بعثت و دعوت پیامبران در قرآن

بعثت و دعوت پیامبران در قرآن

اساس دعوت پیامبران
مقدمه:
درباره موضوع مقاله گمانه‌زنی‌هایی ممکن است ارائه شود اما بهتر است این موضوع از منظر قرآن بررسی شود که مقاله حاضر درصدد این امر است.
آیات مورد بحث:
1ـ وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَهً.[1]
و گفتند: (هرگز آتش دوزخ‏، جز چند روزى‏، به ما نخواهد رسید.) بگو: (آیا پیمانى از خدا گرفته‏اید؟! – و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمى‏ورزد- یا چیزى را که نمى‏دانید به خدا نسبت مى‏دهید)؟!
2ـ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ.[2]
پسرانم‏! بروید، و از یوسف و برادرش جستجو کنید؛ و( از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران‏، از رحمت خدا مأیوس مى‏شوند!)
3ـ فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ.[3]
مردم – درآغاز- یک دسته بودند؛ – و تضادى در میان آنها وجود نداشت‏. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آنها پیدا شد، در این حال‏- خداوند، پیامبران را برانگیخت‏؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى‏، که به سوى حق دعوت مى‏کرد، با آنها نازل نمود؛ تا در میان مردم‏، در آنچه اختلاف داشتند، داورى کنند. – افراد باایمان‏، در آن اختلاف نکردند؛- تنها -گروهى از- کسانى که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانه‏هاى روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى‏، در آن اختلاف کردند. خداوند ، آنهایى را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش‏، رهبرى نمود. – امّا افراد بى‏ایمان‏، همچنان در گمراهى و اختلاف‏، باقى ماندند.- و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت مى‏کند.
4ـ رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ.[4]
پیامبرانى که بشارت‏دهنده و بیم‏دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران‏، حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند، (و بر همه اتمام حجت شود؛) و خداوند، توانا و حکیم است‏.
5ـ وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلى قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ.[5]
و اى قوم من‏! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوى او بازگردید، تا (باران‏) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد؛ و نیرویى بر نیرویتان بیفزاید! و گنهکارانه‏، روى (از حق‏) بر نتابید!)
6ـ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ.[6]
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان مى‏آوردند و تقوا پیشه مى‏کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مى‏گشودیم‏؛ ولى (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم‏.
7ـ فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً ـ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً ـ وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ ـ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً.[7]
به آنها گفتم‏: (از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است‏… «10» تا بارانهاى پربرکت آسمان را پى در پى بر شما فرستد، «11» و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار دهد!
8ـ وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ.[8]
هر مصیبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است که انجام داده‏اید، و بسیارى را نیز عفو مى‏کند!
9ـ وَ اتَّقُوا فِتْنَهً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ.[9]
و از فتنه‏اى بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمى‏رسد؛ (بلکه همه را فرا خواهد گرفت‏؛ چرا که دیگران سکوت اختیار کردند.)و بدانید خداوند کیفر شدید دارد!
10ـ ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ.[10]
(آرى‏،) آنچه از نیکیها به تو مى‏رسد، از طرف خداست‏؛ و آنچه از بدى به تو مى‏رسد، از سوى خود توست‏. و ما تو را رسول براى مردم فرستادیم‏؛ و گواهى خدا در این باره‏، کافى است‏!
11ـ وَ یا قَوْمِ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شِقاقِی أَنْ یُصِیبَکُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ.[11]
و اى قوم من‏! دشمنى و مخالفت با من‏، سبب نشود که شما به همان سرنوشتى که قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شوید! و قوم لوط از شما چندان دور نیست‏!
12ـ فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ.[12]
دستت را در گریبان خود فروبر، هنگامى که خارج مى‏شود سفید و درخشنده است بدون عیب و نقص‏؛ و دستهایت را بر سینه‏ات بگذار، تا ترس و وحشت از تو دور شود! این دو (= معجزه عصا و ید بیضا) برهان روشن از پروردگارت بسوى فرعون و اطرافیان اوست‏، که آنان قوم فاسقى هستند!)
13ـ وَ إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاَّ خَلا فِیها نَذِیرٌ.[13]
ما تو را بحق براى بشارت و انذار فرستادیم‏؛ و هر امّتى در گذشته انذارکننده‏اى داشته است‏!
14ـ وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَهٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ.[14]
ما هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر اینکه انذارکنندگانى (از پیامبران الهى‏) داشتند.
15ـ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ.[15]
کسانى که کافر شدند مى‏گویند: (چرا آیه (و معجزه‏اى‏) از پروردگارش بر او نازل نشده‏؟!) تو فقط بیم دهنده‏اى‏! و براى هر گروهى هدایت کننده‏اى است (؛و اینها همه بهانه است‏، نه براى جستجوى حقیقت‏)!
16ـ قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ.[16]
بگو: (علم آن تنها نزد خداست‏؛ و من فقط بیم‏دهنده آشکارى هستم‏!)
17ـ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ.[17]
ما نوح را بسوى قومش فرستادیم (؛نخستین بار به آنها گفت‏): (من براى شما بیم‏دهنده‏اى آشکارم‏!
18ـ حَقِیقٌ عَلى أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرائِیلَ.[18]
سزاوار است که بر خدا جز حق نگویم‏. من دلیل روشنى از پروردگارتان براى شما آورده‏ام‏؛ پس بنى اسرائیل را با من بفرست‏!
19ـ وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ.[19]
اگر تو را تکذیب کنند (عجیب نیست‏)؛ کسانى که پیش از آنان بودند (نیز پیامبران خود را) تکذیب کردند؛ آنها با دلایل روشن و کتابهاى پند و موعظه و کتب آسمانى روشنگر (مشتمل بر معارف و احکام‏) به سراغ آنان آمدند (امّا کوردلان ایمان نیاوردند).
20ـ قالَ یا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی رَحْمَهً مِنْ عِنْدِهِ.[20]
(نوح‏) گفت‏: (اگر من دلیل روشنى از پروردگارم داشته باشم‏، و از نزد خودش رحمتى به من داده باشد -و بر شما مخفى مانده‏- (آیا باز هم رسالت مرا انکار مى‏کنید)؟! آیا ما مى‏توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور سازیم‏، با اینکه شما کراهت دارید؟!
21ـ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ.[21]
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم‏، و با آنها کتاب (آسمانى‏) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه‏) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است‏، تا خداوند بداند چه کسى او و رسولانش را یارى مى‏کند بى‏آنکه او را ببینند؛ خداوند قوّى و شکست‏ناپذیر است‏!
22ـ فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأى کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ.[22]
هنگامى که (تاریکى‏) شب او را پوشانید، ستاره‏اى مشاهده کرد، گفت‏: (این خداى من است‏؟) امّا هنگامى که غروب کرد، گفت‏: (غروب‏کنندگان را دوست ندارم !)
23ـ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ.[23]
و هنگامى که ماه را دید که (سینه افق را) مى‏شکافد، گفت‏: (این خداى من است‏؟) امّا هنگامى که (آن هم‏) غروب کرد، گفت‏: (اگر پروردگارم مرا راهنمایى نکند، مسلّماً از گروه گمراهان خواهم بود.)
24ـ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَهً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی‏ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ.[24]
و هنگامى که خورشید را دید که (سینه افق را) مى‏شکافت‏، گفت‏: (این خداى من است‏؟ این (که از همه‏) بزرگتر است‏!) امّا هنگامى که غروب کرد، گفت‏: (اى قوم من از شریکهایى که شما (براى خدا) مى‏سازید، بیزارم‏!
25ـ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لا یَضُرُّکُمْ ـ أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ.[25]


[1] . بقره / 80 .
[2] . یوسف / 87 .
[3] . بقره / 213.
[4] . نساء / 165.
[5] . هود / 52.
[6] . اعراف / 96.
[7] . نوح / 12 ـ 10.
[8] . شوری / 30.
[9] . انفال / 25.
[10] . نساء / 79.
[11] . هود / 89 .
[12] . قصص / 32.
[13] . فاطر / 24.
[14] . شعراء / 208.
[15] . رعد / 7.
[16] . ملک / 26.
[17] . هود / 25.
[18] . اعراف / 105.
[19] . فاطر / 25
[20] . هود / 28.
[21] . حدید / 25.
[22] . انعام / 76.
[23] . انعام / 77.
[24] . انعام / 78.
[25] . انبیاء / 66 ـ 67.
@#@
(ابراهیم‏) گفت‏: (آیا جز خدا چیزى را مى‏پرستید که نه کمترین سودى براى شما دارد، و نه زیانى به شما مى‏رساند! (نه امیدى به سودشان دارید، و نه ترسى از زیانشان‏!) «66» اف بر شما و بر آنچه جز خدا مى‏پرستید! آیا اندیشه نمى‏کنید (و عقل ندارید)؟!
26ـ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ.[1]
بگو: همان کسى آن را زنده مى‏کند که نخستین بار آن را آفرید؛ و او به هر مخلوقى داناست‏!
27ـ ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ.[2]
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است‏، استدلال و مناظره کن‏! پروردگارت‏، از هر کسى بهتر مى‏داند چه کسى از راه او گمراه شده است‏؛ و او به هدایت‏ یافتگان داناتر است‏.
بررسی و تفسیر
اساس دعوت پیامبران الهی را دو مطلب تشکیل می‌داد: یکی مسأله‌ی بشارت و انذار (امید و بیم) و دیگری حجت و دلیل. حجت و برهان آنان گاهی کار خارق العاده (معجزه)، و گاهی اقامه‌ی دلیل و استدلال بوده. و اگر بخواهیم این دو پایه را در عبارت کوتاهی بیان کنیم باید بگوئیم: ‌از دو عامل درونی و بیرونی بهره می‌گرفتند:
عامل برونی: وعده و وعیدهای مربوط به آخرت، که افراد را به انجام وظیفه وادار می‌ساخت.
عامل درونی: دلائل روشن و بیّنات که اندیشه‌ها را باز و به عقل‌ها نورانیت می‌بخشید.
و اما عامل جهاد و نقش آن در ترویج آئین یکتا پرستی مطلب دیگری است که در این گفتار در مورد آن بحثی نمی‌شود.
عامل اول: عامل برونی ـ امید و بیم
از نظر اصول تربیتی، خطرناک‌ترین روش در تربیت یک انسان، تکیه بر امید تنها، و یا بیم تنها است. تربیتی که بر تک عاملی استوار باشد یا مایه‌ی طغیان، و یا وسیله‌ی یأس خواهد بود، امید بیش از حد مایه سهل‌انگاری می‌گردد، و چه بسا فرد تحت تربیت از انجام وظایف شانه خالی می‌کند، فرزندان بنی‌اسرائیل به خاطر امید فزون از حمد، راه طغیان و تجاوز را در پیش گرفتند و خود را ملت برگزیده انگاشتند و از هر نوع فساد به امید مغفرت خدا خودداری نکردند. و شعار آنان این بود که: «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَهً»[3]: جز مدتی کوتاه آتش دوزخ ما را نخواهد سوخت.
همچنان که بیم تنها کار ساز نیست چه بسا مایه‌ی یأس و نومیدی می‌گردد و از این جهت قرآن یأس و نومیدی از رحمت خدا را از ویژگی‌های کافران می‌شمارد و می‌فرماید: «إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ»:[4] از رحمت خدا جز کافران کسی مأیوس نمی‌گردد.
از این جهت در برنامه‌های امروز امور تربیتی، به هر دو عامل توجه شده و به موازات یکدیگر پیش می‌روند، مثلاً اگر در جوامع پیشرفته زندان و تبعید و کارهای اجباری و سرانجام اعدام هست، در برابر آن تشویق و تقدیر و ترفیع رتبه و معرفی افراد خدمتگزار به جامعه، نیز وجود دارد:
در برنامه‌های پیامبران بشارت و انذار، بیم و امید، به موازات یکدیگر پیشرفته و پیامبران خدا چنین معرفی شده‌اند: «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ»:[5] خدا پیامبرانی برانگیخت که مژده‌آور و بیم دهنده بودند. و باز می‌فرماید: «رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ»:[6] پیامبرانی برانگیخت مژده بخش و بیم دهنده تا مردم بر خدا حجتی نداشته باشند. (تا حجّت بر مردم، تمام گردد).
و به همین مضمون است آیه‌های (48) انعام و (56) کهف.
در این آیات امید و بیم به صورت کلی مطرح شده‌اند ولی در آیات دیگر، کلیات، حالت جزئی به خود گرفته، و می‌توان فهرست این نویدها و بیم‌های جزئی را چنین بیان کرد:
1ـ بشارت به نعمت‌های دنیوی.
2ـ بیم از نقمت‌های دنیوی.
3ـ بشارت به نعمت‌های اخروی.
4ـ بیم دادن از عذاب‌های اخروی.
مجموع بشارت و انذار رسولان الهی بر این چهار محور دور می‌زد. اکنون به آیاتی که پیرامون هر چهار موضوع وارد شده است اشاره می‌کنیم:
1ـ بشارت به نعمت‌های دنیوی
از نظر قرآن، ایمان به خدا و تقوی در جهان آفرینش مؤثر می‌باشند، توضیح اینکه: یک فرد مادی عمل انسان را بریده از جهان خلقت می‌اندیشد و معتقد است که کردار انسان، تنها از جهان آفرینش متأثر می‌گردد ولی در عالم آفرینش خصوصاً عالم‌های دور دست، اثر نمی‌گذارد. در حالی که از نظر یک انسان الهی و خصوصاً پیرو قرآن کریم رابطه‌ی این دو، بالاتر از رابطه‌ی تأثر یک جانبه انسان از جهان خارج است بلکه هر دو در یکدیگر تأثیر می‌گذارند، اگر انسان از نعمت‌های الهی از قبیل نور و آب و دیگر مواهب طبیعی بهره می‌گیرد؛ همچنین اعمال و کردار او در صفحه‌ی گیتی اثر می‌گذارند و جهان آفرینش از شیوه‌ی زندگی او متأثّر می‌شود. البته این نوع رابطه محسوس نیست که بتوان در آزمایشگاه‌ها بر آن دست یافت. بلکه این رابطه را جهان غیب بازگو می‌کند و می‌گوید: ای بشر ایمان و کفر تو در آمدن و نیامدن باران، و در فراوانی و کمی نعمت و… مؤثر است.
روی این اساس پیامبران الهی بشارت به فزونی نعمت‌های دنیوی را یکی از اهرم‌های تبلیغاتی خود قرار داده و یادآور می‌شدند که تقوی و پاکدامنی شما موجب ارسال رحمت الهی است. اینک، برخی از آیات را در این جا متذکر می‌شویم:
1ـ هود به قوم خود فرمود: «ای مردم از خدا آمرزش بخواهید و سپس به سوی او برگردید، او ابرهای باران‌زا را به سوی شما می‌فرستد و بر نیروی شما می‌افزاید، با گناه از خدا روی برمتابید.»[7]
2ـ «اگر مردم آبادی‌ها و شهرها ایمان آورده و از گناه پرهیز کرده بودند، برکات زمین و‌آسمان را به روی آنان می‌گشودیم ولی آنان (پیامبران الهی) را تکذیب کردند، و ما آنان را به مقتضای اعمال‌شان مؤاخذه کردیم.»[8]
3ـ خدا از نوح چنین نقل می‌کند: «نوح می‌گوید: خدایا: من به مردم گفتم: از خدا طلب آمرزش کنید، او آمرزنده‌ی گناهان است (و در این صورت خداوند) ابرهای باران‌زا به سوی شما می‌فرستد و شما را با ثروت‌ها و فرزندان کمک می‌کند، و باغ‌ها و جویبارها در اختیار شما قرار می‌دهد.»[9]
این سه آیه و آیات دیگر، افعال بشر را اعم از زیبا و زشت مؤثر در آفرینش می‌داند، گویی جهان خلقت موجود زنده‌ای است که می‌بیند و می‌شنود و از کارهای بشر تأثر می‌پذیرد، و در برابر آن واکنش نشان می‌دهد، پیامبران با توجه دادن انسان به چنین سرنوشت‌های زیبا و زشت که خواه ناخواه دامنگیر انسان می‌شود او را به سوی ایمان و تقوی و اعمال شایسته دعوت می‌کردند.
2ـ نقمت‌های دنیوی
از آیات پیشین استفاده شد که نه تنها عمل نیک انسان در جلب رحمت الهی مؤثر است بلکه اعمال بد انسان نیز در جهان آفرینش مؤثر می‌باشد و پیامدهایی خواهد داشت. اینک آیاتی را در خصوص این مورد یادآور می‌شویم:
آیات مربوط به نقمت‌های دنیوی دو نوع است:
الف) آیاتی که به صورت کلی یادآور می‌شوند که اعمال بد و زشت انسان در این جهان پیامدهای ناگواری دارد، و هر نوع ناگواری که در این جهان به انسان می‌رسد نتیجه‌ی عمل او است.
ب) آیاتی که بیانگر نزول عذاب الهی نسبت به گروهی است که با پیامبران خود از در مخالفت وارد شده و رسالت آنان را تکذیب نمودند. اینک آیات عمومی در این قسمت:
1ـ انذار از طریق نقمت‌های دنیوی به صورت کلی:
آیات وارد در این مورد فزون‌تر از آن است که در اینجا منعکس شود و از باب نمونه برخی را یادآور می‌شویم:
الف) «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ».[10] هر نوع ناگواری که به شما می‌رسد نتیجه کارهایی است که انجام داده‌اید و او از بسیاری از کارهای ناروا می‌گذرد.
ب) «وَ اتَّقُوا فِتْنَهً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ».[11] از عذابی که تنها دامنگیر ستمگران نمی‌شود بپرهیزید، و بدانید که عذاب خدا شدید است.
به طور مسلم این عذابی که دامن مجرم و غیر مجرم را می‌گیرد؛ تنها عذاب دنیوی است که در آن، خشک و تر را با هم می‌سوزاند، وگرنه عذاب اخروی هر کس از آن خود او است، و در هر حال، این عذاب دنیوی واکنش اعمال یک جامعه است.
ج) «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ».[12] اگر در زندگی دنیوی به تو نیکی برسد از جانب خداست و اگر بدی برسد محصول کارهای خودت خواهد بود.
برخی از آیاتی که بیانگر نعمت‌های دنیوی می‌باشند به گونه‌ای ناظر به این موضوع هستند.
2ـ انذار از طریق عذاب‌های خاص دنیوی
پیامبران الهی پیوسته مردم را از عذاب‌های دنیوی که دامنگیر گنهکاران می‌شود بیم می‌دادند ولی متأسفانه بسیاری از آنان به خاطر غرق شدن در گناه، این انذارها را نادیده گرفته و پیوسته می‌گفتند اگر راست می‌گویید انذار خود را جامه‌ی عمل بپوشانید، و در این خصوص آیاتی که در مورد هلاکت قوم نوح و لوط و صالح و شعیب و قوم فرعون و غیره نازل شده است می‌توانند شاهد گفتار ما باشند. و ما فقط برای ذکر نمونه سخن شعیب به قومش را یادآور می‌شویم: «ای مردم! مبادا عداوت با من موجب آن شود که آنچه به قوم نوح و قوم هود و قوم صالح رسید دامنگیر شما شود، و قوم لوط از شما دور نیستند.»[13]


[1] . یس / 79.
[2] . نحل / 125.
[3] . بقره / 80.
[4] . یوسف / 87 .
[5] . بقره / 213.
[6] . نساء / 165.
[7] . هود / 52.
[8] . اعراف / 96.
[9] . نوح / 10-13.
[10] . شوری / 30.
[11] . انفال / 25.
[12] . نساء / 79.
[13] . هود / 89.
@#@
امید و بیم اخروی
دو اهرم دیگر که پیامبران در تبلیغ رسالت خویش از آن بهره گرفته‌اند امید و بیم‌های اخروی است که بیش از دو موضوع پیشین مورد توجه بوده‌اند.
اگرچه پیامبران الهی برای ابلاغ رسالت خویش از دو اهرم تبشیر و انذار بهره جسته‌اند، ولی اهرم انذار نقش اساسی‌تری را ایفا نموده است. این حقیقت را با مراجعه به آیات قران به روشنی می‌توان به دست آورد. زیرا علاوه بر این که در همه موارد، در کنار عنصر تبشیر از انذار نیز یاد شده است، در موارد بسیاری تنها عنصر انذار مطرح گردیده است، تا آنجا که در بخشی از آیات قرآن عموم پیامبران الهی به عنوان «منذر» و «نذیر» توصیف گردیده‌اند. و اینک نمونه‌هایی از این آیات:
1ـ «وَ إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاَّ خَلا فِیها نَذِیرٌ».[1]
2ـ «وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَهٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ».[2] / [3]
اهمیت انذار از دیدگاه قرآن به پایه‌ای است که در آیات متعدد، وظیفه و مأموریت آخرین پیامبر الهی را فقط انذار دانسته است چنان که می‌فرماید: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ».[4] تو فقط بیم دهنده‌ای، و باز می‌فرماید: «قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ».[5] بگو علم فقط از جانب خدا است. و من تنها بیم دهنده‌ام.[6]
و نیز در مورد حضرت نوح که اولین پیامبر صاحب شریعت است می‌فرماید: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ».[7] نوح را به سوی قومش فرستادیم (و به آنان گفت) من برای شما بیم دهنده‌ای آشکارم و به همین مضمون است آیه‌ی 2 سوره‌ی نوح.
البته این حصر: (پیامبر تو بیم دهنده‌ای بیش نیستی) مسلماً حصر اضافی است ـ یعنی در مقابل اجبار، تو فقط نقش بیم دهنده داری نه اینکه کار پیامبر منحصر به بیم دادن باشد، زیرا همان گونه که در گذشته آوردیم پیامبران، بیم دهندگان و نوید دهندگانند، اگر چه تأکید آیات بر انذار بیش از تأکید آنها بر تبشیر است.
و شاید علت آن این است که تأثیر انذار در انسان‌های معمولی بیش از تأثیر تبشیر ا ست.
عامل دوم دعوت بر اساس استدلال و روشنگری
یکی دیگر از اهرم‌های تبلیغی پیامبران الهی این بود که افراد را از طریق گفتگو و اقامه‌ی دلیل و حجت روشن به آئین خود دعوت می‌کردند.
پیامبران در این جا به فراخور حال افراد از دلیل و برهان کمک می‌گرفتند، برخی از این دلائل جنبه‌ی کلی داشت یعنی اجمالاً ثابت می‌کرد که مدعی نبوت در ادعای خود راستگو است، و برخی از آنها جنبه جزئی داشت یعنی اصل و قانونی را که مطرح می‌کرد بر خصوص استواری آن قانون استدلال می‌نمود.
نمونه‌هایی از دعوت‌های همراه با استدلال
در میان آیات فراوانی که بیانگر منطق حضرت نوح در تبلیغ رسالت خویش است این آیه به صورت جامع حاکی است که دعوت او با دلیل و استدلال همراه بوده است چنان که می‌فرماید: «قالَ یا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی رَحْمَهً مِنْ عِنْدِهِ».[8] گفت ای مردم چه می‌گویید اگر من دلیلی از پروردگار خود بیاورم و او به من از جانب خود رحمت داده باشد؟
و در سوره‌ی نوح برای اولین بار در محیط بشر وجود رابطه میان عمل انسان و جهان آفرینش در کلام حضرت نوح آمده است آنجا که می‌فرماید: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً ـ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً ـ و…»[9] و تفصیل این قسمت در گذشته بیان شد.
ابراهیم و برهان رسالت
در زمان ابراهیم خلیل افکار و اندیشه‌ها بالا رفته و جامعه ی بشری از شایستگی بیشتری برخوردار بود، و بالاخص وی در میان ملت متمدن بابل مبعوث شد که برای خود علم و تمدنی داشتند ولی متأسفانه گروهی اجرام سماوی ـ و گروه دیگر بتهای زمینی را می‌پرستیدند، و به خاطر شایستگی آنان از نظر فکری، ابراهیم با منطق نیرومند در صحنه‌ی تبلیغ ظاهر شد او آنگاه که ملاحظه کرد مردم، ستارگان و ماه و خورشید را می‌پرستند و آنها را رب و کارگران جهان آفرینش می‌دانند، رو به آنان کرد و گفت: این اجرام که شما آنها را کارگردان جهان و انسان می‌شمارید گاهی با ما هستند و گاهی از ما غایبند و مدبر انسان چگونه می‌تواند از افراد تحت تدبیر و تربیت خود دور بماند؟ او از خصوصیت «افول» و غیبت نتیجه گرفت که اینها نمی‌توانند مفیض فیض و مدبر انسان و جهان باشند، باید دنبال خدایی رفت که برای او افول و غیبت نیست.[10]
منطق ابراهیم خلیل استدلال و برهان بود آنگاه که به جرم درهم شکستن بتها محاکمه می‌شد رو به حاضران کرد و گفت: «أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لا یَضُرُّکُمْ ـ أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ».[11] آیا جز خدا موجوداتی را می‌پرستید که نسبت به شما سود و زیانی ندارند. آوخ بر شما و معبودانی (جز خدا) که می‌پرستید! چرا نمی‌اندیشید؟
این مقدار از بیانات دو پیامبر بزرگ که سر سلسله‌ی پیامبران بودند در ارائه‌ی نمونه کافی است ولی در این جا باید به دو نکته‌ی دیگر اشاره کرد:
1ـ گاهی پیامبران به جای برهان، از اصل جدل بهره می‌گرفتند، یعنی از قضایایی که طرف بحث، آنها را مسلم می‌دانسته بر ضد او استفاده می‌کردند.
مثلاً قرآن کریم از انسانی یاد می‌کند که در مورد احیای مردگان با پیامبر گرامی مخاصمه کرد و استخوان پوسیده‌ای را نشان داد و با لحنی تعجب‌آمیز و همراه با تمسخر به آن حضرت گفت: چه کسی این استخوان را زنده می‌کند؟
خداوند به او وحی کرد که در پاسخ بگو: «یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّهٍ»: آن کس که در مرحله‌ی نخست آن را آفرید بار دیگر زنده می‌کند.[12]
از ظاهر سیاق استفاده می‌شود که فرمود مخاصم و مجادل، معتقد به خدا بود و پذیرفته بود که استخوان مخلوق خداست به همین جهت این اصل مورد قبول خصم، پایه‌ی استدلال قرار گرفته و با او در مورد مسأله‌ی معاد مناظره گردیده است.
2ـ از آنجا که گروهی از مردم بر درک برهان عقلی توانایی ندارند، پیامبران الهی از طریق وعظ و خطابه و پند و اندرز وارد شده و آنها را به سوی صراط مستقیم دعوت می‌کردند و همه‌ی این روش‌ها در پوشش «بیّنه» قرار دارد. و آیاتی که بر محور امید و بیم دور می‌زند و در آغاز بحث یادآور شدیم مصداق روشن وعظ و خطابه است، که انبیاء روی آن تکیه می‌کردند. و هر سه روش، در آیه‌ مبارکه: «ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ».[13] آمده است و هر یک به مثابه‌ی دارویی است که باید در محل مناسب خود مصرف شود.


[1] . فاطر / 24.
[2] . شعراء / 208.
[3] . همچنین به آیات صافات / 72 و سباء / 34 و زخرف / 23 مراجعه نمائید.
[4] . رعد / 7.
[5] . ملک / 26.
[6] . در این باره به آیات اعراف / 184 ـ هود / 12 ـ حجر / 89 ـ حج / 49 ـ شعراء / 115 ـ عنکبوت / 50 ـ سباء / 46 ـ فاطر / 23 ـ ص / 70 ـ احقاف / 9 ـ ذاریات / 51 و 50 ـ فرقان / 1 ـ ص / 65 و 4 ـ ق / 2 ـ شعراء / 194 ـ نمل / 92 مراجعه نمائید. و البته این آیات افزون بر آیاتی است که در آنها انذار و تبشیر با هم ذکر شده‌اند.
[7] . هود / 25.
[8] . هود / 28.
[9] . نوح / 10 ـ 12.
[10] . رک: انعام / 79-76.
[11] . انبیاء / 67-66.
[12] . به آیات 83 ـ 79 سوره یس مراجعه شود. و مفصل این آیات را در مباحث معاد بخوانید.
[13] . نحل / 125.
آیت الله سبحانی- منشور جاوید، ج10، ص327 ـ 342 (با تلخیص و اندکی تصرف)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید