علم تا عمل

علم تا عمل

بین علم تا عمل فاصلهٔ بسیاری است! چیزی نزدیک به زمین تا آسمان. بسیاری از ما معلومات بسیاری زیادی در موضوعات و مباحث مختلف داریم؛ اما تا این آگاهی و اطلاع را به مرحله عمل نرسانیم، فایده‌اش صفر است! و چقدر خنده‌دار است که عده‌ای فکر می‌کنند چون راجع به خیلی مسائل اجتماعی و یا فرهنگی و دینی صرفاً اطلاعات و سواد دارند، زندگی‌شان سالم‌تر و اصولی‌تر از بقیه است؛ درحالی‌که خودشان ذره‌ای به معلوماتشان، عمل نمی‌کنند!

مَثَل چنین افرادی مثل بیماری است که کلی هزینه و وقت صرف می‌کند و از بهترین دکتر متخصص نوبت می‌گیرد و بعد از معاینه نسخهٔ دکتر را در جیبش می‌گذارد و نه سراغ خرید داروها می‌رود و نه به دستورات دکتر عمل می‌کند. چنین کسی هرقدر هم صبر کند، ذره‌ای بهبود نمی‌یابد و حتی همین صبر کردن و اقدامی برای درمان نکردن، وضعش را بدتر هم می‌کند. ولی اگر در مقابل، کسی که همان بیماری را دارد، بدون مراجعه به دکتر، از راهی به نسخهٔ او دست پیدا کند و داروها و دستوراتش را موبه‌مو انجام دهد، بهبود می‌یابد و از بیماری رها می‌شود. این یعنی آنچه مهم است، عمل به علم است نه صرف داشتنِ علم.

ما مسلمانان یادگار گران‌بهایی از پیامبر (ص) داریم به نام قرآن که خداوند آن را مایه شفا و رحمت برای مومنین قرار داده است[1]. کتاب ارزشمندی که راه‌کارهایی برای بهبود زندگی‌های بیمارمان دارد؛ و خیلی از ما آن را در بهترین جای خانه نگهداری می‌کنیم. گران‌قیمت‌ترین چاپش را می‌خریم و حتی شب‌های قدر روی سرمان می‌گذاریم. بعضی از ما که اردات ویژه‌تری به آن داریم، هنگام عقد و عروسی و نوروز، قبل از هر چیز آن را سر سفره عقد و هفت‌سین می‌گذاریم و این تمام استفاده ماست از این کتاب آسمانی مقدس؛ اما چه تعداد از ما مسلمانان سعی کرده‌ایم به نسخه‌های شفابخش آن عمل کنیم؟ همان نسخه‌هایی که برخی بی‌دین‌ها به آن عمل می‌کنند و از فوائد و تاثیراتش بهره‌مند می‌شوند؛ اما متاسفانه ما مسلمانان، قدرش را نمی‌دانیم.

البته این مساله تازگی ندارد. حضرت زهرا (س) در خطبه فدکیه از مسلمانانی که در زمان نزول قرآن، در کنار پیامبر (ص) بودند و شاید حتی بعضی آیات را از زبان خود رسول‌الله (ص) شنیدند، گله و شکایت می‌کند. گله و شکایت و سرزنش که چطور حاضرند با اینکه چنین کتاب روشن و راهگشایی را خوانده‌اند، ولی از عمل به آن سرپیچی می‌کنند.
خطبه فدکیه:
فَهَیْهَاتَ مِنْکُمْ وَ کَیْفَ بِکُمْ وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ وَ کِتَابُ اللَّهِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ أُمُورُهُ ظَاهِرَهٌ وَ أَحْکَامُهُ زَاهِرَهٌ وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَهٌ وَ زَوَاجِرُهُ لَائِحَهٌ وَ أَوَامِرُهُ وَاضِحَهٌ وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ أَ رَغْبَهً عَنْهُ تُرِیدُونَ أَمْ بِغَیْرِهِ تَحْکُمُونَ‏ «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا»[2] «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ»[3]؛[4]

این کار از شما بعید بود و چگونه حاضر به انجام چنین کاری شدید و به کجا روی می‌آورید؟ درحالی‌که کتاب خدا، رویاروی شماست. امورش روشن و احکامش درخشان و علائم هدایتش ظاهر و محرماتش هویدا و واجباتش واضح است؛ اما شما آن را پشت سر انداختید! آیا بی‌رغبتی به آن را خواهانید؟ یا به غیر قرآن حکم می‌کنید؟ که این برای ظالمان جایگزین بدی است و هرکس غیر از اسلام دینی را جویا باشد از او پذیرفته‌نشده و در آخرت از زیانکاران خواهد بود.

پینوشت:
[1] سوره اسراء، آیه 82.
[2] سوره کهف، آیه 50
[3] سوره آل‌عمران، آیه 85.
[4] طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص: 101.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید