پس باید عقل حسابگر داشت و از زور بازو کمک گرفت.
این طرز تفکر گرچه نقطه ضعف تفکر قبلی را ندارد و به کار و تلاش انسان ارزش میدهد، اما خالی از اشکال نیست و نقطه ضعف آن اصل قرار دادن کار انسان و بیتوجهی به عوامل معنوی است. از این نظر میتوان آن را دیدگاه «افراطی» نامید.
اعتدال
راه اعتدال، راه سوم است که با مراجعه به آیات و روایات و عملکرد معصومین ـ علیهم السّلام ـ در این زمینه مشخص میشود. این نوشتار در پی آن است که راه سوم را یافته و حد و مرز آن را مشخص کند.
ما در این مقاله ابتدا از مسأله ضمانت روزی انسانها بحث خواهیم کرد، اینکه آیا در ورای اراده انسان، دستی وجود دارد که پشتوانه همّت او باشد و زحمات او را به نتیجه برساند؟ یا خیر؟ سپس از اهمیت کار و تلاش و نحوه عملکرد پیشوایان دین سخن خواهیم گفت؛ اینکه آیا عواملی مانند دعا، توکّل و عبادت، میتواند جایگزین تلاش و کوششهای انسان شود یا خیر؟ آیا میتوان با اطمینان از روزیرسانی خداوند و صدق گفتار او، از رنج معاش معاف شد و دل به وعده «یَرزُقُه مِن حَیثُ لا یَحتَسِب» سپرد؟
معنای رزق
به تمام نیازمندیهایی که برای ادامه حیات موجودات ضروری است رزق گفته میشود. از آنجا که خداوند خالق همه موجودات است و ادامه حیات هر موجودی، در واقع خلق مداوم و لحظه به لحظه او است، روزیرسان موجودات نیز خداوند سبحان است:
«و ما مِن دابّهٍ فی الارْضِ إلاّ علی اللهِ رِزقُها وَ یَعلَمُ مُستَقَرَّها وَ مُستَودَعَها کٌلٌّ فی کِتابٍ مُبِینٍ»[1].
هیچ جنبدهای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را میداند. همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است.»
«إنّ اللهَ هو الرّزاقٌ ذو القُوَّهِ المَتین»[2] «خداوند روزیدهنده و صاحب قوّت و قدرت است.»[3]
حتی در آیهای از قرآن، بدیهی بودن روزیرسانی از طرف خداوند همچون سخن گفتن انسان بدیهی دانسته شده است:
«و فی السّماء رِزقُکُم و ما توعَدون ، فَوَ رَبِّ السّماءِ و الارضِ إنّه لَحَقُّ مثلَ ما َانَّکم تَنطِقون»[4] و روزی شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده میشود ، سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این مطلب حق است همانگونه که شما سخن میگویید!.
عوامل جلب رزق و روزی
اولین عاملی که تأثیر آن در جلب روزی پیداست کار و تلاش و استفاده از زور بازو است.
اما مهم این است که بدانیم میزان تأثیرگذاری تلاش انسان در جلب روزی، چقدر است؟
واقعیت آن است که «انسان»، همه کاره جهان خلقت نیست و همه چیز به هوش و تلاش او بستگی ندارد. و از میان عوامل و اسباب بیشماری که در نظام اسباب و مسببی جهان در کاراند، «هوش و تلاش» انسان جزیی از آن به شمار میرود.
در فرهنگ قرآن، قارون، نماینده انسان متکبری است که مال و ثروت خود را، حاصل فکر و تلاش خود میداند و از کارگردان هستی غفلت میورزد:
«… قالَ إنّما او تینُهُ عَلی عِلمٍ عندی، أوَلَم یَعلَم أن اللهَ قَد أهلَکَ مِن قَبلِهِ مِن القُرونِ مَن هُوَ أشَدُّ مِنه قُوَّهً و أکثَرُ جَمعاً و لا یُسئَلُ عَن ذُنوبِهِم المجُرِمون»[5] (قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آوردهام». آیا او نمیدانست که خداوند اقوام پیش از او را که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند هلاک کرد؟ (و هنگامی که عذاب الهی فرا رسد) مجرمان از گناهانشان سؤال نمیشوند.
حاصل آنکه، جلب رزق و روزی، به عامل و شرایط زیادی وابسته است که فکر و اراده انسان جزئی از آنها است، به گفته شهریار:
اگر روزی به قدر عقل بودی تمام عاقلان بودند قارون
و لیکن رزق در میزانِ عدل است نه عاقل در شمار آرد نه مجنون
روایات نیز به همین نکته متذکر شدهاند که هوش سرشار و قوت بازو «تمام علتِ» جلب روزی نیست:
«قال الصادق ـ علیه السّلام ـ : اِنَّ اللهَ تَعالی وَسَّع اَرزاقَ الحُمقی لِیَعتَبِرَ العُقَلاءُ وَ یَعلَموا اَنَّ الدُّنیا لَیسَ یَنالُ ما فیها بِعَمَلٍ وَ لا حیلهٍ»[6] خداوند روزی احمقها را وسعت بخشید تا عاقلان عبرت گیرند و بدانند که دست یافتن به دنیا، تنها با کار و تدبیر میسر نیست.
ارتباط ضمانت روزی با تلاش انسان
که تقدیر الهی بر دخالت کار و تلاش انسان در جلب روزی، تضمین روزی او بصورت مطلق و غیر مشروط نیست. بلکه به شرط تدبیر و تلاش است:
«قال علی ـ علیه السّلام ـ : اطلُبوا الرِزقَ فَإنَّهُ مَضمونٌ لِطالِبِه»[7] رزق را طلب کنید، چرا که برای طالب خود ضمانت شده است.
حداقل تلاش
در دستهای از روایات، ائمه دین، حداقل کار و تلاش انسان را مشخص کردهاند:
«قٌلتٌ لِاْبی عبداللهِ علیه السّلام :أیُّ شیئٍ عَلَی الرجُلِ فی طَلَبِ الرزقِ؟ فقالَ: إذا فَتَحتَ بابَکَ و بَسَطتَ بساطَکَ فَقَد قَضَیتَ ما عَلَیکَ»[8] (راوی گوید) از امام صادق ـ علیه السّلام ـ سؤال کردم: وظیفه بنده در طلب روزی چیست؟ امام ـ علیه السّلام ـ پاسخ داد: «وقتی مغازه خود را گشودی و بساط خود را پهن کردی، وظیفه خود را به انجام رساندهای.»
از جمعبندی روایات مشخص میشود که وظیفه انسان برای جلب رزق و روزی، خود را در معرض روزی قرار دادن و «طلب» آن است. رزق و روزی، گمشده و یا گنجینهای نیست که ما مکلّف باشیم به هر قیمتی که شده آن را به چنگ آوریم و تصاحب کنیم، بلکه مانند جویی روان است که هرکس باید ظرفی بدست گیرد و کنار جوی نشیند و به قدر رفع عطش خود از آن بهره گیرد. ما مکلّف به فراهم کردن «زمینه» روزی هستیم نه «بدست آوردن» آن.
کسب را همچون زراعت دان عمو!
تا نکاری دخل نبْوَدآنِ تو
ازدواج
عده زیادی از جوانان تحصیل کرده، با نشاط و پر توان در جامعه زندگی میکنند که از سنّتها و عادات و رسوم ملّی و قومی، جای سنتها و دستورات دینی و اسلامی را گرفته است و روز به روز ما را از فرهنگ اصیل اسلامی دورتر میکند.
کار، تلاش و کوشش انسان، «شرط لازم» برای جلب روزی است، گرچه «شرط کافی» نیست و علل و عوامل دیگری نیز وابسته است.
از جمله این عوامل، فراهم نمودن «زمینه اشتغال» و استفاده از توان و انرژی فراوان آنان است. اگر به جوانان توصیه میکنیم که به کار و تلاش بپردازید و از نیروی دوران جوانی استفاده کنید، به متصدیان جامعه نیز باید توصیه کنیم که زمینه بهرهبرداری از این نیروی جوانان را فراهم آورند.
قرآن کریم به این نکته اهمیت داده و این نگرانی را از ذهن زدوده است:
«و أنکِحوا الایامی مِنکُم و الصالِحینَ من عبادِکُم و إمائِکُم إنْ یکونوا فُقَراءَ یٌغنِهِم اللهُ مِن فَضلِهِ»[9]
مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند از فضل خود بینیاز میسازد.
در این آیه خداوند وعده داده است که «زوجهای فقیر» را از فقر نجات خواهد داد. در واقع به آنان توصیه نموده است که شما به جای آنکه به «فقر و نداری خود» توجه کنید و از ازدواج دست بشویید، به «فضل و دارایی خداوند» بیندیشید و به سوی ازدواج حرکت کنید و بدانید که فقر وعده شیطانی است.
از نُبی[10] بشنو که شیطان در وعید میکند تهدیدت از فقر شدید
درباره آیه فوق، روایاتی وارد شده است که کسانی را که بدلیل فقر و نداری از ازدواج خودداری میکنند، به «سوء ظن داشتن به خداوند» متهم کرده و آنان را سرزنش نمودهاند:
«قال الصادق ـ علیه السّلام ـ : مَن تَرَکَ التَزویجَ مَخافَهَ الفَقرِ فَقَد أساءَ الظَنَّ بِاللهِ عَزّوجلَّ أنّ اللهَ عزّوجلّ یقولُ: إن یَکونوا فٌقَراءَ یُغنِهِم اللهُ مِن فَضلهِ»[11] کسی که از ترس فقر ازدواج نکند، به خداوند عزوجل گمان بد برده است، زیرا که خداوند میفرماید: اگر فقیر هستند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میکند.[1] . هود، 6.
[2] . الذاریات، 58.
[3] . علاوه بر آیات فوق، آیه40 سوره روم، 70 سوره اسراء و 73 سوره نحل به این مطلب اشاره کردهاند.
[4] . الذاریات، 23و22.
[5] . قصص، 78.
[6] . بحارالانوار، ج103، ص34.
[7] . بحارالانوار، ج77، ص421.
[8] . فروع کافی، ج1، ص350.
[9] . نور، 32.
[10] . کلمه نُبی به ضم نون در تمامی مثنوی به معنای «قرآن» است.
[11] . تفسیر نورالثقلین، ج3، ص597.
@#@
«قال رسولُ الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : حَقٌ عَلَی اللهِ عَونُ مَن نَکَحَ التِماسَ العِفافِ عَمّا حَرَّمَ الله»[1] یاری کردن کسی که برای در امان ماندن از گناه ازدواج کند، بر عهده خداوند است.
توبه و استغفار
توسعه رزق و روزی نوعی تشویق مادی است که خداوند برای کسانی که از کژ راهه بازگشته و دست از چرب و شیرین گناه بر نمیدارند، در نظر گرفته است.
«و لو أنَّ أهلَ القُری آمَنوا و اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرکاتٍ مِنَ السَّماءِ و الارضِ و لکن کَذَّبوا فَأخَذناهُم بِما کانوا یَکسِبونَ»[2] و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، ولی (آنها حق را) تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
گر بترسیدی از آن فقرآفرین
گنجهاشان کشف گشتی در زمین
«استَغفِروا رَبَّکُم انّه کانَ غَفّاراً ، یُرسِلُ السماءَ عَلَیکُم مِدرارا ، و یُمدِدکُم بِأموالٍ و بَنینَ و یَجعَل لَکُم جَنّاتٍ»[3] از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است ، تا بارانهای پر برکت آسمان را پی در پی بر شما فرستد ، و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد.»
«قال علیٌ ـ علیه السّلام ـ : الاستِغفارُ یَزیدُ فی الرِّزقِ»[4] استغفار، رزق را افزایش میدهد.
اثرگناه در کم شدن رزق
از سوی دیگر، گناه و نافرمانی خداوند علاوه بر تنبیه معنوی و دوری از خدواند متعال، تنبیه مادی را نیز در پی دارد، تا هرچه زودتر انسان تبهکار به خود آید و به مسیر درست بازگردد:
«و ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قریهً کانَت آمِنَهً مُطمَئِنَّهً یأتیها رِزقُها رَغداً مِن کُلّ مَکانٍ فَکَفَرَت بأَنعُمِ اللهِ فَأَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الجوعِ و الخَوفِ بِما کانوا یَصنَعونَ»[5] خداوند (برای آنان که کفران نعمت میکنند) مثلی زده است: منطقه آبادی که امن و آرام و مطمئن بود، و همواره روزیش از هرجا میرسید؛ اما نعمتهای خدا را ناسپاسی کردند و خداوند بخاطر اعمالی که انجام میدادند لباس گرسنگی و ترس را بر اندامشان پوشانید.
از سوی دیگر، اصلاح رابطه خود و خدا، زدودن آلودگیها و پشت پا زدن به کژیها و ناراستیها، موجب وسعت روزی، برطرف شدن مشکلات و زدوده شدن غمها و غصهها میشود.
صدقه
بسیاری از اوقات، آنچه چشم سر میبیند، بر خلاف چیزی است که چشم دل مشاهده میکند و آنچه «بصر» مطابق آن قضاوت میکند، «بصیرت» بر خلاف آن حکم میکند.
در منطق قرآن ربا، موجب از بین رفتن برکت مال میشود و زندگییی که بر ربا استوار است سرابی بیش نیست، امّا صدقه موجب افزایش روزی و برکت زندگی میباشد:
«یمحقُ اللهُ الربا و یُرَبِّی الصدَقاتِ»[6] خداوند ربا را نابود میکند و صدقات را افزایش میدهد. زیرا صدقه دادن ـ در واقع ـ معامله با خداست. گیرنده صدقه خداست صدقه دهنده پاداش آن را از خود او دریافت میکند:
«ألم یَعلَموا أنّ اللهَ هُوَ یَقبَلُ التّوبهَ عَن عِبادِهِ و یَأخُذُ الصَدَقات»[7] آیا نمیدانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش میپذیرد و صدقات را میگیرد.
لذا کسانی که از مال خود انفاق میکنند، در تجارتی شرکت کردهاند که هرگز و هیچگاه زیان و ورشکستگی در آن راه ندارد.
در این دیدگاه صدقه، نه تنها کاهش مال نیست و از سرمایه انسان چیزی نمیکاهد، بلکه موجب افزایش سود و اصل سرمایه میشود.
[1] . کنز العمال.
[2] . اعراف، 96.
[3] . نوح، 12ـ10.
[4] . بحار الانوار، ج93، ص277.
[5] . نحل، 112.
[6] . بقره، 276.
[7] . توبه، 104.
مهدی عزیزان- رزق و روزی, ص 275