ذات اقدس اله در آیاتی از کتاب خود، اصل نزول قرآن و مبدأ نزول آن را که همان اسمهای نیکوی الهی است بیان فرموده که بخش عمدهی این آیات در «حوامیم سبعه» است. «حوامیم سبعه»، به هفت سورهای گفته میشود که در آغاز آنها حروف مقطّعهی «حم» آمده باشد. این شروع مشترک، نشانگر مضمون مشترک و هدف ویژهای است که این سورهها دارند. سرآغاز این سورهها، بیان تنزل وحی، دریافت وحی، و محتوای اجمالی وحی است.
افزون بر این هفت سوره، در سورههای دیگر مانند «واقعه»، «آل عمران» و «علق» نیز به مسئلهی منشأ و مبدأ نزول قرآن اشاره شده است که نخست به ذکر آیات کریمهی آن سورهها میپردازیم.
1ـ فرود آمده از طرف خدای زنده و پایدار
خدای سبحان در سورهی «آل عمران» میفرماید: «الم * اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ * نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ»[1].
آمدن اسمهای نیکوی الهی در آیات قرآن کریم، بر اساس ارتباط موضوع مطرح شده با آن «اسم» است. اگر در آیهأی، «الرحمنِ الرحیم» آمده و در آیهی دیگر، «شدید العقاب» «مجازات او شدید است» به دلیل تناسب محتوایی آن آیات با هر یک از این «اسمهای نیکو» است.
در این آیات کریمه، پیش از بیان نزول قرآن، دو اسمِ «حیّ» و «قیّوم» برای خداوند که نازل کنندهی قرآن است، آمده و اشاره به این دارد که نزول قرآن کریم، از مبدأ «زنده و پایدار» است و میفرماید: آن خدایی که زنده و پایدار است و هیچ معبودی نیست مگر او، قرآن و کتاب خویش را در معیّت و مصاحبت حق بر تو نازل نمود.
2ـ فرود آمده از طرف خدای «ربّ العالمین»
خدای سبحان در سورهی «واقعه» نزول قرآن را از ساحت «رب العالمین» بیان فرموده است: « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ * لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ * تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ »[2]. اگر مقصود از «عالمین» در این آیه، جهانها و عالمها باشد، معنای این آیهی کریمه آن است که قرآن از سوی پروردگار جهانها و عوالم نازل شده و به همین دلیل، هماهنگ با تکوین و عوالم هستی است. و اگر مقصود از «عالمین»، جهانیان باشد؛ چنانکه در سورهی «فرقان» آمده: « تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً »[3]، در این صورت، معنای آیه این میشود که قرآن کریم، از سوی پروردگار جهانیان نازل شده و از این رو، برآورندهی نیازهای همهی انسانها در همهی عصرهاست و فطرت آنان را شکوفا میسازد.
3ـ تنزّل از خدای معلّم و اَکرم
در سورهی «علق» و در آغاز بعثت و رسالت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنین آمده است: « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ ».[4]
در این آیات کریمه مبدأ و جایگاه نزول قرآن، خدای «معلّم» و «أکرم» معرّفی شده و میفرماید: ای رسول ما! قرآن را به نام پروردگارت که آفرینندهی عالم است، قرائت کن؛ خدایی که آدمی را از خون بسته آفرید؛ بخوان قرآن را که پروردگار تو کریمترینِ کریمان است؛ خدایی که بشر را علمِ نوشتنِ با قلم آموخت و به آدم آنچه را که نمیدانست، به الهام خود تعلیم داد.
خدای سبحان در آیات دیگری از کتاب خود، فرشتگان حامل قرآن را «کرام برره» معرّفی مینماید: «فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَه *
مَرْفُوعَه مُطَهَّرَه * بِأَیْدِی سَفَرَه * کِرامٍ بَرَرَه ».[5]
آیات الهی، در صفحات مکرّم نگاشته شده است؛ صفحاتی بلند مرتبه و پاک و منزّه که در دست سفیران حقّ و ملائکهی مقرّب و عالی رتبه، و با حسن و کرامتند.
در آیهای دیگر، قرآن کریم را گفتهی رسول کریم میخواند که: « إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ »[6] و در سورهی «واقعه»، خود قرآن را به وصف «کریم» ستوده، میفرماید: « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ».[7]
4ـ فرود آمده از طرف خدای رحمانِ رحیم «بخشنده و مهربان»
در سوره «فصّلت» که یکی از حوامیم هفتگانه (حوامیم سورههایی که با حا و میم شروع شدند) است فرمود: « حم * تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»[8]؛ یعنی این کتاب، از رحمت رحمانی حق نشأت و سرچشمه گرفته و از رحمت رحیمیّه خداوند تنزّل یافته است. مقصود از این رحمت، رحمت عاطفی نیست؛ زیرا آن رحمت، به دلیل انفعالی بودنش ملازم با نقص است چه اینکه به جهت عاطفی بودن، نیاز به چیزی دارد که عاطفه برانگیر باشد و احساسات و عاطفههای شخص را برانگیزد و او را به رحمت وادار نماید.
منظور از رحمت در این آیهی کریمه و در اسمهای نیکوی الهی، رحمتی است که نقص موجودات را به کمال، ترمیم میکند و ناقص را از طریق هدایت، به کمال خویش واصل میسازد و این رحمت، رحمتی ابتدایی و غیر انفعالی است؛ رحمتی که پیش از خلقت بوده و سبب خلقت است؛ چنانکه به جهت کامل ساختن مخلوق، همراه آن و پس از آن نیز خواهد بود. در بحثهای آینده روشن خواهد شد که هنگام اجتماع دو اسم از اسمهای نیکو الهی مانند حیّ و قیّوم، و رحمان و رحیم، ترکیب و با هم بودن آن اسمهای نیکو و ترکیب آن صفات عالی، سهم مؤثّری در تنزل قرآن دارد.
5ـ فرود آمده از طرف خدای مبارک
در سورهی «دخان» که یکی دیگر از حوامیم هفتگانه است میفرماید: « حم* وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ* إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَه مُبارَکَه»[9] و سپس میفرماید: « أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ».[10]
یعنی قسم به این کتاب مبین، که ما آن را در شب پربرکت قدر نازل نمودیم و این نزول قرآن در شب «مبارک»، از سوی خدای «تبارک و تعالی» است. قرآن فرود آمدهی برکت خدایی است؛ ظاهرش برکت ظاهری دارد و باطنش برکت باطنی، « وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهی وَ باطِنَهی»[11]. قرآن کریم، برترین نعمت الهی است که در ظاهر و باطنش نعمت فراوان وجود دارد. غرض آنکه، اگر برکتی برای قرآن ثابت شود یا برای شب قدر مقرّر گردد، همهی آنها بالعرض خواهد بود؛ زیرا منشأ برکتِ ظرف زمان یا مظروف آن، ذات خداوند است که برکت، به طور اصیل و ذاتی از آن اوست: « تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ»[12]. بنابراین، مبدأ نزول قرآن، خداوند مبارک است.
6ـ فرود آمده از طرف خدای عزیزِ علیم «با عزّت و دانا»
در سورهی «مؤمن» که «غافر» نیز نامیده میشود و یکی از حوامیم هفتگانه است فرمود: «حم* تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ».[13]
این کتاب آسمانی، از پیشگاه خدایی نازل شده است که «عزیز مطلق» (مطلق یعنی بدون قید و شرط) و «علیم مطلق» است. خدایی که جامع همهی کمالات است، قهراً عزّت و علم را نیز داراست. آنچه که در فرود آمدن وحی و قرآن نقش مؤثر دارد، همان عزّتِ در پرتو علم، علمِ در آغوش عزّت است.
«عزیز» به وجودی میگویند که دسترسی به او میسّر نبوده، نفوذ ناپذیر باشد.
کسی که اهل تسلیم و سازش نباشد و از استحکام و استواری برخوردار باشد «عزیز» است. در لغت، زمینی که سفت و محکم و نفوذ ناپذیر است، «أرض عزاز» یعنی زمین نفوذناپذیر نامیده شده است. خداوند از آن جهت که چیزی در ارادهی او نفوذ ندارد، بلکه تمام اشیا تحت نفوذ اوست، عزیز بالذات است و مایهی عزت موجودهای دیگری؛ و از آنجا که ذاتاً حضور محض و خالص است و تمام اشیا در پیشگاه علمش حاضرند، «علیم مطلق» است؛ همان طور که «عزیز مطلق» است و قدرتی در مقابل او وجود ندارد.
قبلاً اشاره شد که نکاح و ترکیب دو اسمِ «عزیز» و «علیم»، در تنزّل و فرود آمدن قرآن سهمی دارد؛ یعنی این کتاب الهی، تنها محصول عزت خدا، یا تنها علم خدا یا ثمرهی عزّت و علمِ جدا از یکدیگر ـ به عنوان اینکه هر کدام در بخشی از نزول یا در بخشی از قرآن نازل مؤثّر باشند ـ نیست بلکه ترکیب این دو اسم، معنای خاص خود را دارد و محصول ویژه خود را خواهد داشت.
7ـ فرود آمدن از طرف خدای عزیزِ حکیم
در آغاز سورهی «شوری» میفرماید: «حم* عسق* کَذلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ »[14] و در دو سورهی «جاثیه» و «احقاف» با الفاظ و عباراتی واحد و یکسان میفرماید: « حم* تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ».[15]
در آیهی اوّل از سورهی «شوری»، مبدأ تنزّل و فرود آمدن وحی را، چه درباره قرآن و چه درباره کتب آسمانی گذشته، خدای «عزیزِ حکیم» معرّفی مینماید و در دو سورهی بعدی، با عبارتی یکسان، نزول قرآن را از مبدأ «عزّتِ» در پرتو «حکمت» میداند.
خداوند در سورهی «یس» برای تأیید رسالت پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ قرآن را با وصفِ «حکیم» یاد میکند و بر آن قسم میخورد: «یس* وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ* إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ».[16] کتابی که «حکیم» است، بطلان و خلاف در آن راه ندارد؛ سخنان سست و بیبرهان و خیالبافیهای شاعرانه در آن راه ندارد و به همین جهت، خدای سبحان، رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را منزّه از شعربافی و تخیّل سازی معرّفی میکند: « وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ»؛[17] یعنی بافندگیهای خیالی، نه شایستهی مقام رسالت است و نه ما به او شعر آموختهایم.
[1] ـ سورهی آل عمران، آیات 1ـ3؛ الم، معبودی جز خداوند یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده نیست. (همان کسی که) کتاب را به حق بر تو نازل کرد.
[2] ـ سورهی واقعه، آیات 77ـ80؛ که آن، قرآن کریمی است، که در کتاب محفوظی جای دارد، و جز پاکان نمیتوانند به آن دست زنند (دست یابند) آن از سوی پروردگار عالمیان نازل شده.
[3] ـ سورهی فرقان، آیهی 1؛ زوال ناپذیر و پربرکت است کسی که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیمدهنده جهانیان باشد.
[4] ـ سورهی علق، آیات 1ـ5.
[5] ـ سورهی عبس، آیات 13ـ16.
[6] ـ سورهی تکویر، آیهی 19.
[7] ـ سورهی واقعه، آیات 77 و 78؛ که آن، قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد.
[8] ـ سورهی فصّلت، آیات 1 و2.
[9] ـ سورهی دخان، آیات 1ـ3.
[10] ـ سورهی دخان، آیهی 5؛ (آری، نزول قرآن) فرمانی بود از سوی ما؛ ما (محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را) فرستادیم.
[11] ـ سورهی لقمان، آیهی 20.
[12] ـ سورهی ملک، آیهی 1.
[13] ـ سورهی غافر، آیات 1 و 2.
[14] ـ سورهی شوری، آیات 1ـ3؛ حم. عسق. این گونه خداوند عزیز و حکیم به تو و پیامبرانی که پیش از تو بودند وحی میکند.
[15] ـ سورهی جاثیه، آیات 1 و 2؛ حم. این کتاب از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است.
[16] ـ سورهی یس، آیات 1ـ3؛ یس، سوگند به قرآن حکیم. که تو قطعا از رسولان (خداوند) هستی.
[17] ـ سورهی یس، آیهی 69.
@#@ البته مقصود از «شعر»، کلام منظوم نیست. گاهی ممکن است کلام آهنگین و منظومی، حکیمانه سروده شود و دراین صورت، نه تنها نقص نیست، بلکه کمال نیز هست. علاّمه بحرالعلوم ـ رضوان الله علیه ـ در علم فقه، برخی از مسائل عمیق فقهی را به نظم درآورده و حکیم سبزواری ـ رضوان الله علیه ـ نیز در فلسفهی اسلامی، دوره فلسفه را به نظم کشیده است و کسی که دارای علم معقول و منقول بود، مرحوم حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی، قدری از معارف عقلی را به نظم درآورده؛ ابن مالک، «الفیّه» را در تنظیم مباحث ادبی سروده و شیخ شهید، حاج شیخ فضل الله نوری ـ قدّس سّره ـ ، بعضی از مسائل عمیق را به نظم درآورده است که همهی اینها عین کمال است.
مقصود از «شعر» در این آیه، تخیّلات و بافندگیهای قوّهی خیال است که شایستهی مقام «حکمت» و «حکیم» نیست.
در خیالبافی و تخیّل پردازی، «تصدیق» وجود ندارد، بلکه سلسله «تصوّراتی» یافت میشود که به جای «تصدیق» نشستهاند و یکی از موارد تفاوت بین «قضیّه» و «تصدیق» (دو اصطلاح منطقی هستند) این است که در قیاسهای شعری، قضیّه هست، صورت قضیّه هست، ولی قضا و حکم نیست و به همین جهت، در آنها «تصدیق» نیست. تصدیق در قیاس خطابی، حکم ظنّی میخواهد و در قیاس برهانی، حکم قطعی و حال آنکه در قیاس شعری، چنین چیزی نیست؛ یعنی نه حکم قطعی است و نه حکم ظنّی؛ و لذا با مقام قرآن حکیم سازگاری ندارد.
یکی از اتّهامات منکران گمراه، این بود که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ شاعر است و قرآن شعر اوست و میخواستند با این نسبت ناروا، قرآن را کتابی تخیّلی و شاعرانه جلوه دهند: « أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ»[1] که خدای سبحان در برابر چنین اتّهامی، قرآن را کتابی محکم و استوار و حکیم معرفی میکند.
8ـ فرود آمده از طرف خدای حکیمِ حمید
خدای سبحان علاوه بر آنکه در آغاز سوره فصّلت، قرآن را فرود آمده از خدای رحمت و رحمن معرّفی نموده، در آیهی دیگری از این سوره، آن را تنزّل خدای حکیمِ حمید میداند و میفرماید: «وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ* لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ»[2]؛ یعنی قرآن کریم، کتاب عزیز و نفوذ ناپذیری است که از هیچ ناحیهای بطلان در آن راه ندارد و این کتاب، به دلیل آنکه از مبدأ حکیمِ حمید نازل گردیده، کتابی محمود و ستوده شده و قرآنی مستحکم و استوار است. قرآن محمود که رهآورد رسولی است که به مقام محمود نایل آمده: «عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»[3]، در عین لطافت و ظرافتش، از استحکامی عقلی برخوردار است که آن را از شعر و تخیّلی بودن منزّه و جدا میسازد.
9ـ فرود آمده از طرف خدای علیِّ حکیم
یکی دیگر از حوامیم هفتگانه، سورهی «زخرف» است که قران را به وصف «مبین» و فرود آمده از مبدأ «علیِّ حکیم» معرّفی نموده است: «حم* وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ* إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ * وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ».[4]
خدای سبحان در آغاز این سوره، به قرآن و کتاب مبین سوگند یاد میکند؛ به کتابی که هم روشن است و هم روشنگر همهی حقایق.
این کتاب، وقتی که تنزّل یافت و پایین آمد، در کسوت و لباس لغت و لفظ عربی مبین درآمد، امّا همین کتاب، در مقام بالا و در نزد خدای سبحان، کتابی «علیّ و حکیم» و کتابی بلند و عالی مرتبه است. اگر خداوند قرآن را به بلند مرتبه بودن و حکمت ستود و معرفی نمود، برای آن است که کلام متکلّمی است که آن متکلّم، ذاتاً دارای علوّ و حکمت است و چیزی که از علیِّ حکیم و پایین آمد، به تناسب خود، از علوّ و استحکام محتوا و لفظ بهرهمند خواهد بود. ترکیب دو اسم «علیّ» و «حکیم»، سهم خاصّی در ترکیب معارف قرآنی با یکدیگر دارد.
[1] ـ سورهی طور، آیهی 30؛ بلکه آنها میگویند: او شاعری است که ما انتظار مرگش را میکشیم.
[2] ـ سورهی فصلت، آیات 41ـ42.
[3] ـ سورهی اسراء، آیهی 79؛ امید است پروردگارت تو را به مقامی در خور ستایش برانگیزد.
[4] ـ سورهی زخرف، آیات 1ـ4؛ حم. سوگند به کتاب مبین (و روشنگر)، که ما آن را قرآنی فصیح و عربی قرار دادیم، شاید شما (آن را) درک کنید و آن در «ام الکتاب» (لوح محفوظ) نزد ما بلندپایه و استوار است.
قرآن در قرآن- آیت الله جوادی آملی