«طول امل» و به تعبیر دیگر «آرزوهای دور و دراز» از مهمترین رذایل اخلاقی است که انسان را به انواع گناهان آلوده میکند، از خدا دور میسازد، به شیطان نزدیک میکند و گرفتار عواقب خطرناکی میسازد.
البته اصل «آرزو» و «امید» نه تنها مذموم و نکوهیده نیست، بلکه نقش بسیار مهمی در حرکت چرخهای زندگی و پیشرفت در جنبههای مادی و معنوی بشر دارد.
اگر امید و آرزو در دل «مادر» نباشد هرگز فرزندش را شیر نمیدهد و انواع زحمتها و ناراحتیها را برای پرورش او تحمل نمینماید، همان گونه که در حدیث معروف نبوی9 آمده است: «الامل رحمه لامتی و لولا الامل ما رضعت والده ولدها و لا غرس غارس شجرها!; امید و آرزو، رحمتبرای امت من است و اگر امید و آرزو نبود هیچ مادری فرزندش را شیر نمیداد و هیچ باغبانی نهالی نمیکاشت». [1]
کسی که یقین کند مثلا امروز روز آخر زندگی اوستیا در آینده بسیار نزدیکی از دنیا میرود، دست از همه کار میشوید و در واقع موتور زندگی او خاموش میشود و چرخهای آن از کار میافتد و شاید یکی از دلایل مخفی بودن پایان عمر هر کس همین باشد که چراغ پر فروغ امید و آرزو در دلش خاموش نشود و به تلاشهای زندگی ادامه دهد.
همان گونه که در حدیثی از حضرت مسیح- علیه السلام – میخوانیم: «در جایی نشسته بود و پیرمردی را مشاهده کرد که با کمک بیل به شکافتن زمین مشغول است(و تلاش گرم و مستمری برای کار کشاوزی دارد) حضرت مسیح- علیه السلام – به پیشگاه خدا عرضه داشت: «خداوندا امید و آرزو را از او برگیر!» ناگهان پیرمرد بیل را به کناری انداخت و روی زمین دراز کشید و خوابید، کمی بعد حضرت مسیح- علیه السلام – عرضه داشت: «بارالها! امید و آرزو را به او بازگردان!» ناگهان مشاهده کرد که پیرمرد برخاست و دوباره مشغول فعالیت و کار شد! حضرت مسیح- علیه السلام – از او سؤال کرد که من دو حال مختلف از تو دیدم، یک بار بیل را به کنار افکندی و روی زمین خوابیدی، اما در حرحله دوم ناگهان برخاستی و مشغول کار شدی؟!
پیرمرد در جواب گفت: «در مرتبه اول فکر کردم من پیر و ناتوانم و آفتاب لب بامم، امروز بمیرم یا فردا خدا میداند، چرا این همه به خود زحمت دهم و این همه تلاش کنم؟ بیل را به کنار انداختم و بر زمین خوابیدم!
ولی چیزی نگذشت که این فکر به خاطرم خطور کرد از کجا معلوم که من سالهای زیادی زنده نمانم؟ افرادی مثل من بودند و سالها عمر کردند، انسان تا زنده است زندگی آبرومند میخواهد و باید برای خود و خانوادهاش تلاش کند، برخاستم و بیل را گرفتم و مشغول کار شدم». [2]
به همین دلیل برای ایجاد تحرک بیشتر در گروههای مختلف اجتماعی باید امید به آینده را در دل آنها زنده نگه داشت.
ولی همین امید و آرزو که رمز حرکت و تلاش انسانهاست و مانند قطرات حیاتبخش باران، سرزمین دل انسان را زنده نگه میدارد، اگر از حد بگذرد به صورت سیلابی ویرانگر در میآید و همه چیز را با خود میبرد و سرانجام انسان را غرق دنیاپرستی و ظلم و جنایت و گناه میکند.
به همین دلیل پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله – «طول امل» را یکی از دو دشمن بسیار خطرناک برای انسانها شمرده و فرموده است:
«خصلتان اتباع الهوی و طول الامل، فاما اتباع الهوی فانه یعدل عن الحق، اما طول الامل فانه یحبب الدنیا; شدیدترین چیزی که از آن بر شما میترسم دو خصلت است: پیروی از هوا و آرزوی طول و دراز; زیرا هواپرستی شما را از حق بازمیدارد و اما آرزوی دور و دراز شما را حریص بر دنیا میکند». [3]
شبیه همین معنی با کمی تفاوت در نهج البلاغه از امیرمؤمنان علی- علیه السلام – آمده است. [4]
با این اشاره به آیات قرآن بازمیگردیم و نتیجه طول امل را در سرنوشت اقوام پیشین و انسانها به طور کلی مورد بررسی قرار میدهیم:
1- واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد و بواکم فی الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بیوتا فاذکروا آلاء الله و لاتعثوا فی الارض مفسدین (سورهاعراف،آیه74)
2- اتبنون بکل ریع آیه تعبثون و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون (سورهشعراء، آیات129و128)
3- ینادونهم الم نکن معکم قالوا بلی و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانی حتی جاء امر الله و غرکم بالله الغرور (سورهحدید،آیه14)
4- الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لایکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون (سورهحدید،آیه16)
5- ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون (سورهحجر،آیه3)
6- ام للانسان ما تمنی فلله الآخره و الاولی (سورهنجم،آیات24و25)
7- ویل لکل همزه لمزه الذی جمع مالا و عدده یحسب ان ماله اخلده (سورههمزه، آیات1تا3)
8- ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم (سورهمحمد،آیه25)
ترجمه
1- و به خاطر بیاورید که خداوند شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش، قصرها برای خود بنا میکنید و در کوهها برای خود خانهها میتراشید! بنابراین نعمتهای خدا را متذکر شوید و در زمین به فساد نکوشید.
2- آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانهای از روی هوا و هوس میسازید؟! – و قصرها و قلعههای زیبا و محکم بنا میکنید، شاید در دنیا جاودانه بمانید؟!
3- (منافقان) آنها را صدا میزنند «مگر ما با شما نبودیم؟! میگویند «آری ولی شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار(مرگ پیامبر را) کشیدید و(در همه چیز) شک و تردید داشتید و آرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرارسید و شیطان فریبکار(نیز) شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد!
4- آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل کرده استخاشع گردد؟! و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانی داده شد، سپس زمانی طولانی بر آنها گذشت و قلبهایشان قساوت پیدا کرد و بسیاری از آنها گنهکارند!
5- بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها آنان را غافل سازد ولی به زودی خواهند فهمید!
6- آیا آنچه انسان تمنا دارد به آن میرسد؟! – در حالی که آخرت و دنیا از آن خداست!
7- وای بر هر عیبجوی مسخره کنندهای! – همان کس که مال فراوانی جمع آوری و شماره کرده(بی آنکه مشروع و نامشروع آن را حساب کند)! – او گمان میکند که اموالش او را جاودانه میسازد!
8- کسانی که بعد از روشن شدن هدایتبرای آنها، پشتبه حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است!
تفسیر و جمعبندی
سرچشمه غفلت
آیات اول و دوم ناظر به قوم «عاد» و «ثمود» است که پیامبرانی به نام «هود» و «صالح» داشتند این جمعیتبا پیشرفتی که در کشاورزی و صنعت پیدا کرده بودند سختسرگرم به دنیا شده و به آن دل بسته بودند و آرزوهای دور و دراز آنها را در خود غرق ساخته بود و چنان گرفتار غرور و کبر و نخوت شده بودند که نه تنها کمترین اعتنایی به دعوت خیرخواهانه پیامبرشان هود و صالح8 نکردند، بلکه به مبارزه با آنها برخاستند.
قرآن مجید در نخستین آیه از آیات بالا، از زبان حضرت صالح7 خطاب به آن قوم سرکش چنین نقل میکند: «به خاطر بیاورید که قوم عاد به خاطر طغیان از میان رفتند و خداوند شما را جانشینان آنان قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش قصرها برای خود بنا میکنید و در کوهها(در دل سنگها) برای خود خانههایی میتراشید، به یاد نعمتهای خدا باشید و در زمین فساد نکنید»! (واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد و بواکم فی الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بیوتا فاذکروا آلاء الله و لاتعثوا فی الارض مفسدین)[5]
در دومین آیه وضع قوم «عاد» را شرح میدهد که توضیحی استبرای آیه قبل که در باره قوم «ثمود» بود.
از زبان پیامبرشان(حضرت هود- علیه السلام -) چنین نقل میکند: «آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانهای از سر هوا و هوس میسازید؟ – و قصرها و قلعههای زیبا و محکم بنا میکنید که گویی در دنیا جاودانه خواهید ماند»! (اتبنون بکل ریع آیه تعبثون و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون) [6]
هود- علیه السلام – با این سخن به آنها میفهماند که یکی از علل مهم انحراف شما هوسرانی و تکیه بر آرزوهای دراز است که شما را از خدا غافل کرده و در زرق و برق دنیا غرق ساخته است.
