قوانین اسلامی ره آورد نظم اجتماعی

قوانین اسلامی ره آورد نظم اجتماعی

در برخی از سایت‎ها: فعالیت‎هایی بر علیه آموزه‎ها و آیات قرآنی ‌صورت پذیرفته است که در ضمن آن ادعای تناقض در برخی آیات و نیز برخورد پیامبر اعظم ـ صلّی الله علیه و آله ـ با مردم شده است که در ذیل به بیان شبهه و پاسخ آن می‎پردازیم:
شبهه:
در قرآن شریف آمده است «در پذیرش دین، اجباری نیست» در حالی که در باب حقوق جزا و حدود،‌به تازیانه‎های خونبار و خشونت‎آفرین، تأکید شده است و این نیست مگر تناقض. از طرفی در استراتژی‎های پیامبر اعظم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز تناقض به چشم می‎خورد، گاهی برخوردش بسیار تند و خشونت‎بار بوده است و گاهی برخوردش بسیار نرم و تساهل و تسامح‎آمیز، و این دو استراتژی با هم تناقض دارند.
پاسخ:
یکی از قواعد قرآنی و یکی از اصول اساسی مطرح شده در قرآن شریف: «لا اکراه فی الدین»[1] است که دوست و دشمن، باورمند و لائیک، این اصل را قبول دارند. و بر سر همه‌زبان‎ها آمده است که: «در پذیرش دین اجباری نیست.»
آنچه به عنوان تحلیل و تفسیر قابل بیان است، این است که: گستره و قلمرو این قاعده کجاست؟ و در چه جایگاهی باید از آن بهره جست؟ آیا این اصل با سایر امور دینی هم چون اجرای حدود در تناقض است؟ آیا قبل از انتخاب دین با بعد از انتخاب دین یکسان است؟ آیا هر روز می‎توان یک دین به دلخواه خود، انتخاب و اختیار کرد؟ آیا همگام و هم‎زمان می‎توان چند دین انتخاب و اختیار کرد؟ آیا هر دینی،‌انتخاب چند دینی را تجویز می‎کند؟ آیا در عرصه دین الهی،‌چند دینی قابل تصور است یا خیر؟…
با این بیان،‌بحث‎های زیادی ذیل این آیه و آیات دیگر قابل طرح است. آن چه به اختصار قابل بیان است، این است که: دین اجباری نفی شده است، چون دین عبارت است از یک سلسله معارف علمی که معارف عملی به دنبال دارد، و جامع آن معارف «اعتقادات» است و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبی است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد… از آیه «لا اکراه فی الدین» به دست می‎آید که اساس دین اسلام شمشیر و خون و خشونت نیست، و اکراه و زور را تجویز نکرده است. جهاد و دفاع نیز در اسلام به ملاک حق مداری است نه زور مداری.[2] یعنی جهاد و دفاع، اجرای حدود، قضاوت و احکام حکومتی در اسلام جنبه پیشگیری و درمان دارد. همانند طبیبی که عضو فاسد را از بدن جدا می‎کند تا جان بیمار را نجات بدهد. آیا طبیب خشونت طلب است؟ طبیب تیغ هم به دست می‎گیرد و عضو فاسد را از بدن جدا می‎کند ولی در عین حال هیچ انسان فهیمی به طبیب خشونت طلب نمی‎گوید. استراتژی‎هایی که طبیب در کار خود اتخاذ می‎کند گوناگون است؛ گاهی جنبه پیشگیری دارد، گاهی جنبه درمانی دارد. گاهی با دارو بیمار را درمان می‎کند و گاهی با ورزش‎های سالم، گاهی با بستری کردن بیمار و….
بنابراین بر اساس یک قاعده قرآنی، در پذیرش دین اجباری وجود ندارد ولی این به این معنا نیست که هر کس،‌هر کاری از دستش بر می‎آید، انجام دهد. آیا عاقلانه است که بعد از انتخاب و پذیرش دین، باز هم هر وقت خواست آن را رها کند و باورهای جامعه را درهم بشکند؟ آیا عاقلانه است اگر کسی هیچ دینی را نپذیرفت و لائیک ماند،‌امنیت جامعه را درهم بشکند ولی بر او اجرای حدود نشود و اگر اجرای حدود شود خشونت است؟
اصل پذیرش دین جنبه اعتقادی دارد و زمینه عملی لازم دارد، اجرای حدود هم جنبه درمانی و تربیتی دارد و برای جدا کردن عضو فاسد از جامعه است. بنابراین هیچ تناقضی بین آزاد بودن در پذیرش دین و اجرای حدود وجود ندارد. در اجرای حدود، چه دین‎دار و چه بی‎دین، اگر به عنوان عضو فاسد به حساب آید، باید از جامعه جدا شود و یا درمان گردد.
در استراتژی‎هایی که از جانب پیامبر اعظم ـ صلّی الله علیه و آله ـ صورت می‎گرفت، مسأله این گونه بود. گاهی پیامبر اعظم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به «ائمه الکفر» و «منافقین» معاند و لجوج مواجه می‎شد و اساس دین را با خطر روربرو می‎دید؛ که در چنین حالتی آن حضرت استراتژی خاصی به کار می‎گرفت. به عنوان مثال وقتی پیامبر اعظم با «مسجد ضرار»[3] منافقین مواجه شد، دستور داد آن را به آتش بکشند و آن را از ریشه خراب کنند. یک وقت هم آن حضرت با یک عرب بی فرهنگ مواجه می‎شد که در کنار خانه پیامبر اعظم ـ صلّی الله علیه و آله ـ، او را با فریاد صدا می‎زد و حق ادب رسالت را رعایت نمی‎کرد.[4] در این چنین حالتی پیامبر اعظم با استراتژی دیگر وارد عمل می‎شد و از باب «اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلامأ»،[5] با او با مدارا و نرمی‎برخورد می‎کرد. به هر شکل اتخاذ استراتژی‎های گوناگون در عرصه‎های گونه‎گون زندگی فردی و اجتماعی و یا حکومتی یک امر معقول و بین المللی است و پیش همه کارشناسان امور، یک امر جا افتاده است و به این گونه استراتژی گونه‎گون، در عرصه‎های گونه‎گون زندگی پیامبر اعظم تناقض صدق نمی‎کند. به گفته معروف، اتخاذ استراتژی یعنی «هر سخن جایی و هر نقطه مکانی دارد.»
استراتژی پیامبر اعظم در عرصه حکومت با استراتژی آن حضرت در امور زندگی فردی فرق می‎کرد و باید هم چنین باشد. وقتی تمام احزاب علیه اسلام بسیج شدند، آن حضرت چه استراتژی را باید اتخاذ نماید؟ در چنین مواردی استراتژی مدارا و نرمش جایگاهی ندارد و پیامبر اعظم هم باید برای دفاع از اساس اسلام، «مقابله به مثل»[6] نماید که یکی از اصول جنگی اسلام است.
بنابراین باید بین امور گونه‎گون، آن هم در عرصه‎های گونه‎گون تفکیک قایل شد.
1. در پذیرش دین اجباری نیست. چون باورها از امور قلبی و عملی است.
2. اجرای حدود، جنبه درمان و یا پیشگیری دارد و این نیست مگر همان جداسازی عضو فاسد از جامعه.
3. اتخاذ استراتژی‎های گونه گون در عرصه‎های گونه گون زندگی یک اصل است.
4. «مقابله به مثل» در جایی که حکومت اسلامی به خطر جدی دشمنان معاند مواجه شد، یک اصل دفاعی و جنگی بود.
5. بین زندگی شهروندی و بحث معرفت شناسی و حق و باطل باید تفکیک ایجاد کرد.
هر کدام از این امور از جایگاه ویژه ای برخوردارند و در جای خودش باید مورد بررسی قرار گیرند و هیچ کدام با هم تناقض ندارد و هر کدام در جایگاه ویژه ای که دارند ارزشمند، لازم و جدّی هستند و این گونه امور از ویژگی‎های دین اسلام است.


[1] . سوره بقره،‌ 2 / 256.
[2] . تفسیر المیزان، ج 2، صص 524 ـ 525.
[3] . سوره توبه: 9 / 108.
[4] . سوره حجرات: 49 / 1 – 5.
[5] . سوره فرقان: 25 / 63.
[6] . سوره
اصغر بابائی ساخمرسی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید