امام نهم که نامش «محمد» و کنیه اش «ابو جعفر» و لقب او «تقی» و «جواد» است، در ماه رمضان سال 195 ه. ق در شهر «مدینه» دیده به جهان گشود.[1]
مادر او «سبیکه» که از خاندان «ماریه قبطیه» همسر پیامبر اسلام به شمار می رود[2]، از نظر فضائل اخلاقی در درجه والایی قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود[3]، به طوری که امام رضا – علیه السلام – از او به عنوان بانویی منزه و پاکدامن و با فضیلت یاد می کرد[4].
مولودی پرخیر و برکت
در خانواده امام رضا – علیه السلام – و در محافل شیعه، از حضرت جواد – علیه السلام -، به عنوان مولودی پرخیر و برکت یاد می شد. چنانکه «ابو یحیای صنعانی» می گوید: روزی در محضر امام رضا – علیه السلام -، فرزندش ابو جعفر را که خردسال بود، آوردند. امام فرمود:«این مولودی است که برای شیعیان ما، با برکت تر از او زاده نشده است»[5].
گویا امام، به مناسبتهای مختلف، از فرزند ارجمند خود با این عنوان یاد می کرده و این موضوع در میان شیعیان و یاران امام رضا – علیه السلام – معروف بوده است، به گواه اینکه دو تن از شیعیان بنام «ابن اسباط» و «عبّاد بن اسماعیل» می گویند: در محضر امام رضا – علیه السلام – بودیم که ابو جعفر را آوردند، عرض کردیم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ حضرت فرمود: «آری، این همان مولودی است که در اسلام بابرکت تر از او زاده نشده است»[6].
باز «ابو یحیای صنعانی» می گوید: در مکه به حضور امام رضا – علیه السلام – شرفیاب شدم، دیدم حضرت موز را پوست می کند و به فرزندش ابو جعفر می دهد. عرض کردم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ فرمود:«آری، این مولودی است که در اسلام مانند او، و برای شیعیان ما، با برکت تر از او زاده نشده است»[7].
شاید در بدو نظر تصور شود که مقصود از این حدیث این است که امام جواد از همه امامان قبلی برای شیعیان، با برکت تر بوده است، در حالی که چنین مطلبی قابل قبول نیست، بلکه بررسی موضوع و ملاحظه شواهد و قرائن، نشان می دهد که ظاهراً مقصود از این حدیث این است که تولد حضرت جواد در شرائطی صورت گرفت که خیر و برکت خاصّی برای شیعیان به ارمغان آورد، بدین معنا که عصر امام رضا – علیه السلام – عصر ویژه ای بوده و حضرت در تعیین جانشین خود و معرفی امام بعدی، با مشکلاتی روبرو بوده که در عصر امامان قبلی، بی سابقه بوده است، زیرا از یک سو پس از شهادت امام کاظم – علیه السلام – گروهی که به «واقضیه» معروف شدند، براساس انگیزه های مادی، امامت حضرت رضا – علیه السلام – را انکار کردند و از سوی دیگر امام رضا – علیه السلام – تا حدود چهل و هفت سالگی دارای فرزند نشده بود و چون احادیث رسیده از پیامبر حاکی بود که امامان دوازده نفرند که نه نفر آنان از نسل امام حسین خواهند بود، فقدان فرزند برای امام رضا – علیه السلام -، هم امامت خود آن حضرت، و هم تداوم امامت را زیر سؤال می برد و واقفیه این موضوع را دستاویز قرار داده امامت حضرت رضا – علیه السلام – را انکار می کردند.
گواه این معنا، اعتراض «حسین بن قیاما واسطی» به امام هشتم در این مورد، و پاسخ آن حضرت است. «ابن قیاما» که از سران «واقفیه» بوده است[8]، طی نامه ای به امام رضا – علیه السلام – او را متهم به عقیمی کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشی در صورتی که فرزندی نداری؟!
امام در پاسخ نوشت: از کجا می دانی که م دارای فرزندی نخواهم بود، سوگند به خدا بیش از چند روز نمی گذرد که خداوند پسری به من عطا می کند که حق را از باطل جدا می کند[9].
این شگرد تبلیغی از طرف «حسین بن قیاما» (و دیگر پیروان واقفیه) منحصر به این مورد نبوده است، بلکه این معنا به مناسبتهای مختلف و در موارد گوناگون تکرار می شده و امام رضا – علیه السلام – همواره سخنان و دلائل آنان را رد می کرده است[10]، تا آنکه تولد حضرت جواد به این سمپاشیها خاتمه داد و موضع امام و شیعیان که از این نظر در تنگنا قرار گرفته بودند، تقویت گردید و اعتبار و وجهه تشیّع بالا رفت[11].
وسوسه های واقفیه و دشمنان خاندان امامت در این مورد، به حدی بود که حتی پس از ولادت حضرت جواد که واقفیه را خلع سلاح کرد، گروهی از خویشان امام رضا – علیه السلام – طبعاً بر اساس حسد ورزیها و تنگ نظریها – گستاخی را به جایی رساندند که ادعا کردند که حضرت جواد، فرزند علی بن موسی نیست!!
آنان در این تهمت ناجوانمردانه و دور از اسلام، برای مطرح کردن اندیشه های پنهانی خویش، جز شبهه عوام فریبانه عدم شباهت میان پدر و فرزند از نظر رنگ چهره! چیزی نیافتند و گندمگونی صورت حضرت جواد را بهانه قرار داده گفتند: در میان ما، امامی که گندمگون باشد وجود نداشته است ! امام هشتم فرمود: او فرزند من است. آنان گفتند: پیامبر اسلام – صلی الله علیه و آله – با قیافه شناسی داوری کرده است[12]، باید بین ما و تو قیافه شناسان داوری کنند. حضرت (ناگزیر) فرمود: شما در پی آنان بفرستید ولی من این کار را نمی کنم، اما به آنان نگویید برای چه دعوتشان کرده اید.
یک روز بر اساس قرار قبلی، عموها، برادران و خواهران حضرت رضا – علیه السلام – در باغی نشستند و آن حضرت، در حالی که جامه ای گشاده و پشمین بر تو و کلاهی بر سر و بیلی بر دوش داشت، در میان باغ به بیل زدن مشغول شد، گویی که باغبان است و ارتباطی با حاضران ندارد.
آنگاه حضرت جواد – علیه السلام – را حاضر کردند و از قیافه شناسان درخواست نمودند که پدر وی را از میان آن جمع شناسایی کنند. آنان به اتفاق گفتند: پدر این کودک در این جمع حضور ندارد، اما این شخص، عموی پدرش، و این، عموی خود او، و این هم عمه اوست، اگر پدرش نیز در اینجا باشد باید آن شخص باشد که در میان باغ بیل بر دوش گذارده است، زیرا ساق پاهای این دو، به یک گونه است! در این هنگام امام رضا – علیه السلام – به آنان پیوست. قیافه شناسان به اتفاق گفتند: پدر او، این است!
در این هنگام علی بن جعفر، عموی حضرت رضا(ع) از جا برخاست و بوسه برلبهای حضرت جواد زد و عرض کرد: گواهی می دهم که تو در پیشگاه خدا امام من هستی[13]. بدین ترتیب بکبار دیگر توطئه و دسیسه مخالفان امامت برای خاموش ساختن نور خدا، با شکست روبرو شد و خداوند آنان را رسوا ساخت.
[1] . کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبه الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 492، شیخ مفید، الاًّرشاد، قم، مکتبه بصیرتی، ص.316 برخی تولد او را در نیمه رجب همان سال نوشته اند (طبرسی، اعلام الوری، الطبعهالثالثه، دار الکتب الاًّسلامیه، ص 344).
[2] . کلینی، همان کتاب، ص 315 و 492 – ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، المطبعهالعلمیه، ج 4، ص 379.
[3] . مسعودی، اثبات الوصیه، نجف، منشورات المطبعهالحیدریه، 1374 ه.ق، ص 209.
[4] . قدّست امّ ولدته خلقت طاهرهمطهره(مجلسی، بحار الأنوار، تهران، المکتبهالاًّسلامیه، 1395 ه.ق، ج 50، ص 15).
[5] . شیخ مفید، الاًّرشاد، قم مکتبه بصیرتی، ص 319 – طبرسی، اعلام الوری، الطبعه الثالثه، المکتبهالاًّسلامیه، ص 347 – فتّال نیشابوری، روضه الواعظین، الطبعه الأولی، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، 1406 ه.ق، ص 261 – کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبه الصدوق، 1381 ه.ق، ج 1، ص 321 – علی بن عیسی الاًّربلی، کشف الغمّه، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381 ه.ق، ج 3، ص 143.
[6] . مجلسی، بحار الانوار، الطبعه الثانیه، تهران، المکتبه الاًّسلامیه، 1395 ه.ق، ج 50، ص 20.
[7] . کلینی، فروع کافی، الطبعه الثانیه، تهران دارالکتب الاًّسلامیه، 1362 ه.ش، ج 6، ص 361 – قزوینی، سید کاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلی اللحد، الطبعه الأولی، بیروت، مؤسسه البلاغ، 1408 ه.ق، ص 337.
[8] . شیخ مفید، الاًّرشاد، قم، مکتبه بصیرتی، ص 318 – علی بن عیسی الأربلی، کشف الغمّه، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381 ه.ق، ج 3، ص 142 – تستری، محمد تقی قاموس الرجال، تهران مرکز نشر الکتاب، ج 3، ص 37.
[9] . کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبه الصدوق، 1381 ه.ق، ج 1،ص 320 – طبرسی، اعلام الوری، الطبعه الثالثه، المکتبه الاًّسلامیه، ص 346 – علی بن عیسی الاًّربلی، همان کتاب، ص 142 – شیخ مفید، همان کتاب، ص 318.
[10] . علی بن عیسی الاًّربلی، همان کتاب، ص 142 – تستری، همان کتاب، ص 316 – کلینی، همان کتاب، ص 321 – طوسی، اختیار معرفه الرجال (معروف به رجال کشّی)، تصحیح و تعلیق: حسن المصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348ه.ق، ص 553، حدیث شماره 1045.
[11] . قزوینی، سید کاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلی اللحد، الطبعه الأولی، بیروت، مؤسسه البلاغ، 1408 ه.ق، ص 337.
[12] . معتبر شناخته شدن قیافه شناسی از طرف پیامبر اسلام – صلی الله علیه و آله – ادعائی بود که صرفاً از طرف آنان مطرح شد و هرگز به معنای تأیید آن از طرف امام رضا – علیه السلام – نبود، و اگر حضرت به این پیشنهاد تن در داد، یا از روی ناگزیری به این دلیل که می دانست این کار در نهایت، به روشن شدن واقعیت، و اثبات پوچی ادعای آنان تمام می شود.
قیافه شناسان کسانی بودند که از روی شباهت اندام، نسب اشخاص را تعیین می کردند. قیافه شناسی نزد اعراب جایگاه مهمی داشت. علمای امامیه تعلیم و تعلّم و گرفتن مزد در قبال انجام دادن این عمل را حرام می دانند. برخی از علمای امامیه این عمل را مطلقاً حرام شمرده اند و برخی در صورتی آن را حرام می دانند که موجب فعل حرام یا منجر به اظهار نظر قظعی گردد. هر کس که از فقه اسلامی آگاهی داشته باشد، عدم جواز این عمل و استفاده از آن را مسلّم می داند، چه رسد به این که به استناد آن، مسائل مربوط به ارث و نکاح و امثال اینها حل گردد! (ر.ک به مقّرم، سید عبدالرزاق، نکاهی گذرا بر زندگانی امام جواد – علیه السلام -، ترجمه دکتر پرویز لولاور، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1370ه.ش، ص 35).
[13] . کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبه الصدوق، 1381 ه.ق، ج 1، ص 322 – مقرّم، سید عبدالرزّاق، نگاهی گذرا بر زندگانی امام جواد – علیه السلام -، ترجمه دکتر پرویز لولاور، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس دضوی، 1370 ه.ش. ص.36 به همین جهت بود که امام رضا – علیه السلام – خود را به رسول خدا، و فرزندش جواد را به ابراهیم فرزند پیامبر تشبیه می کرد، زیرا پس از تولد ابراهیم از ماریه قبطیه برخی از همسران رسول خدا از روی حسد، چنین تهمتی به وی زدند و گفتند: این نوزاد از «جریح» خادم رسول اکرم است!! ولی پس از تحقیق و کاوش روشن شد که اصولاً «جریح» فاقد عضو تناسلی است! و به این ترتیب خداوند دروغ آنان را آشکار ساخت و ماریه را از این تهمت تبرئه کرد (ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، قم المطبعه العلمیه، ج 4، ص 387 – الطبری، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الاًّمامه، الطبعه الثالثه، قم منشورات الرضی، 1363 ه.ق، ص 201 – 204).
مهدی پیشوایی- سیره پیشوایان، ص530