در پی درج مقاله ای در روز نامه اعتماد 16دی ماه 1378تحت عنوان «تحریفات عاشورا و داستان طفلان مسلم» به قلم حجت الله جودکی و متعاقب آن مقاله « قصه پرغصه طفلان مسلم در سیما » به قلم غلام علی رجایی که بر اساس نوشته های حجت الله جودکی تنظیم شده است، لازم دانستیم که مطالبی را در این خصوص بیان کنیم.
ما هم با نویسندگان این مقالات هم عقیده ایم که، دست اندرکاران ساخت مستندات تاریخی باید با حساسیت بیشتری به وقایع تاریخی بپردازند. اما به نظر می رسد انکارکلی داستان طفلان مسلم از اساس هم درست نباشد.
ما در این مقاله ابتدا ادعاهای نویسندگان دو مقاله را ذکر می کنیم. سپس تک تک این ادعاها را مورد بررسی قرار می دهیم. و در پایان قضاوت در این امر را به عهده خوانندگان محترم می گذاریم.
ادعاهای نویسندگان:
1- قضیه طفلان مسلم ازاساس مبنای درستی ندارد. و نزد اصحاب تاریخ و خبرگان حوزه تاریخ اسلامی از تحریفات مسلم مرتبط با فاجعه جانگداز عاشورا است. و سازندگان این قضیه در جعل وتحریف آن مهارت داشته اند.
2- این قصه در مقتل ابومخنف و سایر کتابهای تاریخی نیست، نپرداختن ابو مخنف (اولین وقایع نگارعاشورا) و امثال شیخ مفید و سید بن طاووس به این امر دال بر نادرست بودن آن است.
3- طبق نقل طبری این دوطفل از فرزندان عبدالله بن جعفر یا فرزندان فرزندان جعفر هستند که توسط مردی از قبیله طی گردن زده شدند.
4-نقل منحصر به فرد شیخ صدوق اعتباری ندارد.
5-خوارزمی نیز این روایت را نقل کرده اما نقل او با نقل شیخ صدوق در جهات مختلفی با هم اختلاف دارند.
6-محدث قمی تفصیل قضیه را نپذیرفته است و به احترام شیخ صدوق آن را نقل کرده است.
7-عبیدالله در این قضیه فردی رقیق القلب و مهربان معرفی شده است.
8-چرا قبر طفلان مسلم در نزدیکی کوفه (محل زندانی شدن آنها ) نیست ؟
9-چرا اهل بیت ـ علیه السلام ـ به جدا شدن اینها از کاروان اسرا توجهی نکردند ؟
در مورد ادعای اول نویسنده که مدعی شده است قضیه طفلان مسلم از اساس مبنای درستی ندارد و نزد اصحاب تاریخ و خبرگان حوزه تاریخ اسلامی از تحریفات مسلم مرتبط با فاجعه جانگداز کربلاست، باید گفت: قصه این دوطفل که طبری در کتابش اشاره های جزئی به آن کرده است و دو طفل را از فرزندان عبدالله بن جعفر یا از فرزندان جعفر میداند، توسط یکی از بزرگترین و موثق ترین عالمان شیعه هم با ذکر سلسله اسناد بیان شده است. در خصوص اعتماد به نقل شیخ صدوق در ادامه مقاله مطالبی را بیان خواهیم کرد. اما نکته ای که در اینجا در صدد بیان آن هستیم این است که تقریبا قریب به اتفاق محققان و مورخان این قصه را با همه اختلافاتی که در آن است، مورد پذیرش قرار داده اند. ما هم قبول داریم که اختلاف و بعضا اشتباه در بخش هایی از این روایت وجود دارد. اما این اختلافات جزئی دال بر بطلان این قضیه از اساس نیست.نکته دیگری که توجه به آن خالی از لطف نیست این است که شاید یکی از علل نقل محدود این قصه، در دست نبودن چندین کتاب دست اول در این خصوص باشد . رسول جعفریان می نویسد :«چندین مقتل کهن وجود داشته که امروزه خبری از آنها نیست . »[1] سپس ایشان به چندین کتاب تحت عنوان «مقل الحسین (ع)» از نویسندگان مختلف من جمله محمد بن عمر واقدی ،ابوعبیده معمر بن مثنی ،نصربن مزاحم منقری ،قاسم بن سلام ،ابو الحسن مدائنی ،ابن ابی الدنیا ،یعقوبی و…اشاره میکند .[2] طبق برسی به عمل آمده ،علاوه بر طبری که اشاره ای به قضیه کرده و شیخ صدوق و خوارزمی که با تفصیل و با اختلافاتی قصه را بیان کرده اند، بسیاری از محققان اصل قضیه را پذیرفته اند و روایت را در کتاب های خویش آورده اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
1-شیخ عباس قمی هر چند تفصیل قضیه را نپذیرفته اما از اساس هم روایت را انکارنکرده است. ایشان به نقل شیخ صدوق اعتماد کرده و می نویسد «چون شیخ صدوق که رئیس المحدثین و مروج اخبار وعلوم ائمه است، آن را نقل کرده و در سند آن جمله ای از علما اجلاء اصحاب ما واقع است، لا جرم ما نیز متابعت ایشان کردیم و این قضیه را ایراد نمودیم»[3] ایشان علاوه بر ذکر آن در منتهی الا مال[4]در نفس المهموم [5] نیز روایت را ذکر کرده است.
2-علامه مجلسی (ره) دو روایت در این رابطه در بحار الانوار آورده است.1- روایت صدوق 2- روایتی از مناقب قدیم.
علامه قائل است این دوروایت مشابه هم هستند.[6] ایشان هیچ نقدی بر روایات نیاورده است.
3- محمد مهدی حائری در معالی السبطین دو روایت در این زمینه یکی از کتاب امالی شیخ صدوق و یکی دیگر از ناسخ التواریخ نقل کرده است.[7]
4- عبد الرزاق موسوی مقرم در کتاب« الشهید مسلم بن عقیل» روایت را پذیرفته است. و برخی از شبهاتی که در این زمینه وجود دارد را پاسخ گفته است.[8]
5- محمد صحتی سردرودی در کتاب مقتل الحسین ـ علیه السلام ـ که در واقع تحقیق و ترجمه ای از روایات شیخ صدوق در خصوص واقعه عاشورا است روایت را ذکر کرده و نقدی بر آن ذکر نکرده است.[9]
6- شیخ عبدالله بحرانی در العوالم دو روایت دراین رابطه نقل کرده وهمانند علامه مجلسی نقدی بر مطالب روایات ندارد.[10]
7- ذبیح الله محلاتی در کتاب «فرسان الهیجاء» روایت صدوق را ذکر کرده است.[11]
8- محمد باقر شریف القرشی روایت را نقل کرده و برخی از شبهات را هم پاسخ داده است.[12]
9- علامه عبدالواحد الشیخ احمد المظفر به اختلافاتی که در این قضیه وجود دارد اشاره دارد و برخی از شبهات را پاسخ داده است.[13]
از دیگر محققانی که روایت را پذیرفته اند می توان به جواد محدثی در کتاب مسلم بن عقیل[14]، محمد محمدی اشتهاردی که شهادت این دو طفل را به روایت شیخ صدوق و معالی السبطین آورده است، [15]مرتضی مدرسی چهاردهی در کتاب مسلم بن عقیل[16]، علی محمد علی دخیل، در کتاب« ابطال الهاشمیین مسلم بن عقیل» [17]، اشاره کرد. و ده ها محقق دیگر که ذکر نام آنها مقاله را طولانی خواهد کرد.
اما در رابطه با اینکه در مقالات بیان شده این داستان در مقتل ابومخنف و دیگر منابع نیست، باید به این نکته اشاره کرد که اولا : ابومخنف و دیگران تمامی قضایای مربوط به واقعه کربلا را مو به مو نقل نکرده اند. ثانیا: اصل کتاب ابی مخنف به دست ما نرسیده است .آنچه به نام مقتل ابی مخنف تدوین و چاپ شده توسط آقای یوسفی غروی و دیگران از تاریخ طبری و … گردآوری شده وبه طور قطع ،تمام مقتل ابی مخنف نیست . نبودن این واقعه در الارشاد و… هم دلیل متقنی بر ادعای نویسندگان مقالات نیست. شیخ مفید بنا یشان بر اختصار بوده است.و بیشتر مطالب خویش را به ائمه (ع) و فرزندان ایشان اختصاص داده و طفلان مسلم از فرزندان ائمه نیستند .
بنابراین اشاره طبری به قضیه و ذکر کامل شیخ صدوق و دیگران می تواند تا حدی موجب اطمینان به صحت روایت باشد.
اما در اینکه این دو طفل از فرزندان مسلم بن عقیل هستند یا از فرزندان یا نوادگان عبدالله بن جعفر، این اختلاف در نقل روایت نمی تواند موجب بطلان آن شود.
در اینجا یک سوال وجود دارد و آن این که آیا این احتمال وجود نداردکه اصل روایت درست است، فقط طبری و دیگرانی هم که نام پدر این کودک را غیراز مسلم بن عقیل ذکر کرده اند اشتباه کرده باشند؟. به نظر می رسد با توجه به مطالبی که در پی می آید طبری و دیگران که نام پدر این دوطفل را غیر از مسلم نوشته اند، اشتباه کرده اند.[18] مسلّم است که این دو طفل از فرزندان جعفر نمی توانند باشند، همان گونه که در مقالات نیزبه این مطلب اشاره شده است.چراکه جعفر طیار در جنگ موته به شهادت رسید و فرزندان او در واقعه کربلا تقریبا از 50 سال بیشتر داشته اند.
ذبیح الله محلاتی می نویسد :”اختلاف در موضوع ابراهیم و برادرش محمد از چند جهت است : یکی آنکه آیا این دو فرزندان مسلم بن عقیل اند، چنانچه صدوق در امالی ذکر کرده و مشهور السنه همین است؟ یا اینکه فرزندان عبدالله بن جعفراند یا فرزندان خود جعفر.؟
سپس می نویسد: فرزند بلاواسطه جعفر اگر تا واقعه کربلا زنده بود می بایست مردی کهنسال مانند خود عبدالله بن جعفر باشد (فرزندان جعفر هم نمی توانندباشند )چرا که فرزندان جعفر اسامی آنها مشخص است “.[19]
علامه محقق عبدالواحد شیخ احمد المظفر می نویسد: اینکه این دو طفل از فرزندان مسلم بن عقیل باشند، همچنانکه صدوق نقل کرده اقوی واشهر است.[20]
بنا بر این روایتی که می گوید این اطفال، از اولاد جعفر یا فرزندان فرزندان جعفر می باشند دارای خدشه است.[21] اختلافی که در نام پدر این دو طفل در منابع است نمی تواند روایت را از اساس باطل کند.
اما اینکه ابوالفرج اصفهانی گفته محمد و عبدالله از فرزندان مسلم در کربلا به شهادت رسیده اند، دلیل بر این نمی شود که دو نفر دیگر از فرزندان مسلم بعدا در کوفه یا جای دیگری به شهادت نرسیده باشند. بله شکی نیست که یکی از فرزندان مسلم که در کربلا به شهادت رسیده، نامش محمد بوده اما به این نکته باید توجه داشت که در نام فرزندان مسلم که در کوفه یا جای دیگر به شهادت رسیده اند، اختلاف است. منابع می نویسند: یکی از آن دو طفل به اتفاق علما ابراهیم نام داشته دومی آیا عبد الرحمن است یا محمد یا جعفر، در آن اقوالی است.[22] شیخ صدوق در داستان طفلان، نام آنها را ذکر نکرده است. شیخ عباس قمی از جمله کسانی است که از آنها نام برده است. ایشان می نو یسد :من بر 5تن از فرزندان مسلم دست یافتم:
1- عبدالله 2- محمد که در کربلا کشته شدند.3 و 4- دو تن دیگر از فرزندان مسلم به روایت مناقب قدیم محمد و ابراهیم بوده اند که مادرشان از فرزندان جعفرطیار است.[23] برخی هم نام این دو طفل را ابراهیم و جعفر گفته اند. همانند ابن جوزی در مناقب.[24]
بنابر این اولا: کسی به طور قطع ویقین نگفته که نام این دوطفل محمد وابراهیم بوده است.ثانیا اگر بر فرض هم نام یکی محمد باشد، اشکالی پیش نمی اید (.امام حسین ـ علیه السلام ـ هم نام سه تن از فرزندانش علی بوده است.)البته ذبیح الله محلاتی می نویسد :”تواریخ به ما نشان نمی دهد که مسلم دوپسر به نام محمد داشته باشد ممکن است ان پسر که در کوفه، با برادرش ابراهیم شهید شده، نام دیگری داشته باشد وبه محمد شهرت پیدا کرده است.[25]
نکته بعدی و اشکال نویسنده مقالات این است که این روایت را تنها شیخ صدوق در امالی ذکر کرده واین نقل انفرادی اعتباری ندارد.
جواب :1- شیخ صدوق روایت را با ذکر سلسله سند آورده است در حالی که بسیاری از داستانها سندی ندارند. این عا لم بزرگوار تا جایی مورد قبول علمای شیعه قرار گرفته که روایات مرسل او در حکم مسند دانسته شده است.[26]
2 در سند روایت افرادی چون محمدبن مسلم، حمران اعین و پدرشیخ صدوق ذکر شده اند.شیخ صدوق از جمله عالمانی است که همه بزرگان حدیث و رجال در طی ده سده پس از وفات او تاکنون یک صدا او را ستو ده اند و همگی بر جایگاه بلند علمی و شخصیت معنوی او تاکید کرده اند.[27]شیخ طوسی در فهرست اورده است :”او (شیخ صدوق)جلیل القدر حافظ احادیث، اگاه به رجال، ناقد روایت است.در میان قمی ها هیچ کس در حفظ حدیث و کثرت دانش به پای او نمی رسد “.[28]
شیخ صدوق شخصیتی است که به دعای حضرت ولی عصر (عج)متولد شده است.وخودش همواره به این امر افتخار می کرد.[29] در کتاب ستارگان درخشان می نو یسد :شیخ صدوق که جریان شهادت طفلان مسلم را بدین نحو نگاشته از فحول واقدم محدثین شیعه به شمار می رود وچون این محدث عالی قدر شهادت طفلان مسلم را بدین نحو نگا شته برای اطمینان قلب کافی است…”[30]
علاوه بر این، روایت در منابع دیگر چون مقتل الحسین خوارزمی و…نقل شده است. بنا بر این ادعای جعل و تحریف به این بزرگ مرد صحیح نیست.
اما اینکه بیان شده روایت شیخ صدوق وخوارزمی در چندین جهت اختلاف دارند باید گفت :1- اختلاف در نقل این روایت اختلافاتی جزئی است و این امر تا حدی طبیعی است. بدون شک در نقل یک قضیه نسبتا طولانی توسط دو یا چند نفرراوی، اختلافات جزئی ممکن است رخ دهد.2- برخی از اختلافات نقل شده اصولا اختلاف نیست. مثلا یکی از راویان نام غلام قاتل را ذکر کرده و دیگری سکوت کرده است. یکی نام دو طفل را ذکر نکرده ویکی نام آنها را محمد و ابراهیم نوشته است.
دربخش دیگری از مقاله بیان شده که عبیدالله در این داستان فردی رقیق القلب معرفی شده است. و این با قساوت قلبی که وی داشته سازگار نیست.
در جواب باید گفت: 1- چه لز ومی دارد که فرد قسی القلب همه جا قساوت قلب وخشونت به خرج دهد؟. همین فرد قسی القلب چرا وقتی امام سجاد ـ علیه السلام ـ در مجلسش جواب او را داد، فوق العاده ناراحت شد ومی خواست حضرت را به قتل برساند اما این کار را نکرد؟ 2- ممکن است عبیدالله در این قضیه دلش به رحم امده باشد. چرا که در روایت امده وقتی عبیدالله با سر های بر یده این دو طفل مواجه شد بی اختیار سه مر تبه از جای خود بر خاست ودوباره نشست.[31]علاوه بر اینکه قاتل در حضور عبیدالله به بی رحمی خویش در قتل بچه هااقرار کرد.[32] 3- :معلوم نیست که عبیدالله دستور داده بوده که سرهای این دو طفل را برایش بیاورند. شاید عبیدالله انها را زنده می خواسته است.شیخ صدوق می نو یسد :وقتی قا تل سرها را نزد عبیدالله برد، عبیدالله به او گفت چرا انها را زنده نزد من نیاوردی؟[33] لاوه بر این، شما که نقل شیخ صدوق را در مورد دل رحمی عبید الله نپذیرفته اید، باید نقل طبری را نیز در این رابطه قبول نداشته باشید. چون طبری می نو یسد :عبیدالله دستور داد قاتل دو پسربچه عبد الله بن جعفر کشته شود و خانه اش ویران شود.[34]
اشکال دیگری که در مقاله در این قضیه نقل شده این است که چرا قبر طفلان مسلم در نزدیکی کوفه (محل زندان آنها) نیست.
در پاسخ به این بخش باید گفت :در اینکه بچه های مسلم در کدام منطقه زندانی بوده اند، عبیدالله چه زمان از فرار کردن آنها از زندان آگاه شده، کجا به شهادت رسیده اند، بدن آنها آیا دفن شده یا نشده؟ به نتیجه قطعی نمی توان رسید. عبدالرزاق موسوی مقرم می نویسد: “تامل درروایت، مفید این نکته است که این دو طفل در شبی که در آن شب از زندان فرار کردند، به خانه آن پیرزن نیامده اند. قطعا ابن زیاد از از فرار بچه ها در آن شب واقف نشده است.ممکن است فردای آن شب آگاه شده باشد. همچنانکه معلوم نیست داماد آن پیره زن همان شب به خانه پیرزن آمده یا در شب دوم یا بعد از آن.پس تشکیک در روایت از جهت دوری محلی که در آن کشته شده اند، از کوفه که محل حبس آنها بوده، در صورتی درست است که فرض شود آن مرد (قاتل) همان شب فرار بچه ها، آنها را دستگیر کرده است. اما با احتمال دست یابی وی به بچه ها در شب های بعد، روایت مشکلی ندارد.علاوه بر اینکه روایت آشکارا نمی گوید که بچه ها در همان شهر (کوفه) حبس شده ا ند.پس احتمال بعض علما به اینکه ابن زیاد آنها را به مردی داده باشد که وی آنها را زندانی کند ولو در خانه اش خارج کوفه و اینکه آن خانه خیلی بعید از موضع قتل آنها نباشد، احتمال خوبی است “.[35] سپس می نو یسد :بنابراین به خاطر پاره ای از احتمالات نمی توان منکر قضیه شد واین محل را محل شهادت طفلان مسلم ندانست.[36] علامه عبدالواحد شیخ احمد المظفر نیز می نویسد: «ظاهر از همه روایات وارده در این فاجعه غم انگیز این است که این دو طفل به فرات پرتاب شدند و بعد از شهادت در آب فرو رفتند و ظاهر نشدند که دفن شوند. اما این دو قبرهایی که در (مسیب) به اسم دو طفل مسلم وجود دارد، احتمالا در محل زندان بودن آنها یا موضع شهادت آنها ساخته شده باشد».[37]
طبق برخی از نقل ها نیز آب فرات جسد آنها را به نزدیک کربلا آورد و مردم جسد آنها را از آب گرفتند و همانجا به خاک سپردند. از این رو مرقد شریف این دو کودک در شهر مسیب واقع در 4 فرسخی کربلا قرار گرفته است.[38]
مقرم در خصوص محلی که به قبر طفلان مسلم اشتهار یافته می نو یسد: «بنا بر آنچه از روایت استفاده می شود، بدن این دو طفل را در فرات افکنده اند. این موضع (قبر طفلان مسلم) محل شهادت طفلان مسلم یا محلی است که آنها را از فرات بیرون اورده اند ودفن کرده اند.[39] نکته پایانی که در خصوص این قضیه تشکیک شده این است که چرا اهل بیت به جدایی اینها از کاروان اسرا توجهی نکردند؟ در جواب باید گفت :در اینکه طفلان مسلم آیا در کربلا همراه کاروان اسرا بوده اند، یا همراه پدرشان از مدینه به کوفه رفته اند، و یا در هنگام غارت خیمه ها متواری شده اند، سپس به چنگ ماموران زیاد افتاده اند، اختلاف است. قول اخیر را برخی از منابع ترجیح داده اند.عبد الواحد شیخ احمد المظفر می نو یسد: “قصه اسارت این دو طفل مختلف است. بنا به قولی :1-همراه پدرشان بودند که اسیر شدند و زندانی شدند که بعید است.2- در لشکر امام حسین بودند وزندانی شدند سپس فرار کردند این هم بعید است. چون از اسرای بنی هاشم کسی زندانی نشد وهمگی به مدینه بر گشتند.3- قول صواب این است که آنها از وحشت و اضطراب هنگام هجوم خیل دشمن (بعد از شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ ) فرار کردند و به منطقه عتیکیات در نزدیکی مسیب از زمین کربلا رسیدند و مهمان زن آن مرد شقی شدند و سپس به شهادت رسیدند”[40] مرحوم اشتهاردی می نویسد : بنا بر قول سوم آنها به زندان نیفتاده اند..[41] نکته دیگری که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که سیره مشتهر بین شیعه این بوده که محل قبور طفلان مسلم در شهرک مسیب محل شهادت آنها بوده است ودر ادوار مختلف برای آنها شک حاصل نشده است.[42]
نتیجه گیری:
هر چند داستان طفلان مسلم در منابعی چون مقتل ابو مخنف، الا رشاد و لهوف و…نیامده است، اما نقل شیخ صدوق و پذیرش این قول توسط بسیاری از علما موجب می شود که نتوان این قضیه را از اساس منکر شد و آن را جزء جعلیات و تحریفات مرتبط با واقعه عاشورا دانست. بله در نقل این روایت اختلافاتی وجود دارد اما این اختلافات در این قضیه نسبتا مفصل، تا حدی طبیعی است و نمی توان به صرف وجود این اختلافات به طور کلی قضیه را منکر شد.
[1] رسول جعفریان ،تاملی در نهضت عاشورا ،قم، مورخ ،1386 ،اول ص ،16
[2] همان
[3] شیخ عباس قمی، منتهی الامال، بی جا، حسینی، 1370 ص 382
[4] همان، ص 382-379
[5] شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ترجمه شیخ محمد باقر کمره ای (در کربلاچه گذشت )قم جمکران، چاپ اول، 1370ص204-198
[6] محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت موسسه الوفاء، 1403، ج45 ص106-105
[7] محمد مهدی حائری ؛معالی السبطین، تبریز، مکتبه قرشی، بی تا، ج 2ص41
[8] عبد الرزاق موسوی مقرم ؛الشهید مسلم بن عقیل، بی تا، بی جا، ص198به بعد
[9] محمد صحتی سردرودی ؛مقتل الحسین، تهران، نشر هستی نما، 1381 ص216-208
[10] شیخ عبدالله بحرانی ؛العوالم الامام الحسین ـ علیه السلام ـ ، قم، امیر، 1407 ص360-353
[11] ذبیح الله محلاتی ؛فرسان الهیجاء، تهران مرکز نشر کتاب، 1390 چاپ دوم ص17
[12] باقر شریف القر شی ؛مسلم بن عقیل، قم، دارالهدی، 1382 چاپ اول ص70
[13] عبد الواحد الشیخ احمد المظفر ؛سفیر الحسین مسلم بن عقیل، بی جا، شریف الرضی 1380، چاپ اول ص19.
[14] جواد محدثی 0؛مسلم بن عقیل، قم، دفتر تبلیغات 1375، چاپ اول ص78-76
[15] محمدمحمدی اشتهاردی ؛مسلم بن عقیل، تهران، مطهر ِ1374 ص175 -157
[16] مرتضی مدرسی چهاردهی ؛مسلم بن عقیل، بی جا، نشر مجله ماه نو، بی تا چاپ اول
[17] علی محمد علی دخیل ؛ابطال الها شمیین، بیروت، موسسه اهل البیت، 1401 ص86-73
[18] شاید چون مادر این دوطفل از فرزندان جعفر طیار بوده است، (“شیخ عباس قمی ؛منتهی الامال “پیشین ص378) باعث اشتباه طبری شده است.
[19] ذبیح الله محلاتی ؛پیشین ص18-17
[20] عبدالواحد الشیخ احمد المظفر ؛پیشین ص19
[21] البته هما نگونه که بیان شد همین روایات هم می توانند از جهتی صحیح باشند. چرا که مادرطفلان مسلم از فرزندان جعفر طیار بوده است.
[22] عبد الواحد ؛الشیخ احمد الظفر، پیشین ص19
[23] شیخ عباس قمی، منتهی الامال، پیشین ص378
[24] مجید زجاجی کاشانی ؛مسلم قهر مان سفیران، کاشان مرسل 1382ص138
[25] ذبیح الله محلاتی ؛پیشین، ج 2ص160 ذیل کلمه محمد بن مسلم بن عقیل
[26] محمد صحتی سردرودی، پیشین ص23مقدمه
[27] علی نصیری، اشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی 1385 چاپ اول ص79
[28] محمد بن حسن طوسی ؛الفهرست، موسسه النشر الفقاهه، 1417 ص237
[29] نجاشی ؛رجال النجاشی، قم، جامعه مدرسین، 1416چاپ پنجم ص261
[30]. ستارگان درخشان، تهران کتابفروشی اسلامیه 1345، ج 5 ص280
[31] شیخ صدوق ؛الامالی، قم علی نصیری، اشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی 1385 چاپ اول ص79
[32] همان
[33] همان
[34] محمد بن جریر طبری ؛تاریخ الرسل والملوک، مصر، ج 5ص 389 (حدثنا عمار الدهنی عن ابی جعفر…)
[35] عبد الرزاق موسوی مقرم ؛پیشین ص 19
[36] همان
[37] عبد الواحد الشیخ احمد المظفر ؛پیشین ص19
[38] محمد ؛محمدی اشتهاردی ؛پیشین ص175-174 به نقل از حائری در معالی البسطین
[39] عبد الرزاق موسو ی مقرم، پیشین ص189، باقر شریف القرشی نیز می نو یسد :دو قبه ای که برای انها در مسیب وبه اسم انها ساخته شد ه شاید موضع شهادت انها باشد چرا که بدن انها در فرات افکنده شد.قرشی، پیشین ص70
[40] عبد الواحد شیخ احمد المظفر ؛پیشین ص20-19
[41] محمد محمدی اشتهاردی ؛پیشین ص158
[42] مقرم ؛پیشین 190محمد محمدی اشتهاردی به نقل از شیخ علی اکبر سیبویه صاحب کتاب مفتاح الولایه ساکن کربلا حکایتی نقل می کند در این حکایت به عنایت حضرت زهرا(س)به این محل وبه طفلان مسلم و گریه ان حضرت برای این اطفال اشاره شده است.محمد محمدی اشتهاردی پیشین ص175
یدالله حاجی زاده