بررسی سه شبهه پیرامون فدک

بررسی سه شبهه پیرامون فدک

پژوهشی در مورد فدک در پاسخ به یک دانشور سنّی (4)
مطالبی در مورد فدک بررسی و حق مطلب آشکار شد امّا از اشکالات و پرسش های نگارنده ی نامه سه مورد بی پاسخ باقی مانده است که در این بخش به آن ها می پردازیم.

شیعه از زمین به زنان ارث نمی دهد
نگارنده در فراز دیگری از نامه خویش می نویسد:
شگفت تر از همه ی این ها نکته ای است که بر بسیاری پنهان مانده و آن نکته چنین است:
در مذهب شیعه ی امامیّه زنان از زمین هیچ ارثی نمی برند. بنا بر این چگونه شیعیان امامی ارث بری فاطمه رضوان الله علیها را از فدک روا می دانند در حالی که آنان طبق مذهبشان به زنان از زمین ارث نمی دهند؟
کلینی در کتاب کافی بخش جداگانه ای با این عنوان باز کرده است: «زنان از زمین هیچ ارثی نمی برند». وی در آن بخش روایت می کند که ابو جعفر ( امام باقر سلام الله علیه ) فرمود: «زنان از زمین و ملک هیچ ارثی نمی برند» (1).
همچنین طوسی در تهذیب (2) و مجلسی در بحار الانوار (3) از میسر… و از محمّد بن مسلم… و از عبدالملک بن اعین از یکی از آن دو ( امام باقر یا امام صادق سلام الله علیهما ) این گونه نقل کرده اند که برای زنان هیچ سهمی از خانه ها و زمین نیست.

توضیح اشتباه
در پاسخ به این فراز از نامه می گوییم: شگفتا از بی توجّهىِ این محقق و پژوهشگرِ حقیقت – اگر نگوییم تظاهر به نادانی – زیرا در مذهب شیعه ی امامیه زن فقط از همسرش از زمین و ملک ارث نمی برد، نه از طرف پدرش و دیگران. پس چگونه این محقّق و پژوهشگری که مدّعی است «باید آزاداندیش و بی طرف باشیم» چنین نسبتی را بر مذهب شیعه ی امامیّه روا می دارد که آنان قائل به آن نیستند؟
آرى، شیعیان زن را از زمین و ملک، ارث می دهند، مگر آن که شخص فوت شده شوهرش باشد، و کتاب های فقه و حدیث شیعیان – که نزد همگان یافت می شود- شاهد این سخن است.
موضوعی که در کتاب کافی و دیگر کتاب ها نیز آمده از همین موارد است، زیرا موضوع ارث نبردن زنان، پس از این عنوان مطرح شده است که: «مردی که بمیرد و بازمانده ای جز همسرش نداشته باشد». همچنین در ذیل عنوان «زنان از زمین هیچ ارث نمی برند» یازده روایت آمده است که متن روایت دوم آن چنین است.
زراره گوید: ابی جعفر ( امام باقر علیه السلام ) فرمود:
إنّ المرأه لا ترث ممّا ترک زوجها من القرى.
به زن از آن چه از شوهرش بر جا مانده از زمین ها ( ی آباد شده ) ارث داده نمی شود.
متن روایت سوم نیز این گونه است: زراره، بُکِیر، فضیل و محمّد بن مسلم می گویند که ابی جعفر و ابی عبدالله علیهما السلام – که برخی از ابی عبدالله علیه السلام و بعضی از یکی از آن دو روایت کرده اند – فرمود:
إنَّ المرأه لا ترث من ترکه زوجها من تربه دار أو أرض.
زن از آن چه شوهرش بر جا گذاشته، از زمین منزل و از زمین ارث داده نمی شود (4).
بررسی حدیث «إنّ الأنبیاء لم یُورّثوا دیناراً ولا درهماً»
یکی دیگر از مواردی که نگارنده ی نامه اشاره کرده است حدیث: «إنّ الأنبیاء لم یورثوا دیناراً ولا درهماً» است. وی می نویسد:
«کلینی در کافی از ابی عبدالله علیه السلام نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
وإنّ العلماء ورثه الأنبیاء، إنّ الأنبیاء لم یورّثوا دیناراً ولا درهماً ولکن ورّثوا العلم، فمن أخذ منه أخذ بحظّ وافر.
همانا علما از پیامبران ارث می برند؛ به راستی که پیامبران دینار و درهم به ارث نگذاشته اند، بلکه علم به ارث گذاشته اند. پس کسی که از آن برگیرد سهم بسیار برده است (5).
وی ادامه می دهد که مجلسی در مرآه العقول (6) از کلینی نقل می کند و می گوید:
این حدیث دو سند دارد که سند نخست آن مجهول و دومین سند آن حسن یا موثّق است که از صحیح کمتر نمی باشند.
به این ترتیب، این حدیث در یکی از سندهایش موثّق است و می توان به آن احتجاج کرد. پس چرا علمای شیعه علی رغم شهرت این حدیث از آن چشم پوشی می کنند؟
و شگفت تر آن که این حدیث در نزد شیعه به حدّی از صحّت رسیده که خمینی در کتاب خود حکومت اسلامی برای جواز ولایت فقیه بدان استناد کرده است.
پس چرا به حدیثی که انتساب آن به رسول خدا صلی الله علیه وآله صحیح است توجّه نمی شود با آن که ما اتّفاق نظر داریم که با وجود نص، اجتهاد جایی ندارد؟
و چرا از این حدیث در بحث ولایت فقیه بهره گرفته می شود، امّا در مسئله فدک واگذاشته می شود؟
پس آیا در این قضیّه خوش آمدن دل ( مزاج ) قضاوت نمی کند؟».

پاسخ به اشکال
ما در پاسخ این پرسش می گوییم:
ما به این حدیث عمل می نماییم و با بودن نص، اجتهاد نمی کنیم و در قضیّه فدک آن را وا نمی گذاریم، ولی نگارنده ی نامه به معنای روایت نرسیده و به کلمات علمای شیعه درباره ی آن توجّه نکرده است.
وی گمان کرده که معنای این حدیث مضمون همان حدیثی است که به پیامبر صلی الله علیه وآله نسبت داده اند: «إنّا معاشر الأنبیاء لا نورث».
البتّه این جا یک خطای بزرگ است؛ چرا که در روایت کلینی رحمه الله آمده است: «لم یورّثوا»؛ «به ارث نگذاشتند»، در حالی که در روایتی که آنان نقل کرده اند آمده است: «لا نورث»؛ «ارث نمی گذاریم».
چقدر بین این دو عبارت تفاوت وجود دارد؟
این روایت – با توجّه به ظاهر عبارت «لم یورّثوا»؛ «به ارث نگذاشتند» – خود دلیلی است بر این که فدک هدیه و بخششی از رسول خدا صلی الله علیه وآله به پاره ی تنش فاطمه ی زهرا علیها السلام بوده است، و این دلیلی است بر این که فدک در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه وآله از ملکیّت ایشان خارج شده بود. به این ترتیب، این روایت با روایاتی که اهل تسنّن در ذیل آیه ی شریفه: ( وَآتِ ذَا القُربی حَقَّهُ ) (7) نقل کرده اند، یکدیگر را تصدیق می کنند.
با این حال آن گونه که در روایات و کلمات علمای هر دو طایفه آمده است، پیامبر ما صلی الله علیه وآله چیزهایی مثل شمشیر، عمامه و… را از خود بر جای گذاشته و دیگران آن ها را از او به ارث برده اند و این موضوع نیز از جمله دلایل بطلان سخنی است که به آن حضرت نسبت داده اند….
احمد بن حنبل با سند صحیح این گونه نقل می کند که ابن عبّاس می گوید:
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله از دنیا رفت و ابوبکر جانشین وی شد، عبّاس و علی علیه السلام درباره ی آن چه رسول خدا صلی الله علیه وآله از خود به جا گذاشته بود اختلاف پیدا کردند و… (8).
چنان که ملاحظه می کنید در این نقل تصریح شده است که آن حضرت چیزهایی از خود به جا گذاشته بود، گرچه ما درباره ی اختلافات مطرح شده بین امیر مؤمنان علی علیه السلام و عبّاس و روایات و نظریه هایی از این دست – که کمی پیش تر نیز نقل کردیم – تردید داریم.
به این ترتیب معنای روایت شیخ کلینی رحمه الله – به ویژه به قرینه عبارت نخست که فرمود: «إنّ العلماء ورثه الأنبیاء»؛ «همانا علما وارثان پیامبرانند» و عبارت پایانی آن که فرمود: «فمن أخذ منه أخذ بحظٍّ وافر»؛ «پس هر کس که از آن برگیرد سهم فراوانی برده است» – چنین می شود:
پیامبران نیامده اند که مال جمع کنند و دینار و درهم ذخیره نمایند و آن ها را پس از خود برای وارثان خویش بگذارند، بلکه آنان با دانش و حکمت به سوی اُمّت هایشان آمده اند، و همواره همّتشان تزکیه جان ها و تعلیم دانش بوده است «پس کسی که از آن برگیرد سهم فراوانی برده است».
البتّه این منافاتی ندارد با این که پیامبران چیزهایی را که همچون دیگر مردمان در زندگی دنیایی خویش حتّی در واپسین لحظات آن بدان ها نیاز داشته اند، مانند شمشیر، مرکب و موارد دیگر بر جا گذاشته باشند و پس از آن ها وارثان شرعیشان آن ها را به ارث برده باشند.
به این ترتیب هویداست که استناد نگارنده ی نامه به این روایت، برای دفاع از ابوبکر در ماجرای فدک، هیچ ثمری ندارد، بلکه – چنان که پنهان نیست – زیان این روایت برای آن چه او قصد نموده بیشتر است.
چه بسا این روایت و مانند آن اشاره ای باشد به این که بایستی اصحاب و یاران پیامبر صلی الله علیه وآله نیز در علم، اخلاق و کردار همچون پیامبران باشند تا عالمانی در امّت باشند که نقش ایشان را پس از آن حضرت در تزکیه اُمّت و تعلّم کتاب و سنّت ایفا کنند، نه آن که صحابه ی پیامبر بودن را فرصتی برای دستیابی به اهداف دنیایی خویش قرار دهند.
همچنین این روایت اشاره دارد به احوال ناپسند برخی از بزرگان صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله که بر خلاف سیره ی نبوی و آموزه های اسلام، اموال بسیار و هزاران قطعه طلا و نقره از خود به ارث گذاردند. آن چنان که در شرح حال کسانی همچون طلحه، زبیر، عبدالرحمان بن عوف و امثال ایشان سخنان تأسّف باری آمده است.
حافظ ذهبی می نویسد: ابن سعد به سند خود این گونه نقل می کند:
هنگامی که طلحه کشته شد یک میلیون و دویست هزار درهم نزد خزانه دارش بود و درختان و املاکش به سی میلیون درهم قیمت گذاری شد.
آن گاه ذهبی می نویسد:
عجیب تر از این نقل، سخنی است که ابن جوزی در ذیل حدیثی درباره او آورده که طلحه سیصد بار شتر طلا از خود به ارث گذاشت (9).
همچنین ذهبی می افزاید:
ابن قُتَیبَه گفته است که محمّد بن عتبه از ابو اسامه، از هُشام از پدرش روایت نموده که زبیر پنجاه میلیون درهم املاک و پنجاه میلیون درهم أعیان از خود به ارث گذاشت.
و نیز ابن عُیَینَه از هُشام از پدرش نقل نموده که اموال زبیر به چهل میلیون درهم تقسیم شد (10).
احمد بن حنبل نیز با سندی که راویان آن ثقه و مورد اعتماد هستند از شقیق چنین نقل می کند:
روزی عبدالرحمان نزد اُمّ سَلَمه رفت و گفت: ای مادر مؤمنان! من می ترسم که از دنیا بروم در حالی که اموالم از اکثر قریش بیشتر است، زمینی برای خود خریده ام به چهل هزار دینار.
اُمّ سَلَمه گفت: فرزندم! انفاق کن که من از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود:
إنّ من أصحابی من لن یرانی بعد أن افارقه (11).
از میان اصحاب من کسانی هستند که بعد از آن که از آنان جدا شوم هرگز مرا نخواهند دید.
آرى، اینان همان کسانی هستند که هرگز رسول خدا صلی الله علیه وآله را نخواهند دید، و هرگز در جهان آخرت با او نخواهند بود، بلکه از کنار حوض کوثر رانده می شوند آن سان که چهارپایان رانده می شوند…؛ آن گونه که در حدیث صحیح نزد عموم مسلمین آمده است.
این در حالی است که اینان در آغاز، از شمار فقیرانی بودند که هیچ چیزی نداشتند. به عنوان نمونه می توانید وضعیّت زبیر را ببینید. همسرش اسماء دختر ابابکر – آن گونه که در روایت بُخاری و مسلم آمده است – می گوید:
هنگامی که زبیر مرا به همسری خود گرفت، هیچ چیز – جز اسبش – نداشت، من آن را نگه داری می کردم و علوفه می دادم…؛ تا این که ابوبکر خدمتکاری برایم فرستاد و رسیدگی اسب از دوشم برداشته شد، گویا مرا آزاد نمود (12).
امّا آن دسته از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله که خود را از دنیا فارغ کرده بودند و هیچ سیم و زری از خود به ارث نگذاردند، تنها آنان پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شایستگی پیش گامی و الگو بودن برای اُمّت را داشتند و اینان امیر مؤمنان علی علیه السلام و شیعیان او مانند ابوذر، سلمان، مقداد، عمّار و امثال آن ها هستند.
شیعه و سنّی نقل کرده اند که امام حسن علیه السلام فردای خاکسپاری پدرش حضرت امیر علیه السلام خطبه ای خواند و فرمود:
لقد فارقکم بالأمس رجل ما سبقه الأوّلون بعلم ولا یدرکه الآخرون.
کان رسول الله صلی الله علیه وآله یعطیه الرایه فلا ینصرف حتّی یفتح له، ما ترک بیضاء ولا صفراء، إلاّ سبعمائه درهم فضل من عطائه کان یرصدها لخادم لأهله (13).
دیروز مردی شما را ترک کرد که گذشتگان در علم و دانش بر او پیشی نگرفتند و آیندگان او را درک نمی کنند.
آن گاه که رسول خدا صلی الله علیه وآله پرچم خویش را به او می داد، او باز نمی گشت تا آن که فاتح و پیروز گردد. او هیچ زر و سیمی از خود بر جای نگذاشت جز هفتصد درهم که از فزونی حقوق خود ( از بیت المال ) پس انداز کرده بود تا برای خانواده اش خدمتکاری خریداری کند.

چرا علی علیه السلام در دوران حکومتش فدک را پس نگرفت؟
سومین نکته ای که باید بررسی شود این پرسش است که چرا علی علیه السلام در دوران حکومتش فدک را پس نگرفت؟
در پاسخ می گوییم که امیر مؤمنان علی علیه السلام در نامه ای که به سهل بن حنیف نوشته فرموده اند:
بلى، کانت فی أیدینا فدک من کلّ ما أظلّته السماء، فشحّت علیها نفوس قوم وسخت عنها نفوس آخرین، ونعم الحکم الله، وما أصنع بفدک وغیر فدک والنفس مظانّها فی غدٍ جدث… (14).
آرى، از تمام آن چه آسمان بر آن سایه افکنده بود تنها فدک در دست ما بود. پس عدّه ای به همان نیز حرص ورزیدند و عدّه ای دیگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البتّه خداوند بهترین حکم کننده است. من با فدک و غیر آن چه کاری دارم که جایگاه فردای هر کس قبر است….
همچنین محمّد بن بابویه معروف به شیخ صدوق رحمه الله با سند خود روایت نموده که ابو بصیر می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: چرا امیر مؤمنان علی علیه السلام هنگامی که حکومت بر مردم را در دست داشت فدک را باز پس نگرفت؟ برای چه آن را رها کرد؟
آن حضرت فرمود:
لأنّ الظالم والمظلوم کانا قدما علی الله عزّوجل وأثاب الله المظلوم وعاقب الظالم، فکره أن یسترجع شیئاً قد عاقب الله علیه غاصبه وأثاب علیه المغصوب (15).
زیرا ظالم و مظلوم هر دو در پیشگاه خداوند عزّوجل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود. او خوش نداشت چیزی را باز ستاند که خداوند غاصبش را به سبب آن کیفر کرد و آن را که حقّش غصب شده جزا داد.

راز مطالبه فدک در دو عبارت
با توجّه به پژوهشی که در مورد مسئله فدک انجام یافت باید گفت: حقیقت امر این است که قضیّه ی غصب فدک تنها غصب یک باغ و مِلک نبود، بلکه هدف چیز دیگری بود.
به همین جهت وقتی حکمران عبّاسی از امام کاظم علیه السلام می خواهد که محدوده ی فدک را مشخص کنند، امام علیه السلام می فرمایند:
أمّا الحدّ الأوّل: فعریش مصر، والثانی: دومه الجندل، والثالث: أُحد، والرابع: سیف البحر (16).
حد نخست آن صحرای مصر و حدّ دیگرش دومه الجندل، حدّ سوم آن کوه اُحد و حدّ چهارم آن کرانه دریا است.
امام کاظم علیه السلام از راز مطالبه ی فدک این گونه پرده برمی دارند، و می توان آن را در دو عبارت خلاصه کرد:
1- اعلام حق امیر مؤمنان علی علیه السلام بر امامت و خلافت پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله و این که قریش به آن حضرت خیانت کردند و انصار او را وانهادند.
2- اعلام ناشایستگی ابوبکر برای خلافت و امامت پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله به سبب نداشتن شرط های لازم آن و محقّق نشدن اجماع بر او. اگر محقّق شدن امامت را به غیر نص بپذیریم.
این همان راز طلب کردن فدک است، ولی منافقان و دورویان این نکته را نمی فهمند و یا خود را به نادانی می زنند، البته «خداوند بهترین حکم کننده است». آن سان که امیر مؤمنان علی علیه السلام نیز فرمودند (17).
«إنّا للّه وإنّا إلیه راجعون، وسیعلم الّذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون، والعاقبه للمتّقین، والحمد للّه ربّ العالمین».

پی‌نوشت‌ها:

1. کافى: 7 / 127 -130 حدیث های 1- 11.
2. تهذیب الاحکام: 9 / 298 و 299 حدیث های 26 – 31.
3. بحار الانوار: 104 / 351 و 352 حدیث های 4، 6 و 7.
4. ر.ک کافى: 7 / 126 -130.
5. کافى: 1 / 34 حدیث 1، باب ثواب العالم والمتعلّم.
6. مرآه العقول: 1 / 111 حدیث 1.
7. سوره اسراء: آیه 26.
8. مسند احمد: 1 / 13.
9. سیر اعلام النبلاء: 1 / 39 و 40.
10. سیر اعلام النبلاء: 1 / 65.
11. مسند احمد: 6 / 298، 312، 317.
12. سیر اعلام النبلاء: 2 / 290.
13. سنن نَسایى: 5 / 112 حدیث 8418، معجم الکبیر 3 / 80 حدیث های 2722 -2725، حلیه الأولیاء: 1 / 65 و دیگر منابع.
14. نهج البلاغه: 417.
15. علل الشرایع: 1 / 185 حدیث 1.
16. بحار الانوار: 48 / 144.
17. ر.ک صفحه 137 منبع مقاله.
منبع مقاله :
حسینی میلانی، علی؛ (1390)، فدک در فراز و نشیب (پژوهشی در مورد فدک در پاسخ به یک دانشور سنّی)، قم: الحقایق، چاپ پنجم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید