طبق نظریات جدید اکنون خداوند نه به معنای موجودی فوق کائنات که در بطن کائنات معرفی می‌شود؛ یعنی سنگ، چوب، قلب، انسان، درخت، آسمان، زمین، هوا، کوه و ووو همه خدا هستند! این نظریه اکنون آخرین دست‌آورد فکر بشر در پی بردن به ذات اقدس الهی است. این دست‌آورد با آن خدایی که پیامبران معرفی کرده‌اند متفاوت است! چگونه می‌توان از آموزه پیامبران دفاع کرد؟!

طبق نظریات جدید اکنون خداوند نه به معنای موجودی فوق کائنات که در بطن کائنات معرفی می‌شود؛ یعنی سنگ، چوب، قلب، انسان، درخت، آسمان، زمین، هوا، کوه و ووو همه خدا هستند! این نظریه اکنون آخرین دست‌آورد فکر بشر در پی بردن به ذات اقدس الهی است. این دست‌آورد با آن خدایی که پیامبران معرفی کرده‌اند متفاوت است! چگونه می‌توان از آموزه پیامبران دفاع کرد؟!

1. قبل از هر مطلبی لازم است یادآوری شود که این نظریه که به طور خلاصه از آن به “پانتئیزم” و یا “پانتئیسم” یاد می‌شود و به معنای همه خدایی است؛ کلمه “پان” یعنی همه و کلمه “تئو” یعنی خدا و کلمه “ایسم” به معنای اسم است. در این باره، تعبیر دیگری نیز به نام “پان انتئیزم” یعنی همه در خدایی و وحدت جوهری وجود هم است. این یک اندیشه فلسفی در بحث هستی‌شناسی است و نتیجه آن(مکتب همه خدایی) این است که مستلزم یک پیوستگی جوهری و مادی میان خداوند و جهان می‌شود.1 این فکر فلسفی، آخرین دست‌آورد فکر بشری نبوده و اندیشه جدیدی نیست، بلکه سابقه تاریخی بسیار دیرین داشته و ریشه در اندیشه یونان، هند و چین دارد.
2. نکته دیگر در این بحث آن است که این جمله “خداوند موجودی فوق کائنات است” جمله درستی است، زیرا خداوند برتر و بالاتر از همه پدیده‌ها و خالق همه هستی است. اما فرازهای دیگر مدعی که حکایت از نظریه “پانتئیزم” همه خدائی و یا “پان انتئزم” یعنی همه درخدایی دارد، کاملاً بی اساس است، زیرا:
اولاً، بر اساس تعلیمات آسمانی، خداوند موجودی است که قرآن کریم از او با وصف “لیس کمثله شیء”2 یعنی هیچ چیز مثلو مانند او نیست، یاد کرده است. پس همه موجودات نمی‌تواند خدا باشند.
ثانیاً، پدیده‌هایی که در مدعی به آن‌ها اشاره شده است با همه پدیده‌های دیگر و تمام ماسوی الله همگی موجوداتی محدود هستند، در حالی که خداوند وجودش نامحدود است و موجودات محدود هرگز نمی‌توانند همه خدا باشند. امیر موحدان علی بن ابیطالب در خطبه 184 نهج البلاغه3 جمله بسیار زیبایی دارد که در پاسخ این مطلب کفایت کامل خواهد داشت؛ حضرت فرمود: “لا یشمل بحدٍّ و لا یحسب بعدٍّ”.
علامه شعرانی ضمن شرح بسیار مفیدی که درباره خطبه یاد شده دارد، درباره فراز یاد شده می‌گوید: غرض از حد، آن اندازه از منعی است که دیگران نمی‌توانند از آن تجاوز کنند؛ یعنی عجز مردم، آن‌ها را منع می‌کند از تجاوز… هر چیزی حدی دارد، یعنی صفات و آثار و خواص مخصوص به خود دارد که در دیگری نیست، مثلاً انسان، حیوان، اشجار، معدنیات بلکه ملائکه هر کدام صفاتی دارند مخصوص به خود، که این صفات را دیگران ندارند. هر کدام از موجودات، صفات دیگری را دارا نیست. پس اگر حضرت فرمود: خداوند عالم حد ندارد، مراد آن است که این طور که در ممکنات هر کدام حدّ و حدود دارد و هر کدام خاصیات خود را دارا است، خداوند چنین نیستو نمی‌شود گفت: انسان، درخت، یاقوت، زمرّد، ووو یکی هم خدا،… پس درباره خدا نمی‌توانیم حدّ محدودی قایل شویم.4 از این بیان این نتیجه حاصل می‌شود که همه ماسوی الله موجوداتی محدوداند و خداوند از نظر صفات و از نظر وجود، حدّ و حدود ندارد؛ پس موجود محدود نمی‌تواند با موجود نامحدود یکی باشد، تا کسی دچار توهم “پانتئیسم” و همه خدایی شود.
ثالثاً، یکی از روایاتی که شاهد و دلیل بسیار گویا بر بطلان توهم “پان تئیزم” و همه خدایی است، روایت مفصل و مبسوطی است که از امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ درباره توحید صمدی فرمود: تأویل صمد آن است که او نه اسم است، نه جسم است، نه مانند و نه شبیه دارد و نه صورت و نه تمثال نه حد و نه حدود، نه محل و نه مکان و نه کیف و نه أین، نه این جا و نه آن جا، نه پر است و نه خالی،نه ایستاده و نشسته، نه سکون دارد و نه حرکت، نه ظلمانی است نه نورانی، نه روحانی است و نه نفسانی، و در عین حال هیچ محلی از او خالی نیست و هیچ مکانی گنجایش او را ندارد. نه رنگ دارد و نه بر قلب انسانی خطور کرده و نه دارای بوست؛ همه این‌ها از ذات پاکش منتفی است. در این حدیث نورانی به خوبی نشان می‌دهد صمد مفهوم بسیار جامع و وسیعی دارد که هرگونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدسش نفی می‌کند؛ چرا که اسم‌های مشخص و محدود، و هم چنین جسمیت و رنگ و مکان و سکون، حرکت و کیفیت، حدّ و حدود و مانند آن‌ها، همه از صفات ممکنات و مخلوقات است و خداوند از همه این گونه امور منزه و پاک است.5
پس خداوندی که این چنین است هرگز با توهم و پندار دیدگاه همه خدایی “پان تئیزم” و یا “پان انتئیزم” شناخته نمی‌شود؛ در نتیجه دیدگاه یاد شده کاملاً نادرست و باطل است.
3. نکته سوم آن است که آن چه در عرفان اسلامی به نام وحدت وجود عنوان شده هرگز نباید با پندار “پانتئیزم” و یا “پان انتزم” اشتباه شود؛ زیرا چیزی را که عرفای بزرگ مسلمانان به نام وحدت وجود مطرح کرده‌اند تفاوت جوهری با پندار یاد شده دارد. مراد عرفای مسلمان آن است که خداوند در عین حال که نسبت به عالم و پدیده‌های آن تعالی مطلق دارد، عالم و پدیده‌های آن از او کاملاً جدا نیست. “یعنی عالم، محضر خدا و تجلی اسماء فعلی اوست.” عرفای بزرگ مسلمان، مراد‌شان این است که معنای کلمه توحید “لا اله الّا الله” در واقع شهادت دادن به این امر است که هیچ حقیقتی جز حقیقت مطلق وجود ندارد. این شهادت با یک نفی آغاز می‌شود تا مبدأ اعلی در هیچ اثباتی به هر صورت که بوده باشد محسوس نشود؛ پس عالم و اشیائی که در آن است خدا نیست، بلکه عالم با تمام پدیده‌های خود، مظاهر اسماء الهی هستند. نظریه پرداز اصلی وحدت وجود در میان عرفای مسلمان، یعنی محیی الدین عربی، در تنزیه خدای سبحان گفته است: او هست و با او نه پسی است و نه پیشی، نه زیری و نه زبری، نه دوری و نه نزدیکی، نه وحدتی و نه تقسیمی، نه چونی و نه کجایی و نه کی، نه زمانی و نه آنی و نه عمری و نه بودی و نه مکانی!!! اکنون همان است که بوده واحدی است بی‌وحدت و فردی است بی‌فردیت. از اسم و مسمی ترکیب نشده. پس بدان او در چیزی نیست و چیزی در او راه ندارد؛ خواه به داخل شدن باشد خواه به پیش افتادن.
بنابراین، هرگز نمی‌توان توهم نمود که دیدگاه عرفای اسلامی درباره هستی که از آن به وحدت وجود یاد می‌شود، نوعی از نظریه همه خدایی است. (برای توضیح بیش‌تر این مسأله به منبع ذیل مراجعه کنید)6
4. مطلب پایانی در این باره آن است که اگر کسی بخواهد در رابطه با این گونه معارف خداشناسی وارد شود و به اصطلاح عرفا، از راه وحدت وجود به شناخت توحید برسد، نه تنها بهترین و کامل‌ترین راه، بلکه تنها راه حقیقی و واقعی دقت در آیات قرآن کریم است؛ زیرا وقتی انسان به خدمت قرآن می‌رسد می‌بیند که هستی و همه ماسوی الله را آیت الهی معرفی کرده است؛ از جمله فرمود:
“و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلا تعقلون”7، و نیز فرمود: “و من آیاته ان خلقکم من تراب”8، و نیز فرمود: “و جعلنا اللیل و النهار آیتین”9 و فرمود: “و من آیاته ان تقوم السماء و الارض بامره”10، و فرمود: “و من آیاته اللیل و النهار و الشمس و القمر”11 و فرمود: “و من آیاته انک تر الارض خاشعه”.12
در این آیات می‌بینید که هر چه غیر خداوند است و عنوان شیء بر آن اطلاق می‌شود، هر چه در آسمان و زمین است و خود آسمان و زمین و شب و روز و هر آن چه در آن‌هاست، آیات خداوند سبحان معرفی شده است! بی‌تردید آیت بودن، وصف و عرض مفارق آن‌ها نیست. حتی نظیر زوجیت برای عدد چهار، وصف لازم نیز نمی‌باشد؛ زیرا وصف لازم، متأخر از مرتبه ذات بوده و در مرتبه ذات نیست. آیت خدا بودن، عین گوهر و ذات اشیاء است و اشیاء به تمام ذات خود آیت حق هستند. با استفاده از این گونه آیات، مسأله وحدت وجود را به صورت درست و به دور از هرگونه کج‌اندیشی می‌توان درک و دریافت نمود؛ زیرا وقتی ماسوی واجب، در ذات و وصف خود آیت و نشانه واجب تعالی باشد، در ذات خود هیچ چیزی نخواهند داشت؛ زیرا اگر در ذات خود چیزی داشته باشد، از همان جهت آیت و نشانه خداوند نخواهند بود. اگر غیرواجب عین آیت و رابطه به واجب هستند، حقیقت آن‌ها به نمود باز می‌گردد و از وجود، سهمی برای آن‌ها باقی نمی‌ماند؛ زیر اگر برای آن‌ها ‌سهمی از وجود باشد، از همان جهت، آیت غیرخود نخواهند بود. چون آیت بودن اشیاء نسبت به خداوند، نظیر آیات اعتباری نیست که در ظرف اعتبار باشد، بلکه تکوینی است و تکوینی بودن هم صبغه مقطعی و محدود ندارد تا آن که در برخی از شرایط آیت خداوند باشد و در برخی از شرایط، آیت او نباشد. بلکه هیچ شأنی از شئون ماسوی نیست مگر آن که آیت خداوند سبحان است.13

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.. سید حسین نصر، سه حکیم مسلمان، با ترجمه احمد آرام، نشر شرکت سهامی تهران، 1371 ش.
2. دکتر خلیفه عبدالحکیم، عرفان مولوی، ترجمه: احمد مولوی، ص 160، نشر انتشارات علمی و فرهنگی تهران، چ 1، سال 1375 ش.
3.فضل الله فیاء نور، وحدت وجود، ص 34، نشر زوار، چ 1، سال 1369 ش.
4.استیس، عرفان و فلسفه، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، فصل 2، ص 31، نشر سروش تهران، 1375 ش.
5. پروفسور سید حسن امین، وحدت وجود فلسفه و عرفان اسلامی، نشر بعثت، تهران، چ 1، سال 1376 ش.
6.دکتر سید حسین نصر، معرفت و معنویت، ترجمه: انشاء الله رحمتی، نشر دفتر پژوهش و نشر سهروردی، سال 1380 ش.

تـعین بـود کـز هستـی جـدا شد نـه حق شـد بنده، نـه بنده خـدا شد
وجود خلق و کثرت در نمود استنه هر چه آن مینماید عین بود است

پی‌نوشت‌ها:
1. سید حسین نصر، سه حکیم مسلمان، فصل 3، ص 125، ترجمه احمد آرام، نشر شرکت سهامی تهران، 1371 ش؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 9، ص 192، (پاورقی نشر صدرا، 1375 ش).
2. شوری، 11.
3. طبق نسخه‌های فیض الاسلام، و شرح ابن میثم، خطبه 228؛ صبحی صالح، خطبه 186؛ عبده، 179؛ شرح ابن ابی الحدید، 236، شرح حبیب الله خویی، 185.
4. علامه شعرانی، ابوالحسن، شرح خطبه 184، (این رساله در ضمن کتاب هزار و یک کلمه تألیف حسن زاده آملی، ج 5، در کلمه 354، ص 212 چاپ شده است.
5. تفسیر نمونه، ج 27، تفسیر سوره توحید، ص 439، نشر مکتب الاسلامیه، سال 1370 ش.
6. سید حسین نصر، سه حکیم مسلمان، فصل ، ص 128، نشر شرکت سهامی کتابهای جیبی، چ چهارم، سال 1361 ش.
7. ذاریات، 20؛ در زمین و در جان شما آیاتی برای اهل یقین است.
8. روم، 20؛ یکی از آیات الهی آن است که شما را از خاک آفرید.
9. اسراء، 12؛ ما شب و روز را دو آیت الهی قرار دادیم.
10.روم، 25؛ یکی از آیات الهی آن است که آسمان و زمین به دستور او استوار است.
11. فصلت، 37؛ شب و روز و آفتاب و ماه جزء آیات الهی است.
12. فصلت، 39؛ از آیات الهی آن است که زمین را خاشع می‌بیند.
13. جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، بخش 4، ج 2، اسفار، ص 454، نشر اسراء، چ 1، سال 1376 ش.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید