مقدمه
آيا قرآن براي همگان قابل فهم استيا فهم آن به امامانعليهم السلام اختصاص دارد؟ درصورت نخست آيا براي آن حد و مرزي وجود دارد؟ يا حد و مرزي وجود ندارد وهمگان ميتوانند به فهم نهايي و جامع و كامل آن دستيابند؟ زمينهها و بسترهايمناسب فهم و استفاده از قرآن كريم و موانع آن و شيوه مطلوب در تفسير كدام است؟
اينها پرسشهايي است كه پاسخ آن در اين مقاله از ديدگاه امام خميني بررسيميشود; ولي پيش از ورود به بحثيادآور ميشويم كه مقصود از فهم قرآن كريم،تنها درك معناي ظاهري آن نيست; بلكه مراد معناي عام و فراگير آن است كه علاوه بردرك معناي ظاهري، هر گونه برداشت و استفاده صحيح از قرآن را شامل ميشود.
شرايط فهم قرآن و بهرهگيري از آن
مطلوب در خواندن قرآن، فهميدن، عمل نمودن، رشد و تكامل يافتن است و به تعبيرامام راحل (ره) مطلوب در تلاوت قرآن شريف آن است كه در قلب انسان تاثير كند وباطن انسان صورت كلام الهي گردد و از مرتبه ملكه به مرتبه تحقق رسد. اين مطلوببدون رعايت آداب و شرايط ظاهري و باطني تلاوت قرآن حاصل نميگردد; از اين روبزرگان علم و معرفت از جمله امام خميني(ره) با الهام از آيات قرآن كريم و بياناتپيشوايان دين، براي بهرهمندي هرچه بهتر و بيشتر از اين مائده آسماني نكاتي را بهطالبان فهم قرآن و جويندگان معارف قرآني يادآور شدهاند كه عمدهترين آنها بهاختصار چنين است:
الف. پناهندهشدن به خداي سبحان از شر شيطان: وسوسههاي شيطان خارطريق معرفت است و بدون پناه بردن حقيقي به حصن الوهيت از شر او ايمني حاصلنشود[1]. خداوند ميفرمايد: «فاذا قرات القرآن فاستعذ بالله منالشيطانالرجيم»(نحل 98); (هرگاه خواستي قرآن بخواني از شيطان رانده شده، به خدا پناه بر).
ب. اخلاص و پاكسازي نيت: اين امر تاثير در قلوب، نقش بنيادي داشته وبدون آن هيچ عملي را قيمتي نيست، بلكه ضايع، باطل و موجب سخط الهي است[2].
ج. طهارت ظاهر و باطن: در نگاه امام «ره» تا قذارات و كثافات عالم طبيعت درقلب هست; استفاده از قرآن شريف ميسور نشود كه: «انه لقرآن كريم لايمسه الاالمطهرون» (واقعه 79-77); (آن قرآني گرانمايه است كه جز پاكان بر آن دستنسايند) [3].
د. ترتيل: اين قرائت كه در نفس آدمي تاثير ميگذارد، عبارت است از : حد وسطبين سرعت و تعجيل و تاني و فتور مفرط [4]. جنين قرائتي را ترتيل ميخوانند ;چنانكه قرآن ميفرمايد: «و رتل القرآن ترتيلا»(مزمل 4); (و قرآن را به آرامي بخوان).
ه. بزرگداشت قرآن كريم: امام راحل تعظيم قرآن كريم را موجب نورانيت قلب وحيات باطن و از آداب مهم قرائت قرآن كريم ميشمارد[5].
تعظيم يك امر صوري نيست; بلكه عملي است مبتني بر شناخت و درك واقعيعظمت قرآن و فرستنده آن و پيامبري كه قرآن بر او نازل گشته است.
در عظمت اين كتاب آسماني همين بس كه خداي بزرگ درباره آن فرمود:
«لو انزلنا هذا القرآن علي جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشيةالله» (حشر 21); (اگراين قرآن را بر كوهي فرود ميآورديم، آن را از ترس خدا هموار و متلاشي مييافتي).
و. تفكر و تدبر: انديشيدن در معاني آيات شريفه و تفكر در چگونگي بيرونآمدن از مراتب ظلمات به عالم نور در پرتو نور آيات يكي ديگر از آداب و شرايط وبلكه از اعظم آدابي است كه در شريعت مطهر به آن توصيه شده است[6].
تفكر و انديشيدن از اهداف فرو فرستادن قرآن بشمار رفته است(نحل 44 و ص29)و امامعليعليه السلام نيز قرائتبدون تدبر را بي فايده و فاقد خير و خوبي ميداند[7].
از نظر امام «ره» با طرق استفاده از قرآن هموار ميشود و ابوابي جديد براي انسانمفتوح ميگردد و او معارفي نو از قرآن استفاده ميكند [8].
ز. عرضه يا تطبيق: مقصود از اين آن است كه شخص مفاد هر يك از آيات را باحال خود تطبيق كند و بدينوسيله كاستيهاي خود را برطرف و امراض و بيماريهايخود را درمان نمايد [9].
نكته جالب توجه در اين زمينه اين است كه از ديدگاه امام همان گونه كه ميزان درتشخيص صحت و عدم صحت روايات و اعتبار يا عدم اعتبار اخبار، عرضه آنها بركتاب خداست و آنچه مخالف كتاب خدا باشد، باطل و زخرف است [10]، ميزان درتشخيص سعادت و شقاوت آدمي نيز عرضه اعتقادات، خلقيات و اعمال بر كلامخدا، قرآن است. هر آنچه موافق كتاب خدا باشد، مطلوب و موجب سعادت و آنچهمخالف آن باشد، باطل و مايه شقاوت است و بايد كنار گذاشته شود[11].
موانع فهم قرآن
از ديدگاه امامخميني و ديگر بزرگان صاحب بصيرت براي فهم و استفاده از قرآنكريم موانعي وجود دارد كه طالب فهم قرآن و جويندگان معارف قرآني بايد اين موانعرا از ميان بردارند. امام از اين موانع به حجابهاي بين مستفيد و قرآن تعبير ميكند[12].
اينك به برخي از آن موانع و حجابها اشاره ميشود.
1. غرور علمي
از موانع و حجابهاي بزرگ فهم قرآن، خودبيني است كه موجب ميگردد آدمي خودرا از راهنماييهاي قرآن بينياز بداند.
از نظر امام احساس بينيازي از بهرهگيري از اين خوان نعمت الهي از اين طريق بهوجود ميآيد كه شيطان كمالات موهوم را براي انسان جلوه دهد و او را به آنها راضيو قانع سازد و كمالات و مقامات واقعي را از چشم او ساقط كند. مثلا اهل تجويد را بهدانش تجويد دلخوش كند و علوم ديگر را در ديد آنان ناچيز جلوه دهد[13]; اصحابادب را به همان پوسته بي مغز راضي كند و تمام شؤون قرآن را در همان چيزي كه آنانميدانند نمايش دهد; مفسران را به وجوه قرائات و آراء مختلف ارباب لغت و وقتنزول و شان نزول و مدني و مكي بودن و تعداد آيات و حروف و امثال آن سرگرم كندو اصولا بحث و جدال در اطراف مفاهيم كلي و غور در جزئيات از موانع بزرگ سيربه سوي خداست كه پياده را از راه باز دارد و بايد از ميان برداشته شود[14].
امام «ره» در اين زمينه يادآور ميشود كه ممكن است «حجاب غليظ اصطلاحات» حتيدامن فيلسوفان و حكيمان و عارفان را گرفته و آنان را در حصار خود محبوس نمايد.
2. گناه و معصيت
از ديدگاه امام «ره» يكي ديگر از حجابها كه مانع فهم قرآن شريف و استفاده از معارفو مواعظ اين كتاب آسماني ميگردد، معاصي و كدورات و تاريكيهايي است كه ازطغيان و سركشي نسبتبه ساحت قدس پروردگار عالميان پديد ميآيد[15].
ناگفته نماند كه اين ديدگاه امام «ره» برخاسته از آيات و احاديث و موافق برهانعقلي و فلسفي است و در كلام عرفا و فلاسفه نيز آمده است.
قرآن كريم شرط فهم و بهرهمندي از خود را به صراحت انابه و بازگشتبه سويخدا اعلام كرده است (ق 8، مؤمن 13) و روشن است كه گناه و عصيان دقيقا نقطه مقابلانابه و بازگشت و قلب منيب نيز قطب مخالف قلب مذنب و مسيء است.
در احاديث و كلمات پيشوايان دينعليهم السلام نيز از گناه و معصيتبه عنوان «نكته سودا»يا نقطه تاريك در جان و روح او ياد و ترك برخي از واجبات موجب محروم شدن ازبركت وحي اعلام شده است[16]. از نظر روايات قلبها آنگاه جايگاه حكمتخواهدبود كه خواهشهاي نفساني آن را تيره نساخته باشد[17].
فلاسفه و عرفا نيز در فلسفه و عرفان مطرح كردهاند كه : هر عمل صالح يا سيئيهمان گونه كه در عالم ملكوت صورتي مناسب با خود دارد، در ملكوت نفس نيزاينگونه است; يعني يا صورتي دارد كه موجب نورانيتباطن ميشود و قلب بواسطهآن مطهر و منور و شايسته تجليات غيبي و ظهور حقايق و معارف الهي ميگردد و ياصورتي ظلماني و پليد و چون آينه زنگار زده دارد; بطوري كه معارف الهي و حقايقغيبي در آن منعكس نميشود.[18].
فيض كاشاني ميگويد: «خواهشهاي نفساني بزرگترين حجاب دل است وبسياري در اين حجاب بسر ميبرند. هر قدر خواهشهاي نفساني انباشتهتر باشد،«معاني كلام خدا نيز بيشتر در حجاب است»[19].
همين جا بايد متذكر شويم: از بزرگترين گناهان قلبي كه پردهاي ضخيم بين انسانو فهم درست معارف و حقايق ميافكند، حب دنياست كه به تعبير روايت ريشه هرخطاست[20].
امام ميفرمايد: «كسي كه بخواهد از معارف قرآن استفاده كند و از مواعظ الهيهبهرهبردارد، بايد قلب را از اين ارجاس (حب دنيا و حب جاه) تطهير كند و لوثمعاصي قلبيه را كه اشتغال به غير است از دل بزدايد; زيرا كه غير مطهر محرم ايناسرار نيست، قال تعالي «انه لقرآن كريم في كتاب مكنون لايمسه الاالمطهرون» [21] (واقعه77-79). چنانكه از ظاهر اين كتاب و مس آن در عالم ظاهر، غيرمطهر ظاهري، ممنوع است تشريعا و تكليفا، از معارف و مواعظ آن و سر آن ممنوعاست كسي كه قلبش ملوث به ارجاس تعلقات دنيويه است»[22].
3. جمود بر اقوال مفسران
چنانچه طالب فهم قرآن تصور كند، جز آنچه را كه مفسران نوشته يا فهميدهاند،ديگري را حق استفاده از قرآن و درك بيشتر و برتر آن نيست، دچار خطايي بزرگشده است و بيگمان اين پندار غلط سدي را ميان او و فهم قرآن ايجاد خواهد نمود.
مفسر نيز در صورتي ميتواند در اقيانوس ژرف و بيكران كلام الهي غواصي كندو از آن گوهرهاي ناب به چنگ آورد كه از جمود بر گفتههاي مفسران و منحصرساختن فهم قرآن به بزرگان و پيشينيان بپرهيزد و درك و برداشتبيشتر، برتر و نو راالبته با رعايت موازين براي خود و هر مفسر و جوينده ديگر ممكن بداند.
[1] . خمينى (امام»; آداب الصلوة، چ 1، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1370 ش، ص 221.
[2] . همو; چهل حديث، ص 500.
[3] . همو; شرح حديث جنود عقل و جهل، چ 2، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1377ش، ص105.
[4] . همان 504.
[5] . همو; آدابالصلوة، ص 181.
[6] . همو; چهل حديث، ص 50.
[7] . همو; آدابالصلوة، ص 212 و فيض كاشانى، ملامحسن; المحجة البيضاء، چ 2، قم دفترانتشارات اسلامى، بىتا. ج ، ص .
[8] . همو; آدابالصلوة، ص 205.
[9] . همان 206.
[10] . حر عاملى; وسائل الشيعه، بىچا، بيروت، داراحياء التراث العربى، بىتا، ج11،ص79-78.
[11] . خمينى (امام); آدابالصلوة، ص 208.
[12] . همان 197-195 و فيض كاشانى، پيشين 2/241 و نراقى، محمد مهدى; جامعالسعادات، چ3، تهران،مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، 1383 ق، ج 3، ص374.
[13] . ر.ك: فيض كاشانى، پيشين 2/241.
[14] . ر.ك. خمينى (امام); شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 8 و 62.
[15] . همو; آدابالصلوة، ص 201.
[16] . فيض كاشانى; پيشين 2/242.
[17] . محمدى رىشهرى، ميزانالحكمه، مكتب الاعلام الاسلامى،ط اول، 1363 ه.ش18. ر.ك: شيرازى، صدرالدين، الشواهد الربوبيه، بىچا، دانشگاه مشهد،1346ش، ص329.
[18] . خمينى(امام); پيشين 20 و فيض كاشانى; پيشين 2/242.
[19] . فيض كاشانى; پيشين.
[20] . كلينى; اصول كافى، چ 3، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1380 ق، ج 2، ص609.
[21] . آن قرآنى گرانمايه است; در نوشتهاى پنهان شده. بر آن جز پاكان دست نسايند.
[22] . خمينى (امام); پيشين 202.
@#@
جمود و بسنده نمودن به افكار و آراء پيشينيان در زمينه فهم و تفسير قرآن كريم بههر دليلي كه صورت گيرد، خواه به دليل برداشت نادرست از مفهوم تفسير به راي يابخاطر ضعف نفس و نداشتن شهامت و حريت علمي و يا به هر دليلي ديگر، علاوه برآن كه انحطاط آور و عقلا مردود است، بر خلاف آموزههاي ديني نيز تلقي ميشود.
قرآن همگان رابه تدبر و تفكر در آياتش فرا خوانده است(محمد،24ونساء84) وپيشوايان دين، قرآن را گنجينهها و سرچشمههاي دانش دانستهاند[1] و صاحباننظر و بصيرت را به گشودن ديدگان و به جولان درآوردن انديشه در معاني آيات قرآنسفارش كردهاند [2].
4. تعصب و دلبستگي به راي و مذهبي فاسد
آراء و مذاهب باطل كه افراد به هر دليلي، از روي سوء انديشه يا تقليد كوركورانه و ياعلل ديگر برميگزينند و بدان گرايش مييابند، از اموري است كه آنان را از معارفقرآن محجوب ميسازد.
امام ميفرمايد: «اگر اعتقاد فاسدي به مجرد استماع از پدر و مادر يا بعضي از جهلهاز اهل منبر در دل ما راسخ شده باشد، اين عقيده حاجب شود مابين ما و آيات شريفهالهيه، و اگر هزاران آيه و روايت وارد شود كه مخالف آن باشد، يا از ظاهرش مصروفكنيم و يا به آن به نظر فهم نظر نكنيم».
بنابراين بر جويندگان حقايق قرآن لازم است كه از اعتقادات و گرايشهايموروثي تعصب آلود كه مبتني بر منطق و عقل نيست، بپرهيزند و با فكري پيراسته ازاين گونه تعلقات به فهم قرآن رو آوردند.
مباني تفسيري امام
تفسير قرآن كريم براساس مباني و اصولي صورت ميپذيرد كه در اينجا به برخي ازمهمترين آنها از ديدگاه امام خميني پرداخته ميشود.
1. اختصاص فهمكامل قرآن به معصوم
از نظر امام (ره) علم به همه حقايق و معارف قرآن كريم جز براي پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم و پس ازاو وارثان علم وي يعني ائمه اهل البيتعليهم السلام امكان ندارد.
اين بينش امام گذشته از آن كه مبناي روايي دارد[3]، با تاملات عقلي و تجاربعرفاني نيز قابل تاييد است; با اين توضيح كه حقايق و علوم نهفته در كلام الهينامحدود است:
«قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربي لنفد البحر قبل ان تنفد كلمات ربي و لو جئنا بمثلهمددا» [4] (كهف 109)و بشر محدود را توان آن نيست كه بر خداي نامحدود احاطهيابد; مگر آن كه از محدوديتخارج شود و خود نيز نامحدود گردد.
در نگاه امام «ره» مصداق اين انسان نامحدود پيامبر و امام معصوم است كه در اثراتصال به كمال مطلق و فناء در مبدا نامحدود، در همه صفات نامحدود گرديدهاند ولذا ميتوانند به علوم و حقايق قرآن بطور كامل احاطه يابند و از كتاب الهي آن گونه كهبايد و شايد بهره گيرند. ولي بهره ديگران از قرآن برحسب مراتب وجود و كمالمحدود آنان، محدود است.
امام در فرازي از بيانات خود ميفرمايد: «اين حقيقت (قرآن كريم) براي احديحاصل نشود به علوم رسميه و نه به معارف قلبيه و نه به مكاشفه غيبيه مگر به مكاشفهتامه الهيه براي ذات مبارك نبي ختميصلي الله عليه وآله وسلم در محفل انس «قاب قوسين» بلكه درخلوتگاه سر مقام «او ادني» و دست آمال عائله بشريت از آن كوتاه است، مگر خلصاز اولياء الله كه به حسب انوار معنويه و حقايق الهيه با روحانيت آن ذات مقدسمشترك و به واسطه تبعيت تامه فاني در آن حضرت شدند كه علوم مكاشفه را بالوراثهاز آن حضرت تلقي كنند…»[5].
در جاي ديگر ميگويد: «آن استفادهاي كه بايد (از قرآن نميشود). آن استفاده را بهحسب «انما يعرف القرآن من خوطب به» [6] خود رسول الله ميبرد»[7].
2. امكان فهم محدود براي همگان
دومين اصلي كه از بيانات امام «ره» برداشت ميشود، اين است كه استفاده از قرآنكريم براي همگان به فراخور حال خويش ميسور است.
امام همچون برخي از اخباريان نميانديشد كه باب فهم قرآن را به روي غيرمعصوم ببندد و فكر و عقل و انديشه بشري را در اين زمينه بياعتبار بشمارد.
در انديشه امام «ره» اساسا انگيزه نزول اين كتاب مقدس و بعثت نبي اكرمصلي الله عليه وآله وسلم آناست كه اين كتاب در دسترس همگان قرار گيرد و همه به اندازه گنجايش فكر خود ازآن استفاده كنند[8].
شايان ذكر است كه عالمان از فقيهان و محدثان گرفته تا فيلسوفان و عارفان، گاه ازآيات قرآن به فراخور فكر و دانش خود، برداشتهاي مختلف و حتي گاه متباين دارند.
نكته جالب توجه اينكه امام «ره» هريك از آن برداشتها را در جاي خود درست وقابل قبول ميداند [9] و از صحه گذاري مفسران بر مشرب تفسيري خود و تخطئهمشربهاي ديگران انتقاد ميكند.
به نظر ميرسد، راز آن اين باشد كه فهم قرآن داراي مراتب طولي است و هرعالمي ممكن است، تنها به مرتبهاي از آن دستيافته باشد.
3. جمعبين ظاهر و باطن
يكي از ديگر اصول تفسير در انديشه امام آن است كه درك و فهم قرآن كريم مراتب ومراحلي دارد كه از ظاهر شروع ميشود و تا آخرين مرتبه باطن آن پيش ميرود.
از نظر ايشان تصور اين كه اين كتاب آسماني، همين قشر و صورت است ظاهرگرايانه و ابليسانه است و ماندن در حد صورت و توقف در مرحله ظاهر و حركتنكردن به سوي لب و باطن ريشه تمام جهالتها و پايه انكار نبوتها و ولايتهاست[10] .
شايان ذكر است كه ابليس نخستين كسي بود كه تنها ظاهر و صورت (طين) راديد و در وراي آن، مقام روحاني و نوراني و خليفة اللهي آدمعليه السلام را نديد. از اين رويدر مقام اعتراض به پروردگار برآمد و گفت: «من از او بهترم. من را از آتش و او را ازگل آفريدي» (ص 67) و نيز مردماني كه نبوت را انكار كردند و از پذيرش انبياء الهيسر بر تافتند، تنها به ظاهر نگريستند و نتوانستند يا نخواستند ژرف نگر باشند وارتباط ويژه باطني و معنوي پيامبران با مبدا هستي را بپذيرند و لذا اظهار ميداشتند:«اين چه پيامبري است كه همچون ديگران غذا ميخورد و در بازارها راهميرود»(فرقان 7) و يا خطاب به پيامبر ميگفتند: «شما جز بشري مانند ما نيستيد، وخداي رحمان هيچ چيزي نازل نكرده است»(يس 15).
به هر حال از قشريگري و ماندن در ظاهر و عدم گذر به باطن و عمق، مذاهب ومكاتب چندي چون اخباريگري، ظاهريه، اشاعره، مجسمه و سلفيه سر بر آوردند.
شايان گفتن است كه گذر از ظاهر به باطن و عبور از پوستبه مغز همان علم بهتاويل است كه به نظر امام علم به تمام مراتب آن مخصوص پيامبراسلامصلي الله عليه وآله وسلم و ائمه:است; لكن علم به مراتب و مراحلي از آن براي غير معصوم نيز ممكن است. البته امامراحل، شرط حصول اين علم و نائل شدن به مراتبي از آن را مجاهدت علمي،تمرينهاي عقلي همراه با رياضتهاي عملي و تطهير نفس و تنزيه قلب و تقديس روحميداند[11] و معتقد است هر قدر انسان از پاكي و وارستگي بيشتري برخوردارباشد، بهرهاش از حقايق قرآن بيشتر و تجلي قرآن بر او فزونتر است [12].
آنچه امام «ره» فرموده و جويندگان حقايق قرآني را به آن فرا خواندهاند[13]، باتاويلها و برداشتهاي بيضابطهاي كه توسط متصوفه و باطنيه از آيات قرآن كريمصورت ميگيرد، تفاوت اساسي دارد. آنان اصولا ظواهر آيات را ناديده ميگيرند وكنار مينهند و ذوقيات، انديشهها و ديدگاههاي ويژه خود را به نام «علم به باطنقرآن» عرضه ميكنند. همان چيزي كه تفسير به راي خوانده ميشود و در رواياتفريقين شديدا از آن نكوهش و منع شده است [14].
امام در فهم قرآن، باطن منهاي ظاهر را قبول ندارند; همانگونه كه ظاهر بدونباطن را نميپسندند. ايشان به صراحت اعلام ميدارد: همان گونه كه ظاهر بدون باطنهمانند جسد بدون روح و دنياي بدون آخرت است، رسيدن به فهم باطني آيات نيزجز از طريق ظاهر و با حفظ آن ميسور نميگردد و هر كس بدون توجه به ظاهر آيات،راه باطن را در پيش گيرد، هم خود گمراه شده است و هم ديگران را به گمراهي وبيراهه كشانده است[15].
شيوه صحيح تفسير
از ديدگاه امام «ره» تفسير قرآن كريم كار آساني نيست كه از عهده هركس برآيد[16] واين صحيفه الهي برتر از آن است كه مفسران بتوانند آن را چنانكه بايد تفسير كنند[17] و مفسران طراز اول جهان اسلام اعم از خاصه و عامه كه در طول تاريخ اسلامتفاسير فراواني نوشتهاند، تنها پردهاي از معاني قرآن كريم را به نمايش گذاشتهاند وشبهي از اين كتاب آسماني را نشان دادهاند[18].
وي ضمن ارج گزاري بر تلاشهاي مفسران و خوب توصيف نمودن برخي از آنهابه صراحت اعلام ميدارد كه: «قرآن عبارت از آن نيست كه آنها نوشتهاند»[19] ومعتقد است، «اين تفسيرهايي كه بر قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، اينها تفسيرقرآن نيستند. اينها البته يك ترجمههايي; يك بويي از قرآن بعضيشان دارند و الاتفسير اين نيست كه اينها نوشتهاند»[20].
اين نظريه امام از يك سو مبتني استبر عظمت قرآن كه كلام خالق و اقيانوسيژرف و ناپيدا كرانه و فراتر از افق فكر و درك بشري است[21] و از سوي ديگر مبتنياستبر اين مطلب كه مفسران – با آن كه زحمتهاي فراواني را متحمل شدهاند ومساعي آنان قابل تقدير و تجليل است – اغلب در تفسير قرآن به مقصد اصلي نزولتوجه شايسته و بايسته نكردهاند.
بسياري از مفسران در تفسير خود به جنبههاي ادبي يا بلاغي يا تاريخي و…پرداختهاند. گويا كه تفسير آنان، يك كتاب ادبي يا بلاغي يا تاريخي است و در واقعبجاي پرداختن و توجه تام به هدف اصلي، بيشتر به اهداف فرعي توجه نمودهاند; درحالي كه ازنظر امام «ره» مقصد اين كتاب آسماني نه بلاغت و فصاحت است و نهصرف و نحو و نه تاريخ و نه امثال اين امور.
[1] . كلينى، پيشين، ص 609.
[2] . همان 25600. خمينى (امام); پيشين 197-196.
[3] . كلينى; پيشين 1/228.
[4] . بگو اگر دريا براى (نوشتن) كلمات پروردگارم مركب شود، دريا پايان بگيرد، پيش از آنكه كلماتپروردگارم پايان يابد; اگرچه همانند آن را به كمك بياوريم.
[5] . خمينى (امام); تفسير سوره حمد، ص 148.
[6] . قرآن را تنها مخاطبانش مىفهمند.
[7] . همو; آدابالصلوه، ص 181.
[8] . همو; صحيفه نور، ج 14، ص 252.
[9] . همو; آدابالصلوة، ص 185.
[10] . همو; شرح دعاى سحر، چ 1، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1374 ش، ص59.
[11] . همو; شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 61.
[12] . همو; شرح دعاى سحر، ص 59.
[13] . به عنوان نمونه ر ك: شرح دعاء السحر ص 61
[14] . مجلسى، بحار ج 92 ص 112-111، حكيمى، الحياة 2 ص 13، بحرانى، تفسير البرهان، ج 1، ص 18-19،عياشى التفسير، ج 1 ص 17، قرطبى الجامع لاحكام القرآن، ج 1 ص 27
[15] . رك: خمينى (امام)، شرح دعاء السحر، ص 62-61، نيز همو، آداب الصلوة، ص 291.
[16] . همو; تفسير سوره حمد، ص 93.
[17] . همان، ص 95.
[18] . همان و صحيفه نور، ج 17، ص 251.
[19] . همو; صحيفه نور، ج 19، ص 27.
[20] . همو; صحيفه نور، ج 19، ص 27.
[21] . همو; آداب الصلوة، ص 182.
@#@ شيوه مطلوب تفسير، اين نيست كههمچون سكاكي و شيخ طوسي در لابلاي آيههاي قرآن به دنبال كشف و تبيينجنبههاي فصاحت و بلاغت و محسنات لفظي و معنوي بود و يا همانند سيبويه وخليل به تبيين تصاريف كلمات و دستور زبان آن همت گمارد و يا مانند مسعودي وابن خلكان به شرح و بسط وقايع و بيان جزئيات حوادث تاريخي پرداخت.
امام از مفسراني كه استفاده از قرآن را منحصر به ضبط و جمع اختلاف قرائات ومعاني لغات و تصاريف كلمات و محسنات لفظي و معنوي و وجوه اعجاز قرآن ومعاني عرفي ميدانند و از دعوات قرآن و جهات روحي و معارف الهي آن غافلند، بهشدت انتقاد كرده است[1].
بعلاوه از يكسو نگري در تفسير قرآن گله و شكوه دارد و از تفسير نگاران يك سونگر كه قرآن كريم را تنها بر پايه تخصص ويژه و مشرب خاص خويش تفسير نمودهو به تخطئه مشربهاي ديگران پرداختهاند، خرده ميگيرد[2].
در منظر امام خميني، مفسر واقعي كسي است كه «مقصد نزول» را بفهماند; نهسبب نزول را[3].
اهداف و مقاصد قرآن
از آنجا كه هر صاحب اثري مقصد خود را در اثر خود بهتر از ديگران ميداند، خدايتعالي كه صاحب اين اثر يعني قرآن كريم است، هدف خود را از فرو فرستادن آن بهتراز ديگران آگاه است.
امام معتقد است كه بايد هدف از تنزيل كتاب الهي را- قطع نظر از راه عقل و برهان- از خود قرآن دريافت [4]. با توجه به آيات شريفه هدف از نزول قرآن كريمهدايت و تربيت، شفاي امراض قلبي انسان و سير او به سوي خداست[5].
امام «ره» قرآن را درسنامه سلوك الي الله و يكتا كتاب تهذيب نفوس و بزرگترينوسيله ارتباط خالق و خلق و عروةالوثقي و حبل المتين تمسك به عز ربوبيتميشمارد[6] و آن را كتابي ميخواند كه به شئون الهيه دعوت ميكند; لذا شيوه مفسربايد به گونهاي باشد كه شئون الهيه را به مردم تعليم دهد[7].
قرآن كريم در نگاه امام «ره» كتاب معرفت، اخلاق، و دعوت به سعادت و كمالاست; از اينرو كتاب تفسير نيز بايد عرفاني، اخلاقي و بيان كننده ديگر جهات دعوتبه سعادت باشد[8].
از نظر امام خميني(ره) مفسري كه به اين شيوه قرآن را تفسير نكند، مقصود قرآنو منظور اصلي انزال كتب و ارسال رسل را ناديده گرفته و مردم را از استفاده از قرآنمحروم و راه هدايت را بروي آنان مسدود كرده است[9].
او به مفسران قرآن چنين سفارش ميكند: «علما و مفسرين، تفاسير فارسي وعربي بنويسند و مقصود آنها بيان تعاليم و دستورات عرفاني و اخلاقي و بيان كيفيتربط مخلوق به خالق و بيان هجرت از دارالغرور به دارالسرور و الخلود باشد; بطوريكه در اين كتاب شريف به وديعت گذاشته شده … . چه خسارتي بالاتر از اين كه سيچهل سال كتاب الهي را قرائت كنيم و به تفاسير رجوع كنيم و از مقاصد آن بازمانيم»[10].
[1] . همان و 171 و 194 و شرح حديث جنود عقل و جهل ص 11.
[2] . همو; صحيفه نور، ج 1، ص 235.
[3] . همو; آداب الصلوة 193-192.
[4] . همان 193.
[5] . همان 184.
[6] . همان 194.
[7] . همان.
[8] . همان 192.
[9] . همان 194.
[10] . همان.
محمدعلي تجري