3- آیه بلاغ
(یا إیها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس). [1]
«ای پیامبر آنچه از پروردگارت بر تو فرود آمده، برسان. و اگر نرسانی رسالت خدای را به جای نیاوردی و خداوند تو را از گزند مردم حفظ می کند».
دقت در مضمون جمله: «فان لم تفعل فما بلغت رسالته» از اهمیت موضوع حکایت می کند، و می رساند که پیامبر به وسیله این آیه مامور به ابلاغ پیامی از طرف خدا بود که اگر – العیاذ بالله- انجام نمی داد، گویا رسالت خود را انجام نداده است. طبعا چنین موضوعی باید در عداد «توحید» و «رسالت پیامبر» و «خاتمیت او» و امثال آنها قرار گیرد که اگر ابلاغی صورت نگیرد، تو گوئی در این مدت کاری صورت نپذیرفته است.
همچنان که از جمله: «والله یعصمک من الناس» استفاده می شود که پیامبر در طریق انجام این مإموریت احتمال می داد از جانب مردم آسیبی به او برسد یا او را در این انتصاب به گرایشهای قومی متهم کنند، از این جهت خدا برای تقویت اراده او نوید می دهد که «والله یعصمک من الناس».
اکنون باید دید این موضوع با اهمیت که این همه تاکید و نوید درباره آن وارد شده است، چیست؟!
مفسران اهل سنت احتمالاتی درباره نزول این آیه داده اند که برخی را یادآور می شویم:
1- مربوط به حکم رجم و سنگسار کردن زنان و مردان بدکار.
2- ازدواج با همسر پسر خوانده خود زید.
3- ابلاغ به همسران خود که اگر دنیا را می خواهند آماده طلاق می باشند.
4- دعوت مردم و منافقان به جهاد.
5- و مانند آنها که فخر رازی در تفسیر خود آورده است. [2]
همان طوری که ملاحظه می کنید، هیچ کدام از این احتمالات نمی تواند مصداق آیه باشد، یعنی کوتاهی در ابلاغ آنها، از طرفی همسنگ با عدم ابلاغ رسالت و از طرف دیگر مایه ترس از مردم باشد.
در یکی از احتمالاتی که فخر رازی و دیگران نقل می کنند، این است که آیه در مورد علی بن ابی طالب- علیه السلام -نازل شده است، آنگاه که در روز غدیر دست او را گرفت و درباره او گفت: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» آنگاه اضافه می کند که عمر بن خطاب به علی- علیه السلام -چنین خطاب کرد: «یابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کل مومن و مومنه».
تو سرور من و سرور هر مرد و زن مومن شده ای و اضافه می کند که این روایت را ابن عباس، و برإ بن عازب، و محمد بن علی(امام باقر(ع» نقل کرده است.
فخر رازی در این جا هر چند بخشی از حقیقت را بیان کرده، ولی به خاطر کمی اطلاعات و یا تمایلات درونی نتوانسته و یا نخواسته مدارک نزول این حدیث را بیش از این نقل کند درحالی که طبری در تفسیر خود [3] نزول این آیه را در مورد حدیث غدیر از زید بن ارقم به طور گسترده بیان کرده است، همچنان که سیوطی در کتاب «الدرالمنثور» [4] نزول این آیه را در روز غدیر از ابن سعید خدری نقل کرده است.
مولف الغدیر «علامه امینی(ره » نزول این آیه را از سی دانشمند سنی با ذکر مصادر و صفحات در کتاب الغدیر نقل می نماید [5]
ما در این جا در صدد نقل سرگذشت غدیر نیستیم ولی چون در کلمات گذشتگان نزول این آیه در حدیث غدیر وارد شده است، اجمالی از آن را در این جا میآوریم.
پیامبر گرامی در آفتاب داغ و سوزان 18 ماه ذیالحجه در سرزمین معروف به غدیر فرود آمد در حالی که گروه بی شماری نیز همراه او بوده اند، در این لحظات حساس، طنین اذان نماز ظهر سراسر بیابان را فرا گرفت، و ندای تکبیر موذن بلند شد، و مردم خود را برای ادای نماز ظهر آماده کردند و پیامبر نماز ظهر را با آن اجتماع پرشکوه که هرگز سرزمین غدیر، نظیر آن را به خاطر نداشت، برگزار کرد سپس به میان جمعیت آمد و روی نقطه بلندی که از جهاز شتران ترتیب یافته بود، قرار گرفت و پس از حمد و ثنای خدا رو به مردم کرد و چنین گفت:
آیا شما گواهی نمی دهید که معبودی جز خدا نیست، و محمد بنده خدا و پیامبر او است، و بهشت و دوزخ و مرگ حق است و روز رستاخیز بدون شک فرا خواهد رسید و خداوند افرادی را که در دل خاک پنهان شده اند، زنده خواهد نمود؟
حاضران در سرزمین غدیر همگی بر آنچه که پیامبر شمرده بود، شهادت دادند.
آنگاه پیامبر فرمود: من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار می گذارم، چگونه با آنها معامله خواهید کرد.
یک نفر از حاضران پرسید: مقصود از این دو چیز گرانبها چیست؟
پیامبر فرمود: ثقل اکبر کتاب خدا است که یک طرف آن در دست خدا و طرف دیگر آن در دست شما است، به کتاب خدا چنگ بزنید تا گمراه نشوید، ثقل اصغر، عترت و اهل بیت من است خدا به من خبر داده است که دو یادگار من تا روز رستاخیز از هم جدا نمی شوند هان ای مردم! بر کتاب خدا و عترت من سبقت و پیشی نگیرید و از آن دو عقب نمانید تا نابود نشوید.
در این موقع دست علی- علیه السلام -را گرفت و بالا برد و همه جمعیت علی- علیه السلام -را در کنار پیامبر- صلی الله علیه و آله -دیدند پیامبر فرمود: هان ای مردم سزاوارترین فرد بر مومنان از خود آنها کیست.
پایان پیامبر گفتند: خداوند و پیامبر او بهتر می دانند.
پیامبر فرمود: خداوند مولای من است و من مولای مومنان هستم، بر آنها از خودشان سزاوارتر است.
هان ای مردم هرکس من مولای او هستم، علی مولای اوست.
پس گفت: پروردگارا دوست بدار کسی را که علی را دوست بدارد، و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن بدارد، خدایا یاران علی را یاری کن و دشمنان او را خوار و ذلیل بنما، پروردگارا علی را محور حق قرار بده.
این جمله ها را گفت. سپس فرمود: لازم است حاضران به غایبان خبر دهند و دیگران را از این حادثه مطلع سازند. [6]
هنوز اجتماع پرشکوه به حال خود باقی بود که فرشته وحی فرود آمد و آیه اکمال را آورد:
(الیوم إکملت لکم دینکم و إتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا). [7]
(امروز آئین خود را تکمیل نموده ام و نعمت خویش را بر شما ارزانی داشتهام و اسلام را به عنوان یک دین بر شما برگزیدهام).
هنوز اجتماع با شکوه برقرار بود «حسان بن ثابت» واقعه را در قالب شعر ریخت که برخی از آن را یاد می کنیم:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم و إسمع بالرسول منادیا
فقال: فمن مولاکم و نبیکم فقالوا: و لم یبدوا هناک التعامیا
الهک مولانا و إنت نبینا و لم تلق منا فی الولایه عاصیا
فقال له: قم یا علی فاننی رضتک من بعدی اماما و هادیا
فمن کنت مولاه فهذا ولیه فکونوا له إتباع صدق موالیا
هناک دعا اللهم وال ولیه و کن للذی عادی علیا معادیا.[8]
مضمون این اشعار چنین است:
«روز غدیر پیامبر یاران خود را در سرزمین خم ندا می داد، و به ندای رسول گوش فرا ده.
گفت: کیست مولا و نبی شما، آنان پاسخ گفتند و ناآگاهی نشان نداده اند.
گفتند: تو مولای ما و پیامبر ما هستی، و هرگز از ما، در مورد ولایت تو نافرمانی مشاهده نکرده ای.
آنگاه پیامبر فرمود: علی برخیز، من تو را بعد از خویش به عنوان پیشوا و راهنما برگزیده ام.
آن کس که من مولای او هستم، علی ولی اوست، در این صورت از پیروان صادق و موالیان واقعی او باشید.
در این جا بود پیامبر دعا کرد و گفت: خدایا دوستدار علی را دوست؛ و دشمن او را دشمن بدار.
آیه اکمال
از آیاتی که در مورد امامت و در روز غدیر پس از نصب امام نازل گردیده، آیه اکمال است، محدثان می گویند: پس از نصب علی بر خلافت در روز غدیر، آیه اکمال فرود آمد. یعنی «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا». [9] «امروز آئین شما را تکمیل نمودم، و نعمت خود را در حق شما به پایان رسانیدم و اسلام برای شما به عنوان دین برگزیدم»
شگفت این است که فخر رازی ناخودآگاه به حقیقت اعتراف کرده است:
او در تفسیر آیه اکمال(الیوم اکملت)می گوید: صاحبان آثار(سیره نویسان و محدثان و مورخان)می گویند: پس از نزول این آیه پیامبر اکرم هشتاد و یک یا هشتاد و دو روز عمر کرد و پس از آن در شریعت نه فزونی رخ داد و نه نسخ و نه دگرگونی و این بر اساس گزارش پیامبر بود که از مرگ خود خبر داد و خود این یکی از معجزات پیامبر است.[10]
اکنون با این حساب روشن خواهیم کرد که این آیه بسان آیه پیشین در روز غدیر فرود آمده است زیرا پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله -از نظر اهل سنت در 12 ربیع سال 11 درگذشته است. و سرگذشت غدیر در 18 ذی الحجه سال 10 رخ داده است. و فاصله 18 یا 12 ربیع تقریبا هشتاد و یک یا هشتاد و دو روز است و این مطلب به ملاحظه این که ممکن است دو ماه از این سه ماه فاقد سلخ بودند طبعا فاصله های دو واقعه هشتاد و دو روز خواهد بود و اگر روز وفات پیامبر حساب نکنیم و بگوئیم محاسب آن روز را به حساب نیاورده، فاصله هر دو واقعه، هشتاد و یک روز خواهد بود.
از آنجا که بحث ما بحث قرآنی است، ما در مورد مدارک حدیث غدیر و دلالت او سخن نمی گوئیم، چیزی که هست به مدارک نزول آیه اکمال در پاورقی اشاره می کنیم.
ولی در این جا نظر خواننده گرامی را به اسامی صحابه که نزول آیه را در روز غدیر نقل کرده اند، جلب می نماییم:
زید بن ارقم. [11]
ابو سعید خدری. [12]
ابن عباس. [13]
ابو هریره. [14]
مولف الغدیر در کتاب ارزشمند خود نزول آیه را در روز غدیر از 16 دانشمند سنی نقل کرده است. [15]
و اگر روایات شیعه را نیز بر آن بیفزاییم نزول آیه در چنین واقعه حالت تضافر به خود خواهد گرفت.
[1] . مائده: 67.
[2] . تفسیر فخر رازی: ج12، ص 49 – تفسیر آیه 67، از سوره مائده.
[3] . تفسیر طبری:
[4] . درالمنثور، ج2، ص 298.
[5] . الغدیر: ج1، ص 214 – 223.
[6] . الستم تشهدون إن لا اله الا الله و إن محمدا عبده و رسوله و ان جنته حق و ناره حق، و إن الساعه آتیه لا ریب فیها، و إن الله یبعث من فی القبو».
قالوا: بلی نشهد بذلک.
قال: اللهم إشهد… فانظرونی کیف تحلفونی فی الثقلین.
فنادی مناد: ما الثقلان یا رسول الله؟ قال: الثقل الاکبر؛ کتاب الله، طرف بید الله عزوجل و طرف بایدیکم فتمسکوا به لا تضلوا والاخر الاصغر عترتی، و ان اللطیف الخبیر نبإنی إنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض فسإلت ذلک لهما ربی، فلا تقدموهما فتهلکوا و لا تقصروا عنها فتهلکوا ثم اخذ بید علی فرفعها حتی روی بیاض إباطهما و عرفه القوم إجمعون فقال:
ایها الناس من اولی الناس بالمومنین من إنفسهم؟ قالوا: الله و رسوله اعلم. قال: ان الله مولای و إنا مولی المومنین و إنا اولی بهم من إنفسهم. فمن کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و ادر الحق معه حیث ما دار الا فلیبلغ الشاهد الغایب.
[7] . مائده: 3.
[8] . الغدیر: 2، ص 34.
[9] . مائده3:.
[10] . تفسیر فخر رازی، ج11، ص 139.
[11] . الغدیر، ج11، ص 230.
[12] . در المنثور: ج2، ص 298 – فتح الغدیر، ج2، ص 57.
[13] . مسند احمد، ج1، ص 33 – مستدرک حاکم: ج3، ص 132.
[14] . تاریخ بغداد: خطیب بغدادی، ج8، ص 290.
[15] . الغدیر: ج1، ص 230 – 237.
آیت الله جعفر سبحانی- مکتب اسلام، ش3