بنای معبد سلیمان و تخریب مسجدالاقصی (5)
سازمان ماختریت یهودیت و اقدام برای تخریب مسجدالاقصی
سازمان مذبور به منظور منفجرساختن این دو مسجد، طرحی را با تمام جزئیاتش تهیه کرد. ساختار فیزیکی معماری مساجد، مورد مطالعهی فنی قرار گرفته و از یک قرارگاه نظامی در تپههای جولان، مقدار معتنابهی مواد منفجره به سرقت رفته بود. برای منفجرساختن قبهالصخره بدون آنکه به محیط اطراف آن آسیبی برسد قرار بود در 28 نقطهی از قبل پیشبینیشده مسجد مواد منفجره کار گذاشته است.
تعدادی اسلحهی یوزی مجهز به صدا خفهکن و بمبهایحاوی گاز اشکآور تدارک دیده شده بود که در صورت لزوم به وسیلهی آنها میخواستند مسلمانان کشیک غیرمسلح مسجدالاقصی را نیز مورد هدف قرار دهند. عملیات باید با شرکت 20 چریک ماختریت یهودیت به مرحلهی اجرا در میآمد.
هرچند عملیات به وسیلهی کانونهای قدرت اسرائیل متوقف گردید، اما این ممانعتی نبود که با رضایت قبلی صورت گرفته باشد؛ زیرا اعضای ماختریت یهودیت، کاری را که افراد زیادی برای انجام آن داوطلب بودند به خاطر بیصبریهای خود در زمان نامناسبی شروع کرده بودند. بر همین اساس حزب لیکود، خوشبینی خود نسبت به ماختریت یهودیت را به طور پنهانی ابراز میکرد. دادگاه اسرائیل بالطبع عاملان این حرکت مجرمانه را مجازات کرد، اما فردای همان روز، اسحاق شامیر دربارهی اعضای ماختریت یهودیت گفت: «همهی آنها انسانهای فوقالعادهای هستند، اما خطایی را مرتکب شدند».
خاخام مؤسسه لوینگر (از سرکردگان حزب گوش ایمونیم، از احزاب متفق با حزب لیکود) از حیث نظری عملیات را تأیید کرد، ولی اشتباه آن را صرفاً مسألهی زبانبندی میدانست. رابرت فریدمن روزنامهنگار یهودی آمریکایی، در زمینهی واقعی ماختریت یهودیت به مطالعات عمیقی دست زد که در آن زمان در مطبوعات اسرائیل در سطح وسیعی انعکاس یافته بود.
تفسیر و تحلیل فریدمن، حاکی از آن است که صاحبان قدرت در اسرائیل از طرح تخریب مسجدالاقصی آگاهی داشتند، اما با این حال مدتی مانع آنها نشدند. هنگامی که طرح مذبور در مطبوعات فاش شد، سران اسرائیل با پیشبینی خطرات نتایج این طرح، ماختریت یهودیت را از اجرای این طرح بازداشته و اعضای آن را دستگیر نمودند. اظهارات شامیر درباره آنها که میگفت «انسانهای فوقالعاده» و یا بیانات قاضی در اثنای صدور حکم دادگاه که با اشاره به اعضای ماختریت یهودیت، اظهار داشت: «به این انسانها ممانعت از به اجرا درآمدن طرح تخریب مساجد مسلمانان از سوی ماختریت یهودیت، هرگز به معنای خرسندی و رضایتگردانندگان لیکود از وجود چنین مساجدی نیست.
لیکود بویژه سرسپردگانی چون آریل شارون، اشتباه را تنها در سبک و روش و نحوهی زمانبندی طرح میدانستند و اصل حرکت را منطقی قلمداد نمودند. به طوری که پس از گذشت مدت زمان کوتاهی یک روش جدید نهچندان رادیکال ابداع گردید. در سال 1985م دقیقاً یک سال پس از ظهور ماختریت یهودیت دولت اسرائیل به فعالیتهای حفاری خود در زیر مسجدالاقصی شتاب بیشتری بخشید. با این ترفند قرار بود، زیر مسجدالاقصی را خالی کنند تا در نتیجه یک لرزش هرچند جزیی خودبهخود درهم فرو ریزد.
مجله اکسیون، با درج خبری تحت عنوان «اسرائیل مسجدالاقصی را تخریب میکند» به این مسأله پرداخته و در ارتباط با فعالیتهای پنهانی حفاری با استناد به مدارک موجود نوشت:
اسرائیل چنانچه بخواهد مستقیماً مسجدالاقصی را مورد هدف قرار میدهد. کلیه ممالک اسلامی را در جبهه مقابل خود میبیند و این چیزی است که اسرائیل از آن میهراسد. به همین دلیل در تلاش فروریزی خودبهخود مسجدالاقصی است.
اسرائیل به همین منظور درصدد است. فعالیتهای خود را حفاریهای تاریخی و باستانشناسی وانمود کند. به این ترتیب به عنوان یک کشور خود را عقب کشیده و بیآنکه مسؤولیتی را در قبال تخریب مسجدالاقصی پذیرا باشد به هدف خود نائل خواهد آمد.
گوردن فرانز باستانشناس آمریکایی که سالهای متمادی در بیتالمقدس فعالیت داشته است، با تکیه بر مشاهدات خود در این زمینه چنین میگوید: «من اطمینان واثق دارم که یهودیان به منظور بازسازی معبد، قطعاً درصدد تخریب آن دو مسجد هستند».
دربارهی نحوهی تخریب نظری ندارم، اما به هرحال عملی خواهد شد، تخریب میکنند و به جای آن معبد برپا خواهند داشت. چه وقت و چگونه چنین چیزی به وقوع خواهد پیوست. نمیدانم، ولی بالاخره این کار محقق خواهد شد.
سازمانهای افراطگرایی چون ماختریت یهودیت، بلکه با طرح عناوین و اهدافی دیگر انجام خواهند داد. وی در ادامه میگوید: این یک واقعیت است که همهی یهودیان، خواستار ویرانی آن مساجد هستند.
بنابر آنچه که من شنیدهام این تخریب به وسیلهی یک حرکت الهی نظیر زلزله به وقوع خواهد پیوست. هدف جناح راست اسرائیل همین است. معبد به هر قیمتی که شده باید بازسازی شود؛ زیرا ظهور مسیح در گرو تحقق این هدف است. دولت یهود با حفر کانال در زیر مسجدالاقصی و قبهالصخره، میخواهد این کار را درازمدت به انجام برسد. شاید پس از این تهمیدات که با دست انسان فراهم گردیده است، در انتظار زلزلهی هرچند کوچکی هستند که بتواند مسجدالاقصی را درهم فرو ریزد.
سخنان بنیانگذاران و متعصبین اسرائیلی در مورد مسجدالاقصی و معبد سلیمان
1- آلفود موند وزیر کار انگلیس و از رهبران صهیونسیم، در سال 1922 اعلام کرد: «روزی که معبد سلیمان را تجدیدبنا کنیم خیلی نزدیک است و من در آینده زندگی خود را وقف تجدید این بناف بر خرابههای مسجدالاقصی میکنم».
2- بن گورین «اولین نخست وزیر اسرائیل» میگوید: اسرائیل بدون بیتالمقدس و بیتالمقدس بدون معبد معنا ندارد.
3- موشهدایان وزیر جنگ رژیم صهیونیستی پس از پیروزی این رژیم در جنگ حزیران و فتح قدس در 1967م گفت: «اینک راه ما به سوی مکه و مدینه گشوده شده است».
4- کلونریکی «از رهبران صهیونیسم و رئیس جمعیت نگهبانان حائط مبکی» در روزنامه «بالستاین و یلکی» شماره (6/ اوت/ 1939) نوشت: «این مسجدالاقصای مسلمانان که بر قدسالاقداس (هیکل سلیمان) بنا شده مال یهودیان است.
5- ژنرال بولز فرماندار انگلیسی فلسطین در گزارش (7/ ژوئیه/1920) خود مینویسد: ابراهیم اسحاق (خاخام بزرگ یهودیان فلسطین و شورای ربانیون یهود فلسطین) و مسترا و سیشکن (نایب رئیس جمعیت صهیونیزم) رسماً از حکومت سرپرستی فلسطین تفاضا کردهاند که تمام مسجدالاقصی را به آنان واگذار نمایند.
6- وزیر اوقاف رژیم صهیونیستی در یک کنفرانس مذهبی که در تاریخ (12/ 8/ 1967) در قدس تشکیل شده بود، اظهار داشت:
«آزادکردن بیتالمقدس این فرصت را به ما داد که کلیه امکان مقدس مسیحیان و قسمتی از امکان مقدس مسلمانان در زیر سلطهی اسرائیل قرار گیرد و کلیه اماکن مقدس به یهودیان بازگشت، ولی اسرائیل دارای جاهای مقدس دیگری است که در کنارهی شرقی رود اردن و درخود حرم مقدس. 7- دائرهالمعارف یهودی در ذیل صهیونیزم چنین آورده است:
یهودیان درصدد هستند که نیروهای خود را متمرکز کنند و سپس به بیتالمقدس حمله کرده و دشمنان خودشان را بیرون نمایند و مجدداً هیکل سلیمان را مرکز عبادت و بیتالمقدس را مرکز فرماندهی قرار دهند. همچنین مردم فلسطین به یاد دارند که در سالهای 1941 جرائد یهودی عکس حرمالشریف را که پرچم مخصوص صهیونیزم بر فراز قبهالصخره افراشته بود، منتشر کردند که بالای آن عبارت «هیکل سلیمان» نوشته شده بود. (مسجدالاقصی و بیتالمقدس، جمیل موحد خویی، ص 142- 141- 140).
8- استانلی گلدفوت و نزدیکانش میگویند که خداوند ارض مقدس را به ابراهیم و پسرش یعقوب داد بهبه اسماعیل.
9- اسرائیل میدا «معاون گلدفوت» میگوید: «مسأله بر سر حاکمیت است، هرکس کوه معبد را کنترل کند، بر اورشلیم کنترل دارد و هرکس که بر اورشلیم تسلط داشته باشد خاک اسرائیل را کنترل میکند اینجا سرزمین اسرائیل است نه اسماعیل. (تدارک جنگ بزرگ، گریس هالسل، ص 157). 10- پس از جنگ ژوئن و اشغال بیتالمقدس وزیر ادیان یهود در کنفرانس مذهبی که در شهر غربی تشکیل شده بود. ضمن بیاناتی طمعورزی یهودیان را نسبت به مسجدالاقصی اینگونه بیان نمود که «سرزمینهای حرم ملک یهودی است گرچه با اشغال و خریدن باشد» (بیتالمقدس در اسلام، معین احمد محمود).
11- یسرائیل آریل «رئیس مرکز پژوهشهای معبد» میگوید: «تا زمانی که معبد در پایتخت اسرائیل بنا نشده باشد این دولت نمیتواند حاکمیت کاملی داشته باشد و همهی مشکلاتی که هم اکنون رخ میدهد علتش عدم وجود معبد است و هیکل راهحل همهی مشکلات است».
12- یهودا اسیون «ریاست گروه زنده و قیام»: نباید منتظر کار پروردگار باشیم باید خودمان دست به کار شویم و مسؤولیت را خود برعهده بگیریم و پس از آن است که او (خدا) چارهای جز موافقت با ما ندارد.
13- شعار رسمی پارلمان اسرائیل جمله «ای اسرائیل! حدود تو از فرات تا نیل است» میباشد. (تاریخ اورشلیم، حمیدی، ص 277؛ اکرم زعتیر، سرگذشت فلسطین، ص 424).
14- پس از رفتن شارون به مسجدالاقصی روزنامهی فرانسوی فیگارو ضمن مصاحبهای از وی سؤال کرد که چرا صرفاً برای قدرتنمایی به مناطق مقدس مسلمانان مثل مسجدالاقصی رفتید؟!
شارون پاسخ داد که «من به مسجد نرفتم، بلکه برعکس به مقدسترین مکان یهودیان رفتم و برای رفتن به آنجا مجوز از هیچکس لازم نبود؛ چراکه همه این اماکن درواقع مال ماست و مت به باراک یادآوری کردم که قدس به هیچوجه تجربهپذیر نیست و تا ابد در دست ما خواهد ماند. (دانشنامه فلسطین، جلد سوم، ص 579).
15- مناخیم بگین گفته است که «امیدوارم که در زمان حیات الهی این نسل و در اسرع وقت ممکن، معبد بنا شود». (دانشنامه فلسطین، جلد 2، ص 472).
16- روزنامهی اسرائیلی «داوار» در اگوست/1971 از قول موشهدایان وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی نقل میکند. «باید کشف و بازسازی و ترمیم همهی آثار باستانی متعلق به معبد سلیمان را یک نوع کار جدی تلقی کرد و باید آن را همانطور که در زمانهای باستانی بود، ترمیم کرد و جهت انجام این کار میتوان از آثار باستانی دیگر عکسبرداری نمود و سپس آنها را ویران ساخت». (تاریخ اورشلیم، سید جعفر حمیدی، ص 274).