نظر امامیه درباره آتش گرفتن درب خانه حضرت فاطمه (علیها السلام)

نظر امامیه درباره آتش گرفتن درب خانه حضرت فاطمه (علیها السلام)

نظر امامیه درباره آتش گرفتن درب خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) چیست؟

اعاظم متکلمین امامیه (همچون: سید مرتضی، شیخ طوسی، خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی، فاضل مقداد و… رضوان الله علیهم اجمعین)، پس از بررسی های کارشناسانه و استنباط متخصصانه از مجموعه احادیث مندرج در مجامع روایی شیعه، و نیز مطالعه و دقت فراوان در جمیع اسناد و نقل های تاریخی موجود در رابطه با «حادثه هجوم به خانه حضرت فاطمه (علیها السلام)»، به این نتیجه علمی و اجتهادی رسیده اند که درب خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) به آتش کشیده شده است.

برای مثال
خواجه نصیرالدین طوسی (متوفای ۶۷۲ ه)، در کتاب «تجرید الإعتقاد» – که با شرح علامه حلی (متوفای ۷۲۶ ه) به چاپ رسیده است ، چنین می نویسد: «وبعث إلى بیت أمیرالمؤمنین (علیه السلام) لما امتنع عن البیعه فأضرم فیه النار و فیه فاطمه علیها السلام .(1) ابوبکر، گروهی را به سوی خانه حضرت علی (علیه السلام) فرستادهآن هنگام که ایشان از بیعت [با ابوبکر] امتناع کردند. پس خانه : را به آتش کشید در حالی که فاطمه (علیها السلام) علی در آن بود.

در بررسی و تحلیل دیدگاه محقق طوسی با توجه به برخی نکات، حائز اهمیت می باشد
نکته اول) متکلم شیعه در مباحث تاریخی همچون حادثه احراق . که کاربرد کلامی نیز دارد. مشابه با یک فقیه عمل می کند؛ یعنی: به مجموعه احادیث و نقل های تاریخی مندرج در منابع متعدد مراجعه می کند و همه نقل ها و تمامی احادیث – ولو احادیث مرسل و ضعیف – پیرامون موضوع مورد نظر را مورد بررسی دقیق محتوایی و رجالی قرار داده و در نهایت، نظر کارشناسان خود را بیان می نماید. در این مقام، رأی متکلم، گزارشی از باورهای مکتب تشیع محسوب شده و به مذهب تشیع، منتسب میگردد؛ به همین دلیل، متکلم، در ابراز نظرات خود، دقت علمی زایدالوصفی را به کار می بندد.

اعتبار یک کتاب در مباحث فقهی – که مباحثی تعبدی است.، با اعتبار همان کتاب در مباحث تاریخی، تفاوت دارد و در زمینه مسایل تاریخی (اثبات وقوع حوادث و رویدادها) از هر قرینه و نشانه ای برای تقویت یک حادثه (تأیید صحت وقوع)، می توان بهره برد.

همچنین خاطر نشان میگردد: ضعف پاره ای کتب حدیثی از نظر انتساب آن به صاحبش، به مفهوم آن نیست که تمامی احادیث مندرج در چنین کتابی، بی اعتبار و بی ارزش می باشند؛ زیرا چه بسا بعضی احادیث مندرج در این قبیل کتابها، از برخی قرائن داخلی یا خارجی برخوردار باشند که موجبات وثوق به صدور آن احادیث را فراهم آورند.

هرچند وقتی روایتی مرسل نقل شود، اعتبار آن در فقه (استنباط احکام شرعی که اموری تعبدی اند) مورد تأمل قرار می گیرد؛ ولی عدم اعتبار فقهی سند یک روایت، به معنای باطل بودن آن روایت و عدم صحت استناد بدان، به عنوان قرینه و مؤیدی در اثبات وقوع حوادث تاریخی نیست.

احادیث ضعیف همدیگر را تقویت میکنند؛ یعنی از جمع قرائن ضعیف در کنار هم، می توان به نوعی اطمینان عرفی رسید که از آن به «تراکم ظنون» تعبیر می شود.

اهل سنت نیز این قاعده را به کار برده و از آن چنین تعبیر می کنند: «قوی بغضها بغض. یعنی قاعده احادی ضعیف همدیگر را تقویت میکنند».

در بسیاری از موارد، ابن حجر عسقلانی، ابن قدامه در کتاب المغنی، سرخی در کتاب المبسوط، ابن عابدین در حاشیه رد المختار، و… روی یک موضوع، چند روایت را مطرح کرده و میگویند: گرچه تک تک روایات ضعیف هستند، ولی وقتی در کنار هم قرار می گیرند، مسأله را تثبیت میکنند.

نکته دوم) آراء متکلمین شیعه، از همان زمان حیاتشان در معرض نقد علمای اهل سنت قرار داشته است؛ لذا وقتی متکلمین شیعه در یک بحث اعتقادی همچون امامت و خلافت . که محل اختلاف نظر میان فرق اسلامی است -، به وقوع حادثه احراق، تصریح و تأکید می کنند؛ بدین معناست که: پیش از ابراز آن، همه ضوابط علمی را در اظهار نظر خود رعایت کرده و تمامی نقلها و احادیث مرتبط را از نظر سند و دلالت، مورد بررسی دقیق قرار داده و پس از کاوش های علمی عمیق و همه جانبه، نظر خود را اظهار کرده اند.

نکته سوم) آراء متکلمین شیعه در زمینه وقوع احراق را بر مبنای آنچه در کتب اصولی (اصول فقه) پیرامون «شهرت عملی» و نقش آن در حجیت بخشیدن به احادیث فقهی گفته شده است، جابر ضعف احتمالی سند برخی روایات حاکی از وقوع احراق دانسته و برای این قبیل اخبار، قائل به حجیت میگردیم؛ زیرا آنچه اصولیین شیعه در این زمینه مطرح فرموده اند، اختصاص به روایات فقهی نداشته و قابل تسری به احادیث احراق نیز می باشد.

دقت بفرمایید: روایتی که سندی ضعیف داشته باشد، حجت نیست؛ اما وقتی اعاظم فقها (قدمای امامیه) بر اساس آن روایت ضعیف، فتوا صادر کنند، آن روایت، «شهرت عملی» می یابد، که این شهر عملی، هم جبران کننده ضعف احتمالی سند حدیث به شمار می آید و هم حدیث ضعیف را «حدی مقبول» نام می نهد. هرچند این قاعده در فقه مطرح است؛ اما قابل تسری به سایر احادیث (موضوعات غیر فقهی) نیز می باشد.(2)

به نمونه هایی از تصریح به وقوع احراق در منابع امامیه، توجه فرمایید
در کتاب های «الشافی فی الإمامه» و «تلخیص الشافی» می خوانیم: «وأى اختیار لمن یحرق علیه بابه حتى یبایعه» و کسی که درب خانه اش به آتش کشیده می شود تا بیعت کند، چه اختیاری دارد؟

در کتاب «مثالب النواصب» می خوانیم:« وضعوا نارا على باب على علیه السلام» .. آتشی بر درب خانه على علیه السلام قرار دادند…

در کتاب های «تجرید العقائد» و «شرح التجرید»؟ می خوانیم:« وبعث إلى بیت أمیرالمؤمنین علیه السلام لما امتنع من البیعهفأضرم فیه النار..» هنگامی که حضرت علی (علیه السلام) از بیعت با ابوبکر خودداری کرد، به سوی خانه او فرستاد و در آن، آتش افروخت…

در کتاب «قواعد عقائد آل محمد علیهم السلام»؟ می خوانیم: أنه علیه السلام ما خرج من بیته حتى أحرق بابه . او از خانه اش بیرون نیامد تا اینکه درب خانه اش به آتش کشیده شد…

در کتاب «النافع یوم الحشر» می خوانیم: «فأضرموا فی بیته النار و أخرجوه قهرا»(3) پس در خانه اش آتش افروختند و او را به زور بیرون آوردند.

در کتاب «المجلی» می خوانیم: و أحرق بیت فاطمه علیها السلام و دخل بغیر إذنها..(4) و خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) را سوزاند و بدون اجازه او، وارد [آن] شد..

در کتاب «مفتاح الباب» می خوانیم: «أضرم فیه النار و فیه سیده نساء العالمین علیها السلام.» پس در آن آتش افروخت؛ در حالی که بانوی زنان عالم، در آن خانه بود.

در کتاب «الحاشیه على شرح التجرید» می خوانیم: «وکان الإضرام محققا..» و آتش زدن [درب خانه حضرت زهرا (علیها السلام)] قطعی است…

در کتاب «أنساب النواصب» می خوانیم: «إنهم أحرقوا الباب ودخلوا الدار..»(5) آنها درب را سوزاندند و وارد خانه شدند.

در کتاب «علم الیقین» می خوانیم: وإضرامه النار فی بیت علی علیه السلام (6) و آتش افروختن او در خانه على علیه السلام …

در کتاب «الرسائل الإعتقادیه» می خوانیم: «فأضرم فی النار و فیه فاطمه علیها السلام …. (7) و در آن آتش افروخت؛ در حالی که فاطمه (علیها السلام) در آن بود

پی‌نوشت‌ها:
1- کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلی ، صص ۳۷۶-۳۷۷.
۲- فضائل و مصائب حضرت زهرا (علیها السلام) ص ۷۵.
3 – النافع یوم الحشر ، ص ۴۹.
4 – المجلی، ص ۴۱۷.
5- أنساب النواصب، ص ۴۵، و ص ۹۵.
6- علم الیقین، ج ۲، ص ۷۰۰.
7- الرسائل الإعتقادیه، ج ۱، ص ۳۰۱، ص ۴۴۴، ص ۴۴۶، ص ۴۶۵.

منبع: راهنمای یاوران فاطمیه (مجموعه پرسش و پاسخ های پژوهشی)، به اهتمام: علی لباف، چاپ سوم، مرکز فرهنگی انتشارات منیر، 1390ش، صص 133-127

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید