ویژه نامه روز پدر

ویژه نامه روز پدر

پدر! گرچه خانه ما از آینه نبود؛ اما خسته‏ ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانه ‏ات، کودکی‏ هایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم.
می‏خواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درخت حیاط مان، پنهانی، غصه‏ هایی را خوردی که مال تو نبودند!
ببخش اگر ناخن ‏های ضرب‏ دیده ‏ات را ندیدم که لای درهای بسته روزگار، مانده بود و ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛ اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمده ‏ام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه بر بلندای پیشانی‏ ات بزنم. سایه ‏ات کم مباد ای پدرم!
آن روزها، سایه ‏ات آن‏قدر بزرگ بود که وقتی می‏ ایستادی، همه چیز را فرا می‏گرفت؛ اما امروز، ضلع شرقی نیمکت ‏های غروب، لرزش دستانت را در امتداد عصایی چوبی می‏ریزد.
دلم می‏خواهد به یک‏باره، تمام بغض تو را فریاد کنم. ساعت جیبی‏ ات را که نگاه می‏کنی، یادم می‏آید که وقت غنچه‏ ها تنگ شده؛ درست مثل دل من برای تو.
این، تصادف قشنگی است که امروز در تقویم، کلمات هم‏ معنی، کنار هم چیده شده‏ اند. یعنی در دائره المعارف عشق، پدر، ترجمه علی علیه ‏السلام است.

pedar

روز پدر

سیزدهم رجب، زادروز میلاد پدرِ بزرگ وار دو پیشوای الهی، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام را روز پدر نام نهاده اند؛ روزی که بسان فرصتی طلاییْ در صحنه یادآوری و تقدیر از زحمات بی دریغ پدر است. روزی برای تفکر درباره تلاش ها، رنج ها، از خودگذشتگی ها و ایثار پدران جامعه. روز «خدا قوّت» گفتن به پدر و زدودن اندکی از غبار خستگی چهره پُر مِحنت و محبت او. روز نظاره لبخند زیبای پدر. روزی برای به یاد پدر بودن، با پدر بودن و برای پدر بودن.
پدر، کوه رنج

پدر کوه رنج است و معدنِ گنج، مظهر ایثار است و وفا، کانون لطف است و صفا، نامش همراه شکوه و وقار، نگاهش نافذ و پراقتدار، کلامش متین و استوار، وجودش همیشه کوشا و بی قرار و هستی اش پر افتخار، گام هایش مردانه و پر صلابت، دست هایش توانا و پرسخاوت، بازوانش قوی و پرقدرت و نگاهش آینه محبّت؛ پدر، روشنایی خانه است و نور فروزان کاشانه، صبح گاهش طلوع آفتاب مهربانی است و شام گاهش تابش مهتاب زندگانی؛ پدر، دریای محبت است و اقیانوس شفقت، ناخدای دریای توفانی و غوّاص اقیانوس مهربانی؛ پدر امیدبخش زندگی است و مایه سرزندگی، مِهرش شهدِ گل های منزل است و لبخندش قرارِ دل.
تبریک روز پدر

پدر، روزت مبارک باد که همه روزهای زندگی از فروغ نگاه تو روشن است. پدر، اگرچه در تقویم روزها، روزی را به پاس احترام تو نام نهاده اند، ولی ما در تقویم عشقِ وجودمانْ همه روزها را به پای تو می ریزیم. پدر، وجود پرمهرتْ گرمی بخش حیات ماست و لبخندهای صمیمی اتْ لذت بخش اوقاتمان. پدر، اگرچه پاس داشت محبت های بی کران تو، فراتر از توان بی مقدار ماست، گرامی داشت یادت را کم ترین وظیفه خود می دانیم و از اعماق وجود می گوییم: «پدر عزیز، روزت مبارک».

 پدر در آموزه های قرآن

قرآن برای پدر و مادر جایگاه ویژه ای قایل شده است و آیات قرآنی پس از وجوب بندگی خدای یکتا از مردم خواسته است تا به احسان و نیکی در حق پدر بپردازند و حق ایشان را به تمام و کمال ادا نمایند.

در جامعه امروز، بسیاری از کرامت ها و آیین و سنت های پسندیده و نیکی چون خانواده و احترام و ادب در حق پدر و مادر از میان رفته است و اصول اخلاقی با تهاجم فرهنگی غربی و دیدگاه های نسبی گرایانه اخلاقی و حسی گرایانه مادی زیرپا گذاشته می شود. از این رو، بازخوانی مقام و منزلت پدر از دیدگاه قرآن تلاشی است تا ضمن قدردانی از نقش و جایگاه پدر، به گونه ای حق ایشان را ادا نماید.

پدر یا به تعبیر عربی آن والد، مردی است که فرزند از او به وجود می آید. در ادبیات عربی دو واژه والد و اب به کار می رود. به نظر می رسد که واژه والد اختصاص به مفهوم پیش گفته داشته و از محدودیت مفهومی برخوردار می باشد و دایره آن محدود به مردی است که در تولید فرزند نقش اساسی و بنیادی دارد و خون وی در رگ های فرزند جاری می باشد. اما واژه عربی اب به معنای سرپرست و کسی است که می تواند والد و یا عمو و یا هرکسی باشد که به حکم ولایت طبیعی خویشاوندی و قانونی مسئولیت کسی را به عهده گرفته باشد. بر این اساس است که آزر عموی حضرت ابراهیم(ع) در آیات به عنوان اب یعنی پدری که سرپرستی او را به عهده گرفته یاد می شود. آیات قرآنی هرگاه سخن از پدر به مفهوم خاص آن اشاره دارد از والد سخن به میان می آورد و از فرزند به عنوان مولودله یاد می کند. بر این اساس مراد از پدر در این نوشتار نیز به پیروی از آیات قرآنی کسی است که پدر حقیقی شخص بوده و از وی فرزند متولد شده باشد. در حقیقت کسی که سبب ایجادی شخص باشد. البته چنان که گفته شد به کسی که صلاح و ظهور چیزی نیز شده باشد اب (پدر) گفته می شود که بر این اساس است که در روایات، پیامبر اکرم(ص) به عنوان اب و پدر مؤمنان معرفی می شود. بر این اساس به عمو و جد (پدربزرگ) نیز پدر گفته می شود.

در آیه 4 و 5 سوره احزاب از مسلمانان خواسته شده است که فرزندان را به پدر حقیقی آنان انتساب کنند و از انتساب فرزند به غیر پدر دوری و اجتناب شود. در آیه5 پس از بیان لزوم انتساب فرزندان به پدر حقیقی، هرگونه نسبت دادن عمدی شخص به غیر پدر را گناه و جرم دانسته و مسلمانان را از چنین عملی بازداشته است.

به نظر قرآن بهترین شیوه و اخلاقی ترین و حقوقی ترین عمل آن است که شخص به پدر حقیقی اش نسبت داده شود و هرگونه نسبت به غیرپدر، رفتاری ظالمانه و به دور از عدالت است.

آیه4 سوره احزاب توضیح می دهد که از جمله هدایت های خاص خداوند نسبت به آدمی آن است که وی را به لزوم اسناد فرزند حقیقی به پدر را در آیات و آموزه های وحیانی قرآن تبیین کرده و آدمی را به سوی راه درست رهنمون ساخته است.

برای این که مساله در اذهان مردمان جایگزین شود با عملیاتی کردن موضوع و مساله خاصی چون نفی پدر بودن فرزند نسبت به زیدبن حارثه کوشید تا این معنا در فکر و اندیشه مردم تغییر یابد و زید را به آن حضرت(ص) نسبت ندهند و به جای این که بگویند زیدبن محمد(ص) بگویند زیدبن حارثه تا مردم عملا این فرهنگ جدید را بپذیرند و اقدام به نفی نسبت به غیر پدرحقیقی نمایند.

پیامبر(ص) برای تثبیت این معنا و فرهنگ سازی جدید اقدام به ازدواج با همسر فرزندخوانده خویش می کند و زینب پس از آن که از شوهر خویش زیدبن حارثه بن شراحیل جدا می شود با پیامبر(ص) ازدواج می کند تا همگان آگاه شوند که همسر فرزندخوانده (کسی که از نسل و خون شخص نیست) بر شخص حرام نمی باشد می توان پس از طلاق و جدایی با او ازدواج کرد.
البته می توان اشخاص را به عنوان پدر معنوی و روحی و تربیتی معرفی کرد ولی این گونه انتساب ها چون بار حقوقی ندارد مهم و تاثیرگذار نیست بلکه از نظر اخلاقی سازنده و مفید است. از این روست که می توان پیامبر(ص) و یا امامان(ع) را به عنوان پدران معنوی امت نام برد چنان که آن حضرت(ص) خود می فرماید: انا وعلی ابواه هذه الامه؛ من و علی پدران امتیم.

حضرت ابراهیم(ع) آزر عموی خویش را به عنوان پدر معرفی می کند و از وی با عنوان «یا ابت» یاد می کند و خداوند نیز در بیان گفت وگوهای آن حضرت و عمویش چنین می فرماید: «واذقال ابراهیم لابیه آزر؛ هنگامی که ابراهیم به پدرش آزر گفت»

چنان که از آیات 114 سوره توبه و نیز 42 و 45 سوره مریم و 52 سوره انبیاء و 26سوره زخرف و آیات دیگر برمی آید آزر به سبب سرپرستی وی از کودکی به عنوان پدر معرفی شده است. با این همه در هیچ یک از آیات قرآنی از آزر به عنوان والد (پدر حقیقی) سخنی به میان نیامده است.

از آیه 133 سوره بقره می توان این معنا را دریافت که می توان بر عمو عنوان پدر (اب نه والد) را اطلاق کرد. از این روست که در قرآن گزارش می شود که حضرت یعقوب(ع) در هنگام وصیت، اسماعیل(ع)را به عنوان پدر خویش معرفی می کند، در حالی که اسماعیل(ع) فرزند ابراهیم(ع) عموی حضرت یعقوب(ع) و برادر اسحاق (ع) بوده است.

به سخن دیگر این که حضرت یعقوب(ع) اسماعیل عموی خویش را در کنار پدر خویش اسحاق به عنوان پدر (اب) یاد می کند می تواند دریافت که در اطلاقات عربی و فرهنگ قرآنی می توان عمو را به عنوان پدر معرفی کرد.

حقوق پدر

در آیات قرآنی برای پدر اموری به عنوان حقوق پدر مطرح می شود چنان که اموری دیگر به عنوان فرا حقوق و امور اخلاقی مطرح می شود که در حوزه امور عاطفی دسته بندی می شود و ما از آن ها به احسان یاد می کنیم.

از نخستین حقوق هر پدر و مسئولیت و وظیفه هر فرزندی می توان به لزوم حفظ حرمت و احترام پدر و مادر و دوری و پرهیز از اهانت و آزار رساندن با کوچک ترین کلام و یا شکلی یاد کرد. آیات 23 و 24 سوره اسراء به این مسئله پرداخته است که انسان می بایست در حق پدر خویش چنان رفتار کنند که حفظ احترام و حرمت او شود. این مسئله نسبت به پدر در زمانی که در عجز و ناتوانی هستند و به اسباب پیری دچار زودرنجی می شوند تشدید می شود و خداوند از مردمان می خواهد به سبب زودرنج و افزایش خواسته ها و نیازهای ایشان حتی اف را بر زبان نرانند چه رسد که سخنی بگویند و اهانتی بکنند.

در این زمان بر فرزندان است که همانند پرندگان دست هایشان را باز کنند و ایشان را زیر پر و بال محبت آمیز خویش بگیرند.

این معنا از نهایت خضوع و خشوع در برابر پدر و مادر نشان می دهد که خداوند خواستار نهایت تکریم و احترام نسبت به پدر و مادر به ویژه در سنین کهولت و افزایش خواسته ها و نیازهایشان می باشد.

هرگونه بی حرمتی و کوتاهی در رعایت حقوق آنان گناهی است که تنها با توبه امکان از میان رفتن آن می باشد.

شخصی که نسبت به ایشان بی حرمتی روا داشته است تنها پس از توبه کردن همراه با در پیش گرفتن رفتاری صالح و درست و نیت صادق و پاک، می تواند امید آمرزش را داشته باشد.

این حقوق از آن جایی بر پدر و مادر ثابت می باشد که آنان در کودکی به تربیت ایشان و پرورش وی اقدام کرده اند.  از این رو از حقوق مساوی احترام و تکریم از سوی فرزندان به ویژه در سن پیری برخوردار می شوند.

از دیگر حقوق والدین این است که دارای خلوتگاه خاص خویش باشند و فرزندان بی اذن و اجازه وی وارد بر خلوتگاه ایشان نشوند.

در حقیقت حفظ حریم والدین بر فرزندان در مسایل جنسی و خلوت های سه گانه ایشان واجب است و فرزندان می بایست به دقت آن را رعایت کنند.

آیات 23 و 24 سوره اسراء بیان می دارد که در صورت حضور پدر و مادر نزد فرزندان، مسئولیت های بیش تری بر عهده فرزندان و حقوق مضاعفی برای پدر و مادر پدید می آید که این مسئله به سبب ارتباط نزدیک و تعاملات روزانه است. بسیار دیده شده است که در هنگامی که کسانی به صورت مشترک در یک مکان زندگی کنند، برخی از آداب و احترامات از میان می رود و و نوعی برخوردهای سرد و رفتارهای زننده به شکل عادی درمی آید. بر این اساس است که خداوند هشدار می دهد که در زمانی که پدر و مادر با فرزندان در یک مکان زندگی می کنند نه تنها آداب و احترام و تکریم نمی بایست کاهش یابد بلکه می بایست تقویت و افزایش یابد و احترامات خاصی نسبت به آنان مبذول شود.

آیه 233 سوره بقره بر لزوم مشورت و تفاهم با پدر و مادر در جدا کردن فرزند از شیر قبل از دو سالگی کودک خبر می دهد.

به سخن دیگر از آن جایی که حد کمال شیر دادن کودک دو سال است، جدا کردن کودک پس از دو سالگی نیاز به مشورت پدر و مادر ندارد ولی پیش از دو سالگی می بایست با مشاوره و تفاهم و توافق این کار انجام گیرد. بنابر این از حقوق پدر و مادر است که با ایشان در این باره مشورت و تفاهم صورت پذیرد.

ترحم و مهربانی با پدر و مادر از وظایف فرزندان است و از حقوق والدین است که آیات 23 و 24 سوره اسراء بر آن تاکید می ورزد.

احسان و نیکوکاری در حق پدر

افزون بر حقوق پیش گفته بر فرزندان است تا پا را از این فراتر نهاده در حق پدر و مادر احسان و نیکی را به کمال رسانند.

آیه 15 سوره لقمان بیان می دارد که ملاطفت و ادب نسبت به پدر و مادر امری لازم و ضروری بر فرزندان است و چنان که حضرت یوسف(ع) انجام داده است در هر کاری پدر و مادر خویش را تکریم کرده و ادب و نزاکت را در حق ایشان به کمال ادا کنند. از این روست که حضرت یوسف(ع) با آن که وزارت بزرگ ترین دولت عصر خویش در مصر باستان را به عهده داشت از پدر و مادر دهاتی و بیابانگرد خویش در مصر به خوبی استقبال کرده و تمام ادب و نزاکت را در حق ایشان به جا آورد.

