فعالیت های امام سجاد (ع)

فعالیت های امام سجاد (ع)

ابعاد مبارزات امام چهارم با مظالم و مفاسد عصر
باری امام سجاد- علیه السلام – یک سلسله برنامه‏های ارشادی و فرهنگی و تربیتی و مبارزات غیرمستقیم را آغاز کرد و بدون آن‏که حساسیت حکومت را برانگیزد، فعالیتهایی انجام داد که مهمترین آنها را می‏توان در چند بخش زیر خلاصه کرد:
1 – زنده نگهداشتن یاد و خاطره عاشورا
از آنجا که شهادت امام حسین – علیه السلام – و یاران آن حضرت در افکار عمومی برای حکومت اموی بسیار گران تمام شده و مشروعیت آن را زیر سوال برده بود، برای آنکه این فاجعه فرموش نشود. امام با گریه بر شهیدان و زنده نگهداشتن خاطره آنان مبارزه منفی را به صورت گریه ادامه می‏داد. شک نیست که این اشکهای سوزان وگریه‏های پرسوز ریشه عاطفی داشت زیرا عظمت فاجعه و مصیبت کربلا به قدری بزرگ و دلخراش بود که هیچ یک از شهود عینی آن حادثه، تا زنده بودند، آن را فراموش نمی‏کردند، اما بی شک چگونگی برخورد امام سجاد با این موضوع اثر و نتیجه سیاسی داشت، یادآوری مکرر فاحعه کربلا نمی‏گذاشت ظلم و جنایت حکومت اموی از خاطره‏ها فراموش شود. امام هر وقت می‏خواست آب بیاشامد، تا چشمش به آب می‏افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می‏شد. وقتی علت این کار را می‏پرسیدند، می‏فرمود: چگونه گریه نکنم در حالی که (یزیدیان) آب را برای وحوش و درندگان بیابان آزادگان گذاشتند، ولی به روی پدرم بستند (و او را تشنه کشتند).
امام می‏فرمود: هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه – سلام الله علیها – را به یاد می‏آورم، گریه گلویم را می‏گیرد.
روزی خدمتگزار حضرت عرض کرد: آیا عم و اندوه شما تمامی ندارد؟!
حضرت فرمود: وای بر تو، یعقوب پیامبر که تنها یکی از دوازده پسرش ناپدیدشده بود، در فراق فرزند خویش آنقدر گریست که چشمانش نابینا شد و از شدت اندوه کمرش خم شد، در حالی که پسرش زنده بود (و کاملاً از یافتن او نا امید نگشته بود) ولی من ناظر کشته شدن پدرم، برادرم، عمویم و هفده نفر از بستگانم بودم که پیکرهایشان در اطرافم نقش زمین شده بود، پس چگونه ممکن است غم و اندوه من پایان یابد؟![1] «سهل بن شعیب»، یکی از بزرگان مصر، می‏گوید: روزی به حضور علی بن الحسین رسیدم و گفتم: حال شما چگونه است؟ فرمود: فکر نمی‏کردم شخصیت بزرگی از مصر مثل شما نداند که حال ما چگونه است؟ اینک اگر وضع ما را نمی‏دانی، برایب توضیح می‏دهم:
«وضع ما، در میان قوم خود، مثل وضع بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسرانشان را می‏کشتند و دخترانشان را زنده نگه می‏داشتند. امروز وضع بر با به قدری تنگ و دشوار است که مردم، با سب و ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها، به دشمنان ما تقرب می‏جویند.»[2].
2 – پند و ارشاد امت
چون امام چهارم در عصر اختناق زندگی می‏کرد، نمی‏توانست مفاهیم مورد نظر خود را بصورت آشکار و صریح بیان کند، از اینرو از شیوه موعظه استفاده می‏کرد و مردم را از طریق موعظه با اندیشه درست اسلامی آشنا می‏کرد و این اندیشه را که در اثر تبلیغات حاکمان جائز در طول زمان به فراموشی سپرده شده یا تحریف گشته بود، به صورت اول و اصیل به یاد مردم می‏آورد و توده مردم و جامعه اسلامی را تا هر مقدار که می‏توانست با حقایق و تعالیم اسلام آشنا می‏ساخت.
