نقل میکنند مردی همواره ملازم در خانه عمربن خطاب بود تا به او کمکی شود. عمر از او خسته شده، به او گفت: ای مرد، به در خانه خدا هجرت کردهای یا به در خانه عمر؟ برو و قرآن بخوان و از تعلیمات قرآن بیاموز که تو را از آمدن به در خانه عمر بی نیاز میسازد. او رفت و ماهها گذشت، دیگر نیامد و عمر او را ندید تا اینکه اطلاع یافت که او از مردم دور شده و در جای خلوتی به عبادت اشتغال دارد. (و در ضمن استمداد از درگاه خدا توفیق تلاش برای کسب روزی حلال یافته و معاش خود را تأمین نموده است.)
عمر به سراغ او رفت و به وی گفت: مشتاق دیدار تو شدم و آمدم از تو احوال بپرسم. بگو بدانم چه باعث شد که از ما دور گشتی و بریدی؟
او در پاسخ گفت: قرآن خواندم. قرآن مرا از عمر و آل عمر بی نیاز ساخت.
عمر گفت: کدام آیه را خواندی که چنین تصمیم گرفتی؟
او گفت: قرآن میخواندم به این آیه رسیدم:
«وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ.»[1]
«روزی شما در آسمان است و همچنین آنچه به شما وعده داده میشود.»
با خود گفتم رزق و روزی من در آسمان است ولی من آن را در زمین میجویم! براستی بد مردی هستم.[2]
[1] . سوره الذاریات، آیه 22.
[2] . شرح ابن ابی الحدید. ج 19، ص 320.