بر این اساس نمی توان گفت که آن حضرت در استقبال ایشان کوتاهی کرده بود و همین مساله موجب آن شد تا پیامبری از نسل وی خارج شود. اگر این گونه باشد در مساله امامت فرزندان امام حسین(ع) نسبت به فرزندان امام حسن(ع) چگونه داوری می کنید؟ آیا امام حسن(ع) نعوذبالله خلاف ادبی را مرتکب شد که امامت از نسل وی به نسل امام حسین(ع) منتقل شده است یا این که اراده الهی و مشیت و خواست اوست که امامت را همانند نبوت به هر کسی که بخواهد می سپارد؟

به نظر می رسد که روایات بنی اسرائیل همانند جاهای دیگر در این حوزه نفوذ کرده است و سیمای تابناک آن پیامبر بزرگوار را که خداوند به نام وی سوره ای را فرستاد و قصه زندگی را احسن القصص نامید، به کلی تاریک اندوده سازند و تیرگی را به سیمای نورانی «ملک کریم» برسانند و او را همانند خویش آلوده سازند. باشد که از بیان چنین اهانت هایی، خود و ساحت پیامبران پاک و معصوم(ع) را مبرا سازیم و دل ها را بدان آلوده نسازیم.

آیات 42 و 45 سوره احقاف بیان می دارد که در صورت شرک ورزی پدر و مادر، بر فرزندان است که حقوق ایشان را مراعات نمایند و با ادب و ملاطفت با ایشان برخورد کنند و در گفت وگوها بر ایشان تندی نورزند و ایشان را سرزنش و اهانت نکنند.

آیه 23 سوره اسراء نیز بیان می کند که یکی از تکالیف و وظایف مهم بر فرزندان این است که در هنگام سخن گفتن با پدر و مادر حرمت مراعات ایشان را نموده و با تکریم و احترام همراه با برخوردهای عاطفی و مودبانه با آنان گفت وگو کنند. بنابر این هنگام گفت وگو با آنان می بایست از هرگونه تندخویی پرهیز شود وگرنه باید خود را برای عذاب سخت الهی آماده سازد.

خداوند در آیه 17 و 18 سوره احقاف کسانی را که با پدر و مادر خویش بی ادبانه سخن و رفتار می کنند به عذابی سخت تهدید می کند و آنان را از اهل خسران می شمارد.

مومن کسی است که برای هر کاری چون مسافرت و کارهای بزرگ با پدر خویش مشورت می کند و با اذن و اجازه قلبی او کاری را انجام می دهد و یا به سفری می رود.این روش را قرآن درباره فرزندان یعقوب گزارش می کند.

گوش سپاری و اطاعت از فرمان ها و خواسته های پدر از وظایف دیگر فرزندان است که آیه 63 و 68 سوره یوسف و نیز 8 سوره عنکبوت و 14 و 15 سوره لقمان بدان اشاره کرده است.

این مساله اطاعت از پدر حتی در مواردی که پدر حضور ندارد و ناظر رفتارها و کردارهای ایشان نیست می بایست ادامه یابد چنان که فرزندان یعقوب(ع) در مسافرت خویش به حکم و فرمان آن حضرت از دروازه های مختلف وارد شدند تا مورد چشم زخم اهل مصر قرار نگیرند.

چنین اطاعتی را آیه 80 سوره یوسف درباره فرزند بزرگ یعقوب(ع) گزارش می کند و می فرماید که پسر بزرگ وی برای اطاعت فرمان پدر برای بازگرداندن برادر خویش در مصر ماند و کوشش کرد تا فرمان پدر را به هر شکلی اجرا کند.

چنین اطاعتی را نیز فرزند حضرت ابراهیم(ع) به اجرا درآورد و حضرت اسماعیل(ع) برای اجرای فرمان سخت ذبح تن به مرگ سپرد تا رضایت و خشنودی پدر را به دست آورد.

آیات 46 و 48 سوره مریم عدم جواز اطاعت از پدر را محدود کفرخواهی وی بیان می کند. به این معنا که تنها در صورت کفرخواهی است که فرزند می تواند با پدر مخالفت ورزد و در این صورت فرزند می تواند برای حفظ دین توحیدی خویش با شرک خواهی و کفرخواهی پدر مخالفت ورزد.

خداوند در آیه 8 سوره عنکبوت توضیح می دهد که در صورت مخالفت فرمان پدر و مادر با فرمان های خداوند فرزند می تواند به مخالفت با فرمان های پدر و مادر اقدام کند و لازم نیست تا از کفر و شرک و خواسته های مخالف با خواسته ها و فرمان های الهی اطاعت کند.

آثار رضایت پدر

اطاعت و رضایت پدر امری است که برای فرزندان فواید و آثار بسیاری دارد که یکی از مهم ترین آن ها می توان رضایت خداوند را دانست.

از دیگر آثار و فواید مهم رضایت پدر و مادر آن است که دعای ایشان در حق فرزندان تاثیر مثبت و شگرفی دارد و این امر را یکی از عوامل استجابت دعا می توان دانست.

به هر حال هر کسی اگر گرفتاری دارد و مشکلاتی لاینحل در برابر او قرار گرفته است می بایست دست به دامن والدین خویش شود و با جلب رضایت ایشان از آنان بخواهد تا در حق او دعا کنند با دعا و درخواست والدین به ویژه پدر است که خداوند گرفتاری و مشکلات وی را حل می کند و او را به آسایش و آرامش می رساند.

اگر دعای برای پدر و مادر از مصادیق احسان در حق ایشان است  دعای پدر و مادر عامل برآورد نیازها و رهایی از مشکلات است؛ زیرا رحمت خداوند نصیب و بهره کسانی می شود که حقوق والدین را ادا کنند و در حق ایشان احسان روا دارند؛ زیرا از نظر خداوند چنان که آیه 3 سوره بلد بیان می کند، پدر و مادر در جایگاهی نشسته اند که خداوند به ایشان سوگند می خورد و می فرماید: و والد و ما ولد، سوگند به پدر و آن چه می زاید.

خداوند در آیه 15 سوره احقاف از مردم می خواهد تا خدا را به سبب نعمتی به نام پدر و مادر شکر و سپاس کنند چنان که برای نعمت هایی که به پدر و مادرشان و خودشان داده است شکر و سپاس گویند.

پدر در جایگاهی نشسته است که به سبب همین جایگاه از حق طبیعی ولایت بر فرزند برخوردار می باشد و این در حالی است که هیچ را برای کسی ولایت نیست.

به هر حال پدر را در اندیشه و تفکر اسلامی قرآنی جایگاهی بس رفیع و بلندی در کنار جایگاه خداوندی است و خداوند پدر و مادر را در پس یاد نام خویش یاد می کند و از فرزندان می خواهد تا با وی همراهی و مماشات داشته باشند و در امر دین و دنیا او را تنها نگذارند مگر آن که شرکت ورزند و یا به شرک و کفر دعوت کنند و یا برخلاف فرمان های خداوندی فرمانی را برانند که در آن صورت با حفظ احترام و ادب و پوزش خواهی به ترک فرمان وی مبادرت ورزند ولی احترام و تکریم وی را فرو نگذارند و از آداب و احترام چیزی نکاهند.

سایر مقالات:

حرمت پدر ، حرمت خداست

مقام پدر و مادر (۱)

آداب در محضر پدر و مادر

احترام به پدر و مادر از دیدگاه قرآن

نیکى به پدر و مادر

 

مطالب مشابه

یک دیدگاه

  1. خادم الصادقیون
    1395-01-31 در 10:12 - پاسخ

    عرض سلام و ادب ؛ این ویژه نامه برای سال ۱۳۹6 به روز رسانی شد.

دیدگاهتان را ثبت کنید