بررسی این موعظه‏ها نشان می‏دهد که امام با روش حکیمانه و بسیار زیرکانه‏ای، ضمن اینکه مردم را نصیحت و موعظه می‏کرد، آنچه را که می‏خواست در ذهن مردم جا بگیرد، به آنان القا می‏کرد، و این، بهترین شکل انتقال افکار و اندیشه درست اسلامی در آن شرائط بود زیرا این مباحث، در عین حال که اثر و نتیجه سیاسی داشت و بر ضد دستگاه حاکم بود، حساسیت حکومت را بر نمی‏انگیخت. امام ضمناً مسئله «امامت»، یعنی سیستم حکومت اسلامی و رهبری جامعه اسلامی توسط امام معصوم، را روشن می‏کرد و مردم را از آنچه در جامعه اسلامی آن روز می‏گذشت، یعنی حاکمیت حاکمان زور و کفر و سردمداران فاسق و منافق، آگاه می‏ساخت و به آنان تفهیم می‏کرد که حکومتی مانند حکومت« عبدالملک»، حکومتی که اسلام خواسته، نیست. اهمیت این موضوع از این نظر بود که تا مردم نسبت به این مسئله توجه پیدا نمی‏کردند و از حالت جمود و تخدیری که به مرور زمان به وجود آمده بود، بیرون نمی‏آمدند، تغییر اوضاع و تشکیل حکومت مطلوب اسلامی امکان نداشت.یک نمونه از این گونه بیانات و مواعظ امام سجاد که بهترین گواه نکات یاد شده است، سخنان مفصلی است که به تصریح محدثان، امام هر روز جمعه در مسجد پیامبر، آن را برای یاران خود و دیگران ایراد می‏نمود. در اینجا به عنوان نمونه بخشهایی از سخنان امام را از نظر خوانندگان می‏گذرانیم:
«مردم! پرهیزگار باشید و بدانید که به سوی خدا باز خواهید گشت. آن روز (رستاخیز) هر کس آنچه را که از نیک و بد، انجام داده، نزد خود حاضر خواهد یافت و آرزو خواهد کرد که بین او و اعمال بدش فرسخها فاصله باشد… نخستین اموری که در قبر، دو فرشته منکر و نکیر از آن سوال خواهند کرد، «خدای» تو که او را عبادت می‏کنی، و «پیامبر» تو که به سوی تو فرستاده شده است، و «دین» تو که از آن پیروی می‏کنی، و «کتاب» (آسمانی) که آن را تلاوت می‏کنی، و «امام» تو که ولایتش را پذیرفته‏ای، خواهد بود…»[3] در این سخنان چند چیز جلب توجه می‏کند:
1 – تکرار این سخنان در هر روز جمعه که نشانگر اهمیت آن و میزان عنایت امام به طرح این مسائل است.
2 – از اینکه گفتار امام با جمله: ای مردم! (ایها الناس) آغاز می‏گردد، معلوم می‏شود که در اینجا مخاطبان امام، تنها شیعیان و یا پیروان خاص امام نبوده‏اند، بلکه دایره مخاطبان وی وسیع و عام بوده است.
3 – امام طی سخنان خود صراحتاً یا تلویحاً، به آیات، متعدد قران استناد و استدلال نموده است و این بدان جهت است که در اینجا طرف سخن، عامه مردم بوده‏اند و آنان به امام سجاد به عنوان یک امام نگاه نمی‏کردند، از اینرو امام برای تثبیت مطلب، به آیات قرآن استشهاد می‏کرده است، ولی در مواردی که طرف سخن تنها شیعیان و یاران خاص امام بودند، حضرت ضرورتی برای استناد به آیات قرآن نمی‏دید.[4] 3- کادر سازی
نمونه دیگر از بیانات امام، موعظه نسبتا مفصلی است که آن را «ابوحمزه ثمالی» یکی از بهترین و نزدیکترین یاران حضرت، نقل می‏کند. متن این روایت گواهی می‏دهد که در جمع شیعیان و پیروان خاص آن حضرت بیان شده است. امام طی سخنانی می‏فرماید:
خداوند ما و شما را از مکر ستمگران و ظلم و حسودان و زورگویی جباران حفظ کند. ای مومنان! شما را طاغوتها و طاغوتیان دنیا طلب که دل به دنیا سپرده و شیفته آن شده‏اند و به دنبال نعمتهای بی ارزش و لذتهای زود گذر آن هستند، نفریبد به جانم سوگند در ایام گذشته حوادثی را پشت سر گذاشتید و از انبوه فتنه‏ها به سلامت گذشتید، در حالی که پیوسته از گمراهان و بدعتگذاران و تبهکاران در زمین دوری و تبری می‏جستید؛ پس اکنون نیز از خدا یاری بخواهید و به سوی فرمانبری از خدا و اطاعت از «ولی خدا» که از حاکمان کنونی شایسته‏تر است، برگردید.
امر خدا و اطاعت از کسی را که خدا اطاعت او را واجب کرده، بر همه چیز مقدم بدارید، و هرگز در امور جاری، اطاعت از طاغوتها را که شیفتگی به فریبندگیهای دنیا را به دنبال دارد، بر اطاعت از خدا و اطاعت از رهبران الهی مقدم ندارید از معاشرت با گنهکاران و آلودگان، همکاری با ستمگران و نزدیکی و تماس با فاسقان بپرهیزید و از فتنه آنان برحذر باشید و از آنان دوری بجویید و بدانید که هر کس با اولیای خدا مخالفت ورزد و از دینی غیر از دین خدا پیروی کند و در برابر امر رهبری الهی خود سرانه عمل کند، در دوزخ گرفتار آتشی شعله ور خواهد شد…[5] 4- ضرورت تبیین احکام و نشر فرهنگ اصیل اسلامی
در کنار این وضع اندوهبار، وقتی که ناآگاهی مردم از تعالیم اسلام، و پیدایش بدعتها و انحرافها را در نظر بگیریم، عمق فاجعه بیشتر روشن می‏گردد و بهتر در می‏یابیم که امام چهارم با درک عمیق درد جامعه بوده که با آن مواعظ، مردم را بیدار می‏ساخته است. اینک توجه شما را به نمونه هایی از متروک شدن تعالیم اسلام، و ناآگاهی مردم از وظایف اسلامی و پیدایش انحرافها جلب می‏کنیم:
1 – به گفته برخی از دانشمندان، بنی هاشم در زمان امام سجاد – علیه السلام – نمی‏دانستند چگونه نماز بخوانند و چگونه حج به جا آورند و اصولاً شیعیان از احکام دینی جز آن‏چه از افواه شنیده بودند، نمی‏دانستند![6] وقتی که وضع فریضه‏ای مثل نماز که از ارکان اسلام است و هر مسلمانی در شبانه روز باید پنج بار آن را به جا آورد، در میان بنی هاشم که می‏بایست در این زمینه‏ها از همه داناتر و آگاهتر باشند، چنین باشد، می‏توان حدس زد که میزان آگاهی دینی در مردم دیگر شهرها و مناطق، و شناخت توده مردم مسلمان در مورد سایر برنامه‏های اسلام تا چه حد بوده است؟!
2 – «انس بن مالک»، صحابی مشهور، می‏گفت: چیزی از آنچه در زمان رسول خدا جاری بود، سراغ ندارم. گفتند: پس نماز چیست؟ گفت: پس آنچه بر سر نماز آوردید، چه بود؟![7] 3 – در سال 87 در زمان خلافت ولید بن عبدالملک «عمر بن عبدالعزیز» که امیر مدینه بود، به عنوان امیرالحاج به حج رفت ولی وقوف در روز عید قربان را غلط انجام داد.[8] 4 – «محمد بن مسلم بن شهاب زهری» می‏گوید: در دمشق نزد «انس بن مالک» رفتیم، دیدیم تنها نشسته گریه می‏کند، وقتی که از علت گریه‏اش پرسیدم، پاسخ داد: از مجموع آنچه از اسلام فرا گرفتم، جز این نماز را سراغ ندارم که مانده باشد و آن هم ضایع شده است.
5 – اندکی پس از زمان انس، «حسن بصری» می‏گفت: اگر رسول خدا به میان شما برگردد، از میان همه آنچه به شما تعلیم کرده، جز «قبله» شما چیز دیگری را نخواهد شناخت!![9] 5- برخورد و مبارزه با علمای درباری‏
یکی از شورانگیزترین بخشهای زندگی امامان، برخورد و مبارزه آنان با سر رشته داران ناشایست فکر و فرهنگ در جامعه اسلامی عصر خویش یعنی فقهأ، محدثان، مفسران، قرأ و قضات درباری است. ایشان کسانی بودند که فکر و ذهن مردم را به سود قدرتهای جور جهت می‏دادند و آنان را با وضعی که خلفای بنی امیه و بنی عباس می‏خواستند در جامعه حاکم باشد، عادت می‏دادند و نسبت به آن وضع، مطیع و تسلیم می‏ساختند و زمینه فکری و ذهنی را برای پذیرش حکومت آنان فراهم می‏کردند.
نمونه این گونه برخورد در زندگانی سیاسی امام چهارم، برخورد شدید آن حضرت با «محمد بن مسلم زهری» (124 – 58ق) محدث درباری است.
6- نشر احکام و آثار تربیتی و اخلاقی
یکی دیگر از ابعاد مبارزه پیشوای چهارم با مظالم و مفاسد عصر خویش، نشر احکام اسلام و تبیین مباحث تربیتی و اخلاقی بود. امام در این زمینه گامهای بلند و بزرگی برداشته بطوری که دانشمندان را به تحسین و اعجاب واداشته است، چنانکه دانشمند بزرگ جهان تشیع،شیخ «مفید»، در این زمینه می‏نویسد:
«فقهای اهل تسنن به قدری علوم از او نقل کرده‏اند که به شمارش نمی‏گنجد، و موعظ و دعاها و فضائل قران و حلال و حرام به حدی از آن حضرت نقل شده است که در میان دانشمندان مشهور است، و اگر بخواهیم آنها را شرح دهیم، سخن به درازا می‏کشد…»[10] نمونهای از تعالیم تربیتی و اخلاقی که از امام چهارم به یادگار مانده، مجموعه‏ای به نام «رساله الحقوق» است که امام طی آن، وظایف گوناگون انسان را، چه در پیشگاه خدا و چه نسبت به خویشتن و دیگران، بیان نموده است. امام این وظایف را که بالغ بر پنجاه حق است، ابتدأا به صورت اجمالی و سپس به نحو تفصیل به شمرده است. [11]رساله الحقوق، که توسط محدثان نقل و در کتب حدیثی ما ضبط شده است، بارها جداگانه چاپ وچندین شرح و ترجمه بر آن نوشته شده است.
فهرست حقوقی که امام بیان نموده بدین شرح است:
1 – حق خدا،2 – حق انسان،3 – حق زبان، 4 – حق گوش، 5 – حق چشم، 6 – حق دست، 7 – حق پا، 8 – حق شکم، 9 – حق عورت، 10 – حق نماز، 11 – حق حج، 12 – حق روزه، 13 – حق صدقه، 14 – حق قربانی، 15 – حق سلطان، 16 – حق معلم، 17 – حق مالک برده، 18 – حق رعیت، 19 – حق شاگردان، 20 – حق زن، 21 – حق برده، 22 – حق مادر، 23 – حق پدر، 24 – حق فرزند، 25 – حق برادر، 26 – حق آزاد کننده برده، 27 – حق بنده آزاد شده، 28 – حق نیکوکار، 29 – حق موذن، 30 – حق پیشنماز، 31 – حق همنشین، 32 – حق همسایه، 33 – حق رفیق، 34 – حق شریک، 35 – حق مال، 36 – حق طلبکار، 37 – حق معاشر، 38 – حق خصم بر انسان، 39 – حق انسان بر خصم،40 – حق مشورت کننده، 41 – حق رایزن، 42 – حق نصیحت‏خواه، 43 – حق نصیحت گو، 44 – حق بزرگ، 45 – حق کوچک، 46 – حق سائل نیازمند، 47 – حق مسئول، 48 – حق شاد کننده انسان، 49 – حق بد کننده، 50 – حق همکیشان، 51 – حق اهل ذمه.
7- دستگیری از درماندگان
یکی از ابعاد درخشان زندگانی امام چهارم، خدمات اجتماعی آن حضرت در آن عصر تاریک است. این خدمات، چه در ایام بحرانی و پر آشوب مدینه مانند روزهای «فاجعه حره» و چه در مواقع آرامش که نیازمندان و تهیدستان در انتظار دست نوازشگری بودند که با لطف و کرم به سوی آنان دراز شود، همچنان تا آخر عمر آن حضرت ادامه داشت. تاریخ، نمونه‏های برجسته‏ای از این گونه خدمات آن امام را بازگو می‏کند:
امام چهارم هزینه زندگی صد خانواده تهیدست مدینه را عهده دار بود.[12] گروهی از اهل مدینه، از غذایی که شبانه به دستشان می‏رسید، گذران معیشت می‏کردند، اما آورنده غذا را نمی‏شناختند. پس از درگذشت علی بن الحسین تازه متوجه شدند شخصی که شبانه مواد غذایی و خوار و بار برای آنان می‏آورده، علی بن الحسین – علیه السلام – بوده است! [13]او شبانه به صورت ناشناس انبان نان و مواد غذایی را شخصا به دوش می‏کشید و به در خانه فقرا می‏برد و می‏فرمود: صدقه پنهانی آتش خشم خدا را خاموش می‏سازد.[14] اهل مدینه می‏گفتند: ما صدقه پنهانی را هنگامی از دست دادیم که علی بن الحسین در گذشت. [15] حضرت سجاد در طول سالها به قدری انبان حاوی آرد و دیگر مواد غذایی را به دوش کشیده شخصا به در خانه فقرا برده بود که شانه حضرت کوفته شده و پینه بسته بود، به طوری که پس از شهادت آن حضرت، هنگام غسل دادن جنازه‏اش، این کوفتگی توجه حاضران را جلب کرد و وقتی از علت آن پرسیدند، پاسخ شنیدند که: این، اثر حمل شبانه کیسه‏ها و انبانهای پر از مواد غذایی به در خانه فقرا است. [16] 8- کانون تربیتی
هنگام ظهور اسلام، بردگی در سراسر جهان آن روز – حتی در مهد تمدن آن زمان یعنی یونان و روم – رواج داشت، و چون لغو چنین پدیده گسترده‏ای بیکباره مقدور نبود، اسلام از راههای مختلفی زمینه لغو تدریجی آن را فراهم ساخت. بدین ترتیب که از یک طرف راههای برده‏گیری را تقلیل داده آن را محدود ساخت. از طرف دیگر آزاد سازی بردگان را کفاره بسیاری از گناهان و خطاها و ترک واجبات قرار داد و از این رهگذر وسائل آزادی آنان را فراهم ساخت. از طرف سوم پیامبر اسلام به مسلمانان توصیه کرد که با بردگان (همچون عضوی از خانواده) رفتار انسانی داشته باشند و دستور داد صاحبان بردگان از غذاهایی که خود می‏خورند و از لباسهایی که خود می‏پوشند، به آنان بدهند.
از این گذشته، آزاد سازی بردگان را آنچنان دارای ارزش و ثواب و فضیلت معرفی کرد که در روایات ما بسیاری از اعمال صالح صالح، از نظر کثرت ثواب و فضیلت، به آزاد کردن بردگان تشبیه گشته و از این طریق مسلمانان به این کار تشویق شده‏اند. مجموع اینها دیدگاه اسلام را در مورد بردگی تا حدی روشن می‏سازد.[17] برخورد خاص و ظریف اسلام و پیشوایان آن با مسئله برده و برده داری را باید از این دیدگاه تحلیل کرد.
باری، در بررسی زندگانی امام چهارم نیز موضوع آزاد سازی بردگان به چشم می‏خورد، اما دامنه و سطح این عمل به حدی وسیع است که تنها با محاسبات بالا قابل توجیه نیست و به نظر می‏رسد که امام چهارم در این کار انگیزه‏های والاتری داشته است. دقت در این زمینه نشان می‏دهد که امام از این اقدام نظر تربیتی و انسانی داشته است، بدین معنا که بردگان را خریداری کرده مدتی تحت آموزش و تربیت قرار می‏داد و سپس آزادشان می‏کرد و آنان به صورت انسانهای نمونه به فعالیت فرهنگی و تربیتی می‏پرداختند و پس از آزادی نیز ارتباطشان با امام قطع نمی‏شد.
«علی بن طاووس» ضمن اعمال ماه رمضان می‏نویسد: علی بن الحسین – علیه السلام – شب آخر ماه رمضان بیست نفر برده (با اندکی بیشتر یا کمتر) را آزاد می‏کرد و می‏گفت: خداوند در هر شب رمضان هنگام افطار هفتاد هزار نفر از اهل دوزخ را از عذاب آتش ازاد می‏کند، و در شب آخر به تعداد کل شبهای رمضان آزاد می‏کند، دوست دارم خداوند ببیند که من در دنیا بردگان خود را آزاد می‏کنم تا بلکه مرا در روز رستاخیز از آتش دوزخ آزاد سازد.
امام هیچ خدمتگزاری را بیش از یک سال نگه نمی‏داشت. وقتی که برده‏ای را در اول یا وسط سال به خانه می‏آورد، شب عید فطر او را آزاد می‏ساخت و در سال بعد به جای او شخص دیگری را می‏آورد و باز او را در ماه رمضان آزاد می‏ساخت و این روال تا آخر عمر او همچنان ادامه داشت.
اما بردگان سیاه پوست را – باوجود آن‏که به آنان نیاز نداشت – می‏خرید و آنان را در مراسم حج به عرفات می‏آورد و آن‏گاه که به سوی مشعر کوچ می‏کرد، آنان را آزاد می‏کرد و جوایز مالی به آنان می‏داد.[18] به گفته یکی از نویسندگان :همین که بردگان از این موضوع خبر می‏یافتند، خود را از قید بندگی اعیان و اشراف رها ساخته به خدمت زین العابدین در می‏آمدند.
زمان می‏گذشت و ایام سپری می‏شد و زین العابدین همچنان به آزاد کردن بندگان مشغول بود. او هر سال و هر ماه و هر روز به مناسبتهای مخلتف این امر را تکرار می‏کرد تا آنجا که در شهر مدینه گروه عظیمی از بندگان و کنیزان ازاد شده آن حضرت تشکیل شده بود.[19] چنانکه اشاره شد، از مجموع اینها می‏توان نتیجه گرفت که امام با این برنامه در واقع یک کانون تربتیی به وجود آورده بود: بردگان را خریداری کرده مدتی تحت تعلیم و تربیت قرار می‏داد و پس از آنکه آنها را آزاد می‏کرد، هر کدام یک فرد تربیت شده و الگو برای دیگران بودند. آنان پس از آزادی نیز پیوند معنوی خود را با امام قطع نمی‏کردند و به سهم خود دیگران را تحت پوشش تربیتی قرار می‏دادند. این برنامه امام، با توجه به محدودیتهایی که او در ارشاد و هدایت مستقیم جامعه با آن روبرو بود، بسیار درخور توجه و بررسی است. [20]


[1] . مجلسى، بحار الانوار، الطبعه الثانیه، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1394 ه.ق، ج 46، ص 108-ابن کثیر، البدایه والنهایه، الطبعه الثانیه، بیروت،مکتبه المعارف، 1977 م، ج 9، ص 107- ابونعیم اصفهانى، حلیه الاولیا و طبقات الاصفیأ، الطبعه الخامسه، بیروت، دار الکتاب العربى، 1407 ه.ق، ج 3، ص 140-السید محسن الامین، همان مأخذ، ج 1، ص 631 و 636-على بن عیسى، همان مأخذ، ج 2، ص 314- صدوق، الخصال، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفارى، قم، منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه بقم المقدسه، 1403 هق.ص، ص 518.
[2] . بن سعد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر، ج 5، ص 220.
[3] . حسین بن على بن شعبه، تحف العقول، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفارى، الطبعه الثانیه، قم، منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه بقم المقدسه، 1363 ه.ش، ص 249 – کلینى، الروضه من الکافى، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفارى، الطبعه الرابعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362 ه.ش، ص 72 – صدوق الامالى، قم، مطبعه الحکمه، 1373 ه.ق، ص 301(المجلس الثانى)
[4] . (آیت الله) خامنه‏اى، سید على، پژوهشى در زندگى امام سجاد، چاپ اول، تهران، دفتر حزب جمهورى اسلامى، نشریه شماره 63، 1361 ه.ش، ص 36-38.
[5] . على بن شعبه، همان مأخذ، ص 252-کلینى، همان مأخذ، ص 15.
[6] . مرتضى الحسینى العاملى، جعفر، در اسات و بحوث فى التاریخ و الاسلام (مجموعه مقالات) 1400 ه.ق، ج 1، ص 56 (مقاله: الامام السجاد باعث الاسلام من جدید).
[7] . مرتضى الحسینى العاملى، همان ماخذ – امین، احمد، ضحى الاسلام، الطبعه السابعه، قاهره، مکتبه النهضه المصریه، ج 1، ص 365( به نقل از بخارى و ترمذى – باب الاعتصام بالسنه).
[8] . سیوطى، جلال الدین، تاریخ الخلفأ، تحقیق، محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه.ق، ص 224.
[9] . مرتضى الحسینى العاملى، همان ماخذ، ص 57 (به نقل از جامع بیان العلم)
[10] . الارشاد، قم، مکتبه بصیرتى، ص 260.
[11] . این رساله را مرحوم «صدوق» در کتاب «الخصال» (ابوب الخمسین و مافوقه) مسنداً و در کتاب «من لا یحضره الفقیه» (ج 2، ص 618) مرسلا روایت کرده است. حسن بن على بن شعبه نیز در کتاب «تحف العقول» بدون سند ولى مبسوطتر نقل کرده است. تعداد حقوق بر اساس نقل صدوق پنجاه و یک، و بر اساس روایت ابن شعبه پنجاه تا است. ر.ک به: دکتر شهیدى، سیدجعفر، زندگانى على بن الحسین، چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1365 ه.ش، ص 169-188.
[12] . ابونعیم اصفهانى، حلیه الاولیأ، الطبعه الخامسه، بیروت، دارالکتاب العربى، 1407 ه.ق، ج 3، ص 136 – سبط ابن الجوزى، تذکره الخواص، نجف، المطبعه الحیدریه، 1383 ه.ق، ص 327 – على بن عیسى اربلى، کشف الغمه، تبریز، مکتبه بنى هاشم، 1381 ه.ق، ج 2، ص 289 – شبلنجى، نورالابصار فى مناقب آل بیت النبى المختار، قاهره، مکتبه المشهد الحسینى، ص 140 – مجلسى، بحارالانوار، الطبعه الثانیه، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1394 ه.ق، ج 46، ص 88، – ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، تصحیح و تعلیق: سید هاشم رسول محلاتى، قم، موسسه انتشارات علامه، ج 4، ص 154 – ابن سعد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر، ج 5، ص 222، -الشیخ محمد الصبان، اسعاف الراغبین (در حاشیه نور الابصار) ص 219 – الشیخ عبدالله الشبراوى الشافعى، الاتحاف بحب الاشراف، قاهره، المطبعه الادبیه (افست منشورات الرضى، قم)، ص 136.
[13] . على بن عیسى، همان ماخذ، ص 289 – شبلنجى، همان ماخذ، ص 140 – ابونعیم اصفهانى، همان ماخذ، ص 140 – مجلسى،همان ماخذ، ص 88.
[14] . على بن عیسى، همان ماخذ، ص 289،- ابونعیم اصفهانى، همان ماخذ، ص 136 – سبط ابن الجوزى، همان مأخوذ، ص 327.
[15] . ابونعیم اصفهانى، همان ماخذ، ص 136 – شبلنجى، همان ماخذ، ص 140 -مجلسى، همان ماخذ، ص 88، الشیخ عبدالله الشبراوى، همان ماخذ، ص 136 – على بن عیسى، همان ماخذ، ص 313 و 290 – سبط ابن الجوزى، همان ماخذ، ص 327.
[16] . ابونعیم اصفهانى، همان ماخذ، ص 136 – على بن عیسى، همان ماخذ، ص 289 – ابن شهراشوب، همان ماخذ، ج 4، ص 154 – صدوق، الخصال، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفارى، قم، منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه بقم المقدسه، 1403 ه.ق، ص 517 و 518.
[17] . در این زمینه رجوع کنید به: ایرجى، محمد صادق، بردگى در اسلام، پایان نامه درجه لیسانس مولف از دانشگاه تهران.
[18] . اقبال الاعمال، الطبعه الثانیه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1390 – ه.ق، ص 261.
[19] . سید الاهل، عبدالعزیز، زندگانى زین العابدین، ترجمه حسین وجدانى، چاپ سوم، تهران، انتشارات مجله ماه نو، ص 55.
[20] . در تهیه و تنظیم این بخش، از کتاب، امام چهارم پاسدار انقلاب کربلا به قلم دوست و برادر دانشمند آقاى على اکبر حسنى استفاده شده است.
مهدی پیشوایی – برگرفته از کتاب سیره پیشوایان، ص259 – 302

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید