ره توشه فضیلت در فرمایشات امام محمد تقى علیه السلام

ره توشه فضیلت در فرمایشات امام محمد تقى علیه السلام

نویسنده:حسین ایمانی یامچی
1-من استغنى بالله افتقر الناس الیه و من اتقى الله احبه الناس .
کسى که با توکل به خداوند روى نیاز از مردم برگرداند مردم به او نیازمند مى شوند (و به او روى مى آورد) و کسى که تقواى الهى را پیشه کند مردم او را دوست مى دارند(1).
2- اهل المعروف الى اصطناعه احوج من اهل الحاجه الیه لاءن لهم اجرهم و فخره و ذکره فما اصطنع الرجل من معروف فانما یبدء فیه نفسه .
نیاز نیکوکاران به احسان بیش از نیازمندان است زیرا نیکوکارى براى آنان پاداش ، افتخار و نام نیک به دنبال دارد، بنابراین انسان هرگاه کار نیکى انجام دهد ابتدا به خویشتن نیکى کرده است (2).
3-ثلاث یبلغن بالعبد رضوان الله تعالى : کثره الاستغفار ولین الجانب و کثره الصدقه وثلاث من کن فیه لم یندم : ترک العجله و المشوره و التوکل على الله عندالعزم .
سه ویژگى انسان را به رضوان الهى رهنمون مى شود: آمرزش خواستن زیاد از خداوند و نرمخویى و زیاد صدقه دادن . و سه خصلت در هر فرد باشد پشیمان نمى شود: شتاب نورزیدن در کارها، مشورت و نظرخواهى از دیگران ، توکل بر خدا به هنگام تصمیم گیرى (3).
4-قال فى جواب رجل قاله له : اوصنى بوصیه جامعه مختصره : صن نفسک عن عار العاجله و نارالاجله .
خود را از کارهایى که موجب ننگ در دنیا و عذاب آتش در آخرت است حفظ کن (4).
5-اربع خصال تعین المرءعلى العمل : الصحه و الغنى والعلم والتوفیق .
چهار ویژگى ، هر فردى را براى انجام عمل یارى مى کند که عبارتند از: صحت و سلامت بدن و توانگرى و بى نیازى مادى و دانش و توفیق الهى (5)
در توضیح این روایت یادآورى چند نکته مفید است :
در یک تقسیم بندى کلى امام نهم علیه السلام کارها را به دو دسته مادى بدنى و فکرى و فرهنگى تقسیم فرموده و پس از آن صحت بدن و توانگرى مادى را یاور انسان در کارهاى بدنى و مادى دانسته اند و در امور فرهنگى و فکرى دو عنصر علم و توفیق الهى را یاور انسان معرفى فرموده اند.
بررسى گذراى تاریخ دانشمندان حاکى از این مطلب مهم است که عالمى که عاقل باشد از توفیق الهى برخودار شود میتواند درخشش لازم رادر آسمان علم از آن خود کند چرا که عقل را مى پروراند و عقل هم علم را راه مى اندازد و به تعبیر دیگر عقل مدیریت علم را بر عهده مى گیرد در یک کلمه عقل مدیر و علم مربى است ولیکن این نکته رابایستى در گوش کردکه علم بى توفیق درخت بى بر است و به همین خاطر حضرت جواد علیه السلام را به توفیق الهى را در کنار هم ذکر فرموده اند اینک به چند نمونه از علماى مؤ ید به توفیق الهى اشاره مى کنیم .
علامه مجلسى با حدود 500 جلد کتاب ، شیخ صدوق با 300 جلد کتاب ، شیخ مفید با 200 جلد کتاب ، فضل بن شاذان از یاران امام نهم با 180 جلد کتاب ، علامه شهید آیت الله حاج شیخ مرتضى مطهرى با حدود 60 جلد کتاب و آنهمه کامیابى و اثر در نسل پژوهشگر و تشنه معارف اسلامى جوان از علماى موفق هستند.
با آرزوى توفیق الهى در انجام وظایف دینى ، و اجتماعى و علمى براى عموم شیفتگان خدمت در عرصه فرهنگ که مى خواهند شمع وجودشان ظلمت زداى جهل از جامعه بشرى باشد روایت دیگر در همین زمینه از آن خورشید فروزان هدایت تقدیم مى شود.
6-المؤمن یحتاج الى ثلاث خصال : توفیق من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ینصحه .
مؤمن به سه خصلت نیازمند است : توفیق الهى و واعظ درونى (وجدان بیدار و متنبه شدن در قبال اندرزهاى نفس لوامه ) و نصیحت پذیرى از کسى که او را از روى خیرخواهى اندرز مى دهد(6)
اینجا مناسب است جمله اى پیرامون جایگاه توفیق در سرنوشت انسان از کلام دلرباى مقتداى بى همتاى مؤمنان و امیر بیان على علیه السلام اشاره شود آن حضرت فرمود: ولاقائد خیر من التوفیق رهبرى بهتر از توفیق وجود ندارد(7).
7-انه من وثق بالله اراه السرور… والثقه بالله حصن لایتحصن فیه الاالمؤمن .
هرکس به خداوند اعتماد کند، رب العالمین سرور و شادابى را به او مینمایاند، امیدوارى و اعتماد به خدا دژى است که در آن دژ پناه نمى برد مگر مؤمن (8).
انسان به امید زنده است و نقش امید در کردار و سرنوشت انسان غیر قابل انکار مى باشد. به همین دلیل علماى تربیتى همواره بر تقویت نخل امید در ساختار شخصیت انسان اصرار داشته و دارند، در همین راستا آئین معاد و معاش ، مکتب بى نظیر انسان سازى اسلام از هر فرصتى براى ایجاد و تقویت نور امید در قلب بشر شود مى جوید تا آنجا که وقتى فهرست گناهان کبیره را ترسیم مى نماید قنوط و ناامیدى از رحمت الهى را در راءس همه گناهان غیرقابل بخشش قرار مى دهد با آرزوى آن که عموم شیفتگان ولایت در این دژ مستحکم پناه برند و آمال خویش و امت اسلام را محقق ساخته ، نور امید در قلوب سرشار از ایمان مؤمنین را بارور نمایند.
در ادامه این بحث براى روشن شدن نقش خطیر اعتماد، حسن ظن و امید به خداى رحمان آفات یاءس و نومیدى از رحمت الهى را بصورت خیلى مختصر بیان مى کنیم تا از باب تعرف الاشیاء باضدادها گوشه اى از موضوع برایمان معلوم شود.
اولا : این امر خالق هست که : یاعبادى الذین اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمت الله .
یعنى اى بندگان من که بر خویشتن ستم روا داشته و اسراف کرده اید ازرحمت خدا ناامید نشوید چرا که :
ان الله یغفرالذنوب جمیعا وانه هوالغفور الرحیم .
همانا خداوند همه گناهان را مى بخشد و همانا اوست بسیار آمرزنده مهربان (9).
و در آیه کریمه اى دیگر چنین مى فرماید:
و من یقنط من رحمه ربه الاالضالون .
کیست که از رحمت خدا نومید شود مگر گمراهان (10).
و در آیه اى دیگر نومیدى از رحمت حق را موجب کفر معرفى فرموده اند: لایباءس من روح الله الاالقوم الکافرین : از روح (رحمت خداوند نومید نمى شود مگر کافران (11).
همین موضوع باعث شد امیرمؤمنان در جواب آن مردى که در اثر گناهان از رحمت حق نومید شده و ناامیدى خود را ابراز مى کرد چنین فرمودند: که اى مرد، ناامیدى تو از رحمت خدا بدتر است از گناهى که کرده اى .
نقل شده است که روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: اگر بدانید آنچه را که من مى دانم کم خواهید خندید وبسیار خواهید گریست و به بیابانها و صحراها بیرون خواهید رفت و بر سینه هاى خود خواهید زد و به پروردگار خود پناه خواهید برد پس جبرئیل نازل شد و گفت پروردگار مى فرماید:
بندگان مرا از من ناامید مکن (12).
البته باید توجه داشت که امید و نومیدى شمشیر دو دم است و در کاربرد آن بایستى از هرگونه افراط وتفریط اجتناب کرد چرا که از یکسو اگر انسان به چیزى امیدوار نباشد او را دوست نداشته و بدان عشق نمى ورزد و از سوى دیگر امید بیش از حد به رحمت الهى میتواند سرآغاز آفاتى چون تسویف و تعلیل در توبه و خداى ناکرده اصرار درگناه و پرده درى شود.
خدایا ترا به فضل و کرم خویش و جود امام جوادمان سوگند مى دهیم که همواره نور امید را در قلوبمان فروزان کن و از عزت بندگیت عزیزمان بفرما.
8-و من توکل على الله کفاه الامور و التوکل على الله نجاه من کل سوء و حرز من کل عدو .
و هرکس که به خدا توکل نماید خداوند کارهایش را کفایت مى کند و توکل برخدا مایه نجات از هر بدى و ایمنى از هر دشمن است (13). بدان اى عزیز که توکل نشانه قوت اعتقاد فرد و داراى درجات ومراتبى هست . حداقل مراتب توکل این است که میزان اطمینان او در حق خداوند به هنگام واگذارى امورش مثل اعتماد به وکیل کردن یکى از همنوعان خودش باشد. این مرحله منافاتى با سعى و تدبیر فردتوکل کننده ندارد، چنانکه موکل تلاش خود را مى کند و از وکیل هم بهره مند مى شود.
مرحله دوم از درجات توکل این است که حال متوکل با خدا همچون حال طفل با مادرش هست که جز به مادر اعتماد ندارد و در این مرحله انسان با دعا و تضرع به خدا پناه برده و امورش را به حضرت حق واگذار مى کند.
مرحله سوم : کامتلرین درجات توکل است که فرد خود را کاملا تسلیم خدا کرده و جز خدا به کس یاچیزى حتى حجاب نور، دل نمى بندد که نمونه کامل آنرا در حالات ابراهیم خلیل الرحمان علیه السلام به هنگام پرتاب به سوى آتش مى تواند دید که با نهایت اطمینان به حضرت حق نه تنها به همه اسباب مساعدت نه مى گوید بلکه از طرح سؤ ال و خواست خود نیز امتناع مى ورزد با این استدلال که با علم خدا به من دیگر سؤ ال و خواسته اى لازم نیست هرچه او مصلحت بیند همان خیر و فلاح است .
اینک ملاک ومعیارى بر حصول توکل ذکر مى شود و آن این است که فرد نایل به مقام توکل هیچگاه مضطرب و بى تاب نمى شود و پس از آنکه تلاش ‍ میسور و مقدور خود را در طبق اخلاص گذاشت دیگر نگران آینده کار نمى شود و مانسل انقلاب در حالات گوناگون امام شهیدان و منادى و احیاگر اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله در عصر جاوید خمینى بزرگ تجلى مقام توکل را به طور واضح دیدیم که یکى از بهترین منظره هاى آن در جواب به سوال خبرنگار که پس از سالهاى ممتادى تبعید، ظفرمندانه وارد ایران اسلامى مى شوید چه احساسى دارید فرمود: هیچ یعنى من ماءمور به تکلیفم و نه نتیجه خدایا ترا به صدق و صفاى روح خدا درعصرمان ما را به مقام توکل نایل فرما.
9-والذین عز و العلم کنز والصمت نور :
دین مایه عزت است و علم گنجینه و سکوت نور است (14).
بدون شک برنامه هاى عبادى ، اخلاقى ، اجتماعى و سیاسى دینى عزت و سربلندى انسان را همراه دارد و انسان سراپا نیاز را تا بدان حد تعالى مى دهد که خالق صمد و بى نیاز عالم مشترى او مى شود آنهم بابهاى جنت و رضوان الهى و چه عزتى از این برتر؟
علم گنجینه است :در شرح و توضیح این کلام محتواى حضرت جواد علیه السلام یادآورى چند نکته مفید به نظر مى آید.
علم داراى ارزش ذاتى است و اسلام علم را عامل احیاى نفوس مى داند و این تعبیر شیواى امیر بیان دلیل این مدعاست که: العلم محیى النفس .
دانش واقعى زنده کننده نفس و روح آدمى است (15).
در کلام جاوید بزرگ استاد دانشگاه هدایت حضرت خاتم انبیا محمد مصطفى صلى الله علیه و آله وسلم راجع به علم و جایگاه آن تعبیرى شیرین به شرح ذیل آمده است:
العلم نور یقذفه الله فى قلوب من یشاء .
علم نورى است که خداوند در دل هر که بخواهد مى اکفند(16).
درکلام امیرمؤمنان على علیه السلام : علم چراغ عقل و روشن کننده خرد است اصلا در جمله میتوان گفت که روح اسلام با جهل ناسازگارى دارد چرا که بدون رشد فکرى و فرهنگى و آشنایى عمیق با حقایق ، قدر و منزلت اسلام ناشناخته مانده و در میان پیروان اسلام ناچیز جلوه مى کند.
به همین دلیل علم و عالم در فرهنگ والاى دین مبین اسلام ارجمند هستند تا آن حد که پاداش عالم از روزه دار شب زنده دارى که در راه خدا جهاد کند بیشتر است(17) و اگر این علم با زیور حلم و خویشتندارى و وقار و تواضع و انس و سازگارى با مردم آراسته شود اکسیر حیات و مایه نجات از هر مهلکه است .
على علیه السلام در یک تقسیم بندى کلى چنین مى فرماید: دانشمندان دو دسته اند: دسته اول : دانشمندى که به علم خویش عمل مى کند و رستگار مى شود.
دسته دوم : دانشمندى که به علم خود عمل نمى کند و هلاک مى گردد(18).
و در تعابیر نغز سنت که دریایى بیکران از معارف و حکم نجاتبخش هست آثارى بس خطیر براى علم واقعى ذکر شده است که نمونه هایى از آن مضامین بلندرا تقدیم مى داریم :
1-کسى که بر رشد عملى او اضافه شود لکن بر زهدش نسبت به دنیا افزوده نگردد جز بر دورى او از خدا اضافه نمى شود( پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله(19).
2-علم به فراگیرى نیست ، بلکه آن نورى است که خداى متعال در دل هر که بخواهد هدایتش کند، قرار میدهد. پس اگر خواستى دانش به دست آورى در درجه اول حقیقت بندگى را در قلبت فراهم کن و علم رابراى عمل به آن فرا بگیر و از خدا بخواه که توفیق فهم آنرا به تو بدهد(20)
حضرت امام صادق علیه السلام
3-غایت علم خوف از خداوند سبحان و میوه علم اخلاص عمل است (حضرت على علیه السلام(21).
4- خشیت میراث دانش است و علم شعاع معرفت وقلب ایمان است و هر که از خشیت محروم باشد عالم نیست هر چند در متشابهات علم به موشکافى بپردازد خداوند متعال مى فرماید تنها دانشمندان از بندگان خدا هستند که از او مى هراسند(22).
حضرت امام صادق علیه السلام
قابل ذکر است با همه ارج و منزلتى که اسلام به علم و عالم قائل است ، لیکن مابین علم ممدوح اسلام و عمل یک رابطه و پیوستگى خاصى وجود دارد.
هرچند آنانکه نمى دانند با فرد دانا برابر نیستند ولى پیامبر گرامى اسلام مى فرماید: کل علم و بال على صاحبه الامن عمل به (23).
هر عملى و بال صاحب خویش است ، مگر کسى که به دانش خود عمل نماید و عمل به علم علاوه بر پاداش اخروى به عالم ، عامل بس مؤثر در رشد عملى اوست براى تاءیید این مدعا، شکافنده علوم نبوى و پنجمین ستاره تابناک آسمان امامت در این زمینه مى فرماید: من عمل بما یعلم علمه مالم یعلم :
هر کس به آنچه میداند عمل نماید خداوند آنچه را که نمى داند به او یاد میدهد(24).
امام جواد علیه السلام در آخرین قسمت این فراز فرمودند: الصمت نور سکوت و خاموشى نور است . براى دریافت بخشى از این سخن بلند و سرشار از حکمت وقتى به فرهنگ اهل بیت علیه السلام مراجعه مى کنیم مى بینیم زمانیکه از علامات مؤمن سخن به میان مى آید کثرت خموشى و سکوت و اینکه با سکوتش اندوهگین نمى شود.(25) از جمله نشانه هاى بارز است و هیبت و بزرگى ثمره زیادى سکوت است و تدارک آنچه به سبب خاموشى از آن کوتاهى شده آسانتر است از آنچه به واسطه صحبت از دست رفته است و در تعبیر کلام نبوى سکوت مایه نجات معرفى شده است .
با در نظر گرفتن این مختصر از معارف روائى و توجه به سیره عملى اصحاب در نحوه مواظبت از زبان و تمرین سکوت مى توان به اهمیت موضوع پى برد و بعد از اینکه آمار گناهان زبان را تصور نمائیم ما نیز این کلام حضرت جوادالائمه علیه السلام را از جان و دل تکرار خواهیم کرد که سکوت نور است و مایه برکت .
10-غایه الزهد الورع
هدف و سرانجام زهد پاکدامنى است .
یکى از محورهاى بسیار مهم تاءکیدات اخلاقى بزرگان دینى ، نبى اکرم و ائمه معصومین صلوات الله علیهم جا انداختن رویه رهادت و حقیتق زهد در جامعه اسلامى بوده وهست .
قبل از به ارائه مطالبى راجع به این موضوع مهم یک تعریف ساده از زهد ارائه مى کنیم :
زهد همان ساده زیستى همراه با قناعت است ، براى تاءیید مدعا ابتدا از سیره عملى امام پارسایان حضرت على علیه السلام یک نمونه گویا ذکر مى شود:
اصبغ بن نباته از على علیه السلام نقل مى کند که ایشان فرمودند: تقریبا پنج سال است که در کوفه حکومت مى کنم ، روزى که وارد کوفه شدم این لباس ، این مرکب و این اساس جزیى را داشتم اگر روزى که بر مى گردم غیر از اینها داشته باشم : فاننى من الخائنین همانا من از خیانتکاران هستم (26).
در تعریف حقیقت زهد آن امام زاهدان چنین مى فرماید:
(حقیقت ) زهد ما بین دو کلمه از قرآن است که خداى سبحان فرمود: برآنچه از دستتان مى رود ناراحت نشوید و بخاطر آن چه به شما مى رسد خوشحال نشوید و هرکس که برگذشته افسوس نخورد وبه آینده شاد نگردد. براستى که هر دو طرف زهد را بدست آورده است (27).
به خاطر آثار بسیار خطیر زهد، نشانه لطف و خیرخواهى خداوند به انسان تعبیر شده است به این بیان شیرین امام ششم توجه فرمایید که : اذا ارادالله بعبد خیرا زهده فى الدنیا و بصره عیوب الدنیا .
زمانیکه خداوند به بنده اى خیر اراده فرماید او را در دنیا زاهد کرده و نسبت به عیبهاى دنیا بصیر مى کند(28).
و اینکه با نگاهى گذرا به آثارى دنیوى زهد بحث را ادامه مى دهیم : على علیه السلام مى فرماید: کسى که نسبت به دنیا زاهد و بى رغبت شد مصیبتها را خوار و آسان مى شمارد(29).
و در کلام نغز پیامبر گرامى اسلام چنین آمده که :
من زهد فیها اعطاه الله علما بغیر تعلم وهدى بغیر هدایت .
کسى که در دنیا زهد ورزد خداوند به او علم بدون یادگیرى اعطا مى فرماید و هدایتى بدون راهنمایى دیگران (30).
حال اى عزیر این نکته ظریف را توجه فرموده و به صفحه دل بنگار که اگر موفق شوى هواهاى نفسانى رابا عنصر زهادت بمیرانى و چشم را با توتیا اشک زینت دهى آنگاه به این تمجید علوى نائل مى شوى که:
طوبى للزاهدین فى الدنیا الراغبین فى الآخره .
خوشا به حال زاهدان در دنیا و شیفتگان آخرت (31).
حال براى فهم سخن جاوید امام نهم به این کلام على علیه السلام گوش جان بسپار که فرمود: هیچ ورعى همچون توقف به هنگام شبهه نیست و هیچ زهدى همانند بى رغبتى در حرام نمى باشد(32).
پس هدف و سرانجام زهد، ورع است زیرا ورع عنصرى است که انسان را از معاصى باز میدارد.
11-ولاهم للدین مثل البدع.
امام جواد علیه السلام مى فرماید:
هیچ چیزى همچون بدعتها دین را ویران نمى کند و از بین نمى برد. تعریف بدعت داخل کردن آنچه که از دین نمى باشد به مجموعه دین ، بدعت نامیده مى شود و مردم از حیث عمل به برنامه هاى دینى به دو دسته کلى تقسیم مى شوند:
دسته اى پیرو شریعت هستند و عده اى بدعت گذارند و بدون دلیل از سنت معصومین یاکتاب مجید و بى آنکه از نور وجود حجت بهره مند شوند برنامه هایى را به دین نسبت مى دهند.
به این حقیقت تلخ باید اذعان کرد که در عوام مردم نوعى خرافه گرائى وجود دارد اگر کسى بگوید شتر پرید مردم عامى بدون آنکه بگویند شتر که پر ندارد سؤ ال مى کنند به کجا فرود آمد، از این ضعف عمومى عده اى دشمنان آگاه استفاده مى کنند و از هر فرصتى براى ترویج بدعتها به نان دین سود مى جویند و این موضوع در قرن اخیر که با پیروزى انقلاب اسلامى در سراسر جهان به قرن احیاى تفکر دینى نام گرفته ازشدت و حدت خاصى برخوردار هست اینک براى کمک به تصور عمق خطر حدیثى از امیرمؤمنان تقدیم مى شود:
همانا بدعتهاى شبیه به ستمها هلاک کننده اند مگر آنکه خداوند حفظ نماید(33).
بشر در این عصر تسخیر کرات که شاهد رشد روزافزون تکنیک و دانش ‍ خویش هست هر چند در زندگى ماشینى رفاه خوبى براى خودش فراهم ساخته لیکن با همه وجود، انحطاط اخلاقى و سیر قهقرایى ارزشى و افول ارزشها در جامعه بشرى را لمس مى کند و پس از مقدارى تحقیق واقع بینانه علاج دردهاى خود را نسخه دین یافته بویژه اقبال به دین مبین اسلام در سراسر گیتى ملموس است و مجامع علمى سیاسى این موضوع را کاملا مورد تحقیق و مطالعه قرار داده اند که در اروپا و آمریکا بالندگى اسلام با سایر ادیان قابل مقایسه نیست و در آفریقا و آسیا اعتماد به نفس مسلمین و مباهات آنان به ارزشهاى اسلامى سیر صعودى دارد به همین خاطر از گذشته تاکنون و در آینده نیز عده اى شیطان صفت براى تحقق نیات شیطانى خویش خواسته اند با داخل کردن افکار و اعمال ساختگى به مجموعه دین و ترویج بدعتها چهره تابناک و جذاب دین را مشوه نمایند.
امام جواد علیه السلام این حقیقت را مورد اشاره قرار داده اند امید است با سود بردن از این درس جاوید مکتب آزادگان حق مدار اسلام و شناخت دقیق مبانى و معارف دینى و ارزشهاى اصیل اسلامى به نوبه خود گامى در جهت آشنایى دنیا با آرمانهاى انسان ساز اسلام عزیز برداشته و در افشاى بدعتها و جلوگیرى از ترویج آنها کوتاهى نکنیم .
12-ولا افسد للرجال من الطمع (34).
هیچ چیزى مانند طمع شخصیتها را فاسد نمى کند.
13-و بالراعى تصلح الرعیه و بالدعا تصرف البلیه .
با حاکم رعیت سروسامان مى یابد و بوسیله دعا بلا برطرف مى شود(35) در حدیث فوق یک پیوستگى بسیار عمیقى میان حاکم و رعیت در متون اسلامى ترسیم شده است بطوریکه آندو عامل سرو سامان یافتن یکدیگر معرفى شده اند .
این یک واقعیت است که تعداد افراد دهن بین و سطحى نگر همواره بیش از انسانهاى ژرف نگر بوده و خواص کمتر بودند و هستند.
و این قاعده که الناس على دین ملوکهم درباره عوام مردم صادق است و با اصلاح حکومت آنان نیز سروسامان مى یابند.
در فرهنگ اهل بیت دعا مغز عبادت و دثار (لباس زیرین ) مؤمن و عالم انس معرفى شده و این مطلب یادآورى شده که به هرکس توفیق دعا داده شود از توفیق اجابت هم برخوردار مى شود.
دراین فراز امام نهم نقش حکومت در اصلاح مردم و تاءثیر دعا را در برگرداندن بلایا مورد توجه قرار مى دهد.
14-و من رکب مرکب العمر اهتدى الى مضمار النصر و من شتم اجیب و من غرس اشجار التقى اجتنى اثمار المنى (36).
هر کس که به مرکب عمر سوار شود (از لحظات عمر به خوبى استفاده کند) به میدان پیروزى راه مى یابد، هرکس دشنام دهد جواب داه مى شود و کسى که درختهاى تقوار رابکارد میوه هاى آرزو را مى چیند (به آرزوهایش ‍ مى رسد).
15-لم یستکمل العبد حقیقه الایمان حیت یؤ ثر دینه على شهوته ولن یهلک حتى یؤ ثر شهوته على دینه .
بنده حقیقت ایمان را کامل نمى کند مگر آنکه دینش را بر شهوتش ترجیح دهد و هرگز هلاک نمى شود، مگر آن که شهوتش را بر دینش ترجیح دهد(37).
16-یوم العدل على الظالم اشد من یوم الجور على المظلوم (38).
روز عدالت و دادخواهى بر ستمگر سختتر از روز ستم بر مظلوم است .
17-القصد الى الله بالقلوب ابلغ من اثبات الجوارح بالاعمال .
با دل متوجه خدا شدن از واداشتن اعضا بر عمل مؤثرتر است(39) .این فرمایش حضرت امام محمد تقى علیه السلام ناظر است به تاءثیر حضور قلب در عبادت و همچنین فکر کردن در آیات و نشانه هاى خداوند و از آن طریق متوجه خالق بى همتا شدن است و شاید روى همین ملاک باشد که در بعضى از نصوص آمده است : تفکر ساعه افضل من عباده سبعین سنه : یک ساعت فکر کردن ازعبادت هفتاد سال برتر است .
بنابراین بایستى ابتدا، دل را از هواها زدود و با حضور قلب به عبادت مهیا شده و اعضا و جوارح را بر عبادت الهى وادار ساخت .
چرا که گفته اند: آئینه شو جمال پرى طلعتان طلب
جاروب به خانه زدن پس میهمان طلب
18-ثلاث من عمل الابرار: اقامه الفرائض و اجتناب المحارم و احتراس من الغلفه فى الدین .
سه کار از اعمال نیکان است : برپاداشتن واجبات الهى و دورى از حرامها و مواظبت از غفلت در دین (40).
19- التوبه على اربع دعائم : ندم بالقلب و استغفار باللسان و عمل بالجوار و عزم ان لایعود توبه داراى چهار ستون است ، پشیمانى با قلب ، طلب آمرزش با زبان ، و عمل با اعضاى بدن و تصمیم بر اینکه برگناه برنگردد(41).
20-لاتکن ولى الله فى العلانیه عدوالله فى السر .
در ظاهر دوست خدا و در سر و نهان دشمن خدا مباش .
کفى بالمرء خیانه ان یکون امینا للخونه .
در خیانت و دغل کارى هر فردى همین بس که امین خیانتکاران باشد.
21-من اطاع هواه اعطى عدوه مناه
هرکس از هواهاى نفسش پیروى کند به دشمنش ، رسیدن به آرزویش را اعطا کرده است .
22-الثقه بالله ثمن لکل غال و سلم الى کل عال .
اعتماد به خدا بهاى هر چیز گرانقیمت و نردبان براى نیل به هر بلندى و رفعت است (42).
23-موت الانسان بالذنوب اکبر من موته بالاجل و حیاته بالبرکه اکبر من حیاته بالعمر .
مرگ انسان بواسطه گناهان بزرگتر از مرگش به سبب اجل است و زندگى با برکت بزرگتر از زندگى با عمر بیشتر است (43).
24-العلما غرباءلکثره الجهال بینهم .
دانشمندان غریبان جامعه هستند چون جاهلان در بین آنها زیاد هستند(44).
25- من حسن خلق الرجل کفه ذاه کفه اذاه و من سخائر بره بمن یجب حقه علیه و من کرمه ایثار على نفسه و من علامه صداقته لک کثره موافقه و قله مخالفته و من شکره معرفته احسان من احسن الیه و من تواضعه معرفته بقدره و من سلامته قله حفظه لعیوب غیره و عنایته لصلاح عیوبه .
از خوش اخلاقى فرد جلوگیرى اوست اذیتش را و از سخاوت اوست نیکیش به کسى که حقش بر او واجب است و از کرم اوست ترجیح دادن آن فرد بر خودش و از نشانه صداقت او بر تو زیادى موافقت اوست با تو و کمى مخالفتش و از نشانه هاى فروتنى اوست شناخت او به قدر و منزلت خودش ‍ و از نشانه هاى سلامت اوست کم حفظ کردنش عیوب دیگرى را و توجهش ‍ به اصلاح کردن معایب خودش (45).
26-الصبر على المصیبه مصیبه للشامت
شکیبائى در برابر مصیبت ، مصیبتى است بر شمااست کننده (46).
27-الفقه ثمن لکل غال و سلم الى کل عال
دین شناسى قیمت هر چیز گرانبها و نردبان ترقى براى نیل به هر بلندى و رفعت است (47).
28-ایاک و مصاحبه الشریر فانه کاسیف یحسن منظره و یقبح اثره .
از دوستى و هم صحبتى فرد شرور بپرهیز، همانا او چون شمشیر است ظاهرش زیبا و تماشایى و اثرش زشت است .
الایام تهتک لک الامر عن الاسرار الکامنه .
گذر ایام براى تو رازهاى پوشیده را آشکار مى سازد(48).
29-ما عظمت نعم الله على احد الا عظمت الیه حوائج الناس فمن الم یحتمل تلک المؤ ونه عرض تلک النعمه للزوال .
نعمتهاى خدا به فردى افزون نمى شود مگر آنکه نیازهاى مردم به او زیاد شود. پس کسى که از عهده رفع نیازهاى مردم برنیاید آن نعمت در معرض ‍ نابودى قرار مى گیرد(49).
30-ستمگر و کمک کننده به او و راضى به ستم هر سه در ظلم شریک هستند(50).
31-من امل فاجرا کان ادنى عقوبته الحرمان .
کسیکه به فرد فاجر امیدوار باشد کمترین مجازات او نومیدى خواهد بود(51).
من استحسن قبیحا کان شریکا فیه
32-هر کس کار زشتى را تحسین نماید در آن کار ناپسند شریک (52) است .
33- الناس اشکال و کل یعمل على شاکلته و الناس اخوان فمن کانت اخوته فى غیر ذات الله تعالى فانها تعود فانها تعود عداوه و ذلک قوله عزوجل : اخلاء بعضهم لبعض عدو الاالمتقین .
مردم چند دسته اند و هر کدام مطابق سرشت خود عمل مى کنند و مردم برادران همدیگرند هرکس براى غیر خدا دوستى نماید آن دوستیش به دشمنى مى انجامد. و این سخن خداى عزوجل است : دوستان بعضى از آنان دشمن برخى دیگرند مگر افراد با تقوا(53).
34- ثلاث خصال تجلب بهن المحبه : الانصاف فى المعاشره والمواساه فى الشده والانطواء و الرجوع الى قلب سلیم .
سه ویژگى است که بواسطه آنها محبت جلب مى شود: انصاف درهم نشینى و رفت و آمد و یارى رساندن در سختى و گرفتارى و نرم شدن و بازگشت به قلب سلیم (54).
35- من عرف الحکمه لم یصبر على الازدیاد منها الجمال فى اللسان و الکمال فى العقل .
کسى که حکمت را شناخت براى زیاد فراگرفتن از آن بى تابى مى کند زیبایى در زبان (بیان ) است و کمال در عقل است (55).
36-علیکم بطلب العلم فان طلبه فریضه والبحث عنه نافله و هو صله بین الاخوان و دلیل على مرؤ ت وتحفه فى المجالس و صاحب فى السفر و آنس فى الغربه .
بر شما باد فراگیرى دانش پس همانا فراگیرى دانش واجب است و بحث از آن مستحب است و آن مایه پیوند و ارتباط بین برادران و راهنماى بر مردانگى و جوانمردى و هدیه اى در مجلسها و دوست در سفر و مونس در تنهایى است (56).
37-ما یعباء بمن یوم هذاالبیت اذا لم یکن فیه ثلاث خصال : ورع یعجزه عن معاصى الله و حلم یملک به غضبه و حسن الصاحبه لمن صحبه
به کسى که این خانه را قصد نماید اعتنا نمى شود زمانى که در آن سه ویژگى نباشد: پاکدامنى که او را از معصیتهاى خدا باز دارد و بردبارى که بواسطه آن بر غضبش مالک شود و خوب دوستى کردن با کسى که با او دوستى مى کند(57).
38- مقتل الرجل بین فکیه والراءى مع الاناه و بئس الظهیر الراءس ‍ الفطیر .
قتلگاه هر فرد بین دو فک اوست و مشورت با خودخواهان و چه بد کمک و یاورى است راءى خام و نسنجیده (58).
39-ما انعم الله على عبد نعمه فلعم انها من الله الا کتب الله على اسمه شکرها له قبل ان یحمده و لا اذنب العبد ذنبا فعلم ان الله یطلع علیه ان شاء عذبه و ان شاء غفر له قبل ان یستغفر .
خداوند به بنده اى نعمتى نداده که بداند آن نعمت از خداست مگر آنکه به اسم بنده شکر آن نعمت را به خدا مى نویسد قبل از آن که آن فرد حمدالهى را به جاى آورد و بنده اى گناهى را مرتکب نمى شود که بداند همانا خداوند بر او مطلع است اگر بخواهد عذابش مى کند اگر بخواهد بر او مى بخشد مگر آنکه قبل از استغفارش او را مى آمرزد
(59).
40- کیف یضیع من الله تعالى کافله و کیف ینجو من الله تعالى طالبه و من انقطع الى غیرالله و کله الله الیه و من عمل على غیر علم افسد اکثر مما یصلح .
چگونه ضایع و تلف مى شود کسى که خداوند تعالى پذیراى تعهد اوست و چگونه نجات مى یابد کسى که خدا درپى اوست کسى که از خداوند ناامید شود و به دیگرى امیدوار شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى کند. کسى که عملى را بدون علم انجام دهد بیشتر از آنچه اصلاح کند و کار نیک بجاى آورده تباه میکند(60).
41-قال له رجل اوصنى ؟ قال علیه السلام و تقبل ؟ قال : نعم قال : توسد الصبر واعتنق الفقر و ارفض الشهوات و خالف الهوى و اعلم انک لن تخلو من عین الله فانظر کیف تکون .
مردى از آن حضرت درخواست نصیحت کرد، فرمود، مى پذیرى ؟
گفت آرى .
فرمود: صبر را بالش خودساز، فقر را در آغوش گیر لذتها را واگذار، با هوس ‍ مخالفت کن و بدانکه هرگز از مراقبت خداوند بیرون نیستى پس ببین درچه حالى ؟(61).
42-قال علیه السلام اوحى الله الى بعض الانبیاه اما زهدک فى الدنیا فتعجلک الراحه واما انقطاعک الى فیعززک بى ولکن هل عدیت لى عدوا ووالیت لى ولیا . خداوند به برخى از پیامبران وحى کرد: اما دل کندنت از دنیا آسایشى بود که بدان شتافتى اما پیوستنت به من عزتى بود که بدان دست یافتى (و اینها براى خودت بود) آیا براى من با دشمنم دشمنى کردى و با دوستم طرح دوستى ریختى ؟(62).
این حدیث دلالت بر اهمیت تولى و تبرى دارد.
43-من اصغى الى ناطق فقد عبده فان کان الناطق عن الله فقد عبدالله و کان الناطق ینطق عن لسان ابلیس .
هر که به گوینده اى گوش دهد او را پرستیده ، اگر از خدا دم زند، خدا را پرستیده واگر از شیطان گوید – شیطان را پرسیتده (63).
44-تاءخیر التوبه اغترار و طول التسویف حیره و الاعتلال على الله هلکه والاصرار على الذنب امن لمکرالله ولایاءمن مکرالله الاالقوم الخاسرون .
تاءخیر توبه غرور است ، ادامه تاءخیر سرشکستگى ، امروز و فردا کردن با خدا باعث هلاکت و نابودى است ، پافشارى برگناه نتیجه ایمنى از مکر خدا است و از مکر خدا جز زیانکاران ایمن نباشند(64).
45-ان الهل عبادا یخصهم بالنعم و یقرها فیهم ما بذلوها فاذا منعوها نزعها عنهم و حولها الى غیرهم .
فرمود: خدا رابندگانى است که مخصوص گردانده آنانرا به نعمتها و پایدار مى کند آن نعمتها در ایشان تا زمانیکه بذل مى کنند آنرا، پس زمانیکه ممانعت کرده ، بذل ننمایند خداوند آن نعمتها را از آنان گرفته و غیر ایشان تحویل مى دهد(65).
46-العاف زینه و الشکر زینه الغنى و البصر زینه البلا و التواضع زینه الحسب ، و الفصاحه زینه الکلام و العدل زینه الایمان ، السکینه زینه العباده و الحفظ زینه الراویه و خفض الجناح زینه العلم و حسن الادب زینه العقل و بسط الوجه زینه الحلم و الایثار زینه الزهد و بذل المحمود زینه النفس و کثره الکباء زینه الخوف و التقلل زینه القناعه و ترک المنه زینه المعروف و الخشوع زینه الصلاه و ترک مالا یعنى زینه الورع .
پاکدامنى زینت فقر، سپاسگزارى ، زینت توانگرى ، شکیبائى ، زینت بلا و مصیبت ، فروتنى زینت شخصیت اکتسابى ، فصاحت زینت سخنورى ، دادگرى زینت ایمان ، آرامش زینت عبادت ، حافظه قوى زینت نقل قول ، فروتنى زینت دانش ، ادب نیکو زینت عقل ، پارسائى ، احسان بر فقرا زینت نفس ، زیادى گریه زینت خوف ، سازگارى با ندارى زینت قناعت ، ترک منت زینت احسان و نیکى ، خشوع زینت نماز و فروگذاشتن آنچه به انسان مربوط نیست زینت پارسائى است (66).
تعاهدوا امر الصلوه وحافظوا علیها و استکثروا منا و تقربوا بها فانها کانت على المؤمنین کتابا موقوتا الا تسمعون الى جواب اهل النار حین سئلوا: (ماسلککم فى سقر قالوا لم نک من المصلین وانها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و…
مراعات کنید امر نماز را و بر آن محافظت کنید و زیاد به جاى آورید از آن و بواسطه نماز به خدا تقرب جوئید زیرا آن بر مؤمنین واجب است ، آیا نمى شنوید پاسخ اهل دوزخ را زمانیکه پرسیده شوند چه چیز شما را در آتش داخل کرد؟ گویند از نمازگزاران نبودیم و براستیکه نماز گناهان را مى ریزد مانند ریختن برگ و باز مى کند زنجیرهاى گناه را همچون باز کردن زنجیر از گردن حیوان و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم تشبیه کرد آنرا به چشمه آب گرم که بر در مرد باشد و او در شبانه روز پنج بار در آن شستشو نماید پس معلوم نیست که بر بدن او چرک بماند و….(67).
این واجب خطیر شرعى گاه عرصه عروج عارفان و زمانى مظهر تجلى عظمت وحدت مسلمین در صفوف جماعت و نمازهاى عبادى سیاسى جمعه است و محبوب اولیاى الهى که هرکس به اندازه معرفت خویش از این بحر مواج بهره مند مى شود.
و در این فراز از حدیث زینت امام نهم حضرت جوادالائمه علیه السلام خشوع را زینت نماز این رکن اساسى دین معاد و معاش یعنى اسلام عزیز معرفى مى فرماید.
وترک مالا یعنى زینه الورع .
و فروگذاشتن آنچه به انسان مربوط نیست زینت پارسائى است .
ورع یکى از کمالات بسیار ارجمندى است که بزرگان دین در سفارش بدان اصرار بسیار زیادى دارند و بااوصاف و تعابیر گوناگونى از آن سخن به میان مى آورند که احادیث الگوى کامل ورع ، اول مرد مسلمان ، قهرمان و شیر بیشه توحید حضرت على علیه السلام نمونه هایى از آن تعابیر لطیف است .
گاهى آن حضرت همنشینى و الفت با اهل ورع را مدنظر قرار داده و چنین فرموده که :
والصق باهل الورع .
خود را به پرهیزکاران بچسبان (68).
و زمانى آثار ورع را مورد اشاره قرار مى دهد و مى فرمایدئ که :
ولا معقل احسن من الورع .
پناهگاهى بهتر از پارسایى نیست (69)
و در قسمت پایانى حدیث بلند حضرت جواد علیه السلام فروگذاشتن کارهایى که به انسان ارتباطى ندارد و زینت ورع و فرمولى براى تکمیل کردن این ورع و کارآمدى بیش از پیش این سپر و پناهگاه ، فضایل اخلاقى معرفى شده است .
توضیح حدیث شریف :
اسلام آئین معاد ومعاش بر مبناى فطرت و خرد و جوابگوى کلیه نیازها، تمایلات و خواسته هاى فطرى بشر بوده و هست .
یکى از تمایلات فطرى انسان زیبادوستى و زینت گرائى است ، این میل مطابق با سرشت ، در برنامه هاى اسلام عزیز، فروگذار و مورد غفلت واقع نشده است ، هم در معجزه جاوید پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم یعنى قرآن مجید و هم کلام معصومین علیهم السلام این مفسران حقیقى قرآن و راسخان در علم به موضوع زینت توجه شایانى شده است .
در قرآن کریم گاهى مناظر زیباى روى زمین مورد اشاره واقع شده که :
انا جعلنا ما على الارض زینه لها (70).
آنچه در روى زمین است ما آن را زینت زمین قرار دادیم – نه زینت شما
گاهى به منظره هاى دلرباى آسمانى اشاره شده که :
انا زینا السماء الدنیا بزینه الکواکب (71).
ما آسمان دنیا را با زینت ستارگان آراستیم .
وگاهى به ناپایدارى این زیورهاى دنیوى اشاره شده که :
حتى اذخذت الارض زخرفها وازینت وظن اهلها انهم قادرون علیها آتیها امرنا لیلا و نهارا
وقتى زمین زینت خود را گرفت و متزین شد و اهل زمین که داراى این باغ و بوستانند بخاطر این که متمکن و چیزدار هستند، خیال کردند کارى از آن ها ساخته است در همین مقطع ، فرمان ما شبانه یا روزانه فرا مى رسد.
فجعلناها حصیدا کاءن لم تغن بالامس ما این بستانهاى سرسبز و خرم را آنچنان درو پژمرده مى کنیم که گویا دیروز در این جا باغى نبوده است (72).
لیکن در کتاب هدایت بشر و معجزه جاوید پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم هیچکدام از این زیورهاى ناپایدار زینت انسان معرفى نشده ، بلکه اینها زینت زمین یا آسمان هستند و براى زینت انسان عنصرى خطیر و اکسیرى بسیار گرانبها تحت عنوان لطیف ایمان معرفى شده ، آنجا که مى فرماید:
ولکن الله حبب الیکم الایمان و زینه فى قلوبکم (73).
خدایا باور به مبداء، معاد، وحى و نبوت را محبوب انسان قرار داد و با اکسیر ایمان جان آدمى را آراست و موضوع بسیار مهم دل بستن به قدرت لایزال الهى و دل کندن از غیر خدا را زیور انسان خواند و در این کلام نغز نکته هاى فراوانى نهفته است ، از جمله اینکه اى انسان که لایق مقام رفیع خلیفه اللهى هستى زیور تو: ماشین مدل بالاى تیزرو، انگشتر گرانقیمت ، خانه وسیع مملو از فرش و ظرف و آراسته با سنگهاى قیمتى ، درجه نظامى ارشد، گروه ممتاز ادارى ، لباس گرانبها، حساب بانکى سرشار از اعتبار و بالاخره شهرت اجتماعى و… نیست بلکه زیور جان ارزشمند شما ایمان و معنویت است و امتیازات ناشى از ایمان و علو رتبه چنانچه در کلام بلند و دلرباى بزرگ معمار اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله وسلم به امیرمؤ منان و امام پارسایان على علیه السلام چنین آمده که :
یا على ان الله قد زینک بزینه لم یزین به احدا .
یا على خداوند ترا با زینتى آراسته که احدى را نیاراسته است .
زیرا که تو در دلهاى پاکان محبوبى و دلهاى پاک مهر تو را مى پذیرد چونکه تو هم خود آراسته اى و هم زینت دلهاى پاک مؤمنین خواهى بود(74).
حال برمى گردیم به کلام بسیار والاى نهمین مهر سپهر امامت حضرت جواد الائمه علیه السلام که به تفصیل راجع به این میل فطرى بشر و نحوه تحقق آن در فضایل اخلاقى و اسباب زیور جان و روان آدمى سخن گفته و روح انسانهاى شیفته کمالات شایسته انسانى را سیراب کرده است .
و امام جواد علیه السلام مى فرماید:
العاف زینه الفقر: پاکدامنى زینت فقر است .
در قاموس تربیتى فرهنگ والاى اهل بیت عصمت و طهارت عفاف از منزلت بس بالایى برخوردار است ، چنانکه على علیه السلام مى فرماید:
افضل العباده العفاف : برترین عبادت پاکدامنى است (75).
لکن متاءسفانه در اغلب موارد فقر سرآغاز معاصى را یا همراه با معاصى است . چنانچه مشهور است که : کادالفقر ان یکون کفرا به همین جهت حفظ عفاف و وارستگى در حال فقر داراى ارج والایى است زیرا در روایات وارد شده که فقراى عفیف و پاکان بى چیز قبل از شهدا وارد بهشت مى شوند و در جواب سؤ ال شهدا که بار خدایا ما در راه حفظ دینت از سر و جان گذشتیم و سرمایه جوانى را صرف کردیم . پس اینان کیستند که قبل از ما به بزم بهشت راه یافتند جواب آید آرى چنین است که مى گویید لکن آن یکبار بیش نبود ولى اینها فقرائى هستند که روزى چند بار در آتش فقر سوختند ولیکن خود را به گناه و خیانت آلوده نکردند.
و لذا حضرت جواد علیه السلام در مقام شمارش زیورهاى جان و روان ابتدا عفاف را زینت فقر معرفى مى کنند.
الشکر زینه الغنى : سپاسگزارى زینت توانگرى است .
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند
بدان که اى عزیز که شرط استمرار نعمت دستگیرى از نیازمندان است و شکر تنها شکر زبانى نیست هر چند شناخت نعمت و شکر زبانى هم از فضیلت برخوردار است لیکن در شکر توانگرى سنگینى کفه ترازو متوجه شکر عملى و مساعدت بر نیازمندان و فقراست ، و در همین مقام این نعمت توانگرى خدادادى اقتضا دارد که براى شکر نعمت و تدارک استمرار آن انسان از هر فرصتى براى احسان استفاده نماید وسائل و نیازمند را رسول و فرستاده خدا دانسته و احسان و نیکى را پس انداز واقعى تلقى نماید و با همین منطق این حقیقت روشن مى شود که نیاز محسن به احسان از احتیاج فقیر بدان بیشتر و منافعى که عاید فرد نیکوکار مى شود بسى بیشتر هست .
الصبر زینه البلاء
صبر در جاى جاى احکام عالیه و قوانین راقیه اسلامى نقشى به سزا دارد، رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم مى فرمایند: صبر بر سه قسم است صبر هنگام مصیبت ، صبر بر طاعت ، صبر براى دورى از گناه (76).
و امام سجاد علیه السلام مى فرمایند:
لاایمان لمن لاصبر له :کسى که شکیبایى ندارد ایمان ندارد(77).
و این قانون کلى در بین متشرعین مشهور است که :
هر که در این بزم مقربتر است
جام بلا بیشترش مى دهند
و روى همین اصل است که از رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم نقل شده که فرمودند: هر آینه در بهشت منازل و درجاتى است که بندگان با اعمالشان بدان نمى رسند.
پرسیدند: چه کسانى به آن نائل مى شوند؟ فرمود:
اهل بلاها و غمها(78).
حال که در فرهنگ اسلام بلا نوازش تلقى مى شود، این تعبیر شیرین امام نهم علیه السلام به خوبى روشن مى شود که شکیبایى زینت بلاست و کامل کننده اجر انسان در قبال آن مصیبت .
و التواضع زینه الحسب فروتنى زینت شخصیت اکتسابى انسان هست بطور کلى شخصیت هر فرد را به دو دسته مى توان تقسیم کرد:
الف ) شخصیت نسبى که از طریق خانواده و بدون اراده و اختیار انسان به فرد میرسد و بسا افتخاراتى که بدون زحمت به فرد از این طریق مى رسد و بسا مواردى که انسان را به خاطر همین شخصیت نسبى قدح و سرزنش ‍ مى کنند و موقعیت خانوادگى اسباب سرشکستگى را فراهم مى نماید. ولیکن این دسته زیاد مهم نیست هرچند که بطور قطع یکى از مرجحات مى تواند باشد وهست .
ب ) شخصیت حسبى : که همان شخصیت اکتسابى فرد مى باشد و عناصرى چون علم ، مدیریت ، تجربه ، ایمان و دارایى درتشکیل ان سهم به سزائى را ایفا مى کنند.
در تعبیر جذاب امام محمد تقى علیه السلام تواضع زینه شخصیت اکتسبابى فرد معرفى شده است براى تبیین مطلب ابتدا سیرى اجمالى به جایگاه تواضع در معارف اهل بیت علیهم السلام مى کنیم .
تواضع درجاتى دارد از جمله اینکه شخص منزلت و اندازه خود را بشناسد. آنگاه با قلب سالم و آرام خود را همان منزلت خویش نازل نماید، دوست نداشته باشد با احدى رفتار کند مگر مانند آنچه که دوست داد با او رفتار شود، اگر از کسى بدى ببیند آنرا با نیکى دفع نماید، خشم خود را فرونشاند و نسبت به مردم داراى گذشت باشد(79).
امام صادق علیه السلام مى فرماید: مقربترین مردم به خدا متواضعان و دورترین مردم از خدا متکبرین هستند(80).
امام موسى بن جعفر علیه السلام درباره تواضع مى فرماید: در حق مردم بجاى آورى آنچه را که دوست دارى دیگران در حق تو انجام دهند(81).
و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: من توضع الله رفع الله :
هر کس براى خدا تواضع کند خداوند رتبه او را رفیع و والا مى گرداند(82).
حال که گوشه اى از منزلت و جایگاه برتر تواضع در ساختار شخصیت معنوى انسان معلوم شد مى توان بخشى از مضمون بس والاى کلام نغز حضرت جواد الائمه علیه السلام را تصور کرد که فرمود فروتنى زینت شخصیت اکستابى است . خوشا به حال آنانکه این سیره حسنه پیامبر رحمت و امام پارسایان علیهماالسلام رااخذ و از طریق تواضع به خدا رفعت معنوى در آسمان فضیلت را از آن خود نمایند.
والفصاحه زینه الکلام
کلام وسیله ارتباط بیانگر شخصیت و ترجمان دل انسان است ، انسانها از طریق کلام به مفاهیم مورد نظر فرد مقابل پى برده و در برخى موارد ابعادى از شخصیت او را نیز مى شناسد. روى همین مبنا حکما گفته اند که شخصیت انسان در زیر زبان او نهفته است و تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
حال که کلام از چنین رتبه و اعتبارى برخوردار هست بدیهى است که فصاحت و بکارگیرى کلمات شیوا و بى عیب زینت کلام و از اسباب تعالى انسان خواهد بود.
والعدل زینه الایمان عدل گمشده بشریت و گره گشاى بسیارى از مشکلات جامعه بشرى است و اسلام عزیز این گوهر گرانبهاى معنوى و عامل سعادت جامعه بشریت را در مورد متعددى به عنوان یکى از اصلیترین ملاکهاى گزینش جهت واگذارى اختیار و حاکمیت در رده هاى مختلف حکومتى ، اجتماعى و عبادى قرار داده است ، لیکن این حقیقت که توصیف عدالت بس آسان و مراعات آن سخت مشکل هست کار را از صعوبت خاصى برخوردار مى نماید.
ابتدا نظر خواننده محترم را به تعبیرى شیوا از بزرگ مروج مذهب شیعه اثنى عشرى حضرت صادق علیه السلام جلب مى نماید که فرمودند:
عدل از عسل ناب شیرینتر، از کف سبکتر و از مشک خوشبوتر است(83) این اکسیر گرانبها محبوب عامه بشرى است و حتى جانیترین افراد وقتى در انظار مردم حاضر مى شوند سعى مى کنند اعمال خود را در راستاى دادگرى جلوه دهند چون ایمان عبارت از شناخت بادل و اعتراف با زبان و عمل با اعضا و جوارح است وعدل هر چیز را در جاى خود گذشتن و از طریق خودسازى خود را ملتزم به طاعت ساختن و از گناهان و حتى مکروهات دورى کردن است .
پس حق این است که عدل زینت ایمان و زیور جان و روان آدمى است والسکینه زینه العباده عبادت نردبان ترقى و عرصه عشق بازى با جانان حقیقى ، میدان رهیدن از پوچى و اتصال به مبداء اعلاء و قدرت لایزال الهى است ، بنابراین آرامش روحى و روانى همراه با طماءنینه و سکون کامل به هنگام اداى اذکار و اوراد پرمحتواى عبادى زینت و زمینه ساز تسریع طى مراحل کمال توسطى انسان ماءنوس با عبادت بوده و هست .
والحفظ زینه الروایه حافظه قوى در مطلق نقل وقول داراى ارزش و زینت آن مى باشد این امر درموضوع روایت از حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین با توجه به نقش خطیر روایات در تبیین احکام و ترویج علوم اسلامى از اهمیتى ویژه برخوردار است لذا امام نهم علیه السلام فرموده اند: حافظه قوى و امانتدارى در نقل ، زیور روایت هست .
و خفض الجناح زینه العلم: فروتنى زینت علم است .
چون ارزش علم ذاتى است همگان حتى افراد نادان شیفته عمل هستند ولى چه بسیار اتفاقى مى افتد که علم دامى از دامهاى شیطان و حجاب اکبر مى شود یکى از جولانگاههاى شیطانى کبر و غرور است که دامنگیر دانشمندان مى شود به همین خاطر در مفاهیم تربیتى احادیث ارزشمند حضرات معصومین این موضوع مورد توجه قرار گرفته است از جمله ششمین فروزان آسمان امامت و هدایت چنین فرموده اند که :
تواضعوالمن تعلمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم ولاتکونوا علماء جبارین .
و فروتنى نمایید بر کسانى که به آنها علم مى آموزید و تواضع کنید بر افرادیکه از آن ها علم فرا مى گیرید و دانشمندان متکبر و ستم پیشه نباشد(84)
و حسن الادب زینه العقل
و ادب نیک زینت عقل است .
ابتدا نمونه هایى از معانى عقل در احادیث حضرات معصومین علیهم السلام تقدیم مى شود.
1-گاهى عقل به توان درک خیر و شر تشخیص بین آن دو و شناخت اسباب امور اطلاق مى شود این همان ملاک تکلیف در احکام شرعى است .
2-گاهى عقل به حالت و ملکه اى گفته مى شود که انسان را به گزینش خیر و منافع و دورى از ضرر و شر وادار مى سازد.
3-گاهى عقل در معناى تعقل بکار مى رود به معنى علم در این معنا عقل در مقابل جهل است نه جنون اغلب احادیث در معناى دوم و سوم بکار برده شده است که اینکه نمونه هایى در این زمینه ذکر مى شود.
از امام صادق علیه السلام پرسیدند:
ما العقل ؟ قال علیه السلام : ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان : عقل چیست ؟ فرمود آنچه که بواسطه آن خداى رحمان عبادت مى شود و بهشت بدست مى آید.
امام رضا علیه السلام فرمودند: صدیق کل امرى ء عقله و عدوه جهله دوست هر فرد عقل اوست و دشمن او جهل و نادانیش . وقتى امام صادق علیه السلام در نشانه هاى عقل سخن مى گفتند چنین فرمودند:
من کان عاقلا کان له دین
کسیکه عاقل باشد دیندار است (85)
و ناگفته پیداست که از جمله نشانه هاى بارز دیندارى حیاى زیاد و برخوردارى از آداب دینى و انسانى هست چرا که در کلام معصومین هم چنین آمده که :
تواضعوا للحق تکن اعقل الناس
در برابر حق متواضع باش تا عاقلترین مردم شوى .
و به همین خاطر در سخن دلنشین حضرت محمد تقى علیه السلام چنین تعبیر شد که حسن ادب زینت عقل است و روشن است که ادب نیک ره آورد پیروى از مبانى ارزشى دین مبین و دورى از ضد ارزشها و ناهنجاریهاى دینى است و همین زینت عقل و طریق سعادت بشرى است .
و بسط الوجه زینه الحلم
و گشاده رویى زینت حلم است .
بردبارى و حلم در قاموس فرهنگ والاى اسلامى از اهمیت و جایگاه بس ‍ رفیعى برخوردار هست ، امام صادق علیه السلام مى فرماید: کفى بالحلم ناصرا
براى یارى انسان حلم و بردبارى کافى است .
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: خداوند انسان بردبار پاکدامن را دوست میدارد. همچنین پیامبر در این زمینه فرمودند که : یا على آیا خبر دهم به شما که شبیهترین شما به من از حیث اخلاق کیست ؟ عرض ‍ کردم بله یا رسول الله فرمود: خوش اخلاقترین شما و بردبارترینتان و نیکوکارترینتان به خویشاوندانش و آنکه از خودش شدید حسابکشى و دادخواهى نماید – از حیث رفتار به من شبیهتر است –(86).
و این زیور جان آدمى یعنى بردبارى زمانیکه باگشاده رویى و خوشرویى همراه شود دیگر نور على نور دلرباتر مى شود به همین خاطر نهمین اختر فروزان آسمان امامت علیه السلام از خوشرویى به عنوان زینت حلم یاد کردند.
والایثار زینه الزهد: مقدم کردن دیگرى برخود زینت زهد است . ایثار در احادیث اهل بیت سلام الله علیهم در دو مفهوم بکار رفته است :
الف ) مقدم کردن رضاى الهى بر هواى نفس که از آن به عنوان سودمندترین تجارت یاد شده و آسمانها و زمین قیامت روزى وى معرفى شده اند(87).
ب ) ترجیح دیگرى برخود: که هم در قرآن کریم و هم در احادیث معصومین مورد توجه قرار گرفته است که به عنوان نمونه چند مورد ذکر مى شود:
در قرآن کریم چنین آمده : یؤ ثرون على انفسهم و لوکان بهم خصاصه دیگران رابر خود مقدم مى دارند هرچند خود به آن نیازمند باشند(88).
امام باقر علیه السلام مى فرماید: خدا را جنتى است که جز سه دسته در آن داخل نمى شود: یکى از آنها کسانى هستند که برادر مؤمن خود را به خاطر بر خویشتن مقدم مى دارند (اهل ایثارند)(89)
و امام پارسایان حضرت على علیه السلام مى فرمایند: مکارم اخلاقى کامل نمى شود مگر با پاکدامنى و ایثار(90).
با توجه به اینکه زهد بى اعتنایى به دنیاست و تقویت حالت عبودیت در خویشتن و با عنایت به اینکه ذروه کمال مکارم اخلاق در ایثار تجلى مى یابد پس حقیقتا و از جان و دل مى توان گفت که ایثار زینت زهد است .
و بذل المجهود زینه النفس احسان بر فقرا زینت نفس است .
امام پارسایان حضرت على علیه السلام کلامى نغز در این رابطه دارند که براى روشن شدن اهمیت موضوع آن را تقدیم مى کنیم .
هرکس از بذل آنچه دارد بر نیازمند بخل ورزد، عضب خدا بر او فزونى میگیرد(91) باز آن حضرت مى فرماید:
السخاء خلق الانبیاء .
بخشندگى اخلاق پیامبران است (92).
سخاوت روزى را زیاد مى کند و علاوه زینت جان و ران آدمى است و کثره البکاء زینه الخوف .
زیادى گریه زینت خوف از خداست .
اشک با معرفت ارزش خاصى در نزد اهل دل و احادیث گرانقدر حضرات معصومین علیهم السلام دارد و بطویکه در کلام قدسى پیامبر رحمت اشک از خوف خدا نجات بخش و به هر قطره اشک عارفانه پاداش قصر بهشتى نقل شده است و از دیدگاه امام باقر علیه السلام اشک بر گونه محبوبترین قطرات در نزد خداست و امام صادق علیه السلام مى فرمایند در روز قیامت هر چشمى گریان است مگر سه چشم : چشمى که از حرامهاى الهى چشم پوشى نماید و چشمى که شب را در طاعت الهى به بیدارى بگذراند و چشمى که در دل شب از خوف الهى گریه نماید(219).
و در این کلام بلند حضرت امام محمد تقى علیه السلام زیادى گریه زینت خوف از خدا معرفى شده است .
والتقلل زینه القناعه
و سازگارى با ندارى زینت قناعت است .
قناعت گوهر گرانبها و از محاسن اخلاقى کلیه مکاتب الهى و عقلاى عالم بوده و هست و در کلام بزرگان از جایگاه خاصى برخوردار مى باشد به عنوان نمونه مى توان به احادیث ذیل اشاره کرد:
من قنع بما رزقه الله فهو من اغنى الناس :
از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام نقل شده است که : هر که به آنچه خدا روزیش کند، قانع باشد بى نیازترین مردم است (93).
من رضى من الله بالیسیر من المعاش رضى الله منه بالیسیر من العمل .
هر که به معاش اندک خدا راضى گردد، خدا هم به عمل اندک او راضى شود(94).
القناعه مال لاینفد:
قناعت مالى است که تمام نمى شود(95).
کفى بالقناعه ملکا :
بس است (این ) با قناعت مى توان پادشاهى کرد(96).
در ادامه تاءکید براهمیت قناعت این کلام پرمفهوم از نهمین مهر سپهر امامت صادر شد که سازگارى با فقر و کمبودها زینت قناعت است .
و ترک المن زینه المعروف .
فروگذاشتن و ترک کردن منت زینت احسان است .
به رخ کشیدن کار نیک و منت گذاشتن در دین مبین اسلام به شدت تقبیح شده است به عنوان نمونه در آیه کریمه مى فرماید:
یا ایهاالذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن والاذى .
اى کسانى که ایمان آوردید کارهاى نیک خود را با منت و آزار تباه مکنید(97).
و امام پارسایان و موحدان على امیرمؤمنان مى فرماید:
فان المن یبطل الاحسان .
همانا منت احسان را باطل مى کند.
و در سفارش امور حکومتى به مالک اشتر چنین مى فرماید که:
ایاک والمن على رعیتک باحسانک : بپرهیز از منت گذاردن بر مردم به سبب نیکى کردنت (98).
و در همین راستاست که امام نهم شیعیان جهان مى فرماید ترک منت گذاردن زینت احسان است .
والخشوع زینه الصلاه .
و خشوع زینت نماز است .
نماز این اقیانوس بیکران فضیلت ، عبودیت و معنویت در ساختار احکام اسلام از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است بطوریکه در قرآن کریم از علائم بسیار ایمان شمرده شده و واجب بر عموم مسلمین معرفى شده است و آنگاه که قرآن کریم مشخصات بارز جامعه اسلامى و حکمرانان مؤمن را بیان مى فرماید نماز چنین جلوه کرده است که : الذین ان مکناهم فى الارض اقامواالصلوه
مؤمنان واقعى کسانى هستند که اگر آنانرا در روى زمین متمکن سازیم نماز را برپاى مى دارند(99).
و فلسسفه خلقت ، خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله و سلم راجع به جایگاه نماز در دین مبین اسلام چنین مى فرماید:
لکل شى ء وجه و وجه دینکم الصلاه فلا یشینن احدکم وجه دینه : هر چیزى چهره اى دارد و صورت دین شما نماز است پس مبادا یکى از شما چهره دینش را معیوب نماید.
و نیز فرمودند که :
لیس منى من استخف بصلاته لایرد على الحوض لاوالله .
کسى که نمازش را سبک بشمارد از من نیست بخدا سوگند به محضر من در حوض وارد نمى شود( از شفاعت من برخوردار نمى گردد)
و حضرت على علیه السلام آن خانه زاد خدا و اولین شهید محراب در تاریخ اسلام راجع به نماز چنین فرمود که:
قال علیه السلام الفضایل اربعه اجناس احدها الحکمه و قوامها فى الکفره و الثانى العفه و قوامها فى الشهوه والثالث القوه و قوامها فى الغضب والرابع العدل و قوامه فى اعتدال قوى النفس(100) فضایل داراى چهار جنس هستند یکى از آنها عقل و خرد است و نیروى آن در اندیشه و فکر است و دومى پاکدامنى است و نیروى آن در خواستن است و سوم غلبه و توانایى است و نیروى آن در غضب است و چهارم عدل است و نیروى آن در درستى نیروهاى روح آدمى است .
47-اقصد العلماء للمحجه الممسک عند الشبهه والجدل یورث الریا و من اخطا وجوه خذلته الحیل و الطامع فى وثاق الذل و من احب البقاء فلیعد للبلاء .
میانه روترین دانشمندان در استدلال کسى است که هنگام شبهه خوددارى نماید و مناقشه در بحث موجب ریا مى شود و کسى که در اطراف مطالب خطا نماید حیله ها او را خوار مى نماید. و فرد آزمند و حریص پایبند ذلت و خوارى است و هرکس بقاء را دوست بدارد پس باید براى بلا خود را آماده سازد.
48-لایطولن علیکم الامل فتقسوا قلوبکم .
آرزوهاى خود را دراز نکنید که در اینصورت دلهاى شما سخت و سیاه مى گردد.
49-دیدار از برادران دینى یک نوع مصونیت و مایه بارورى عقل است هرچند که زمان آن کم باشد(101).
50-على بن مهزیار مى گوید ابوالحسن بن حصین به اتفاق من براى ابوجعفر دوم (امام جواد علیه السلام ) نوشتیم : فدایت شویم دوستان شما در مورد نماز صبح اختلاف نظر دارند برخى نماز صبح را تا هنگام طلوع فجر اول در آسمان مى خوانند و بعضى دیگر تا هنگامى نماز مى خوانند که در پایین قسمت افق نمایان گردد و ما نمى دانیم کدامیک از این وقت نماز را برایمان بیان فرمائید و با ماه و سپیده در سرخى خود معین فرمائید و بفرمایید که به هنگام ابرى بودن چه باید کرد و در سفر و حضر چگونه باید نماز خواند. حضرت با خط خود نوشتند:
الفجر – یرحمک الله – هو الخیط الابیض المعترض لیس هوالابیض ‍ صعداء فلا تصل فى سفر ولاحضر حتى تتبینه فان الله تبارک و تعالى لم یجعل خلقه فى شبهه من هذا کلوا و اشرلوا حتى یتبین لکم الخیط الابیض ‍ من الخیط الاسود من الفجر (102).
فالخیط الابیض هو المعترض الذى یحرم به الاکل و الشرب فى الصوم و کذلک هوالذى توجب به الصلاه :
خداى رحمت کند سپیده ، نخ سپید نمایان است و نه آن سپیدى که گسترده مى شود و در سفر و حضر تنها زمانى نماز بخوان که آنرا دریابى که خداى تبارک و تعالى ، خلق خود را در شبهه قرار نداده و در این باره فرموده :
بخورید و بیاشامید تا هنگامى که نخ سپید از نخ سیاه در سپیده برایتان از همه تمییز داده شود بنابراین ملاک سرزدن سپیده ، مشخص شدن نخ سپید است و در همین حد است که در روزه گرفتن ، خوردن و نوشیدن حرام مى شود و در همین فاصله باید نماز را به جاى آورد(103).
51-على بن مهزیار از یحیى بن ابى عمران همدانى روایت کرده مى گوید: براى امام جواد علیه السلام نوشتم : فدایت گردم درباره فردى که در نماز خود تنها سوره فاتحه الکتاب را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز و در سوره هاى دیگر بسم الله الرحمن الرحیم نگوید چه مى فرمائید: عباسى در این باره مى گوید: اشکالى ندارد.
حضرت با خط خود در پاسخ نوشتند:
به کورى چشم عباسى ، باید نمازش را تکرار کند(104).
قابل یادآورى است که این عباسى ، هشام ابن ابراهیم عباسى است که باحضرت رضا و حضرت جواد علیهماالسلام سر ستیزه و عناد داشت و سعى مى کرد در فتواهاى خودش با ایند و امام معصوم مخالفت نماید.
52-على بن مهزیار نقل میکند که على بن اسباط نامه اى به امام جواد علیه السلام نوشت در مورد دخترانش و اینکه کسى مانند او را براى آن ها سراغ ندارد امام نهم به ایشان نوشتند که :
فهمت ما ذکرت من امر بنائک و انک لاتجد احدا مثلک فلا تنظر فى ذلک رحمک الله فان رسول الله صلى الله علیه و آله قال : اذا جاءکم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه الا تفعلوه تکن فتنه فى الارض و فساد کبیر(105).
دانستم که در مورد دخترانت چه مى گویى و کسى مانند خود را براى آنها سراغ ندارى خدایت رحمت کند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در این مورد فرمود:
هرگاه کسى به خواستگارى دختران شما آمد که از اخلاق و دینش راضى بودید به او زن بدهید که اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگى روى زمین بوجود مى آید.
اینک بخاطر اهمیت موضوع و باتوجه به اینکه جمعیت این مملکت آقا امام زمان عجل الله فرجه الشریف یک جمعیت کاملا جوان است و دشمنان اسلام و قرآن و فرهنگ غنى اسلام و ایران عزیز از دیرباز جهت تباه کردن نسل جوان این ملت فهیم برنامه ریزى کرده و مى کند و این جنگ تمام عیار امروزه با در اختیار داشتن ماهواره هاى بسیار مدرن و بکارگیرى امواج صدا و سیما و تسخیر رسانه هاى گروهى هر لحظه به رنگى جلوه کرده و ابعاد خطرناکى یافته است .
جهت رویارویى با این خطر چند راه حل اساسى وجود دارد و از جمله بهترین آنها تسهیل امر ازدواج مى باشد که جهت یاد آورى به خواننده محترم شیفته فرهنگ انسان ساز اسلام ناب گلچینى از احادیث معصومین صلوات الله علیهم اجمعین تقدیم مى گردد.
اسلام ازدواج را سنت نبوى معرفى مى کند و رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم مى فرمایند: ما بنى نباءفى الاسلام حب الى الله عزوجل من التزویج
و در اسلام بنائى محبوبتر از ازدواج درنزد خداوند عزوجل نهاده نشد(106).
و به همین دلیل شفاعت و واسطه شدن در امر ازدواج از جمله کارهاى نیک مسلمین شمرده شده و امام صادق علیه السلام در این باره مى فرمایند:
من زوج اعزبا ممن ینظر الله الیه یوم القیامه .
کسى که زن دهد مجردى را از این فرد از آن کسانى است که خداوند در روز قیامت به او نظر رحمت مى اندازد(107).
ازدواج از چنان منزلتى برخوردار شده که عامل تکمیل ایمان و زیاد شدن ثواب اعمال عبادى محسوب شده است .
لیکن یک واقعیت تلخ را باید بپذیریم و آن اینکه در حال حاضر ما و اکثریت افراد جامعه از فرهنگ و ارزشهاى اصیل اسلام ناب محدى صلى الله علیه و آله و سلم فاصله گرفته ایم که به عنوان مثال یک عنصر ازرشى اسلام را مورد بحث قرار مى دهیم:
برترین زنان امت اسلام کیست ؟
رسول گرامى اسلام در این باره مى فرمایند:
افضل نساءامتى اصحبهن وجها و اقلهن مهرا .
برترین زنان امت من کسى است که چهره اش درخشان و مهریه اش کمتر باشد(108).
و حال آنکه در جامعه ما با نهادهاى مختلف که متاءسفانه روز به روز هم سیر صعودى دارد هزینه ازدواج و میزان مهریه همگام با توقعات سیرى ناپذیر رفته رفته سن ازدواج را بالا مى برد و از این امر مقدس غولى در ذهن جوانان ترسیم مى نماید و اگر به این معضل دامهاى نهاده در برابر سرمایه هاى امت اسلام و نسل جوان کشور را اضافه نمائیم بطور قطع احتمال خطرپذیرى جوانان بالاتر خواهد رفت امید است که سخنوران و هنرمندان و اهل قلم هر فردیکه به نوعى از نفوذ کلام خدادادى برخوردار هست در تبیین معضل مذکور و تشریح عواقب خطرناک آن بکوشند و در احیاى این ارزش اسلام عزیز سهیم باشند انشاءالله .
اینک براى آنکه خواننده عزیز میزان فاصله بوجود آمده بین ما و فرهنگ حاکم در عصر رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم را به آسانى تصور نمایند نمونه اى از ازدواجهاى آسان صدر اسلام ذکر مى شود: روزى پیامبر آمدند دیدند جویبر – که مسلمانى سیاهپوست ، فقیر و از اصحاب صفه بود و با چند نفر از فقیران در ایوان مسجد زندگى مى کرد سر به زانوان گذاشته و اندوهگین است . فرمودند جویبر زن مى خواهى ؟
عرض کرد یا رسول الله چه کسى به من زن مى دهد؟!
فرمودند: بلند شو برو در خانه زیادبن زبیر و بگو پیامبر گفت که فاطمه ات را به من بده .

پى‌نوشتها:

1-احقاق الحق ، ج 12 ص 429 – نورالابصار ط. العثمانیه بمصر ص 220.
2-احقاق الحق ج 12، ص 437.
3-احقاق الحق ج 12 ص 438، الفصول المهمه ص 256.
4-احقاق الحق ج 12 ص 439، – نورالبصار ص 220.
5-الفصول المهمه ص 255.
6-بحارالانوار 78 تص 358- تحف العقول ص 537.
7-بحارالانوار ج 1 ص 94.
8-ملحقات احقاق ج 12 ص 438.
9-سوره زمر آیه 53.
10-سوره حجر ایه 56.
11-سوره یوسف آیه 87.
12-معراج السعاده ص 138
13-ملحقات احقاق ج 12، ص 438.
14-احقاق الحق ، ج 12 ص 439.
15-غررالحکم .
16-بحارالانوار ج 77 ص 166.
17-اصول کافى ج 1، ص 46 باب حق العالم .
18-بحارالانوار ج 2 ص 34.
19-بحارالانوار ج 2 ص 37.
20-بحارالانوار ج 1 ص 225.
21-غرر الحکم .
22-اخلاق اسلامى محمد على سادات و بحارالانوار ج 2 ص 52.
23-بحارالانوار ج 2 ص 38.
24-بحارالانوار، ج 78 ص 189.
25-نهج البلاغه – شرقى ص 370 و ص 75
26-بحارالانوار ج 40 ص 325.
27-نهج البلاغه – شرقى ص 351.
28-بحارالانوار ج 73 ص 55.
29-نهج البلاغه شرقى ص 338.
30-بحارالانوار ج 2 ص 84.
31-نهج البلاغه – شرقى ص 377.
32-نهج البلاغه – شرقى ص 382.
33-نهج البلاغه – شرقى ص 203.
34-احقاق الحق ج 12 ص 439.
35-احقاق الحق ، ج 12 439.
36-ثلاثه ائمه – احمد مغنیه ص 74
37-ثلاثه ائمه – احمد مغنیه ص 74
38-احقاق الحق ج 12 ص 435.
39-احقاق الحق ج 12 ص 433.
40-ثلاثه ائمه – احمد مغنیه ص 75
41-ثلاثه ائمه – احمد مغنیه ص 75
42-انوارالبهیه ص 133.
43-نورالابصار – شیخ شبلنجى معروف به مؤمن ص 288.
44-نورالابصار – شیخ شبلنجى معروف به مؤمن ص 288.
45-احقاق الحق ج 12 ص 431، 430
46-الفصول المهمه ص 256.
47-بحارالانوار ج 1 ص 67.
48-بحارالانوار ج 75 ص 365، 364.
49-نورالابصار ص 220 – الفصول المهمه ص 255.
50-الفصول المهمه ص 256 نورالابصار ص 256.
51-الفصول المهمه ص 257.
52-نور الابصار ص 221 و الفصول المهمه ص 257.
53-الفصول المهمه ص 256 و نورالابصار ص 221.
54-ثلاثه ائمه – احمد مغنیه ص 75
55-ثلاثه ائمه – احمد مغنیه ص 72
56-ثلاثه ائمه – احمد مغنیه ص 72
57-خصال شیخ صدوق ص 148 حدیث180.
58-نورالابصار ص 288.
59-الفصول المهمه ص 257 و نورالابصار ص 221.
60-الفصول المهمه ص 254.
61-تحف العقول ص 535.
62-تحف العقول ، ص 535.
63-تحف العقول ، ص 535.
64-تحف العقول ص 536.
65-کشف الغمه ج 3، ص 192.
66-کشف الغمه ج 3 ص 193.
67-خطبه الصلوه نهج البلاغه شرعى ص 128.
68-نهج البلاغه شرقى ص 253.
69-نهج البلاغه شرقى ص 383.
70-سوه کهف آیه 7.
71-سوره صافات آیه 6.
72-سوره یونس آیه 24.
73-سوره حجرات آیه 7.
74-بحارالانوار ج 39 ص 298 و 297.
75-وسائل الشیعه ج 11 ص 198.
76-وافى ج 2 ص 66.
77-وافى ج 2 ص 65.
78-بحارالانوار ج 81 ص 194.
79-وسائل الشیعه ج 11، ص 217.
80-وسائل الشیعه ج 11 ص 216.
81-وسائل الشیعه ج 11 ص 216.
82-وسائل الشیعه ج 11 ص 219.
83-وسائل الشیعه ج 11 ص 233.
84-وسایل الشیعه ج 11 ص 219.
85-وسایل الشیعه ج 11 ص 161.
86-وسائل الشیعه ج 11 ص 212 و 212
87-وسائل الشیعه ج 11 ص 221.
88-سوره حشر آیه 9.
89-تفسیر نورالثقلین ج 5 ص 286.
90-غررالحکم .
91-غررالحکم .
92-غررالحکم .
93-وسائل الشیعه ج 21 ص 179، 175، 172
94-اصول کافى ج 3 ص 209.
95-اصول کافى ج 3 ص 207.
96-نهج البلاغه شرقى ص 371.
97-نهج البلاغه شرقى ص 488.
98-سوره بقره آیه 264.
99-عهدنامه مالک اشتر ص 265 نهج البلاغه شرقى .
100-سوره نساءآیه 103.
101-کشف الغمه ج 3 ص 194.
102-امالى مفید ص 329 حدیث آخر مجلس 38.
103-سوره بقره آیه 185.
104-فروع کافى ج 3 ص 282 – زندگى دوازده امام ص 456 – 455 از جلد.
105-فروع کافى ج 3 ص 313.
106-وسائل الشیعه ج 7 ص 51.
107-وسائل الشیعه ج 7 ص 3.
108-وسائل الشیعه ج 7 ص 26.
منبع:زندگانی امام جواد

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید