در برخی از سایتها: فعالیتهایی بر علیه آموزهها و آیات قرآنی صورت پذیرفته است که در ضمن آن ادعای تناقض در برخی آیات و نیز برخورد پیامبر اعظم ـ صلّی الله علیه و آله ـ با مردم شده است که در ذیل به بیان شبهه و پاسخ آن میپردازیم:
شبهه:
در قرآن شریف آمده است «در پذیرش دین، اجباری نیست» در حالی که در باب حقوق جزا و حدود،به تازیانههای خونبار و خشونتآفرین، تأکید شده است و این نیست مگر تناقض. از طرفی در استراتژیهای پیامبر اعظم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز تناقض به چشم میخورد، گاهی برخوردش بسیار تند و خشونتبار بوده است و گاهی برخوردش بسیار نرم و تساهل و تسامحآمیز، و این دو استراتژی با هم تناقض دارند.
پاسخ:
یکی از قواعد قرآنی و یکی از اصول اساسی مطرح شده در قرآن شریف: «لا اکراه فی الدین»[1] است که دوست و دشمن، باورمند و لائیک، این اصل را قبول دارند. و بر سر همهزبانها آمده است که: «در پذیرش دین اجباری نیست.»
آنچه به عنوان تحلیل و تفسیر قابل بیان است، این است که: گستره و قلمرو این قاعده کجاست؟ و در چه جایگاهی باید از آن بهره جست؟ آیا این اصل با سایر امور دینی هم چون اجرای حدود در تناقض است؟ آیا قبل از انتخاب دین با بعد از انتخاب دین یکسان است؟ آیا هر روز میتوان یک دین به دلخواه خود، انتخاب و اختیار کرد؟ آیا همگام و همزمان میتوان چند دین انتخاب و اختیار کرد؟ آیا هر دینی،انتخاب چند دینی را تجویز میکند؟ آیا در عرصه دین الهی،چند دینی قابل تصور است یا خیر؟…
با این بیان،بحثهای زیادی ذیل این آیه و آیات دیگر قابل طرح است. آن چه به اختصار قابل بیان است، این است که: دین اجباری نفی شده است، چون دین عبارت است از یک سلسله معارف علمی که معارف عملی به دنبال دارد، و جامع آن معارف «اعتقادات» است و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبی است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد… از آیه «لا اکراه فی الدین» به دست میآید که اساس دین اسلام شمشیر و خون و خشونت نیست، و اکراه و زور را تجویز نکرده است. جهاد و دفاع نیز در اسلام به ملاک حق مداری است نه زور مداری.[2] یعنی جهاد و دفاع، اجرای حدود، قضاوت و احکام حکومتی در اسلام جنبه پیشگیری و درمان دارد. همانند طبیبی که عضو فاسد را از بدن جدا میکند تا جان بیمار را نجات بدهد. آیا طبیب خشونت طلب است؟ طبیب تیغ هم به دست میگیرد و عضو فاسد را از بدن جدا میکند ولی در عین حال هیچ انسان فهیمی به طبیب خشونت طلب نمیگوید. استراتژیهایی که طبیب در کار خود اتخاذ میکند گوناگون است؛ گاهی جنبه پیشگیری دارد، گاهی جنبه درمانی دارد. گاهی با دارو بیمار را درمان میکند و گاهی با ورزشهای سالم، گاهی با بستری کردن بیمار و….
بنابراین بر اساس یک قاعده قرآنی، در پذیرش دین اجباری وجود ندارد ولی این به این معنا نیست که هر کس،هر کاری از دستش بر میآید، انجام دهد. آیا عاقلانه است که بعد از انتخاب و پذیرش دین، باز هم هر وقت خواست آن را رها کند و باورهای جامعه را درهم بشکند؟ آیا عاقلانه است اگر کسی هیچ دینی را نپذیرفت و لائیک ماند،امنیت جامعه را درهم بشکند ولی بر او اجرای حدود نشود و اگر اجرای حدود شود خشونت است؟
اصل پذیرش دین جنبه اعتقادی دارد و زمینه عملی لازم دارد، اجرای حدود هم جنبه درمانی و تربیتی دارد و برای جدا کردن عضو فاسد از جامعه است. بنابراین هیچ تناقضی بین آزاد بودن در پذیرش دین و اجرای حدود وجود ندارد. در اجرای حدود، چه دیندار و چه بیدین، اگر به عنوان عضو فاسد به حساب آید، باید از جامعه جدا شود و یا درمان گردد.
در استراتژیهایی که از جانب پیامبر اعظم ـ صلّی الله علیه و آله ـ صورت میگرفت، مسأله این گونه بود. گاهی پیامبر اعظم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به «ائمه الکفر» و «منافقین» معاند و لجوج مواجه میشد و اساس دین را با خطر روربرو میدید؛ که در چنین حالتی آن حضرت استراتژی خاصی به کار میگرفت. به عنوان مثال وقتی پیامبر اعظم با «مسجد ضرار»[3] منافقین مواجه شد، دستور داد آن را به آتش بکشند و آن را از ریشه خراب کنند. یک وقت هم آن حضرت با یک عرب بی فرهنگ مواجه میشد که در کنار خانه پیامبر اعظم ـ صلّی الله علیه و آله ـ، او را با فریاد صدا میزد و حق ادب رسالت را رعایت نمیکرد.[4] در این چنین حالتی پیامبر اعظم با استراتژی دیگر وارد عمل میشد و از باب «اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلامأ»،[5] با او با مدارا و نرمیبرخورد میکرد. به هر شکل اتخاذ استراتژیهای گوناگون در عرصههای گونهگون زندگی فردی و اجتماعی و یا حکومتی یک امر معقول و بین المللی است و پیش همه کارشناسان امور، یک امر جا افتاده است و به این گونه استراتژی گونهگون، در عرصههای گونهگون زندگی پیامبر اعظم تناقض صدق نمیکند. به گفته معروف، اتخاذ استراتژی یعنی «هر سخن جایی و هر نقطه مکانی دارد.»
استراتژی پیامبر اعظم در عرصه حکومت با استراتژی آن حضرت در امور زندگی فردی فرق میکرد و باید هم چنین باشد. وقتی تمام احزاب علیه اسلام بسیج شدند، آن حضرت چه استراتژی را باید اتخاذ نماید؟ در چنین مواردی استراتژی مدارا و نرمش جایگاهی ندارد و پیامبر اعظم هم باید برای دفاع از اساس اسلام، «مقابله به مثل»[6] نماید که یکی از اصول جنگی اسلام است.
بنابراین باید بین امور گونهگون، آن هم در عرصههای گونهگون تفکیک قایل شد.
1. در پذیرش دین اجباری نیست. چون باورها از امور قلبی و عملی است.
2. اجرای حدود، جنبه درمان و یا پیشگیری دارد و این نیست مگر همان جداسازی عضو فاسد از جامعه.
3. اتخاذ استراتژیهای گونه گون در عرصههای گونه گون زندگی یک اصل است.
4. «مقابله به مثل» در جایی که حکومت اسلامی به خطر جدی دشمنان معاند مواجه شد، یک اصل دفاعی و جنگی بود.
5. بین زندگی شهروندی و بحث معرفت شناسی و حق و باطل باید تفکیک ایجاد کرد.
هر کدام از این امور از جایگاه ویژه ای برخوردارند و در جای خودش باید مورد بررسی قرار گیرند و هیچ کدام با هم تناقض ندارد و هر کدام در جایگاه ویژه ای که دارند ارزشمند، لازم و جدّی هستند و این گونه امور از ویژگیهای دین اسلام است.
[1] . سوره بقره، 2 / 256.
[2] . تفسیر المیزان، ج 2، صص 524 ـ 525.
[3] . سوره توبه: 9 / 108.
[4] . سوره حجرات: 49 / 1 – 5.
[5] . سوره فرقان: 25 / 63.
[6] . سوره
اصغر بابائی ساخمرسی