قرآن که خود، علم ممثَّل است، بیش از هر چیز جوامع بشری را به دانش فرا میخواند چون با سرمایهی بینش علمی، فروغ هدایت آن روشنتر میشود، زیرا گر چه رهنمود قرآن در بشارت دادن و بیمدادن عالم است… «لِیَکُونَ لِلعالَمینَ نَذیراً»[1]، لیکن سودمندان از آن، کسانیاند که از زبانه دوزخ هراسناکاند: «انّما اَنتَ مُنذرٌ مَن یخْشاها»[2] و هراسناکان از شعله جهنم، زیاد نیستند و مهمترین آنان عارفان به خدای سبحان و عالمان به احکام و حکم اویند: «اِنَّما یَخْشَی الله مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[3] و در پرتو خدا باوری و خدا پروائی، شایستهی همنشینی فرشتهها شده و در صحنهی برجستهترین معارف الهی یعنی توحید به شهادت نشسته و ادای شهادت آنان مسموع گوش دل صاحبدلان شده، و مُهر تأیید و امضاء خدای واحد را به همراه خود دارد: «شَهِدَ الله اَنَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ وَ المَلائِکهُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسطِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الله العَزیزُ الحَکیمُ»[4].
رسالت قرآن در دعوت به معرفت، شامل همه ارکان آنست؛ یعنی هم مبدء را که خدای سبحان و نامهای نیکو او ومظاهر گوناگون آنهاست به عنوان مبدء شناسی عنوان میکند و هم معاد را که همان مبدءاست با نامهای نیکو دیگر ارائه میدهد و هم رابط بین آغاز و انجام را که مظاهر نامهای نیکو دیگر خدای سبحاناند هدایت میکند، ضمنا جهانشناسی و انسانشناسی را که هر کدام بنوبهی خود مظهر نامی از نامهای مبارک الهیاند تعلیم مینماید، و نحوه پیدایش و پرورش بسیاری از موجودهای روحدار یا بدون روح را به منظور تشریح آیات آفاقی وانفسی گزارش میدهد.
در تحلیل مسائل شناختشناسی، گذشته از آنکه مباحث را به صورت اشکال منطقی دقیق طرح میکند و شرائط منطق صوری را رعایت میکند به قسمت مهم منطق که صاحبنظران روش شناسی آن را جزء فریضهی مباحث منطق میشمارند و بخشهای دیگر را جزء نافلهی مسائل منطق محسوب میدارند کاملا عنایت مینماید و از این رهگذر نه تنها حِسْبان و زَعْم و پندار واهی را کافی نمیداند بلکه گمان را که بسیاری از دانشمندان به آن مبتلا هستند ناقص میشمارد، و مظنّه را در تحقیق مسائل جهانبینی سودمند نمیداند، و آیات فراوانی در این زمینه نازل شده است که ظنّ را چون خَرْص و تخمین دانسته و پیروی از آنها را ضلالت میداند و گمان پرستی را همراه با هواپرستی محکوم میشمارد، آیات ذیل نمونهای از ذمّ ظّن و سلب حجّیت آن در مسائل اعتقادی و نفی اعتماد بر آن در مباحث جهانبینی است: «اِنْ یتَّبِعُونَ اِلّا الظّنَّ وَ اِنْ هُمْ اِلّا یَخْرِصُونَ»[5] «وَ ما یَتَّبِعُ اَکثَرُهُمْ اِلّا ظَنّا اِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الحَقّ شَیئاً»[6] «اِنْ یِتَّبِعُونَ اِلّا الظّنّ و ما تهوی الاَنْفَسَ»[7].
چون از صورتهای فاقد شرائط انتاج هرگز قطع حاصل نمیشود و از مادّههای ظنّی هرگز تعیین پدید نمیآید هدایت قرآن کریم و رسالت آن در تبیین معرفت شناسی اینست که اساس را بر صورتهای واجد شرائط نتیجه گرفتن قطعی و مادّههای صالح جهت افاده، یقین قرار میدهد و بهرهمندان از خود را متّقیانی میداند که بر محور حسّ نگشته و در دیوارهای تنگ طبیعت محبوس نشدند و به ماوراء آن که قلمرو غیب و عقل است ایمان دارند: «یُؤمِنُونَ بِالغَیْبِ»[8]، و دربارهی قیامت به گمان اکتفاء نکرده بلکه به مرز یقین رسیدهاند، «و بِالآخرَهَ هُمْ یوُقِنُونَ»[9] اینان در پرتو معرفت شناسی بین گمان نزدیک به علم که نفوذ شبهه در آن بعید است نه محال، و بین یقین که رخنه تردید در آن مستحیل است نه بعید، فرق گذاشتهاند وهرگز گمانهای پراکنده را یقین نمیپندارند و بعید را ممتنع نمیشمارند.
قرآن کریم همانطوری که فکر ناب را زمینهی حصول یقین صاحبنظران میداند، ذکر خالص و شکر بیشائبه را وسیله حصول یقین صاحبان بصیرت میشمارد، زیرا بعد از جریان حضرت خلیل ـ علیه السّلام ـ که نمونهی کامل صاحبان بصیرت است و اینکه آن حضرت شاهد ملکوت آسمانها و زمین بوده و از بین رهگذر به مقام یقین شهودی و قطع با بصیرت رسیده است: «وَ کَذلِکَ نُری اِبراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ لیَکُونَ مِنَ المُوقنین»[10] همهی صاحب نظران را به نگاه در ملکوت آسمانها فرا میخواند تا از این سکوی پرش به مقام یقین مفهومی و قطع نظری برسند، گر چه رسیدن به مقام قطع با بصیرت به نوبهی خود ممکن خواهد بود: «اَوَ لَمْ یَنظُروُا فی ملَکوتِ السََّمواتِ وَ الاَرضِ»[11].
و نیز همهی سالکان کوی حق را به ذکر و پرستش خالص دعوت مینماید تا از راه ذکر و شکر چون طریق فکر و شعور به مقام والای یقین برسند: «وَ اعبُدْ رَبَّکَ حتّی یَأتِیکَ الیَقینَ»[12].
و به صاحبان علم الیقین که از رهگذر کوی فکر و شعور یا سحر خیزی ذکر و شکر به مقام یقین رسیدهاند اعلام میدارد که هنوز در بین راهاند و مقصدهای والا همچنان به انتظار آنها است که از علم الیقین به عین الیقین بار یابند. از علم به عین آمد و از گوش به آغوش: «کَلّا لَو تَعلمُونَ عِلمَ الیَقینِ لَتَروُنَّ الجَحیمَ ثُمَّ لَتَروُنّها عَیْنَ الیَقینِ.»[13].
یقین عامل مؤثّر است تا عبد صالح سالک از مقام محبّ بودن به درجهی بالای محبوب حق شدن نائل آید، که نه تنها لذّت محبت را میچشد، بلکه از ناحیهی محبوب شدن میبالد و فخر میکند، و اگر تاکنون از لذت مناجات با حق بهرهمند بود اکنون از شوق مناجات خدای سبحان با وی غرق نشاط میشود: «قُل اِن کُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله فَاتَّبِعُونی بُحْبِبْکُمُ الله»[14] ـ «ما بَرحَ لِلّه عزّت آلائه فی البرهه بعد البرهه و فی ازمان الفترات عبادٌ ناجاهم فی فکرهم و کلّمهم فی ذات عقولهم»[15]…
اینان هر لحظه با عبادت بهرهی تازهی از یقین میبرند و با یقین برتر عبادت بهتر انجام میدهند چنانکه صاحبنظران با فکر بهرهی جدیدی از یقین نظری میبرند و با آن یقین کلید حلّ دشواریهای نظری را بدست میآورند.
و چون نظام آفرینش بر اساس علت و معلول است و همهی سلسله علّتها را خدای سبحان که مسبب همه اسباب است اداره مینمایند و آنها فقط مجاری فیضاند، درخواست هرگونه فیضی با حفظ مبادی و مجاری آن خواهد بود، و هرگز توسّلها مخالف حکمت حق نبوده و آن را تغییر نمیدهند، بلکه هماهنگ با آن اثر میکنند: یا مَن لا تُغَیَّرُ حِکمَته الوسائلُ[16]، و از آنجهت که علم گاهی از فکر و دانش و زمانی از ذکر و نیایش حاصل میشود تقاضای افزایش آن همراه با درخواست توفیق فکر و حدس و سعادت عبادت و پرستش خواهد بود، بنابراین معنای «ربِّ زِدْنی عِلماً» همراه با تقاضای توفیق کوشش و تفکر عقلی یا کشش و تهجد قلبی میباشد که جمع هر دو، نه تنها ممکن، بلکه مطلوب خواهد بود.
و از آنجهت که بنای این مقالت بر اختصار است و از طرفی برخی از مباحث عبادی در این فصل آمده است لذا فصل مستقلی برای تبیین رسالت قرآن در عبادت منعقد نخواهد شد، همانطوری که برای رسالت قرآن در تربیت منعقد نشد.
[1] . سورهی فرقان، آیهی 1؛ تا برای جهانیان بیمدهنده باشد.
[2] . سورهی نازعات، آیهی 45.
[3] . سورهی فاطر، آیهی 28.
[4] . سورهی آل عمران، آیهی 18گ خداوند گواهی میدهد که مبعودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش گواهی میدهند (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد و معبودی جز او نیست که هم توانا و هم حکیم است.
[5] . سورهی انعام، آیهی 116؛ آنها تنها از گمان پیروی میکنند و تخمین و حدس میزنند.
[6] .سورهی یونس، آیهی 36؛ اکثر آنها جز از گمان پیروی نمیکنند و گمان انسان را از حق بینیاز نمیکند.
[7] . سورهی والنجم، آیهی 23؛ آنها فقط از گمانهای بیاساس و هوای نفس پیروی میکنند.
[8] . سورهی بقره، آیات 4ـ2؛ به غیبت ایمان میآورند.
[9] . سورهی بقره، آیات 4ـ2؛ به آخرت یقین دارند.
[10] . سورهی انعام، آیهی 75.
[11] . سورهی اعراف، آیهی 185؛ آیا در ملکوت آسمانها و زمین نگاه نمیکنند؟
[12] . سورهی حجر، آیهی 99.
[13] . سورهی تکاثر، آیهی 5؛ چنان نیست (که شما خیال میکنید) اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشته باشید، قطعا شما جهنم را خواهید دید، سپس (با ورود در آن) آن را به عین الیقین خواهید دید.
[14] . سورهی آل عمران، آیهی 31؛ بگو اگر خدا را دوست دارید پیروی کنید مرا تا خدا شما را دوست دارد.
[15] . نهج البلاغه، خطبهی 222؛ همواره برای خدا ـ که نعمتها و بخششهایش ارجمند است ـ در پارهی از زمان پارهی دیگر و در روزگارهایی که آثار شرائع در آنها گم گشته، بندگانی است که در اندیشههاشان با آنها راز میگوید و در حقیقت عقلهاشان با آنها سخن میفرماید.
[16] . صحیفه سجادیه.
رسالت قرآن ـ آیت الله جوادی آملی