آته ایسم جریان مخالف رئالیزم (رئالیسم)

آته ایسم جریان مخالف رئالیزم (رئالیسم)

خانم اعظم کم گویان درسایت «بی خدایان» در مقاله ای به نام «آته ایسم: اسطوره ها و اتهامات» با انتقاد از خدا پرستان یهودی، مسیحی و اسلامی گفته است که آنان بی خدایان و منکرین خدا و ماورای طبیعت و معاد را متهم به بی اخلاقی و فساد جنسی نموده، در حالی که چنین چیزی واقعیت ندارد. و سپس روحانیون این سه دین آسمانی را متهم به ارتکاب جرم و جنایت و سلب آزادی از مردم نموده و مدعی شده که متون مقدس این سه دین عادی از مسائل و ارزش های انسانی می باشند و روی این جهت پیروان این ادیان جنایت پیشه بوده و باعث سلب آرامش مردم شده اند.
هر چند این مقاله با توجه به عدم پای بندی آته ایست ها به معیارهای علمی و عقلی شایسته نقد و بررسی نمی باشد ولی در عین حال چند نکته از آن را مورد توجه قرار داده و در ترازوی نقد قرار می دهیم.
این نویسنده در آغاز تحت عنوان اولین اسطوره می گوید: «درآته ایسم و بی خدایی هیچ مرجع و مرکزی وجود ندارد بر خلاف ادیان و مقامات دینی، کسی انکار آته ایستی را به مغز کسی فرو نمی کند و دیگری را به عنوان پیرو و دنباله رو جلب نمی کند و…».
این نویسنده با بیان این مطلب دچار تناقض گویی آشکار شده است زیرا خود همین نوشتار در جهت جانب داری از آته ایسم و محکومیت ادیان آسمانی، فرو کردن افکار آته ایستی به مغز دیگران می باشد و معنای آن این است که دیگران به خطا رفته و باید از مکتب و ایده آته ایسم پیروی کنند. هر مغز این تبلیغات ناتوان تر از آن است که در مغز انسان های پای بند به معیارهای علمی و عقلی تاثیر گذار باشد لکن عده ای از انسان های ناآگاه و حس گرا را ممکن است به سوی خود جلب کند همان طوری که نویسنده این مقاله نخست تاثیر همین تلاش های آته ایست ها قرار گرفته و بدون ارائه هیچ دلیلی از بی خدایی دفاع می کند.
ثانیا در مکتب آته ایستم که همان ماتریالیسم می باشد، مرجعیت و رهبری به شکل شدیدتر وجود دارد و تشکیلات بی دینی آنان خیلی خطرناک تر از آن است که تصور شود و علت خطرناک بودن آن این است که رهبران و پیشوایان آنان از هیچ معیار عقلائی تا چه رسد که از معیارهای عقلی و علمی، پیروی نمی کنند و تسلیم خواست ها و سلیقه های نفسانی خود می باشند. این طائفه هر چند ادعا می کند که دنباله رو کسی نیستند لکن صدای تئوریسن های معروف آنان گوش مردم را کر کرده است که به عنوان نمونه لنین، مارکس، انگلس و فوئرباخ در قرن های اخیر از لیدرها و پیشوایان فکری و سیاسی آته ایست ها به شمار می آیند. بنابراین ادعای این نویسنده با واقعیت های خارجی همخوانی ندارد. به فرض اگر چنین باشد که این نویسنده ادعا نموده، پس آته ایست ها باید بر خلاف فطرت و غریزه انسانی به زندگی انسانی که در قالب جامعه و اجتماع شکل می گیرد پشت پا زده و زندگی انفرادی حیوانی را برای خودشان اختیار کرده باشد که چنین چیزی نه تنها با واقعیت خارجی مخالف است بلکه برای کسی که انسان است چنین چیزی امکان ندارد.
در این مقاله بعد از این که ادعا شده، بی خدایی روشی مثبت، عقلائی، واقع بینانه و باز در بر خورد به زندگی است بر این مطلب تاکید شده که «آته ایست ها نه به ماوراء طبیعت، نه احکام آسمانی، نه متون مقدس و آیین شرعی… نه روزه و نه نماز و غسل هیچکدام اعتقاد ندارد».
این مطالب که باز گو کننده تفکرات و عقائد آته ایست ها است در موارد زیر قابل نقد می باشد.
1. این که گفته شده بی خدایی روش مثبت و عقلائی واقع بینانه است. ادعای محض است و با ادعا نمی شود چیزی را ثابت نمود و لذا این ادعای بدون دلیل هیچ ارزش عقلائی و واقع بینانه ندارد.
2. با توجه به این که مبنا و اساس بی خدایی و آته ایسم بر انکار مطلق استوار می باشد. یعنی تنها دلیل و برهانی که آته ایست ها برای اثبات انکار منفی خود دارند، انکار حقایق و واقعیت ها و ارزش های اخلاقی و مبدأ و معاد می باشد و لذا آته ایست ها در برابر اثبات ادعای خود هیچ مسئولیتی ندارند زیرا معنا و مفهوم انکار این است که چیزی را ثابت نکنند و لذا در انکار خدا و معاد نیازی به هیچ دلیلی ندارند، بنابراین عدم اعقتاد آنان به مبدأ و معاد و امور ماوراء طبیعت هیچ ارزش عقلی، علمی، عقلائی حتی عرفی ندارد. و با انکار و عدم قبول نه چیزی ثابت می شود و نه چیزی باطل می گردد. بنابراین آته ایسم و بی خدایی نه تنها روش مثبت و عقلائی و واقع بینانه نیست بلکه بنیاد و شیرازه آن را منفی گرایی و انکار واقعیات و حقایق تشکیل می دهد فلذا یک روش منفی، غیر عقلائی و بر خلاف معیارهای عقلی و علمی است و به همین دلیل یک فکر و عقل سالم آته ایسم را به هیچ عنوان نمی تواند برتابد.
3. بی خدایی و انکار امور ماوراء طبیعی و معاد و پیامبران الهی و بزرگان دین، ناشی از کبر و غرور و استکبار در برابر این امور و پیروی از هواهای نفسانی می شود و لذا در این راستا از هیچ برهان و دلیلی پیروی نگردیده و فقط بر انکار و نفی حقایق و واقعیات تمسک جسته می شود.
و لذا در قرآن کریم بی خدایان همراه مشرکین از زمره کسانی دانسته شده که به جای خداوند از هوای نفس خود متابعت می کند و آن را به جای خدا قرار داده و از آن اطاعت می کند[1] و این خود یک نوع دینی است که خودشان با استحسان برای خود ساخته اند و هیچ تحقیق و علمی بر آن چه می گویند ندارند همان گونه که خدا فرموده است «ان هم الا یظنون» یعنی آنان جز از گمان از چیزی دیگری پیروی نمی کنند.[2] در اسطوره دوم می گوید: «ادیان جز یک بی اخلاقی عظیم نیست. سیستم اخلاقی و انسانی آته ایستی حداقل هزار سال قبل از ظهور مسیحیت یعنی سه هزار سال قبل مستقل از ادیان و تک خدایی وجود داشته است. از جمله می توان از فلاسفه ماتریالیست هند «کوکاپاتا» در چین و یونان و روم از اپیکور شکاکیون و فلاسفه کلاسیک نام برد… با همه اینها ذره ای از اصول اخلاق و علم اخلاق نه در انجیل و نه در ده فرمان موسی و نه در تورات و قرآن پیدا نمی شود… ادیان در کلیت خود در حیطه نظری و چه در عمل سراپا بی اخلاقی، فساد و جنایت نسبت به نسل های مختلف بشری در طول تاریخ بوده اند …ادیان تحت تاثیر ارزش های انسانی و تحول جوامع بشری و زیر فشار جنبش های پیشرو اجتماعی تغییرات جزئی و میکرسکوپی کرده اند».
در این جملات چند مطلب به دلخواه نویسنده ادعا شده و از آنها به نفع بی خدایان نتیجه گرفته شده است.
در نقد این سخن که سیستم اخلاقی و انسانی آته ایستی سه هزار سال قبل مستقل از ادیان و تک خدایی وجود داشته، گفته می شود که اولا قدمت و عدم قدمت یک پدیده، معیار و ملاک استقلال و اصالت نمی تواند باشد چه این که حیات انسان ها و وجود ساختار جسمی و روحی هیچ تفاوتی با هم ندارند و اعتقاد و عدم اعتقاد به خدا و معاد نقشی در آن ندارد.
ثانیا وجود ادیان آسمانی که آته ایست ها فقط با این ادیان دشمنی می ورزند قدیمی تر از چیزی است که این نویسنده آن را مبدأ تفکر آته ایستی قرار داده است، زیرا این آته ایست تفکر آته ایستی را هزار سال قبل از میلاد مسیح ـ علیه السلام ـ قرار داده در حالی که پیش از آن پیامبرانی مثل حضرت نوح، ابراهیم، و انبیای بنی اسرائیل در میان جوامع بشری حضور داشته و به یکتاپرستی و خدا پرستی و لوازم اخلاقی اجتماعی و اقتصادی آن دعوت می کرده اند.
بنابراین با این دیدگاه، استقلال اخلاقی و انسانی آته ایست ها از ادیان و آموزه های آنان قابل تصور نمی باشد، زیرا ممکن نیست سیستم اخلاقی و آته ایست ها از ادیان موجود در گذشته و حال متأثر نشده باشد به علت این که آنان کاملا از ادیان بیگانه و بی خبر و با آنها نا آشنا نبوده اند و ناگزیر از راه های مختلف با فرهنگ و اخلاق دینی در تماس بوده اند.
پس با توجه به آن چه که بیان شد ادعای دیگر نویسنده که می گوید ادیان تحت تاثیر ارزش های انسانی و تحول جوامع بشری و… تغییرات جزئی و میکروسکوپی کرده اند، کاملا از ریشه باطل می گردد، بلکه بر عکس با تقدم ادیان و فرهنگ غالب آن بر جامعه، این انسان ها است که متأثر از ادیان بوده و بر طبق آموزه های آن به اندازه های متفاوت ارزش های اخلاقی و انسانی را فرا گرفته اند. چه این که بشر و انسان بما هو انسان به گفته قرآن کریم ظلوم و جهول اند.[3] و بدون هدایت فوق بشری نمی توانند ارزش های اخلاقی و معنوی را درک کنند.
امّا این ادعا که آته ایست ها و ماتریالیست ها قبل از میلاد مسیح دارای پیشوایانی مثل «کوکاپاتا» هندی و «اپیکور» یونانی شکاک گرا، بوده اند، اولا این مطلب حاکی از این است که آته ایست ها از شکاکیون که از علم و یقین بی بهره هستند پیروی می کنند. ثانیا این اظهارات متناقض با سخنان قبلی اوست که گفته بود آته ایست ها از هیچ کس پیروی نمی کنند و هر فردی از آته ایست ها آقا و سرور خود می باشد! در حالی واقع مطلب این است که آته ایست ها از شکاکیون و از کسانی که از علم و دانش بهره ای ندارند پیروی می کنند و پیروی از عالمان را مردود می شمارند.
از همه غیر معقول تر و غیر واقع بینانه تر، این سخن نویسنده است که در ادیان بی اخلاقی عظیم است و در انجیل… و قرآن کریم ذره ای از اصول اخلاقی و علم اخلاق پیدا نمی شود… و در حیطه نظری و عملی سراپا بی اخلاقی، فساد و جنایت نسبت به بشر بوده است.
بی پایگی این ادعا از مراجعه به قرآن کریم و سایر متون اسلامی روشن می شود و نیازی به نقد و بررسی ندارد. لکن در رابطه با این مطلب که پیروان ادیان بر خلاف بی خدایان مفسد و جنایت پیشه اند، باید گفته شود که در این که تمام افراد بشر اعم از آته ایست ها، مسیحیان، مسلمانان و… همگی انسان اند و از جهت ساختمان و بافت مادی و روحی یکسان می باشند. و این اعتقادات و تفکرات آنان است که آنها را از هم جدا می کنند. منتهی بی خدایان در مسائل اعتقادی و اخلاقی و سایر ارزش های انسانی هیچ قید و حدّی را نمی شناسند چون از هیچ دین و مذهبی پیروی نمی کنند، اما پیروان ادیان اعم از آسمانی مثل یهودیت، مسیحیت در اسلام و غیر آسمانی مثل هندوئیسم، بودیسم و شینتو و امثال آنها در قالب دین در محدوده ای قرار دارند که بنابر آموزه های آن حق ندارند از دستورات و فرامین شان تجاوز کنند. حالا این دستورات و آموزه ها حق اند یا باطل سخنی در آن نیست لکن این قیود و حدود قطعاً در برخی از پیروان تأثیر گذار خواهند بود و آنان را از ارتکاب جنایات و فساد باز خواهند داشت خصوصاً با توجه به دین که هیچ دینی حتی دین های باطل کسی را به سوی جنایت و فساد و جرم دعوت نمی کند. حالا چگونه ممکن است که بی خدایان که هیچ محدودیت و ضرری و هیچ عامل باز دارندگی از جرم و جنایت و فحشاء ندارند به اصول اخلاقی و انسانی پای بندند امّا متدینین که حدود و عوامل باز دارندگی به ویژه تعزیرات و حدود و قصاص در دنیا و عذاب و عقاب در آخرت را در برابر خود دارند و به آن ایمان دارند، همگی بی اخلاق و فاسد و جنایت کارند؟! طبع مسئله عکس مطلب را اقتضاء می کند به این معنا که بی خدایان به علت این که پای بند به هیچ دین و شریعتی نیستند و هیچ گونه عامل باز دارندگی از جنایات و فحشاء و…. ندارند، باید بیشتر به سوی این امور ضد اخلاقی و دینی کشانده شوند.


[1]. طباطبائی، محمد حسین، المیزان، انتشارات جامعه مدرسین قم، ج18، ص173.
[2]. همان، ج10، ص53.
[3]. احزاب / 72.
حمیدالله رفیعی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید