از مسائل مهم و حزن انگیز زندگی حضرت فاطمه – سلام الله علیها – که در عین حال نکته آموز و سازنده است مسأله مظلومیت حضرت فاطمه – سلام الله علیها – است. او مظلومه ای است فداکار، و شهیده ای است مظلوم. او و خاندانش از پدر و همسر عمری برای مردم کار کردند و مردم را به سر و سامانی رساندند، از بدبختی نجات شان دادند و امروز توسط همان مردم صدمه خوردند.
مردم آن روزگار قبل از اسلام چه داشتند؟ و امروز از مدنیت واخلاق و حتی زندگی چه دارند؟ و آنچه بود از برکت چه کسی بود؟ جز از برکت اسلام و قرآن؟ و جز از راه پدر و همسرش؟ و امروز سرنوشت حضرت فاطمه – سلام الله علیها – به جائی رسید که از همین مردم کتک می خورد و به بستر می افتد.
از نظر ما حضرت فاطمه – سلام الله علیها – از امام علی – علیه السلام – هم مظلوم تر است. زیرا او مرد بیرون بود و با صحابه راستینی چون ابوذر و سلمان و عمار و مقداد و کمیل هم سخن و آشنا. آنها در بسیاری از موارد به پاخاسته و از حق دفاع می کردند. اما درباره حضرت فاطمه – سلام الله علیها – مسأله چنین نبود. او در جامعه کمتر ظاهر می شد. عزادار بود حامله بود. و کتک خوردن و به خاک افتادن او، آن هم در خانه خود مسأله دردناکی است. بویژه که او نسبت به غیرت علی – علیه السلام – آگاه است و می داند که علی – علیه السلام – از تماشای آن صحنه چقدر زجر می کشد.
مصائب وارده
حضرت فاطمه – سلام الله علیها – در عمر کوتاهش با مصائب بسیار مواجه شده، مصائبی بودند که اگر بر کوه وارد می آمدند آنها را از هم می پاشاندند. ما را توان آن نیست که مشکلات و مصائب او را لیست کنیم. ولی به عنوان ذکر مورد چند نمونه را معرفی می کنیم:
1 – رحلت رسول خدا(ص):
که پیامبر عزیزتر از جانش بود و وقتی که از دنیا رفت همه زندگی در برابر چشمانش تیره و تار شده بود. او اوقات خود را به گریه و اشک ریزی می گذراند و بزحمت می توانست آرام بگیرد. رسول خدا – صلی الله علیه و آله – از قبل او را تسلیت داد و از چهره های مهم تسلیت او این بود که به او خبر داده بود نخستین کسی است که به او ملحق می شود وفاطمه – سلام الله علیها – از شنیدن آن خوشحال شد و خندید.[1]
رسول خدا – صلی الله علیه و آله – به او در مرض فوق فرموده بود: فاطمه جان! گریه مکن، در مرگ من صورت خود را مخراش، گیسوان پریشان نکن، واویلا مگو، مجلس گریه و نوحه سرائی برپا مکن… و بعد فرمود خدایا اهلبیتم به تو می سپارم…[2]
2 – دستبرد به حرمت ها:
حضرت فاطمه – سلام الله علیها – مظلومه است از آن بابت که بحرمت او دستبرد زدند وشأن او را که آن همه مورد سفارش و توصیه پیامبر بود نادیده گرفتند و کار به جائی رسید که مسعودی می نویسد: در را بر فاطمه – سلام الله علیها – انداختند، او را در بین در و دیوار فشردند، محسن او را سقط کردند،شوهر او را به زور وادار به بیعت کردند…[3]
در اندیشه حضرت فاطمه – سلام الله علیها – ، دستبرد به حرمت حضرت علی – علیه السلام – و ولایتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمی توانست این مسأله را برای حضرت علی – علیه السلام – بپذیرد که شوهرش را به زور وادار به بیعت کنند و یا بگفته مسعودی او را تهدید به مرگ نمایند. مسعودی گوید: دست علی – علیه السلام – را گرفتند و به زور خواستند با دست ابوبکر به نشانه بیعت اصطکاک دهند و علی – علیه السلام – مشت خود را فشرد[4] و فاطمه – سلام الله علیها – نگران و متأثر از این امر که این هوی پرستان چرا چنین می کنند؟ و چرا توصیه های رسول خدا – صلی الله علیه و آله – را نادیده می گیرند؟
3 – آتش زدن در خانه او:
این هم مسأله دردناکی برای حضرت فاطمه – سلام الله علیها – بود که به درخانه اش آتش افروختند و این امر توسط عمر انجام شد.[5] سخن این است که برای بردن حضرت علی – علیه السلام – به مسجد به او پیام فرستادند، حضرت علی – علیه السلام – اطاعت نکرد، بار دیگر هم او را خواستند نرفت و برای بار سوم عمر به همراهی جمعی آمد، با هیاهوئی که دم به دم نزدیکتر میشد که این خانه را با اهلش آتش می زنم، – پرسیدند که حتی اگر فاطمه – سلام الله علیها – در آن باشد؟ گفت آری و…[6] – الباقی را از زبان حضرت فاطمه – سلام الله علیها – بشنویم:
«فجمعوا الحطب الجزل» علی بابی بر در خانه ام هیزم و خاشاک آوردند « و آتوا بالنار لیحرقوه و یحرقونا » آتش آوردند که آن را شعله ور سازد و ما را بسوزانند «فوقعت بعضاده الباب» من در آستانه در قرار داشتم «و نا شدتم بالله و بأبی ان یکفوا و ینصرونا» آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم که دست از ما بردارید و به دادمان برسید «فاخذ عمرالسوط من ید قنقذ مولی ابی بکر» عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت «فضرب به علی عضدی حتی صار کالدملج» آن را بر بازویم زد، چنان که کبود شد. «و رکل الباب برجله فرده علی و انا حامل» لگد محکمی بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالیکه حامله بود فسقطت بوجهی به رو در خاک افتادم «و النار تسعر و یسفع فی وجهی» آتش زبان می کشید و چهره ام را داغ می کرد «فیضربنی بیده حتی انتثر قرطی من اذنی» مرا چنان سیلی زد که گوشواره از گوشم فرو افتاد «فجاء نی المخاض فاسقطت محسناً بغیر جرم» درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط کردم.[7]
4 – ضربات قنفذ:
جریان آتش افروزی عمر را گفتیم و ضربات وارده بر حضرت فاطمه – سلام الله علیها – را برشمردیم. در اینجا سند دیگری را نقل می کنیم که در رابطه با قنفذ است. او از آزاد شدگان مکه بود که بعدها بعنوان کارگزار عمر سرگرم کار شد. عمر در یکی از اقدامات نصف اموال همه کارگزاران خود را بسبب خیانتی که از آنها دیده بود مصادره کرد، ولی این امر را درباره او انجام نداد. حتی بیست هزار درهمی را که از او ستانده بود به او باز پس داد.
علی – علیه السلام – بعدها می فرمود این اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدیر عمر از ضربت تازیانه ای بود که به بازوی فاطمه – سلام الله علیها – زد و آن را متورم ساخت[8] آری، او در خوان نعمت پیامبر بزرگ و آزاد شده بود ولی برای حفظ شرایط و موقعیت خود آن رذالت را از خود بروز داد.
5 – غصب فدک:
هنوز چند صباحی از مسأله سقیفه نگذشته بود که حادثه دیگری رخ داد و آن اخراج کارگزاران حضرت فاطمه – سلام الله علیها – از مزرعه فدک و تصرف آن توسط ابوبکر بود که گفتیم طرح ونقشه آن را عمر ریخته بود. در این مشی سیاسی هدف ورشکست کردن علی – علیه السلام – و پراکنده ساختن یاران او بود، بویژه مستمندانی که بعلت طرفداری از علی – علیه السلام – و حضرت فاطمه – سلام الله علیها – از بیت المال محروم شده بودند.
این کار بر حضرت فاطمه – سلام الله علیها – بسیار گران آمد مخصوصاً از آن بابت که صاحب حق بود و براساس زور و عوام فریبی آن را از دستش ربودند و فریاد او بجائی نرسید. او باور نمی کرد که دشمن تا بدین حد بیشرم و حیا باشد. البته فدک سالها در دست ابوبکر و بعد عمر بود، ولی پاره ای از اسناد نشان می دهند عمر پس از چندی آن را به علی – علیه السلام – پس داد و مدتها در دست فرزندان حضرت فاطمه – سلام الله علیها – بود و پس از او مجدداً دست به دست می شد. ولی واقعیت این است روح حضرت فاطمه – سلام الله علیها – از این امر شدیداً متألم بود. و این عدم رعایت حق را یک مصیبت تلقی می کرد فرزندان حضرت فاطمه – سلام الله علیها – مادر را از دست داده بودند دیگر فدک را می خواستند چه کنند؟
6 – نگرانی از عوام فریبی:
از موارد مظلومیت حضرت فاطمه – سلام الله علیها – این بود که خصم عوامفریبی می کرد. مثلاً فدک را که حق حضرت فاطمه – سلام الله علیها – بود از او گرفت ولی برای حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مایل باشی اموال شخصی من در اختیار تو باشد – یا به صورت مستقیم میراث او را گرفت بدین بهانه که پدرت دستور داده ومن نمی توانم تخلف کنم.
برای حضرت فاطمه – سلام الله علیها – این شگفتی وجود داشت که خدا و انسانیت و اخلاق چه شدند؟ چرا چیزی را به پدرش نسبت می دهند که روح پیامبر از آن آزرده است؟ چگونه می شود مسأله ای توسط پیامبر صورت گرفته باشد و حضرت فاطمه – سلام الله علیها – از آن بی خبر باشد؟ حضرت فاطمه ای که مرکز اسرار پیامبر بود چگونه از حدیث میراث که امروز ابوبکر آن را اعلام می کند بی خبر است؟ و این عوامفریبی روح حضرت فاطمه – سلام الله علیها – را آزرده می ساخت زیرا بخاطر تقوا و انسانیت توان مقابله به مثل را نداشت.
7 – اهانت ها:
حضرت فاطمه – سلام الله علیها – در مورد شخصیت خود از رسول خدا – صلی الله علیه و آله – سندها داشت. جمله معروف «فاطمهُ بضعه منی» بر سر زبانها بود و یا عبارت پیامبر هر که فاطمه – سلام الله علیها – را اذیت کند مرا اذیت کرده همگان شنیده بودند. بدین سان بسیار شگفت آور بود که با وجود آن همه سخنان احترام آمیز رسول خدا – صلی الله علیه و آله – نسبت به او به فاطمه – سلام الله علیها – اهانت کنند و یا او را تحقیر نمایند.
ابوبکر پس از خطبه حضرت فاطمه – سلام الله علیها – در مسجد به بالای منبر رفت و سخنان رکیکی درباره او گفت. پناه بر خدا از تکرار آن کلمات! او را نعوذ بالله به روباه پیری تشبیه کرد که شاهد او دم او می باشد. و هم گفت فاطمه – سلام الله علیها – برای اثبات حقانیت خود به ضعیفه ها متمسک شده و از زنان یاری می طلبد…[9]
ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آیا درباره فردی چون فاطمه – سلام الله علیها – این سخنان رواست؟ او که روز تولد ملائکه او را در بر گرفتند در خور این سخنان است؟ آیا رسول خدا – صلی الله علیه و آله – فاطمه – سلام الله علیها – را از میراث محروم کرده و به او خبر نداده؟ وای بر شما – زود است بر خدا وارد شوید و ثمره تلخ کردار خود را بچشید (و بر اثر این سخنان ابوبکر مقرری ام سلمه را قطع کرد)[10].
البته ابوبکر بعدها از کار و تلاش خود علیه فاطمه – سلام الله علیها – پشیمان بود و در دم مرگ گفته بود من سه کار را انجام داده ام که ای کاش نمی دادم:… ای کاش وارد خانه فاطمه – سلام الله علیها – نمی شدم اگر چه علیه من به جنگ می ایستادند…[11]
حزن و اندوه
حضرت فاطمه – سلام الله علیها – برای زدودن این آثار و اقدام تلاش ها کرد ولی به ثمر نرسید. ازوجود و جان خود و خانواده اش مایه گذارد ولی در آن موفق نشد. او در واقع اسیر انتقام جوئی خصم در شمشیر برافراختن علی – علیه السلام – علیه مشرکین بود. آن روز که علی – علیه السلام – برای احیای دین همه همت خود را مصروف می کرد کینه هائی در دل مشرکان شکل می گرفت و امروز همان کینه ها بصورت موضعگیری ها و بی تفاوتی ها درآمد.
حضرت فاطمه – سلام الله علیها – پس از همه فریادها از میدان به در نرفت مقاومت صبورانه ای در پیش گرفت و در آن راه ایستاد خود فرمود صبر می کنم همانند صبر کسی که در قلب خود تیری و در درونش نیزه سنگینی را احساس می کند. (نصبر منکم علی مثل حز المدی، و وخزالسنان فی الحشاء)[12] و الحق چه صبر جانکاهی بود.
او از اینکه اسلام را غریب و بی یاور می دید دیدگانش گریان و قلبش سوخته بود. جهان را در برابر خود تاریک می یافت و دیگر کسی او را خندان ندید تا به دیدار پدر در جهان باقی شتافت (ان فاطمه لم ترمتبسمه بعد وفات رسول الله و لم یعلم ابوبکر و عمر بموتها)[13] نگران ومتأثر بود که مردم پاره تن اورا فراموش کرده و در میان انبوهی از دشواری ها تنهایش گذاشتند. مگر پیامبر بارها و بارها او را بضعه خود معرفی نکرده بود.[14]
پیش بینی پیامبر – صلی الله علیه و آله –
رسول خدا – صلی الله علیه و آله – مظلومیت حضرت فاطمه – سلام الله علیها – را پیش بینی کرده و رهنمودهای خود را از پیش به او داده بود. براساس آن چه که صاحب کشف الغمه می نویسد: پیامبر روزی به فاطمه – سلام الله علیها – فرمود:
دخترم، تو پس از من مورد ستم قرار خواهی گرفت و مورد استضعاف واقع خواهی شد. آنکس که ترا اذیت کند مرا آزار داده، و آنکس که ترا بخشم آورد مرا بخشم آورده،کسی که به تو جفا کند بمن جفا کرده، هر کس از تو ببرد از من بریده، آنکس که به تو ستم کند به من ستم روا داشته، آنکس که ترا شادان کند مرا مسرور کرده، آنکس که به تو پیوند مهر داشته باشد به من پیوند دارد، زیرا تو از منی و پاره تن منی، و جان من و روح منی، از ستمکاران امتم بر تو به خدا شکوه می کنم.[15]
براساس سند دیگری، رسول خدا – صلی الله علیه و آله – در حین مرگ گریست، و در پاسخ علت گریه اش فرمود بدان خاطر است که از اشرار امتم به آنها ستم می رسد. گوئی می بینم که دخترم فاطمه – سلام الله علیها – پس از من اسیر ظلم و ستم می شود و فریاد پناه خواهی می زند و کسی از امتم او را کمک نکند (و کانّی بک یا بنیه نستغثین فلا یغنیک احد من امتی)[16]. و هم در سخن دیگری خطاب به حضرت فاطمه – سلام الله علیها – فرمود قسم به آنکس که مرا بحق مبعوث کرده عرش خدا از گریه اش می گرید و هم آنچه از فرشتگان آسمانها و زمین و ما بین آن دواند از گریه اش بگریه می آیند. (واللذی بعثنی بالحق، لقد بکی لبکائک عرش اللّه و ما حوله من الملائکه والسموات و الارضون و ما فیهما)[17].
مظلومیت او از زبان علی – علیه السلام –
علی – علیه السلام – در حین دفن حضرت فاطمه – سلام الله علیها – طی جمله هائی کوتاه در حالی که می گریست چنین فرمود:خداوندا از دختر پیامبر تو راضیم، خصم او را به تنهائی و وحشت انداخت تو او را انس بده، مردم از او بریدند تو او را پیوند ده، به او ستم کردند تو ای احکم الحاکمین درباره او داوری کن. (اللهم انی راض عن ابنه نبیک – اللهم انهاقد اوحشت فانسنها،و هجرت فصلها و ظلمت فاحکم لها یا احکم الحاکمین)[18]
و هم در حین دفن خطاب به رسول خدا – صلی الله علیه و آله – چنین گفت: ای رسول خدا – صلی الله علیه و آله – فاطمه – سلام الله علیها – به تو خبر خواهد داد که امت چگونه برای از بین بردن او همدست شدند – تو از او بپرس و خبر بگیر…ستنبک ابنتک نتطافر امتک علی هضمها…[19] ای رسول خدا – صلی الله علیه و آله – دختر ترا از بیم دشمن نیمه شب بخاک سپردم، حق او را بردند، میراث او را گرفتند… از دشمنی خصم به خدا شکایت می برم و به تو در مرگ و عزای دخترت سر سلامت باد می گوید (فبعین اللّه تدفن ابنتک سرّاً و یهضم حقها قهراً و یمنع ارثها جهراً… والی اللّه بررسول اللّه المشتکی و فیک احمل العزاء فصلوات اللّه علیها و علیک و رحمه الله و برکاته.
مظلومیت او از زبان فضه و دیگران:
فضه در خانه حضرت فاطمه – سلام الله علیها – بود و به اسرار او واقف، در خانه کعب سرگرم مناجات بود و زمزمه ها داشت فردی که به مناجاتش توجه داشت علاقمند به او شد و گفت معلوم است از دوستداران خاندان پیامبری. فضه از شنیدن این سخن گریست و عقده اش باز شد و گفت ای بنده خدا اندوه و غصه ای که در دل داشتم بجوش آوردی سؤال خود را بپرس.
آن شخص از مظلومیت حضرت فاطمه – سلام الله علیها – پرسید و صدای گریه فضه را بلند کرد. آنگاه فضه گفت تو مایلی از مظلومیت فاطمه – سلام الله علیها – برای تو حرف بزنم و من مضایقه نخواهم کرد و شروع کرد به بیان حالات و صدمات و ستم دیدگی های حضرت فاطمه – سلام الله علیها – که شرح آن را بیش یا کم شنیده ایم.
از زبان ام سلمه هم نمونه هائی از اینگونه سخنان داریم. روزی بر او وارد شد و گفت حالت چگونه است و شب راچگونه به صبح رسانیدی؟ فرمود شب را در حالی به صبح رساندم که از فقدان پیامبر و ظلمی که بر جانشین او رفت رنجور بودم. در اینجا چهره مظلومیت حضرت فاطمه – سلام الله علیها – در رابطه با علی – علیه السلام – مطرح شده و این نکته را بیفزائیم که حضرت فاطمه – سلام الله علیها – از بزرگترین مدافعان علی – علیه السلام – بود و بخشی از ستمدیدگی او در این رابطه بود که دفاعش درباره علی – علیه السلام – به ثمر نرسیده بود.
براساس سندی که در دست است حضرت فاطمه – سلام الله علیها – در دم مرگ می گریست و علی – علیه السلام – علت گریه اش را پرسید. حضرت فاطمه – سلام الله علیها – گفت برای گرفتاری های آینده تو می گریم و علی – علیه السلام – دلداریش داد که گریه مکن، که آن امور برای من مهم نیستند…[20] و این است معنی کفویت وهمسری و همدمی مرد و زن که حضرت فاطمه – سلام الله علیها – و علی – علیه السلام – نمونه آن بودند.
محتوای سخن او در عبادت ها
عبادت های بسیاری در حین بیماری از حضرت فاطمه – سلام الله علیها – بعمل آمد و در ضمن آن پرس و جوها و حقایق و اسراری از زبان حضرت فاطمه – سلام الله علیها – در مظلومیتش جاری شد. او شرایط روانی خود رادر عبادت زنان انصار چنین بیان کرد: بخدا قسم شب رابه صبح آوردم در حالیکه از دنیای تان متنفر و از مردان تان بیزار بودم: اصبحت والله عائقه لدنیاکم و قالیه لرجالکم…[21]
ابن عباس به عیادت آمد و حالش را دید و نگران شد. به علی – علیه السلام – گفت دوست دارم مرا از اسرار حضرت فاطمه – سلام الله علیها – و اینکه چرا بدین روز افتاده است آگاه کنی – فرمود مرا معاف دارد که فاطمه – سلام الله علیها – از من خواسته است آن را پوشیده دارم، اما بصورت مختصر عرض می کنیم: پس از پیامبر حق او را غصب کردند، از ارث محرومش داشتند، حرمت او را نادیده گرفتند، به او ستم کردند، خداوند میان او و ستمکاران داوری کند.
سلمان به عیادت او آمد با حضرت فاطمه – سلام الله علیها – سخن می گفت ناگهان صدای حضرت فاطمه – سلام الله علیها – در حین سخن تغیر یافت و نفسش به شماره افتاد، سلمان پریشان شد که تو را چه می شود[22] حضرت فاطمه – سلام الله علیها – را از درد سینه یا پهلو نالید. و از جراحت ناشی از فشار در و گویا قطعه آهن یا میخی که در آن هنگام بر سینه اش فرو رفته بود.
و دیگر عیادت هائی که از او بعمل آمد همه حکایت از صدمه دیدن او، غصب حقوق او، مظلومیت او و مظلومیت علی – علیه السلام – است و تذکر تحمل و صبر حضرت فاطمه – سلام الله علیها – ، درد کشیدن او، بروز دادن دشمن کینه های بدر و احد را و فریفتگی شان به دنیا، و فکر و فریبکاری شان و در کل مظلومیت خود و علی – علیه السلام – که تجسم مظلومیت اسلام بودند.
نشان دادن مظلومیت
حضرت فاطمه – سلام الله علیها – نمی خواست آنچه را که بر او رفته بود از مردم مخفی دارد – بر عکس اصرار داشت که مردم دریابند و بفهمند بر او چه می گذارد. در تمام مدت پس ازوفات رسول خدا – صلی الله علیه و آله – تا دم مرگ خود حقایق را علنی کرد و به افشای عمل ناروای خصم پرداخت. حضورش در جامعه و مسجد، سخنانش در عیادت دیگران از او، همه حکایت از این وقایع دارند.
اینکه حضرت فاطمه – سلام الله علیها – به دنبال بلال می فرستد که پس از مرگ پدر بیاید و یکبار دیگر اذان بگوید خود مدعی اعلان مظلومیت است و می خواهد به همه بفهماند که بر او چه می گذرد. اینکه روزهای دوشنبه و پنجشنبه می رود و بر مزار شهیدان حاضر می شود و صحنه ها را بیان می کند که اینجا محل استقرار پیامبر بود، آنجا محل شهادت حمزه، آنجا…[23] همه و همه نوعی عرضه وضعیت را نشان می دهد.
و اینکه حضرت فاطمه – سلام الله علیها – می گرید و گریه ای بلند و آشکارا دارد و یا به خانه شهدا می رود و با آنها سخن می گوید[24] حکایت از اعلام وضعیت دارد که مردم بدانند که او در چه شرایطی و موقعیتی است و فکر نکنند حضرت فاطمه – سلام الله علیها – از شرایط موجود راضی است و به اوضاعی که پدید آورده رضایت دارد. کار و برنامه خود را انجام می دهد ونارضائی خود را هم اعلام می دارد.
مظلومه مغصوبه
آری،حضرت فاطمه – سلام الله علیها – تنها زنی است که واجد چنان شرایط و مقاماتی است و در عین حال حق او غصب و خود او مظلوم واقع شده است هم حق مادی او را غصب کرده اند و هم حق معنوی او را.. السلام علیک ایها المظلومه المغصوبه، السلام علیک ایها المصطهده المقهوره، السلام علیک ایتها الصدیقه: الشهیده…[25].
جواد خراسانی قصیده ای درباره حضرت فاطمه – سلام الله علیها – سرود که ترجمه بخشی از آن این است: خدا لعنت کند آن گروهی که حضرت فاطمه – سلام الله علیها – را انکار کرده و با ستم به او، حق و حرمت پدرش را مراعات نکردند درب خانه او را آتش زده و او را بین در و دیوار فشردند و پهلویش را شکستند و محسن او را سقط کردند…
لعن اللّه امه انکرتها ظلمتها و لم تراع اباها احرقواباب دارها
وهی تدعو من ورالباب یسمعون نداها عصروا بابها علیها الی ان کسروا ضلعها و کل لواها اسقطوا محسنا و قادر اعلیاً
و هی من خلفهم تنادی اباها…
سلام بر حضرت فاطمه – سلام الله علیها – و نام او، سلام بر همسر مظلومت، سلام بر حسن مسمومت، سلام بر حسین مظلومت، سلام بر شهادت مظلومانه ات و سلام بر پیکرهای بی سر فرزندانت.
[1] . به نقل از عایشه.
[2] . بحار، ج22، ص460.
[3] . اثبات الوصیه، ص 262.
[4] . همان منبع.
[5] . العقد الفرید، ج 2، ص 197 و شافی، سید مرتضی، ص 240.
[6] . طرائف، ص 64.
[7] . بیت الاحزان، ص 97.
[8] . سلیم بن قیس، ص 107.
[9] . الزهراء(س)، ص 362.
[10] . همان منبع، ص 363.
[11] . ریاحین الشریعه، ج1، ص 286.
[12] . سخنان فاطمه(س) در خطبه اش.
[13] . اثبات الوصیه.
[14] . الصواعق المحرقه، ص 188.
[15] . کشف الغمه، ص 148.
[16] . بحار، ج 43، ص 156.
[17] . همان منبع.
[18] . همان منبع.
[19] . نهج البلاغه.
[20] . بحار، ج 43، ص 218.
[21] . خطبه حضرت فاطمه (س).
[22] . انساب الاشراف، ص 318.
[23] . کافی به نقل از امام صادق – علیه السلام – .
[24] . انساب الاشراف، ص 318.
[25] . زیارت حضرت فاطمه – سلام الله علیها – ، مفاتیح الجنان.
دکتر علی قائمی – در مکتب فاطمه (س)