در بحارالانوار سعد خفاف از حضرت امام باقر (ع) روایت نمود که آن حضرت فرمودند: ای سعد یاد بگیر قرآن را که قرآن در روز محشر به نیکوترین صورت وارد محشر میشود، در حالتی که صفوف خلایق در آن روز یکصد و بیست هزار صف هستند، هشتاد هزار صف آنها از امّت محمّد (ص) است و چهل هزار دیگر از سایر امتها.
قرآن بر صف مسلمین میگذرد و چون مسلمانان او را میبینند، میگویند: این مرد را به صورت، و صفت میشناسیم و میدانیم که از جمله مسلمین است امّا گویا عبادت و طاعتش بیشتر بوده که این نور و جمال به او عطا شده، و ما را نصیب نگشته، پس قرآن بر صف شهیدان عبور میکند، شهداء میگویند که او را میشناسیم که از جمله شهداء است، امّا مصیبتش عظیمتر بوده چه اینکه در دریا شهید شده و شهداء دریا به واسطه ضیق مکان و شدّت محاصره ایشان ثواب آنها زیادتر است از ثواب شهداء در غیر دریا، پس این نور و جمال و بهاء و کرامت را از این جهت یافته است، پس قرآن میگذرد بر شهداء که در دریا شهید شدند چون قرآن را با آن جمال و ضیاء مشاهده میکنند، میگویند:
ما میدانیم که او از شهداء «بحر» است ولی این ترفیع را به واسطه این یافته است که جزیرهای که در آن شهید شده اعظم هولاً «خیلی ترسناک بوده» است از مکانی که ما بودهایم، پس از آنها قرآن بر صف انبیاء و مرسلین عبور میکند چون پیغمبران او را به آن بهاء و جمال مشاهده مینمایند، میگویند: میدانیم که این مرد از رسولان است ولی او را با نام نمیشناسیم پس همه پیغمبران خدمت حضرت ختمی مآب رسول اکرم (ص) آمده و عرضه میدارند: یا رسول الله! ما این جوان «قرآن» را نشناختیم حضرت میفرماید او را نمیشناسید، میگویند: «خیر».
حضرت میفرماید که: این حجّت خدا است بر بندگانش، پس سلام میدهد و از آنجا میگذرد و بر صف ملائکه به صورت ملکی مقرّب عبور مینماید، پس ملائکه گویند این را میشناسیم به صفت و نامش جز آنکه از جمله ملائکه مقرّب عندالله است، لذا این نورانیّت و جمال را پیدا کرده است، پس از آنجا میگذرد تا پیش عرش خدا میرود، و پس به سجده در میآید، پس خدای تعالی گوید: ای حجت من و ای کلام صادق ناطق من سر بردار و هر چه خواهی سئوال کن و هر که را خواهی شفاعت نما که شفاعتت به اجابت مقرون است، پس سر برمیدارد و میگوید:
خداوندا! بندگان تو بعضی مرا محافظت نمودند به قدر طاعت خود مرا حرمت داشتند و حق مرا رعایت کردند، خدای تعالی میفرماید: که به عزّت و جلال خود سوگند هر کس که تو از او راضی باشی جزای رضای تو را به او میرسانم و او را از تو راضی میگردانم و هر کس را که تو از او راضی نباشی انتقام تو را از او میگیرم.
پس برمیگردد البتّه به صورتی که اهل محشر او را نشناسند و به نزد شیعیان میآید و میگوید منم آنکه شما به شوق تلاوت من، شبها به جای خواب، بیداری کشیدید و از دشمنان به مصیبتها رسیدید، پس ایشان او را بهتر میشناسند، و میگوید: که خداوندا ایشان در محافظات و رعایت من چه مصیبتها کشیدند، پس امر میشود تا ایشان را به بهشت برده و حلههای بهشتی بر ایشان پوشند و تاجهای کرامت بر سر ایشان نهند، پس ایشان را به قرآن بنمایانند و گویند از این اکرام که به اولیای تو کردیم، راضی گشتی؟
قرآن میفرماید: خدایا مرا نسبت به ایشان توقّع بیشتر از این احسان است.
خدای تعالی میفرمایند: که به عزّت و جلال خودم امروز پنج چیز را به ایشان ببخشم که مزید احسان میباشد درباره ایشان.
اوّل: جوانیی که هرگز پیر نگردند.
دوّم: صحّتی که هرگز بیمار نشوند.
سوّم: بینیازی و غنائی که هرگز فقیر نشوند.
چهارم: فرح و سروری که هرگز محزون نشوند.
پنجم: حیاتی که هرگز مرده نشوند.