ابعاد مبارزات امام چهارم با مظالم و مفاسد عصر
باری امام سجاد- علیه السلام – یک سلسله برنامههای ارشادی و فرهنگی و تربیتی و مبارزات غیرمستقیم را آغاز کرد و بدون آنکه حساسیت حکومت را برانگیزد، فعالیتهایی انجام داد که مهمترین آنها را میتوان در چند بخش زیر خلاصه کرد:
1 – زنده نگهداشتن یاد و خاطره عاشورا
از آنجا که شهادت امام حسین – علیه السلام – و یاران آن حضرت در افکار عمومی برای حکومت اموی بسیار گران تمام شده و مشروعیت آن را زیر سوال برده بود، برای آنکه این فاجعه فرموش نشود. امام با گریه بر شهیدان و زنده نگهداشتن خاطره آنان مبارزه منفی را به صورت گریه ادامه میداد. شک نیست که این اشکهای سوزان وگریههای پرسوز ریشه عاطفی داشت زیرا عظمت فاجعه و مصیبت کربلا به قدری بزرگ و دلخراش بود که هیچ یک از شهود عینی آن حادثه، تا زنده بودند، آن را فراموش نمیکردند، اما بی شک چگونگی برخورد امام سجاد با این موضوع اثر و نتیجه سیاسی داشت، یادآوری مکرر فاحعه کربلا نمیگذاشت ظلم و جنایت حکومت اموی از خاطرهها فراموش شود. امام هر وقت میخواست آب بیاشامد، تا چشمش به آب میافتاد، اشک از چشمانش سرازیر میشد. وقتی علت این کار را میپرسیدند، میفرمود: چگونه گریه نکنم در حالی که (یزیدیان) آب را برای وحوش و درندگان بیابان آزادگان گذاشتند، ولی به روی پدرم بستند (و او را تشنه کشتند).
امام میفرمود: هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه – سلام الله علیها – را به یاد میآورم، گریه گلویم را میگیرد.
روزی خدمتگزار حضرت عرض کرد: آیا عم و اندوه شما تمامی ندارد؟!
حضرت فرمود: وای بر تو، یعقوب پیامبر که تنها یکی از دوازده پسرش ناپدیدشده بود، در فراق فرزند خویش آنقدر گریست که چشمانش نابینا شد و از شدت اندوه کمرش خم شد، در حالی که پسرش زنده بود (و کاملاً از یافتن او نا امید نگشته بود) ولی من ناظر کشته شدن پدرم، برادرم، عمویم و هفده نفر از بستگانم بودم که پیکرهایشان در اطرافم نقش زمین شده بود، پس چگونه ممکن است غم و اندوه من پایان یابد؟![1] «سهل بن شعیب»، یکی از بزرگان مصر، میگوید: روزی به حضور علی بن الحسین رسیدم و گفتم: حال شما چگونه است؟ فرمود: فکر نمیکردم شخصیت بزرگی از مصر مثل شما نداند که حال ما چگونه است؟ اینک اگر وضع ما را نمیدانی، برایب توضیح میدهم:
«وضع ما، در میان قوم خود، مثل وضع بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسرانشان را میکشتند و دخترانشان را زنده نگه میداشتند. امروز وضع بر با به قدری تنگ و دشوار است که مردم، با سب و ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها، به دشمنان ما تقرب میجویند.»[2].
2 – پند و ارشاد امت
چون امام چهارم در عصر اختناق زندگی میکرد، نمیتوانست مفاهیم مورد نظر خود را بصورت آشکار و صریح بیان کند، از اینرو از شیوه موعظه استفاده میکرد و مردم را از طریق موعظه با اندیشه درست اسلامی آشنا میکرد و این اندیشه را که در اثر تبلیغات حاکمان جائز در طول زمان به فراموشی سپرده شده یا تحریف گشته بود، به صورت اول و اصیل به یاد مردم میآورد و توده مردم و جامعه اسلامی را تا هر مقدار که میتوانست با حقایق و تعالیم اسلام آشنا میساخت.
بررسی این موعظهها نشان میدهد که امام با روش حکیمانه و بسیار زیرکانهای، ضمن اینکه مردم را نصیحت و موعظه میکرد، آنچه را که میخواست در ذهن مردم جا بگیرد، به آنان القا میکرد، و این، بهترین شکل انتقال افکار و اندیشه درست اسلامی در آن شرائط بود زیرا این مباحث، در عین حال که اثر و نتیجه سیاسی داشت و بر ضد دستگاه حاکم بود، حساسیت حکومت را بر نمیانگیخت. امام ضمناً مسئله «امامت»، یعنی سیستم حکومت اسلامی و رهبری جامعه اسلامی توسط امام معصوم، را روشن میکرد و مردم را از آنچه در جامعه اسلامی آن روز میگذشت، یعنی حاکمیت حاکمان زور و کفر و سردمداران فاسق و منافق، آگاه میساخت و به آنان تفهیم میکرد که حکومتی مانند حکومت« عبدالملک»، حکومتی که اسلام خواسته، نیست. اهمیت این موضوع از این نظر بود که تا مردم نسبت به این مسئله توجه پیدا نمیکردند و از حالت جمود و تخدیری که به مرور زمان به وجود آمده بود، بیرون نمیآمدند، تغییر اوضاع و تشکیل حکومت مطلوب اسلامی امکان نداشت.یک نمونه از این گونه بیانات و مواعظ امام سجاد که بهترین گواه نکات یاد شده است، سخنان مفصلی است که به تصریح محدثان، امام هر روز جمعه در مسجد پیامبر، آن را برای یاران خود و دیگران ایراد مینمود. در اینجا به عنوان نمونه بخشهایی از سخنان امام را از نظر خوانندگان میگذرانیم:
«مردم! پرهیزگار باشید و بدانید که به سوی خدا باز خواهید گشت. آن روز (رستاخیز) هر کس آنچه را که از نیک و بد، انجام داده، نزد خود حاضر خواهد یافت و آرزو خواهد کرد که بین او و اعمال بدش فرسخها فاصله باشد… نخستین اموری که در قبر، دو فرشته منکر و نکیر از آن سوال خواهند کرد، «خدای» تو که او را عبادت میکنی، و «پیامبر» تو که به سوی تو فرستاده شده است، و «دین» تو که از آن پیروی میکنی، و «کتاب» (آسمانی) که آن را تلاوت میکنی، و «امام» تو که ولایتش را پذیرفتهای، خواهد بود…»[3]
در این سخنان چند چیز جلب توجه میکند:
1 – تکرار این سخنان در هر روز جمعه که نشانگر اهمیت آن و میزان عنایت امام به طرح این مسائل است.
2 – از اینکه گفتار امام با جمله: ای مردم! (ایها الناس) آغاز میگردد، معلوم میشود که در اینجا مخاطبان امام، تنها شیعیان و یا پیروان خاص امام نبودهاند، بلکه دایره مخاطبان وی وسیع و عام بوده است.
3 – امام طی سخنان خود صراحتاً یا تلویحاً، به آیات، متعدد قران استناد و استدلال نموده است و این بدان جهت است که در اینجا طرف سخن، عامه مردم بودهاند و آنان به امام سجاد به عنوان یک امام نگاه نمیکردند، از اینرو امام برای تثبیت مطلب، به آیات قرآن استشهاد میکرده است، ولی در مواردی که طرف سخن تنها شیعیان و یاران خاص امام بودند، حضرت ضرورتی برای استناد به آیات قرآن نمیدید.[4]
3- کادر سازی
نمونه دیگر از بیانات امام، موعظه نسبتا مفصلی است که آن را «ابوحمزه ثمالی» یکی از بهترین و نزدیکترین یاران حضرت، نقل میکند. متن این روایت گواهی میدهد که در جمع شیعیان و پیروان خاص آن حضرت بیان شده است. امام طی سخنانی میفرماید:
خداوند ما و شما را از مکر ستمگران و ظلم و حسودان و زورگویی جباران حفظ کند. ای مومنان! شما را طاغوتها و طاغوتیان دنیا طلب که دل به دنیا سپرده و شیفته آن شدهاند و به دنبال نعمتهای بی ارزش و لذتهای زود گذر آن هستند، نفریبد به جانم سوگند در ایام گذشته حوادثی را پشت سر گذاشتید و از انبوه فتنهها به سلامت گذشتید، در حالی که پیوسته از گمراهان و بدعتگذاران و تبهکاران در زمین دوری و تبری میجستید؛ پس اکنون نیز از خدا یاری بخواهید و به سوی فرمانبری از خدا و اطاعت از «ولی خدا» که از حاکمان کنونی شایستهتر است، برگردید.
امر خدا و اطاعت از کسی را که خدا اطاعت او را واجب کرده، بر همه چیز مقدم بدارید، و هرگز در امور جاری، اطاعت از طاغوتها را که شیفتگی به فریبندگیهای دنیا را به دنبال دارد، بر اطاعت از خدا و اطاعت از رهبران الهی مقدم ندارید از معاشرت با گنهکاران و آلودگان، همکاری با ستمگران و نزدیکی و تماس با فاسقان بپرهیزید و از فتنه آنان برحذر باشید و از آنان دوری بجویید و بدانید که هر کس با اولیای خدا مخالفت ورزد و از دینی غیر از دین خدا پیروی کند و در برابر امر رهبری الهی خود سرانه عمل کند، در دوزخ گرفتار آتشی شعله ور خواهد شد…[5]
4- ضرورت تبیین احکام و نشر فرهنگ اصیل اسلامی
در کنار این وضع اندوهبار، وقتی که ناآگاهی مردم از تعالیم اسلام، و پیدایش بدعتها و انحرافها را در نظر بگیریم، عمق فاجعه بیشتر روشن میگردد و بهتر در مییابیم که امام چهارم با درک عمیق درد جامعه بوده که با آن مواعظ، مردم را بیدار میساخته است. اینک توجه شما را به نمونه هایی از متروک شدن تعالیم اسلام، و ناآگاهی مردم از وظایف اسلامی و پیدایش انحرافها جلب میکنیم:
1 – به گفته برخی از دانشمندان، بنی هاشم در زمان امام سجاد – علیه السلام – نمیدانستند چگونه نماز بخوانند و چگونه حج به جا آورند و اصولاً شیعیان از احکام دینی جز آنچه از افواه شنیده بودند، نمیدانستند![6]
وقتی که وضع فریضهای مثل نماز که از ارکان اسلام است و هر مسلمانی در شبانه روز باید پنج بار آن را به جا آورد، در میان بنی هاشم که میبایست در این زمینهها از همه داناتر و آگاهتر باشند، چنین باشد، میتوان حدس زد که میزان آگاهی دینی در مردم دیگر شهرها و مناطق، و شناخت توده مردم مسلمان در مورد سایر برنامههای اسلام تا چه حد بوده است؟!
2 – «انس بن مالک»، صحابی مشهور، میگفت: چیزی از آنچه در زمان رسول خدا جاری بود، سراغ ندارم. گفتند: پس نماز چیست؟ گفت: پس آنچه بر سر نماز آوردید، چه بود؟![7]
3 – در سال 87 در زمان خلافت ولید بن عبدالملک «عمر بن عبدالعزیز» که امیر مدینه بود، به عنوان امیرالحاج به حج رفت ولی وقوف در روز عید قربان را غلط انجام داد.[8]
4 – «محمد بن مسلم بن شهاب زهری» میگوید: در دمشق نزد «انس بن مالک» رفتیم، دیدیم تنها نشسته گریه میکند، وقتی که از علت گریهاش پرسیدم، پاسخ داد: از مجموع آنچه از اسلام فرا گرفتم، جز این نماز را سراغ ندارم که مانده باشد و آن هم ضایع شده است.
5 – اندکی پس از زمان انس، «حسن بصری» میگفت: اگر رسول خدا به میان شما برگردد، از میان همه آنچه به شما تعلیم کرده، جز «قبله» شما چیز دیگری را نخواهد شناخت!![9]
5- برخورد و مبارزه با علمای درباری
یکی از شورانگیزترین بخشهای زندگی امامان، برخورد و مبارزه آنان با سر رشته داران ناشایست فکر و فرهنگ در جامعه اسلامی عصر خویش یعنی فقهأ، محدثان، مفسران، قرأ و قضات درباری است. ایشان کسانی بودند که فکر و ذهن مردم را به سود قدرتهای جور جهت میدادند و آنان را با وضعی که خلفای بنی امیه و بنی عباس میخواستند در جامعه حاکم باشد، عادت میدادند و نسبت به آن وضع، مطیع و تسلیم میساختند و زمینه فکری و ذهنی را برای پذیرش حکومت آنان فراهم میکردند.
نمونه این گونه برخورد در زندگانی سیاسی امام چهارم، برخورد شدید آن حضرت با «محمد بن مسلم زهری» (124 – 58ق) محدث درباری است.
6- نشر احکام و آثار تربیتی و اخلاقی
یکی دیگر از ابعاد مبارزه پیشوای چهارم با مظالم و مفاسد عصر خویش، نشر احکام اسلام و تبیین مباحث تربیتی و اخلاقی بود. امام در این زمینه گامهای بلند و بزرگی برداشته بطوری که دانشمندان را به تحسین و اعجاب واداشته است، چنانکه دانشمند بزرگ جهان تشیع،شیخ «مفید»، در این زمینه مینویسد:
«فقهای اهل تسنن به قدری علوم از او نقل کردهاند که به شمارش نمیگنجد، و موعظ و دعاها و فضائل قران و حلال و حرام به حدی از آن حضرت نقل شده است که در میان دانشمندان مشهور است، و اگر بخواهیم آنها را شرح دهیم، سخن به درازا میکشد…»[10]
نمونهای از تعالیم تربیتی و اخلاقی که از امام چهارم به یادگار مانده، مجموعهای به نام «رساله الحقوق» است که امام طی آن، وظایف گوناگون انسان را، چه در پیشگاه خدا و چه نسبت به خویشتن و دیگران، بیان نموده است. امام این وظایف را که بالغ بر پنجاه حق است، ابتدأا به صورت اجمالی و سپس به نحو تفصیل به شمرده است. [11]رساله الحقوق، که توسط محدثان نقل و در کتب حدیثی ما ضبط شده است، بارها جداگانه چاپ وچندین شرح و ترجمه بر آن نوشته شده است.
فهرست حقوقی که امام بیان نموده بدین شرح است:
1 – حق خدا،2 – حق انسان،3 – حق زبان، 4 – حق گوش، 5 – حق چشم، 6 – حق دست، 7 – حق پا، 8 – حق شکم، 9 – حق عورت، 10 – حق نماز، 11 – حق حج، 12 – حق روزه، 13 – حق صدقه، 14 – حق قربانی، 15 – حق سلطان، 16 – حق معلم، 17 – حق مالک برده، 18 – حق رعیت، 19 – حق شاگردان، 20 – حق زن، 21 – حق برده، 22 – حق مادر، 23 – حق پدر، 24 – حق فرزند، 25 – حق برادر، 26 – حق آزاد کننده برده، 27 – حق بنده آزاد شده، 28 – حق نیکوکار، 29 – حق موذن، 30 – حق پیشنماز، 31 – حق همنشین، 32 – حق همسایه، 33 – حق رفیق، 34 – حق شریک، 35 – حق مال، 36 – حق طلبکار، 37 – حق معاشر، 38 – حق خصم بر انسان، 39 – حق انسان بر خصم،40 – حق مشورت کننده، 41 – حق رایزن، 42 – حق نصیحتخواه، 43 – حق نصیحت گو، 44 – حق بزرگ، 45 – حق کوچک، 46 – حق سائل نیازمند، 47 – حق مسئول، 48 – حق شاد کننده انسان، 49 – حق بد کننده، 50 – حق همکیشان، 51 – حق اهل ذمه.
7- دستگیری از درماندگان
یکی از ابعاد درخشان زندگانی امام چهارم، خدمات اجتماعی آن حضرت در آن عصر تاریک است. این خدمات، چه در ایام بحرانی و پر آشوب مدینه مانند روزهای «فاجعه حره» و چه در مواقع آرامش که نیازمندان و تهیدستان در انتظار دست نوازشگری بودند که با لطف و کرم به سوی آنان دراز شود، همچنان تا آخر عمر آن حضرت ادامه داشت. تاریخ، نمونههای برجستهای از این گونه خدمات آن امام را بازگو میکند:
امام چهارم هزینه زندگی صد خانواده تهیدست مدینه را عهده دار بود.[12]
گروهی از اهل مدینه، از غذایی که شبانه به دستشان میرسید، گذران معیشت میکردند، اما آورنده غذا را نمیشناختند. پس از درگذشت علی بن الحسین تازه متوجه شدند شخصی که شبانه مواد غذایی و خوار و بار برای آنان میآورده، علی بن الحسین – علیه السلام – بوده است! [13]او شبانه به صورت ناشناس انبان نان و مواد غذایی را شخصا به دوش میکشید و به در خانه فقرا میبرد و میفرمود: صدقه پنهانی آتش خشم خدا را خاموش میسازد.[14]
اهل مدینه میگفتند: ما صدقه پنهانی را هنگامی از دست دادیم که علی بن الحسین در گذشت. [15]
حضرت سجاد در طول سالها به قدری انبان حاوی آرد و دیگر مواد غذایی را به دوش کشیده شخصا به در خانه فقرا برده بود که شانه حضرت کوفته شده و پینه بسته بود، به طوری که پس از شهادت آن حضرت، هنگام غسل دادن جنازهاش، این کوفتگی توجه حاضران را جلب کرد و وقتی از علت آن پرسیدند، پاسخ شنیدند که: این، اثر حمل شبانه کیسهها و انبانهای پر از مواد غذایی به در خانه فقرا است. [16]
8- کانون تربیتی
هنگام ظهور اسلام، بردگی در سراسر جهان آن روز – حتی در مهد تمدن آن زمان یعنی یونان و روم – رواج داشت، و چون لغو چنین پدیده گستردهای بیکباره مقدور نبود، اسلام از راههای مختلفی زمینه لغو تدریجی آن را فراهم ساخت. بدین ترتیب که از یک طرف راههای بردهگیری را تقلیل داده آن را محدود ساخت. از طرف دیگر آزاد سازی بردگان را کفاره بسیاری از گناهان و خطاها و ترک واجبات قرار داد و از این رهگذر وسائل آزادی آنان را فراهم ساخت. از طرف سوم پیامبر اسلام به مسلمانان توصیه کرد که با بردگان (همچون عضوی از خانواده) رفتار انسانی داشته باشند و دستور داد صاحبان بردگان از غذاهایی که خود میخورند و از لباسهایی که خود میپوشند، به آنان بدهند.
از این گذشته، آزاد سازی بردگان را آنچنان دارای ارزش و ثواب و فضیلت معرفی کرد که در روایات ما بسیاری از اعمال صالح صالح، از نظر کثرت ثواب و فضیلت، به آزاد کردن بردگان تشبیه گشته و از این طریق مسلمانان به این کار تشویق شدهاند. مجموع اینها دیدگاه اسلام را در مورد بردگی تا حدی روشن میسازد.[17]
برخورد خاص و ظریف اسلام و پیشوایان آن با مسئله برده و برده داری را باید از این دیدگاه تحلیل کرد.
باری، در بررسی زندگانی امام چهارم نیز موضوع آزاد سازی بردگان به چشم میخورد، اما دامنه و سطح این عمل به حدی وسیع است که تنها با محاسبات بالا قابل توجیه نیست و به نظر میرسد که امام چهارم در این کار انگیزههای والاتری داشته است. دقت در این زمینه نشان میدهد که امام از این اقدام نظر تربیتی و انسانی داشته است، بدین معنا که بردگان را خریداری کرده مدتی تحت آموزش و تربیت قرار میداد و سپس آزادشان میکرد و آنان به صورت انسانهای نمونه به فعالیت فرهنگی و تربیتی میپرداختند و پس از آزادی نیز ارتباطشان با امام قطع نمیشد.
«علی بن طاووس» ضمن اعمال ماه رمضان مینویسد: علی بن الحسین – علیه السلام – شب آخر ماه رمضان بیست نفر برده (با اندکی بیشتر یا کمتر) را آزاد میکرد و میگفت: خداوند در هر شب رمضان هنگام افطار هفتاد هزار نفر از اهل دوزخ را از عذاب آتش ازاد میکند، و در شب آخر به تعداد کل شبهای رمضان آزاد میکند، دوست دارم خداوند ببیند که من در دنیا بردگان خود را آزاد میکنم تا بلکه مرا در روز رستاخیز از آتش دوزخ آزاد سازد.
امام هیچ خدمتگزاری را بیش از یک سال نگه نمیداشت. وقتی که بردهای را در اول یا وسط سال به خانه میآورد، شب عید فطر او را آزاد میساخت و در سال بعد به جای او شخص دیگری را میآورد و باز او را در ماه رمضان آزاد میساخت و این روال تا آخر عمر او همچنان ادامه داشت.
اما بردگان سیاه پوست را – باوجود آنکه به آنان نیاز نداشت – میخرید و آنان را در مراسم حج به عرفات میآورد و آنگاه که به سوی مشعر کوچ میکرد، آنان را آزاد میکرد و جوایز مالی به آنان میداد.[18]
به گفته یکی از نویسندگان :همین که بردگان از این موضوع خبر مییافتند، خود را از قید بندگی اعیان و اشراف رها ساخته به خدمت زین العابدین در میآمدند.
زمان میگذشت و ایام سپری میشد و زین العابدین همچنان به آزاد کردن بندگان مشغول بود. او هر سال و هر ماه و هر روز به مناسبتهای مخلتف این امر را تکرار میکرد تا آنجا که در شهر مدینه گروه عظیمی از بندگان و کنیزان ازاد شده آن حضرت تشکیل شده بود.[19]
چنانکه اشاره شد، از مجموع اینها میتوان نتیجه گرفت که امام با این برنامه در واقع یک کانون تربتیی به وجود آورده بود: بردگان را خریداری کرده مدتی تحت تعلیم و تربیت قرار میداد و پس از آنکه آنها را آزاد میکرد، هر کدام یک فرد تربیت شده و الگو برای دیگران بودند. آنان پس از آزادی نیز پیوند معنوی خود را با امام قطع نمیکردند و به سهم خود دیگران را تحت پوشش تربیتی قرار میدادند. این برنامه امام، با توجه به محدودیتهایی که او در ارشاد و هدایت مستقیم جامعه با آن روبرو بود، بسیار درخور توجه و بررسی است. [20]
[1] . مجلسى، بحار الانوار، الطبعه الثانیه، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1394 ه.ق، ج 46، ص 108-ابن کثیر، البدایه والنهایه، الطبعه الثانیه، بیروت،مکتبه المعارف، 1977 م، ج 9، ص 107- ابونعیم اصفهانى، حلیه الاولیا و طبقات الاصفیأ، الطبعه الخامسه، بیروت، دار الکتاب العربى، 1407 ه.ق، ج 3، ص 140-السید محسن الامین، همان مأخذ، ج 1، ص 631 و 636-على بن عیسى، همان مأخذ، ج 2، ص 314- صدوق، الخصال، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفارى، قم، منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه بقم المقدسه، 1403 هق.ص، ص 518.
[2] . بن سعد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر، ج 5، ص 220.
[3] . حسین بن على بن شعبه، تحف العقول، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفارى، الطبعه الثانیه، قم، منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه بقم المقدسه، 1363 ه.ش، ص 249 – کلینى، الروضه من الکافى، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفارى، الطبعه الرابعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362 ه.ش، ص 72 – صدوق الامالى، قم، مطبعه الحکمه، 1373 ه.ق، ص 301(المجلس الثانى)
[4] . (آیت الله) خامنهاى، سید على، پژوهشى در زندگى امام سجاد، چاپ اول، تهران، دفتر حزب جمهورى اسلامى، نشریه شماره 63، 1361 ه.ش، ص 36-38.
[5] . على بن شعبه، همان مأخذ، ص 252-کلینى، همان مأخذ، ص 15.
[6] . مرتضى الحسینى العاملى، جعفر، در اسات و بحوث فى التاریخ و الاسلام (مجموعه مقالات) 1400 ه.ق، ج 1، ص 56 (مقاله: الامام السجاد باعث الاسلام من جدید).
[7] . مرتضى الحسینى العاملى، همان ماخذ – امین، احمد، ضحى الاسلام، الطبعه السابعه، قاهره، مکتبه النهضه المصریه، ج 1، ص 365( به نقل از بخارى و ترمذى – باب الاعتصام بالسنه).
[8] . سیوطى، جلال الدین، تاریخ الخلفأ، تحقیق، محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه.ق، ص 224.
[9] . مرتضى الحسینى العاملى، همان ماخذ، ص 57 (به نقل از جامع بیان العلم)
[10] . الارشاد، قم، مکتبه بصیرتى، ص 260.
[11] . این رساله را مرحوم «صدوق» در کتاب «الخصال» (ابوب الخمسین و مافوقه) مسنداً و در کتاب «من لا یحضره الفقیه» (ج 2، ص 618) مرسلا روایت کرده است. حسن بن على بن شعبه نیز در کتاب «تحف العقول» بدون سند ولى مبسوطتر نقل کرده است. تعداد حقوق بر اساس نقل صدوق پنجاه و یک، و بر اساس روایت ابن شعبه پنجاه تا است. ر.ک به: دکتر شهیدى، سیدجعفر، زندگانى على بن الحسین، چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1365 ه.ش، ص 169-188.
[12] . ابونعیم اصفهانى، حلیه الاولیأ، الطبعه الخامسه، بیروت، دارالکتاب العربى، 1407 ه.ق، ج 3، ص 136 – سبط ابن الجوزى، تذکره الخواص، نجف، المطبعه الحیدریه، 1383 ه.ق، ص 327 – على بن عیسى اربلى، کشف الغمه، تبریز، مکتبه بنى هاشم، 1381 ه.ق، ج 2، ص 289 – شبلنجى، نورالابصار فى مناقب آل بیت النبى المختار، قاهره، مکتبه المشهد الحسینى، ص 140 – مجلسى، بحارالانوار، الطبعه الثانیه، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1394 ه.ق، ج 46، ص 88، – ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، تصحیح و تعلیق: سید هاشم رسول محلاتى، قم، موسسه انتشارات علامه، ج 4، ص 154 – ابن سعد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر، ج 5، ص 222، -الشیخ محمد الصبان، اسعاف الراغبین (در حاشیه نور الابصار) ص 219 – الشیخ عبدالله الشبراوى الشافعى، الاتحاف بحب الاشراف، قاهره، المطبعه الادبیه (افست منشورات الرضى، قم)، ص 136.
[13] . على بن عیسى، همان ماخذ، ص 289 – شبلنجى، همان ماخذ، ص 140 – ابونعیم اصفهانى، همان ماخذ، ص 140 – مجلسى،همان ماخذ، ص 88.
[14] . على بن عیسى، همان ماخذ، ص 289،- ابونعیم اصفهانى، همان ماخذ، ص 136 – سبط ابن الجوزى، همان مأخوذ، ص 327.
[15] . ابونعیم اصفهانى، همان ماخذ، ص 136 – شبلنجى، همان ماخذ، ص 140 -مجلسى، همان ماخذ، ص 88، الشیخ عبدالله الشبراوى، همان ماخذ، ص 136 – على بن عیسى، همان ماخذ، ص 313 و 290 – سبط ابن الجوزى، همان ماخذ، ص 327.
[16] . ابونعیم اصفهانى، همان ماخذ، ص 136 – على بن عیسى، همان ماخذ، ص 289 – ابن شهراشوب، همان ماخذ، ج 4، ص 154 – صدوق، الخصال، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفارى، قم، منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه بقم المقدسه، 1403 ه.ق، ص 517 و 518.
[17] . در این زمینه رجوع کنید به: ایرجى، محمد صادق، بردگى در اسلام، پایان نامه درجه لیسانس مولف از دانشگاه تهران.
[18] . اقبال الاعمال، الطبعه الثانیه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1390 – ه.ق، ص 261.
[19] . سید الاهل، عبدالعزیز، زندگانى زین العابدین، ترجمه حسین وجدانى، چاپ سوم، تهران، انتشارات مجله ماه نو، ص 55.
[20] . در تهیه و تنظیم این بخش، از کتاب، امام چهارم پاسدار انقلاب کربلا به قلم دوست و برادر دانشمند آقاى على اکبر حسنى استفاده شده است.
مهدی پیشوایی – برگرفته از کتاب سیره پیشوایان، ص259 – 302