«مصانع» جمع «مصنع» به معنی ساختمان و قصر مجلل و محکم است، این واژه از ماده «صنع» گرفته شده که به معنی کار نیکو انجام دادن است، بنابراین صنع به هر کاری گفته نمیشود، بلکه به کارهایی اطلاق میگردد که دارای امتیاز خاصی است.
قوم عاد و ثمود تصور میکردند که با این بناهای محکم و زیبا و خانههای مجللی که در درون دل کوهها ایجاد کرده بودند، میتوانند خود را از آفات و گزند حوادث مصون دارند و سالیان دراز زنده بمانند و به عیش و نوش بپردازند.
همین معنی در باره قوم ثمود در آیات دیگری مطرح شده است و باز از زبان صالح7 این چنین میخوانیم: «اتترکون فی ما ههنا آمنین فی جنات و عیون و زروع و نخل طلعها هضیم و تنحتون من الجبال بیوتا فارهین; آیا چنین میپندارید که همیشه در نهایت امنیت در نعمتهایی که اینجاست، میمانید – در این باغها و چشمهها – در این زراعتها و نخلهایی که میوههایش شیرین و رسیده است و شما از کوهها خانههایی(بسیار محکم) میتراشید و در آن به عیش و نوش میپردازید(و همه چیز را به دست فراموشی میسپارید؟!)». [7]
[1] . بحارالانوار، جلد 74، صفحه173.
[2] . بحارالانوار، جلد 14، صفحه329 (با کمی توضیح).
[3] . المحجه البیضاء، جلد 8، صفحه 245.
[4] . نهج البلاغه، خطبه 42.
[5] . اعراف، 74
[6] . شعرا،129 – 128
[7] . شعرا،149 تا146
@#@
بی شک غرور و غفلتحاصل از طول امل منحصر به قوم عاد و ثمود نبود، ولی در قرآن مجید در مورد این دو گروه سرکش، این رذیله اخلاقی برجستگی خاصی دارد.
در سومین آیه سخن از گفتگوی مؤمنان و منافقان در روز قیامت است که منافقان خود را در ظلمت و تاریکی در صحنه محشر میبینند، در حالی که مؤمنان در پرتو نور و ایمان به سوی بهشت در حرکتند، منافقان از مؤمنان تقاضا میکنند اجازه بدهید ما هم از نور شما بهرهای بگیریم، ولی دیوار بلندی در میان این دو فاصله میشود.
در اینجا منافقان فریاد میزنند «…الم نکن معکم…; آیا ما در دنیا با شما نبودیم(پس چرا از ما جدا شدید؟)» [1] مؤمنان در پاسخ میگویند: «آری ما با هم بودیم، ولی شما خود را فریب دادید و در انتظار حوادث ناگوار برای مسلمانان بودید و پیوسته در امر معاد و دعوت پیامبر اسلام- صلی الله علیه و آله – ابراز تردید میکردید و آرزوهای دراز، پیوسته شما را مغرور ساخت تا فرمان مرگ شما از سوی خدا فرارسید»، (…قالوا بلی و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانی حتی جاء امر الله…) [2] به این ترتیب آیه فوق عامل بدبختی منافقان را در چهار چیز خلاصه میکند که چهارمین آنها آرزوهای طول و دراز است.
«امانی» جمع «امنیه» از ماده «منی»(بر وزن مغز) در اصل به معنی اندازهگیری کردن است، و «تمنی» به معنی آرزوست، چرا که انسان در درون دل در عالم خیال اموری را برای خود اندازهگیری میکند و به همین جهتبه خیالات باطل و سخنان دروغ و آرزوهای دور و دراز «امنیه» و جمع آن «امانی» اطلاق شده است.
در تفسیر منهج الصادقین و تفسیر قرطبی در ذیل این آیه حدیثی از پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله – نقل شده که مضمونش این است: «آن حضرت در حالی که یارانش را موعظه میفرمود خطهایی(موازی هم) بر زمین کشید، بعد یک خط عمودی بر همه آنان رسم فرمود، سپس گفت: میدانید این خطوط چه معنی دارد؟ عرض کردند: نه یا رسول الله! فرمود: این خطوط مانند آرزوهای دور و دراز انسانهاست (که حد و مرزی ندارند) و آن یک خط(عمودی) همان مرگ و پایان زندگی است که بر همه آنها کشیده میشود و همه آمال و آرزوها را باطل میکند».
همین معنی با تفاوت مختصری از «ابن مسعود» نقل شده است و پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله – خطی به شکل مربع کشید و خطی در وسط آن رسم فرمود و آن را به خارج مربع ادامه داد و خطوط کوچکی از طرف راست و چپ آن کشید، سپس فرمود: این(خطی که در وسط مربع است) انسان است و این(مربع) اجل اوست که به او احاطه کرده و این(ادامه خطی که به خارج از مربع پیش رفته) آرزوهای دراز اوست که از اجل و مرگ او هم فراتر میرود و این خطوط کوچک عوارض و حوادثی است که او را احاطه کرده، اگر(فرضا) اجل خطا کند، این حوادث و عوارض او را از بین میبرند و اگر این حوادث و عوارض خطا کنند اجل او را از میان برمیدارد».[3] در چهارمین آیه مؤمنان را به طور غیر مستقیم مخاطب قرار داده و هشدار میدهد که مراقب وضع خویش باشند، مبادا به اثر آرزوهای دور و دراز به سرنوشت مرگبار و اسفناک اقوام پیشین گرفتار شوند، میفرماید: «آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده استخاشع گردد، و مانند کسانی نباشند که پیش از این کتاب آسمانی به آنها داده شد، سپس زمان طولانی به آنها گذشت (و بر اثر غفلت و آرزوهای دراز) قلبهای آنها قساوت پیدا کرد. و بسیاری از آنان گناهکارند. الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لایکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون (حدید،16).
مطابق این آیه آنچه باعث نرمش قلب آدمی و انعطاف آن به سوی حق و خشوع و خضوع در پیشگاه خدا میشود، همان ذکرلله و یاد خدا و توجه به حق است، آری یاد خدا است که آرزوهای دور و دراز را بر میچیند، و انسان را متوجه مسؤولیتهایش میکند، و دل را نورانی، و فکر انسان را واقع بین و ماهیت زندگی ناپایدار دنیا را در برابر او مشخص میسازد.
دلی کز نور معنی نیست روشن مخوانش دل که آن سنگ است و آهن دلی کز گرد غفلت زنگ دارد از آن دل سنگ و آهن ننگ دارد
در پنجمین آیه خطاب به پیامبر اسلام- صلی الله علیه و آله -، اشاره به کفار و مشرکان کرده، میفرماید: «بگذار آنها بخورند و از دنیای مادی بهره گیرند و آرزوها(ی دراز) آنان را غافل سازد ولی به زودی خواهند فهمید(که چه اشتباه بزرگی مرتکب شدهاند)»، (ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون)
آری آنان همچون چهارپایانند که جز آب و علف چیزی نمیفهمند، تنها تفاوتی که با چهارپایان دارند و آنها را از چهارپایان پستتر کرده این است که یک مشت آرزوی طول و دراز اطراف فکرشان را احاطه کرده و به آنها اجازه نمیدهد که در سرنوشتخود بیندیشند و پیش از آنکه دست اجل گریبان آنها را بگیرد بیدار شوند و از بیراهه بازگردند.
در اینجا تاثیر منفی آرزوهای دراز در وجود انسان به خوبی تبیین شده و نشان میدهد که تا چه حد آرزوها انسان را به خود مشغول میسازد و از خدا غافل میکند.
تعبیر به «ذرهم» (آنها را رها کن) به وضوح نشان میدهد که امیدی به هدایت این گروه نیست وگرنه پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله – هرگز مامور نمیشد آنها را رها سازد.
چگونه میتوان امید به هدایت گروهی داشت که هدف نهایی آنها خور و خواب همچون حیوانات است و آرزوهای دراز به آنها اجازه نمیدهد که لحظهای به پایان زندگی و به آفریدگاری که این مواهب حیات را به آنها بخشیده بیندیشند و در باره هدفی که برای آن آفریده شدهاند لحظهای فکر کنند.
در ششمین آیه مورد بحث، اشاره به این حقیقت میکند که غالبا آرزوهای دراز که هرگز انسان به آنها نمیرسد، او را احاطه میکنند و امکانات او را که باید در مسیر سعادت به کار گرفته شود به خود جذب میکند و او را از راه بازمیدارد، میفرماید: «آیا انسان به آنچه آرزو میکند میرسد؟!(نه هرگز نخواهد رسید)» (ام للانسان ما تمنی) [4] این استفهام در واقع یک نوع استفهام انکاری است، چگونه ممکن است انسان به همه آرزوهایش برسد در حالی که طول آرزوها گاه دهها یا صدها برابر عمر اوست! و گاه اصلا نقطه پایانی ندارد! و هر جا برسد آرزوهای دیگری در برابر او خودنمایی کرده و وی را به سوی خود جلب مینماید.
باید توجه داشت که این آیه به دنبال آیاتی است که اشاره به بتهای مشرکان میکند که آرزو داشتند شفیع آنها در درگاه خداوند شوند و قرآن میگوید این آرزو هرگز برآورده نخواهد شد، ولی با این حال مفهوم آیه عام است و به اصطلاح مورد، مخصص نیست.
در هفتمین آیه سخن از دنیاپرستان خودخواه با آرزوهای دور و دراز است، میفرماید: «وای بر هر عیبجوی مسخره کنندهای – همان کس که مال و ثروت(عظیمی) را جمعآوری و شماره کرده است(بی آنکه حساب مشروع و نامشروع را بکند) و گمان میکند اموالش سبب جاودانگی اوست!»، (ویل لکل همزه لمزه الذی جمع مالا و عدده [5] یحسب ان ماله اخلده) [6] در واقع این سه آیه علت و معلول یکدیگرند، چرا که این انسان بیخبر و خودبین و خودپسند دیگران را استهزاء میکند، به خاطر آنکه ثروت عظیمی برای خود از طرق نامشروع فراهم ساخته، چرا دستبه جمع چنین ثروتی زده؟ به خاطر اینکه میپندارند داشتن چنین ثروتی به او جاودانگی میدهد، این پندار که با«طول امل» و آرزوهای دراز همراه استسبب غرور و خودبرتربینی میشود و آن هم به نوبه خود سبب استهزاء و عیبجویی نسبتبه دیگران است. [7] از این آیه به خوبی میتوان استفاده کرد که آرزوهای دراز گاهی به حدی میرسد که انسان مرگ را به کلی فراموش کرده، خود را جاودانه میپندارد و همین امر سبب طغیان و سرکشی او میشود و آن طغیان سرچشمه گناهان دیگری میگردد.
در هشتمین و آخرین آیه مورد بحث، سخن از گروهی است که حق را شناختند و سپس به آن پشت کردند و از آن اعراض نمودند، میفرماید: «کسانی که بعد از روشن شدن حق به آن پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است!»، (ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم) [8] «املی لهم» از ماده «املاء» به معنی پدید آوردن آرزوهای دور و دراز است که انسان را به خود مشغول میدارد.
در واقع آیه ناظر به این حقیقت است که چگونه ممکن استیک انسان حق را بشناسد و باور کند سپس آن را نادیده بگیرد و به آن پشت کند و راه نجات خود را ببیند با این حال از بی راهه برود!
آیا میتوان باور کرد انسان عاقلی چنین کند؟! آری! هنگامی که تسویلات شیطان انسان را احاطه کند و زشتیها را در نظرش به صورت زیباییها نشان دهد و او را گرفتار آرزوهای دور و دراز سازد، بعید نیستحق را به دست فراموشی بسپارد و به آن پشت کند.
از اینجا میتوان دریافت که آرزوهای طولانی چه بلایی بر سر انسان میآورد و چگونه انسان عاقل را به کلی از عقل و خرد بیگانه میکند؟!
از مجموع آیات فوق که قسمتی در باره اقوام پیشین بود و بخشی درباره معاصران پیامبر- صلی الله علیه و آله – و قسمتی نیز به صورت یک قانون کلی مطرح شده بود میتوان چنین نتیجه گرفت که طول امل و آرزوهای دراز از خطرناکترین دشمنان سعادت بشر است که نه تنها افراد، بلکه اقوام و ملتها را در کام مرگ و بدبختی فرومیبرد.
[1] . حدید، 14.
[2] . همان، 14.
[3] . تفسیر قرطبی، جلد9، صفحه6417.
[4] . نجم، 24.
[5] . این احتمال نیز در تفسیر «عدده» داده شده است که منظور شمارش کردن نیست، بلکه مال وا وسیله و «عده» خود قرار دهد و در همه حال بر آن تکیه نماید.
[6] . همزه، 1 تا3.
[7] . «همزه» و «لمزه» هر دو صیغه مبالغه است، اولی از ماده «همز» به معنی شکستن گرفته شده و دومی از ماده «لمز» به معنی غیبت و عیبجویی کردن است، بعضی معتقدند «همزه» به کسی میگویند که با اشارات عیبجویی میکند و «لمزه» به کسی که با زبان این کار را انجام میدهد.
[8] . محمد، 25.
آیت الله مکارم شیرازی- اخلاق در قرآن، ج2