شاگردان ممتاز امام رضا(ع)

شاگردان ممتاز امام رضا(ع)

در اینجا به معرفی برخی از اصحاب و شاگردان ممتاز امام رضا(ع) می پردازیم:
– حسن بن علی بن زیاد الوشاء
نجاشی می گوید: این شخص نوه الیاس صیرفی از شیوخ اصحاب حضرت صادق ـ علیه السلام ـ بوده و از بهترین اصحاب امام رضا ـ علیه السلام ـ محسوب می شده است.
حسن بن علی از جد خود الیاس صیرفی روایتی را نقل می کند که در وقت احتضارش گفت: شاهد باشید این ساعت وقت دروغ گفتن نیست از امام صادق ـ علیه السلام ـ شنیدم که فرمود:
وَاللهِ لا یَمُوتُ عَبْد یُحِبُّ اللهَ وَ رَسُولَهُ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ یَتَولیَّ الاَئِمَّهَ فَتَمسَّهُ النّارَ، ثُمَّ أعادَ الثّانیَهَ وَ الثالِثَهَ مِن غَیْرِ اَنْ اَسْألُهُ.
سوگند به پروردگار در هنگام مرگ و بعد از آن کسی که خدا و رسول و ائمه ـ علیهم السلام ـ را دوست بدارد آتش را لمس نخواهد کرد. و این کلام را دوبار و سه بار بدون اینکه از او سؤال کنند تکرار کرد.
احمد بن محمد قمی می گوید: برای طلب و دریافت عازم کوفه شدم و در آنجا با حسن بن علی وشاء‌ ملاقات کردم و از او تقاضا نمودم که کتاب علاء بن رزین و أبان بن عثمان را برایم بیاورد. کتابها را به من داد و گفت عجله مکن هر چه می خواهی از روی آنها بنویس و بعد گفت اگر می دانستم مثل تو اینچنین طالب حدیث وجود دارد احادیث بیشتری حفظ می کردم زیرا که من در این مسجد نهصد هزار را درک کردم که همگی از بزرگان بودند و می گفتند:)حدثنی جعفر بن محمد(. یک بار طوماری از مسائل مختلف تهیه کرد تا از امام رضا ـ علیه السلام ـ سؤال کند. می گوید هنگام صبح به طرف منزل امام ـ علیه السلام ـ حرکت کردم. جمعیت زیادی را به درب خانه آن حضرت مشاهده کردم در این حال خادمی را دیدم که می پرسید حسن بن علی وشاء پسر دختر الیاس بغدادی کیست؟
گفتم: ای غلام آنکس را که جستجو می کنی منم، آنگاه نوشته ای به من داد و گفت این است جواب مسائلی که با خود همراه داری![1] – حسن بن علی بن فضّال
او از کسانی که امام کاظم ـ علیه السلام ـ را درک کرده بود و از راویان امام رضا ـ علیه السلام ـ بود واختصاص تمام به آن حضرت داشت. درباره اش گفتند: که بسیار جلیل القدر، زاهد و صاحب ورع وثقه بوده است. وقتی به صحرا می رفت چنان به عبادت و سجده های طولانی می پرداخت که مرغان صحرا اطراف او جمع می شدند و او آنچنان از خود بی خود می شد که بر زمین می افتاد و از دور گمان می بردند جامه ای است روی زمین افتاده!
از جمله تألیفات و مصنفات او را اینگونه بر شمرده اند، کتاب زیارات، بشارات، نوادر، رد برغلات، کتاب الشواهد و کتاب در متعه و در ناسخ و منسوخ و کتاب ملاحم و کتاب صلاه و رجال و کتابی هم که قمیون از پدرش علی نقل کرده اند.[2] – حسن بن محبوب
او را از ارکان اربعه زمان خویش محسوب می شده و از اصحاب اجماع است، او غیر از آنکه احادیثی از امام رضا ـ علیه السلام ـ نقل کرده، از حدود شصت نفر از اصحاب حضرت صادق ـ علیه السلام ـ نیز احادیثی نقل نموده است.
پدرش جهت تشویق و ترغیب او برای جمع آوری احادیث می گفت: پسرم برای هر حدیثی که از علی بن رئاب گوش دهی و بنویسی یک درهم به تو خواهم داد و علی بن رئاب از ثقات و بزرگان علماء شیعه در کوفه بود. ناگفته نماند که جد حسن بن محبوب به کمک امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ آزاد شد و پس از آزادی خدمتگزار حضرت مولا علی ـ علیه السلام ـ بود. تألیفاتی از او نقل شده درباره حدود و دیات و واجبات ونکاح و طلاق و کتاب نوادر که در هزار ورق بوده و کتابی در تفسیر قرآن که همگی را از امام رضا ـ علیه السلام ـ نقل نموده است.
او درسال دویست و بیست و چهارم هجری در سن شصت و پنج سالگی بدرود حیات گفت.[3] – ذکریا بن آدم
او اهل قم، ثقه و جلیل القدر و نزد امام رضا ـ علیه السلام ـ صاحب منزلت و مقام خاص بود.
کشّی در رجال خود می نویسد که ذکریا بن آدم به حضرت رضا ـ علیه السلام ـ عرض کرد که من تصمیم دارم که از میان اهل بیت و فامیل خویش بیرون آمده و جدا شوم زیرا که سفیهان در میانشان زیاد شده اند.
امام ـ علیه السلام ـ فرمود:
لا تَفْعَل فَاِنَّ اَهْلَ بَیْتِکَ یَدْفَعُ عَنْهُم بِکَ یَدْفَعُ عَنْ اَهْلِ بَغْدادٍ بِأبِی الْحَسَنِ الْکاظٍم عَلَیْهِ السَّلامُ
این کار را مکن زیرا خداوند تبارک و تعالی به خاطر تو اهل بیت ترا از بلایا حفظ خواهد کرد همانطور که مردم بغداد را از برکت امام کاظم ـ علیه السلام ـ از بلایا حفظ می فرماید.
علی بن مسیب همدانی که از ثقات اصحاب امام رضا(علیه السلام است می گوید به امام ـ علیه السلام ـ عرض کردم که راه من دور است وهمه وقت نمی توانم به محضر شما شرفیاب شوم. می فرمایید احکام دینم را از چه کسی بپرسم؟ امام ـ علیه السلام ـ فرمود:
مِنْ ذکِریَّا ابْنِ اَدَمِ الْقُمِّی المأمُونَ عَلَی الدِّین وَ الدُنْیا، قالَ عِلیُّ بنِ الْمُسَیُب: فَلَمَّا انْصَرفْتُ قَدَّمْتُ عَلی ذَکِریَّا بْنِ آدَم فَسَألتُه، عَمّا احْتَجتُ اِلَیْهِ
از ذکریا بن آدم قمی بپرس که امین دین و دنیاست، علی بن مسیب می گوید: پس از مرخص شدن از محضر امام ـ علیه السلام ـ نزد ذکریا بن آدم رفتم و از هر چه نیاز داشتم سؤال نمودم.
یکی از توفیقات ذکریا این بود که یک سال از مدینه تا مکه و در اعمال حج همسفر و مصاحب امام رضا ـ علیه السلام ـ بود.
شیخ کشّی به سند معتبر روایت می کند که ذکریا بن آدم گفت یک شب تا طلوع فجر که امام برخاست و نماز فجر خواند با امام ـ علیه السلام ـ مذاکره علوم و اسرار داشتم.[4] – محمد بن اسماعیل بن بزیع
او از صلحای جامعه شیعه واز ثقات و از اصحاب امام رضا ـ علیه السلام ـ است و مقداری از عمر خود را در محضر حضرت جواد ـ علیه السلام ـ نیز بوده است. دو کتاب تألیف نموده به نامهای کتاب ثواب الحج و کتاب الحج.
یک بار محمد بن اسماعیل از حضرت جواد جهت کفن خویش پیراهنی را در خواست کرد امام ـ علیه السلام ـ پیراهن خویش را برایش فرستاد و فرمود تکمه های آن را بردار و او در محلی بین راه مکه وفات یافت.
یکی از دوستانش بر سر مزار او آمد و گفت: از صاحب این قبر شنیدم که امام رضا ـ علیه السلام ـ فرمود:
مَنْ زارَ قَبْرَ اَخیهِ الْمومِنِ فَجِلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَ اسْتَقْبَلَ القِبْلَهَ وَوَضَعَ یَدَهُ عَلیَ الْقَبْرِ وَقَرأ اِنّا اَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ سَبْعَ مَراّتٍ آمِنَ مِنَ الْفَزَع الْاَکْبَر.
هر که قبر برادر مؤمن خود را زیارت کند و درکنار قبر بنشیند در حالیکه روی به قبله باشد و دست بر قبر گذارد و هفت بار سوره مبارکه )اِنّا اَنْزَلْناه( را بخواند از ترس بزرگ روز قیامت در امان خواهد بود.
حسین بن خالد الصیرفی می گوید با عده ای در محضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ نشسته بودیم ناگهان صحبت محمد بن اسماعیل بزیع به میان آمد.
فَقالَ عَلَیْهِ السَّلامُ وَدَدْتُ اَنَّ فیکُم مِثْلُهُ.
امام علیه السلام فرمود: دوست داشتم که مثل او نیز درمیان شما وجود داشته باشد.[5] ریّان بن صلت
نجاشی در رجال خویش می نویسد که اوراویِ روایاتی از امام رضا ـ علیه السلام ـ است، اوثقه و صدوق بوده و کتابی را که مجموعه کلمات امام ـ علیه السلام ـ درباره فرق بین آل و امت است تألیف نموده است.
معمر بن خلا می گوید: فضل بن سهل به من برای خراسان مأموریتی داد. در این بین ریان بن صلت به من گفت: دوست دارم وقتی به خراسان رسیدی سلام مرا به امام رضا ـ علیه السلام ـ برسانی و از حضرت بخواهی که یکی از پیراهنهای خویش را با درهمهایی که به نام ایشان ضرب شده به من تفضل نمایند.
معمر می گوید: همینکه به محضر امام ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدم بی مقدمه فرمود:
اَیْنَ رَیّانَ اَیُحِبُ اَنْ یَدْخُلَ عَلَیْنا فَأکسُوهُ مِنْ ثِیابِی و اُعْطیه مِنْ دَراهمِیِ
ریان کجاست آیا دوست دارد که با ما ملاقات کند و ما از پیراهن خود او را بپوشانیم و از دراهم خویش به او بدهیم؟!
معمر می گوید: گفتم سبحان الله قسم به خدا که من هنوز سؤالم را مطرح نکرده بودم. امام ـ علیه السلام ـ فرمود: ای معمر، مؤمن صاحب توفیق است، برو به ریان بگو نزد ما بیاید.
ریان به محضر امام ـ علیه السلام ـ شرفیاب شد پیراهنی از پیراهنهای حضرت را گرفت و قتی از خانه خارج شد از او پرسیدم چه در دست داری گفت: سی درهم.[6] ریان بن صلت می گوید: به امام ـ علیه السلام ـ عرض کردم که هشام بن ابراهیم عباسی ادعا می کند که شما شنیدن غناء را اجازه فرمودید؟ حضرت رضا ـ علیه السلام ـ فرمود: آن زندیق دروغ می گوید، از من درباره شنیدن غناء پرسید به او پاسخ دادم که مردی از امام باقر ـ علیه السلام ـ همین سؤال را کرد آن حضرت فرمود: اگر خداوند تبارک و تعالی جمع بین حق و باطل را بنماید غناء باکدام یک از آنهاست؟ آن مرد گفت: با باطل؟ امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: همین پاسخ توست خود بر علیه خویش حکم کردی.سپس امام رضا ـ علیه السلام ـ فرمود: حکم من نیز همین است.[7] نصربن قاموس
شیخ مفید او را از اصحاب خاص حضرت رضا ـ علیه السلام ـ و از ثقات شمرده و او را از اهل علم و ورع و فقیه شیعه می داند.
نصر بن قاموس می گوید: در منزل امام کاظم ـ علیه السلام ـ بودم. آن بزرگوار دست مرا گرفت و بر در اتاقی از خانه خود برد سپس در را گشود ناگاه پسرش علی ـ علیه السلام ـ را مشاهده کردم که در دستش کتابی بود و مطالعه می کرد امام کاظم ـ علیه السلام ـ به من فرمود: او را می شناسی؟ عرض کردم آری این پسر شماست. فرمود: ای نصر می دانی این چه کتابی است که در آن نظر می کند؟ گفت: نه، فرمود: این جفری است که نظر نمی کند در آن مگر پیغبر یا وصی پیغمبر![8]


[1] . معجم رجال الحدیث، ج5، ص35 و مناقب، ج4، ص335.
[2] . معجم رجال الحدیث، ج5، ص48.
[3] . منتهی الآمال، ج2، ص361.
[4] . معجم رجال الحدیث، ج5، ص270.
[5] . معجم رجال الحدیث، ج15، ص95.
[6] . معجم رجال الحدیث، ج7، ص209.
[7] . بحار، ج49، ص263.
[8] . منتهی الآمال، ج2، ص366.
سید کاظم ارفع ـ سیره عملی اهل بیت(ع)، ج10، ص47

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید