تکلم با قرآن

تکلم با قرآن

گویند: شخصی زنی را در بادیه دید، گفت: کیستی؟ جواب داد:
«وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ»[1] «بگو سلام بزودی می‌دانید!»
از قرائت این آیه فهمیدم که می‌گوید: اوّل سلام کن، سپس سؤال! که سلام دادن علامت و وظیفه شخصی است که بر دیگری وارد می‌شود.
به او سلام کردم و گفتم: در این بیابان آن هم تنها چه می‌کنی؟ پاسخ داد:
«مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»[2] «کسی را که خدا هدایت کند گمراه کننده‌ای بر او نیست».
از این آیه شریف دانستم که راه را گم کرده ولی برای یافتن مقصد به حضرت حقّ امیدوار است. گفتم: از جنّی یا آدم؟ جواب داد:
«یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ»[3] «ای فرزندان آدم زینتتان را نزد هر مسجد بردارید».
از قرائت این آیه فهمیدم که از آدمیان است. گفتم: از کجا می‌آیی؟ پاسخ داد:
«یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ»[4] «از جایی دور ندا داده می‌شوند».
فهمیدم از راه دور می‌آید. گفتم: کجا می‌روی؟ جواب داد:
«وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ»[5] «بر مردمان است که برای خداوند حج به جای آورند، البته کسی که استطاعت به سوی آن پیدا کند».
فهمیدم قصد خانه خدا دارد. گفتم: چند روز است حرکت کرده‌ای؟ گفت:
«لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ»[6] «ما آسمانها و زمین و هرچه را بین این دو است در شش روز خلق کردیم».
فهمیدم شش روز است از شهرش حرکت کرده و به سوی مکه می‌رود. پرسیدم غذا خورده‌ای؟ جواب داد:
«وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ»[7] « ما پیامبران را مثل فرشتگان بدون بدن قرار ندادیم تا غذا نخورند».
فهمیدم چند روزی است غذا نخورده است. گفتم: عجله کن تا تو را به قافله رسانم. جواب داد:
«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»[8] «خداوند هیچ کسی را بیشتر از طاقتش تکلیف نمی‌کند».
فهمیدم که مثل من در حرکت تندرو نیست و طاقت ندارد. به او گفتم: بر مرکب من در ردیف من سوار شو تا به مقصد برویم. پاسخ داد:
«لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَهٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا»[9] «اگر در آسمان و زمین چند خدا غیر از خدای یگانه بود فاسد می‌شدند.»
آگاه شدم که تماس بدن زن و مرد در یک مرکب یا یک خانه و یک محل موجب فساد است. به همین علت از مرکب پیاده شدم و به او گفتم: شما به تنهایی سوار شوید، وقتی سوار شد گفت:
«سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ»[10] «منزه است خداوندی که برای ما این (کشتیها) را مسخر گردانید و ما هرگز قادر به تسخیر آن نبودیم).
وقتی به قافله رسیدیم گفتم: در این قافله آشنایی داری؟ جواب داد:
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ»[11] «محمد نیست مگر رسولی و قبل از او رسولانی دیگر بوده‌اند»
«یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّهٍ»[12] «ای یحیی کتاب را به قوت بگیر».
«یا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ»[13] «ای موسی منم خداوند».
«یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ»[14] «ای داود ما تو را در زمین جانشین و خلیفه قرار دادیم».
از قرائت این چهار آیه دانستم که چهار نفر آشنا به نام محمد و داوود و یحیی و موسی دارد. چون آن چهار نفر نزدیک آمدند این آیه را خواند:
«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا»[15] «مال و فرزندان زینت زندگانی دنیوی هستند».
فهمیدم ان چهار نفر فرزندان او هستند. به آنها گفت:
«یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ»[16] «ای پدر، موسی را به خدمت گیر بهترین کسی که باید به خدمت برگزینی کسی است که امین و توانا باشد».
فهمیدم به آنها گفت: به این مرد امین که زحمت کشیده و مرا تا اینجاآورده مزد دهید. آنها هم به من مقداری درهم و دینار دادند واو حس کرد کم است. گفت:
«وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ»[17] «خداوند برای کسی که بخواهد، پاداش را دو چندان گرداند».
فهمیدم می‌گوید به مزد او اضافه کنید.
از رفتار آن زن سخت به تعجب آمده بودم وبه فرزندانش گفتم: این زن با کمال که نمونه او را ندیده بودم کیست؟ جواب دادند: این زن، فضه خادم حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ است که بیست سال است جز با قرآن سخن نگفته است.[18]


[1] . زخرف، 89.
[2] . زمر، 37.
[3] . اعراف، 31.
[4] . فصلت، 44.
[5] . آل عمران، 97.
[6] . ق، 38.
[7] . انبیا، 8.
[8] . بقره، 286.
[9] . انبیا، 22.
[10] . زخرف، 13.
[11] . آل عمران، 144.
[12] . مریم، 12.
[13] . نحل، 9.
[14] . ص، 26.
[15] . کهف، 46.
[16] . قصص، 26.
[17] . بقره، 261.
[18] . بحار الانوار، ج 43، ص 86 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 343.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید