1- دمشق در آخرالزّمان
درباره فتنه ها و علائم ظهور و آنچه در «دمشق» اتفاق می افتد، روایات بسیاری از شورش ها، جنگ ها و زلزله ها در «شام» و دمشق خبر می دهد؛ اما از آنجا که سفیانی از دمشق خروج می کند، نقش آنجا پررنگ تر می شود. در برخی از روایات سفیانی از «وادی یابس» (مرز بین «سوریه» و «اردن») ظهور می کند و در برخی دیگر از دمشق می آید.
در «غیبت» نعمانی به نقل از امام باقر (علیه السلام) آمده است:
«منتظر بانگ سفیانی باشید که به طور ناگهانی از دمشق شنیده می شود، در این بانگ فرج عظیمی برای شماست؛ زیرا که این بانگ نویدبخش پیروزی بزرگ شماست.» (1)
درباره حوادث زمینه ساز خروج سفیانی از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایت شده است:
«هنگامی که کافری در شام به هلاکت رسد، اصهب کافر قیام می کند و تسخیر مرکز، بر او سخت می شود و طولی نمی کشد که او نیز کشته می شود…» (2)
کامل سلیمان نویسنده کتاب «یوم الخلاص» می گوید:
مراد از مرکز در این حدیث دمشق است که اصهب در آنجا توسط سفیانی به هلاکت می رسد. همچنین در حدیث دیگری آمده است: «هنگامی که آسیاب بنی عبّاس بچرخد و پرچم داران پرچم خود را بر زیتون های شام بیاویزند، خداوند اصهب را هلاک می کند و همه سپاهیانش را به دست آنها [سپاه سفیانی] نابود می سازد و آنگاه پسر هند جگرخواره بر فراز منبر دمشق می نشیند.» (3)
منظور از پسر هند جگرخواره، سفیانی است که از نسل ابوسفیان است.
درباره اولین سرزمینی که سفیانی اشغال می کند، در روایات به نقل از امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) چنین آمده است:
«[سفیانی] روز جمعه خروج می کند و بر فراز منبر دمشق، قرار می گیرد و آن نخستین منبری است که او صعود می کند، خطبه می خواند و مردم را به جهاد فرمان می دهد و از آنها بیعت می گیرد که هرگز با او مخالفت نکنند، چه مطابق میلشان باشد چه نباشد.» (4)
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
چون سفیانی به دمشق نزدیک شود، حاکم دمشق پا به فرار می گذارد و قبایل عرب بر گرد او می آیند؛ ربیعی، جرهمی، اصهب و دیگر شورشگران علیه او می شورند، ولی سفیانی بر آنها غلبه می کند و بر شام سیطره می یابد. (5)
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند:
«هنگامی که سفیانی بر پنج منطقه (کُوَر خمس): دمشق، حُمْص، حلب، اردن، قنّسرین تسلط یابد، نه ماه برای او بشمارید.» (6)
در احادیث آمده است که سپاه سفیانی، پس از ظهور امام زمان (علیه السلام)، به فرمان خداوند در بیابانی به نام «بیداء» فرو می روند و تنها دو نفر از آنها باقی می ماند که فرشته ای به آنها سیلی می زند و چهره هر دو به پشت سر برمی گردد، یکی را به نام نذیر نزد دشمنان حضرت مهدی (علیه السلام) می فرستد که به آنها انذار بدهد و دیگری با نام بشیر نزد سپاه امام می رود و نابودی سپاه سفیانی را به امام بشارت می دهد. امام علی (علیه السلام) درباره پایان کار سفیانی این گونه می فرمایند:
«… ساعتی نمی گذرد که تمام سپاهیانش (سفیانی) نابود می شود، پس مهدی (علیه السلام)، او (سفیانی) را گرفته و در زیر درخت پر باری که شاخه هایش به دریاچه طبریه متمایل شده سر می برد و شهر دمشق را به تصرّف خویش درمی آورد.» (7)
همچنین امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
«برای مصر منبری می سازم، دمشق را سنگ به سنگ ویران می کنم. یهود را از همه سرزمین های عربی بیرون می نمایم و جامعه عرب را با این عصایم می رانم، همه اینها را مردی از تبار من انجام می دهد.» (8)
همچنین در حدیثی آمده است که:«حضرت عیسی (علیه السلام) از شرق «دمشق» از آسمان فرود می آید.» (9)
بنابراین همان گونه که مشاهده شد، دمشق یکی از «کُوَر خمس» (مناطق پنج گانه) است که سفیانی آن را تصرف می کند و همچنین در وقایع آخرالزّمان نقش به سزایی دارد.
2- حلب، شهر شورش
«حلب» شهری است از بلاد کهن «شامات» که امروزه در شمال «سوریه» واقع شده است. حلب به معنای شیر خوراکی است. گفته شده حضرت ابراهیم (علیه السلام) در آنجا شیر گوسفندان خود را می دوشید و به فقیران می داد. پیش از میلاد مسیح (علیه السلام)، هیتی ها، آشوری ها، مصری ها، یونانی ها، هخامنشیان و سلوکیان در آنجا حکمرانی می کردند. این شهر توسط ابوعبیده جرّاح، سردار سپاه خالد بن ولید فتح شد.
یکی از شهرهایی که نام آنها در روایات آخرالزمان دیده می شود، شهر حلب است. در بیشتر روایات، این شهر به عنوان یکی از «کُوَر خمس» (مناطق پنج گانه) ذکر شده است که در آخرالزمان تحت سیطره سفیانی درمی آید.
در بیان قحطی ها و کشتارهای آخرالزمان در «حلب»، به نقل از امیرالمؤمنین (علیه السلام) چنین آمده است:
«شهر «زوراء» (بغداد) در اثر شورش ها و فتنه ها ویران می شود، شهر واسط در اثر طغیان آب خراب می گردد. مردم «آذربایجان» به وسیله طاعون هلاک می شوند، مردم موصل از گرسنگی و گرانی می میرند، شهر حلب در زیر صاعقه از بین می رود و… .» (10)
همچنین از آن حضرت (علیه السلام) نقل شده است که: «… بدا به حال حلب از محاصره آنان» این روایت درباره سیطره یافتن سپاهیان سفیانی بر مناطق پنج گانه است.
پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره سپاه سفیانی و چگونگی حرکت او می فرماید:
«سفیانی با 3600 اسب سوار حرکت کرده، وارد دمشق می شود و ماه رمضان فرا نمی رسد، جز اینکه 30 هزار نفر از قبیله کلب با او بیعت می کنند. آنگاه سپاه مجهزی را به عراق می فرستد و 100 هزار نفر را در بغداد طعمه شمشیر می سازد. سپس دامنه جنگ به کوفه کشیده می شود و شهر کوفه توسط آنان تاراج می شود.»
کامل سلیمان در اثر ارزشمند خود «یوم الخلاص» می نویسد، حرکت های ایذایی و یورش های ناجوانمردانه او به «دمشق»، «حلب»، «حمص» و «رقّه» پس از درگیری های قیس، ابقع، اصهب و یمانی آغاز می شود.
بنابراین شورش سفیانی از دمشق و با تصرف آن، آغاز می شود؛ بدین گونه که اصهب و ابقع را که مدّعیان حاکمیّت بر مردم جهان هستند، شکست می دهد و بر منبر دمشق بالا می رود و از بنی کلب بیعت می گیرد تا او را در جنگ و تصرف کشورها یاری کنند و سپس برای تاراج کشورها حرکت می کند.
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند:
«هنگامی که سفیانی بر پنج منطقه دمشق، حمص، حلب، اردن و قنّسرین تسلط یافت، نُه ماه برای او بشمارید.»
در دیگر احادیث نیز آمده است که مدت حکومت سفیانی به اندازه زمان حمل، یعنی نُه ماه است. (11) پس از این مدت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کنند و با سپاه سفیانی درگیر می شوند. سپاه سفیانی در مکانی بین «مکه» و «مدینه»، به نام «بیداء» در زمین فرو می روند و خود او توسط حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کنار «دریاچه طبریه» به هلاکت می رسد. (12)
3- حُمِص
«حُمِص» (به دو حرکت کسره و ضمه خوانده می شود)، نام استانی در کشور جمهوری عربی «سوریه» است. این استان در کرانه «رود عاصی» (نهر العاصی) واقع می باشد. مساحت این استان بیش از 41،000 کیلومتر مربع است.
ساکنان این استان مختلط و اکثر آنها کُرد زبانند. این استان همواره میدان تنش های مخالفان کرد با حکومت سوریه بوده است. در این استان اقلیّت های آشوری، عرب، سریانی، ارمنی و چچن نیز زندگی می کنند. بیشتر ساکنان این شهر از اهل سنت هستند.
حمص یکی از مشهورترین شهرهای سوریه و در غرب این کشور قرار گرفته است. فاصله آن تا «دمشق» 150 کیلومتر و ارتفاع آن از سطح دریا 494 متر، در میان یک دشت بسیار وسیع و حاصلخیز قرار گرفته است.
یکی از شهرهای بسیار قدیمی، منطقه «شام» است و گویند شخصی به نام حمص بن مهر بن جان آن را بنا کرده است. گروهی نیز ساخت آن را به عمالقه نسبت می دهد. بعد از اسکندر، شهر حمص در زمان حکّام مقدونی آبادانی فراوان یافت. پس از تقسیم «روم»، حمص تحت سلطه امپراتوری روم شرقی درآمد. در زمان خلافت عمربن خطّاب، فتوحات در شام ادامه یافت. پس از فتح دمشق، این شهر در معرض حمله مسلمانان قرار گرفت. مردم آن، که شاهد گریز هرقل امپراتور «روم» از شهرشان بودند و از پیروزی های مکرّر مسلمانان و بردباری آنها آگاهی داشتند، پس از نبرد مختصری در خارج شهر به درون شهر پناه آوردند و از مسلمانان امان خواستند. در صلحی که منعقد شد، افزون بر تأمین جانی و مالی قرار شد که دیوار شهر و نیز کلیساها سالم بماند. پس از آن، عباده بن صامت حاکم شهر گردید. پس از مدتی جنگ یرموک برای مسلمانان پیش آمد و چون احتمال دادند که نتوانند از آن جان سالم به در ببرند، خواستند خراجی را که برای یک سال از مردم این شهر گرفته بودند، به آنها باز گرداندند، به این دلیل که این پول را برای تأمین امنیّت آنها از آنان گرفته اند و اکنون که قرار نیست بمانند، باید پول را پس بدهند.
اما مردم «حمص» گفتند: ولایت و عدالت شما برای ما، دوست داشتنی تر از ظلمی است که در آن به سر می بریم. ما در کنار عامل شما، از شهر دفاع خواهیم کرد. بعدها این شهر تحت سلطه معاویه درآمد و مردم آن از هواداران اصلی او گردیدند.
در قرون اولیه حکومت اسلام این شهر به شکوه دوران گذشته خویش بازگشت و بسیاری از مشاهیر مسلمان از آن برخاستند؛ اما طیّ جنگ های صلیبی، حمص صدمه بسیار دید و به یک ویرانه مبدّل گردید. مدتی نیز در تصرف صلیبیون بود تا آنکه دوباره باز پس گرفته شد.
مرقد برخی از مشاهیر سال های اولیه هجری در این شهر قرار دارد که بعضی می گویند: قبر خالد بن ولید نیز در میان آنهاست.
آثار باستانی گوناگونی در این استان وجود دارد که مهم ترین و مشهورترین آنها عبارتند از:
شهر باستانی «تَدمُر» (مملکت تدمر) یا «پالمیرا» در 160 کیلومتری حمص و در 215 کیلومتری شمال شرق «دمشق» واقع شده است. این شهر زیبا در سال 274 م. توسط امپراتور «رومانی» أورلیانوس در جنگی که بین او و ملکه زنوُبیا، «ملکه تدمر» رخ داد، ویران شد.
4- قنّسرین
یکی دیگر از شهرهای کُوَر خمس «قِنّسرین» این شهر در منطقه «شام» قرار دارد. شهرستانی است در شام می گویند در کوهستان اطراف آن قبر صالح پیغمبر (علیه السلام) قرار دارد و در آن جاهای پای شتر (ناقه صالح) نیز موجود است و البته گفته شده که قبر صالح (علیه السلام) در یمن است. قِنّسرین به دست ابوعبیده جرّاح به سال 17 ه.ق. گشوده شد.
درباره فتح «حمص» به دست مسلمانان در روایتی به نقل از ابی منذر چنین آمده است:
ابوعبیده جرّاح پس از فتح دمشق، آن را به یزید بن ابی سفیان سپرد، خالد بن ولید و ملحان بن زیاد الطائی را به حمص فرستاد. خود نیز روانه بعلبک شد. قبل از آمدن ابوعبیده، اهل حمص با لشکر عرب در بیرون شهر درگیر شدند. وقتی ابوعبیده رسید، مردم به شهر پناه بردند و طلب صلح کردند. ابوعبیده با آنان صلح کرد و مبلغ صد و هفتاد هزار دینار خراج از آنان دریافت نمود. پس از فتح، حمص به عباده بن الصّامت سپرده شد. خالد بن ولید در این شهر رحلت کرد، قبر وی و همسرش در این شهر است. همچنین قبر عبدالرّحمن خالد، بعضی از اولاد جعفر بن ابی طالب و قنبر، غلام امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) هم در آنجاست. (13)
در صلح بین ابوعبیده و مردم «حمص»، مسلمانان متعهّد شدند در برابر خراج از جان و اموال مردم، باروی شهر، کلیساها و آسیاب های شهر محافظت کنند. همچنین قسمتی از «کلیسای یوحنّا» را برای مسجد جدا کردند.
ابوحَفْص دمشقی از سعید بن عبدالعزیز روایت کرد که گفت:
شنیدم چون هِرقَل سپاهی بر ضدّ مسلمانان گرد آورد و مسلمانان از آمدن ایشان که به واقعه یَرموک انجامید، آگاه شدند، آنچه از اهل حمص به عنوان خراج گرفته بودند، باز پس دادند و گفتند: ما به سبب مشغله نمی توانیم یاری تان دهیم و از شما دفاع کنیم، پس کارهایتان را به خودتان وامی گذاریم. اهل حمص گفتند: همانا که ولایت و عدالت شما نزد ما محبوب تر از گذشته پُر ستم و جور ماست و ما همراه عاملی که شما گمارده اید از شهر در برابر سپاه هرقل دفاع خواهیم کرد. یهودیان نیز برخاسته، گفتند: سوگند به «تورات» که عامل هرقل به شهر حمص در نخواهد آمد، مگر آنکه مغلوب شویم و توان خویش را از دست بدهیم. پس دروازه ها را ببستند و از آن پاسداری کردند. شهرهای دیگر نیز که با مردم نصرانی و یهودی آن صلح شده بود، به همین سان رفتار کردند و گفتند: اگر رومیان و پیروان ایشان بر مسلمانان پیروز شوند، ما به حال پیشین خود باز خواهیم گشت؛ وگرنه مادام که مسلمانان را توانی باقی است، ما بر کار خود خواهیم بود. چون خداوند کافران را منهزم ساخت و مسلمانان پیروز شدند، آنان شهرها را گشودند و مطربان و بازیگران را به پیشواز فرستادند و خراج ادا کردند. (14)
در برخی روایات آمده که سمط پس از صلح، مسلمانان را در بخش های رها شده شهر (که مردم منزل هایشان را رها کرده بودند) و قسمت های متروک شهر ساکن کرد. (15)
در منابع آمده که مردم حمص در جنگ صفین، از معاویه در برابر حضرت علی (علیه السلام) حمایت کردند. آنها در جنگ صفین با شور جنگیدند، سپس مذهب تشیّع را پذیرفتند. در زمان جنگ های صلیبی این شهر متحمّل ضررهای بسیاری شد و به ویرانه مبدّل گردید. (16)
این استان در وسط «سوریه» واقع و مرکز آن شهر «حمص» است. رودخانه معروف «عاصی» که از «لبنان» سرچشمه و به «ترکیه» می رود از این استان عبور می نماید. این استان با 41 هزار کیلومتر وسعت، بزرگ ترین استان سوریه از نظر مساحت می باشد و سومین استان سوریه از نظر جمعیت به حساب می آید. این استان از غرب با لبنان و از شرق با «عراق» و «اردن» همسایه است. مقبره و «مسجد خالد بن ولید» در این شهر قرار دارد. هر چند اکثریت مردم این استان را اهل سنّت تشکیل می دهند؛ اما تعداد قابل توجهی از پیروان مذاهب دیگر از جمله شیعیان، ارمنی ها و مسیحیان ارتدوکس نیز در این استان و در کنار یکدیگر با صلح و دوستی زندگی می نمایند. (17)
با توجه به این ویژگی های جغرافیایی، سفیانی به قدرتی عظیم دست یافته، بر مناطق خوش آب و هوا و دارای منابع آب و غذا مسلط می شود؛ اما با این وجود، باز هم به دنبال نفوذ در مناطق دیگر خواهد بود.
با توجه به روایات، وقتی سفیانی به مناطق پنج گانه تسلط می یابد، به جز تعداد کمی از خداپرستان واقعی، بقیه مردم پیرو سفیانی می شوند. پس در روایات هم پیش بینی شده که مردم این منطقه دوباره به خاندان محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خیانت خواهند کرد.
5- فلسطین
لازم به ذکر است که بخش عمده روایات آخرالزمانی «فلسطین» به آخرین مرحله جنبش سفیانی (شکست وی و فتح قدس) می پردازند. ما نیز مطالب را با تأکید بر همین بخش آورده ایم. به طور کلی، جنبش سفیانی در سه مرحله انجام می شود: نخست مرحله تثبیت سلطه وی در شش ماهه اول و استیلای وی بر «شام». مرحله دوم: هجوم و پیکار او در «عراق» و «حجاز». مرحله سوم: بازگشت وی از توسعه طلبی در عراق و حجاز و روبه رو شدن با سپاه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جهت حفظ متصرفات باقی مانده اش از سرزمین شام و «قدس» که ما به شرح مرحله سوم، یعنی فتح قدس می پردازیم.
طبق روایات، حضرت مهدی (علیه السلام) در شروع نمودن نبرد، درنگ می کند و مدتی در حومه «دمشق» می ماند تا بزرگان و مؤمنان اهل «شام»؛ آنان که هنوز به وی نپیوسته اند، ملحق شوند. سپس حضرت از سفیانی می خواهد که برای گفت و گو شخصاً با آن بزرگوار ملاقات کند. وقتی یکدیگر را ملاقات می کنند، سفیانی تحت تأثیر شخصیت حضرت مهدی (علیه السلام) قرار می گیرد، با آن حضرت بیعت می کند و تصمیم می گیرد دست از جنگ بردارد و منطقه را تسلیم امام (علیه السلام) نماید؛ اما نزدیکان و پشتیبانان سفیانی که از قبیله بنی کلب هستند، وی را پس از سرزنش و نکوهش، از تصمیم خود منصرف می سازند. (18) به همین دلیل برمی گردد و تقاضای فسخ پیمان می کند. امام نیز بیعت وی را فسخ می کند. آنگاه سفیانی لشکریان خود را برای جنگ با امام بسیج می کند. محورهای جنگ بزرگ از«عکّا» تا «صور»، از آنجا تا «انطاکیه» در ساحل دریا و از «دمشق» تا «طبریّه» و تا داخل «قدس» گسترش می یابد. (19) و سپاهیان سفیانی به بدترین شکل شکست می خورند و سفیانی نیز دستگیر می شود و چنان که روایات می گویند، وی را در کنار دریاچه طبریّه یا در ناحیه ورودی قدس در زیر درختی که شاخه های آن رو به «دریاچه طبریّه» است، کشته می شود. (20) بنابر نقل روایات، امام مهدی (علیه السلام) نسخه های اصلی «تورات» را از درون غاری در انطاکیه و کوهی در «فلسطین» و از دریاچه طبریّه بیرون آورده، با استناد به آن یهودیان را محکوم نموده، نشانه ها، علامت ها و معجزات را برای آنان آشکار می سازد. برخی از یهودیان که بعد از نبرد آزادی «قدس» جان سالم به در برده اند، تسلیم آن بزرگوار شده و کسانی که تسلیم نمی شوند، از کشورهای عربی اخراج می گردند. پس از آن، حضرت عیسی (علیه السلام) فرود می آید. در شماری از روایات آمده است که محلّ فرود آمدن عیسی (علیه السلام) قدس خواهد بود. (21) علامه مجلسی در «بحارالانوار» از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که فرمودند:
«پیش از قیامت، عیسی به دنیا فرود می آید و هیچ کس از ملت یهود و مسیحی نمی ماند؛ مگر آنکه قبل از مرگ به او ایمان می آورد و آن حضرت، پشت سر حضرت مهدی (علیه السلام) نماز می گزارد.» (22)
پی نوشت ها :
1. غیبت نعمانی، ص 149 به نقل از: روزگار رهایی، ج 2، ص 1106.
2. روزگار رهایی، ج 2، ص 992.
3. الحاوی للفتاوی، ج 2، ص 141؛ روزگار رهایی، ج 2، ص 995.
4. الزام النّاصب، ص 198؛ روزگار رهایی، ج 2، ص 1088.
5. روزگار رهایی، ج 2، ص 1116.
6. غیبت نعمانی، ص 163؛ روزگار رهایی، ج 2، ص 1129.
7. الملاحم و الفتن، ص 123؛ روزگار رهایی، ج 1، ص 471.
8. بحارالانوار، ج 53، ص 60؛ روزگار رهایی، ج 1، ص 472.
9. روزگار رهایی، ج 1، ص 552.
10. غیبت نعمانی، ص 134 به نقل از روزگار رهایی، ج2، 971.
11. روزگار رهایی، ج 2، ص 1129، به نقل از غیبت نعمانی، ص 163.
12. دائره المعارف تشیع.
13. جغرافیای حافظ ابرو، ج 1، ص 345.
14. ترجمه فتوح البلدان، ج 2، ص 200.
15. همان، ص 190.
16. همان، ج 2، ص 188.
17. سایت سفارت ایران در اردن (www.mfa.gov.ir).
18. ترجمه فتوح البلدان، ص 154.
19. همان، ص 155.
20. همان، ص 156.
21. همان، ص 342.
22. همان، ص 341.
منبع مقاله :
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، ج 1، تهران: موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوم