6- احترام به سنتها
امام (ع) برای حفظ و احترام به افکار عمومی و احساسات مردم، به مالک اشتر دستور می دهد که نسبت به سنت های جامع اسلامی- که ضرری متوجه مردم نمی کند- احترام بگذارد و بدون جهت در صدد تغییر سنت ها برنیاید.
البته بطور کلی نظر اسلام درباره ی سنتها این است که سنن مضر و بی محتوا که مناسب با جامعه ی اسلامی نیست باید حذف شود و سنتهای مفید باید تایید گردد. نه تعصبی علیه سنن جوامع و تاریخ گذشته است و نه اصراری بر احترام و ابقای سنن، بدون توجه به محتوا و آثار آنها.
«… وَ لَا تَنْقُضْ سُنَّهً صَالِحَهً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هِذِهِ الاُمَّهِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْاُلْفَهُ وَ صَلَحَتْ عَلَیْهَا الرَّعِیَّهُ وَ لَا تُحْدِثَنَّ تَضُرُّ بِشَیءٍ مِنْ مَاضِی تِلْکَ السُّنَنِ فَیَکُونَ الْاَجْرُ لِمَنْ سَنَّهَا وَ الْوِزْرُ عَلَیْکَ بِمَا نَقَضْتَ مِنْهَا». (1)
سنن درست و صالحی که گذشتگان و پیشتازان متشخص این امت پذیرفته اند و به آن عمل کرده اند نقض نکن، سنتهائی که باعث الفت و اتحاد و هماهنگی مردم و سازنده و مفید برای امت است. و مبادا رسوم و سنن جدیدی ابداع کنی که اینگونه سنتها را مخدوش کند. اگر چنین کنی اجر و نفع آن سنتها را مبتکرانشان می برند و تو باید متحمل گناه و مضرات نفی و نقض این سنن گردی.
قطع نظر از منافع و نتایج سازنده ی سنن، نقض و نفی سنتهای مفید و مطلوب و محبوب، روحیه ی مردم را جریحه دار و عواطف آنان را علیه ناقض سنت تحریک می کند.
7- انتخاب کارگزاران
«… ثُمَّ تَفَقَّدْ اَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفاءِ عَلَیْهِمْ فَاِنَّ تَعَاهُدَکَ فِی السِّرِّ لِاُمُورِهِمْ حَدْوَهٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِعْمَالی الْاَمانَهِ وَ الرَّفْقِ بِالرَّعِیَّهِ.
وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْاَعْوانِ فَاِن اَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یَدَهُ اِلَی خِیانَهٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَیْهِ عِنْدَکَ اَخْبارُ عُیُونِکَ اکْتَفَیْتَ بِذَلِکَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَهَ فِی بَدَنِهِ وَ اَخَذْتَهُ بِما اَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّهِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِیَانَهِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَهِ». (2)
در کار وضع کارکنان دولت دقت و مطالعه کن.
با آزمایش و بر اساس صلاحیت کارمند انتخاب کن، نه بر اساس دوستی و ترجیح بی جهت (ضابطه را مراعات کن نه رابطه را). پس از استخدام مواظب و مراقب عملکردشان باش، و جاسوسانی باصداقت و وفادار و باتقوی داشته باش که آنها ناظر کارهای ایشان باشند. چه اگر در سرّ و خفا کارهایشان را زیر نظر داشته باشی آنان وادار به مراعات امانت داری و انجام وظایف و همدمی و مدارای با مردم می شوند.
اگر ماموران پیگیر و چشمان مراقب تو در مورد خیانت کارگزاری و متفق شدند حجت قاطعی برای تست که کارمند خاطی را کیفر دهی، در این صورت قاطعیت بخرج بده، او را تنبیه جسمی و روحی کن. از کار برکنارش کن، و تحقیر و خوارش نما، و به عنوان خائن معرفی اش کن تا با ننگ خیانت و اتهام نادرستی در جامعه انگشت نما و مشخص گردد و عبرت دیگران شود.
درباره ی بخش دیگری از کارکنان دولت (منشیان و دفترنویسها و حسابدارها…) می فرماید:
«… ثُمَّ انْظُرْ فِی حَالِ کُتَّابِکَ فَوَلِّ عَلَی اُمُورِکَ خَیْرَهُمْ ثُمَّ لَا یَکُنْ اخْتِیَارُکَ اِیَّاهُمْ عَلَی فِراسَتِکَ وَ اسْتِنَامَتِکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ فَاِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاساتِ الْوُلَاهِ بِتَصَنُّعِهِم وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَهِ وَ الْاَمَانَهِ شَیءٌ وَ لَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ فَاعْمِدْ لِاَحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعامَّهِ اَثَرَاً وَ اَعْرَفِهِم بِالْاَمَانَهِ وَجْهَاً فَاِنَّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَی نَصیحَتِکَ للهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ اَمْرَهُ.
وَاجْعَلْ لِرَاْسِ اَمْرٍ مِنْ اُمُورِکَ رَاْساً مِنْهُمْ لَا یَقْهَرُهُ کَبیرُهَا وَ لَا یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا وَ مَهْمَا کَانَ فِی کُتَّابِکَ مِنْ عَیْبٍ فَتَغَابَیْتَ عَنْهُ اُلْزِمْتَهُ.»
در کار منشیان و دفتردارها دقیق باش، بهترین مردم را به این سمتها بگمار…
با اتکا به حدس و گمان و حسن ظن شخصی خود کارمندان را به کار مگمار، زیرا مردم می توانند با تصنع و ریا و خوش خدمتی خودشان را در نظر حکام صالح جلوه دهند در عین اینکه خالی از واقعیت و حقیقت باشند. پرونده ی آنها را بررسی کن و پیشینه آنها را در نحوه ی خدمتشان در دوره رؤسای گذشته مطالعه نما. آنان را که اثر بهتری در جامعه و در گذشته داشته اند و چهره ای امین در میان مردم کسب کرده اند، انتخاب کن. اینگونه دقت در انتخاب دلیل خلوص و خیرخواهی تو در رابطه با خدا و خلق است. در رأس هر کاری یکی از این افراد صالح امتحان داده و شناخته شده و مطمئن را بگمار، افرادی که در کارهای مهم و مشکل، ضعف نشان ندهند و از عهده ی مسئولیت های سنگین برآیند و مراجعات زیاد و کارهای فراوان دست پاچه و سردرگمشان نکند و برکارهایشان مسلط باشند.
و هرگونه عیب و نقصی که در کار اینگونه کارکنان دولت باشد و تو آن را ندیده بگیری مسئولیت آن به عهده ی خود تو است، نمی توانی خود را تبرئه کنی.
8- نزدیکان حاکم
امام به حاکم چنین نصیحت می کند که تمایلات و هوای نفس خویش را در مورد افراد و نزدیکان و دوستان خود کنترل کند و اجازه ندهد مصالح مردم و مصالح دین خدا تحت الشعاع روابط و علاقه ی شخصی حاکم قرار گیرد. باید انصاف و عدل معیار باشد، نه هوی و تمایل و منافع شخصی والی.
«… اَنْصِفِ اللهَ وَ اَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ وَ مِنل خَاصَّهِ اَهْلِکَ وَ مَنْ لَکَ فِیهِ هَویً مِنْ رَعِیَّتِکَ فَاِنَّکَ اِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ.
وَ مَن ظَلَمَ عِبَادَ اللهِ کَانَ اللهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وِ مَنْ خَاصَمَهُ اللهُ اَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ کَانَ للهِ حَرْبَاً حَتَّی یَنْزَعَ اَوْ یَتُوبَ.
وَ لَیْسَ شَیءٌ اَدْعَی اِلَی تَغْییِرِ نِعْمَهِ اللهِ وَ تَعْجِیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ اِقَامَهٍ عَلَی ظُلْمٍ فَاِنَّ اللهَ سَمِیعٌ دَعْوَهَ الْمُضْطَهَدِینَ وَ هُوَ لِلظَّالِمینَ بِالْمِرْصَادِ». (3)
در رابطه با مردم و خدا و خودت و بستگانت و دوستانت انصاف را مراعات کن! اگر انصاف نداشته باشی (و منافع محبوبانت و خودت را بر منافع خدا و مردم مقدم داری) ظالمی و کسی که به بندگان خدا ستم روا دارد خداوند خصم و دشمن اوست، و کسی را که خدا با او مخاصمه داشته باشد حجت و عذر او برای اعمال و اقدامات نابجایش محکوم به شکست است و ناچار با خدا در جنگ است تا آنکه دست از ظلم بردارد و توبه کند. و هیچ چیز بیش از ادامه ی ظلم برخلق باعث و موجب تغییر نعمت الهی یا حلول انتقام الهی نیست، زیرا خدا دعا و استغاثه ی مظلومان را می شنود و در کمین ظالمان است…».
ببینید چه محکم و سخت روی حقوق مردم می ایستد و اجازه نمی دهد نزدیکان والی و حواشی حکومت منافع خلق را فدای امیال و مصالح خود کنند.
علی (ع) این را ظلم و ستم و جنگ با خدا و باعث زوال نعمت و قدرت، و حلول غضب و کیفر الهی می داند، و اما راه توبه را هم باز می گذارد که مبادا حکام از اصلاح خود مأیوس شوند و تبعیضهای نابجا را ادامه دهند.
و در جای دیگر، درباره ی روحیات بد و زشت و توقعات بیجا و افراطی اطرافیان حکام چنین می فرماید:
«… وَ لَیْسَ اَحَدٌ مِنَ الرَّعِیَّهِ اَثْقَلَ عَلَی الْوَالی مَئُونَهً فِی الرَّخَاءِ وَ اَقَلَّ مَعُونَهً لَهُ فِی البَلَاءِ وَ اَکْرَهَ لِلْاِنْصَافِ وَ اَسْاَلَ بِالْاِلْحَافِ وَ اَقَلَّ شُکراً عِنْدَ الِاعْطَاءِ وَ اَبْطَاَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ اَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ اَهْلِ الخَاصَّهِ». (4)
و هیچ یک از مردم برای والی پرخرج تر از هنگام رفاه و کم فایده تر در مشکلات و ناپسندتر در اجرای انصاف و مضرتر برای گرفتن امتیاز و ناسپاس تر از همه در مقابل دریافت ها و عذرناپذیرتر در موارد نرسیدن به مطلوب و بی صبرتر در هنگام مصائب از خواص و نزدیکان و حواشی والیان نیستند.
راستی که چه واقع بینانه و دلسوزانه امام (ع) روحیه انگل های اطراف مراکز قدرت را توصیف کرده است! اگر خود حکام صالح نباشند وجود چنین افرادی در اطراف آنها امری عادی و معمولی است و حکام ناصالح فقط با کمک و مشورت با چنین عناصری می توانند ادامه ی کار دهند. و اگر خودشان هم ناصالح باشند تجربه نشان داده است که این مگسان تلاش می کنند که دور شیرینی را بگیرند و معمولاً هم در تاریخ حکومتها موفق بوده اند.
تجربه در بیشتر موارد بطور متواتر نشان می دهد که این حواشی قدرتها بیشترین خرج را برای حاکم و در حقیقت بیت المال و مردم دارند.
«اَثْقَلَ عَلَی الْوَالِی مَئُونَهً فِی الرَّخَاءِ وَ اَقَلَّ مَعُوَنَهً لَهُ فِی الْبَلَاءِ». (5)
و در موقع گرفتاری و نیاز کمترین خدمت و فداکاری را از خود نشان می دهد.
و طبع امتیاز طلب و روحیه ی فزون طلبی ابداً سازگار با انصاف و مساوات نیست.
«وَ اَکْرَهَ لِلْاِنْصَافِ».
پر رو و مصرّ، طلبکار، توسعه طلب، زیاده خواه و سیری ناپذیرند.
و به هیچ عطا و بخشش قانع و راضی نیستند و «هل من مزیدشان بلند است».
«وَ اَقَلَّ شُکراً عِنْدَ الْاِعْطَاءِ».
و اگر به طمعشان نرسیدند هیچ عذری را نمی پذیرند. «اَبْطَاَ عُذْرَاً عِنْدَ الْمَنْعِ».
و اگر مصیبتی پیش آید تحمل آن را ندارند و صبر و استقامت در قاموسشان نیست «و اضعف صبراً عند ملمّات الدّهر».
امام روشن بینانه از والی مصر می خواهد که اینگونه افراد را در قلمرو حکومت راه ندهد و اگر هستند آنها را دور کند و بجای آنها افرادی با صفات نیکوی اسلامی و انسانی بگمارد.
«ثُمَّ اِنَّ لِلْوَالی خَاصَّهً وَ بِطَانَهً فِیهِمْ اسْتِئْثَارَ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّهُ اِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَهٍ فَاحْسِمْ مَادَّهَ اُولَئِکَ بِقَطْعِ اَسْبابِ تِلْکَ الْاَحْوالِ وَ لَا تُقْطِعَنَّ لِاَحَدٍ مِنْ حَاشِیَتِکَ وَ حَامَّتِکَ قَطِیعَهً وَ لَا یَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِی اعْتِقَادِ عُقْدَهٍ تَضُرُّ بِمَنْ یَلِیهَا مِنَ النَّاسِ فِی شَرْبٍ اَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَکٍ یَحْمِلُوَ مَئُونَتَهُ عَلَی غَیْرِهِمْ فَیَکُونَ مَهْنَاُ ذَلِکَ لَهُمْ دُونَکَ وَ عَیْبُهُ عَلَیْکَ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ…». (6)
معمولاً والی نزدیکان و محارمی دارد که زیاده طلب و متجاوزند و زورگوی و بی انصافی از مشخصات آنها است. ریشه ی اینگونه افراد با قطع عوامل این روحیه ها بکن. مبادا قطعه زمینی از اموال دولت به این افراد واگذار کنی، کاری کن که هیچیک از حواشی و نزدیکانت طمع مالک شدن مزرعه و کشتزاری که بتوانند به مالکان مجاور خود زور بگویند، نداشته باشند. چه معمولاً اینگونه افراد به اتکاء قدرت حکومت، در حق شرب زمین و یا امور مشترک در مزارع به شرکاء و مجاوران زور می گویند و مخارج مشترک را بر دیگران تحمیل می کنند. و در این صورت سود را آنها می برند و عیب و عار این تجاوزات در دنیا و آخرت برای تو می ماند».
امام، چه خوب روحیه ی زورگوئی و امتیازطلبی و سوء استفاده حواشی والیان از قدرت را می شناسند و می شناساند و والی را مسئول سوء استفاده آنان و وارث ننگ تخلفات آنان می داند، و از حاکم می خواهد از دادن اقطاع که رویه معمول حکام است خودداری کند و طمع و امید زالوصفتان و انگل های حکومت را از خود قطع نماید و آنان را مأیوس کند.
پی نوشت ها :
1- همان، همانجا.
2- همان، همانجا.
3- همان، همانجا.
4- همان، همانجا.
5- همان، همانجا.
6- همان، همانجا.