نویسنده: علی جمعه حیدری
منبع :اختصاصی راسخون
چکیده
ازدیدگاه امام علی (ع) در هر جامعهی بشری، وجود حکومت یک امرلازم و ضروری است؛ که تاضمن تأمین امنیت زمینهی رشد و ترقی ملت را در زمینههای مختلف مادی و معنوی فراهم نماید. ولی نکتهی حایز اهمیت دراین حوزه، حقوق متقابل حاکم و مردم و پیامدهای مثبت و منفی رعایت و عدم رعایت آن حقوق است که در این مقاله مورد تحقیق قرارگرفته است. همچنین و اکاوی درحوزهی وظایف و مسؤلیتهای حاکم درقبال مردم، نقش زمامدار در جامعه و چگونگی اخلاق کارگزاران، از دیگر نقطههای برجستهی این نوشتار است. از آنجا که شناخت و مقابله با علل نارضایتی مردم از حکومت، نقش اساسی را در تداوم و تحکیم حاکمیت بازی میکند، مقالهی حاضر به عمدهترین عوامل نارضایتی مردم از حکومت اشاره کرده و همچنین برخی از مهمترین علل سقوط و نابودی حکومتها را به بررسی گرفته است.
مقدمه
یکی از مسایل بنیادین و با اهمیت در اندیشه ای سیاسی جهان معاصر، جایگاه مردم، حقوق آنان و رسالت دولت و حکومت درقبال مردم، و وظایف مردم نسبت به حاکمیت و رهبری جامعه است. مسئولیت مردم و حاکم درجامعه ای اسلامی از اهمیت ویژه برخوردار است؛ زیرا ما معتقدیم که اسلام در هر زمینهی بهترین دستورات و رهنمودها را برای بشریت ارائه نموده، و درصورت عمل به این آموزهها، رشد و پیشرفت دنیوی و رستگاری و سعادت اخروی را تضمین نموده است. ازجمله درحوزه ای مسایل سیاسی، حقوقی و مسئولیتهای که در این راستا متوجه مردم و حاکم میشود، بهترین نظام حقوقی و منشور حکومت داری را عرضه نموده است. در این فرایند یکی از منابع بسیار مهم و جامع، نهج البلاغه امیرالمؤمنین امام علی (ع) است، که در ارائه ای راه کارهای عملی درشیوه ای حکومت داری، تبیین حقوق متقابل مردم وحاکم، بیان عوامل ثبات ودوام حکومتها، یاسقوط وزوال آنها، آبادانی وپیشرفت جوامع، یا ویرانی وعقب ماندگی آنها و…، گوی سبقت را از همه ربوده است، تنها نامه ای حکیمانه ای 53 این کتاب شریف، (که وقت امام علی) ع مالک اشتر را به فرمانداری مصر منصوب نمود این نامه را برای او نوشت منشوری است که بعد از 1400 سال در قرن بیست یکم، به عنوان بهترین روش حکومت داری در دنیا شناخته شده است؛ لذا مقاله حاضرکوششی است در راستای بازخوانی آموزههای بلند نهج البلاغه، درحوزه ای حقوق متقابل مردم و حاکم وبرخی دیگر از مقولههای که مرتبط به این مسأله است، به امید این که قدمی باشد هر چند کوچک، در مسیر تمسک به حبل الله و صراط مستقیم (امام علی علیه السلام).
پیش نیازبحث
سال 1390 خورشیدی را در حال مردم آغازکردند، که قیامهای مردمی و بیداری اسلامی دربسیار از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا شکل گرفته و یا در حال شکل گیری است، در تونس حکومت زین العابدین بن علی درپی قیام مردمی و اعتراضات خیابانی سقوط کرد همچنین رژیم سی سالهی مصرتوسط مردم معترض سرنگون گردید، و حاکم آن حسنی مبارک، که سرسپرده و مزدور غرب بود این روزها بجای عیش و عشرت درکاخ ریاست جمهوری مصر همراه با دو پسرش، درپشت میلههای زندان به سرمی برند، و یا پشت دربهای دادگاه منتظر محاکمه هستند. همچنین مردم یمن، بحرین، لیبی، اردن و… در تلاشند تا بتوانند خودشان را از تحت حاکمیت حاکمان فاسد و بی کفایت که سالهای متمادی آنها را قربانی منافع و جاه طلبی خودشان کردهاند، رها ساخته و با برخورداری از حقوق مسلم بشری و انسانی شان، سرنوشت خویش را خود رقم زده و به تماشای نسیم آزادی بینشینند. اما در بحرین شاهد سبوعیت آل خلیفه هستیم که چگونه برای حفظ قدرت و موقعیتشان به طور وحشیانه به جان و مال و ناموس مردمی افتادهاند، که برای حق طلبی و آزادی خواهی به پاخواسته و حقوق اولیه ای بشری شان را مطالبه میکنند، و برخلاف عرف بین المللی و دیپلماتیک، در یک حرکت کاملا ناعادلانه و ضد انسانی، از سربازان عربستان سعودی و امارات عربی برای سرکوب ملت مظلوم و بی دفاع بحرین کمک گرفتند، که جرمشان فقط حق طلبی، اسلام خواهی و دمکراسی است، و با نقض موارد متعدد حقوق بشر، بدترین جنایات ضد انسانی را مرتکب شدند، که از آن جمله به سوزاندن قرآن کریم، به آتش کشیدن مساجد شیعیان بحرین، دستگیری و زندانی ساختن سران جنبش و حتی زنان و دختران جوان میتوان اشاره کرد. هر چند که این رفتار وحشیانه از طرف حاکمان سر سپرده ای بیگانگان و خائنان به ملتشان، لکههای ننگی بردامن آنها و صفحات سیاه در پروندهی آنان و حامیانشان خواهد بود، ولی از سوی دیگر برگهای زرین در پروندهی آزادی خواهان و ظلم ستیزان که حاضرند برای احقاق حقوق تودهی ملت و اسلام خواهی جانشان را فداکنند ثبت خواهد شد، و سر انجام این حرکت و بیداری اسلامی به نفع مردم منطقه و سرنگونی حکومتهای فاسد و حامیان غربی شان ختم خواهد گردید، ولی مردم هم دراین میان هزینه ای کمی پرداخت نکرده اند، چه هزینههای انسانی و چه هزینههای مادی و مالی، چقدر جوانان و نوجوانان این کشورها به خاک و خون غلطیدند و چقدر پدران و مادران که داغدار شدند و چقدر فرزندان که برای همیشه از داشتن پدر و احیانا مادر و خواهر و برادر محروم شدند، و چقدر اموال و زیربناهای اقتصادی و سرمایههای ملی کشور نابود، و زیر بمباران، طعمهی حریق گردیدند و …
عوامل تیرگی روابط مردم وحکومت
با توجه به وضعیت موجود و با در نظرداشت بیداری اسلامی و قیامهای مردمی که درکشورهای مختلف رخ داده و در حال شکل گیری است، سؤالهای متعدد و مختلف ذهن نگارنده را به خود مشغول ساخته بود، مثلا: این سؤال که این وضعیت موجود و تسلط حاکمان فاسد و قدرت طلب، بر سرنوشت ملتهای مسلمان از کجانشأت گرفته و ریشه در کجا دارد؟ به تعبیر دیگر اصل این حرکت که در بین ملتهای مسلمان منطقه به وجود آمده بسیار اقدام قابل تحسین است، اما ریشه یابی این مسأله که چرا گرفتار چنین حاکمان بی کفایت شدند، که علاوه براینکه سالها عقب نگهداشته شده و منافع ملیشان را دیگران حیف و میل میکنند، امروز پاسخ حق خواهی و آزادی طلبی شان، ضرب و شتم، زندانی ساختن و اعدام هستند، و برای تغییر وضعیت موجود و سرنگون ساختن قدرتهای خائن به ملت، باید بهای سنگینی را پرداخت نمایند؟.
به دست آوردن پاسخ این سؤالات و همچنین ریشه یابی و آسیب شناسی گرفتار شدن ملتهای اسلامی به دست حاکمان فاسد، میتواند چراغ روشن فراروی ملتها و حاکمان آنها باشد، تا در پرتو آن بتوانند راه صحیح را انتخاب و بپیمایند.
ناتوانی مدعیان رهبری جهانی در مدیریت جهان
برای بدست آوردن پاسخ این سؤالها دنبال کسی بودم که بتواند جواب قانع کننده ارائه نماید، ولی سؤال مهمتر از این، برایم مطرح شد، و آن اینکه، پاسخ این سؤالها را از چه کسی دریافت کنم؟ باخود گفتم پاسخ پرسشهایم را ازکسانی دریافت کنم، که داعیه ای رهبری جهانی را دارند، و خودشان را طراح اصلی برنامههای صلح خاورمیانه و دیگرکشورها قلمداد میکنند، و ادعای دفاع و حمایت از حقوق بشر را یدک میکشند؛ لذا فکرکردم از سردمدار مدعیان حقوق بشر و داعیان رهبری جهانی یعنی باراک اوباما رئیس جمهورآمریکا سؤالاتم را بپرسم، همو که درتاریخ 4/3/1390 در سخنرانی که در انگلستان در جمع نمایندگان عوام و اعیان انگلستان داشت، ادعای رهبری جهانی را تکرارکرده و صراحتاً، یاد آورشد که: در عین حال که چین، هند و برزیل به سرعت در حال رشد هستند اما هنوز، ایالات متحده آمریکا و متحدش انگلستان، میتوانند رهبری جهانی را عهده دار باشند (1). یک دفعه یادم آمد که اوباما همان کسی است، که تا آخرین لحظات حاکمیت حسنی مبارک رهبر فاسد و مستبد مصر، از او حمایت میکرد، و در قبال کشتار بی رحمانه ای افراد تحت امر حسنی مبارک، مردم بی دفاع مصر را که در میدان التحریر اجتماع کرده بودند، نه تنها کوچکترین واکنشی نشان نداد، بلکه تمام سعیش را بکاربرد تا بتواند، حاکمیت حسنی مبارک را تداوم بخشد.
او همان کسی است که با داشتن پایگاه دایمی و نیرو در بحرین، و مشاهدهی جرم و جنایات مزدوران آل خلیفه نسبت به مردم بحرین، نه تنها واکنشی در دفاع و حمایت از قیام مردمی و حق خواهی آنها نشان نداد، بلکه برعکس به صورت غیر مستقیم برای سرکوب شیعیان و مردم بحرین، به آل خلیفه کمک و چراغ سبزنشان داد؛ زیرا بعد از رفتن وزیر امورخارجه آمریکا از بحرین به عربستان سعودی، سربازان عربستانی در بحرین استقرار یافتند، و در سرکوب مردم بحرین و ارتکاب جرم و جنایت و نقض حقوق بشر، روی عمّال آل خلیفه را سفید کردند. بنابراین همین مدعی رهبری جهانی در تمام این جنایات وکشتار، شریک است و از جنایت کاران و ناقضان حقوق بشر باید به حساب بیاید؛ زیرا بنا به فرمایش بزرگترین پرچم دارعدل و مساوات و حاکم نمونهی جهان بشریت امام علی (علیه السلام) که میفرماید: هرکس که به کاری جمعیتی راضی باشد همانند کسی است که در آن کار دخالت و شرکت دارد (2). حامیان این حاکمان فاسد شریک جرم و جنایات آنان هستند.
عمل کرد تبعیض آمیزمدعیان حقوق بشر
کسانی که خودشان را داعیه دار رهبری جهانی و دایههای مهربانتر از مادر میدانند، چنان تبعیض آمیز رفتارمی کنند، که هر وقت سخن از رهبری جهانی و دفاع از حقوق بشر و حمایت از ملتهای تحت ستم میزنند، از یکسو از تناقض که در گفتار و کردار اینها مشاهده میشود، انسان را خنده میگیرد، و از سوی دیگر انسان غصه ناک میشود، که چگونه با این ادعاهای واهی آنها، برخی ملتها و حاکمان خود باخته فریب میخورند!.نمونه ای از این رفتارتبعیض آمیز و دوگانه مدعی رهبری جهانی را، در همین روزها شاهد بودیم و آن اینکه رئیس جمهور سوریه و شش نفر از مقامات بلند پایه حکومتش را در پی متهم ساختن، به اینکه به افراد تحت امرش اجازه داده که به روی مردم معترض آتش بکشایند، و در نتیجه تعداد از آنها به قتل رسیدهاند، تحریم و داراییهایی شان را مسدود کردند، این در حال است که مقامات سوری، بعضی گروههای مسلح مخالف دولت را عامل کشتار مردم میدانند. اما در مورد آل خلیفه حاکم بحرین، [که بدترین جنایات را (چنانکه به نمونههای آن اشاره شد) مرتکب میشوند، و ناعادلانهترین رفتار را اعمال میکنند مثلاً 47 نفر از پزشکان و دکترهای که به مجروحان تظاهرات رسیدگی کرده بودند، محاکمه میشوند، (3) و رهبران مردمی که برای حق خواهی، و عدالت طلبی، دست به اعتراض زده بودند، از سوی دادگاه نظامی بحرین به اعدام و یا به سالها حبس محکوم میگردند]، نه تنها تحریم و اعتراض علیه او صورت نمیگیرد، بلکه برعکس مورد حمایت و کمک واقع میشود. این گونه احکام و رفتار ظالمانه با معترضین که حقشان را مطالبه میکنند، درکجای جهان رواست!؟ و درکدام مادهی قانونی میگنجد!؟ چرا این قدر تبعیض و رفتار دوگانه!؟ چرا این قدر ادعای دروغین دفاع از حقوق بشر!؟ مگر خون آن انسانهای که در سوریه (آنهم اگر بدست عمال حکومت باشد) بر زمین میریزد رنگین تراست از خون مردم بی دفاع و مظلوم بحرین!؟ که حتی درخانههای خودشان امنیت جانی و عرضی ندارند! مگرجان آنهای که در سوریه کشته میشوند، عزیزتراست از جان آن انسانهای که در بحرین توسط ملیشه هایی عربستانی و آل خلیفه به خاک وخود می غلطند!؟ مگر پزشکان و رهبران که سختترین و ناعادلانهترین حکم، برایشان صادر میشود، بشر و انسان نیستند و حقوق ندارند!؟ بنابراین مدعیان دروغین دفاع از حقوق بشر و حمایت از ملتهای تحت ظلم دستهایشان تا مرفق به خون بی گناهان آلودهاند و به هیچ عنوان نمیتوانند، پاسخ گوی سؤالات فوق باشند.
درامرحکومت داری و ادارهی سالم جهان از چه کسی باید راهنمای گرفت؟
اما من همچنان دنبال بدست آوردن پاسخ این سؤالات بودم، ناگه یادم آمد که در جهان بشریت فقط یک نفراست که به صراحت میفرماید: «أَیُّهَاالنَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی، فَلَأَ نَابِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی به طرقِ الْأَرْض… (4) » یعنیای مردم از من هرچه میخواهید سؤال کنید قبل از آن که من از بین شما بروم، که من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میشناسم. بعد از او هر کس این ادعا را کرد مفتضح و رسوا گردید؛ لذا برای پرسش سؤالهایم، سراغ این عالم و دانشمند را (که علم به ماکان و مایکون و ما هوکائن دارد) گرفتم، هموکه خودش میفرماید: «سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است، و مرغان دور پرواز اندیشهها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد، … یَنْحَدِرُعَنِّی السََّیْلُ، وَلا یَرْقَی إِلَیَّ الطَّیْر (5)». او که به راههای آسمان آشناتر است از زمین، او که مربّی و معلمش پیامبراکرم (ص) میفرماید: «به من و علی آن کلمات و اصول جامعه اعطا شده است» (6) و معلم هر دوی ما کسی دیگری است. تنها من نگاری نیستم که به مکتب نرفتهام بلکه او نیز نگاری است که به مکتب نرفت، معلم من و او خداوند سبحان است. این شخصیت منحصر به فرد که به قول دانشمند مادی گرا شبلی شمیل (از پیشتازان مکتب مادیگری که معتقد به امور ماورای طبیعی و ادیان نیست) : «یگانه نسخهی است که نه شرق و نه غرب، نه درگذشته و نه امروز صورتی مطابق این نسخه ندیده است» (7)، کسی نیست بجز امیرالمؤمنین و امام المتقین، امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) کسی که رسول خدا (ص) در مورد او فرمود: «أَنَامَدِیْنَهُ اْلعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بابها مَنْ أَرَادَ الْمَدِیْنَهَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بابها (8)». من شهر علمم و علی درب آن، هرکس میخواهد وارد شهر (علم) شود باید از درب آن وارد شود. کسی که علم الکتاب را دارا میباشد، آصف بن برخیا وزیرحضرت سلیمان (ع) بخشی ازعلم الکتاب را میدانست به شهادت قرآن به یک چشم بهم زدن تخت بلقیس را از یمن در فلسطین حاضرساخت، 9) حالا امیرالمؤمنین (ع) که تمام علم الکتاب رامی داندد (0) چه میکند؟ خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. به همین جهت به سراغ نهج البلاغه که دریای از اقیانوس بی کران علم علوی را به نمایش میگذارد میروم، ((هان کتابی که اخ القرآن لقب گرفته و به تعبیرر «ولس سلامه» استاد و شاعر و نویسندهی معروف مسیحی لبنان: ««نج البلاغه اثرجاودانه ایست، که انسان را به شناخت اندیشهی بزرگ علی بن ابی طالب (ع) وادار میسازد، وهیچ کتابی جز قرآن، برآن برتری ندارد…»()1) و بگفتهی «فواد افرام البستانی» استاد دانشگاه بیروت، کتاب معروف خود را چنین آغازمی کند:: «.. من میخواهم که این اثر خود را با گزیدههای ازز» نج البلاغه» آغاز کنم، زیرا که نهج البلاغه، اثر بزرگترین اندیشمند جهان، علی بن ابی طالب است(12)».) از این طریق محضر مبارک مولا زانوی ادب بر زمین زده و با درود و سلام بی پایان، اجازه میگیرم تا سؤالاتم را مطرح کنم :
ارزش و لزوم حکومت
س : ای سرور و مولایم یا امیرالمؤمنین (ع)! لطفا در مورد حکومت و زمامداری بفرمایید! آیا اصلا وجود تشکیلاتی درجامعه بنام حکومت ضرورت دارد یا خیر؟
ج : «إِنَّهُ لابُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیْرٍبَرٍّّ أَوْفَاجِرٍ…»(13). مردم را از (حکومت و) فرمانروایی «نیک» یا «بد» چاره ای نیست (14)؛ (یعنی وجود حکومت ضروری و لازم است حتی حکومت بد از بی حکومتی بهتر است) زیرا در سایهی حکومت است که مؤمن برای خدا کار میکند وکافر بهرهی دنیای خود را میبرد وکارها به پایان خود میرسد. به وسیلهی حکومت است که مالیاتها جمع آوری، و با دشمن نبرد، و راهها امن، و حق ضعیف از زورمند باز ستانده میشود، نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران، در امان میباشند (15). توضیح: امام علی (ع) در این سخنان حکیمانهاش، علاوه بر این که ضرورت و لزوم حکومت را گوش زد میکند، به دلایل آن نیز اشاره نموده و بدین طریق ضرورت و ارزش حکومت را به صورت مستدل به نمایش میگذارد.
شرایط حاکم وکارگزاران اسلامی
س : ای سید و مولایم یا علی (ع)! وقت ضرورت حکومت ثابت شد، حالا سؤال این است که چه کسی باید عهده دارکارهای حکومت شود، یعنی حاکم جامعهی اسلامی چه شرایطی را باید دارا باشد؟
ج : «سزاوار نیست بخیل، برناموس و جان و غنیمتها و احکام مسلمین، و لایت و رهبری یابد، و امامت مسلمین را عهده دار شود، تا در اموال آنها حریص گردد، و نادان نیز لیاقت رهبری ندارد تا با نادانی خود مسلمانان را به گمراهی کشاند، و ستمکار نیز نمیتواند رهبر مردم باشد، که با ستم حق مردم را غصب و عطاهای آنان را قطع کند؛ و نه کسی که درتقسیم بیت المال عدالت ندارد زیرا در اموال و ثروت آنان حیف و میل میکند وگروهی را برگروهی مقدم میدارد؛ و رشوه خوار در قضاوت نمیتواند امام باشد زیرا که برای داوری با رشوه گرفتن حقوق مردم را پایمال، و حق را به صاحبان آن نمیرساند، و آن کس که سنت پیامبر (ص) را ضایع میکند لیاقت رهبری ندارد زیرا که امت اسلامی را به هلاکت میکشاند» (16). « (بنابراین) ای مردم! سزاوارترین اشخاص به خلافت، (وزمامداری) آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومندتر، و درآگاهی از فرمان خدا داناتر باشد، تا اگرآشوب گری، به فتنه انگیزی برخیزد، به حق بازگردانده شود، و اگرسرباز زد با او مبارزه شود…(17) ».
توضیح: از منظرامام علی (ع) وجود یک قوهی حاکم نیرومند و عالم به آموزههای دینی، عادل، متعهد و پا بند دستورات دینی، عامل به سنت نبوی، و… درجامعه یک امرلازم وضروری است، تا منشأحل اختلافات وپیوند دهندهی افراداجتماع بایکدیگرباشد؛ لذا درنهج البلاغه مکررلزوم یک حکومت مقتدر را تصریح کرده و با فکرخوارج (که درآغاز امرمدعی بودند با وجود قرآن از حکومت بی نیازیم) مبارزه نموده است. خوارج شعارشان «لاحکم إلا لله» بود، این شعار از قرآن کریم اقتباس شده است و مفادش این است که فرمان (قانون) تنها از ناحیهی خداوند و یا از ناحیهی کسانی که خداوند به آنان اجازهی قانون گذاری داده است باید وضع شود. ولی خوارج این جمله را در ابتدا طور دیگرتعبیر میکردند و به تعبیر امیرالمؤمنین (ع) : از این کلمهی حق معنی باطلی را در نظرمی گرفتند (18). حاصل تعبیر آنها این بود که بشر حق حکومت ندارد، حکومت منحصرا از آن خداست، با همین تفکر مسألهی حکمیت را شرک و کفر میدانستند و رودرروی امام علی (ع) قرار گرفتند. امیرالمؤمنین (ع) در رد و محکومیت تفکر خوارج و ضرورت حکومت میفرماید: بلی، من هم میگویم «لاحکم إلالله» اما به این معنی که اختیار وضع قانون با خداست، لکن اینها میگویند حکومت و زعامت هم با خداست، (19) و این معقول نیست؛ زیرا قانون خدا بایست به وسیلهی افراد بشر اجرا شود.
نقش حاکم و زمامدار در جامعه
پر واضح است که نقش رهبر وحاکم درتأمین امنیت، و به حرکت آوردن و سرعت بخشیدن چرخ اقتصاد و توسعه، رشد و پیشرفت در زمینههای علمی، فرهنگی، سیاسی، صنعتی، و…غیر قابل انکار است، همین طور در عکس قضیه، حاکم جامعه در متوقف ساختن چرخ توسعه و پیشرفت و یا حتی در وا پس گرایی جامعه در زمینههای مختلف، نقش اساسی را بازی میکند. چنانکه پیامبرخدا (ص) میفرماید : «صِنْفَانِ مِنْ أُمّتِی إِذَا صَلُحَا صَلُحَ النَّاسُ وَإِذَا فَسَدا فَسَدَالنَّاسُ: الْأُمَرَاءُ وَالْعُلَمَاء» (20)، دوگروه از امت من اگرشایسته باشند مردم شایسته شوند، و اگر ناشایست باشند مردم فاسدگردند: امیران و حاکمان و دانشمندان. همچنین امام علی (ع) در زمینهی نقش حاکمان و زمامداران در جامعه میفرماید : «اگر زمامدار تغییرکند، زمان و اوضاع نیز دگرگون خواهد شد» (21). جرج جرداق مسیحی بعد از نقل این جمله از امیرالمؤمنین (ع) میگوید: «من در زمینه ای اصول اساسیای که بتوانند سیستم اجتماعی و قدرت اجرایی را در راه صحیحی بکار وا دارند، چیزی را که از چار چوب این دو سخن امام علی (ع) خارج باشد، سراغ ندارم و ندیدهام. به اضافه ای این که در این دو سخن گرانقدر، آن چنان صراحت و اختصار منطقی و محکمی وجود داردکه به آنها، شکل یک اصل علمی را میبخشد» (22).
بزرگترین حق درحوزهی سیاست وحکومت
س : ای سرور و مولایم! تمنا دارم بفرمایید مهمترین و بزرگترین حقی که درحوزهی مسایل سیاسی و اجتماعی باید رعایت شود کدام است؟ و اساسا مهمترین عامل که روابط حسنه و پایدارحاکم و مردم را تضمین و تنظیم میکند، چیست؟.
ج : «وَأَعْظَمَ مَاافْتَرَضَ-سُبْحَانَهُ-مِنْ تِلْکَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِی عَلَی الرَّعِیَّهِ، وَحَقُّ الرَّعِیَّهِ عَلَی الْوَالِی، فَرِیْضَهٌ فرضها اللهُ-سُبْحَانَهُ- لِکُلٍّ عَلَی کُلٍّّ، فَجَعَلَهَانِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ، وَعِزّاً لِدِیْنِهِمْ. فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّهُ إِلاّبِصَلَاحِ الْوُلاهِ، وَلاتَصْلُحُ الْوٌلاهٌ إِلَّابِإِسْتَقَامَهِ الرَّعِیَّهِ».در میان حقوق الهی، بزرگترین حق، حق حاکم (و رهبر) بر مردم و حق مردم بر رهبراست، حق واجبی که خدای سبحان، بر هر دوگروه لازم شمرد، و آن را عامل پایداری پیوند ملت و رهبر، و عزت دین قرارداد. پس رعیت اصلاح نمیشود جز آن که زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمیشوند جز با درستکاری رعیّت (23). توضیح: طبق سخنان حکیمانهی امام علی (ع)، رعایت حقوق متقابل از سوی حاکم و مردم، یگانه عامل برقراری و استحکام رابطهی بین ملت و رهبراست، بنا براین نارضایتی و اعتراضهای خونین بسیاری از ملتها علیه رهبرانشان، ریشه درعدم رعایت حقوق مردم ازسوی حاکم دارد.
حقوق متقابل مردم وحاکم
الف حقوق مردم برحاکم
س : یا ولیّ الله اعظم یاعلی (ع)! لطفا اهم حقوق مردم برحاکم و رهبرشان را بیان فرمایید؟
ج : «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً، وَلَکُمْ عَلَیَّ حٌقٌّّ، فَأَمَّاحَقُّکُم عَلَیَّ فَاالنَّصِیْحَهُ لَکُمْ، وَتَوْفِیْرِفَیئِکُمْ عَلَیْکُم، وَتَعْلِیْمُکُم کَیْلاتَجْهَلُوا، وَتَأدِیْبُکُمْ کَیْمَاتَعْلَمُوا» (24). ای مردم، مرا برشما حقی و شما را بر من حقی واجب شده است، (هرچند امیرالمؤمنین علی) ع این حقوق متقابل مردم و رهبر را، دراجتماع مردم در نخیلهی کوفه، (25) و نسبت به خودش و مردم بیان داشته است، ولی با صرف نظراز مقام امامت و عصمت آن حضرت، میتوان این حقوق را نسبت به دیگرحاکمان و مردم، در هرعصر و زمانی، قابل تطبیق دانست حق شما بر من (حاکم) آن است که از خیرخواهی شما دریغ نورزم، (حاکم باید در راستای مصلحت و خیرخواهی مردم قدم بردارد) و بیت المال را بین شما عادلانه تقسیم کنم، و شما را آموزش دهم تا بی سواد و نادان نباشید، و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید.
توضیح : امام علی (ع) در این فرمایش خود به چهارحق اساسی وکلیدی که عبارت است از: 1 خیرخواهی حاکم نسبت به مردم، 2 تنظیم مسایل اقتصادی، 3 تعلیم وآموزش عمومی، 4 تربیت وپرورش مردم، تصریح نموده است.
این چهار حق میتواند زیر بنای تمام حقوق مردم قرار بگیرد و رعایت این حقوق از سوی حاکم تضمین کنندهی، رشد و پیشرفت ملت و جامعه، شکوفایی مسایل اقتصادی و علمی، و پای بندی به اصول اسلامی و انسانی خواهد بود.
ب حقوق حاکم برمردم
س : یا امیرالمؤمنین یا علی (ع)! لطفاً حقوق که حاکم بر مردم دارد را نیز بیان فرمائید!
ج : «وَأَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِاالْبَیْعَهِ، وَالنَّصِیْحَهُ فِی الْمَشْهَدِ وَالْمَغِیبِ، وَالإِجَابَهُ حِیْنَ أَدْعُوکُمْ وَالطَّاعهُ حِینَ آمُرَکُم» (26).
اما حق من (حاکم) بر شما این است که بر بیعت و فادار باشید، (چنانکه اشاره شد امام علی) ع این حقوق را به عنوان یک حاکم برای خودش محفوظ میداند و درآشکار و نهان برایم خیرخواهی کنید، هرگاه شما را به کاری فراخواندم اجابت کنید و هرگاه فرمان دادم اطاعت نمایید.
توضیح : با توجه به این کلام گهربارامام علی (ع)، حاکم سه حق اساسی بر مردم دارد که عبارتنداز :
1 و فابه بیعت، در فرهنگ اسلامی بیعت از ماهیت حقوقی خاصی برخوردار است، زیرا بیعت عقدی است لازم و مشمول آیه شریفهی «أوفواباالعقود» (27). بنابراین عمل به تعهدات بین حاکم و مردم و بیعت مردم با حاکم امرضروری است. امیرالمؤمنین علی (ع) در نهج البلاغه در مورد بیعت و ناقضین آن، ضرورت احترام گذاشتن به بیعت، ارزش حقوقی و سیاسی بیعت، کیفیت بیعت مردم با حضرت، و… فراوان سخن گفته است (28).
2 خیرخواهی نسبت به حاکم اسلامی، این حق فرع بر مورد اول است؛ زیرا تا مردم به بیعت خود وفادار نباشند، بحث در مورد خیر خواهی معنا ندارد. نُصح و خیرخواهی حقی است که هم مردم نسبت به حاکم دارند و هم حاکم نسبت به مردم. همچنین نصیحت و خیرخواهی از حقوق متقابل مردم نسبت به همدیگر نیز به حساب میآید، چنانکه امام علی (ع) میفرماید: «یکی از واجبات الهی، یکدیگر را به اندازهی توان نصیحت کردن، و بر پاداشتن حق، و یاری دادن به یکدیگر است».(29)
در روایات دیگر نیز به خیر خواهی مردم نسبت به همدیگر و همچنین به حاکمان اسلامی تأکید زیادی صورت گرفته، که بیان گراهمیت این مسأله است.
3 اجابت از دعوت حاکم و اطاعت از اوامر حکومت، پر واضح است که اطاعت از حاکمی لازم است که متدین به آموزههای دینی و داخل در چهار چوب اسلامی بوده، و مشروعیت او از منظر نصوص اسلامی محرز باشد، و همچنین شرایطی را که اسلام برای حاکم و رهبرلازم دانسته است، دارا باشد. (به برخی از این شرایط اشاره خواهدشد).
س : ای سرور و مولایم! اجابت از دعوت حاکم و اطاعت از اوامر حکومت را لازم، (30) و یکی از حقوق اساسی حاکم بر مردم بیان فرمودید، لطفا بفرمایید! درصورت عدم اطاعت از اوامر حکومت، چه نتایجی را در پی خواهد داشت؟
ج :[پیامدهای منفیی متعدد میتواند داشته باشد از جمله اینکه «اگرمردم در پیروی از حکومت و امام خود، اخلاص نداشته باشند، خدا دولت اسلام را از آنان خواهد گرفت که هرگز به آنها بازنخواهدگردانید و در دست دیگران قرار خواهد داد (31)».]
توضیح: حضرت امیر (ع) در این فرمایش خود به یکی از تبعات منفیی عدم اطاعت مردم از حاکمشان، اشاره کرده، و آن این که عدم اطاعت از رهبر و حاکم مشروع، مساوی است با از دست دادن حاکمیت اسلام و محکوم شدن به شکست و ذلت، چنانکه در جای دیگر از نهج البلاغه به این نکته اشاره میکند که مردم کوفه در اثر نافرمانی امام و رهبرشان امیرالمؤمنین (ع)، در برابر مردم شام، (که ازحاکم شان معاویه اطاعت میکردند) شکست خوردند. (32)
نتایج رعایت حقوق متقابل حاکم ومردم
س : یا امیرالمؤمنین! لطفاً درمورد نتایجی که بر رعایت حقوق متقابل حاکم و مردم مترتب میشود، بیشتر بفرمایید، و یکی از دغدغههای فکری و روحی دین داران و مذهبیون حاکمیت دستورات دینی در زندگی فردی و اجتماعی مردم است، و به طور عموم یگانه آرزوی تمام اقشار مردم اعم از متدین و غیرمتدین، عدالت محوری است، آیا رعایت حقوق متقابل حاکم و مردم در این دو محور نقشی دارد یا خیر؟
ج : «فَإِذَا أَدَّتِ الرَّعِیَّهُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهٌ، وَأَدَّی الوَالِی إِلَیْهَا حقها عَزُّ الحَقُّ بَیْنَهُمْ، وَقَامَت مَنَاهِجُ الدِّینِ، وَاعْتَدَلَت مَعَالِمُ الْعَدْلِ، وَجَرَت عَلَی أَذْلالِهَا السُّنَنُ، فَصَلُحَ بِذَالِکَ الزَّمَانُ، وَطُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّولَهِ، وَیَئِسُت مَطَامَعُ الأَعْدَاء» (33)، آنگاه که مردم حق رهبری را اداء کنند، و زمامدارحق مردم را بپردازد [نتایجی بر این کار مترتب میشود، که تمام اقشارمردم به خواستههای مشروعشان خواهند رسید، ازجمله اینکه:] حق درآن جامعه عزت یابد، و راههای دین پدیدار [و دستورات دینی در جامعه عملی گردد] و نشانههای عدالت [در زمینههای مختلف از عدالت اجتماعی گرفته تا عدالت فردی و از عدالت اقتصادی و سیاسی گرفته تا عدالت اداری و قضایی و…] برقرار، و سنت پیامبر اکرم (ص) پایدارگردد، پس روزگاراصلاح شود، و مردم درتداوم حکومت امیدوار و دشمن درآرزوهایش مأیوس میگردد.
توضیح : با توجه به این فرمایش امام علی (ع)، تداوم حکومتها، استقلال و آزادی مردم و دولت، و طمع نبستن دشمن به منابع و سرمایههای ملت، و عدم دخالت در اموریک کشور، وقت تضمین نسبی پیدا می کندکه حقوق متقابل مردم و حاکم رعایت شود. همچنین عمل به سنت پیامبر اکرم (ص)، تأمین عدالت و امنیت، و رشد علمی و اقتصادی، در سایه ای رعایت این حقوق امکان پذیرخواهد بود. بسیاری از بدبختیهای مردم امروز جهان، به ویژه ملتهای کشورهای شیخ نشین خلیج فارس، شمال آفریقا و مغرب، عدم رعایت حقوق متقابل مردم و حاکم است، به خصوص حق کشیهای که از جانب حاکمان این کشورها صورت میگیرد، که نه خیرخواهی مردمشان را دارند، نه مسایل مالی و اقتصادی کشورشان را بهبود میبخشند، و نه درامر رشد و توسعه علمی –فرهنگی و سیاسی و اجتماعی شان برنامه ریزیی منظم دارند. پیامدهای این حق کشیها به صورت تظاهرات خیابانی ظهور و بروز پیدا میکند، و مردم نه تنها به تداوم حکومتهایشان امید ندارند، بلکه حاضرند جانشان را از دست بدهند، تا از تحت حکومت زمامداران فاسد و غاصبین و ناقضین حقوق ملتها نجات پیداکنند؛ و نه تنها دشمن آنان در آرزوهایشان مأیوس نیستند، بلکه هر روز بیش از روزهای گذشته برای دخالت در امورات کشوری و سرنوشت سیاسی آنها، خط و نشان میکشند و منابع و سرمایههای ملی آنها را عملاً به یغما میبرند و یا برای قاپیدن چنگ و دندان نشان میدهند.
پیامدهای منفی عدم رعایت این حقوق
س : ای نفس و جان پیامبر (ص)! لطفاً پیامدهای منفی و خطرهای که در صورت عدم رعایت این حقوق جامعه را تهدید میکند بیان فرمایید!.
ج : «[درصورتی عدم رعایت حقوق متقابل حاکم و مردم، بدبختیها و مشکلات فراوان دامن گیرجامعه خواهد شد که هرکدام از آن مشکلات، میتواند زمینه ساز حق کشیها و بی عدالتیهای ویرانگر باشد، از جمله اینکه:] اگر مردم برحکومت چیره شوند [و علاوه بر رعایت نکردن حقوق زمامدار در صدد خیانت بر او برآیند] یا زمامدار، [نه تنها رعایت حقوق مردم را نکند، بلکه] با رعیت با ظلم و اجحاف رفتارکند، [آنگاه استکه] وحدت کلمه از بین میرود، نشانههای جور و ستم آشکار، و نیرنگ بازی در دین [و استفادهی ابزاری از آن] فراوان میگردد، و راه گستردهی سنت پیامبر (ص) متروک، و هواپرستی فراوان میشود، احکام دین [که عمل به آن تضمین کنندهی رفاه و آسایش زندگی دنیوی، و سعادت و رستگاری اخروی میباشد] تعطیل، و بیماریهای دل [ازجمله نفاق که فاسد کنندهی فرد و اجتماع و ریشه کن کنندهی حکومتها است] زیاد خواهد شد. مردم از اینکه حق بزرگی فراموش میشود، یا باطل خطرناکی در جامعه رواج مییابد، احساس نگرانی نمیکنند! درآن زمان است که انسانهای خوب خوار، و آدمهای بد قدرتمند میشوند، وکیفر الهی بربندگان، بزرگ و دردناک خواهد بود (34).»
توضیح: از منظرامام علی (ع) عدم رعایت حقوق متقابل مردم و حاکم، پیامدهای منفی زیادی درپی خواهد داشت، از قبیل: اختلاف خانمان برانداز، ظلم و استبداد، ترک عمل به سنت نبوی (ص)، هواپرستی، تعطیلیای احکام دینی، و … به طور قطع میتوان گفت: بسیاری از بدبختیهای مردم امروز جهان، به ویژه ملتهای کشورهای شیخ نشین خلیج فارس، شمال آفریقا و مغرب، معلول عدم رعایت حقوق متقابل مردم و حاکم است، به خصوص حق کشیهای که از جانب حاکمان فاسد این کشورها صورت میگیرد، که نه خیرخواهی مردمشان را دارند، نه مسایل مالی و اقتصادی کشورشان را بهبود میبخشند، و نه در امر رشد و توسعه علمی –فرهنگی و سیاسی و اجتماعی شان برنامه ریزیی منظم دارند. پیامدهای این حق کشیها به صورت تظاهرات خیابانی ظهور و بروز پیدا میکند، و مردم نه تنها به تداوم حکومتهایشان امید ندارند، بلکه حاضرند جانشان را از دست بدهند، تا از تحت حکومت زمامداران فاسد و غاصبین و ناقضین حقوق ملتها نجات پیداکنند؛ و نه تنها دشمن آنان در آرزوهایشان مأیوس نیستند، بلکه هر روز بیش از روزهای گذشته برای دخالت در امورات کشوری و سرنوشت سیاسی آنها، خط و نشان میکشند و منابع و سرمایههای ملی آنها را عملاً به یغما میبرند و یا برای قاپیدن چنگ و دندان نشان میدهند.
اخلاق حاکم وکارگزاران در برخورد با مردم
س : ای انسان کامل، ای علی مرتضی! خواهشمندیم، اخلاق و برخوردی که زمامداران و مسؤلان هرجامعه با مردم باید داشته باشند را، بیان فرمایید؟
ج : «(زمامدار و مسؤلان باید) مهربانی و رفتار نیک با مردم را پوشش دل خود قرار بدهند و با همه دوست و مهربان باشند، هرگز درندهی خون آشام بر آنها نباشند که خوردن آنان را غنیمت بشمارد؛ زیرا مردم (که درتحت حاکمیت این حاکم زندگی میکنند) از دو حال خارج نیستند، یا برادر دینی هستند با زمامدار (هم دین و هم مذهبند) و یا همانند او در آفرینش هستند. (35) [این سخن امام علی (ع) به صراحت آپارتاید Apartheid و نژاد پرستی را محکوم میکند. همچنین] زمامدار باید پر و بال رأفت و مهربانی را برای رعیّت بگستراند، با مردم گشاده رو و فروتن باشد [بد اخلاقی و تکبر به خرج ندهد] مساوات بین مردم را باید حفظ کند حتی در نگاه و سلام کردن (36)، این طور نباشد که یکی را تحویل بگیرد و به دیگری اعتنای نکند، کاری یکی را انجام بدهد از دیگری را به تأخیر بیندازد.»
امیرمؤمنان علی (ع) وقتی محمدبن ابی بکر را به فرمانداری مصر انتخاب کرد، عهدنامه ای برای او فرستاد که در آن چنین توصیه میکند : «من به تو سفارش میکنم که با اهل ذمه با عدالت رفتارکنی و داد مظلوم را بستانی بر ستمگر سخت بگیری و از خطای مردم درگذری و تا آنجا که میتوانی نیکی کنی، البته دور و نزدیک باید نزد تو، درحقوق یکسان باشد» (37).
توضیح: از منظرامام علی (ع) مهمترین ویژگیهای که حاکم وکارگزار درقبال مردم باید ازخود به نمایش بگذارد، مهربانی و رفتار نیکو با مردم، احترام و حفظ کرامت انسانی آنها، برقراری عدالت، رعایت مساوات، تواضع وگذشت است، در این صورت است که پایههای حکومت تحکیم یافته و مردم جانشان را در راه حفظ چنین حکومتی فدا خواهند کرد.