در برخى از احادیث، قرائتهایى را مشاهده مىکنیم که منسوب به امامان معصوم علیهم السلام است. قرائاتى که به صورت خبر واحد نقل شدهاند و در طبقهبندى قرائات، گاهى با برخى از قرائتهاى معتبر موافق و گاهى مخالفاند. این گونه قرائات، در اصطلاح علوم قرآن، قرائت شاذ نامیده مىشوند. بدیهى است هرگز نمى توان با استناد به این گونه قرائات، سخن از تحریف قرآن گفت؛ زیرا اولاً، اثبات متن قرآن تنها با تواتر لفظى ـ و نه با خبر واحد ـ امکان پذیر است. ثانیاً، اختلاف در قرائات، دلیل بر اختلاف در متن وحى نیست. قرآن یک حقیقت است و قرائات حقیقتى دیگر. قرآن مجموعهى الفاظ وحى است که بر قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله نقش بسته است، در حالی که قرائات، نحوه نگارش و چگونگى بیان الفاظ وحى میباشند و این دو با یکدیگر متفاوتاند؛ بنابراین، اگر در ادا، نگارش و چگونگى قرائتِ لفظى از الفاظ قرآن، اختلافى باشد، به متن آیه آسیبى نمىرساند.
نمونههایی از احادیث
از جمله احادیث که قرائتی متفاوت از قرائات مشهور را بیان میکند، حدیثى است که شیخ الطائفه طوسى از شیخ خود مرحوم مفید (ره) با سند از غالب بن الهذیل نقل مىکند. وى مىگوید:
سألت أبا جعفر (علیه السلام) عن قوله تعالى (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ …)1 على الخفض هى أم على النصب؟ قال: بل هى على الخفض؛ از امام باقر (علیه السلام) دربارهى این آیه پرسیدم: آیا {ارجلکم} عطف بر لفظ {رؤوسکم} به کسر است یا عطف بر محل {برؤوسکم} به نصب؟ امام علیه السلام فرمود: عطف بر لفظ رؤسکم و به کسر است.2 در حالی که هم اکنون در قرآن موجود “ارجلکم” با علامت نصب خوانده مىشود.
حدیث دیگر از ثقه الاسلام کلینى با سند خود از حریز از امام صادق (علیه السلام) است. حریز مىگوید:
امام آیهى شریفهى: (فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ)3 را با افزودن حرف “من” چنین قرائت کردند: (… أنْ یَضَعْنَ ـ مِنْ ـ ثِیابِهِنَّ).”4
حدیث دیگر از ثقه الاسلام کلینى از قول ابابصیر است. وى مىگوید:
امام صادق (علیه السلام) کلمهى “ینطق” در آیهى شریفهى (هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ)5را، که در قرائت مشهور، به صورت فعل معلوم است، با فعل مجهول “یُنْطَق” قرائت کردند و فرمودند:
هرگز کتاب سخن نگفته و نمىگوید، لیکن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) سخن گوى کتاب است… و سوگند به خدا، جبرائیل آیه را چنین بر محمد (صلى الله علیه وآله) نازل کرد، لیکن این موردى از کتاب خداست که تحریف شده است و آن را به صورت “یَنطق” با فعل معلوم قرائت کردند.6
هیچ کس از علمای امامیه، از این نوع احادیث، تحریف به معناى تغییر در متن آیات وحى را برداشت نکرده است، جز محدث نورى که براى اثبات پندار خود، مبنی بر تحریف قرآن، به آنها متشبث شده است؛ در حالى که (همان طور که گفتیم) این احادیث، خبر واحدند و نمىتوان با خبر واحد، موضوع بسیار بااهمیتى مانند تحریف قرآن را اثبات کرد. شیخ مفید مىگوید:
اگر کسى بپرسد که چگونه مىتوان به درستى این مطلب اذعان کرد که قرآنِ موجود، بدون هیچ کاستى یا افزایشى همان سخن خداست، در حالى که شما از امامان معصوم (علیهم السلام) روایت دارید که آنان برخى از آیات را بر خلاف قرائت موجود، قرائت مىکردند؟ به طور نمونه، آنان چنین قرائت مىکردند: “کنتم خیر ائمه اُخرجت للناس”، یا “وکذلک جعلناکم ائمه وسطاً” و”یسألونک الانفال”…
و این قرائتها بر خلاف مصحف موجود، که در آن “خیرُ أمّه”، “جعلناکم أمّه” و “یسألونک عن الانفال” با حرف “عن” است، در پاسخ خواهم گفت: این اخبار، أخبار آحادند و نمىتوان به صحت آنها یقین پیدا کرد و این نوع قرائت را از ناحیهى خداوند دانست؛ بنابراین، ما در این اخبار توقف مىکنیم و طبق مصحف موجود قرائت کرده، از آن عدول نخواهیم کرد؛ چه این که مىتوان گفت: هر دو قرائت از ناحیهى خدا نازل شده است. همان طور که مخالفان ما از اهل سنت نیز بر این باورند که قرآن با قرائتهاى گوناگون نازل شده است، بدون این که به مسألهى تحریف قرآن ارتباطى داشته باشد.7 البته برخی از این گونه روایات تنها در صدد تفسیر آیه و یا تطبیق آن بر مصداقی خاص هستند، نه اینکه الفاظ آیه را به گونهای بدانند که با قرائات مشهور مخالف باشد و معنای آیه را چنان تغییر دهد که بتوان از آن تحریف لفظی قرآن را نتیجه گرفت!
پی نوشت ها:
1. سورهى مائده (5)، آیه ى، 6.
2. محمد بن حسن شیخ طوسى، تهذیب الاحکام فى شرح المقنعه، تعلیق حسن الموسوى الخرسان، ج 1، ص 71.
3. بر آنان (پیرزنانی که برای ازدواج مرغوب نیستند) باکى نیست لباسشان را فرو نهند. (سوره ى نور (24)، آیه ى 60).
4. ابو جعفر کلینى، پیشین: ج 8، ص 200، رقم 241.
5. و این کتاب ماست که به حق برای شما سخن میگوید. (سوره ى جاثیه (45)، آیه ى 29).
6. ابوجعفر کلینى، همان، ص 50، رقم 11.