در ساختار اخلاق اسلامی, ایمان به عنوان عالی ترین صفت نفسانی هدایتگر مورد تأکید فراوان واقع شده و به همین دلیل تحصیل مبادی و مقدمات آن همانند علم و یقین نیز به شدت مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته است و ابزارها و راه هایی که میتواند آدمی را به این صفات نفسانی ارزشمند برساند, همانند تفکر و خواطر و الهامات پسندیده, جایگاه ویژه ای در نظام اخلاقی اسلام دارند. در مقابل صفات نفسانی معارض و مانع پیدایش ایمان در آدمی, از قبیل «جهل» اعم از بسیط و مرکب, «شک و حیرت», «جربزه» و «خاطرات نفسانی نکوهیده» و «وسوسه های شیطانی» همواره مورد مذمت و نهی واقع شده اند.
در باب حقیقت ایمان و شرایط آن از دیرباز گفتوگوهای دامنهداری در میان پیروان مکاتب الهی ـ به ویژه متکلمان مسلمانـ صورت گرفته است.[1] در قرآن کریم و روایات که دو منبع اصلی اخلاق اسلامی اند, در بیان اهمیت و جایگاه ایمان گفته های فراوانی وجود دارد که خلاصه ای از آن در زیر می آید.
1. ارزش ایمان
در بیان منزلت و جایگاه رفیع ایمان همین بس که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ در نصایح خویش به ابوذر می فرماید:
ای ابوذر, هیچ چیز در نزد خداوند, محبوب تر از ایمان به او و خودداری از آنچه نهی می کند, نیست.[2]
روشن است که خودداری از نواهی خداوند فقط در سایه ایمان به او مقدور است و در واقع از برکات ایمان به خداوند است. امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز در اینباره می فرماید:
خداوند دنیا را هم به کسانی می دهد که دوستشان دارد و هم به کسانی که بر آنها غضبناک است, ولی ایمان را نمی دهد مگر به آنان که دوستشان می دارد.[3]
و هم ایشان در توصیف منزلت و جایگاه مؤمن می فرمایند:
هرگاه حجاب از چشمان مردم برداشته شود و به وصل میان خداوند و بنده مؤمن او نظر کنند, آنگاه گردن های آنها در مقابل مؤمنان خاضع, امور مؤمنان برای آنان آسان و اطاعت از مؤمنان بر ایشان نرم و لطیف, خواهد شد.[4]
این همه منزلت و جایگاه بلندی که در روایات برای ایمان بیان شده است, به دلیل نقشی است که ایمان در سعادت و کمال آدمی دارد. ایمان از یک سو آخرین حلقه وصل به مقام خلیفه الهی و جوار قرب معنوی است و از سوی دیگر بر اساس آنچه در قرآن و روایات آمده است. مبدأ و مفتاح همه صفات پسندیده نفسانی و نیکیهای رفتاری, ایمان است.
2. ماهیت ایمان
اگر چه در باب حقیقت و ماهیت ایمان, اختلاف نظرهایی در میان متکلمان مسلمان وجود دارد, ولی ویژگی های مهم آن بدین قرار است: اولاً, ایمان عبارت است از تصدیق و اذعان قلبی که نوعی صفت و حالت نفسانی نسبت به یک امر است. بنابر این با صرف شناخت و معرفت, متفاوت است.[5] ثانیاً, جایگاه تحقق ایمان نفس و قلب است و اگرچه آثار قولی و فعلی دارد, تحقق حقیقت آن متوقف بر قول یا عمل نیست. ثالثاً, نسبت میان اسلام و ایمان عام و خاص مطلق است؛ یعنی هر مؤمنی مسلمان است, ولی ممکن است برخی از مسلمانان فقط در ظاهر تسلیم حق باشند.
3. اصناف و درجات ایمان
اولاً, در یک تقسیم ایمان به دو نوع «مستقر» و «مستودع و عاریه ای» تقسیم می شود. قرآن کریم می فرماید:
«هوالذّی انشأکم مِن نفس واحده فمُستقَر و مُستودَع قد فصلنا الآیات لِقوم یفقهون»
و او همان کسی است که شما را از یک تن پدید آورد. پس (برای شما) قرارگاه و محل امانتی (مقرّر کرد). بیتردید, ما آیات خود را برای مردمی که می فهمند به روشنی بیان کرده ایم.[6]
امام کاظم ـ علیه السلام ـ در تفسیر این آیه می فرماید:
ایمان «مستقر» ایمانی است که تا روز قیامت ثابت و ماندگار است و ایمان «مستوع» ایمانی است که قبل از مرگ, خداوند آن را از انسان باز می ستاند.[7]
امام علی ـ علیه السلام ـ نسبت به انواع ایمان می فرماید:
برخی از ایمان ها دردل ها برقرار است, و برخی دیگر میان دلها و سینه ها عاریت و ناپایدار؛ تا روزگار سرآید ـ و مرگ درآید ـ پس اگر از کسی بیزارید, او را واگذارید تا مرگ بر سر او آید, آنگاه از او بیزار بودن یا نبودن شاید.[8]
ثانیاً, حقیقت ایمان, دارای مراتب و درجات و قابل نقصان و کاهش است. قرآن کریم و روایات علاوه بر تأکید بر این حقیقت, سرشارند از عباراتی که اسباب زیادی یا نقصان ایمان را بیان می دارند. ازجمله در قرآن کریم آمده است:
«انما المؤمنون الذین اذا ذُکرالله وَجِلت قلوبهم و اذا تُلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکّلون»
مؤمنان, همان کسانی اند که چون خدا یاد شود, دل هاشان بترسد, و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید, و بر پروردگار خود توکل می کنند.[9]
و امام صادق ـ علیه السلام ـ به یکی از پیروان خود فرمود:
ای عبدالعزیز, به راستی که ایمان ده درجه است, به مانند نردبان که می بایست پله پله از آن بالا رفت. پس کسی که دارای دو درجه از ایمان است به آن که دارای یک درجه است, نباید بگوید تو را ایمانی نیست و همین طور (دومی به سومی) تا به دهمی برسد و آن را که در درجه پایین تر از تو است نباید ساقط از ایمانش پنداری (که اگر چنین باشد) آن که در درجه بالاتر از تو است می بایست تو را ساقط پندارد. بلکه پایین تر از خود را که دیدی با مهربانی به درجه خودت برسان و آنچه را که تواناییش را ندارد بر او بار مکن که کمرش خواهد شکست و به حق, کسی که دل مؤمنی را بشکند بر او لازم است که جبرانش کند و بهبودش بخشد.[10]
شیخ صدوق در کتاب خصال در پایان این روایت می افزایند که مقداد در درجه هشتم, و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم از ایمان بودند. البته باید توجه داشت که تعیین ده درجه برای ایمان دراین روایت به مفهوم انحصار در ده مرتبه نیست, بلکه مراد صرفاً بیان بسیاری درجات ایمان است. از همین رو, در روایات دیگر درجات کمتر یا بیشتری نیز برای ایمان شمرده اند.[11]
4. متعلقات ایمان
در نظام اخلاقی اسلام, ایمان به چه چیزی موجبات هدایت و زمینه آراستگی به فضایل اخلاقی و سیر معنوی را فراهم می سازد؟ اصلی ترین متعلقات ایمان بر پایه آنچه در قرآن و سنت معصومان ـ علیه السلام ـ آمده به قرار زیر است.
یک. ایمان به عالم غیب: قران کریم یکی از شروط بهره مندی وهدایت یابی از کتاب الهی را ایمان به غیب و قوای غیبی یعنی ملائکه می داند و در این باره می فرماید:
«ذلک الکتاب لا ریب فیه هدیً للمتقین. الذین یؤمنون بالغیب و … »
این کتابی است که در (حقانیت) آن هیچ تردیدی نیست, (و) هدایت تقوا پیشگان است؛ آنان که به غیب ایمان دارند, و …[12]
مراد از عالم غیب, حقایقی است که با حواس ظاهری قابل ادراک نیستند, بلکه با سیر عقلانی و یا شهود باطنی می توان به آنها دست یافت. اصولاً شرط ورود به سراپرده دیانت و گذار از منجلاب الحاد و مادیت, باور به غیب و حقایق و قوا و امدادهای غیبی است.[13]
«لیسَ البر ان تولّوا وجوهکم قِبَل المشرق و المغرب و لکنَّ البرّ من ءامن بالله والیوم الآخر…»
و تنها با چنین پیش فرضی می توان الفبای کتاب هدایت را خواند و در پرتو نور آن به سر منزل رستگاری رسید.
دو. ایمان به خداوند و یگانگی او: قرآن کریم در طی آیات متعددی ضرورت ایمان به خداوند را یادآور می شود؛ از جمله میفرماید:
«فئامنوا بالله و رسوله والنور الذی انزلنا و الله بما تعملون خبیر»
پس به خدا و پیامبر او و آن نوری که ما فرو فرستادیم ایمان آوردید, و خدا به آنچه می کنید آگاه است.[14]
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ در پاسخ کسی که از علامت های ایمان پرسید, فرمود:
نشانه های ایمان چهار چیز است: اقرار به یگانگی خداوند, و ایمان به او, و ایمان به کتاب او, و ایمان به رسولان الهی.[15]
سه. ایمان به معاد و چگونگی آن: ایمان به معاد و چگونگی آن نقش ضمانت اجرا برای میزان کار آمدی اخلاق اسلامی را ایفا میکند. قرآن کریم نیز پس از ایمان به خداوند و یگانگی او بیشترین تأکید را بر معاد و چگونگی آن از قبیل ایمان به سؤال در قبر, عذاب در قبر, روز رستاخیز, حسابرسی در قیامت, وجود میزان برای سنجش اعمال, عبور از صراط و باور به بهشت و دوزخ, دارد. در زیر به بعضی آیات و روایات اشاره می شود؛ قرآن کریم در این باره می فرماید:
«ان الذین ءامنوا و الذین هادوا و الطبئون و النصری من ءامن بالله و الیوم الآخر و عمل صلحاً فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون»
کسانی که ایمان آورده و کسانی که یهودی و صائبی و مسیحی اند, هر کسی به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند, پس نه بیمی برایشان است نه اندوهگین خواهند شد.[16]
امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
ایمان آن است که آدمی دین حق را به دل بشناسد و به زبان اقرار کند و به اعضای تن وظایف آن را انجام دهد و به عذاب قبر و منکر و نکیر و زنده شدن پس از مرگ و حساب و صراط و میزان اقرار داشته باشد و اگر بیزاری از دشمنان خدای ـ عزوجل ـ نباشد, ایمانی وجود ندارد.[17]
در سخن دیگری از پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ ایمان به بهشت و جهنم نیز دو رکن مهم معاد ضروری دانسته شده است.[18] بنابر این ایمان به معاد و ارکان اساسی آن از مهم ترین پایه های هدایتگر در اخلاق اسلامی است.
[1]. ر.ک: جوادی, محسن: نظریه ایمان در عرصه کلام و قرآن, ص 19 ـ 180.
[2]. شیخ طوسی امالی, ص 531, ج1162.
[3]. کافی, ج2, ص215, ح4, و نیز ر. ک: همان ح3.
[4]. همان, ج8, ص365, ح556.
[5]. ر.ک: سید مرتضی: الذّخیره, ص536؛ شیرازی, صدر الدین: تفسیر القرآن, ج1, ص249؛ شیخ مفید: اوائل المقالات, ص48. همچنین جهت اطلاع کامل تر از دیدگاه ها در این باره ر.ک: جوادی, محسن: نظریه ایمان در عرصه کلام و قرآن, ص 119 ـ 158.
[6]. سوره انعام, آیه 98.
[7]. تفسیر عیاشی, ج1, ص 371, ح72, تفسیر قمی, ج1, ص 212, ح1.
[8]. نهج البلاغه, خ 189.
[9]. سوره انفال, آیه 2 و ر. ک: توبه, 12؛ مدثر, 31؛ آل عمران, آیه 171 ـ 173 و احزاب, 22.
[10]. کلینی: کافی, ج2, ص 45, ح2؛ صدوق: خصال, ص 447, ح48.
[11]. ر.ک: صدوق: خصال, ص 352, ح31؛ کلینی: کافی, ج2, ص42, ح1, که برای ایمان هفت درجه بیان می کنند, تفسیر عیاشی, ج1, ص 205, ح150, درجات را به فاصله میان زمین و آسمان ذکر می کند.
[12]. سوره بقره, آیه 2.
[13]. ر. ک: سوره بقره, آیه 177و 285.
[14]. سوره تغابن, آیه 8, همچنین ر. ک: سوره اخلاص, آیه 1, سوره بقره, آیات 285 و 136, سوره آل عمران, آیه 84, سوره مائده, آیات 69 و 111, سوره نساء, آیه 136و 162, سوره انعام, آیه 92 و سوره شوری, آیه 15.
[15]. ابن شعبه حرانی: پیشین, ص 19.
[16]. سوره مائده, آیه 69. همچنین ر. ک: سوره بقره, آیه 4.
[17]. صدوق: خصال, ص609. ح9.
[18]. ر.ک: بیهقی: شعب الایمان, ج1, ص 257, ح 278.
@#@
چهار. ایمان به رسالت انبیاء و کتب آسمانی: یکی از مبانی بهره مندی از تعالیم دینی و رویکرد به دین, به ویژه اخلاق اسلامی, باور به عجز و قصور آدمی در شناسایی درست کمال و سعادت خویش و گزینش ابزار و روش های صحیح برای راهیابی به آن است. به حتم کسی که در این حقیقت تردید دارد, نمی تواند به رسالت انبیا و محتوای دعوت آنان ایمان و اطمینان داشته باشد و بدون اعتماد و اطمینان, از خیراندیشی هیچ خیر خواهی نمی تواند بهره جست.
بر همین مبنا در اخلاق اسلامی تکیه فراوانی بر ایمان به رسالت رسولان و کتب ایشان شده است. از طرفی چون همه آنان رسالت و هدف واحدی را جست و جو می کرده اند, ایمان به مجموعه آنان توصیه شده است. در قرآن کریم آمده است:
«ءامن الرسول بما اُنزل الیه مِن رَبّه و المؤمِنون کلٌّ ءامن بالله …»
پیامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است, ایمان آورده است, و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آورده اند (وگفتند:) «میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمی گذاریم» و گفتند: «شنیدیم و گردن نهادیم. پروردگارا, آمرزش تو را (خواستاریم) و فرجام به سوی تو است.»[1]
پنجم. ایمان به امامت و امامان ـ علیه السلام ـ: براساس مبانی کلامی شیعه ایمان به جریان امامت, شرط رستگاری و از پایه های اخلاق اسلامی است. روایات فراوانی در منابع حدیثی شیعه در این باره وجود دارد. علاوه بر این روایات, این امر را با استفاده از قرآن و بهره گیری از حوادث مسلم تاریخ درتفسیر آن می توان اثبات کرد. در قرآن کریم آمده است:
«… الیوم یئس الذین کفروا مِن دینکم فلا تَخشو هم واخْشون الیوم اکملتُ لکم دینکم و اتممتُ علیکم نعمتی و لکم الإسلام دینا …» .[2]
امروز کسانی که کافر شده اند, از (کارشکنی در) دین شما نومید گردیده اند. پس, از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم, و اسلام را بر شام (به عنوان) آیینی برگزیدم.
دو پرسش اساسی درباره این آیه مطرح است: اولاً, روز مورد نظر چه روزی است؟ ثانیاً, حادثه ای که در آن روز اتفاق افتاد و موجب کمال دین و تتمیم نعمت خداود بر بندگانش شد, چه بوده است؟ بر اساس شواهد تاریخی غیر قابل انکار و مورد قبول همه فِرَق اسلامی, آن روز, روز هجدهم ذی الحجه سال دهم هجری است و حادثهای که در آن روز در غدیر خم اتفاق افتاد, انتخاب امام علی ـ علیه السلام ـ از سوی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به جانشینی خویش و شروع جریان امامت بود.[3] اکنون با توجه به آنچه درباره ضرورت ایمان به رسالت انبیا و محتوای کتاب آنها که در اصطلاح از آن به «دین» یاد می کنیم, و با عنایت به مفاد آیه پیش گفته مبنی بر این که جریان امامت جزء کامل کننده دین است و دین بدون آن ناقص خواهد بود, از منظر قرآن کریم ایمان به امامت نیز امری لازم بوده و از پایه های مستحکم اخلاق اسلامی محسوب می گردد.
5. شرط ایمان
بر اساس آنچه در قرآن و روایات وارد شده است, انجام عمل نیک عمده ترین شرط ایمان است. در بسیاری از آیات قرآن, ایمان در کنار عمل نیکو مطرح شده است و در اکثر آنها بلافاصله پس از ایمان, عمل صالح و پسندیده مطرح شده است. اگر چه عمل نیک از عناصر گوهرین ایمان نیست, ولی ایمان بدون عمل نیکو, سود و بهره مطلوب را در پی نخواهد داشت. بنابر این انجام عمل شایسته را می توان شرط بهره وری ایمان دانست. در قرآن کریم آمده است:
«وَ اَمّا من آمن و عمِل صلحاً فله جزاءً الحُسنی و سنقول له مِن امرِنا یُسراً»
و اما هر که ایمان آورد و کار شایسته کند, پاداشی (هر چه) نیکوتر خواهد داشت, و به فرمان خود, او را به کاری آسان وا خواهیم داشت.[4]
قرآن ادعای مؤمن بودن را بدون عمل نیک, ادعایی دروغین می داند:
«و یقولون ءامنّا بالله و بالرّسول و اطعناتم یَتولّی فریق مِنهم مِن بعد ذلک و ما اولئِکَ بالمؤمنین.»
و می گویند: «به خداوند و پیامبر (او) گرویدیم و اطاعت کردیم.» آنگاه دستهای از ایشان پس از این (اقرار) روی بر میگردانند, و آنان مؤمن نیستند.[5]
امام علی ـ علیه السّلام ـ نیز با همین بیان می فرماید: «کسی که به دستورات الهی عمل کند, فقط او است که مؤمن است.»[6]
بنابر این از نظرگاه اخلاق اسلامی ادعای ایمان بدون پایبندی به دستورات الهی, گزاف و دروغین است؛ مگر آن که فرد مؤمن قدرت و فرصت عمل را نداشته باشد.
6. اسباب ایمان
در متون دینی از عوامل مختلفی به عنوان موجبات پیدایش, ثبات و کمال ایمان نام برده شده است. بخشی ازآنها ماهیت معرفتی دارند؛ مانند علم, عقل و فقاهت در دین که مقدمات نظری ایمان را فراهم می سازند و در علم کلام فراهم می آیند. دسته ای دیگر نوعی صفت و ملکه نفسانی هستند؛ مانند تقوا, دوستی و دشمنی در راه خدا, صبر, حلم, توکّل, رضا و … .
پاره ای نیز مربوط به حوزه رفتار آدمیاند؛ مانند انفاق, اهتمام به نماز, احسان به دیگران, خود داری از گناهان و … .
این که معارف نظری خاص ـ مانند فقاهت در دین , صفات مختلف نفسانی و اعمال و رفتارهای شخصی انسان ـ میتواند در ایمان آفرینی و تثبیت و تکمیل آن مؤثر باشد, منافاتی با این حقیقت ندارد که این به نوبه خود زمینه انجام عمل صالح را فراهم میآورد و موجبات پیدایش بسیاری از صفات و ملکات نیکوی نفسانی است, و حتی باعث پیدایش برخی معارف نظری در انسان میگردد؛ زیرا میان حوزه های سه گانه وجود آدمی, تأثیر و تأثر متقابل برقرار است. بنابر این ایمان به عنوان یک حالت نفسانی روشنگر, هم بر روی حوزه های دیگر تأثیر می گذارد و هم از آنها تأثیر می پذیرد.
7. آثار و فواید ایمان
این آثار و فواید همانند اسباب و موجبات ایمان, هم ماهیت علمی دارند, هم حالات نفسانیاند و هم برخی از مقوله اعمال و رفتارند. در این جا به پاره ای از مهم ترین آنها اشاره می شود.
یک. آرامش روحی: یکی از بالاترین لذتها برای انسان سکینه و آرامش روانی است. اضطراب و نگرانی از بزرگترین دردهای بنیآدم و منشأ بسیاری از انحرافات و ناکامی ها است. تلاش های بشری برای خلاصی از این درد جانکاه گویای تجربه های تلخی در این باره است. خداوند رسیدن به ساحل آرامش و سکون را در سایه ایمان میسر می داند؛ در آنجا که می فرماید:
«هوالّذی انزل سکینته فی قلوب المؤمنین لیزدا دوا ایمناً مع ایمانِهِم …»
او است آن کسی که دردل های مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند.[7]
«الآ اِنَّ اولیآء الله لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون … »
آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین می شوند؛ همانان که ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیده اند. [8]
در بیانی رساتر آرامش و اطمینان خاطر را در پرتو زندگی با ذکر و یاد خود قابل تحصیل می داند و اعلام می دارد:
«الذین ءامنوا و تطمئنُّ قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئنُ القلوب»
همان کسانی که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام می گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.[9]
دو. روشن بینی: از نظر قرآن ایمان موجب روشن بینی و بصیرت انسان درمقام تشخیص حق از باطل می گردد. آن جا که میگوید:
«یأیها الذین ءامنوا ان تتَّقو الله یَجْعَل لکم فُرقاناً …»
ای کسانی که ایمان آورده اید, اگر از خدا پروا دارید, برای شما (نیروی) تشخیص (حق از باطل) قرار میدهد.[10]
از سوی دیگر افراد فاقد ایمان را کور و نابینا می داند:
«ان الذین لا یؤمنون بالآخره زینالهم اعمالهم فهم یعمهون»
کسانی که به آخرت ایمان ندارند, کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم (تا هم چنان) سرگشته بمانند.[11]
از مقایسه دو آیه بالا می توان فهمید که ایمان و تقوا از یک سو موجب زدودن خود پسندی ها و خود خواهی ها است و از سوی دیگر با اتصالی که به نور الهام و هدایت الهی دارد, به روشن بینی می انجامد. [12]
سه. توکل به خداوند: یکی از ملکات نفسانی نادر وارزشمند که از ارکان زندگی سعادتمند و لذت بخش است, توکل و اعتماد به پروردگار است. در سایه این حالت, بسیاری از دغدغه ها از وجود آدمی رخت بر میبندد و طوفان های سهمگین حوادث سر فرود می آورند.
امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: ایمان بنده راست نباشد, جز آنگاه که اعتماد او بدانچه در دست خدا است بیش از اعتماد وی بدانچه در دست خود او است, باشد.[13]
چهار. برکات دنیوی: در قرآن کریم آمده است: «و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند, قطعاً برکاتی از آسمان و زمین بر ایشان می گشودیم.»[14]
یعنی ایمان نه تنها آثار و فواید مثبت اُخروی در پی دارد, بلکه موجبات نعمت ها و برکات دنیایی را نیز فراهم می سازد. اگر کسی در پی بهره مندی از نعمت های دنیوی از طریق صحیح است, باید در مقام جست و جوی ایمان برآید.
پنج. انجام اعمال نیک: علاوه بر این که انجام عمل صالح شرط اساسی ایمان است, از آثار و فواید ایمان نیز می باشد؛ چرا که ایمان آبشخور عمل و عمل نیکو ثمره و نمود ایمان درونی است. به گفته علامه طباطبایی ـ رحمه الله علیه ـ :
ایمان زمینه ساز عمل و شرط لازم آن است و سهولت یا دشواری عمل صالح, به شدت و ضعف ایمان انسان بستگی دارد و متقابلاً عمل صالح وتکرار آن به تعمیق ایمان و افزایش آن مدد می رساند و این هر دو به نوبه خود به وجود آمدن ملکات اخلاقی که باعث صدور اعمال صالحه از فرد بدون تردید و تأمل می شود, کمک میکنند.[15]
[1]. سوره بقره, آیه 285. همچنین ر. ک: سوره بقره, آیه 136 و سوره آل عمران, آیه 84.
[2]. سوره مائده, آیه 3.
[3]. جهت اطلاع جامع در این باره ر. ک: علامه امینی: الغدیر.
[4]. سوره کهف, آیه 88. همچنین ر. ک: سوره طه, آیه 82. سوره فرقان, آیه 70, سوره قصص آیه 67, سوره انفال آیات 3 و 4 , سوره نساء آیه 65 و سوره نور, آیه 51.
[5]. سوره نور, آیه 47.
[6]. کلینی: کافی, ج2, ص38, ح4.
[7]. سوره فتح, آیه 4.
[8]. سوره یونس آیه 62 و 63. همچنین ر. ک: سوره مائده ,آیه 69.
[9].
[10]. سوره انفال, آیه 29.
[11]. سوره نمل, آیه 4.
[12]. ر. ک: علامه طباطبایی: المیزان, ج15, ص 34؛ مکارم شیرازی, ناصر: تفسیر نمونه, ج7, ص 140.
[13]. نهج البلاغه, حکمت 310.
[14]. ولو أنّ اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض. (سوره اعراف, آیه 96)
[15]. علامه طباطبایی ـ رحمه الله علیه ـ: فرازهایی از اسلام, ص 238.
@#@
شش. محبوبیت دربین مردم: یکی دیگر از فواید دنیوی ایمان, محبوب دلهای مردم شدن است. همه دوست دارند که محبوب قلوب دیگران باشند و دیگران آنها را به دیده محبت بنگرند و شاهد بروز آثار محبت دیگران نسبت به خود باشند. لذتی که انسان ها از اظهار محبت دیگران نسبت به خود می برند آن قدر شیرین است که هرگز حاضر نیستند آن را با هیچ چیز سودا کنند. بدون تردید محبت ارزشمندترین مواهب دنیایی است که هر مشکلی را آسان و هر تلخی را شیرین و هرخاری را به گل مبدّل می کند. خداوند می فرماید که اگر جویای محبت بی شائبه هستید, در کوی مؤمنان در آیید.
«انّ الذین ءامنوا و عملوا الصلحت سیجعلُ لهم الرحمن وُدّا»
کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند, به زودی (خدای) رحمان برای آنان محبتی (در دلها) قرار می دهد.[1]
هفت. فلاح و رستگاری اخروی: غایت و نهایت همه آن آثار و برکات و فواید ایمان , فلاح و رستگاری مؤمنان است و چه پایانی از این خوش تر. خداوند در پرسشی معنا دار از مؤمنان, می فرماید:
«یأیّها الّذین ءامنوا هل ادُلکم علی تجره تُنجیکم مِن عذاب الیم … »
ای کسانی که ایمان آورده اید, آیا شما را بر تجارتی راه نمایم که شما را از عذابی دردناک می رهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد کنید. این (گذشت و فداکاری) اگر بدانید, برای شما بهتر است.[2]
لقمان حکیم در نصیحتی خیر خواهانه به فرزند خویش می گوید:
ای فرزندم, به درستی که دنیا دریای ژرفی است که عالمان فراوانی در آن هلاک شده اند, پس کشتی نجات خویش را درآن, ایمان به خداوند قرارده.[3]
[1]. سوره مریم, آیه 96.
[2]. سوره صف, آیه 10 و 11.
[3]. شیخ صدوق: فقیه, ج2, ص 282, ح2457.
احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی- اخلاق اسلامی, ص 65 ـ 76