پرسش از ساختار وجودی ابلیس و تلاش برای دستیابی به تفسیرِ درستِ آیاتی که از سجده فرشتگان بر آدم و سرپیچی ابلیس سخن میگویند، سابقهای دیرینه دارد و از ژرفنگری مسلمانان و اهتمام آنان به کتاب آسمانیشان خبر میدهد.
یکی از سؤالاتی که برخی از اذهان را به خود مشغول میداشت این بود که اگر ابلیس جزو فرشتگان نباشد، پس فرمان سجده “و اذ قلنا للملائکه اسجدوا”(1) شامل او نمیگردد و در نتیجه، خودداری وی از سجده بر آدم، گناهی را برایش رقم نمیزند و اگر از زمره فرشتگان باشد، با این نکته که خودِ قرآن کریم بر جن بودن او تأکید میورزد(2)، سازگار نیست!
پیشوایان معصوم – که از زبان پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله، همراه و همتای قرآن خوانده شدهاند – با بیانات روشنگر خویش، معنای درست این آیات را پیش چشم همگان نهاده و بر برداشتهای نادرست، خط بطلان کشیدهاند. چنانکه از امام صادقعلیه السلام روایت گردیده که فرمودند:
“در آسمان، ابلیس همراه با فرشتگان در پرستش خدا به سر میبُرد و آنان گمان میکردند که وی از ایشان است و حال آنکه چنین نبود (3) اما آنگاه که خداوند به فرشتگان فرمان داد که بر آدم سجده نمایند، ابلیس حسادت درونی خود را آشکار ساخت و فرشتگان دانستند که او از جنس ایشان نبوده است (4)
آنگاه، یکی از حاضران از آن حضرت پرسید: “چگونه فرمان الهی ابلیس را نیز در بر میگیرد، با اینکه تنها فرشتگان مورد خطاب خداوند بودهاند؟” امامعلیه السلام در پاسخ فرمود:
هر چند ابلیس از جنس فرشتگان نبود، اما به دلیل دوستی و همنشینی، جزو آنان به شمار میرفت (5).
برای توضیح بیشتر، جا دارد اشارهای گذرا داشته باشیم به قاعدهای ادبی که در اصطلاح ادبیات عرب، “تغلیب”(6) نامیده میشود(7). بر اساس این قاعده، در موقع سخن گفتن از جمعیت انبوهی که به جز یکی از آنان، همگی از جنس فرشتهاند، میتوان به راحتی واژه “ملائکه” را به کار برد، بدون اینکه قاعدههای سخنوری نادیده گرفته شده و یا کج فهمی پیش آید و اگر ابهامی نیز روی نماید، با اندک توجهی زدوده میگردد.
پاسخ دیگر آن است که مخاطب فرمان خداوند، تک تک فرشتگان نبودند تا این پرسش مطرح شود که چگونه این فرمان، ابلیس را نیز در بر میگیرد، بلکه شواهدی چند(8) نشان از آن دارد که خطاب “اسجدوا” برای همه کسانی بود که در جایگاهی ویژه که میتوان آن را “مقام قدس” نامید، به عبادت و پرستش خداوند مشغول بودند.
پینوشت ها:
1. بقره، 2.34- کهف، 50.
2. نکته درخور توجه آن است که ابلیس به مدت شش هزار سال – که روشن نیست از سالهای دنیوی است یا اخروی – همنشین فرشتگان بود و همراه با آنان به پرستش خداوند میپرداخت. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 192، معروف به قاصعه.
3.عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج 1، طبع الثانیه، قم، المطبعه العلمیه، بی تا، ص 56.
4. این قاعده، گستره وسیعی دارد و در زمینههای گوناگون به کار گرفته میشود. بر اساس این قاعده، گاه جانب اکثریّت را بر اقلیّت غلبه میدهند؛ چنانکه در مسأله مورد گفتگو چنین است و گاه موجود پستتر یا ضعیفتر را زیرمجمومه موجود برتر یا قویتر میسازند؛ چنانکه برای سخن گفتن از خورشید و ماه، عبارتِ “شمسَین= شمس و قمر را به کار میگیرند.
5. عبدالرزاق فیاض لاهیجی، گوهر مراد، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1372 ش، ص 426.
6. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 8، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، چاپ دهم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1377 ش، ص26-28 و ص51.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. پژوهشی در عصمت معصومان، حسن یوسفیان و احمدحسین شریفی، قم و تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1377 ش، ص 345 – 346.
2. تفسیر کبیر مفاتیح الغیب، ج2، امام فخررازی، ترجمه علی اصغر حلبی، بی جا: انتشارات اساطیر، 1373ش، ص1090 – 1096.
3. تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363 ش، ج 1، ص 126 و ج 6، ص 99.
4. فرشتگان، علیرضا رجائی تهرانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1376 ش، ص 39 – 41.
5. کشف الاسرار و عده الابرار، تفسیر خواجه عبداللَّه انصاری، ابوالفضل رشیدالدین المیبدی، تهران، امیرکبیر، پنجم، 1371ش، ج 1، ص 144.