سومین منبع تفسیر، منابع لغوی است. مقصود از منابع لغوی، هرگونه منبعی است که ما را در فهم معنا و کاربرد واژگان قرآن در زمان نزول یاری دهد. بر این اساس، قرآن مجید، روایات، سخن صحابیان، فرهنگ عامّه مردم در دوران نزول، همه از منابع لغوی تفسیر به شمار میآیند به این معنا که با مراجعه به آنها، معانی و کاربردهای واژههای قرآنی در عصر نزول روشن میگردد. شایان ذکر است که از قرآن، روایات و سخن صحابیان، گاه در فهم مقاصد قرآن و گاه در فهم کاربردهای واژگان قرآن، استفاده میکنیم. آنچه در این جا مدّ نظر است، نوع دوم استفاده است.
راههای دستیابی به مفاد واژگان قرآن
الف. قرآن کریم
قرآن کریم علاوه بر این که یکی از منابع تفسیری است که به کمک آن میتوان به مقاصد و مراد جدّی آیات آگاه شد، یکی از منابع لغوی مفردات قرآن نیز هست؛ زیرا یکی از راههای پی بردن به معانی و کاربردهای واژگان قرآنی، بررسی موارد استعمال آن واژهها در خود قرآن کریم است چرا که در بسیاری از موارد با توجه به قراین، سیاق و مانند آن، معنایی که واژهها در آن به کار رفته معلوم است و از این طریق میتوان پی برد که یک واژه در چه معناهایی به کار رفته است و حتی در برخی از موارد ممکن است از کثرت استعمال واژه در معنایی به حقیقت بودن آن واژه برای آن معنا آگاه شویم ولی باید توجه داشت که به کار رفتن یک واژه در یک یا چند معنا دلیل آن نیست که این واژه در کلیه مواردی که در قرآن به کار رفته، به این معنا است، بلکه وارسی موارد استعمال، تنها ما را با معانی کاربردی واژهها و معناهایی که ممکن است واژهها در آنها به کار رود، آشنا میکند، ولی تعیین این که از واژههای به کار رفته در آیه مورد تفسیر چه معنایی اراده شده، تنها از طریق قراین متصل و منفصل انجام میگیرد.
ب. روایات پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع)
روایات پیامبر (ص) را از دو منظر میتوان از منابع لغوی تفسیر به شمار آورد.
اول آن که گفتههای آن حضرت، خود بخشی از فرهنگ مردم آن زمان به حساب میآید و با دست یافتن به موارد کاربرد واژهها در کلام ایشان، به معانی واژهها در عرف آن زمان پی میبریم؛ آن گونه که در خصوص اشعار عرب جاهلی یا معاصر صدر اسلام نیز مطرح است و با توجه به این که قرآن نیز نوعاً واژهها را با همان معانی در بیان مقصود خود به کار گرفته است، میتوان معانی کاربردی واژههای قرآنی را به دست آورد و یا با توجه به قراین، معنای خاص یا مورد خاص مدنظر قرآن را شناسایی کرد.
دوم آن که طبق بیان آیات شریف قرآن کریم، پیامبر اکرم(ص) معلم و مبین قرآن است و بنابراین، یکی از راههای دستیابی به معانی واژههای قرآن بهرهگیری از بیانات آن حضرت در تفسیر واژههاست هر روایت مستند و معتبر نبوی که درباره بیان معنای واژههای قرآن یافت شود، منبع مناسبی برای فهم واژگان قرآن است. البته چنانکه در فصل اول یادآور شدیم، در استفاده از روایات نبوی در منظر اول نیازی به اثبات اعتبار سندی روایات نیست، ولی در منظر دوم استفاده از روایات در گرو اعتبار سندی روایات است.
اما روایات غیر معتبر تنها بیانگر یک معنای احتمالی است که باید در مورد آن کاوش کرد و چنانچه مؤید داشت، میتوان مفاد آن را در فهم واژگان آیات دخالت داد.
اهل بیت(ع) نیز که وارثان علم پیامبرند، موارد دیگری را در زمانهای پس از صدر اسلام بیان نمودهاند. این روایات نیز از دو جهت مورد استفادهاند:
نخست، مواردی که توضیح و تفسیر واژهای را از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند و یا به معنای آن در عصر نزول اشاره دارند.
و دوم آن که خود معلم و مبین قرآنند و سخن آنان دلیل بر مدعاست. و در هر دو جهت به روایاتی میتوان اعتماد کرد که اعتبار سندی آنها محرز شود و روایاتی که سند معتبری نداشته باشند، صرفاً مؤید برداشت و فهم از آیه میتوانند باشند.
ج. سخنان عربهای عصر نزول قرآن (فرهنگ عامه زمان نزول)
عرب زبانان عصر نزول، به ویژه گروهی که زمان جاهلیت را هم درک کرده بودند، هم زبانان قرآنند؛ قرآن به زبان آنان سخن گفته تا مفاهمه امکانپذیر باشد. بنابراین، یکی از راههای فهم معانی کاربردی واژههای قرآن جستجو و تفحص از معانی آن واژهها در سخنان عربهای عصر نزول است[1].
گفتههای یاد شده، در دو بخش نثر و نظم خلاصه میشود. در زمینه نثر، جز آن چه در کتابهای تاریخی در ضمن بیان واقعهها مطرح شده و یا در فرهنگ عامه وجود داشته و نقل شده است، مانند: ضربالمثلها و جملههایی که صحابه در پی فهم واژهها از آن استفاده کردهاند، چیز دیگری در دست نیست[2] و این نیز بسیار اندک است؛ ولی شعرهای زیادی از شاعران[3] از آن دوران نقل شده، که در بیان معنا و کاربرد واژهها در زبان عربی آن روزگار گواه خوبی است. از این رو، در منابع لغوی و تفسیری شاهدیم که برای مستند سازی توضیح واژهها، از اشعار عرب زیاد استفاده میشود؛[4] چنان که قبلاً نیزاشاره شد، به کار رفتن واژهای در نثر یا نظم آن دوره به تنهایی مشخص کننده مقصود قرآن از آن واژه نیست؛ چون تنها موارد استعمال واژهها را روشن میکند و برای رسیدن به مفاد استعمالی و مراد جدی، باید مکمّل هایی بدان افزود. در هر حال، گفتههای عربهای عصر نزول، در فهم معانی واژهها در عصر نزول مؤثر است و میتوانند مفسر را در این زمینه یاری دهند و به همین دلیل یکی از منابع تفسیر قرآن به شمار میآید.
د. سخنان صحابیان
سخنان صحابیان درباره معنای واژههای قرآن نیز، یکی از منابعی است که مفسّر را در رسیدن به معنای رایج در زمان نزول کمک میکند[5]. حتی اگر در نقش سخن صحابیان در فهم مراد جدی خداوند از آیات قرآن و واژههای به کار رفته در آن تردید روا داریم، اما در این که سخن صحابیان ما را به معانی کاربردی واژهها در زمان نزول راهنمایی میکند، تردید نیست. البته باید انتساب آن سخنان به صحابیان، از طرق معتبر به اثبات برسد. در این خصوص، قول صحابیان ـ به ویژه آنان که ساکن جزیرهالعرب خصوصاً مکه و مدینه بوده و سالیان زیادی را در فضای نزول زیستهاند ـ به مراتب از دیگر شواهد و از جمله اشعار جاهلی مفیدتر است؛ زیرا فرهنگ عمومی آنان تا حدود بسیار زیادی فرهنگ قرآن است و با توجه به اهمیت قرآن و محوریتش در زندگی آنان، ملاحظه میکنیم که آنها با زبان قرآن سخن گفتهاند و از میان معانی متعدد واژههای قرآن در زمان نزول، معانی مورد نظر قرآن یا متقارب با آن را بیشتر به کار بردهاند. سخنان یاد شده، در آغاز سینه به سینه نقل میشد؛[6] بعدها این فرهنگ گفتاری به نوشتار تبدیل شد؛ یعنی در زمان تابعان به بعد، عدهای در صدد نوشتن کتابهایی در شرح واژههای دشوار قرآن بر آمدند که در اصطلاح، «غریب القرآن»[7] نامیده شدهاند و قسمتی از سخنان صحابیان را در بردارند.
هـ. فرهنگ های واژگان عربی
تردید نیست که در ریشهیابی واژگان قرآن، نیازمند فرهنگ هایی هستیم که از اتقان لازم برخوردار بوده و به طور جدی و همه جانبه به بررسی واژهها و موارد کاربرد آنها پرداخته باشد. فرهنگهای واژگان عربی، بعد از پیدایش اسلام و نزول قرآن نوشته شده و به طور طبیعی از فرهنگ قرآنی متأثر است. به گونهای که برخی واژه شناسان، به آیههای قرآن اشاره و استشهاد کرده و یا هنگام معنا کردن واژه مورد نظر، کاربرد قرآنی آن را هم یادآور شده است[8]. و از این رو، فرهنگهای معتبر واژگان عربی یکی از منابع لغوی واژههای قرآن به شمار میآید.
تنوع فرهنگهای واژهشناسی و تقسیم واژگان عربی به اسم و فعل وحرف، به نوعی در شکلگیری و تقسیم منابع لغوی تأثیر داشته است. در این تقسیم، بخشی از کتابهای نحویان و صرفیان نیز در زمره منابع لغوی به شمار میآید، که به بحث از معانی حروف یا هیئت و ساختار افعال میپردازد. بنابراین، در پی جویی از معنای حرفها و هیئت فعلها، باید به کتابهای صرف و نحو نیز مراجعه کرد[9]. درباره اسمها و فعلها هم کتابهای ویژهای نوشتهاند[10]؛ ولی از آنجا که بیشتر کتابهای واژهشناسی، اسم و فعل و حرف را در بردارند، نیازی به مراجعه به کتابهای ویژه اسم یا فعل نیست. برخی از واژهشناسان کتابهایی درباره بیان تفاوتهای برخی از واژگان قریب المعنا یا هم معنا نوشتهاند، که مراجعه به آنها نیز ضرورت دارد[11].
و. فرهنگهای ویژه واژگان قرآن
منبع بودن فرهنگهای ویژه قرآن (غریب القرآن) و بحثهای لغوی مفسران، برای فهم معانی واژههای قرآن بینیاز از استدلال است؛ زیرا هدف اساسی مؤلفان آنها روشن نمودن معنای واژگان قرآن است و اگر سخن نهایی را نگفته باشند، بیگمان بسیاری از زوایای آن را شرح داده و کمک خوبی برای دستیابی به معنای صحیحاند؛ ولی با توجه به اجتهادی و استنباطی بودن بسیاری از سخنان آنان ـ که گاه از گفتههایشان پیداست ـ پذیرش سخنان آنان بدون تحقیق خطاست.
میزان اعتبار فرهنگهای واژهشناسی
از آنجا که هدف از ریشهیابی واژههای قرآن، دستیابی به معانی رایج آنها در زمان نزول قرآن است، بهترین کتابهایی که ما را در این هدف کمک میکند، قدیمیترین آنهاست؛ زیرا مؤلفان آنها از نظر زمانی نزدیک به عصر نزولاند و واژهها در آن هنگام کمتر دستخوش تغییر و تحویل شده است؛ ملاکهای دیگری که باید در نظر گرفت عبارتند از: مستند سخن گفتن، دقیق معنا کردن، درصدد تمایز معانی حقیقی و مجازی بودن، کاملتر و جامعتر بودن؛ با این همه، تعبد داشتن به سخنان آنان و پذیرش بیچون و چرای آن نارواست؛ زیرا آنان گاهی به فهم خود تکیه داشته و در بررسی موارد کاربرد واژهها، معنای حقیقی را با مجازی خلط کرده و توجهی به کاربرد قرآنی آن نداشتهاند[12].
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک: بلاغی، محمد جواد، آلاء الرحمان، ج 1، ص 32.
[2] . مانند آن چه از ابن عباس در بیان معنای «فاطر» در آیه «الحمد لله فاطر السموات» (سوره فاطر، آیه 1) و معنای «فتح» در آیه «ربّنا افتح بیننا و بین قومنا» (سوره اعراف، آیه 89) نقل شده است (ر.ک: الاتقان، ج 1، ص 345و 355).
[3] . مانند امرؤ القیس، نابغه ذبیانی، علقمه بن عبده، زهیر بن ابی سلمی، طرفه بن العبد، عنتره، خنساء، لبید و …
[4] . به عنوان مثال ر.ک: مجمع البیان بخشهای «اللغه».
[5] . ر.ک:المنار، ج 1، ص 7.
[6] . در میان صحابه، از ابن عباس سخنان زیادی در تفسیر واژههای مشکل نقل شده که به نثر یا نظم استشهاد کرده است؛ (ر.ک: الاتقان، ج 1، ص 355ـ416).
[7] . گاهی هم «معانی القرآن» و «مجاز القرآن» گفته شده است. ر.ک صقر، سید احمد، مقدمه تأویل مشکل القرآن، این قتیبه، ص «ج».
[8] . مانند خلیل بن احمد فراهیدی (م. 175 هـ) که در کتاب العین فراوان به آیهها اشاره کرده است.
[9] . ر.ک: ابو حیّان، الحر المحیط، ج 1 ص 14 و البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص 394؛ برخی از دانشمندان هم جداگانه آثاری در باب معانی حروف نوشتهاند.
[10] مثالاً کسانی چون ابن قوطیه و ابن طریف و سرقنطی (سرقسطی) و ابن قطاع، کتابهایی درباره افعال نوشتهاند. ر.ک: البحر المحیط، ج 1، ص 14 و البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص 395.
[11] . مانند: الفروق اللغویه نوشته ابو هلال عسکری (م. 395 هـ) و فروق اللغات نوشته نورالدین بن نعمه الله حسینی جزایری (م. 1158 هـ).
[12] . ر.ک: بلاغی، محمد جواد، آلاء الرحمان، ج 1، ص 32 (درباره خلط معنی مسّ و لمس).
علی اکبر بابایی- روششناسی تفسیر قرآن