یکی از مباحث مهم علم اخلاق مقوله سعادت و لذت است و اینکه سعادت چیست؟ و لذت کدام است مقولهای است که ذهن علمای اخلاق را به خود مشغول داشته است. در این نوشته به تعریف سعادت و لذت از منظر قرآن پرداخته میشود.
در توضیح مفهوم سعادت، میتوان گفت: سعادت و لذت خیلی به هم نزدیک و قریب الافق هستند و عمده تفاوت آن دو در این است که لذت در موارد لحظهای و کوتاه مدت نیز بکار میرود ولی، سعادت صرفاً در مورد لذتهای پایدار یا نسبتاً پایدار کاربرد دارد. مثلاً، هیچ گاه درباره کسی که غذای لذیذی را میخورد و برای لحظاتی از آن لذت میبرد مفهوم سعادت را بکار نمیبرند، بلکه میگویند: از خوردن غذا لذت برد.
پس در سعادت، لذت پایدار نهفته است و اگر ممکن بود کسی در زندگی همیشه لذت ببرد او کاملاً سعادتمند بود؛ ولی، از آنجا که زندگی خالی از درد و رنج وجود ندارد میتوان گفت: سعادتمند در این جهان کسی است که لذتهای وی از نظر کیفیت یا کمیت نسبت به درد و رنجهایش برتری و فزونی دارد و در آن، دو ویژگی لحاظ می شود:
1. برتری از جهت کیفی.
2. دوام از جهت کمی.
قرآن نیز در مقایسه بین لذتهای دنیوی و اخروی به منظور دعوت به سوی آخرت و تشویق ایشان به حرکت در مسیر سعادت معنوی با تعبیراتی نظیر:
والاخره خیر و ابقی.[1] یعنی زندگی آخرت بهتر و با دوامتر است.
بر این دو ویژگی تاءکید دارد و پیوسته این حقیقت را گوشزد میکند که لذت آخرت از لذت دنیا از نظر کیفی بهتر، و به لحاظ کمی پایدارتر است.
مفهوم سعادت فقط در یک مورد از قرآن به شکلی مناسب با بینش وسیع الهی درباره انسان بکار رفته است. خداوند در این باره میفرماید:
فمنهم شقی و سعید فاما الذین شقوا ففی النارلهم فیها زفیر و شهیق. خالدین فیها ما دامت السموات و الارض الا ماشاء ربک ان ربک فعال لما یرید و اما الذین سعدوا ففی الجنه خالدین فیها ما دامت السموات و الارض الا ماشاء ربک عطاء غیر مجذوذ.[2]
مردم دو دسته هستند بدبخت و خوشبخت: شقاوتمندان تا آسمان و زمین هست در آتش جاودان بمانند مگر آنکه پروردگار تو خواهد او هر چه خواهد میکند. و سعادتمندان مادام که آسمان و زمین هست در بهشت جاودان بمانند مگر آنچه خدای تو خواهد که این، بخششی قطع نشدنی است.
بنابراین، اگر براساس بینش الهی و از دریچه معارف قرآنی، زندگی انسان را مورد توجه قرار دهیم زندگی دنیوی او در کل چیزی به حساب نمیآید. کسی که الی الابد در آتش خواهد بود بر فرض که همه عمر را در این دنیای زودگذر غرق در لذت باشد چگونه میتوان گفت: چنین شخصی سعادتمند است؟ و بر عکس هرگاه کسی در جهان ابدی خوشبخت باشد و به گفته قرآن جاودانه در بهشت زندگی کند حتی اگر تمام لحظات عمر کوتاه دنیا را در شکنجه به سر برد سعادتمند خواهد بود و در کل، آن رنج دنیوی، چیزی به حساب نمیآید.
بنابراین، ملاک سعادت و شقاوت در بینش انسانی اسلامی، لذت و رنج ابدی است، به این معنا که اسلام در معنای سعادت و شقاوت تغییری نمیدهد و در این زمینه مفهوم جدیدی مطرح نمیکند که از دسترس درک و فهم مردم به دور باشد؛ بلکه، سعادت را به همان معنی رایج لذت پایدارتر و شقاوت را به معنی عرفی رنج و الم بیشتر میداند ولی در مصداق آن دو، تغییر میدهد و چون لذایذ و آلام دنیوی دوام و ثباتی ندارد لذایذ و آلام ابدی جهان آخرت را به عنوان مصادیق صحیح و حقیقی سعادت و شقاوت مطرح میکند.
واژه فلاح به معنای رستگاری به کار میرود: رستن از گرفتاریها و رنجها و موانع و رسیدن به هدف و مطلوب انسان در راه رسیدن به مقصد و هدف خود، پیوسته با موانع و گرفتاریها و دشمنانی درگیر است ولی با تلاش و جهاد میتواند این گرفتاریها را بر طرف سازد و موانع را از سر راه برداشته به هدف و مطلوب خویش نایل شود که در این صورت میگویند: رستگار شد، یعنی رست و رها شد یا راحت شد و بر دشمن چیره گردید. در چنین مواردی از واژه فلاح استفاده میشود.
قرآن نیز در مواردی واژه فلاح را بکار برده است. از آن جمله، روزی که بنا بود ساحران فرعون به دستور وی در برابر موسی خودنمایی و عرض اندام کنند، قرآن نقل میکند که فرعون برای تشویق و دلگرمی به آنان گفت:
و قد افلح الیوم من استعلی.[3]
امروز آن کسی که چیره شود رستگار خواهد شد.
و به جای پیروزی و چیره شدن بر خصم واژه افلح را بکار میبرد چنانکه در زمینه معنوی نیز دربارهء کسانی که از رنج و گرفتاری دنیا رهیده و در صحنهء دیگری به آسودگی وارد می شوند از همین واژه افلح استفاده شده و به آیاتی بر میخوریم.
مثل این آیه که میگوید:
قد افلح من تزکی.[4]
عنی: هر آینه پاکان رستگار شدند.
و آیهای که میگوید:
قد افلح من زکّاها.[5]
یعنی: هر که در پاکی آن (نفس) کوشید رستگار شد.
و در آیهء اول سورهء مومنون میگوید:
قد افلح المومنون.[6]
یعنی: هر آینه اهل ایمان رستگار شدند.
آری تزکیه و تهذیب نفس برای رسیدن انسان به فلاح و رستگاری نه تنها موءثر است بلکه راه منحصر به فرد خواهد بود. چنانکه در آیات دیگری به عنوان نتیجهء عبادات و غایت کارهای شایسته انسان مطرح شده و همراه با کلمه لعل بکار برده شده است، مثل آنجا که میفرماید:
و اذکروا الله کثیراً لعلکم تفلحون.[7]
یعنی: بسیار خدا را بیاد آرید شاید رستگار شدید و آیهای که میفرماید:
و اتقو الله لعلکم تفلحون.[8]
یعنی: از خدا بترسید تا رستگار شوید.
در اینگونه موارد که خداوند میخواهد مردم را وادار به تقوا، به ذکر خدا، به اجتناب از معاصی کند، با استفاده از جمله لعلکم تفلحون بیان میکند که هدف نهایی انسان فلاح است و به انسان میآموزد که برای رسیدن به آن باید این کارهای خوب را انجام دهد و آن کارهای زشت را ترک کند.
قرآن فلاح و رستگاری را به عنوان هدف از انجام کارهای خوب مطرح میکند که همه کارهای عبادی و افعال شایسته را برای رسیدن به آن باید انجام داد؛ ولی، هیچ گاه باری خود فلاح، هدف و غایت دیگری بیان نمیکند و نمیگوید: که اگر کسی به فلاح رسید چه میشود چون در ورای فلاح و رستگاری هدف دیگری و غایت گرانبهاتر و پرارزشتری وجود ندارد. فیالمثل؛ در قرآن به آیاتی بر میخوریم نظیر:
فاعبدنی و اقم الصلوْ لذکری. [9]
یعنی: و مرا ستایش کنی و فعاز را برای یاد من بپا دار.
و نظیر ان الصلوْ تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر. [10]
یعنی: هر آینه نماز آدمی را از زشتی و بد باز میدارد و بزرگترین یاد خدا است.
که در آنها ذکر خدا دروی گزیدن از فحشا و منکر به عنوان هدف نماز مطرح گردیده است و آیه:
و اذکرو الله کثیراً لعلکم تفلحون. [11]
یعنی: و خدا را بسیار یاد کنید شاید رستگار شدید.
که برا ذکر خداوند که در آیات گذشته به عنوان هدف نماز مطرح شده بود به نوبه خود رسیدن به فلاح و رستگار شدن را به عنوان هدف مطرح میکند؛ ولی، در هیچ یک از آیات قرآن نمیتوان جمله ای را پیدا کرد که برای خود فلاح چیز دیگری به عنوان هدف آن معرفی شده و مثلاً بگوید: افلحوا لعلکم کذا به فلاح برسید تا چنین و چنان شود. و ما از این برخورد، نتیجه میگیریم که فلاح، هدف نهایی و مطلوب ذاتی است مثل سعادت که تعبیر دیگری از هدف است کلمه فوز هم به معنای کامیابی و رسیدن به مطلوب است اعم از مطلوب مادی و معنوی. گمشده انسان در دنیا زندگی ابدی و لذت جاودانی است و مشکلات موقت را برای رسیدن به آن تحمل میکند و هنگامی که به آن زندگی ابدی و لذت همیشگی رسید کامیاب شده و به فوز و فلاح رسیده است. قرآن کریم در آیاتی واژه فوز را با تعابیر مختلف بکار برده است در جایی میگوید لهم جنات تجری من تحتها الانهار ذلک الفوز الکبیر [12] عنی: برای کسانیکه ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند بهشتهایی است که در آن نهرهایی جاری است و آن کامیابی بزرگی است و در آیه دیگری چنین آمده است که:
رضی الله عنهم و رضوا عنه ذلک الفوز العظیم. [13]
یعنی: خدا از آنان راضی و آنان نیز از خدا راضی هستند و این کامیابی بزرگی است.
و در برخی دیگر از آیات، تعبیری متفاوت با تعبیر فوق را مورد استفاده قرار داده و میگوید:
الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجْ عندالله و اولئک هم الفائزون یبشرهم ربهم برحمْ منه و رضوان و جنات لهم فیها نعیم مقیم خالدین فیها… [14]
کسانی که ایمان آوردند و در راه خدا هجرت و با اموال و جانهاشان جهاد کردند در برتری در پیشگاه خدا بزرگترند و آنان خود رستگارانند پروردگارشان به رحمتی از جانب خویش و خرسندی و باغهائی برایشان که در آنها نعمتهای ماندگار است در آنها جاودان شوند مژده شان دهد
[1] . اعلی 17.
[2] . هود 108 و 105.
[3] . طه 64.
[4] . اعلی 14.
[5] . شمس 9.
[6] . موءمنون 1.
[7] . جمعه 10.
[8] . آل عمران 130.
[9] . طه 14.
[10] . عنکبوت 45.
[11] . انفال 45.
[12] . بروج 11.
[13] . مائده 119.
[14] . توبه 21 و 20.
استاد مصباح یزدی – اخلاق در قرآن