استمناء (خودارضائی)

استمناء (خودارضائی)

از گناهان کبیره‌ای که بر آن وعده‌ عذاب داده شده، استمناء است و آن بیرون کردن منی خود است از راه غیر طبیعی، مانند مالیدن به دست یا سایر اعضاء خود یا به اعضاء دیگری غیر از همسر.
در کتاب جواهرالکلام درآخر مبحث حدود می‌نویسد: هر کس به دستش یا عضو دیگرش استمناء کند، باید تعزیر شود. چون کار حرامی بلکه کبیره‌ای را مرتکب شده است. چنانچه از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ از حکم آن می‌پرسند. آن حضرت می‌فرماید: «گناه بزرگی است که خداوند در قرآن مجید از آن نهی فرموده است و استمناء کننده مثل این است که به خودش نکاح کرده و اگر کسی را که چنین کاری می‌کند، بشناسم، با او همخوراک نخواهم شد.»
راوی حدیث می‌پرسد: از کجای قرآن حکم آن فهمیده می‌شود؟ فرمود: از آیه «هر کس با غیر از همسر و کنیزش شهوتش را دفع کند، ‌ایشان تجاوز کارانند» راوی پرسید: گناه زنا بزرگ‌تر است یا استمناء؟ حضرت فرمود: استمناء گناه بزرگی است.[1] از امام ـ علیه السّلام ـ حکم استمناء را می‌پرسند،‌ درپاسخ فرمود: «از گناهان بزرگ و بسیار زشت است»[2] و از حکم کسی که با حیوانی جمع شود، یا به وسیله مالیدن، شهوتش را دفع کند، پرسیدند، فرمود: «هر کس شهود خود را به این وسیله و مانند آن دفع کند در حکم زنا کردن است. یعنی با گناه زنا برابر می‌باشد.»[3] حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «سه دسته‌اند که خداوند با ایشان سخن نمی‌گوید و به نظر رحمت به ایشان نمی‌نگرد و پاکشان نفرموده و برایشان عذاب دردناکی است: کسی که موی سفیدش را بکند (تا نمایش دهد که جوان است)، و کسی که به وسیله عضو خودش شهوتش را خارج کند، و کسی که با او لواط کرده شود.»[4] رسول خدا ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «هر کس، که با دست شهوتش را بیرون کند ملعون است.»[5] صاحب جواهر می‌فرماید: مستفاد از ادله، جواز استمناء با زوجه و کنیز است لیکن اولی ترک آن است و در مسالک نیز قریب به همین را ذکر فرموده، لیکن طریق احتیاط ترک آن است.
شیوع استمناء: متأسفانه به واسطه مشکلات بی‌حد و حساب ازدواج و تجرد جوانان، به قرار مسموع، این مرض خانمانسوز و گناه کبیره شیوع فوق العاده پیدا کرده و دانسته یا ندانسته بسیاری از جوانان عزیز را به انواع و اقسام بیماری‌ها مبتلا می‌سازد. صرف نظر از عقوبت‌های اخروی که دارد، وظیفه‌ی پدرها و مادرها است که فرزندان خود را بیاگاهانند و مواظب جوانان خود باشند. و همچنین در مرتبه‌ی دوم، وظیفه‌ی دبیران و آموزگاران تعلیمات دینی و بهداشت است که جوانان را به عواقب وخیم روحی و جسمی این بلیه با خبر سازند.
در اینجا مقداری از مضرات استمناء را از کتاب «ناتوانی‌های جنسی» که مجموعه‌ای از نوشته‌های متخصصین فن است نقل می‌کنیم.[6] مضرات جسمی و روحی استمناء: این عمل، مبتلایان را به ضعف قوای شهوانی دچار می‌کند، جبون و بی‌حال بار می‌آیند، شهامت و درستی از آنان سلب می‌شود. چه بسا اشخاصی هستند که در عنفوان جوانی در اثر مبتلا شدن به جلق، چنان دچار ضعف قوای روحی و جسمی می‌شوند که معتادین به تریاک و شیره، در مقابل آنان شیر نری به شمار می‌آیند. عمل غیر طبیعی جنسی یعنی استمناء یا جلق، از لحاظ روابط نزدیکی به حواس پنچ‌گانه دارد در درجه‌ی اول، در چشم و گوش اثر می‌گذارد. بدین معنی که «دید» چشم را ضعیف کرده و حس سامعه را نیز تا اندازه‌ی قابل توجهی از کار می‌اندازد. مبتلایان به جلق مخصوصاً آنهایی که از لحاظ جسمانی ضعیف می‌باشد، غالباً مگسی جلو چشم خود می‌بینند که به شدت آنها را ناراحت می‌کند. و حتی وقتی چشم‌های خود را می‌بندند باز نمی‌توانند از آسیب مگس در امان باشند و چون این عمل هر بار چند دقیقه ادامه پیدا می‌کند چشمشان سیاهی رفته و دچار سرگیجه می‌شوند و به زمین می‌افتند. همچنین به طور مداوم صدای ناهنجاری در گوش خود احساس می‌کنند که بسیار ناراحت کننده است. علاوه بر اینها تحلیل رفتن قوای جسمانی و روحانی، کم شدن خون، پریدگی رنگ، نقصان قوای حافظه، لاغری، ضعف و سستی زیاده از حد، بی اشتهایی، کج خلقی، عصبانیت، دوران سر، و هزاران آفت دیگر، از بیماری‌هایی است که گریبان مبتلایان به جلق را خواهد گرفت.
البته آنهایی که از لحاظ جسمی قوی هستند، ممکن است قدری دیرتر به این بیماری‌ها دچار شوند. ولی به هر حال عدم ابتلاء‌به آنها از محالات است و خواه ناخواه همه باید به چنین مصائبی گرفتار شوند.
از بدبختی‌های مبتلایان به جلق یکی این است که قوه‌ی اراده‌ی آنان به کلی مختل می‌گردد و لذا وقتی به عمل خود پی می‌برند،‌آن قدر اراده ندارند که به ترک کردن آن اقدام نمایند. پس اینکه می‌گوییم استمناء از لحاظ روحی نیز قوای انسان را فرسوده می‌کند، بی‌علت نیست. عمل استمناء، علاوه بر مضار جسمی، از لحاظ جنسی نیز شخص را فرسوده می‌کند. یعنی غدد مترشحه‌ی داخلی را از کار می‌اندازد از جمله‌ی این غدد، غده‌ی سازنده‌ی منی است که بر اثر جلق رفته رفته کوچک شده و به صورت نخودی در می‌آید و چون در آن صورت قادر به فعالیت و ساختن منی یا به قول عرب‌ها (ماء ‌الحیات) یعنی آب زندگانی نیست، شخص مبتلا برای همیشه از لذایذ جنسی محروم می‌گردد و اگر به این صورت از مردی نیفتاد، به طور قطع به صورت دیگری مانند سرعت انزال، کندی انزال، ‌سیلان منی، عدم نعوظ، نعوظ بی‌دوام و امثال اینها به ناتوانی جنسی مبتلا خواهد شد. چه بسا دیده یا شنیده شده که جوانان معتاد به جلق، در اندک مدتی دچار چنان حالتی گردید که به جای ادرار، خون از آنها خارج می‌شد.
باید دانست که اشخاصی که به این حالت دچار می‌شوند ولو در سنین جوانی باشند، خطر مرگ در انتظار آنها است. زیرا بدون احساس شهوانی و بدون اینکه لذتی ببرند بلا انقطاع منی از آنها دفع می‌گردد و همین امر باعث می‌شود که در حین راه رفتن دفعهً به زمین بخورند و از هوش بروند.
سری به تیمارستان تهران بزنید،‌از هر ده نفر دیوانه‌ای که در آنجا سکونت دارند نه نفر معتاد به جلق می‌باشند. یعنی بر اثر ابتلاء به استمناء کارشان به جنون کشیده و به گوشه‌ی تیمارستان افتاده‌اند. زیرا عمل مذموم و ناپسند جلق، در قوای دماغی تأثیر زیادی دارد و وقتی قوای دماغی شخص مختل شد، مسلم است که کارش به دیوانگی خواهد کشید بدون اغراق از هر ده نفر بیمار مسلولی که در آسایشگاه خوابیده‌اند، چهار نفر به علت ابتلاء به جلق، به این بیماری خطرناک دچار گردیده‌اند. اینها ادعا نیست بلکه حقیقتی است که علماء و دانشمندان با دهها سال تجربه، به درک آن موفق شده‌اند.[7] دنیا امروز می‌گوید: خوب بخور، در هیچ امری افراط نکن، قوی باش تا بیمار نشوی. ولی معتادین به جلق، چون اشتهای خوب خوردن ندارند و در امور جنسی آن هم از راه غیر طبیعی افراط می‌کنند، ناچار ضعیفند. «و چون ضعیف هستند برای ابتلاء به هر نوع بیماری مستعد می‌باشند.»
به کرات دیده شده که بعضی از مبتلایان به جلق، بر اثر افراط در این عمل به یک نوع بیماری به نام جنون استمناء که شباهت زیادی به سادیسم دارد، مبتلا می‌شوند و آن وقت حتی با دیدن سگ و گربه هم به فکر استمناء می‌افتند و بلافاصله مشغول عمل می‌شوند. و چون هیچ مردی حتی پر شهوت‌ترین اشخاص نمی‌توانند بیش از پنج یا شش ماه از نیروی جنسی خود آن هم به صورتی که مورد بحث ما است بهره‌برداری کنند، لذا قوای تناسلی آنان به کلی از کار می‌افتد و یا به وضع دلخراشی به آغوش مرگ پناه می‌برند.[8] ممکن است بعضی از اشخاص مبتلای به جلق که به علت قوی الجثه بودن و یا از لحاظ مبتدی بودن در این امر، تاکنون بیمار نشده و به مضار عمل ناپسند خود پی نبرده باشند، مطالبی را که ما در مضرات جلق نوشتیم، اغراق پنداشته و با خود بگویند اگر این طور است چرا ما تاکنون به این بیماری‌ها مبتلا نشده‌ایم؟.
در جواب این عده باید گفت: اگر امروز مضار جلق، گریبان شما را نگرفته علتش این است که قوی الجثه هستید و یا تازه شروع به کار کرده‌اید. والا چندی دیگر خواه ناخواه به سراغ شما نیز خواهد آمد. وانگهی ما ادعا نکرده‌ایم که هر کس یک هفته مبادرت به استمناء کرد، تمام بیماری‌های یکباره او را احاطه خواهند کرد. زیرا حالات اندرونی در اشخاص فرق می‌کند. مثلاً ممکن است یک نفر که برای مدتی مبادرت به جلق کرد، ‌در وهله‌ی اول فقط با سستی اعصاب، یا اختلال حس سامعه، یا ضعیف شدن حس باصره، یا سرگیچه مبتلا شود ولی بعداً سایر بیماری‌ها یک یک به سراغ او بیایند.
پس استمناء (جلق)، هم از نظر شرعی و هم از نظر عرفی و به طور خلاصه من جمع الجهات، حرام و ناپسند است.
[1] . جواهر اللاحکام کتاب الحدود المسأله الثانیه من استمنی بیده او بغیرها من اعضائه غرر لانه فعل محرماً بل کبیره ففی خبر احمد بن عیسی سئل الصادق ـ علیه السّلام ـ عن الخضخضه فقال اثم عظیم قدنهی اله عنه فی کتابه و فاعله کناکح نفسه و لو علمت بمن یفعله ما اکلت معه فقال السائل بین لی یابن رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ من کتاب الله فیه فقال قول الله تعالی و من ابتغی وراء ذلک فاولئکم هم العادون و هو فما وراء ذلک فقال الرجل ای اکبر الزنا او هی فقال ـ علیه السّلام ـ هو ذنب عظیم (جواهر، ج41، ص547 و وسائل، ج18، ص575).
[2] . سألته عن الخضخضه فقال هی من الفواحش (وسائل الشیعه، ج14، ص267).
[3] . و فی الموثق فی الرجل ینکح البهیمه او یدلک فقال ـ علیه السّلام ـ کل ما انزل الرجل مائه من هذا و شبهه فهو زنا (وسائل الشیعه، ج14، ص265).
[4] . ثلثه لا یکلمهم الله تعالی ولا ینظر الیهم ولا یزکیهم و لهم عذاب الیم الناتف شبیه و الناکح نفسه و المنکوح فی دبره (وسائل الشیعه، ج14، ص268).
[5] . قال ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ناکح الکف ملعون (نکاح مستدرک، ص570).
[6] . مجموعه‌ای از نوشته‌های دکتر استون ـ دکتر کینسی ـ دکتر هوفمان ـ پروفسور گوسولن ـ پروفسور باژه ـ دکتر پوردولسکی (کارشناسان امور جنسی).
[7] . ناتوانی‌های جنسی، ص48 .
[8] . همان .
شهید دستغیب- گناهان کبیره ،ج2

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید