فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پس از رسول‌ ا‌کرم

فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پس از رسول‌ ا‌کرم

نویسنده : آزاد جعفری

«اگر انسان برای بشر یک روح قائل نباشد که آن روح هم یک سنخیتی با جهان دیگر داشته باشد، تا ما جهان دیگری قائل نشویم و تا تماسی غیر از این تماس‌های طبیعی که با موجودات طبیعی هست با جهان دیگر قبول نکنیم، مساله وحی را به هیچ شکل نمی‌توانیم توجیه کنیم.» این عبارتی است که شهید مطهری‌ره در پایان بحث توجیه علمی مقوله وحی در کتاب نبوت به کار می‌برد و در واقع مبداء همه آن چیزی است که در رابطه با وحی باید گفته شود.
اصل، ایمان داشتن است و به قول شهید در جایی دیگر: «هیچ ضرورتی هم ندارد که ما حتما بگوییم باید حقیقت و کنه و ماهیت وحی را درک کنیم، آخرش هم یک توجیهی بکنیم و بگوییم همین است و غیر از این نیست. ما باید به وجود وحی ایمان داشته باشیم.
لازم نیست بر ما که حقیقت وحی را بفهمیم. اگر بفهمیم یک معرفتی بر معرفت‌های ما افزوده شده است و اگر نفهمیم جای ایراد به ما نیست. به جهت این ‌که یک حالتی است مخصوص پیغمبران که قطعا ما به کنه آن پی نمی‌بریم، ولی چون قرآن وحی را عمومیت داده در اشیای دیگر، شاید به تناسب آن انواع وحی که می‌شناسیم، بتوانیم تا اندازه‌ای آن وحی‌ای را که با آن از نزدیک آشنایی نداریم که وحی نبوت است، توجیهی بکنیم و اگر نتوانستیم توجیهی بکنیم، از خودمان حتی گله‌مند نیستیم، چون یک امری است مافوق حد ما و مساله‌ای است که از مختصات انبیاء بوده است». (نبوت، صفحه 77)‌
مطهری در این گفته به 2 نکته اشاره دارد. یکی مساله عمومیت وحی و دیگر اختصاصی بودن آن برای انبیای الهی که این دومی را وحی نبوت می‌نامد. وی در توضیح آیه «و ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا او من وراء حجاب او یرسل رسولا فیوحی باذنه» (شوری، 51) می‌گوید: «گاهی مستقیم خدا وحی می‌کند که فرشته هم واسطه نیست، گاهی من ورای حجاب است یا این که یک واسطه و رسولی را که در اینجا مقصود فرشته است می‌فرستد. او به اذن پروردگار به پیغمبر وحی می‌کند.»
در واقع شهید در این توضیح خود وساطت فرشته را مختص وحی نبوت عنوان می‌کند، چنانچه در نقل قول قبل هم تاکید بسیاری بر این مساله داشت که نوعی از وحی مختص انبیاء است. در کتاب «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی (وحی و نبوت)» می‌خوانیم: «وحی در قرآن کریم مکرر به کار رفته است.
شکل استعمال این کلمه و موارد مختلف استعمال آن نشان می‌دهد که قرآن آن را منحصر به انسان نمی‌داند، در همه اشیاء و لااقل در موجودات زنده ساری و جاری می‌داند، از این رو در مورد زنبور عسل به وحی تعبیر می‌کند. چیزی که هست درجات وحی و هدایت، بر حسب تکامل موجودات متفاوت است. عالی‌ترین درجه وحی همان است که به سلسله پیامبران می‌شود.» (صفحه 8)‌
این سخن به طور کامل منظور شهید را از وحی عام و خاص مشخص می‌کند، اما این تنها یک نگاه به مقوله وحی است. حضرت امام خمینی‌ره‌ در سخنرانی خود در تاریخ 11/12/64 به مناسبت ولادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها در توصیف شخصیت والای این حضرت، مساله‌ای را عنوان می‌کنند که بسیار قابل تامل است و آن ویژگی منحصر به فرد فاطمه زهراس است که جبرئیل بر وی نازل می‌شده و بر او وحی می‌شده است.
این دیدگاه، گفته‌های شهید مطهری را نقض نمی‌کند، اما بر اطلاق آن استثنا وارد می‌کند. آگاهی از این مورد مستثنا اهمیت زیادی در شناخت خود معنای وحی و همچنین شخصیت بی‌نظیر حضرت فاطمه‌س دارد. مقاله حاضر را به بخش‌هایی از متن این بیانات گرانقدر مزین می‌کنیم:
«من راجع به حضرت صدیقه سلام‌الله علیها خودم را قاصر می‌دانم که ذکری بکنم. فقط اکتفا می‌کنم به یک روایت که در کافی شریف است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق سلام‌الله علیه می‌فرماید فاطمه سلام‌الله علیها بعد از پدرش 75 روز زنده بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین خدمت ایشان می‌آمد و به ایشان تعزیت عرض می‌کرد و مسائلی از آینده نقل می‌کرد.
ظاهر روایت این است که در این 75 روز «مراوده»ای بوده است؛ یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول انبیای عظام درباره کسی این طور وارد شده باشد که در ظرف 75 روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیه که واقع می‌شده است ذکر کرده است و حضرت امیرع‌ هم اینها را نوشته است. حضرت امیر کاتب وحی بوده است همان طور که کاتب وحی رسول خداص‌ بوده است و البته آن وحی به معنای آوردن احکام به رفتن رسول اکرم تمام شد.»
شهید مطهری در ادامه بحث وحی و نبوت به صلاحیت دریافت در انسان حامل وحی اشاره می‌کند و معتقد است پیامبران به منزله دستگاه گیرنده‌ای هستند که در پیکره بشریت کار گذاشته شده است؛ افراد برگزیده‌ای که صلاحیت دریافت این نوع آگاهی از جهان غیب را دارند. وی در این خصوص آیه «الله اعلم حیث یجعل رسالته» را دلیل می‌آورد و اضافه می‌کند که وحی الهی تأثیر شگرف و عظیمی بر شخصیت حامل وحی یعنی شخص پیامبر می‌نماید.
به حقیقت او را مبعوث می‌کند، یعنی نیروهای او را برمی‌انگیزد و انقلابی عمیق و عظیم در او به وجود می‌آورد و قاطعیت بی‌نظیری به او می‌دهد، طوری که تاریخ هرگز قاطعیتی مانند قاطعیت پیامبران و افرادی که به دست و به وسیله آنان برانگیخته شده‌اند نشان نمی‌دهد.
مطهری نقل قولی هم از اقبال لاهوری در اینجا می‌آورد که بخوبی تفاوت میان وحی الهی و عرفان مبتنی بر الهام را مشخص می‌کند و البته گفته‌های اقبال هم بنا به قاعده اولی است و شامل استثنای مورد نظر ما نمی‌شود، اما شاید بتوان مدعی شد که با توجه به بیانات امام راحل‌س حضرت زهرا را هم می‌توان مصداق این توصیفات دانست.
اقبال لاهوری تفاوت پیامبران را با دیگر افرادی که مسیر معنوی به سوی خدا دارند (عرفا) ولی رسالت پیامبری ندارند و اقبال، آنها را مرد باطنی می‌خواند، چنین بیان می کند:
«مرد باطنی نمی‌خواهد که پس از آرامش و اطمینانی که (در مسیر معنوی) پیدا می کند به زندگی این‌جهانی بازگردد؛ اما در آن وقتی بنا بر ضرورت بازمی‌گردد، بازگشت او برای تمام بشریت سود چندانی ندارد، ولی بازگشت پیغمبر جنبه خلاقیت و ثمربخشی دارد، بازمی‌گردد و در جریان زمان وارد می‌شود به این قصد که جریان تاریخ را تحت ضبط درآورد و از این راه، جهان تازه‌ای از کمال مطلوب‌ها خلق کند. برای مرد باطنی، آرامش مرحله نهایی است.
برای پیغمبر بیدار شدن نیروهای روان‌شناختی اوست که جهان را تکان می‌دهد و این نیروها چنان حساب شده است که کاملا جهان بشری را تغییر دهد.» (مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج3 (وحی و نبوت) به نقل از «احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، ص 143»)
آری، فاطمه‌س، این تنها بانوی معصوم تاریخ بشریت، ظرفیت وجودی والایی داشت که جز برگزیدگان پیامبران و برخی اولیای خاص خدا، احدی از آن برخوردار نبوده است. جبرئیل به خدمت به فاطمه‌س می‌رسیده و این تنها الهامی عارفانه و معنوی نبود که همچون وحی انبیاء رسالتی عظیم با خود داشت.
توجه به این نکته لازم به نظر می‌رسد که امام خود اشاره فرمودند که این نزول جبرئیل در عین همه شباهت‌ها، متفاوت از وحی انبیاست؛ چرا که وحی به معنای نظام دینی و عبادی و احکام با عروج پیامبر اکرم‌ص پایان یافته و رسالتی هم که ما در اینجا به آن اشاره کردیم رسالتی متفاوت از معنای «بعثت» انبیاء است. ادامه بیانات امام خمینی‌س در خصوص این ظرف وجودی والای فاطمه‌س است، با اشاره‌ای به محتوای پیامی که با وساطت جبرئیل بر ایشان نازل می‌شده است:
«مساله آمدن جبرئیل برای کسی مساله ساده‌ای نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می‌آید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم دارد بین روح این کسی که جبرئیل می‌خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است. چه ما قائل بشویم به این که قضیه تنزل جبرئیل به واسطه روح اعظم خود این ولی است یا پیغمبر است یا بگوییم که خیر حق‌تعالی مامور می‌کند که برو و این مسائل را بگو چه آن قسم بگوییم که بعضی از اهل نظر می‌گویند و چه این قسم بگوییم که اهل ظاهر می‌گویند تا تناسب مابین روح این کسی که جبرئیل به پیش او می‌آید و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد این معنا امکان ندارد و این تناسب، بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیاء درجه اول بوده است؛ مثل رسول خدا و عیسی و موسی و ابراهیم و امثال اینها.
بین همه کس نبوده است و بعد از این هم بین کسی دیگر شنیده نشده است حتی درباره ائمه هم من ندیده‌ام که وارد شده باشد که این طور جبرئیل وارد شده باشد. فقط این است که برای حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهاست. این که من دیدم جبرئیل به طور مکرر در این 75‌روز وارد می‌شده و مسائل آتیه‌ای که بر ذریه او می‌گذشته است این مسائل را می‌گفته است و حضرت امیر هم ثبت می‌کرده است و شاید یکی از مسائلی که گفته راجع به مسائلی است که در عهد ذریه بلندپایه او حضرت صاحب سلام‌الله‌علیه است… ما نمی‌دانیم. ممکن است.
در هر صورت من این شرافت و این فضیلت را از همه فضائلی که برای حضرت زهرا ذکر کرده‌اند با این که آنها هم فضائل بزرگی است این فضیلت را من بالاتر از همه می‌دانم که برای غیرانبیاء علیهم‌السلام آن هم نه همه انبیاء، برای طبقه بالای انبیاء علیهم‌السلام و بعضی از اولیایی که در رتبه آنهاست، برای کسی دیگر حاصل نشده است و با این تعبیری که مراوده داشته است جبرئیل در این هفتاد و پنج روز برای هیچ کس تاکنون واقع نشده است و این از فضائلی است که مختص حضرت صدیقه سلام الله علیهاست.»
نکته دیگر قابل تامل در انتهای این بحث، عبارت «و بعضی اولیایی که در رتبه آنهاست» در بیانات امام خمینی‌ره است. در واقع می‌توان چنین برداشت کرد که حضرت امام‌س نه فقط این فضیلت را مختص انبیاء نمی‌داند که شخصیت برجسته‌ای چون فاطمه زهراس را هم تنها استثنای این قاعده برنمی‌شمرد و گویا معتقد است اولیایی در رتبه انبیاء هستند که از این فضیلت برخوردار شده‌اند یا خواهند شد.
این تفاوت شاید از آن روست که امام خمینی‌ره جامعیتی در شخصیت منحصر به فرد خود دارد که بسیاری از آن بی‌بهره‌اند. جامعیتی فراتر از دیدگاه‌های یکسویه اهل نظر و اهل ظاهر. گویا اهلیت این شخصیت برجسته تاریخ ایران اسلامی دل بوده است. مصداق «لمن کان له قلب» که قرآن می‌فرماید. (سوره ق، آیه 37)‌
منبع: روزنامه جام جم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید