زندگی نامه ملاصدرا(2)

زندگی نامه ملاصدرا(2)

اساتید، فرزندان وشاگردان

اساتید

ملاصدرا در تمام علوم زمان خود استاد بود، اگرچه جز به فلسفه خود اهمیت چندانی نمی داد. همانگونه که گفتیم، وی بسبب امکانات مالی و معنوی خانوادگی و پدری خود از کودکی بهترین استادان را داشت.
ملاصدرا در قزوین به درس دو استاد بزرگ خود شیخ بهاءالدین و میرداماد راه یافت و همزمان با انتقال پایتخت در سال (1006 هـ / 1596م) به اصفهان، همراه دو استاد خود شیخ بهاءالدین عاملی و میرداماد، به آن شهر رفت و در آنجا ضمن تکمیل تحصیلات عالیه خود بویژه در فلسفه به تحقیق عمیق در مسائل فلسفه معاصر خود پرداخت و بسبب استعداد و فکر قوی و اطلاعات گسترده در علوم عقلی و منطق و عرفان به اصول و مبانی خاص خود رسید و نهال حکمت متعالیه که نام مکتب ویژه اوست، اندک اندک پا گرفت و سر بر افراشت.
بیشترین بهره علمی ملاصدرا از همین دو استاد بوده است که نام بردیم و جا دارد که این دو دانشمند بی نظیر را بشناسیم و اندکی با آنها آشنا شویم.

1. شیخ بهاءالدین عاملی

شیخ بهاء (953 ـ 1030 هـ) اگرچه اولین استاد ملاصدرا نیست ولی بنظر می رسد که مهمترین استاد وی در ساختار شخصیتی او بوده و بیشترین تأثیر را در بنیان شخصیت روحی و اخلاقی و علمی وی گذاشته است.
وی فرزند یکی از فقهای لبنانی بنام شیخ حسین فرزند شیخ عبدالصمد عاملی بود، شهر جبل عامل یکی از شهرهای شمالی و شیعه نشین سوریه است که آنزمان زیر سلطه حکومت جبار عثمانی بود و بسیاری از فقها و علمای شیعه از جور و قتل آنان گریخته و به ایران صفوی پناه می آوردند. شیخ بهاءالدین در سن هفت (یا سیزده) سالگی بود که همراه پدرش به ایران آمد. پدرش به منصب شیخ الاسلامی شهر هرات در خراسان ـ که منصبی عالی و روحانی بود ـ منصوب شد و بهاءالدین در ایران به تحصیل دانشهای زمان خود پرداخت و بزودی در صف یکی از دانشمندان معروف قرار گرفت.
دانش گسترده او از فقه و تفسیر و حدیث و ادب گرفته تا ریاضیات و مهندسی و نجوم و مانند اینها، و داستانهایی که از شگفتیهای زندگی او روایت می کنند از او یک شخصیت اساطیری و افسانه ای ساخته که در هزار سال تاریخ علم پس از اسلام سابقه نداشته و او را می توان به فیثاغورس یا هرمس تاریخ علم یونان همانند دانست.

2. میرداماد

میر محمدباقر حسینی معروف به میرداماد یکی از بزرگترین دانشمندان زمان خود در فلسفه مشائی و اشراقی و عرفان و نیز در فقه و حقوق اسلامی و استاد بزرگ این علوم بود. پدر وی نیز یکی از فقها و اصلاً از استرآباد (گرگان کنونی) بود که جوانی را در حوزه خراسان به تحصیل پرداخته و بعدها مفتخر به دامادی دانشمند معروف لبنانی بنام شیخ علی کَرَکی مشهور به محقق دوم و مشاور اعظم سلطان صفوی، گردیده و بمناسبت این افتخار نام «داماد» بر روی او مانده است.
برخی تاریخ تولد او را سال 969 هـ (1562 م) دانسته اند ولی برای آن، مدرک مطمئنی بدست نیامده است. وی نیز در خراسان متولد و دوران نوجوانی را در مشهد (مرکز استان خراسان) گذراند(1) و بسبب نبوغ خود، زود به مراتب عالی علمی رسیده و پس از ورود ـ برای تکمیل تحصیلات ـ به قزوین (پایتخت آن دوره سلطان صفوی)، بزودی شهرت یافته و خود به منصب استادی رسیده است.
ملاصدرا که در کودکی ـ باحتمال قوی ـ همراه پدر به قزوین رفته بود با ورود میرداماد به درس او شتافت و دوره عالی فلسفه و حدیث و علوم دیگر را نزد وی طی کرد.
میرداماد در سال 1006 هـ (1596 م) با انتقال پایتخت صفویه از قزوین به اصفهان، حوزه درس خود را به اصفهان منتقل کرد و ملاصدرا طی سالهای اقامت خود در اصفهان کمال بهره را از درس او برد و رابطه علمی او با این استاد توانا هرگز قطع نشد. میرداماد در سال 1041 هـ (1631 م) در سفر به عراق بیمار شد و همانجا در گذشت.
برای ملاصدرا گاهی از استاد دیگری بنام میرفندرسکی نام برده اند. نام وی میر ابوالقاسم استرابادی معروف به فندرسکی است که مدتی همزمان با میرداماد در اصفهان می زیسته و بخش عمده ای از عمر خود را در هندوستان و در میان جوکیان و زرتشتیان گذرانده و چیزهایی آموخته بوده است.
مدرک معتبری برای رابطه استادی وی با ملاصدرا ـ علی رغم شهرت آن ـ یافت نشده است و مکتبی که از او باقی مانده و شاگردان او ـ مانند ملا رجبعلی تبریزی ـ رواج دادند کاملاً برخلاف مکتب ملاصدرا است.

فرزندان و شاگردان

تاریخ ازدواج ملاصدرا روشن نیست و باحتمال قوی در حدود نزدیک به چهل سالگی وی اتفاق افتاده و نخستین فرزند او متولد سال 1019 هـ (1609 میلادی) است. وی پنج فرزند داشته، سه دختر و دو پسر، باین ترتیب:
1. ام کلثوم متولد سال 1019 هـ (1609م);
2. ابراهیم متولد سال 1021 (1611م);
3. زبیده متولد سال 1024 (1614م);
4. نظام الدین احمد متولد سال 1031 (1621م);
5. معصومه متولد سال 1033 (1623م).

الف: پسران

میرزا ابراهیم که نام رسمی او «شرف الدین ابوعلی ابراهیم بن محمد» است در سال 1021 (1611م) ـ و گفته میشود در شیراز ـ متولد شده است. وی یکی از دانشمندان زمان خود بوده و فیلسوف و فقیه و متکلم و مفسر شمرده میشده و از علوم دیگر مانند ریاضیات نیز بهره داشته است.
وی کتابی بنام عروه الوثقی در تفسیر قرآن و شرحی بر کتاب روضه فقیه مشهور لبنانی «شهید» نوشته و چند کتاب دیگر در فلسفه نیز به وی نسبت داده اند.
پسر دیگر او بنام احمد در سال 1031 هـ (1621م) در کاشان متولد و در سال 1074 (1664م) در شیراز دار فانی را وداع کرده است. وی نیز فیلسوف و ادیب و شاعر بوده و چند کتاب به وی نسبت داده شده است.

ب: دختران

بزرگترین فرزند ملاصدرا دختر او بنام ام کلثوم است که دانشمند و شاعر و زنی اهل عبادت و زهد بوده و بهمسری ملا عبدالرزاق لاهیجی (شاگرد معروف ملاصدرا) درآمده است.
دختر دوم ملاصدرا زبیده نام داشته و همسر فیض کاشانی (شاگرد دیگر ملاصدرا) شده و فرزندان برومندی را بدنیا آورده است و او نیز معروف به دانش و شعر و ادبیات است. دختر سوم ملاصدرا بنام معصومه در سال 1033 هـ (1623م) در شیراز بدنیا آمده و او نیز معروف به داشتن معلومات و تسلط بر شعر و ادب است. این دختر ملاصدرا نیز نصیب یکی دیگر از شاگردان ملاصدرا بنام قوام الدین محمد نیریزی شد. برخی شخص دیگری را بنام ملاعبدالمحسن کاشانی را شوهر او دانسته اند که او نیز شاگرد ملاصدرا بوده است.

شاگردان

با وجود زمان طولانی که ملاصدرا فلسفه، تفسیر، حدیث و درس می گفته، از جمله پنج (یا ده) سال آخر زندگیش در شیراز (1040 تا 1045 یا 1050) و بیش از بیست سال در اواسط عمر خود در قم (از حدود 1020 تا 1040) و شاید چند سال پیش از آن در شیراز یا اصفهان، اما تاریخ از شاگردان او جز از چند نفر نام نبرده است.
مسلماً در میان شاگردان حوزه های درس او فلاسفه و دانشمندانی بزرگ برخاسته اند، اما بسیار شگفت است که شاید بسبب پیوند ضعیف زندگی آنها با زندگی ملاصدرا، نامی از آنها مشهور نشده یا اگر در زمان خود مشهور بوده اند به ما نرسیده است.
برای ملاصدرا تا ده نفر شاگرد معروف شناخته و ذکر شده است که مشهورترین آنها دو نفر ـ یعنی فیض کاشانی و فیّاض لاهیجی ـ می باشند.

فیض کاشانی

نام وی محمدبن المرتضی و ملقّب به محسن ولی مشهور به فیض است. وی بیشتر به فقه و حدیث و اخلاق و عرفان معروف شده است. پدر او یکی از علمای کاشان بود. فیض در بیست سالگی به اصفهان (پایتخت آن زمان ایران) و سپس شیراز رفت و علوم آن زمان را فرا گرفت و سپس به شهر قم آمد که ملاصدرا در آنجا حوزه درس گسترده ای داشت، و با آشنایی با ملاصدرا حدود ده سال (تا زمان بازگشت ملاصدرا به شیراز) نزد وی درس خواند و به دامادی او مفتخر شد و حتی همراه او به شیراز رفت و دو سال دیگر هم در آنجا ماند ولی چون در آن زمان (نزدیک به چهل سالگی خود) دانشمندی توانا و جامع علوم شده بود به شهر خود کاشان بازگشت و در آنجا حوزه درس برپا کرد.
وی در طول زندگی علاوه بر پرورش شاگردان بسیار، کتابهایی را در فقه و حدیث و اخلاق و عرفان تألیف نموده است. روش او در علم اخلاق بگونه ای بود که او را غزالی ثانی می گفتند; اگرچه وی در ذوق عرفانی و عمق علمی خود بمراتب از ابوحامد غزالی طوسی برتر است.
وی شاعر بوده و دیوان شعری بفارسی از او باقی مانده که دارای اشعار ـ و بیشتر غزلیات ـ عرفانی و اخلاقی لطیفی است و نام او را در فهرست شعرا قرار داده است.
شاه صفوی (بنام شاه صفی) او را در اواخر عمرش برای امامت جمعه به اصفهان دعوت کرد ولی وی آن مقام را نپذیرفت و به شهر خود بازگشت. ولی اصرار پادشاه دیگر صفوی (شاه عباس دوم) او را به اصفهان کشانید که احتمالا سالهای پس از 1052 هـ می باشد.
فیض بیش از صد جلد کتاب تألیف کرده است. کتب معروف او عبارتند از: مفاتیح در فقه، الوافی در حدیث، الصافی و نیز الاصفی در تفسیر قرآن مجید، عین الیقین و نیز اصول المعارف در فلسفه و عرفان، المحجه البیضاء در اخلاق، که تماماً بزبان عربی است و هر یک در جای خود اهمیت بسزایی دارد.
وی دارای شش فرزند بوده که فرزند او بنام محمد علم الهدی دانشمندی مشهور و دارای تألیفات است. وفات فیض در سال 1091 هـ (گویا در سن 84 سالگی) بوده است و همین بر سنگ قبر او نوشته شده است.

فیّاض لاهیجی

نام وی عبدالرزاق فرزند علی لاهیجی ملقب به فیّاض است. فیاض بیشتر به فلسفه و کلام مشهور است و یکی از شاعران توانای زمان خود بوده است.
وی بخشی از زندگی خود را در شهر مشهد (مرکز استان خراسان) بتحصیل گذراند و سپس در حدود سال 1030 (یا کمی بعد از آن) به قم آمد و در آنجا با درس ملاصدرا آشنا و یکی از شاگردان وفادار او شده و پیش از بازگشت ملاصدرا به شیراز، به دامادی او مفتخر گردید (احتمالا حدود سال 1035).
فیاض برخلاف دوست خود فیض کاشانی همراه ملاصدرا به شیراز نرفت. احتمالا ملاصدرا او را بجانشینی در منصب استادی در قم باقی گذاشته و از وی خواسته که کار او را در قم دنبال کند.
فیاض فیلسوف تواناست که گاهی در قالب متکلمی از پیروان خواجه نصیرالدین طوسی (مؤلف تجرید الکلام) فرو می رود. دارای ذوق شاعرانه و ادبی و یکی از شعرای توانای آن دوره است و دیوانی دارد که دارای دوازده هزار بیت متنوع است شامل قصیده و غزل و رباعی.
وی یکی از شخصیتهای مشهور و گرامی نزد شاه و رجال دوران صفوی بوده و با مردم نیز معاشرت و الفت بسیار داشته است ولی در واقع مردی زاهد و گوشه گیر و پاک و بی اعتنا به دنیا می زیسته است و معاصران او درباره اش اینگونه قضاوت کرده اند.(2)
لاهیجی تألیفاتی در فلسفه و کلام دارد که معروفترین آنها: شوارق الالهام در شرح تجرید الکلام ـ گوهر مراد در علم کلام بزبان ساده ـ شرح کتاب هیاکل النور سهروردی ـ حاشیه بر شرح اشارات و چند کتاب و رساله دیگر است و دیوان شعر او نیز در دست است.
وی حداقل دارای سه پسر بوده که هر سه از دانشمندان زمان خود شده اند. نام پسر ارشد او ملاحسن لاهیجی است که در قم جانشین پدر خود شده و بر مسند استادی نشسته است. عمر او را هفتاد سال نوشته اند و درگذشت او را سال 1072 ه… ذکر کرده اند. وی در شهر قم درگذشته و در همانجا مدفون شده است.

ملاحسین تنکابنی

یکی دیگر از شاگردان مشهور ملاصدرا ملاحسین تنکابنی یا گیلانی است. تنکابن یکی از شهرهای استان مازندران در شمال ایران و در ساحل دریاست (3)، از این شهر فلاسفه و دانشمندان مشهوری برخاسته است.
در زندگی او ابهام فراوان وجود دارد ولی آنچه که مسلم است مهارت او در مکتب ملاصدرا بوده و بتدریس فلسفه و عرفان اشتغال داشته است. مرگ یا شهادت او بصورت غم انگیزی واقع شده است. او در سفر حج و زیارت کعبه (در شهر مکه در حجاز عربستان)، در حالتی عرفانی، خانه کعبه را بطور عاشقانه ای در آغوش گرفته و رخ بر آن می سائیده ولی مردم عوام گمان می کنند که به حریم کعبه توهین می کند، از اینرو او را بشدت می زنند. وی بر اثر ناراحتی آن حادثه در شهر مکه از دنیا می رود. از وی چند کتاب در فلسفه باقی مانده است. و مرگ او در سال 1105 هـ (1695م) واقع شده است.

حکیم آقاجانی

حکیم ملامحمد آقاجانی، را نیز یکی از شاگردان ملاصدرا نام برده اند. زندگی او نیز بسیار مبهم است، شهرت او بیشتر با شرحی است که در سال (1071 هـ / 1661م) به کتاب دشوار و مهم میرداماد (استاد ملاصدرا) نوشته است.

پی‌نوشت‌ها:

1. تاریخ عالم آرای عباسی، ج1، ص146. تذکره خلاصه الأشعار، تقی الدین حسینی کاشانی، احوال میرداماد.
2. تذکره نصرآبادی، ج1، ص 226.
3. در غرب به دریای مازندران Caspian (یا دریای قزوین) می گویند.

منبع:www.mullasadra.org
ادامه دارد…

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید