بهترین سفرها در ماه رمضان سفر از جسم به روح
آری بهترین سفر انسان به هدایت حضرت حق مقرر شده سفر از جسم به روح از جهل به عقل از ظلم به عدل از ظلمت به نور از حیوانیت به انسانیت از رذیلت به فضیلت از نادرستی به درستی از شقاوت به سعادت از دنیا به آخرت از جهنم به بهشت از خلق به حق و اینجا نقطه اوج انسان است که تنها و تنها به وسیله تهذیب نفس و عبادت حاصل آید
استعدادهای شگرف انسان در عرصه معنویت و عبودیت
از وجود مقدس سر حلقه عاشقان و امام عارفان حضت مولی الموحدین علی علیه السلام نقل است که انسان تصور میکند همین جرم و جسم و وزن اندک است درحالی که عالم اکبر«که مقصود جهان آفرینش یا عالم ملکوت است «در تو منطوی است در توضیح این جمله عارفانه اهل معرفت داد سخن داده و به بیان عالی ترین مسائل الهی که در صفحه الهی که در صفحهی باطن انسان بدست نقاش ازل نقش بسته برخاسته اند در اینجا گوشهای از خصوصیات معنوی انسان را که بالقوه داراست به آن عنایت کنید خصوصیاتی که از جانب حق بر هر انسانی واجب عینی ولازم حتمی گشته که به فعلیت برساند و راه به فعلیت رساندش هم فقط بندگی درگاه حضرت حق است.
1-انسان مانند جهان بزرگ مظهر تجلی ذات و صفات و افعال الوهیت است
2-روح جامع انسانی نمایشگاه تجلی ذات یا حکمت خداست و نفس انسانی آیینه تجلی صفات یا محبت خداست
3- جسم انسانی بالقوه و یا بالفعل دارای همه عناصر و قوای طبیعت است ولی بعضی از آنها را بالفعل دارد و بکار می برد و بعضیها را هم بالقوه دارد آری این است دور نمایی از عظمت و شخصیت انسان که گروه کثیری از آن بی خبرند و بخاطر بی خبری و عدم اطلاعشان خود را در بند جسم و شکم و شهوت اسیر کرده و سعادت دنیا و آخرت خود را به باد دادهاند و خبرداران هم بر اثر قرار گرفتن در مدار عبادت به ظهور شخصیت الهی خود اقدام کرده و خود را به لقاء حق و وصال محبوب رساندند.
لقاء حق فقط با عبادت خالصانه است
امیر المومنین علی علیه السلام فرمود: «ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فی جنّتِک بل وجدتک اهلاً للعبادَهِ فعبدتُکَ» خدایا من ترا از بیم آتش تو یا بخاطر طمع و آزمندی نسبت به بهشت تو را نمی پرستم بلکه از آن جهت تو را پرستش میکنم چون تو شایسته عبادت و پرستش هستی من سودائی جز تو در سر ندارم و نمیخواهم با تو مبادله و تجارت برقرار کنم و کالای عبادت خود را با بهشت و بهاء و قیمت بوستانهایت مبادله نمایم من خواهان تو هستم حتی بیم از آتش تو، انگیزه پرستش من نیست من میپسندیم آنچه را تو می پسندی چون ترا خواهانم یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
علی علیه السلام در هنگام عبادت مانند مارگزیده به خود میچرخد
خوف علی علیه السلام از خداوند خوف و بیمی بودکه باید آن را در هیبت الهی نامید نه خوفی که وجود گناهکاران و علماء و پارسایان را میلرزاند چون امیر المومنین علی علیه السلام به عظمت الهی وحقایق مربوط به آخرت و شکوه وجلال پروردگار عارف و واقف بود و همین عظمت و هیبت الهی آن حضرت را در خود مستغرق میداشته لذا بهنگام عبادت خود را در برابر وجود عظیم میدید و لرزه بر اندامش میافتاد
قرآن مجید میفرماید: «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یُشْرِک بعبادهِ ربِّه احداً»آنکه در آرزوی دیدار حق و لقاء او را دارد باید کرداری شایسته ارائه دهد ودر بندگی پروردگار خود هیچکسی را همتای او قرار ندهد رسیدن به این مقام نیازمند آمادگی و تهذیب درون و برون است و به این مرحله اگر کسی برسد دیگر دعاهایش مستجاب میشود چون خواهان او خداست و او هم خواهان حضرت حق لذا این سئوال از بعضی افراد مطرح است که چرا برخی دعاها و الله گفتنها به اجابت نمیرسد این بخاطر این است که هنوز عاشقانه صد در صد عاشق پروردگار عالم نیستیم و اگر عبادتی میکنیم برای این است که بهشتی یا جهنمی را از خود دور کنیم پس اگر عبادت عاشقانه و خالصانه بود آن وقت است که دعائی انسانی مستجاب می شود
لولاک لما خلقتُ الاَفْلاک او از همهی عالم آگاهی و وقوفش به مسئله فقر ذاتی و نیاز طبیعی و حتمی موجود بیشتر بود و توجه به این نیاز همه جانبه را نسبت به حضرت بی نیاز و فقر ذاتی را نسبت به غنی حمید فخر خود میدانست و بالاترین مقام را برای خویش سلطنت فقر بحساب میآورد و در برابر حضرت دوست با زبان حال و تمام وجودش عرضه میداشت
الفقر فخری«یعنی فقر نشانه فخر و افتخار من است»(101)
دعا بهترین عمل جهت وصول به حضرت حق
دعا بهترین عمل و قوی ترین حرکت و برترین حالتی است که به توفیق حضرت حق انسان را یاری میکند تا در مهالک قرار نگیرد
دعا این رابطه معنوی و فطری که بطور اکثر در مواقع دردمندی و حوادث و مصائب و خلاء ها و پیش آمدها در حال و زبان و قیافه و اشک سوزان انسان تجلی میکند دعا معشوق انبیاء امامان ومحبوب اولیاء و عارفان بوده الیته امتیاز پاکان و عاشقان و عارفان در این مسئله نسبت به سایر انسانها در این است که آنان همه وقت چه در هنگام داشتن بهترین آرامش چه وقت حوادث در پیشگاه پروردگار در حال دعا بودند و اظهار نیازمندی و فقر در هر وقت دربارگاه قدس او عشق می ورزیدند ولی بقیه انسانها معمولاً برای رفع حوادث و مشکلات یاد خدا میکنند
اما امامان بزرگوار شیعه که دعاهای آنان بهترین مکتب تزکیه و تصفیه و عالی ترین داروی علاج دردها می باشد
شما وقتی به دعاهای نقل شده از انبیا در قرآن و دعاهای وارده از معصومین بخصوص دعای خمس عشر و دعال کمیل ، عرفه، ابوحمزه ثمالی، مناجات شعبانیه دعای مکارم الاخلاق مراجعه میکنید به این نکته واقف می شوید که دعا بهترین عامل حرکت برای انسان به سوی ارزش ها درستی ها آراستگیها پیراستگیها تزکیه تصفیه و آمرزش گناه و علاج دردهای شیطانی و ابلیس است
دعا عامل حرکت و از ضروری ترین نیازهای بشر
مسئله اهیمت و ارزش دعا و آثار آن بقدری روشن و آشکار است که حتی دانشمندان بیگانه از اسلام هم بر اساس هدایت فطری به این مسئله اشاره کرده و با یک انصاف و وجدان دعا را عامل حرکت و از ضروری ترین نیازهای بشر و داروی درمان حتی برای دردهای جسمی شمرده و در زمان ما در حال پایه گذاری مطب هائی هستند که طبیبان تربیت شده در این فن حتی سخت ترین بیماریهای جسمی را از این طریق معالجه کنندکارل دانشمند بزرگ فرانسوی در این زمینه کتابی مستقل بنام نیایش به رشته تحریر در آورده که در این نوشتار قسمتی از گفتار او را برای شما باز گو میکنیم .کارل میگوید:
درموقع دعا نه فقط انسان یک فورمول واحدی را پیش خود میخواند بلکه وجدان او چنان در عالم تجرد و انقطاع فرو می رود که خودش تصور آن را نمیتواند بکند این حالت عجیب را نباید فقط به ترقی و پیشرفت قوای روحی نسبت داد حالت دعا و مناجات اثراتی در اعضای بدن ما به جای میگذارد که در نوع خود بی سابقه است در روز اول آنقدرها جالب توجه نیست اما کم کم وقتی که عادی شد هیچ لذتی در مقابل آن برابری نمیکند
انسان در این حالت خود را به طرزی به خدا تسلیم مینماید مثل این که تختهای سنگ مرمر در مقابل سنگ تراش بی اختیار است و در همان حال از خدای خود رحمت و ترحم را طلب مینماید
امیر المومنین بسیار دعا میخواند
عن ابی عبد الله علیه السلام قال: امیر المونین علیه السلام: احب الاعمال الی الله عزوجلَّ فی الارض الدُّعاءُ و افضل العباده العفاف قال: و کان امیرُالمومنین رجلاً دَعّاءً امام صادق علیه السلام فرمود: امیر المومنین می فرماید: محبوبترین اعمال در روی زمین نزد خداوند دعا است و بهترین عبادت پرهیزکاری و پارسائی است و امیر المومنین مردی بود که دعایش بسیار بود
دعا سلاح مومن
عن ابی عبد الله علیه السلام قال قال رسول الله صلی ا… علیه و آله الدُّعاء سلاحُ المومنِ و عمود الدین و نورُ السَّماواتِ و الارض
امام صادق علیه السلام می گوید پیامبر فرمود: دعا سلاح مومن و پایه دین و وروشنی آسمانها و زمین است قال: قال امیر المونین علیه السلام : الدُّعاء مفاتیح النَّجاح و مقالیدُ الفَلاحِ و خیرُ الدُّعاء ما صدر عن صدرِ تقیٍ و قَلبٍ تَقیٍ و فی المناجاهِ سببُ النَّجاهِ و بالاخلاصِ یکونُ الخلاصُ فاذا اشتَدَّا الفَزَعُ فالیَ اللهِ المَفْزَعُ و نیز حضرت صادق فرمود امیرمومنان (علیه السلام) فرمود:دعا کلیدهای نجات وگنجینه های رستگاری است و بهترین دعا آن دعائی است که از سینهی پاک و دلی پرهیزکار بر آید و وسیله نجات درمناجات است و خلاصی به اخلاص به دست آید وچون فزع و بی تابی سخت شود مفزع و پناهگاه خداست یا امام ششم حضرت صادق علی السلام فرمودند: دعا از نیزهی تیز نافذتر است
«عن ابی عبد الله علیه السلام : الدُّعاءُ انفذ من السِّنان الحدید»
دعا باعث دفع بلا و قضا است
عن حمادِ بْنِ عُثمان قال: سمعتُهُ: اِنَّ الدُّعا یرد القضاءَ ینقُضُهُ کَما ینقَضُ السِّلکَ و قد اُبْرِمَ ابراماً حماد بن عثمان میگوید: شنیدم همانا دعا برگرداننده قضا است و رشته قضا را از هم واتاباند و بزند: چنانچه رشته نخ باز شود گرچه به سختی تابیده شده باشد.
عن ابی عبد الله علیه السلام قال: اِنَّ الدُّعاءَ یرُدُّ القضاءَ و قد نزل من السماءِ و قد اُبْرِمَ ابراماً امام صادق علیه السلام فرمود: دعا قضائیکه از آسمان نازل شده برگرداند اگر چه آن قضا به سختی مبرم و محکم شده باشد عوامل معنوی در تفسیر قضا و قدر آنچه راجع به علل و اسباب و عوامل موثر در تغییر سرنوشت انسانها میباشد تنها عوامل مادی و تاثیرات آنها نمیباشد
بدیهی است از نظر جهان بینی مادی تنها باید به همین عوامل و روابط علمی و معلولی میان آنها اکتفا کرد اما از جهان بینی الهی که واقعیت را درچهار چوب ماده و جسم کیفیت و انفعالات جسمانی محدود ومحصور نمیداند دنیای حوادث دارای تار و پودهایی بیشتر و پیچیده تر است و عواملی که در پدید آمدن حوادث شرکت دارند بسی افزون تر میباشند از نظر مادی عوامل موثر در اجل و روزی و سلامت و سعادت و خوشبختی منحصراً مادی است تنها عوامل مادی است که اجل را نزدیک یا دور میکند روزی را توسعه میدهد یا تنگ میکند جهان بینی الهی علل و عوامل دیگری که عوامل روحی و معنوی نامیده میشوند نیز همدوش عوامل مادی در کار اجل و روزی و سلامت و سعادت و امثال این امور موثرند از نظر جهان بینی الهی جهان یک واحد زنده و با شعور است اعمال و افعال بشر حساب و عکس العمل دارد خوب و بد در مقیاس جهان بی تفاوت نیست اعمال خوب و بد بشر مواجه میشود با عکس العملهایی از جهان که احیانا در دوره حیات و زندگی خود فرد به اومیرسد.انداء جاندار اعم از حیوان و انسان خصوصاً انداء به صاحبان حقوق از قبیل پدر و مادر و معلم آثار سوئی در همین زندگی بار میآورد در طبیعت مکافات هست این آثار و نتایج خود قسمتی از مظاهر قضا و قدر است بدیهی است که اینگونه قضایا و ارتباطات میان حوادث و پدیده ها با جهان بینی الهی که جهان را یک دستگاه واحد زنده صاحب اراده و شعور میداند قابل توجیه است و بخشی از روابط علی و معلولی راتشکیل میدهد و اما با طرز تفکر مادی و جهان بینی ماتریالیستی قابل توجیه نیست از نظر جهان بینی الهی جهان هم شنواست و هم بینا ندا و فریاد جاندارها رامیشنود و به آنها پاسخ میدهد به همین جهت دعا یکی از علل این جهان است که در سرنوشت انسان موثر است جلوی جریانهای را میگیرد و یا جریانهایی به وجود میآورد به عبادت دیگر دعا یکی از مظاهر قضا و قدر است که در سرنوشت حادثهای میتواند موثر باشد یا جلوی قضاو قدر را میگیرد(102)
«الدُّعا یرد القضاء بعد ما ابرم ابراما»(103)
دعا قضا رابر میگرداند هر چند آن قضا محکم شده باشد کارهای خوب و کارهای بد سبب تاخیر و تاجیل اجل انسانی است همچنین صدقات و احسانها یکی دیگر از عوامل ومظاهر قضا و قدر است که از مجاری معنوی در تغییر و تبدیل سرنوشتها موثر است به طور کلی گناه و طاعت، توبه و پرده دری عدل و ظلم نیکوکاری و بدکاری دعا و نفرین و امثال اینها از اموری می باشد که در سرنوشت بشر از نظر عمر و سلامت و روزی موثر میباشد امام صادق علیه السلام فرمود من یَمُوت بالذُّنوب اکثرُ ممَّن یموتُ بالآجالِ و من یَعیشُ بالاحسان اکثرُ مِمَّنْ یعیشُ بالاَعمار عدد کسانی که به واسطه گناهان می میرند از کسانی که به واسطه سر آمدن عمر می میرند بیشتر است و عدد کسانی که به سبب نیکوکاری زندگی دراز میکنند از کسانی که با عمر اصلی خود زندگی میکنند افزون است.مقصود حدیث این است که گناهان اجل را تغییر میدهند و احسانها و نیکوکاریها عمر را زیاد میکنند یعنی با اینکه اجل و عمر به حکم و قضا و قدر الهی تعیین شده اند این امور عامل تغییر و تبدیل قضا و قدر میباشند
تهدید شدید حضرت حق به کسانی که از عبادت استکبار میکند
قرآن مجید تهدید شدیدی نسبت به کسانی که از دعا کردن ابا دارند کرده میگوید: «کسانی که از عبادت من استکبار میورزند به زودی با ذلت و خواری وارد جهنم میشوند
«ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین» در یک تحلیل کوتاه میتوان به عمق مفاد این احادیث رسید زیرا دعا از یک سو انسان را به شناخت پروردگار دعوت میکند و از سوی دیگر سبب میشود که خود را نیازمند او ببیند و در برابرش خضوع کند و از مرکب غرور و کبر که سرچشمه انواع بدبختیها و مجادله در آیات است فرود آورد و برای خود در برابر ذات پاک او موجودیتی قائل نشود
از سوی سوم نعمتها را از او ببیند و به او عشق ورزد و رابطهی عاطفی او از این طریق با ساحت مقدسش محکم گردد
از سوی چهارم چون خود را نیازمند و مرهون نعمتهای خدا می بیند موظف به اطاعت فرمانش میشمرد
از سوی پنجم چون میداند استجابت این دعا بی متد و شرط نیست بلکه خلوص نیت و صفای دل و توبه از گناه و برآوردن حاجات نیازمندان ودوستان از شرائط آن است خود سازی میکند و در طریق تربیت خویشتن گام بر میدارد.
از سوی ششم دعا به او اعتماد به نفس میدهد و از یاس و نومیدی باز می دارد و به تلاش و کوشش بیشتر دعوت میکند و از آن جا که دعا و تقاضای از خدا فرع بر معرفت خداوند است و در آیهی بعد از حقایق سخن میگوید که سطح معرفت آدمی را بالا می برد و یکی از شرائط دعا را که امید به اجابت است افزایش میدهد می فرماید خداوند کسی است که شب را برای شما آفرید تا در آن بیاسائید (الله الذی جعل لکم اللیل لِتسکنوا فیه)چرا که تاریکی شب از یکسو موجب تعطیل قهری برنامههای روزانه است و از سوی دیگر خودِ تاریکی آرام بخش و مایه استراحت تن و اعصاب و روح است و نور مایهی جنبش و حرکت آری خداوند تمام شرائط زیستن را برای انسان در این عالم مطمئن و آرام قرار داد تا یک محلی جهت بندگی و عبادت حق باشد تا شماها به تکامل وکامل نائل آئید
گریه برای خدا از علائم عاشقان
گریه برای خدا و در راه خدا و بر مصائبی که در راه خدا به اولیاء خدا رسیده ذاتا مطلوب است قرآن مجید گریه برای خدا را از علائم عاشقان حق داشته و آنکس که اشک چشم ندارد مریض است.«وَ اِذا سَمِعُوْا ما اَنْزَلَ الی الرَّسولِ تری اَعْیُنُهُمْ تَفیْضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوْا مِنَ الحقِّ یقولُوْن رَبَّنا امَنّا فَاَکْتُبْنَا مع الشاهدین.
و چون آیاتی را که به رسول ما فرستاده شد بشنوند اشک از دیدهی آنها جاری میشود زیرا حقانیت آن را شناخته، گویند بارالها ما به رسول تومحمد وکتاب آسمانیش ایمان آوردیم پس ما را در زمرهی گوهان راستین او ثبت فرما
گریه به وقت دعا از ارزش خاصی برخوردار است و اشک چشم که نشانی از صفای باطن است آدمی را به رحمت حضرت حق نزدیک کرده و از بار گناهان سبک میکند.امام صادق علیه السلام میفرماید: «مان شیئ الا وله کیل او وزن الا الدموع فان القطره منها تطفیء بحاراً من نارٍ فاذا اعزُ رقت العین بمائهالم یرهق وجهه و لا ذله فاذا افاضت حرمها الله علی النار و لوان باکیا بکا فی امه لرحموا(104)
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
برای هر چیزی پیمانه و وزنی است مگر گریه که یک قطرهاش دریاهایی از آتش را خاموش سازد و چون اشک در دیده حلقه بزند چهره صاحبش خواری و ذلت نبیند وچون بررخسار بریزد بر آتش دوزخ حرام گردد و اگر هر آینه در امتی یک نفر گریان باشد همه آنان مورد ترحم قرار میگیرند»عن ابی جعفر قال: «ما من قطرهٍ احبُّ الی الله عزوجلَّ مِنْ قطرهِ دموعٍ فی سوادِ اللیلِ مخافهً مِن اللهِ لا یُرادُ بها غَیْرُهُ(105)
امام باقر علیه السلام فرمود: قطرهای نزد خداوند محبوبتر از آن قطره اشکی که در تاریکی شب از ترس خدا بریزد و جز خدا چیزی منظور نداشته باشد نیست
در هنگام ورود به ماه رمضان باید با استغفار همهی وجودمان را از هر ناپاکی پاک کنیم
سید بن طاوس در کتاب سعدا السعود می نویسد در صحف ادریس پیامبر «سلام الله علیه» یافتم که آن حضرت میفرمود: «اذا دخلتم فی الصیام، فطهروا نفوسکم من کُلِّ ذنسٍ ونجس و صوموا لله بقلوبٍ خالصه منزههٍ عن الافکار السیه و الهواجِیس المنکر فان الله سیجسُ القلوبَ اللطحه و النیات المدخوله و مع صیام افاهکم من اَلما کل فلتَصُمْ جوارِ حکم من الماثم فان لایرضی منکم ان تصوموا من المطاعم فقط لکن مِنَ المَناکِرِ کُلَّها و الفَواحِشَ بِاَشْرِها «هنگامی که وارد ماه روزه شدید پس انفاستان را از هر ناپاکی و پلیدی پاک نگاهدارید و روزه بگیرید برای خدا با دلی خالص که صاف و نورانی و منزه از افکار بد و زشت و صداهای کریه باشد پس براستی خداوند به زودی دلهای ناپاک و مقاصد ناپاک را محبوس مینماید و مقاصد و نیات غیر خالص را بی اجر میگذارد و با روزه دهنهاتان را از خوردنیها و آشامیدنیها و جوارح شما از معاصی وگناهان روزه باشد زیرا خداوند از شما راضی نمی گردد که روزه شما فقط از مطاعم و خوردنیها باشد بلکه از کل منکرات و زشتیها خودداری کند و خود نگهدارد و خویشتن دار باشد پس باید با استغفار از خداوند خود را صد در صد آماده دیدار با معبود کنیم و با پاکی درون و برون به استقبال روزه برویم تا بتوانیم در این حالت خدای را ملاقات کنیم انسان میتواند با استغفار یک صائم واقعی باشد بطوریکه در این هنگامی که وجود او آماده و مستعد شده ملائکه آسمان برای آن شخص استغفار میکند
امام صادق علیه السلام می فرماید
«ما من صائم یحضُرُ قوما یعلمون الا سبحت اعضائَهُ و کانب صلاهُ الملائکه علیه و کانت صلوتهم له استغفاراً(106)
هیچ روزه داری نیست که حاضر گردد بر قومی که مشغول روزه خواری هستند مگر اینکه اعضاء و جوارحش به تسبیح پروردگار مشغول است و حال آنکه ملائکه بر او درود و رحمت می فرستند وصلوات و درود و ملائکه هم برای آنان استغفار و تقاضای بخشش از خداوند میباشد آری مقاومت و بردباری روزه دار که خوردن و آشامیدنیهای دیگران او را از تسبیح پروردگار باز نمیدارد و بر ارزش وجود معنویت و روحانیت او میافزاید
ماه رمضان فرصتی استثنایی جهت بازگشت به حضرت حق
پیامبر عظیم الشان اسلام به همهی مومنین خطاب میکند «قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکه و الرحمه و المغفره» ومیفرماید ماهی به سوی شما روی آورده است که متعلق به حضرت حق است و برکات و رحمت و مغفرت الهی شامل همهی بندگان میشود ای مومنین فرصت خوبی در پیش روی دارید سعی کنید از این فرصت به نحو احسن استفاده نمائید و طلب آمرزش از گناهان خود کنید اگر در این ماه گناهان شما بخشیده نشد بسیار مشگل است که بتوانید در آینده جبران مافات کنید.
ماه رمضان ماه بخشش گناهان
عن ابی جعفر علیه السلام قال: قال رسول الله صلی ا… علیه و آله لَمّا حضر شهر رمضان و ذلک فی ثلاث بقینٍ من شعبان قال لبلال: ناد فی الناس فجمع الناس ثم صعد المنیدَ فَحَمِدَ الله و اثنی علیه ثم قال : ایها النّاس اِنَّ هذا الشهر قد خصکم الله به وحضرکم و هو سید الشهور لیلهُ فیه خیرٌ من الف شهر تغلق فیه ابواب النّار و تفتح فیه ابواب الجنان فَمَنْ ادرکه و لم یعفرله فابعده الله و من ادرک و الدیه و لم یعفر له فابعده الله و من ذکرت عنده فلم یُصَّلِ علیَّ فلم یغفر الله فابعد الله(107)زمانی که ماه رمضان نزدیک شده و هنوز سه روز از ماه شعبان مانده بود پیامبر اسلام صلی ا… علیه و آله به بلال فرمود: مردم را خبر کن بعد از جمع شدن مردم پیامبر صلی ا… علیه و آله بالای منبر رفتند و حمد و ثنای الهی را به جا آورد سپس فرمود: مردم این ماه از ماههای شریفی است که خداوند به خود نسبت داده و ماهی که در پیش روی شماست سرور ماههای دیگر است یک شب از این ماه بهتر از هزار ماه است در این ماه درهای جهنم بسته و درهای بهشت باز میشود هر کس این ماه را درک کند ولی آمرزیده نشود از رحمت خدا دور است و هر کس پدر و مادرش را درک کند و بخشیده نشود از رحمت خدا دور میباشد و اگر نزد کسی نام من برده شود و بر من صلوات نفرستد بخشیده نمیشود و از رحمت خدا دور میباشد عن ابی عبد الله علیه السلام قال: من لم یغفرله فی شهر رمضان لم یغفر له الی قابل الا اَنْ شهد عرفه(108) امام صادق علیه السلام می فرماید: هر کس در ماه مبارک رمضان مورد رحمت و مغفرت خداوند واقع نگردد و بخشیده نشود تا رمضان آینده آمرزیده نمیشود مگر اینکه در سرزمین عرفه حاضر شود
بر همین اساس رسول خدا صلی ا… علیه و آله فرمود:
«اِنَّما سُمِیَّ الرمضان لِاَنَّ یُرْمَضُ فیهِ الذُنُوبْ(109)
ماه رمضان را رمضان نامیدند چون گناهان را از بین می برد.همانطوریکه در فصل تابستان هرگاه باران از آسمان میریزد گرد و غبار را پاک میکند همینطور در ماه رمضان گناهان پاک و شسته میشود و در واقع شخص روزه دار در آخر رمضان مانند فرزندی است که از مادر متولد شده است
«توبه پشیمانی از گناه و عزم جدی بر ترک گناه»
پشیمانی از عملکرد سوء و عزم جدی برترک گناه که همان روح توبه و بازگشت به خداست که در غالب ذکر استغفار و برگشتن از گناه توبه صورت میگیرد و ثمره آن دریافت مغفرت الهی و پاک شدن از آلودگی های روحی است و تا درمان اساسی صورت نگرفته و صحنهی زندگی از لوث گناه پاک نشده است و تمسک به توبه و استغفار چاره ساز فرار از مشکلات و نابسامانیهای ناشی از گناه خواهد بود که خداوند این امید را برای انسانها نوید داده است
«و من یَعْمَلْ سوءاً او یظلم نفسَهُ ثُمَّ یستغفِر اللهَ یَجدِ اللهَ غَفُوراً رحیما(110)
آثار توبه واقعی
بدون شک بازگو کردن آثار توبه کار سادهای نیست که برای توبهی حقیقی در قرآن مجید آثار متعددی ذکر شده است.
از آثار توبه نجات انسان از مهالک و روی آوردن به حقایق و واقعیات و قدم گذاردن در دایره سعادت و بیرون رفتن از مرز شقاوت و پستی است از آثار توبه حقیقی محبوبیت نزد حضرت دوست و به دست آوردن ارزشهای الهی و یافتن رضایت پروردگار از دیگر آثار توبه واقعی باز شدن هشت در بهشت و بسته شدن هفت در جهنم به روی انسان وخلاصه شیفته شدن جنت و رضوان به نائب و خاموش شدن شعله نار و عذاب جهنم است مقدمهی توبه خروج از غفلت و ورود به دیار انتباه و بیداری است و این نیز از آثار بسیار گران توبه است که بندهی گنهکار به خود آید و در گذشته و آینده خویش فکر کند و به این معنا توجه پیدا نماید که در برابر چه وجودی به عصیان و خلاف برخاسته و بر چه محبوبی به ستیزه وجنگ آمده است پر شدن قلب از ندامت و احساس سنگینی گناهان و عزم بر ترک رابطه با معاصی وجبران گذشته و ساختن آینده دور نمائی از توبه واقعی و بازگشت حقیقی به وجود مقدس حضرت حق است پس توبه از جمله تکالیفی است که فوراً باید بدان اقدام کرد و به این ندای الهی پاسخ مثبت داد خداوند تبارک و تعالی می فرماید
«اَلَمْ یَأنِ لِلَّذینَ امَنُوا ان تَخْشَع قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ الله وَ ما اَنْزَلَ مِنَ الحق»(111)آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مومنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد و انسانی که گناهی را مرتکب شده است باید هر چه سریعتر توبه کند و امروز فردا نکند شاید که در آینده توفیقی جهت توبه برای او حاصل نشود
تو که میگوئی که فردا این بدان
که به هر روزی که میآید زمان
او جوان تر میشود تو پیر تر
زود باش و روزگار خود مبر
سال بیگه گشت و وقت کشت نه
جز سیه رویی و فعل زشت نه
عمر ضایع، سعی باطل راه دور
نفس کاهل دل سیه جان ناصبور
موی بر سر همچو برف از بیم مرگ
جمله اعضا لرزان همچو برگ
میخهای خوی بد محکم شده
قوت برکندن آن کم شده
هین و هین ای راهرو بیگاه شد
آفتاب عمر سوی چاه
هین مکو فردا که فرداها گذشت
تا به کلی نگذرد ایام گشت
توبه را نباید به تاخیر انداخت
پیامبر عزیز اسلام صلی ا… علیه و آله فرمودند:
«لا توخَر التوبهَ فان الموت یاتی بَغْتَهً»(112)
یعنی توبه را به تاخیر مینداز زیرا مرگ انسانی ناگهانی است
مردان الهی آنچنان هستند که لحظهای از وجود حق غافل نمی شوند و می بینیم آنها با این که در این مرحله از انسانیت هستند اما لحظهای خدای را فراموش نمی کنند و همیشه مشغول به ذکر و یاد اویند بطوریکه در هر حالی توجه کامل به معبود دارند بنابراین اولین مرحله برای سالک در طریق خداشناسی تذکر و یادآوری حضرت حق است لذا عرفا میگویند «حفظ النفس عن الغفله عندد خوله و خزوجه و بینهما لیکون قلبه حاضراً مع الله جمیع الانفاس هر نفسی که فرو می رود و بر میآید و بین آن باید از سیر حضور آگاه باشد و نگذارد که در یک لحظه غفلت به او راه یابد در این صورت دل در تمام نفسها با خدا خواهد بود و نفسی از انسان خارج نمی شود مگر اینکه همراه با یاد حضرت حق می باشد لذا قرآن میفرماید «رجال لا تلهیم تجاره و لا بیع عن ذکر الله»(113) مردان الهی این چنین اند که تجارت و کسب و کار آنها را از یاد خدا نمیبرد
نظر فقهاء و مفسران پیرامون وجوب توبه
فقهاء بزرگ شیعه و سنی و مفسران عظیم الشان قرآن و وارستاگان عباد حق و عاشقان حقایق الهیه و عارفان روشن ضمیر و صاحبان گرانقدر علم اخلاق بر اساس آیات شریفه قرآنیه و روایات صحیفه نورانیه توبه از گناه را واجب دانسته و ترک و تاخیر آن را حرام میدانند استحباب توبه بهیچ وجه معنا ندارد و ترک و یا تاخیر آن باعث شدت امراض روحی و قلبی و عملی و زمینه سازی برای شدت مرض معنوی از گناهان و بلکه از معاصی کبیره است خواجه طوسی که از اعاظم حکماء و فقهاء در جمع بزرگان شیعه شخصیت کم نظیری است
در پایان کتاب پر قیمت تجرید الاعتقاد میفرمایند: توبه از واجبات است زیرا در بازگشت بسوی حق دفع ضرر ضرورت پیدا میکند و بقاء بر ضرر از محرمات است و نیز پشیمانی از انجام هر قبیح و ترک هر واجب برای هر انسانی لازم است پس بر مبنای وجوب دفع ضرر و پشیمانی از هر گناه و ترک شدن هر واجب توبه و بازگشت به سوی محبوب واجب است علامه حلی در توضیح سخن خواجه در مقام اثبات وجوب توبه به معنای ترک هر کبیره و صغیره برآمده و این معنا را با برهان یقینی فرموده است
انسان گنهکار در هر مرحلهای از گناه حق ناامیدی ندارد.
انسان گنهکار به هر اندازه که گناه داشته باشد حق ناامید شدن از رحمت و عنایت حضرت را ندارد که ناامیدی از رحمت بنا بفرموده قرآن در سوره یوسف آیه 87 کار مردم کافر است
«اَنَّهُ لا یَیْاَسُ مِنْ رُوْحِ اللهِ الا القَوْمُ الکافرون»یعنی از رحمت الهی مایوس نمیشود الا کسانی که کافر شده اند انسان به هر اندازه گناهان او سنگین باشد حق مایوس و نا امید شدن از رحمت حق را ندارند گناهکار چون به قرآن مجید توجه کند و آیات مربوط به مغفرت و رحمت را نظر کند و همچنین وقتی به روایات باب توبه و دعاهای عجیب اسلامی مانند دعای کمیل و ابوحمزه و عرفه حضرت سید الشهدا دقت نماید بهیچ عنوان جای ناامیدی و یاس برای وی نمیماند و در اینصورت واجب است تمام همت و اراده خود را برای جبران گناهان گذشته بکار بگیرد پس باید سعی انسان گناهکار این باشد که با یک اراده قوی از گناهان قبلی خود توبه کند و از رحمت حق مایوس نگردد اگر فضل و رحمت خدا شامل حال گنهکاران نمیشد البته انسانها در زمرهی زیانکاران بودند
وجوب توبه از دیدگاه آیات و روایات
بنابراین مشخص شد که دوری از مرض گناهان خطایا و اشتباهات مهلک که حیات ابدی را تهدید میکنند به طریق اولی واجب است
خدای تعالی می فرماید: «توبوا الی الله جمیعاً اَیُّهَا المومنون لعلکم تفلحون»(114)
ای مومنین همه با هم به درگاه خدا توبه کنید باشد که رستگار شوید
و می فرماید«یا ایها الذین امنوا توبوا الی الله توبه نصوحاً عسی ربُّکُم اَنْ یُکَفِّرَ عنکم سیّاتِکم»(115)
ای مومنین به درگاه خدا توبه کنید باشد که پرودگارتان گناهان شما را بپوشاند ومحو فرماید توبه نصوح توبهای است که خالص برای خدا و از هر شائبه خالی باشد و میفرماید: ان الله یُحبَّ التوابینَ و یُحِّبُ المتطهرین(116)
همانا خداوند توبه کنندگان و یا پاکیزگان را دوست میدارد
نبی اکرم صلی ا… علیه و آله می فرماید: « و التائبُ من الذنبِ کمن لا ذنبَ لَه»
کسی که توبه میکند مثل کسی است که گناه نکرده است
فوریت توبه
بدون شک توبه امری است باید فوری انجام شود زیرا رفع ضرر گناهان واجب فوری است سزاوار است توبه با انجام و ارتکاب گناه فاصلهی زمانی نداشته باشد یعنی گناهی از انسان صادر شد قبل از آن که پلیدی گناه درقلبش متراکم شود و محو آن غیر ممکن گردد پشیمان شده و آثارش را محو کند.نبی اکرم صلی ا… علیه و آله می فرماید:کسی که فوری توبه نکند و توبه را به تاخیر اندازد بین دو خطر بزرگ گرفتار است
اول: این که ظلمت معاصی بر قلبش متراکم شود چون لایه زنگ بر آهن روی قلب را بگیرد و محو شدن آن یک امر محال است
دوم: این که مرگ یا مرضی او را درگیرد و به او فرصت ندهد که به محو گناه مشغول گردد.
در هنگام دعا جهت آمرزش گناهان باید از همه قطع امید کرد
امام صادق فرمود: اگر خواستید دعای شما مستجاب شود ابتدا از غیر خدا باید قطع امید کنند تا دیگر دلتان به این و آن نباشد و در وجودتان به احدی جز قدرت لایتناهی امید نداشته باشید و به غیر ماسوی الله تکیه نداشته باشید در این هنگام دعا کنید تا دعایتان به اجابت برسد.(117)خداوند سبحان میفرماید «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء»(118)اله و رب آن است که بتواند مضطر را اجابت کند اگر الهی نتواند پناهندگان به خودش را جواب دهد که دیگر آن رب نیست دیگر آن یک بت است بت هم خاصیتش اینست که کسانی که آنها را به خدای پذیرفته بودنند نمیتوانستند جواب دهنند و به قول آن شاعر که میگوید بعضی چیزهائی را به عنوان خدای خود انتخاب کردنند که هیچ از خود دفاع نمیکند بطوریکه حتی روباهان و سگان بر رویشان ادرار میکنند لذاآن وقت دعای انسان به نتیجه میرسد که از غیر خدا بریده شود و آنگاه بر استجابت آن امید داشته باشد آنکس که نظام آفرینش را آفرید خداست و هم او ست که مشکلات شما را حل میکند.اینکه فرمود «امن یجیب المضطر» یعنی غیر مضطر نمی فهمد کار دست چه کسی است اگر بیماری بهبود پیدا میکند اگر انسان فقیری غنی می شود اول خدا و دوم طبیب است که آن را سلامتی و صحت میدهد ولی شخص مضطر می فهمد که اول خدا و آخر هم خداست مثلا گاهی پای انسان می لغزد دیگری دست او رامیگیرد میگوید: اول خدا دوم اگر شخص نبود از پله میافتادم بلکه اگر او هم دست مرا گرفت با خواست خدا بود آنکه مضطر است خوب درک میکند که فقط باید به او و از او استمداد خواست
علی علیه السلام چه زیبا با خدای خود نجوا میکند
و علی علیه السلام در دعای کمیل میگوید کم من عثار وقیته»(119)علی علیه السلام در دعای کمبل چه زیبا با خدا سخن میگوید خدایا تو مرا از همه لغزشها حفظ کردی آنجا که دستی در آمد و مرا گرفت دست تو بود و تو به او دستور دادی که دست مرا بگیرد البته به این معنا نیست که خدا فقط مضطر را اجابت میکند و غیر مضطر را اجابت نمیکند نه بلکه آنکه مضطر است میفهمد که خدا او را اجابت میکند و غیر مضطر او نمیفهمد که خدا او را اجابت میکند یا اینکه اصلا نمیفهمد و یا اگر میفهمد شرآلود است از این روست که می گوید اول خدا و موحد چنین منطقی دارد و خدا را شکر میکند که از این راه مشکل من را حل کرد.
عمومیت توبه
وجوب توبه نسبت به همهی اشخاص در تمام حالات عمومیت دارد به طوری که میتوان گفت: این حکم از احدی برداشته نشده است
قرآن کریم در یک خطاب عمومی میفرماید: «توبو الی الله جمیعا»(120)همه به سوی خدا توبه کنید» زیرا هیچ کس از گناه جوارح پاک نیست و اگر گاهی از معصیت جوارح پاک شود به ذنوب قبلی مبتلا خواهد شد و اگر پاک شود از سوی شیطان که خیالات متفرقه را به او تلقین میکند تا از یاد خدا غافلش کند خالی نیست واگر خالی شود دچار غفلت و قصور در شناخت خدا و صفات و آثار او به حسب طاقت خویش میباشد اینها تمامی نقص بوده و اسبابی دارند و ترک این اسباب فقط با اشتغال به اضداد آن ها ممکن است یعنی رجوع از یک راه به ضد آن و منظور از توبه هم رجع است و هیچ انسانی را نمیتوان تصور کرد که از نقص خالی باشد آنچه هست در مقدار آن تفاوت دارند ولی در اصل نقص مشترکند.نکته لازم تذکر این است که گناهان انبیاء و اوصیاء مثل گناهان ما نیست گناهان ما ترک واجبات و انجام محرمات است «ولی گناه آنان غفلتهای آنی از یاد دائمی خدا و اشتغال به مباحات است «و لذا جریمهی آنان نیز با جریمه ما فرق دارد جریمه ما آتش جهنم و حرمان از بهشت و جوار حق تعالی وجریمه آنان محرومیت از زیادی اجر و پاداش است لذا در حدیث وارد شده است
«اِنَّ حَسَناتِ الاَبرارِ سَیِّئاتُ المُقَرَّّّّّّّّّبین» (121)
حسنات نیکان گناه مقربین است یعنی همان عملی که اگر از یک طایفه خاص (ابرار) سرزند به عنوان خیر ونیکی شناخته میشود از طایفه دیگر (مقربین) گناه محسوب میشود.لذا توبه برای انسانها عمومیت دارد و باید همه به سوی خدا از گناهانشان توبه کنند زیرا سزاوار است توبه با انجام گناه فاصله زمانی نداشته باشد یعنی بلافاصله بعد از انجام آن گناه بدرگاه خدا توبه کند
حقیقت توبه چیست
شاید باشند در میان مردم افرادی که تصور کنند توبه و بازگشت به حضرت حق با پشیمانی یا قرائت کردن جملاتی تحقق پیدا میکند.
توبه از هر گناه باید متناسب با آن گناه صورت بگیرد فی المثل توبه کسی که روزه و نماز و حج و زکات و سایر عبادات را در گذشته ترک کرده قضا کردن همهی آنهاست و توبه کسی که به هر عنوان مال مردم و حق عباد الهی را برده بازگرداند آن مال و آن حق به صاحبش است
در نهج البلاغه آمده است که مردی در محضر امیر المومنین علیه السلام گفت اسغفر الله حضرت فرمودند مادرت به عزایت بنشیند میدانی استغفار چیست استغفار درجهای است برای صاحبان مقامات بالا و آن مُرَّکب از شش حقیقت است
1-پشیمانی از گذشته
2-اراده و عزم بر ترک گناه درآینده
3-ادای حق مردم در حدی که پرونده شما در این زمینه پاک گردد
4-به جا آوردن فرائضی که ازمعصیت بر بدن روئیده
5- آب کردن گوشتی که از معصیت بر بدن روئیده
6- چشاندن رنج طاعت بر بدن چانچه لذت معصیت را چشیده است
ندامت و پشیمانی اساس توبه:
آن چیزی که رکن و اساس توبه را تشکیل میدهد ندامت و پشیمانی از گناه و تصمیم به ترک گناه است چیزی که هست ندامت و پشیمانی از گناه و تصمیم به ترک گناه دو نوع است یک نوع پشیمانیها و تصمیمهای کاذب است که آدم خطاکاری هنگامی که با کیفر وجوب قانون مواجه میگردد پشیمان میشود و آرزو میکند که ای کاش آن عمل زشت را نکرده بود تا حالا این کیفر را نمی چشید هر کس که کیفر را جلو چشم خود ببیند در آن حال که کیفر را می بیند نمیتواند تصمیم به گناه بگیرد خود همان شخص گناهکار در حین ارتکاب گناه اگر چشمش به کیفری میافتاد و آن را حاضر و آماده میدید از همان اول مرتکب گناه نمیشد مثلا شخصی که دیگری را با قتل عمد او را می کُشد بعد از گذرانیدن پرونده او و حکم قاضی مبنی بر اعدام او هنگامی که او را میخواهند به چوبه دار بزنند شروع به التماس میکند که لطفا مرا عفو کنید چرا آن وقتی که شخص را میکشد کیفر را نمی دید اما الان که کیفر آن عمل را میبیند شروع به التماس کردن میکند بخاطر اینست که کیفر عملش را می بیند لذا انسان گناهکار اگر کیفر عملش را در هنگام آن جرم میدید قطعا به طرف آن جرم نمیرفت
دیدن کیفر در جلو چشم و آنگاه ترک گناه چیزی شبیه به اجبار و اضطرار و به منزلهی امری خارج از حد اختیار است ترک گناه آنوقت توبه و تصمیم و اختیار محسوب میگردد که آدمی خود گناه را نقد و حاضر نبیند و کیفر گناه را غایب بداند و آنگاه به ملاحظهی کیفر آینده و یا به خاطر اجر و ثواب آینده و یا به ملاحظهی احساس زشتی و یا پلیدی که در خود گناه میکند از ارتکاب آن گناه منصرف گردد.توبهی حقیقی یعنی انصراف جدی و بازگشت واقعی از گناه به سوی صلاح و ارشاد و بدیهی است که اگر انصراف جدی و واقعی باشد و معلول مشاهدهی کیفر نقد و حاضر نباشد البته خداوند متعال به رحمت واسعهی خود آن را میپذیرد توبه در دوموقف و دو موطن پذیرفته نمیشود یکی در همین دنیا آنوقت که کیفر رسیده باشد و در حقیقت حالتی که انسان در این وقت به خود میگیرد صورت توبه دارد و لی حقیقت توبه را ندارد در سوره مبارکه مومن آیه 85 درباره بعضی از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهی شدند می فرماید :
همینکه عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند که به خدای یگانه ایمان آورده ایم و تمام آن چیزهایی را که شریک خداوند ساخته بودیم به دور ریختیم ولی اینچنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت پیدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد داشت این سخنی است از خداوند که همیشه بوده است و کافران در این موطن و موقف زیان کردهاند(122)دربارهی فرعون نیز در قرآن کریم آمده است که فرعون دست از سر بنی اسرائیل بر نمیداشت در حالی که آنها به رهبری موسی از مصر خارج شدند باز آنها را تعقیب کرد تا آنوقت که در دریا آنها را تعقیب کرد و غرق شد در آن حال فریاد برآوردند به خدای یگانه که قوم موسی به آن ایمان آوردهاند من هم ایمان آوردم و تسلیم او هستم به او گفته شد حالا و در این وقت و حال آنکه تا لحظهای پیش آدم فساد گری بودی
تاثیر گناه در سیاه دلی
در حدیث ذکر شده است «ما مِنْ شیئ افسد للقلب من خطیئهٍ ان القلب لَیُواقعُ الخطیئَهُ به حتّی تَقَلَّبُ علیه فیصرَ اعلاهُ اسفَلَه» یعنی هیچ چیزی به اندازه خطا و لغزش وگناهکاری روح را بیمار و فاسد نمیکند روح پشت سر هم کار سیاه انجام می دهد تا آنجا که یکسره زیر و رو میشودو فطرت بشری به یک حیوان درنده و بلکه بدتر از آن تبدیل میشود در حدیث دیگر اینطور آمده که در هر روحی یک نقطه سیاه پیدا میشود اگر از این گناه پشیمان شود و توبه کند آن نقطه تاریک محو میگردد و اگر به گناه ادامه بدهد آن نقطه سیاه توسعه پیدا میکند تا تمام آن سفیدی رابگیرد همینکه دیگر قسمت سفیدی باقی نماند سقوط این آدم قطعی است و امیدی به بازگشت او نیست بعد در همین حدیث فرمود: این است معنای آیه قرآن «کلّا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون(123)یعنی دربارهی اینها سخن مگو اعمال تاریک و سیاه اینها به صورت زنگاری بر روی قلبشان درآمده است که در این آیه حالت سقوط اخلاقی و روحی بشر را ذکر میکند.
خداوند به انسان گنهکار تا آخرین لحظات فرصت برای توبه را داده است
رسول خدا در آخرین خطبهای که برای مردم خواند و موعظه فرمود که هرکس یک سال قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه اورا میپذیرد بعد خودش فرمود : یک سال زیاد است و در کمتر از یک سال هم ممکن است اگر در یک ماه قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را میپذرد باز فرمود یک ماه هم زیاد است و در کمتر از یک ماه هم ممکن است اگر کسی یکروز قبل از مردنش توبه کند خداوند توبهی او را میپذیرد باز فرمود یک روز هم زیاد است ودر کمتر از یک روز هم ممکن است اگر کسی در یک ساعت قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد باز فرمود: یک ساعت هم زیاد است و در کمتر از یک ساعت هم ممکن است در این وقت فرمود: اگر کسی یک لحظه قبل از مردنش توفیق توبه پیداکند خداوند توبه او را می پذیرد توبه رجوع و بازگشت واقعی بنده به سوی خداوند است و البته ممکن نیست که بندهای واقعا و حقیقتا راه کج را که میرفته رها کند و به سوی راه راست و مستقیم باز گردد و از عمق باطن و روح خود به سوی خداوند بیاید
توبه را پشتیبان گناه خود قرار ندهید
آیات و روایات فراوانی در تحریک به توبه و پذیرش آن وارده شده است
سبحه بر کف توبه بر لب دل پر از شوق گناه
معصیت را خنده میآید را ز استغفار ما
چه قدر خنده آور یا جای تاسف است که انسان به امید دست یافتن به دوا خود را مریض سازد و چقدر باعث خسارت است که انسان به امید توبه مرتکب جرم و گناه شود و بگوید: همواره دَرِ توبه باز است و من از گناهان توبه خواهم کرد
اگر توبهی یک انسان از روی حقیقت بوده باشد مسلماً از نظر روحی تصفیه شده و رنگ گناه از روحش زودوده میشود
آیا احتمال نمیرود که پس از صیقلی شدن ارتکاب مجدد معصیت تاثیر بیشتری در کدر ساختن روح داشته باشد.
آیا این توبههای حرفهای هر یک خود مقداری از پوست روح ما را نمیخراشد
آیا اتکاء ما به توبه و ارتکاب گناهان در تردید روح ما نمیافزاید آیا تردید زیاد میان روشنائی و تیرگی دیدگان ما را در نیم تاریکی مختل نمیسازد درست است که توبه واقعی خطایا و لغزشهای آدمی را محو می سازد اما متوجه باشیم که اگر پس از توبه باز هوای معصیت در دل ما راه بیاید در حقیقت ما توبه نکردهایم بلکه تسلیت موقتی درباره آن گناه بر خود دادهایم
جنایات را نمیشود با لطف به حضرت حق سبک شمرد
انسان نباید اینگونه تفکری داشته باشد که اکنون که خداوند کریم است و او هر زشتی را به نیکوئی مبدل میسازد پس من هم مرتکب جنایت خواهم شد.اگر سئوال به این شکل مطرح شود پاسخش واضحتر از آن است که احتیاج به گفتگو داشته باشد زیرا انسان آگاه هرگز به روی گمانهای خود نمیتواند شالودهی زندگی خود را بنا گذارد مخصوصاً با توجه به اینکه نفس انسانی همواره می خواهد قضایائی را برای انسان بیاراید که انسان با تکیه به آنها بتواند روش حیوانی و شهودی خود را توجیه کنید وانگهی آیا پیامبران و اولیاء الله هم از این لطف وکرم خداوندی اطلاعی داشتند یا تنها بی خبران میتواند از این صفت خداوندی با خبر بوده و از آن بهره برداری کند چرا امیرالمومنین علیه السلام شب و روز در تکاپو کوشش و هراس از ارتکاب به جرایم وجنایات زندگی میکرد؟ چرا تمام پیامبران و اولیاء الله با اینکه اطلاع آنها از کرم و لطف خداوند بیشتر از همهی مردم بوده هرگونه زحمت و ریاضت را به خود هموار میکردند که مبادا به کوچکترین جرم مرتکب شوند مگر آدم نبود که با ارتکاب به کوچکترین ترک اولی سالها میگریستاونگفت: تو حتما مرا با لطف خود خواهی بخشید بلکه گفت: اگر تو ما را عفو نکنی ما از ستمکاران خواهیم بود اگر ما فرض کنیم که انسان به این منطق که خداوند کریم است وگناهان را خواهد بخشید و ما میتوانیم گناهانی را به امید بخشایش اومرتکب گناه شویم آیا تفاوتی وجود ندارد میان آنکه انسان با موجودیت پاک وکمال طبیعی ببارگاه او برود و اینکه موجودیت او وصله خورده باشد.آنچه که ما بایستی از کرم و عفو خداوند بهره برداری کنیم مسئله امید است نه ارتکاب گناه وجنایت یعنی ما با توجه به کرم و لطف پروردگار بایستی همواره امیدوار باشیم و یأس را به خود راه ندهیم نه اینکه این صفت عالی کردگار را سبب سقوط خود قرار بدهیم لذا در آیات شریفه چنین بیان میشود که اگر کسی بدون توجه به کاری زشت دست زد اگر واقعاً توبه کند خدا راکریم و قبول کنندهی توبه خواهد یافت روی همین علت نبایستی گذشته و آینده را از یکدیگر تفکیک کنیم زیرا اگر گناه اثری در روان ایجاد کرده است تا زوال و از بین رفتن آنروح از آن اثر متاثر خواهد گشت چنانچه اگر بامید بخشایش ارتکاب به جرم وخیانت محور ارتکاب مزبور باشد دستورات و قوانین حالت مسخرهای به خود می گرفت و تکامل و اندیشه دربارهی آن از قاموس بشری رخت بر میبست.
اسباب مغفرت
طُرُق امیدواری و اسباب مغفرت و عوامل آمرزش و عفو الهی بسیار است مانند دعای فرشتگان برای اهل زمین شفاعت پیامبر وال او علیهم السلام استغفار و طلب آمرزش توبه و بازگشت که انسان به وسیلهی توبه به مقامی می رسد که گویا تا به حال معصیت نکرده و تازه از مادر متولد گردیده است شیعه ائمه (علیهمالسلام) بودن چون در روایتی نقل شده که شیعه وارد جهنم نخواهد گردید کسب حسنات چون که حسنات سیئات را از بین میبرد فرستادن صلوات ذکر خدا خواندن قرآن نمازهای نافلهی مستحبی و روزهها زیارت ها که چقدر در نابودی گناهان موثر خواهند بود عزاداری اتفاقات احیای شب های بزرگ بالاخص شب قدر محبت ال محمد (علیهم السلام) برآوردن حاجات مومنین جهاد در راه خدا حج خانهی خدا نماز جمعه و جماعت خواندن دعاها گریه از خوف خدا وگریه برای مصائبی که بر خاندان محمد و ال علیهم السلام وارد شده به ویژه گریه برای ابا اعبد الله الحسین علیه السلام که یک قطره آن دریاها از آتش را خاموش میسازد
یکی از اسباب مغفرت دوری کردن از گناهان است
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که پدرم چنین فرمود «هیچ چیزی بیشتر از گناهان دل آدمی را فاسد نسازد زیرا که دل مرتکب گناه و مباشر آن گشته و پیوسته به آن متلبس شده و آن را انجام میدهد تا بر آن غلبه کرده سپس وارونه میشود(124)
ابوبصیر گوید: من از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود از گناهان کوچک پرهیز نمایید نگویند این چیزی نیست کاش گناه من این باشد زیرا که برای او جویندهای است یکی از شما میگوید من گناه میکنم و از خدا طلب مغفرت می نمایم خداوند عزوجل میفرماید ما به زودی آنچه را مقدم داشتند و آثار آنها را خواهیم نوشت و هر چیزی را ما در (لوح محفوظ) یا صحیفه اعمال احصاء خواهیم کرد و خداوند عزوجل می فرماید به راستی آن کردار و خصلتی که از خیر و شر باشد اگر همسنگ دانهی خردل باشد و در اندرون سنگ سخت بزرگ یا در آسمانها یا در زمین بوده باشد خداوند آن را حاضر سازد که خدا ریزبین و آگاه است
از امام صادق علیه السلام روایت شده که آدمی گناهی را مرتکب می گردد از نماز شب محروم میشود و همانا عمل بد به صاحب خود کارگرتر است تا کارد در گوشت(125)
شب قدر شب استثنایی
« بسم الله الرحمن الرحیم»
« انا انزلنا فی لیله القدر و ما ادراک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر»
ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم و تو چه میدانی «شب قدر» چیست؟ شب قدر از هر هزار ماه بهتر است فرشتکان و روح در آن شب به اذن پروردگار خود برای تقدیر هر کاری نازل میشوند آن شب انباشته از سالامت و برکت و رحمت تا طلوع صبح است
دربارهی سوره قدر شب قدر، معنای قدر، تعیین شب قدر تکالیف شب قدر و شیوه های بهره جویی از این شب بزرگ وارتباط با خداوند مهریان مطالب قابل ملاحظه ای دارد که ما خلاصهای از آن را مورد مطالعه قرار می دهیم.
ثواب قرائت سوره قدر
در فضیلت قرائت این سوره همین بس که از پیغمبر صلی ا… علیه و آله نقل است که فرمود:
«من قراها اعطی من الاجر کمن صام رمضان و احیا لیله القدر» هرکس آن را تلاوت کند مانند کسی است که ماه رمضان را روزه گرفته و شب قدر را احیاء داشته است
یا در حدیث دیگری از اما باقر علیه السلام است که کسی که سورهی «انا انزلنا» را بلند آشکارا بخواند مانند کسی است که در راه خدا شمشیر کشیده و جهاد یکند و کسی که بطور پنهان بخواند مانند کسی است که در راه خدا به خون آغشته است(126)
تمسک امام صادق علیه السلام به سوره قدر
سید بن طاوس رضوان الله علیه در کتاب « مهج الدّعوات» می نویسد به حضرت صادق علیهالسلام عرض شد که آن شب منصور دوانیقی لعنه الله علیه که شما را احضار کرد به چه کسی از شر منصور پناهنده شدی و متمسک به چه چیزی شدی امام علیه السلام فرمود:
باللهِ تعالی و قرائهِ انّا انزلناهُ ثم قلت یا اللهُ یا اللهُ سبعاً انی اَتَسَفَّعُ الیکَ بمحمدٍ و اله صلی ا… علیه و آله مِنْ اَنْ تُقَلِّبَهُ لِی فَمَنْ ابتَلی بذلک فَلْیَصْنَعْ مثلَ صُنْعی و لَوْلا اَنَّنا نَقْرَأُها و تامُر بقَرائتِها شیعتُنا لَتَخْطَفَهُم النّاسُ و لکن هِیَ و الله لَهُم کَهْفٌ(127)
به خدا پناهنده شدم و به قرائت سوره مبارکه قدر، سپس هفت بار یا الله گفتم و من ای خدا به تو پناه میآورم به تو و به حق محمد و ال محمد او اینکه منصور را در مقابل من دگرگون سازی و او را از تصمیمی که در حق من گرفته منصرف گردانی پس هرکس چون من مبتلی شد باید چون من به این اذکار و اوراد متوسل شودکه نجات بیابد و هرگاه ما نخوانیم این آیات را و متوسل به خدا و پیامبر صلی ا… علیه و آله نشویم وبه شیعیان خود امر به قرائت سورهی قدر و دیگر اذکار نکنیم هر آینه اشرار از ناس آنان را میدرند و آنان را پاره پاره میکنند.
در شب بیست و سوم فاطمه علیها السلام مانع از خواب اهل خانه می شد:
رسول خدا صلی ا… علیه و آله در دهه آخر رمضان رختخواب خود را جمع می کرد و کمرش را برای عبادت محکم می بست و چون شب بیست و سوم فرا می رسید اهل بیت خود را بیدار نگه میداشت و به صورت هر کدام که خواب بر او غلبه میکرد آب می پاشید که خوابش نگیرد همین طور حضرت زهرا صلوات الله علیها هیچیک از اهل خانه خود را نمیگذاشت که در آن شب بخوابند و برای اینکه خوابشان نبرد غذای کمتر به آنان میداد و از روز خود را برای « شب زنده داری» آماده میکرد و می فرمود: محروم است کسی که از خیر این شب بی بهره باشد
معنای شب قدر
چرا این شب « شب قدر» نامیده شده در آن چه اسراری نهفته و چه وقایع و حوادثی در آن رخ داده و رخ میدهد
مفسران قرآن کریم با استفاده از قرآن و احادیث پیشوایان معصوم علیهم السلام درباره نام گذاری این شب به « شب قدر» مطالب و دلایل زیادی آوردهاند مهمترین و مناسب ترین آنها بدین شرح است
1-شب قدر یعنی شب بزرگ و با عظمت زیرا در قرآن کریم «قدر» به معنای منزلت وبزرگی خداوند عالم آمده همچنان که در این آیه میخوانیم: « ما قدر اللهَ حَقَّ قدره»(128) آنان عظمت خداوند را نشناختند رمز این بزرگی هم در خود سورهی «قدر» بیان گردیده است آن جا که می فرماید شب قدر از هزار ماه بهتر است و در واقع شب قدر شب با عظمت و بزرگی است.
2-شب با ارزش و پر قیمت جهت دیگری برای معنا «قدر» میتواند باشد زیرا از یک سو در همین سوره میخوانیم «عبادت» در این شب از عبادت در هزار ماه بهتر است
3-قدر به معنای « سختی معیشت» نیز آمده در قرآن کریم میخوانیم « و من قُدِرَ علیه رزقُه فلیُنْفِق ممّا اناهُ الله»(129)
4-طبق آیات متعدد قرآن کریم «قدر» به معنای اندازه گیری تقدیر و تنظیم امور آمده است در آیه ای میخوانیم: ما قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم و ماهمواره بیم دهنده بودهایم و در آن شب (فیها یفرق کل امر حکیم»(130)
هر کاری بر طبق حکمت خداوند تعیین و تنظیم میگردد.
فرشتگان در شب قدر به ولی امر نازل میگردند
« فیها یُفرَقُ کُلُّ امرٍ حکیم»(131)
در آن شب هر امر محکمی فیصل داده میشود از امام نهم جواد الائمه علیه السلام است که در باره لیله القدر ونسبت به آیه فوق می فرماید
«ینزِلُ فیها کلُّ امرٍ حکیم و المحکمُ لیس بشین اِنّما هُوَ شیئٌ واحد فَمَن حَکَمَ بِما لیس فیهِ اختلافٌ فَحُکْمُهُ مِنْ حُکْمِ اللهِ عزَوجلَّ وَ مْن حَکَمَ باَمرٍ فیهِ اختلافٌ فرً اَنی اَنَّهُ مُصِیبٌ فَقَد حَکَمَ بِحُکمِ الطّاغُوتِ اِنَّه لَیَنزِلُ فی لیلهِ القَدرِ اِلی وَ اِلیِّ الامِر تَفّسیرُ الاُمُوْرِ سَنَهً یُؤْمَرُ فِیها فی امرٍ نَفْسِهِ بکذا و کذا و فی امرِ النّاس بکذا و کذا و اِنَّهُ لَیَحْدُثُ لِوالِیِّ الاَمرِ سِوی ذلکَ کُلِّ یَوْمِ عِلمُ الله عزوجَلَّ الخاصُّ و المَکْنُونُ العجیبُ و المغرونُ مثلُ ما یَنْزِلُ فی تلک الیلهِ من الاَمرِ ثُمَّ قَرَاَء وَ لَوْ اَنَّ ما فی الارضِ مِنْ شَجَرَهٍ اَقْلامٌ و البَحْرُ یَمُّدُهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ اَبْحُرٍ ما نَفِذَت کلماتُ اللهِ اِنَّ اللهَ عزیزٌ حکیم(132)امام محمد تقی علیه السلام می فرماید: خدای عزوجلَّ راجع به شب قدر فرموده است در آن شب هر امر فیصل داده میشود خدا می فرماید: هر امر محکمی از آسمان نازل میشود و محکم دو چیز نیست بلکه تنها یک چیز است پس هر کس حکم بدون اختلاف کند حکمش حکم خدای عزوجل است و هر که حکمی کند که در آن اختلافی باشد و خود را شایسته بداند به حکم طاغوت و باطل حکم کرده است همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها برای ولی امر ( امام زمان) می شود در آن شب امام علیه السلام درباره کار خویش چنین و چنان دستور میگیرد و راجع به کار مردم همه به چنین و چنان مامور می شود و نیز برای ولی امر غیر از شب قدر هم در هر روزی که خدای عزوجل صلاح بداند مانند آن شب امر مخصوص و پوشیده و شگفت در گنجینه پدید می آید سپس قرائت فرمود (آیه 27) سورهی لقمان را اگر همهی درختانی که در زمین هست قلمها باشد و دریا و هفت دریای دیگر کمک او مرَّکب شود کلمات خدا تمام نشود زیرا که خدا نیرومد و فرزانه است لذا علامه مجلسی اعلی الله مقامه الشریف میگوید: از این حدیث استفاده میشود که در شب قدر آیات قرآن توضیح داده می شود محکم و متشابهش جدا میشود آیات مجملش بیان می گردد آیات متشابهش تاویل میگردد
خلاصه انزال قرآن کامل میشود بطوری که برای مردم هدایت باشد (که مناسب پیش آمدها و اوضاع مردم در آن باشد) سپس علامه مجلسی میگوید: مراد به امر محکم امر معلوم یقینی است که حتمی و واقعی باشد و در شب قدر نازل میشود و لازمست که در زمین عالِمی باشد که آن امر واقعی را بداند وگرنه انزال آن بی فایده است و آن عالِم هم جز امام معصومی که از جانب خدا موید است نمیباشد پس آیه دلالت دارد که در هر عصری تا انقراض تکلیف خدا از روی زمین باید امامی که تمام امور دین را از جزئی به کلی بداند موجود باشد و اطاعت او هم بر مردم لازم است(133)
«شب قدر به حضرت ولی عصر تعلق دارد»
زیرا شب قدر به آن حضرت تعلق خاص دارد و در آن شب ملائکه بر آن بزرگوار نازل میشوند و تمسک به قرآن و عترت و کتاب مبین و امام مبین هم همین اقتضاء را دارد که در شب قدر مومنان تمسک خود را به ثقلین یعنی قرآن مجید و عترت و آن آگاهی که عدل آن ثابت و بقیه عترته هادیه اعلان مینمایند و مصداق حقیقی در «ثُّمَ اَوْرَثْنا الکتابَ اَلَّذینَ اصطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا» یعنی حضرت حجه ابن الحسن العسگری علیهما السلام و روحی و ارواح العالیمن له الفداء تازه سازند و بدانند که به صریح اخبار متواتره تقلین اَمن و نجات از ضلالت و گمراهی فقط در سایه تمسک به قرآن و عترت حاصل میشود و برای نجات از این همه انحرافات و سرگردانیهای گوناگون راهی جز توسل وتمسک به ذیل هدایت و عترت نیست(134)
شب قدر شب نزول قرآن
از آیات به خوبی استفاده میشود قرآن مجید در ماه مبارک رمضان نازل شده است
شَهْرُ رَمَضان الَّذی اُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآن»
ظاهر تفسیر قرآن این است که قرآن را در ماه رمضان نازل گردیده است و همچنین در نخستین آیات از سورهی قدر میافزاید« ما آن را در شب قدر نازل کردیم انا انزلناه فی لیله القدر گرچه در این آیه صریحاً نام قرآن ذکر نشده ولی مسلم است که ضمیر «انا انزلناه» به قرآن باز میگردد و ابهام ظاهری آن برابر بیان عظمت و اهمیت آن است تعبیر به انا انزلناه (ما آن را نازل کردیم) نیز اشارهی دیگری به عظمت این کتاب بزرگ آسمانی است که خداوند نزول آن را به خودش نسبت داده نزول قرآن در شب «قدر» همان شبی که مقدرات و سرنوشت انسانها تعیین می شود دلیل دیگری بر سرنوشت ساز بودن این کتاب بزرگ آسمانی است(135)
« عایشه» روایت میکند : تلاش وکوششی را که میدیدم رسول خدا صلی ا… علیه و آله در دههی اخر ماه مبارک رمضان انجام میداد که در اوقات دیگر این تلاش و کوشش را انجام نمیداد(136)
حق شب قدر است در شبها نهان
تا کند هر شبی را امتحان
نه همه شبها بود قدر ای جوان
نه همه شبها بود خالی از آن
2- طبق روایات فراوانی که در منابع شیعی آمده است شب های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان در شبهای قدر معرفی شده اند(137)
3- همانطوریکه از بعضی از احادیث استفاده می شود که حتی امامان برای زنده نگهداشتن آن بسیار تاکید داشتهانند شب بیست و سوم که خود یک دلیل دیگر بر اینکه چنین شبی شب قدر است می باشد.زیرا در چند روایت آمده: رسول خدا صلی ا… علیه و آله به عبادت و شب زنده داری دهه آخر ماه مبارک رمضان سفارش میکرد امام علی علیه السلام می فرماید:« شب بیست و سوم در عین حالی که باران شدیدی آمده بود و مسجد را گل و آب فرا گرفته بود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ما را به نماز وامیداشت و با وجود این که صورت و بینی آنحضرت گل آلود شده بود دست از عبادت و شب زنده داری نمیکشید(138)
امشب شب بخشایش و انعام و عطاست
امشب شب آن است که همه از خداست
امام باقر علیه السلام هم فرموده است « عبد الله بن انیس انصاری که در «چُهینه» زندگی میکرد و با مدینه فاصله داشت به حضور رسول خدا صلی ا… علیه و آله رسید و عرض کرد من شتر وگوسفند و چوپانهایی دارم و نمیتوانم زیاد در شهر بمانم اما دوست میدارم یکی از شبهای ماه رمضان را برایم تعیین کنی تا در آن شب به شهر آمده و به نماز و عبادت بپردازم رسول خدا صلی ا… علیه و آله او را نزدیک خویش کشید ودر گوش او چیزی گفت آن مرد هم شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان در مدینه حضور یافت به عبادت و شب زنده داری پرداخت و صبح به محل و سراغ کار خود بازگشت(139)مچنین در روایت میخوانیم رسول خدا صلی ا… علیه و آله شب بیست و سوم به صورت افراد آب میپاشید تا آنها را خواب نگیرد چنانکه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام همه اعضای خانواده را وادار میکرد روز بخوابند شب کم غذا بخورند تا بتواند شب بیست وسوم را بیدار بمانند و میفرمود: انسان محروم کسی است که از خیر و فضیلت این شب محروم باشد
ای دل دوسهشام تا سحرگاه مخسب
هنگام تضرع و نیاز است مخسب
بیداری ما چراغ عالم باشد
یک شب تو چراغ را نگه دار مخسب
بله اگر چه با توجه به شواهد حدیثی و تاریخی ما احتمال «شب قدر بودن» بیست و سوم ماه مبارک رمضان راتایید میکند اما همان طور که از آیات و روایات بر میآید پیغمبر صلی ا… علیه و آله و امامان علیهم السلام عنایت داشتند که «شب قدر» برای افراد مخفی بماند تا آنان با اطاعت و عبادت در چند شب برای درک «شب قدر» و معارف و معنویات آن تلاش وجستجوی بیشتری داشته باشند.(140)
شب قدر برای معصومین مشخص است
بعد از آنکه از قرآن روشن گردید که لیله القدر در ماه مبارک رمضان است این سئوال پیش میآید که کدام شب خواهد بود و به عبارت دیگر آیا ما چه شبی را از ماه مبارک احیا گرفته و به عنوان شب قدر بر گزینیم در این صورت چارهای جز این نخواهد بود که همهی ما دست نیاز به سوی اهل قرآن و مبین ومجری احکام قرآن یعنی پیغمبر وجانشینان دراز کرده و از رهبریهای آن بزرگواران مدد بجوئیم چون آنان مراجع اینگونه امور و این قسم مشکلاتند مبادا به ذهن کسی خطور نماید که ممکن است از آنان هم پوشیده باشد نه چنین است چون آنان با اذن خدا عالم به غیب هستندچنان که از امام باقر علیهالسلام پرسیده شد آیا شب قدر را میدانید فرمود چگونه ما ندانیم در صورتی که فرشتگان در آن شب ما را طواف مینمایند(141)
شب قدر از هزار ماه بهتر است.
«لیله القدر خیر من الف شهر»
این تعبیر نشان میدهد که عظمت این شب به قدری است که حتی پیغمبر اسلام صلی ا… علیه و آله با آن علم وسیع وگستردهاش قبل از نزول این آیات به آن واقف نبود.می دانیم هزار ماه بیش از هشتاد سال است به راستی چه شب باعظمتی است که به اندازه یک عمر طولانی پر برکت ارزش دارد.در بعضی از تفاسیر آمده است که پیغمبر اکرم صلی ا… علیه و آله فرمود «یکی از بنی اسرائیل لباس جنگ در تن کرده بود و هزار ماه از تن بیرون نیاورد و پیوسته مشغول جهاد فی سبیل الله بود اصحاب و یاران تعجب کردند و آرزو داشتند چنان فضیلت و افتخاری برای آنها نیز میسر می شد آیهی فوق نازل گشت و بیان کرد که در «شب قدر از هزار ماه برتر است»(142)در حدیث دیگری نیز آمده است که پیغمبر اکرم صلی ا… علیه و آله از چهار نفر از بنی اسرائیل که هشتاد سال عبادت خدا زا بدون عصیان انجام داده بودند سخن به میان آورد اصحاب آرزو کردند که ای کاش آنها هم چنین توفیقی پیدا میکردند آیه فوق نازل شد.(143)
شب قدر روح وملائکه به زمین فرود میآیند.
« تنزل الملائکهُ و الروح» شب قدر شبی است که روح وملائکه به زمین میآیند.ابی بصیر میگوید: با امام صادق علیه السلام بودم که سخن از پارهای از خصائص امام در هنگام ولادت به میان آمد فرمود: وقتی شب قدر می شود امام مستوجب روح بیشتری میگردد عرضه داشتم فدایت شوم مگر روح همان جبرئیل نیست؟ فرمود: روح از جبرئیل بزرگتر است وجبرئیل از سنخ ملائکه است و روح از آن سنخ نیست مگر نمی بینی خدا تعالی فرمود « تنزل الملائکه و الروح» پس روح غیر از ملائکه است(144)
«سلامٌ هی حتی مطلع الفجر» سلام (سلامت) که به معنای عاری بودن از آفات ظاهری و باطنی است شامل همهی آن بندگانی شود که به سوی او روی میآورند
روح وملائکه چه کسانی هستند
پس در شب قدر ملائکه وروح به اذن پروردگارشان برای تقدیر انسانها برای تقدیر هر کاری به زمین فرود میآیند
دراینکه منظور از روح کیست بعضی گفتهاند «جبرئیل امین» است که روح الامین نیز نامیده می شود و بعضی روح را به معنی «روحی» تفسیر کرده اند به قرینه آیه 52 سوره شوری «کذالک او حینا الیک روحاً من امرنا»همانگونه که بر پیامبران پیش وحی فرستادیم بر تو نیز به فرمان خدا وحی کردیم بنابراین مفهوم آیه چنین میشود «فرشتگانی با وحی الهی در زمینه تعیین مقدرات در آن شب نازل میشوند در اینجا تفسیر سومی وجود دارد که از همه نزدیکتر به نظر میرسد و آن اینکه «روح» مخلوق عظیمی است مافوق فرشتگان چنانچه در حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که شخصی از آن حضرت سئوال کرد آیا روح همان جبرئیل است» امام علیه السلام دو پاسخ فرمود «جبرئیل من الملائکه و الروح اعظم من الملائکه الیس ان الله عزوجل یقول: تنزل الملائکه والروح»جبرئیل از ملائکه است و روح اعظم از ملائکه است مگر خداوند نمیفرماید: ملائکه وروح نازل میشوند(145)
سلام جبرئیل وروح در شب قدر شامل سه دسته نمیگرد.
در تفسیر شریف مجمع البیان ابن عباس از پیامبر صلی ا… علیه و آله نقل مینماید که حضرت فرمود: «اذا کانت لیلهُ القدر، تَنَزَّلُ الملائکهُ اَلَّذینَ هم سُکّان سِدْرَهِ المنتهی و منهم جبرئیل فَیَنْزِلُ جبرئیلُ وَ مَعَهَ اَلْوِئهٌ ینصب لواءً منها علی قبری و لواءً علی بیت المُقَّدَس و لِواءً فی المسجد الحَرامِ و لِواءً علی طُورِ سَیْناءَ وَ لا یَدَعُ فیها مُوْمناً و لا مُوْمِنَهً الا سَلَّمَ علیهِ، اِلّا مُدْمِنُ الخَمْرِ و آکِلُ لَحمِ الخنزیر و المُتَضَمَّخُ بالزَّعْفَران»(146)هنگامی که شب قدر فرا می رسد ملائکه آنهائی که ساکنان سدره المنتهی هستند که از آن جمله جبرئیل امین است از آسمان نازل میگردند پس جبرئیل نازل میشود که با او پرچمهائی است که یک پرچم را بر بالای قبر من و پرچمی بر بیت المقدس و پرچمی در بالای مسجد الحرام و یکی دیگر را بر بالای طور سینا نصب میفرماید و در آن شب (لیله القدر) هیچ مومن و مومنه ای را واگذار نمی کند مگر بر او سلام مینماید الاشارب خمر و خورندهی گوشت خوک و کسی که به زعفران خود را آلایش مینماید (که اینان از برکات لیله القدر بی بهرهاند ومشمول سلام و رحمت امین وحی جبرئیل نمیگردند.
شب قدر شبی آکنده از سلامت و خیر تا طلوع فجر
«سلام هی حتی مطلع الفجر»
شب قدر شبی است که هم قرآن در او نازل شده هم عبادت و احیاء آن معادل هزار ماه است همه خیرات و برکات الهی در آن شب نازل میشود هم رحمت خاصش شامل حال بندگان میگردد و هم فرشتگان و روح در آن شب نازل میگردند.بنابراین شبی است سرتاسر سلامت از آغاز تا پایان حتی بعضی از روایات در آن شب شیطان در زنجیر است و از این نظر نیز شبی است سالم و توام با سلامت بعضی نیز گفتهاند که اطلاق «سلام» بر آن شب بخاطر این است که فرشتگان پیوسته به یکدیگر یا به مومنان سلام میکند یا به حضور پیامبر صلی ا… علیه و آله و جانشین معصومش می رسند و سلام عرضه میدارند به هر حال شبی است که سر تا سر نور و رحمت و خیر و برکت و سلامت و سعادت و بی نظیر از هر جهت در حدیثی آمده است که ازامام باقر سوال شد: آیا شما می دانید شب قدر کدام شب است فرمود: کیف لا نوف و الملائکه تطوف بنا فیهاچگونه نمیدانیم در حالی که فرشتگان در آن شب در گردما دور می زنند(147)در داستان ابراهیم علیه السلام آمده است که چند نفر از فرشتگان الهی نزد او آمدند و بشارت تولد فرزند برای او آوردند و بر او سلام کردند «هود آیه 69 »میگویند لذتی که ابراهیم علیه السلام از سلام این فرشتگان برد با تمام دنیا برابری نداشت اکنون باید فکر کرد که وقتی گروه گروه فرشتگاه در شب قدر نازل میشوند و بر مومنان سلام میکنند چه لذت و لطف و برکتی دارد.وقتی ابراهیم علیه السلام را در آتش نمرودی افکندند فرشتگان آمدند و بر او سلام کردند و آتش بر ابراهیم علیه السلام گلستان شد آیا آتش دوزخ به برکت سلام فرشتگان بر مومنان در شب قدر «برد و سلام» نمیشود(148)
آیا شب قدر در امتهای پیشین نیز بوده است؟
ظاهر آیات این سوره نشان میدهد که شب قدر مخصوص زمان نزول قرآن و عصر پیامبر اسلام صلی ا… علیه و آله نبوده بلکه همه سال تا پایان جهان تکرار میشود اما در روایات موضوع اینکه در امتهای پیشین شب قدر نبوده است تاکید میکند و صریح روایات متعددی این است که این از مواهب الهی بر این امت میباشد چنانچه در حدیثی از پیغمبر اکر صلی ا… علیه و آله آمده است که فرمود «ان الله وهب لا منی لیله القدر لم یعطها من کان قبلهم. خداوند به امت من شب قدر را بخشیده و احدی از امتهای پیشین از این موهبت برخوردار نبودهاند(149)
شب قدر شب نزول قرآن
بیان اینکه همهی قرآن در شب قدر نازل شده نه بعضی از آیات آن، مویدش این است که تعبیر به انزال کرده که ظهور به یک پارچگی وجملگی آن دارد که اگر تنزیل میگفت ظاهر در نازل کردن تدریجی بود و آیه سورهی مبارکه دخان هم موید همین معنا است که می فرماید «حم، و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلهٍ مبارکَهٍ» سوگند به کتاب مبین که ما آن را در شبی مبارک نازل کردیم که صریحا فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده است چون ظاهرش این است که سوگند به همهی کتاب خورده بعد فرمود این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم در یک شب و یک جا نازل کردیم پس مدلول آیات نمایان گر این است که قرآن و وجود نازل شده یکدفعه یک پارچه در شب معین و دفعه دیگر به تدریج در طول بیست و سه سال نبوت که آیه شریفه «و قُراناً فَرَقْناهُ عَلَی النّاسِ علی مُکْثٍ و نزلناهُ تنزیلا»(150)نزول تدریجی قرآن را بیان می کند یعنی قرآن را جزء جزء فرستادیم که تونیز بر امت جزء جزء قرائت کنی این قرآن کتابی از تنزیلات بزرگ است
چرا قرآن در شب قدر نازل شد
از آنجا که در شب قدر سرنوشت انسانها برای یکسال بر طبق لیاقتها و شایستگیهای آنها تعیین میشود باید آن شب را بیدار بود و توبه کرد آری در لحظاتی که سرنوشت ما تعیین می شد نباید انسان در خواب باشد و از همه چیز غافل و بیخبر قرآن چون یک کتاب سرنوشت ساز است باید در شب قدر تعیین سرنوشتها نازل گردد
تکالیف شب قدر
برای عبادت و درک فضیلت و فیض قدر عموماً به مسجدها می رویم اما برای اینکه با انجام اعمال جنبی ـ که خود نیز اعمال پر فضیلتی است خویشتن را برای درک عظمت و فضائل عمیق «شب قدر» آماده گردانیم تا بتوانیم در نورانیت قرآن نورانی شویم و با فرشتگان پاک آسمانی هم نوا گردیم و موجی در دریای روح خود ایجاد کنیم
موجهای تیز دریاهای روح
هست صد چندان که بُد طوفان نوح
پیشوایان و الامقام اسلام ما را به انجام تکالیف زیر دعوت نمودهاند 1- غسل شب قدرغسل از یک سو عبادت است چون میبایست به «نیت تقرب و اطاعت خداوند» انجام شود و از سوی دیگر نظافت و بهداشت میباشد چون با شست و شوی بدن هر مومنی خود را برای حضور در مجامع عمومی و ملاقات سالم و جاذب با اهل ایمان آماده و منظم میگرداند امام صادق علیه السلام فرموده است هر کس برای شبهای هفدهم ، نوزدهم، بیست و یکم و بیست سوم ماه مبارک رمضان که امید «شب قدر» بودن آنها می رود غسل انجام دهد از گناهان پاک میگردد و مانند روزی میشود که از مادر متولد شده است(151)
احیاء و شب زنده داری
« اگر نتوانستی در شبهای دیگر احیاء داشته باشی سعی کن احیاء و شب زندهداری بیست وسوم را از دست ندهی امام باقر علیه السلام نیز فرموده است هر کس « شب قدر» را احیا» بدارد خداوند مهربان گناهان او را میآمرزد(152)اما نکته بسیار مهمی که دربارهی احیاء باید مورد توجه باشد این است که: اولاً شب را تا سفیده صبح به عبادت و دعا بگذرانیم ثانیا به بیداری چشم قناعت نکنیم زیرا آنچه دارای اهمیت فوق العاده است «بیداری دل» و آگاهی و بصیرتی است که انسان را در محضر الهی و قرآن کریم و فرشتگان آسمانی، مودب ومنظم و لایق گرداند
ای بسا بیداری چشم و خفته دل
خود چه بیند چشم اهل آب و گل
زیرا فرشتگان آسمانی که به زمین نزول میکند طبق روایت نخست به محضر حضرت صاحب الامر علیه السلام شرف حضور مییابند(153) تا علاوه بر سلامت آفرینی «شب قدر» باسلام رسانی به بندگان(154) پیام «الله» را به حجه الله علیه السلام» ابلاغ دارند و طبیعی است اگر حجه الله علیه السلام از وضع «عباد» رضایت و خرسندی داشته باشد وضع تقدیر وسرنوشت سال آینده عباد الله از جانب «الله»وضع بهتر و سعادتمندانهتری خواهد بود
3- قرآن بر سر گفتن
تکلیف دیگر شبهای قدر قرآن به سر گرفتن مومنان روزه گرفته، در ماه خدا و خانه خدا کتاب خدا را گشوده به سر گرفته و آن را شفیع خود قرار میدهند آن ها به محتوای قرآن میاندیشند به آغوش آن پناه میبرند و با قرآن پیوند و پیمان مجدد برقرار مینمایند تا با معارف نورانی آن همهی زوایای زندگی خویش را نورانی و متعالی گرداند.
4-نماز و دعا
امام صادق علیه السلام فرموده است در هر یک از شبهای قدر صد رکعت نماز می بایست خوانده شود(155) آنحضرت خود نیز این عمل را انجام میداد چنانکه از سر شب تا سفیدهی صبح به دعا و مناجات با خداوند میپرداخت از جمله دعاهائی که به خواندن آنها سفارش شده دعای جوشن کبیر می باشد
5- استغفار وتوبه
اگر چه روزه داری خود عامل شست و شوی بخشی از گناهان میباشد اما برای وارد شدن به ماه مبارک رمضان به خصوص دریافت فیض شبهای قدر ادای دَیْنِ خالق و خلق هم لازم خواهد بود در عین حال در این شبهای نورانی که به بیان امام صادق علیه السلام درهای رحمت الهی به روی بندگان گشوده میگردد(156)
در خواست آمورزش گناهان توبه و اِنابه و گریه و ناله به درگاه خداوند برای رفع گرفتاریها و رسیدن به حالت های مادی و معنوی کاری ضروری خواهد بود(157)
چون خدا خواهد که مان یاری کند
میل مان را جانب زاری کند
ز ابرِ گریان شاخه سبز و تَر شود
زان که شمع از گریه روشتر شود
شب قدر شب وصل است و آداب وتکالیفی را هم که تاکنون برشمردیم سراسر میتواند مقدمه وصال محبوب گردد توبه و استغفار از گناهان در شب قدر باعث ازدیاد رزق و روزی توسعه رزق و روزی نوعی تشویق مادی است که خداوند کسانی که از کژ راهه باز گشته و دست از چرب و شیرین گناه بر میدارند در نظر گرفته است«ولون اَنَّ اهل القُری امنوا و اتَّقوا لفتحنا علیهم برکاتٍ من السَّماءِ و الارض و لکن کَذَّبُوا فَاَخذنا هم بما کانوا یکسبون(158) و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند برکات آسمانی و زمین را بر آنها میگشودیم ولی (آنها حق را) تکذیب کردند ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم
«استغفروا رَبَّکُم اِنَّهُ کان غفارا بِرسلُ السماءَ علیکم مدرارا و یُمْدِدکُمْ باموال و بنین و یجعَل لکم جنّاتٍ»(159)
از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است تا بارانهای پربرکت آسمان را پی در پی بر شما فرستد وشما را با اموال و فرزندان کمک کند و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد
گر سیه کردی تو نامه عمر خویش
تو به کن آنها که کردستی تو پیش
« قال علی علیه السلام: الاستغفار یزیدُ فی الرزق»(160)
استغفار رزق را افزایش میدهد.
هر کجا روان سبزه بود
هر کجا اشکی دوان رحمت شود
از سوی دیگر گناه و نافرمانی علاوه بر تنبیه معنوی ودوری از خداوند متعال تنبیه مادی را نیز در پی دارد تا هر چه زودتر انسان تبهکار به خود آید و به مسیر درست باز گرددقرآن مجید در سوره مبارکه نحل آیه 112 مثل زیبائی درباره کسانی که کفران نعمت کردند می زند مثل منطقه آبادی که امن و آرام و مطمئن بود همواره روزیش از هر جا می رسید اما نعمتهای خدا را ناسپاسی کردند و خداوند بخاطر اعمالی که انجام میدادند لباس گرسنگی و ترس را بر اندامشان پوشانید خلاصه مطابق آیات و روایات مذکور سرکشی و عصیان و آلودگی بر گناه موجب از بین رفتن برکت وگرفتار شدن به سختی و گرسنگی میشود از سوی دیگر اصلاح رابطه بین خود و خدا زدودن آلودگیها و پشت پا زدن به کژیها و ناراستیها موجب وسعت رزق بر طرف شدن مشکلات و زدوده شدن غم ها و غصهها می شود
شهادت علی در رمضان آخر
رمضان آخر برای علی علیه السلام صفای دیگری داشت وبرای اهل بیتش اضطراب ودلهره زیرا آنها از پیامبر صلی ا… علیه و آله خبرهایی را شنیده بودند و اظهاراتی را نیز از خود آنحضرت دریافت مینمودند: چون علی علیه السلام علائمی را که خود میداشت آشکار میدید چیزهای عجیبی میگفت و در ماه رمضان آخر عمر هر شبی رادر یک جا مهمان بود ولی خیلی کم غذا میخورد بچهها دلشان به حال پدر می سوخت و به حال او رقّت میکردند سئوال مینمودند : پدر جان شما چرا اینقدر کم غذا میخورید میفرمود: میخواهم در حالی خدای خودم را ملاقات کنم که شکمم گرسنه باشد بچهها میفهمیدند برای علی یک انتظاری است انتظار نزدیکی گاهی نگاه میکرد به آسمان و میگفت آنکه به من خبر داده است حبیبم پیامر صلی ا… علیه و آله راست گفته است سخن اودروغ نیست نزدیک است نزدیک است شب نوزدهم ماه مبارک رمضان فرا رسید بچه ها آمدند پیش علی علیه السلام تا پاسی از شب را در خدمت او بودند بعد از آن امام حسن علیه السلام به خانه خویش تشریف بردند علی علیه اسلام مانند همیشه آن شب را در مصلی گذرانید آن شب را نمی خوابید و او هرگاه که از کارهای زندگی و اجتماعیاش آسوده میشد به مصلی می رفت وبا خدای خویش خلوت میکرد و راز و نیاز مینمودهنوز صبح طلوع نکره بود که امام حسن علیه السلام به مصلای پدر آمد امیرالمومنین علی علیهالسلام با آن احترام خاصی که برای اولاد زهرا علیها السلام قائل بودند خطاب امام حسن علیه السلام فرمودپسر جان من دیشب همین طور که نشسته بودم خوابم برد و یک دفعه پیامبر را در عالم رویا دیدم عرض کردم یا رسول الله من از دست این امت تو چه خون دلهاخوردم پیامبر (صلی ا… علیه و آله) در جواب فرمودند نفرین کن من هم نفرین کردم به آنها و از خدا خواستم که (من را از آنها بگیرد و مرگ مرا برساند) و یک انسان نالایق به جای من بر آنان بفرستد همان حاکمی را بر آنان مسلط کند که شایسته آن هستند .
نویسنده : علیرضا تاکی
منبع: راسخون
پی نوشت ها :
101.کتاب عرفان اسلامی مولف شیخ حسین انصاریان ج 6
102.سفینه البحار ماده دعا
103.انسان و سرنوشت استاد شهید مطهری ص 86
104.مجموعه وّرام ج 2 ص 202
105.کلینی ج 2 ص 482
106.سفینه البحار ج2ص64
107.فروغ کافی ج 4 کتاب الصیام ص 67 تهذیب الاحکام ج 4 باب 47 ص 192
108.فروغ کافی ج4 کتاب الصوم
109.مستدرک الوسائل ج 7 ص 848
110.سوره نمل آیه 46
111.سوره حدید آیه ی 16
112.قصار جمل ج 1 ص 79
113.سوره نور آیه 37
114.سوره نور آیه 31
115.سوره تحریم آیه ی 8
116.سوره بقره ایه ی 222
117.بحار ج 72 ص 107
118.سوره نمل ایه 62
119.از فقرات دعای کمیل
120.سوره نور آیه 31
121.بجار ج 25 ص 205
1222.کتاب حکمتها و اندرزها استاد شهید مطهری ص 80
123.سوره مطففین ایه 14
124.اصل کافی ج2 باب ذنوب ص 206
125.سفینه الحبار ص 321
126.تفسیر نمونه ج 27 ص 178
127.تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 612
128.سوره حج آیه 74
129.تفسیر نوین ص 275
130.سوره دخان ایه 4
131.سوره دخان ایه 4
132.اصل کافی ج 1 ص 360 ایه 27 سوره لقمان
133.اصول کافی ج1 ص 360
134.سوره بقره آیه 185
135.تفسیر نمونه ج 27 ص 181
136.الدر المنثور ج 6 ص 376
138. بحار ج 94 ص 10
139.تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 682
140.کتاب ره توشه راهیان نور 1380 هجری قمری 171
141.تفسیر قمی ج 2 ص 431
142.در المنثور ج 6 ص 371
143.در المنثور ج 6 ص 371
144.تفسیر المیزان ج 20 ص 772
145.تفسیر نمونه ج 27 ص 184
146.تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 614 اقوامی بودند که خود را به زعفران آغشته نموده که این صفت به شدت در زبان ائمه علیهم السلام مذمت شده است.
147.تفسیر برهان ج 4 ص 488 حدیث 29
148.تفسیر نمونه ج 27 ص 186
149.در المنثور ج 6 ص 371
150.سوره اسری ایه 106
151. فضائل الاشهر الثلاثه ص 137 وسائل الشیعه ج 7ص261
152.البرهان فی تفسیر القرآن ج 4 ص 488
153.البرهان فی تفسیر القرآن ج 4 ص 488
154.و سائل الشیعه ج7 ص 261
155. وسائل الشیعه ج 7 ص 261
156.وسائل الشیعه ج 7 ص 259
157.برگرفته شده از کتاب ره توشعه راهیان نور سال 1380 ص 174
158.اعراف ایه 96
159.نوح 12 – 10
160.بحار ج 93 ص 277