نویسنده: محمدرضا کوهی
پیامدهای ناگوار بدحجابی بر خانواده و اجتماع
قسمت سوم: شیوع انحرافات جنسی
انسان هاـ اعم از مرد و زن ـ در برابر غریزه ی جنسی به سه گروه تقسیم می شوند:
1ـ کنترل و تعدیل در سایه ی تقوای الهی و اشباع آن از راه ازدواج؛
2ـ افراط و زیاده روی و انحراف؛
3ـ تفریط و بی توجهی به این میل نفسانی
انسان های با تقوا و مؤمن که جز به معشوق و دلربای حقیقی دل نبسته و عظمت وجودی خویش و تمام نعمت های خود را از لطف او می دانند و از برزخ و حساب و کتاب آخرت هراسناکند، هرگز با گناه و انحراف، برخود، ستم نکرده و صفای باطن را آلوده نمی سازند و خود را از هدایت حق تعالی و سعادت محروم نمی سازند، لذا به هنگام روبرو شدن با عوامل مهیج و هوس انگیز با الگوگیری و پیروی از حضرت یوسف علیه السلام، در سایه ی محکم ترین و مطمئن نرین دژها، یعنی پناه بردن به خداوند و یاد او و عظمت خویشتن و بزرگی روح و نیز با یادآوری معاد و آخرت، چشمان خویش را کنترل، قوه تخیل را تعدیل و در برابر غرایز، خویشتن داری و صبر پیشه می کنند واز دایره ی عفت و تقوا خارج نمی شوند و از هر گونه انحراف و کج روی دوری می کنند تا شرایط ازدواج، آن گونه که خداوند وعده داده است، فراهم گردد.
کسانی که راه سوم را برگزیده و غریزه خود را سرکوب می کنند، کارشان به حکم عقل و شرع ناپسند و مذموم است، زیرا خطر طغیان غریزه و انحراف از مسیر معقول و یا عوارض ناگوار روانی و عصبی آنها را تهدید می کند؛ به علاوه با هدف آفرینش غریزه ی جنسی ـ که تولید نسل است ـ مغایر می باشد.
اما دسته دوم: ـ که موضوع بحث ماست ـ کسانی اند که از دین و ایمان تهی بوده یا ایمان ضعیفی دارند؛ این افراد غریزه و نفس سرکش خود را، به ویژه هنگام مواجه شدن با عوامل هیجان برانگیز و تحریک کننده، از مدار طبیعی منحرف نموده و پا از دایره ی تقوا و عفاف بیرون می نهند و به انحرافات جنسی می آلایند که عواقب و پی آمدهای دردناکی برای جامعه و خود آنها دارد. این انحرافات عبارتند از: استمنا و خودارضایی، لواط و مساحقه، زنا و گرایش به جنس مخالف از راه غیر مشروع.
از آن جا که هر عمل مخالف فطرت و طبیعت انسان، ضربه و جنایتی بر روح و جسم است، انحرافات جنسی به خصوص استمنا دارای عوارض و آثار ناگوار و خطرناکی است که گریبان گیر شخص منحرف و جامعه و نسل آینده می شود، که چه بسا آثار شوم آنها تا آخر عمر باقی می ماند؛ به همین علت دین مقدس اسلام ـ که دین فطرت و طبیعت است ـ با این انحرافات به شدت مبارزه نموده و آنها را از گناهان بزرگ شمرده است و دستورهای آن در باره ی کنترل چشم و خیال، حجاب و پوشش، عفت و غیرت، و به طور کلی اخلاق جنسی برای محفوظ ماندن انسان از ناهنجاری های اخلاقی و انحرافات جنسی و نتایج خطرناک آن است.
در این مبحث به ذکر انواع انحرافات جنسی و بیماری ها و اختلال های عمده روانی ناشی از آنها و پی آمدهای وخیم شان می پردازیم، تا ضمن تبیین فلسفه ی حکم اسلام بر وجوب حجاب و اخلاق جنسی، یادآوری و هشداری برای همه، به ویژه افراد مبتلا به این انحرافات باشد.
الف) خودارضایی
جوانان و نوجوانان در اثر فشار غریزه ی جنسی حاصل از تحریکات جنسی زنان، به این عمل نکبت بارـ که آسان ترین و سریع ترین شیوه ی ارضای غریزه و تحصیل لذت کاذب است ـ روی می آوردند و از آن جا که غالباً از پی آمدهای زیان بار جسمی و روانی آن ناآگاهند، در اثر تکرار این عمل، به آن عادت پیدا کرده و در نتیجه به انواع بیماری های اخلاقی، روانی، عصبی و جسمانی مبتلا می شوند؛ چنان که متأسفانه امروزه بعضی از جوانان و نوجوانان جامعه ی ما به آن گرفتار شده اند؛ به گونه ای که در ترس و اضطراب و افسردگی به سر می برند و برای بهبودی خود راه چاره و شفا می جویند.
با توجه به این اصلِ روان شناختی، که هر حرکت مخالف فطرت و هر میلی که از مجرای غیر طبیعی ارضا شود، ضربه ی بزرگی بر موجودیت انسان وارد می کند و باعث تباهی جسم و تحلیل نیروها و توانایی های ملکوتی می گردد، لذا استمنا و کام جویی از خود، در منظر عقل بسیار قبیح و از نظر شرع مقدس اسلام از گناهان کبیره است، زیرا اولاً این عمل شوم، انحراف غریزه ی جنسی از مسیر دست خود و فلسفه ی آفرینش می باشد و ثانیاً مغایر با پرورش استعدادها و هدف تکاملی است و ثالثاً عواقب بسیار ناگواری راـ در اثر تکرارـ برای جسم و اعصاب و روان ایجاد می کند.
یکی از نویسندگان می نویسد:
کام جویی از خود، گر چه موقتاً نوجوان را تشفی می بخشد و قدری آرامش و رخوت به همراه می آورد، لکن این آرامش کاذب است و به اصطلاح، آرامش قبل از طوفان نامیده می شود؛ طوفانی که بعدها سر می آورد و خرمن هستی نوجوان را در حریقی دامن گستر می سوزاند.(1)
گذشته از آثار و پی آمدهای نامطلوب جسمی خودارضایی، آن چه بیشتر مهم است، جنبه ی روانی آن است که هر فردی پس از اقدام به آنان، دچار عذاب وجدان شده و احساس گناه و شرمندگی می کند و شخصیت و انسانیت خود را در معرض خطر می بیند. البته این حالت روانی لطف خدا محسوب شده تا انسان به خود آمده و با توبه و استغفار، تصمیم جدی بر ترک آن بگیرد و دیگر هیچ گاه مرتکب چنین عملی نشود و در صدد اصلاح خویش برآید.
اما مشکل زمانی به اوج می رسد که نوجوان یا جوان و هر مبتلای دیگر، از این لطف الهی به صورت شایسته استفاده نکند و هم چنان خود را به آن آلوده سازد و در اثر تکرار و عادت به آن، به جای توبه و استغفار و تلاش برای ترک آن، احساس گناه، حقارت و بی ارزشی در او شدت یافته و احساس شرافت و بزرگواری و قوت عزت و اراده در او تضعیف گردد و از بازگشت به فطرت خویشتن ناامید شود.
این احساسات منفی و زیان های اخلاقی، شخصیت آنان را به شدت متزلزل و آسیب پذیر نموده و زمینه ی خطرناکی برای افزایش انحرافات و فاصله گرفتن از ارزش های اخلاقی و معنوی می باشند، زیرا میان احساس کرامت و عزت با گناه و انحرافات جنسی رابطه ی معکوسی وجود دارد؛ یعنی هر چه انسان در اثر خودشناسی و دین شناسی، احساس عظمت روحی و کرامت نفس کند، از گناهان و زشتی ها فاصله می گیرد و هر اندازه احساس فرومایگی و حقارت کند، نسبت به ارتکاب گناهان و انحرافات جنسی ورذایل اخلاقی، بی باک و لاابالی خواهد شد.
این اصل روان شناختی در حدیث امام علی (ع) بیان شده است:
مَن کَرُمت علیهِ نفسُهُ هانَت علیه شَهواتُهُ؛ کسی که احساس کرامت نفس و بزرگواری روحی کند، شهوات نزد او خوار و بی ارزش خواهد بود. (2)
و امام هادی (ع) نیز می فرمایند:
مَن هانت علیهِ نفسُه فَلا تَأمَن شَرّهُ؛ کسی که احساس حقارت و بی شخصیتی کند از شر و آزار او در امان مباش. (3)
این سخنان نورانی ـ که حاکی از ژرف اندیش و ظرافت بینی های آن حضرت است ـ نشان می دهد تنها عاملی که پشتوانه ی اخلاق و رفتار انسانی و الهی است و انسان را در برابر گناهان و لغزش های جنسی بیمه می کنند، عامل درونی یعنی احساس عظمت و بزرگواری کردن است؛ انسان با شناخت عظمت و کرامت ذاتی روح ملکوتی و استعدادهای الهی و هدف والای آنها در پرتو وحی، خود را بزرگ تر و بزرگوارتر از آن می داند که دستش به گناه و دامنش به انحراف جنسی آلوده شود. در مقابل، احساس خود کوچک بینی و ضعف باعث می شود تا پشتوانه ی روحی و عامل دفاعی درونی در برابر تمایلات ناپسند و شهوات و لذت های دروغین زودگذر تضعیف شود و تن به پستی آلودگی های و ذلت گناهان بدهد.
عواقب ناگوار خودارضایی در آیینه ی کلام دانشمندان و اعتراف مبتلایان
موریس دبس می گوید:
نشانه های عادی جلق زدن (استمنا) را همه می شناسند و آن عبارت است از پریدگی رنگ و به خصوص حلقه ی سیاه رنگی که به دور چشم پیدا می شود، فرد همواره خسته و خواب آلوده به نظر می رسد، توجه او به سختی به چیزی جلب می شود، غالب اوقات یک شرم و حیای اغراق آمیز و کاذب در وی پیدا می شود، گوشه گیری اختیار می کند و خواب وی آشفته و ناراحت است. (4)
کانت نیز می گوید:
هیچ چیز به اندازه کام گرفتن از خود، ذهن و جسم را ضعیف نمی کند و این نوع شهوت رانی به کلی با طبیعت آدمی مغایر است، اما این موضوع نباید از جوان پنهان بماند، باید آن را با همه ی زشتی اش پیش روی وی قرار داده، بگویی که بدین طریق از تولید مثل خواهد افتاد و یادآور شویم که این عادت بیش از هر چیز دیگر قدرت جسمی اش را تباه خواهد کرد. با این کار سبب پیری زودرس خواهد شد، عقلش واقعاً ضعیف خواهد شد و… .(5)
کوچکتف و لاپیک، دو روان شناس شوروی سابق می گویند:
تمایلات جنسی پیش از موقع، جوان را از تحصیل و استراحت کلی و شاط بخش منحرف می کند و در اشخاص بی اطلاع و بی تجربه سبب رنج روحی عمیقی می شود. (6) تعدادی از متخصصان مسائل جنسی عقیده دارند:
این عمل (استمنا) مبتلایان را به ضعف قوای شهوانی دچار می کند، ترسو و بی حال بار می آورد، شهامت و درستی از آنان گرفته می شود، چه بسا اشخاصی هستند که در عنفوان جوانی دچار ضعف قوای روحی و جسمی به صورت مفرط می شوند، این عمل غیر منطقی جنسی از لحاظ روابط نزدیکی که با حواس پنجگانه دارد، در درجه ی اول در چشم و گوش اثر می گذارد، علاوه بر اینها تحلیل رفتن قوای جسمانی و روحانی، کم شدن خون، پریدگی رنگ، کمبود قوای حافظه، لاغری، ضعف و سستی زیاده از حد، بی اشتهایی، کج خلقی، عصبانیت، دَوَران سرـ سرگیجه و آفت های دیگر، مشکلاتی است که گریبان گیر مبتلایان به آن خواهد شد. (7)
کینزی از محققانی که سالیان دراز به تحقیق در باره ی مسائل جنسی نوجوانان و جوانان پرداخته است، می نویسد:
مشکل است تصور شود که چیزی بهتر از این (استمنا) بتواند به طور مداوم به شخصیت فرد لطمه بزند. (8)
متفکر دیگری به نام سیلوانوس استال می گوید:
این کار (استمنا) آشفتگی و شوریدگی حال را سبب می شود و اگر تکرار گردد نتایج محنت انگیزی در پی دارد؛ استمنا هوش را ناتوان و خوی را پست و نیروهای فعال را نابود می سازد. باید آن را نه تنها گناه به خدا بلکه بی حرمتی به آن چه در عالم بشریت پاک و نیک است، به شمار آورد. این کار زشت اگر به درازا انجامد برای بدبختی که بدان مبتلا شود، همه راه های به دست آوردن خوشبختی را تباه و ویران می سازد. (9)
دین مقدس اسلام این عمل زشت و ناپسند و منافی عفت را حرام و گناه بزرگ شمرده و شخص منحرف و آلوده را، هم چون دیگر انحرافات جنسی، از تجاوزکاران برشمرده است؛ چنان که قرآن کریم می فرماید:
«فَمن ابتغی وَراء ذلِک فَأُولئکَ هُمُ العادون»؛ هر کسی غیر از این راه ـ بهره گیری جنسی از همسر یا کنیز خویش ـ را طلب کند، تجاوزگر است. (10)
نقل شده است که شخصی از امام صادق (ع) در باره ی استمنا سؤال نمود، امام فرمود:
گناه بزرگی است که خداوند در قرآن مجید از آن بازداشته است؛ استمنا کننده مانند آن است که با خودش نکاح کرده و اگر کسی را که چنین می کند بشناسم با او هم غذا نخواهم شد.
راوی پرسید از کجای قرآن حکم آن فهمیده می شود؟ حضرت آیه مذکور را تلاوت فرمود. راوی سؤال کرد: گناه زنا بزرگ تر است یا استمنا؟ فرمود:
استمناء گناه بزرگی است. (11)
پیامبر اکرم (ص) نیز فرموده اند: هر کس با دست، شهوتش را خارج کند ملعون است. (12)
باز امام صادق (ع) فرموده اند:
سه دسته اند که خداوند با ایشان سخن نمی گوید و با نظر رحمت به ایشان نمی نگرد و پاکشان نمی کند و برای آنان عذاب دردناکی است: کسی که موهای سفیدش را بکند ـ تا جوان دیده شودـ، کسی که به وسیله ی عضو خودش، شهوتش را خارج کند و کسی که با او لواط کرده شود. (13)
البته اگر انجام دهنده ی این کارها توبه ی واقعی و نصوح کند، مشمول مغفرت و رحمت گشته و از عذاب نجات خواهد یافت.
ب) هم جنس گرایی
یکی از خطرناک ترین انحرافات، هم جنس گرایی است که در مورد مردان به نام «لواط» و در مورد زنان «مساحقه» نامیده می شود. این عمل زشت از پی آمدهای دیگر تحریکات جنسی زنان در جامعه است، زیرا از یک سو باعث غفلت افراد از یاد خداوند، قیامت و عظمت و کرامت نفس و ارزش های والای انسانی می شود و همین موضوع ریشه ی همه ی نکبت ها و زشتی هایی است که بر زندگی بشر سایه افکنده که از جمله ی آنها گرایش افراطی به تمایلات نفسانی و دنیاپرستی است و از سوی دیگر موجب تحریک و شعله ور شدن غریزه ی جنسی می شود؛ در نتیجه در اثر عدم دسترسی به جنس مخالف ـ از راه ازدواج ـ در نوجوانان و جوانان و در اثر شقاوت و شهوت بارگی در افراد متأهل، زمینه برای میل به جنس موافق فراهم می گردد.
این عمل انحرافی و هنجار شکن، برخلاف ساختار فطری و طبیعی انسان بوده و سلامت جسم و روان را به خطر می اندازد و تداوم آن موجب بروز آسیب های بسیار زیادی بر جسم و روان و مفاسد فراوانی در جامعه می شود؛ از این رو در این جا به ذکر تحقیقی که در یکی از تفاسیر در این زمینه آمده، می پردازیم:
این گونه روابط نامشروع در ارگانیسم بدن انسان و حتی در سلسله اعصاب روح، اثرات ویرانگری دارد. مرد را از یک مرد کامل بودن و زن را از یک زن کامل بودن ساقط می کند؛ به طوری که گرفتار ضعف جنسی شدید و به اصطلاح سردمزاجی و بی میلی به جنس مخالف می شوند و بعد از مدتی قادر به آمیزش طبیعی ـ با جنس مخالف ـ نخواهند بود. مردی که تن به این کار دهد احساسات زنانه، تدریجاً در او پیدا می شود و با توجه به این که احساسات جنسی زن و مرد هم در ارگانیسم بدن آنها مؤثر است و هم در روحیات و اخلاق ویژه شان، لذا روشن می شود که از دست دادن احساسات طبیعی، تا چه حد بر جسم و روان و روح انسان ضربه می زند و حتی ممکن است افرادی که گرفتار این انحراف هستند چنان به ضعف جنسی مبتلا شوند که دیگر قدرت بر تولید فرزند را نیابند. افراد هم جنس گرا، تدریجاً به انزوا و بیگانگی از اجتماع و سپس بیگانگی از خویشتن رو می آورند و گرفتار تضاد پیچیده ی روانی می شوند و اگر به اصلاح خود نپردازند، ممکن است به دام بیماری های جسمی و روانی مختلفی بیفتند و قدرت اراده را، که شرط هر نوع پیروزی است، تدریجاً از دست بدهند و یک نوع سرگردانی و بی تفاوتی در روح آنان لانه کند و سرگردانی روانی تدریجاً آنها را به مواد مخدر و مشروبات الکلی و انحرافات اخلاقی دیگر بکشاند. (14)
بر این اساس، دین مقدس اسلام ـ که تمام قوانین و دستورهایش هماهنگ با ساختار وجودی آدمی است ـ این عمل قبیح را حرام و از گناهان کبیره شمرده و بلکه از نزدیک شدن به مقدمات آن و هم چنین سایر انحرافات جنسی نهی کرده است؛ آن جا که می فرماید:
«و لا تَقرَبوا الفَواحِش ما ظَهر مِنها و ما بَطن»؛ به کارهای زشت، چه آشکار و چه پنهان نزدیک نشوید. (15)
در چندین جای قرآن نیزـ برای عبرت و پند مسلمانان و دیگران ـ سخن از قوم لوط به میان آمده و آنها را اولین قومی که به این عمل منافی عفت آلوده شدند، معرفی کرده و از آنان به قوم نادان، مسرف و فاسق و از این عمل به عنوان فاحشه، فسق و خبیث یاد می کند. عاقبل، عذاب الهی و بازتاب اعمال ننگین شان آنها را فراگرفت و بارانی از سنگ ریزه بر آنها فروریخت و شهرهای آنان را زیر و رو و واژگون ساخته و به زندگی خفت بارشان پایان داد. (16)
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
لمّا عَمِل قومُ لوطٍ ما عَمِلوا بَکتِ الأرضُ إلی ربّها حتی بَلغَ دُموعُها إلی السّماءِ بَکتِ السّماءُ حتی بَلغَ دُموعُها إلی العرشِ فَاَوحی اللهُ إلی السّماءِ أن اَحصِبیهِم و أوحی إلی الأرضِ أن اَخسِفی بِهِم؛ هنگامی که قوم لوط آن اعمال ننگین و پست را انجام دادند، زمین آن چنان ناله سر داد که اشک هایش به آسمان رسید و آسمان آن چنان ناله کرد که اشک هایش به عرش رسید، پس خداوند به آسمان وحی فرستاد که آنها را سنگ باران کن و بر زمین وحی نمود که آنان را فرو ببر. (17)
هم چنین آن حضرت فرمودند:
لا یَجِدُ ریحَ الجَنهِ زَنوقُ و هُو المُخنّثُ؛ کسی که با او لواط شود بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید. (18)
امام صادق (ع) نیز ضمن حدیثی به شدت زشتی و خباثت این عمل (لواط) در دنیا و تجسم باطن و حقیقت آن در آخرت اشاره فرموده است:
مَن جامَعُ غُلاماً جاءَ یوم القیامهِ جُنُباً لا یَنقیه ماءَ الدّنیا و غَضِبَ اللهُ علیهِ و لَعَنهُ و اَعَدّ لَهُ جَهنّم و سائت مصیراً… ثُمّ قال إنّ الذَّکرَ یَرکَبُ الذّکَرَ فَیَهتَزُّ العرشُ بذلک؛ هر کس با پسر نوجوانی آمیزش [=لواط]کند، روز قیامت در حالی وارد محشر می شود که جنب و ناپاک است؛ به طوری که آب های جهان او را پاک نمی کند و خداوند بر او غضب می کند واز رحمت خویش دور می سازد و دوزخ را برای او آماده می کند و چه بد جایگاهی است… سپس فرمود: هر گاه فرد مذکر[=مرد] با مذکر دیگر آمیزش کند، عرش الهی به لرزه می آید. (19)
حضرت علی (ع) هم در این باره می فرماید:
لَعن اللهُ المُتَشبِّهین مِن الرّجالِ بِالنّساءِ و المُتَشَبّهاتِ مِن النّساءِ بِالرّجالِ؛ لعنت خداوند بر آن مردانی که خود را شبیه زنان و بر آن زنانی که خود را شبیه مردان می کنند. (20)
شایان ذکر است که برای این گناه کاران، رسوایی و عذاب اُخروی در صورتی است که متنبه نگشته و توبه و بازگشت حقیقی نکنند.
ج) زنا
کشش و جاذبه ای که در سایه ی غریزه جنسی زن و مرد به سوی یکدیگر وجود دارد، از حکمت های خداوند برای تولید و بقای نسل می باشد، اما نه به هر روش و قیمتی، بلکه از راه شرعی و قانونی؛ یعنی ازدواج و تشکیل زندگی مشترک.
هر انسانی تداوم شخص و شخصت خویش را در تولید نسل و تربیت فرزند صالح می داند؛ از این رو هر کس از عمق جان نیازمند فرزند سالم و شایسته است تا در پرتو وجود او، نیاز درونی اش را تأمین نماید و با مرگ، دفتر وجودش در دنیا پایان نیابد.
از این رو براساس کلمات امامان پاک علیهم السلام پرونده اعمال انسان با مرگ بسته می شود، مگر چند گروه که از جمله آنها پدر و مادری است که فرزند درست کرداری به یادگار گذاشته اند. بدیهی است که تنها در پرتو نظام خانواده و ارتباط مشروع زن و مرد می توان محیطی آکنده از محبت، گذشت، فداکاری و سرشار از انسانیت، معنویت و در نتیجه بستری مناسب برای تولید نسل و پرورش فرزند صالح و شایسته فراهم نمود و اصولاً در چنین فضایی شخصیت والدین در فرزندان تبلور می یابد و فرزندان آئینه ی تمام نمای پدر و مادر خواهند بود.
با این بیان، فلسفه ی حرمت عمل ننگین و ناپسند زنا و تعرض جنسی روشن می شود، چرا که زناـ که عمل جنسی نامشروع مرد و زن بدون پیوند زناشویی است ـ گذشته از فساد اخلاقی فردی و اجتماعی، باعث نابودی و ریشه کنی نسل، به ویژه نسل صالح می شود، زیرا اولاً: این عمل پست ضربه های جبران ناپذیری بر بنیان خانواده وارد می سازد، چرا که با رواج این عمل، از یک سو بسیاری از جوانان ازدواج نمی کنند و یا ازدواج را به تأخیر می اندازند و برای ارضای غریزه ی خود از این راه استفاده می کنند و پس از گذشت جوانی و سن ازدواج، تشکیل خانواده می دهند که در چنین موقعیتی آمادگی یا حوصله تولید و تربیت فرزند صالح از بین می رود و یا به شدت کاهش می یابد.
از سوی دیگر ازدواج های صورت گرفته در معرض طلاق و فروپاشی قرار می گیرد؛ چنان که در رژیم طاغوت که این عمل مغایر با فطرت و شریعت رواج داشت، بر اساس آماری که آن زمان اعلام شد، در برابر هر ازدواجی یک پیوند خانوادگی متلاشی و به طلاق و جدایی کشیده می شد. چه این که در نظام فعلی ـ جمهوری اسلامی ـ طبق آمار منتشر شده در سال 1381، از هر چهار ازدواج یکی از آنها به طلاق منجر می شود.
ثانیاً: از یک طرف باعث سقط جنین و انسان کشی های زیادی می گردد که از گناهان بزرگ بوده و دیه دارد؛ که دیه ی آن از بیست مثقال شرعی طلای سکه دار (مسکوک)ـ اگر آن چه سقط شده نطفه باشدـ آغاز می شود تا برسد به دیه ی کامل ـ اگر روح در جنین دمیده شده باشدـ ضمن این که صورت اخیر مشمول این آیه نیز می شود که:
«مَن قَتَل نفساً بِغَیر نَفسٍ أو فسادٍ فی الأرضِ فَکأنّما قَتَلَ النّاسَ جمیعاً»؛ هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فسادی در زمین بکشد، گویا تمام انسان ها را کشته است. (21)
بشر متمدن نمایِ امروز و مادران بی عاطفه، با کمال قساوت دست خود را آغشته به خون بسیاری از کودکان نموده و جگرگوشه های خود را در رحم قطعه قطعه نموده و از بین می برند و برای این عمل جنایت کارانه عذر و بهانه های واهی می تراشند.
از طرف دیگر سبب به وجود آمدن فرزندان نامشروع و به هم خوردن نسب ها و قطع شدن روابط پدران و مادران بی عفت و خلاف کار با فرزندان خویش می گردد، زیرا هیچ مادری حاضر به نگهداری و پرورش فرزند نامشروع خویش نیست. پدر نیز اطمینان ندارد کودک متعلق به او باشد و اگر فرزندش هم باشد برای حفظ آبرو، آن را از خود دور می کند و به پرورشگاه می سپارد و یا حداقل مورد بی مهری والدین قرار می گیرد و از دامان تربیتی آنان محروم می شود؛ در این صورت هم فلسفه ی وجود غریزه ی جنسی عقیم مانده و زمین از نسل انسان های صالح کم خواهد شد.
به علاوه، کودکان به صورت فطری تمایل شدیدی به شناخت پدر و مادر خود دارند، تا از حمایت های عاطفی، روحی و جسمی آنان بهره مند شوند، مخصوصاً عنصر عاطفه و مهر و محبت والدین در تکوین و شکل گیری شخصیت کودک و پرورش استعدادهای او در بالاترین درجه اهمیت است، اما کودکان و فرزندان نامشروع خیابانی از چنین حمایت ها و محبت هایی محرومند که نتیجه اش ایجاد عقده حقارت و پی آمدهای ناشی از آن شده و تربیت آنان را بسیار دشوار و پیچیده می سازد.
گذشته از اینها، آنان پس از رسیدن به سن بلوغ و آگاهی از تولد نامشروع خود، ضربه های کوبنده ای بر روان، اعصاب و جسمشان وارد می شود و احساس حقارتشان چند برابر می گردد، به ویژه اگر افراد جامعه نیز به این موضوع دامن بزنند. در چنین حالتی در برابر ناهنجاری ها و انحرافات اخلاقی و جنسی، آسیب پذیر می شوند و لذا تربیتشان بسیار طاقت فرسا بوده و انسان های صالحی نخواهند بود و حتی در جامعه دست به جنایت، خیانت، سرقت، تجاوز، اعتیاد و امثال اینها می زنند؛ چنان که قاتلان پیشوایان دین مقدس اسلام، افراد ولدالزنا و یا ولدالحیض بوده اند.
ثالثاً: از آن جا که جامعه از خانواده ها تشکیل می شود، با تزلزل نظام خانوادگی و روابط صحیح خانواده ـ در اثر گرایش به شهوات نامشروع ـ اخلاق اجتماعی و روابط انسانی میان افراد جامعه متزلزل گشته و فساد، بی عفتی، ظلم، خودکشی و غیره در آنان افزایش می یابد. در چنین جامعه ای بیشتر آسیب های اخلاقی و روحی بر نسل جوان و نوجوان وارد می شود و نسل صالح و پاک جای خود را به نسل گمراه و منحرف می دهد. علاوه بر این، انحراف جنسی موجب بروز بیماری های تناسلی و شیوع امراض جسمی و روانی می شود که نمونه ی بارز آن بیماری ایدز است که براساس آمار منتشر شده اوایل سال 1380، سی و شش میلیون نفر در جهان در اثر ابتلا به آن جان باخته اند. البته انحرافات جنسی ـ همان گونه که عامل ایجاد بیماری ایدز است ـ یکی از راه های انتقال این ویروس نیز محسوب می شود. بر این اساس، عصر ما که کوشش های فراوانی برای رهایی از هر قانون و محدودیتی است، مصداق کامل این فرمایش حضرت امام رضا (ع) است:
کُلّما اَحدثَ العِبادُ مِن الذّنوبِ ما لم یَکونوا یَعمَلون، اَحدثَ اللهُ لَهُم مِن البَلاءِ ما لم یَکونوا یَعرفون؛ هر گناه تازه ای که سابقه نداشته و مردم مرتکب آن شوند، خداوند بلا و بیماری جدیدی برای آنها ایجاد می کند که آن زمان پیشینه نداشت.(22)
گناه زیاد، هم چنین باعث مرگ و میرهای زیاد و نابهنگام می شود؛ همان گونه که اما صادق (ع) در این باره می فرماید:
مَن یَموتُ بِالذّنوبِ اَکثرُ مِمّن یَموتُ بِالآجال؛ کسانی که به خاطر گناهان می میرند بیشتر از افرادی هستند که با عمر طبیعی می میرند. (23)
مطالب گفته شده ـ گذشته از این که عملی و عقلی است ـ در دنیای غرب که آزادی جنسی شیوع دارد، کاملاً مشهود و محسوس است و برای کسانی که خواهان حقیقت اند، جای هیچ گونه تردید و انکار نمی گذارد، ضمن این که بزرگان و پیشوایان دین به آنها تصریح و اشاره نموده اند.
دین مقدس اسلام با همسویی با خلقت وخرد انسان، از یک سو عفت و پاکدامنی را از نشانه های افراد با ایمان دانسته (24)و حضرت یوسف علیه السلام و مریم علیها السلام را به عنوان اسوه های عفاف معرفی نموده است. (25) از سوی دیگر این عمل شوم و زشت را نه تنها منع و حرام کرده، بلکه از نزدیک شدن به آن، از راه انجام مقدمات نیز بازداشته است؛ چنان که قرآن کریم می فرماید:
«ولا تَقربوا الزّنی إنّهُ کان فاحِشهً و ساءَ سَبیلاً»؛ به زنا نزدیک نشویدـ و از مقدمات آن نیز اجتناب کنیدـ زیرا عمل بسیار زشت و راه و روش بدی است. (26)
قرآن کریم در خصوص اموری که جاذبه های شهوانی دارند و نزدیک شدن به آنها وسوسه انگیز است و بیم آن هست که انسان را از راه راست فطرت و شریعت منحرف سازند، تعبیر لطیفی دارد: «نزدیک نشدن به آنها»؛ این تعبیر علاوه بر این که لزوم دوری از آنها را تأکید می کند، اشاره حساب شده ای به پرهیز از مقدمات آنها می باشد که انسان را گام به گام به آن امور نزدیک کرده و سپس به دام می اندازند.
انحرافات جنسی از امور جاذبه داری است که مقدمات تحریک کننده و وسوسه انگیز دارند، که عمده ی آنها حرام و برخی مکروه می باشند، و به تدریج آدمی را از یاد خدا، قیامت و پی آمدهای شوم آن غافل کرده و به آن گرفتار می سازند؛ از قبیل بدحجابی و خودنمایی زنان، چشم چرانی، تخیلات شهوانی، دوستی های غیر مشروع، خلوت کردن با نامحرم، مکان های مختلط زن و مرد، موسیقی مهیج، فیلم های مبتذل، کتاب ها، نشریات، عکس های مستهجن و نظایر اینها که سرمنشأ دوری انسان از اخلاق انسانی و اسلامی است.
پس معنای نزدیک نشدن به زنا به معنای اجتناب از این مقدمات و در نهایت خود عمل زشت و خبیث زنا می باشد. کلماتی هم چون: إنّ، فعل ماضی، فاحشه و ساء سبیلاـ که در آیه آمده ـ شدت زشتی و بزرگی این عمل را گوشزد می نماید، ضمن اینکه جمله «وساءَسبیلاً» بیانگر انحراف از راه راست و فروغلتیدن در مفاسدی است که فرد و نظام خانواده و اجتماع را به تباهی می کشاند.
بنابراین از عوامل بسیار مؤثر در عمل پست زنا، حضور غیرعفیفانه زنان در جامعه است؛ به همین دلیل قرآن کریم وقتی حکم حد زنا را بیان می کند، نخست زن زانیه و بعد مرد زناکار را ذکر فرموده است:
اَلزّانِیهُ والزّانی فَجلِدوا کُلّ واحدٍ منهُما مأهَ جَلدهٍ»؛ زن و مرد زناکار را هر یک، صد تازیانه بزنید. (27)
اما در مورد سرقت و دزدی؛ عکس آن است:
«السّارقُ والسّارقهُ فَاقطَعوا أیدیَهُما»؛ دست مرد و زن دزد را قطع کنید. (28)
نکته اش آن است که عامل اصلی در آلودگی به زنا، زنان بی بندوبار و خودنما و در سرقت، مردانند، چه این که در این عمل منافی عفت بیشترین آسیب را خود این زنان می خورند؛ هم از جهت رفتن آبروی آنان، مخصوصاً اگر باکره و دوشیزه باشند، زیرا سرمایه بکارت راـ که نشانه ی عفت و پاکدامنی است ـ از دست می دهند و هم از نظر سقوط از مقام معشوق بودن و محبوبیت آنان به ویژه در خانواده و بروز اختلاف های خانوادگی، طلاق و جدایی و هم به لحاظ خطر انحراف و گمراهی فرزندان آنان؛ بالاخص دختران.
حکم زدن شلاق و تازیانه به زناکار، حکایت از عملِ حیوانی و غیر انسانی بودن زنا می کند که آلوده شوندگان را در آن حالت از قلمرو انسانیت خارج کرده و در زمره ی حیوانیت داخل نموده است، زیرا تازیانه را به حیوان می زنند، نه انسان، البته حکم شلاق زدن برای زناکار مخصوص کسی است که همسر ندارد و یا همسرش در دسترس او نیست و گرنه حکم زناکاری که همسر دارد و در اختیار و در نزد اوست، سنگ سار شدن و رجم است.
چند حدیث در باره ی زنا
پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
یا علی در زنا شش خصلت و اثر است که سه مورد آن در دنیا و سه تای دیگر در آخرت است. اما در دنیا: جمال و زیبایی ـ و در روایتی نورانیت ـ را از بین می برد، مرگ زودرس و تعجیل در نابودی می کند و رزق و روزی را قطع می کند، و اما آن چه در آخرت است: سختی حساب؛ خشم و سخط خداوند مهربان و دخول ـ یا خلودـ در آتش می باشد.(29)
البته ماندگاری در آتش جهنم، طبق قاعده ی کلی که در سوره ی بقره، آیه هشتاد و یک آمده مشروط به آن است که انسان بر گناه پافشاری و مداومت ورزد؛ به گونه ای که گناه همه ی قلب و روح را سیاه و احاطه کرده و هیچ راهی برای بیداری، توبه و بازگشت نمانده باشد که در این صورت برای همیشه در آتش جهنم گرفتار خواهد شد. امام باقر (ع) نیز فرموده اند: در کتاب رسول خدا یافتیم که:
إذا ظَهرَ الزّنا بَعدی کَثُرَ مَوتُ الفُجأه؛ هر گاه بعد از من زنا ظاهر شودـ افزایش یابدـ مرگ های ناگهانی زیاد می شود. (30)
امام صادق (ع) نیز می فرمایند:
إذا فشا الزّنا ظَهرَتِ الزّلازِل؛ هنگامی که زنا آشکار می شود، زلزله و گرفتاری ها افزایش می یابد. (31)
با توجه به این احادیث تکان دهنده، روشن می شود علت این که در عصر تسخیر فضا و ارتباط ها، این قدر زلزله، سیل، تصادفات، تورم و نکبت ها و غیره در زندگی زیاد شده چیست. ضمن این که بیانگر آن است که تن دادن به این عمل بسیار قبیح، نه تنها فقر و تنگ دستی را از میان نمی برد، بلکه بر شدت آن می افزاید؛ علاوه بر این که در منظر وحی به دست آوردن روزی از راه نامشروع، حرام و ناپاک می باشد که باطن و حقیقت حرام خواری، خوردن آتش است و مانع رسیدن روزی حلال به حرام خوار می شود.
نقش بی بند و باری و بدحجابی در شیوع فحشا
تأثیر فوق العاده محیط در سازندگی یا تخریب شخصیت انسان بر کسی پوشیده نیست؛ از این رو هر امری که موجب عفت و پاکی عمومی و معادل فکری، روانی و اخلاقی جامعه و رشد شخصیت افراد گردد، برای اجتماع مفید و لازم است و می بایست در جهت تحقق و ایجاد آن حداکثر کوشش را به کار برد.
از آن جا که زندگی انسان جمعی و اجتماعی است جامعه، به مثابه خانه و خانواده است که حفظ حریم عفاف و اخلاق در آن حیاتی است و پاکی یا آلودگی آن نقش مهمی در سرنوشت افراد آن به ویژه فرزندان و نسل نوخاسته دارد.
روی همین اصل منطقی، اسلام با هر چه جو اجتماع را آلوده و مسموم کند شدیداً مبارزه کرده است، لذا گناه آشکار، مسئولیت و عقوبتش به مراتب بیش از گناه پنهان است، زیرا کسی که پرده ی حیا را بدرد و مرتکب معصیت در ملأ عام بشود و به اصطلاح تجاهر به فسق کند باعث می شود قبح و زشتی گناه و عمل ناهنجار، که سدّ مهمی در برابر فساد و جرم است، به تدریج در نظر مردم از بین رفته و عواقب و بازتاب تلخ دنیوی و عقوبت و رسوایی اُخروی آن فراموش گشته و سدّ شکسته شود و مردم نیز به آن آلوده گردند. بدین ترتیب چنین فردی ضمن آلودگی و ضربه به شخصت خویشتن، جامعه را مسموم نموده و ضربه ی بزرگی بر معنویت و پیکره آن وارد کرده است.
گناه بسیار بزرگ لاقیدی و بدحجابی از این قبیل است؛ دین مبین اسلام حجاب را به عنوان عامل مهم حفظ و اعتلای شخصیت فردی و تحکیم پیوند خانواگی و حفظ عفت و اخلاق اجتماعی بر زن که در نظام آفرینش از جایگاه ارزش مند معشوق بودن برخوردار می باشد واجب فرموده است.
بانویی که حجاب صحیح و شئونِ اسلامی را رعایت نمی کند با رفت و آمد در سطح اجتماع عامل غفلت زدگی و فراموشی مراقبت الهی و باعث کوری دلها در جامعه می گردد، وی از یک سو گناه و رفتار ناهنجار لاقیدی و خودنمایی فسادانگیز را نشر و ترویج می نماید و دیگر زنان را به این بلای خانمان سوز گرفتار می سازد و از سوی دیگر به جهت تأثیرات عاطفی و جنسی زن بر مردان، دل آنان ـ بالخصوص جوانان ـ را در میدان جاذبه خویش گرفتار ساخته و غریزه شهوت آنها را مشتعل می نماید. از نتایج زیان بار آن، شیوع انحرافات جنسی و رنج جسمی و روانی شدید است و چه بسا روزگار آدمی را سیاه و زندگی را تباه می سازد.
بر این اساس، زنان این گونه از هر دو جهت مشمول این کلام خدای سبحان می شوند.
که می فرماید:
«إنّ الّذینَ یَحبّونَ أن تَشِیعَ الفاحِشهُ فی الّذین آمنوا لَهُم عذابٌ ألیم فی الدّنیا والآخرهِ واللهُ یَعلمُ و أنتُم لا تَعلَمون»؛ کسانی که دوست دارند زشتی ها و گناهان قبیح در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است و خداوندـ از عواقب شوم و آثار مرگبار اشاعه فحشاـ آگاه است اما شماـ از ابعاد گوناگون و زیان بار آن ـ آگاه نیستید. (32)
این که نفرمود کسانی که اشاعه فحشا می کنند، بلکه می فرماید دوست دارند چنین کاری کنند، یا از جهت نهایت تأکید در این زمینه است؛ یعنی آنهایی که دوست دارند که زشتی ها شیوع پیدا کند عذابشان شدید است، چه برسد به این که با اعمال و گفتار خود اشاعه فحشا کنند و یا از جهت آن است که محبت ـ همانند کفرـ گاهی قلبی است و گاهی عملی یعنی کردار ناشایست آنها موجب ترویج و شیوع گناهان زشت می شود و مراد از «فحشا» هر گونه رفتار و گفتاری است که زشتی آن بزرگ است، اعم از این که بی حجابی و بدحجابی و انحرافات جنسی باشد یا غیر اینها.
بنابراین زنان با فرو افکندن لباس حیاـ پوشش دینی ـ همانند آتش سیاری می شوند که به هر جا گام می نهند آن جا را آتش زده و شخص و شخصیت جوانان و نوجوانان را دچار حریق می سازند. راستی چه آتش سوزی بدتر از این وجود دارد که خرمن توانایی ها و استعدادهای خود و نسل جدید را می سوزاند و شخصیت و انسانیت آنان و خویشتن را تباه می سازد.
اگر این بانوان می دانستند همواره مرتکب چه جنایاتی بر خود و افراد جامعه می شوند و اگر حقیقت عمل ناهنجار خویش و گناهان عظیمی که بر دوش دارند را مشاهده می کردند، هرگز یک لحظه هم آرام نمی نشستند تا این آتش افروخته شده بر دوش خویش را با آب توبه خاموش و خود را با دستورهای سازنده اسلام اصلاح نمایند.
با توجه به مطالب مذکور، معنای عمیق حدیث ذیل روشن می شود، حضرت امام رضا (ع) فرمودند:
نقش انگشتر حضرت عیسی علیه السلام دو جمله بود که از انجیل گرفته شده بود:
خوشا به حال بنده ای که به واسطه او یاد خدا حاصل می شود و وای به حال بنده ای که یاد خداوند به خاطر او فراموش شود. (33)
شریک در جرم و گناه
زن آسیب زا ضمن این که هنگام حضور غیر شرعی در جامعه و در برابر افراد نامحرم پیوسته برای او گناه و سرپیچی از حکم الهی ثبت می شود، در جرم و گناه کسانی که از طریق او به گناه جنسی، لاقیدی، جرم و جنایت، اعتیاد، ظلم و غیره آلوده می شوند، شریک خواهد بود و در نهایت گرفتار عکس العمل رفتارها و پوشش نامناسب و غیر عفیفانه خود در برزخ و آخرت و گاهی در دنیا می شود و این نکته ی مهمی است که عقل سالم بر آن نظارت دارد؛ چنان که قرآن کریم نیز در این زمینه به عنوان قانون کلی می فرماید:
مَن یَشفَع شَفاعهً حَسنهً یَکُن لَهُ نَصیبٌ مِنها و مَن یَشفَع شَفاعهً سَیّئَهً یَکَن لَهُ کِفلٌ مِنها و کان اللهُ علی کُل شیءٍ مُقیتاً؛ کسی که تشویق به کار نیکی کند بهره وافری از آن برای او خواهد بود و کسی که تشویق به کار بدی کند سهمی از آن خواهد داشت و خداوند حساب هر چیز را دارد و آن را حفظ می کند. (34)
مطابق آیه، منطق اصیل اسلام در مسائل اجتماعی و خانوادگی آن است که مردم جامعه و اعضای خانواده در سرنوشت اعمال یکدیگر از طریق راهنمایی و تشویق زبان یا عمل شریک می باشند. هر گاه گفتار یا کردار حتی سکوت و اشاره انسان سبب تشویق فرد یا گروه و جمعیتی به کار نیک یا بد شود، سهمی از پاداش یا کیفر آن کار و آثار و نتایجش برای تشویق کننده خواهد بود، بدون آن که از ثواب یا گناه فاعل اصلی (انجام دهنده ی عمل) کاسته شود؛ چنان که از پیامبر اسلام (ص) چنین نقل شده:
مَن أمَرَ بِمعروفٍ أو نَهی عَن مُنکرٍ أو دلّ علی خَیرٍ أو أشارَ بِه فَهُو شریکٌ و مَن أمر بِسوءٍ أو دلّ علیه أو أشارَ بِه فَهُو شریکٌ؛ هر کس امر به کار نیکی یا نهی از منکر و گناهی کند یا به عمل خیر راهنمایی نماید یا اشاره به آن کندـ و به نحوی باعث تشویق به خیر شودـ در آن عمل نیک سهیم و شریک است و هر کس دعوت به کار بد یا راهنمایی اشاره و تشویق بدان نماید او نیز در آن عمل بد شریک است. (35)
بنابراین در فرهنگ کامل اسلام تنها انجام دهندگان گناه و کار زشت، مسئول و گناه کار نیستند بلکه تمام کسانی که به نوعی زمینه ی گناه و جرم را فراهم کردند نیز مسئول و معصیت کار شمرده می شوند.
قرآن در باره ی نتیجه ی اُخروی گمراه کردن و به گناه کشاندن دیگران می فرماید:
«لِیحمِلوا أوزارَهُم کامِلهً یوم القیامَه و مِن أوزارِ الّذین یُضلّونَهُم بغیر عِلمٍ ألا ساءَ ما یَزرون»؛ روز قیامت هم باید بار گناهان خود را به طور کامل بر دوش کشند و هم سهمی از گناهان کسانی که به جهالت از راه حق گمراه و منحرف می سازند، آگاه باشید که آنها بار سنگین بدی بر دوش خواهند کشید. (36)
گذشته از اینها، در شیوع این اعمال منافی عفت و پی آمدهای ناگوار آنها، غالباً در درجه اول خود زنان خودآرا و بدحجاب و بی حجاب قربانی مهلکه و بازنده ی بازی می باشند. هم چنان که پدران، برادران، شوهران، فرزندان و دیگر بستگان نزدیک آنان نیز در خطر سقوط در این مهلکه ها هستند و در حقیقت این زنان در همین دنیا به برخی از سزای اعمال خود رسیده و شاهد انحراف اخلاقی و جنسی خود و نزدیکان خویش می باشند؛ چنان که بسیار دیده و شنیده شده است.
برای رهایی از زنان از بندِ اسارتِ خودنمایی، کافی است باور کنند که هر سخن و رفتاری که از آنها صادر می شود در شهود و حضور خداوند بزرگ است، چنان که در قرآن می فرماید:
«ولا تَعمَلونَ مِن عَملٍ إلا کُنّا عَلیکُم شُهوداً إذ تُفیضُون فیه»؛ هیچ عملی را انجام نمی دهید مگر این که ما گواه بر شما هستیم در آن هنگام که وارد آن می شوید. (37)
پیامبر (ص) هر گاه این آیه را تلاوت می کردند گریه شدیدی می نمودند. (38)
پی نوشت ها :
1- دنیای نوجوان، ص202.
2- نهج البلاغه، حکمت 449.
3- تحف العقول، ص483.
4- دنیای نوجوان، ص219، به نقل از موریس دبس، «چه می دانیم؟» بلوغ، ترجمه حسن صفاری، ص63.
5- همان، ص281، به نقل ازکانت، تعلیم و تربیت، ترجمه دکتر شکوهی، ص78.
6- روان شناسی و تربیت جنسی، ص196.
7- دنیای نوجوان، ص283، دکتر استون و جمعی دیگر از نویسندگان، ناتوانی های جنسی، ص48و49.
8- همان، ص282، روانشناسی نوجوانان، ص102.
9- همان، ص282، به نقل از آنچه که یک جوان باید بداند، ص41.
10- مؤمنون (23) آیه 7.
11- بحارالانوار، ج104، ص30.
12- همان.
13- همان، ج79، ص95.
14- تفسیر نمونه، ج16، ص157، و ج9، ص195، با تلخیص.
15- انعام (6) آیه 151.
16- ر.ک: اعراف (7) آیه 80؛ شعرا (26) آیه 160؛ عنکبوت (29) آیه 35-28؛ هود (11) آیه 83-81؛ انبیاء (21) آیه 74؛ نحل (16) آیه 55.
17-تفسیر برهان، ج2، ص231.
18- بحارالانوار، ج79، ص67.
19- وسائل الشیعه، ج14، ص249؛ همان، ص255.
20- بحارالانوار، ج103، ص258.
21- مائده (5) آیه 32.
22- بحارالانوار، ج73، ص343.
23- همان، ص354.
24- ر.ک: مؤمن (23) آیه 5؛ فرقان (25) آیه 68؛ احزاب (33) آیه 35.
25- ر.ک: یوسف (12) آیه 34،32،28،23؛ تحریم (66) آیه 12.
26- اسراء (17) آیه 32.
27- نور (24) آیه 2.
28- مائده (5) آیه 38.
29- بحارالانوار، ج77،ص58؛ مجمع البیان، ج6، ص638، ذیل آیه 30، سوره اسراء.
30- بحارالانوار، ج73، ص369.
31- همان، ج79، ص21.
32-نور (24) آیه 19.
33- بحارالانوار، ج11، ص63.
34- نساء (4) آیه 85.
35- تفسیر نمونه، ج4، ص39.
36- نحل (16) آیه 25.
37- یونس (10) آیه 61.
38- تفسیر القمی، ج1، ص213، ذیل آیه کریمه.